باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعار مولانا
ابیات : ۱۵۸۵ تا ۱۵۹۵
طوطی و بازرگان(4)
باز میگردیم ما ای دوستان
سوی مرغ و تاجر و هندوستان
مرد بازرگان پذیرفت این پیام
کو رساند سوی جنس از وی سلام
چونک تا اقصای هندستان رسید
در بیابان طوطیی چندی بدید
مرکب استانید پس آواز داد
آن سلام و آن امانت باز داد
طوطیی زان طوطیان لرزید بس
اوفتاد و مرد و بگسستش نفس
شد پشیمان خواجه از گفت خبر
گفت رفتم در هلاک جانور
این مگر خویشست با آن طوطیک
این مگر دو جسم بود و روح یک
این چرا کردم چرا دادم پیام
سوختم بیچاره را زین گفت خام
این زبان چون سنگ و هم آهن وشست
وانچ بجهد از زبان چون آتشست
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
زانک تاریکست و هر سو پنبهزار
درمیان پنبه چون باشد شرار
حال داستان طوطی و بازرگان را ادامه می دهیم.طوطی بجای اینکه چیزی به عنوان سوغاتی از بازرگان بخواهد، تقاضای بردن پیام خود به طوطیان هندوستان را نمود.بازرگان هم پذیرفت که پیام طوطی را به هم جنسان خود برساند.
در نقاط دور افتاده هندوستان بازرگان
دید طوطیانی زندگانی می کنند.از مرکب خود پائین آمد.سپس با صدای بلند پیام طوطی خود را به طوطیان رساند.یکی از طوطیان به محض شنیدن پیام طوطی، لرزید و افتاد و از نفس افتاد،گوئیا که مرد.خواجه از این اتفاق ناراحت شد که جان یک پرنده ای را با پیام خود گرفته است.
بازرگان با خود می گفت که آیا این طوطی با طوطی خود خویشاوندی داشت.آیا آنها یک روح در دو جسم بودند.او از کرده خود پشیمان شد که چرا این پبام را دادم و این پرنده را به هلاکت رساندم.
قدیما برای ایجاد آتش، سنگ و آهن را بهم می زدند تا جرغه ای ایجاد شود و آن جرغه به پارچه یا کاغذ آغشته به نفت مشتعل می شد.مولانا می گوید این زبان نیز نقش همان آهن را در دهان بازی می کن .همینکه به حرکت در آید آتشی را به پا می کند.این زبان هم نقش آهن و هم سنگ را بازی می کند .چیزی که از دهان خارج می شود همانند آتش است.اگر بجا بکار رود مفید است و اگر نابجا بکار رود موجب آتش سوزی و ناراحتی می گردد.لذا مولانا می گوید که بیهوده و نابجا حرف نزنید.بالاخص در نقل قول کردن سخنان دیگران که ممکن است از روی لاف باشد و هیچ پایه و اساسی نداشته باشد.گاهی نقل قول ها ممکن است از روی تفاخر سخنی به زبان جاری شود.
مولانا می گوید ما در موقعیتی چون پنبه زار زندگی می کنیم.همانطوریکه آتش ، پنبه زار را نابود می کند.آتش زبان نیز بسیاری از دلها را به آتش می کشد.ما در تاریکی زندگی می کنیم و تا زمانی که چیزی همانند روز برایمان روشن و شفاف نگردد نباید به زبان جاری کنیم.بسیاری از چیزها برای ما مخفی هستند.لذا باید در سخن گفتن حداکثر دقت بعمل آید تا دل کسز شکسته نشو د.
نابودی ما ز دست وقلب و دهن است
شمشیر دو لب، صدای جان، در بدن است
ایمان به خدا سعادت و خوشبختی است
همراه تو در روز پسین یک کفن است
دکتر علی رجالی
@alirejali
- ۹۷/۰۶/۰۲