سرگذشت قوم عاد
حضرت هود(ع) اولین پیامبر پس از نوح(ع) است. خداوند در قرآن، او را فردى تلاش گر، در راستاى دعوت به حقّ و مبارزه علیه بتپرستى معرفی می کند. قوم او، به نام «عاد» معروفند. آن ها از انسان هاى ما قبل تاریخ و عرب بودند. در جزیرة العرب زندگى می کردند. در تاریخ و تورات موجود، از زندگى آنان مطلبی قابل اعتماد، ثبت نشده است. در قرآن آن چه آمده، این است؛ ... نام قوم «عاد» است. گاهى آن ها را «عاد نخستین» نامیده است. زیرا قوم دومی هم به نام «عاد» وجود داشتهاند که، پس از قوم نوح، در «احقاف» واقع در جزیرة العرب سکونت داشتهاند.
قوم هود به لحاظ نیروى بدنى، کم نظیر بودهاند. افرادى مترقّى، داراى ساختمان هاى مجلّل، زمین هاى حاصل خیز و نخلستان هاى قابل توجّه بودند. خداوند می فرماید: ... آیا ندیدى که پروردگارت با قوم عاد و با شهر با عظمت «اِرَم» که همانندش در شهرها آفریده نشده بود، چه کرد؟
خداوند، حضرت هود(ع) را براى هدایت آن ها فرستاد. حضرت هود(ع) گفت: ... خدا را بپرستید. معبودى جز او نیست. شما فقط تهمت می زنید و بت ها را شریک او می خوانید. اى قوم من، من از شما براى این (رسالت) پاداشى نمی طلبم. پاداش من تنها بر کسى است که مرا آفریده است. آیا نمی فهمید؟!. اى قوم من، از پرودگارتان طلب آمرزش کنید و به سوى او باز گردید تا باران را پى در پى بر شما بفرستد و نیرویى بر نیرویتان بیفزاید و گنه کارانه، از حقّ روى برنتابید.
آنان به هود گفتند: تو می خواهى، ما را از عبادت بت ها باز دارى، در حالى که پدران و اجداد ما بدان وابسته بودند. تو هیچ دلیلى بر اثبات ادّعاى خودت براى ما نیاوردهاى. ما هرگز با سخنان تو، خدایانمان را ترک نمی گوییم و به تو ایمان نمی آوریم.ما معتقدیم که بعضى از خدایان ما به تو غضب کردهاند، و تو را گرفتار یک نوع بیمارى روانى ساختهاند که این سخنان را بر زبان می رانى و ادّعاى پیامبرى می کنى.
هود گفت: اى مردم، چرا تقوا پیشه نمی کنید؟. من از جانب خدا، پیامبرى امین هستم. شما سابقه زندگى مرا می دانید. من هیچ گاه راه خلاف نرفتهام و هرگز دروغ نگفتهام. از خدا بترسید و سخن مرا بپذیرید. من از شما مزدى نمی خواهم. مزد من فقط با خداست.
از کارهاى ناروا و بى منطق دست بردارید.
• این قصرهاى مجلّلى که به امید جاودان ماندن می سازید، چه معنایى دارد؟.
•این بى رحمی ها و ستمگرىهایى که در زندگى شما حاکم است، چه فایدهاى دارد؟.
•این ساختمان هاى بى فایدهاى که بر فراز تپّهها می سازید و می خواهید که براى مردم، قدرت نمایى و تفاخر کنید، چیست؟.
اى مردم، از خشم خدا بپرهیزید. خداوندى که شما را از این همه نعمت، برخوردار فرموده است. خداوندى که هم سرمایههاى مادى فراوان و هم نیروهاى انسانى کارآمد، به شما بخشیده است. باغ هاى سبز و خرم و نهرهاى پر آب به شما عطا کرده است. من از آن می ترسم که خداوند، شما را به عذابى دردناک گرفتار سازد و طومار زندگى شما را از روى زمین برچیند.
قوم هود گفتند: اى هود، اگر خدا می خواست پیامبرى را، به سوى ما بفرستد، فرشتهاى می فرستاد تا پیام او را به ما برساند. ما هرگز دعوت تو را قبول نخواهیم کرد. تو هم آن عذابى را که همواره ما را از آن می ترسانى، بیاور. ما را از عذاب خداى تو ترسى نیست.
سرانجام، لجاجت قوم هود غضب الهى را به همراه داشت. قوم عاد با خشکسالى سختى مواجه شدند. آن ها پیوسته منتظر باران بودند. روزى براى نخستین بار، ابرى را مشاهده نمودند. خوشحال شده و به یکدیگر می گفتند که این ابر، باران دارد. ولی حضرت هود(ع) فرمود: ... خیر، این ابر، همان عذابى است که خودتان خواسته بودید.
باد سردى و شدید، وزیدن گرفت. طوفانى بر پا شد. شن ها را بر سر و صورت قوم عاد می پاشید. مردم به درون خانههاى محکمی که ساخته بودند، پناه بردند. طوفان، شدیدتر از آن بود که می پنداشتند. درخت ها از ریشه در می آمد. افراد را از جا می کند. کافران را به هوا می برد و بر زمین می کوبید. ساختمان ها را ویران و همه چیز را درهم می کوبید. غوغایى بر پا شد. همه چیز درهم ریخت. هیچ کس نمی دانست که باید چه بکند.هفت شبانه روز پی در پى، باد وزید. طومار زندگى، قوم گمراه درهم پیچیده شد. در آن احوال، حضرت هود(ع) و مؤمنان در شکاف کوهى به سر می بردند. در آن جا از طوفان، خبرى نبود. نسیمی آرام می وزید. آنان، سرنوشت قوم را تماشا می کردند. بعد از آن، طوفان آرام شد. اوضاع، به حالت عادى بازگشت. از آن مردم، جز قطعات استخوان و خانههاى خالى شان چیزى به جا نماند.
منبع تبیان
- ۹۶/۰۵/۲۶