گفت مولایم رضا اسرار حج نیست تاخیری روا در کار حج
آنکه از حج تمتع وا شود در قیامت کور و نابینا شود
حج فقط سعی و طواف و قصر نیست حاجیان را خانه حق قصر نیست
حج طواف سنگ بر دیوار نیست جز رضای ایزدی درکار نیست
حج نشان دین ابراهیمی است یادی از آیین ابراهیمی است
حج طواف خالق یکتا بود شکر معبودی که بی همتا بود
طوف و قربانی ز حج اصغر است طوف حق اما ز حج اکبر است
در مطاف حق هر آنکس پا نهاد جملگی امیال خود را وانهاد
حاجیان مشغول ذکر و چرخشند قدسیان جانانه اندر گردشند
حج بود لبیک بر امر خدا همچو هفتادو دو تن در کربلا
حج بی اخلاص باشد بی جواب گوییا تشنه لبی سوی سراب
حج رها کردن بود امیال را وا نهادن جملهء آمال را
حج صفای روح را طى کردن است نفس دون را کشتن و پی کردن است
حج تجلی گاه روز محشر است خود مثالی از سرای دیگر است
در حقیقت حج ظهور وحدت است حج خلوص است و صفا و قدرت است
هست اعلام برایت از ستم نیست فرقی مر عرب را با عجم
حاجیان را رمی شیطان ها به سنگ پاک گشتن باشد از هر ریب و رنگ
حج نمودی از حضور امت است حج مطار مومن خوش سیرت است
جامه احرام خود باشد کفن آخرین تن پوش از بهر بدن
هفت را باشد نشان بر مسلمین هم نماز و حسن خلق و اصل دین
کعبه بنیانش ز سنگ کعبه نیست حاجیان را کعبه همچون دکه نیست
کعبه از مهر و محبت پا گرفت از ولایت و ز نبوت پا گرفت
کعبه قربانگاه اسماعیل دل قبله گاه و مقتل هابیل دل
کی شود یارب که حج ما رسد وقت لبیک همه اعضا رسد
گر رجالی وصف حج را گفت چند لیک کی گنجد سخن در چند بند