منظور از بعثت پیامبر، شکوفایی پیامبر است و از اصل به فرع تجلی کردن است.زیرا متن وجودی رسول گرامی قبل از مقام بعثت تشکیل یافته بود و ذات ایشان تمام حقایق را دارا بود.منتهی در سن چهل سالگی برای ایشان این حقایق به تدریج شروع به شکو فایی کرد.
همانند معلمی که دارای شاگردی است که به تمام حقایق و اسرار معلم آگاهی داردبه طوری که معلم می گوید دیگر لازم نیست من تدریس کنم .زیرا اینشاگرد آنچه را من می خواهم به شما می گوید. لذا بر انگیختن او را بر انگیخته شدن خود می داند.حق تعالی نیز به همین انگیزه شخصی به نام محمد را مبعوث می کند.
لذا منظور از بعثت ، یعنی همان حق است که بر انگیخته شده ، منتهی در قالب حضرت محمد.پس در حقیقت مقام بعثت ، به این معنا ، تجلی حق تعالی در صورت حضرت خاتم.هر لحظه به لحظه در نظام هستی حق بر خاسته است و آن به آن عالم در تجلی خاص است.بنابر این از نظر عرفا هر روز مبعث است.با این تمایز که در روز خاصی رسما اعلام گردید.
اگر به شعرا دقت کنیم، متوجه می شویم که در سن خاصی طبع شعر گل می کنند و آنچه در بطن وجودی آنها بوده به زبان جاری می گردد. لذا می توان گفت بعثت شاعر ، شکوفایی شاعر است که در اشعار او تجلی پیدا کرده است. برای پیامبر گرامی نیز تجلی حق تعالی در آیات قرآن تجلی کرده است که به تدریج شکوفا شده است. شاعر نیز اشعارش به تدریج با توجه به وضعیت روحی اش و شرایط خاص شان نزول کرده و به زبان جاری می گردد.
- ۹۴/۰۳/۲۱