رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
مثنوی  قوم(بعل)( الیاس)
حکایت(۳۴)

 

به نام خداوند والا مقام
که از مهر او شد جهان شادکام

 

 

خدای یگانه، خدای جلیل
برون از قیاس و فزون از دلیل


 

خدای دل و جان و فریادرس
که بر بندگان است او دادرس

 

 

ز الطاف او هر دلی جان گرفت
ز انوار او عقل و ایمان گرفت

 

 

یکی بنده را برگزیند خدای 
فرستاده ی حق بود، رهنمای

 

 

پیام‌آور ی پاک و بی‌مدعا 

پُر از شور توحید و عشق و صفا

 

ندا داد بر قوم بَعِلِ  زمان

بود راه یزدا ن ره عشق و جان

 

 

چرا سوی بت ها چنین سر نهید؟

  خدایی که جان داد بت کرده اید ؟

 

 

خدای شما نیست بت های پست

که با ضربه ای خرد و درهم شکست

 

 

نباید که سجده به بت‌ها کنید
بیائید جان را چو دریا کنید

 

 

ولی قوم گمراه و حیران شدند

به ظلم و ستم بر دل و جان شدند

 

 

دل از راه یزدان برون شد چو باد
  فتادند در مکر و ظلم و فساد

 

 

بعل نام بت باشد و بت پرست 
شود نام قومی که  مغرور و پست 

 

 

 

 به الیاس داده خدا عزّ و جاه
 که قومش برد سوی نور و پناه

 

 

 مقام رسالت، سفیر نجات
 ز ظلمت رسانَد به نور حیات

 

 

ز جان گفت: ای قوم، هوشیار باش
  به راه خداوند دادار باش

 

 

 

 دل از مهر یزدان تهی ساختند

 به‌سوی فساد و ریا تاختند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سراینده
دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۵/۱۹
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی