باسمه تعالی
بر داشتهایی از اشعار مولانا
ابیات : ۱۵۲۲ تا ۱۵۲۶
شکر خدا
شکر یزدان طوق هر گردن بود
نی جدال و رو ترش کردن بود
گر ترشرو بودن آمد شکر و بس
پس چو سرکه شکرگویی نیست کس
سرکه را گر راه باید در جگر
گو بشو سرکنگبین او از شکر
معنی اندر شعر جز با خبط نیست
چون قلاسنگست و اندر ضبط نیست
مولانا می گوید شکر خداوند همانند طوقی می ماند که به گردن هر شخص می باشد.بعبارت دیگر، بر هر کسی ، شکر حق واجب است.حتی اگر در وضعیت خوشی نباشید.بعلاوه هر گز ابراز ناراحتی از خداوند نداشته باشید.
انسان در همه حال باید شکر گزار خدای متعال باشد.از سرکه مایعی ترش تر وجود ندارد.اگر سرکه بخواهد جگر انسان را حال بیارد ،باید با شکر و یا عسل مخلوط شود و به شربت سکنجبین تبدیل گردد تا موجب نشاط آدمی فراهم شود .
مولانا می خواهد بگوید که انسانهای ناسپاس،برای اینکه بتوانند کسب معرفت کنند، باین شکر گزار خدای متعال باشند.
مولانا می گوید بیان معنا و بعضی حقایق بصورت شعر بعضا امکان ندارد و ممکن است حق مطلب خوب ادا نشود.همانند کسی که توسط فلاخن سنگی را پرتاب می کند.لذا امکان دارد که به هدف نخورد.در هر صورت سعی کرده مفهوم شکر گزاری نعمات الهی را با شعر بیان کند.اگر چه بعضی مفاهیم حتی با نثر نیز بطور دقیق قابل ارائه نباشد.
شکر نعمت بر همه واجب بود
هر که آرد بر زبان غالب بود
موجب افزایش رزق است و قوت
بین خدا بر جملگی صاحب بود
دکتر علی رجالی
@alirejali
- ۹۷/۰۵/۲۹