نیمی از یا ور و یاران حسین، از یمن اند
مالک و منتقم جان حسین، از یمن ا ند
هانی و حجر و سلیمان و اویس قرنی
جملگی گوش به فرمان امام ، از یمن اند
نیمی از یا ور و یاران حسین، از یمن اند
مالک و منتقم جان حسین، از یمن ا ند
هانی و حجر و سلیمان و اویس قرنی
جملگی گوش به فرمان امام ، از یمن اند
درس معلم ار بود زمزمه ی محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
چو به گشتی، طبیب از خود میازار چراغ از بهر تاریکی نگه دار
خرج که از کیسه مهمان بود حاتم طایی شدن آسان بود
دل بی غم در این دنیا نباشد اگر باشد ، بنی آدم نباشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود ، هر که در او غش باشد
ذات نا یافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی
طمع را نباید که چندان کنی که صاحب کرم را پشیمان کنی
فرزند کسی ، نمی کند فرزندی گر طوق طلا به گردنش بر بندی
کار هر بز نیست خرمن کوفتن گاو نر می خواهد و مرد کهن
کلوخ انداز را پاداش سنگ است جواب است ای برادر، این نه جنگ است
نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم الهی بخت برگردد از طالع که من دارم
طاووس را به نقش و نگار ی که هست خلق تحسین کنند واو خجل از پای زشت خویش
ما مجنون و همسفر بودیم در دشت جنون او به مطلب ها رسید و ما هنوز آواره ایم
چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟
«ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف»
قیصر روم برای یکی از خلفای بنی عباس ، در ضمن نامه ای نوشت :«ما در کتاب انجیل دیده ایم که هرکس از روی حقیقت سوره ای بخواند که خالی از هفت حرف باشد ، خداوند جسدش را بر آتش دوزخ حرام میکند ، و آن هفت حرف عبارتند از :«ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف» ما هر چه بررسی کردیم ، چنین سوره ای را در کتاب های تورات و زبور وانجیل نیافتیم ، آیا شما در کتاب آسمانی خود ، چنین سوره ای را دیده اید؟» خلیفه عباسی دانشمندان را جمع کرد ، واین مساله را با آنها در میان گذاشت، آنها از جواب آن درماندند، سر انجام این سوال را از امام هادی (علیه السلام) پرسیدند آن حضرت در پاسخ فرمودند: آن سوره ، سوره «حــمد» است ، که این حروف هفتگانه در آن نیست .
پرسیدند : فلسفه ی نبودن این هفت حرف ، در این سوره چیست؟
فرمودند : حرف «ث» اشاره به «ثبور»(هلاکت)
و حرف «ج» اشاره به «جحیم» (نام یکی از درکات دوزخ)
و حرف «خ» اشاره به «خبیث» (ناپاک) و حرف «ز» اشاره به «زقوم» (غذای بسیار تلخ دوزخ)
و حرف «ش»اشاره به«شقاوت»(بدبختی)
و حرف «ظ» اشاره به «ظلمت» (تاریکی)
و حرف «ف» اشاره به «آفت» است.
خلیفه ، این پاسخ را برای قیصر روم نوشت ، قیصر پس از دریافت نامه ، بسیار خوشحال شد، و به اسلام گروید، و در حالی که مسلمان بود از دنیا رفت
گر درک کنی شمس و قمر می رخشند
گر درک کنی جن و بشر می گردند
عالم همه تسبیح خدا می گویند
گر درک کنی چرخ و فلک می چرخند
ای اهل گناه و معصیت توبه کنید
ای اهل ثنا و معرفت ناله کنید
ای اهل سلوک و منزلت دریابید
ای اهل دعا و مغفرت لاوه کنید
محبت کن به اهل علم و تدبیر
به مردم کن تو نیکی بهر تاثیر
بیاموز آن به مشتاقان دانش
مگو راز خودت بر اهل تزویر
آدم جاهل چو شیری بی سر است
شیر بی یال و کوپا ل و ابتر است
خال کوبی بر بدن بیهودگی است
کی نشان قدرت، اندر پیکر است
شیر بی اذن و مجوز لانه ساخت
شد خراب و بهر خود افسانه ساخت
شیر، شیر است، گر چه باشد در قفس
با چه زحمت بهر خود ، یک خانه ساخت
بهترین جا،در مساجد در کجاست
هست در محراب و آن در ابتدا ست
شد علی در غرق خو ن ،در سجده گاه
بهترین سالک ، به نزد کبریاست
علم باشد باعث رشد و حیات جان ما
جهل گردد موجب مرگ دل و حرمان ما
نفس باشد علت گمراهی واغفال ما
ذکر گردد باعث آرامش و درمان ما