رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
مرثیه سیدالشهدا(ع)
ای اهل حرم(۲)

 

 

ای اهل حرم ساقی و دلدار نیامد

آن نالهٔ جان‌سوز و گهر بار نیامد

 

 

 

 

در هودجِ شب، ماهِ نبرد است فروزان
اما دگر از خیمه، علمدار نیامد

 

 


 

عباس اگر رفت، ولی باز نگشته
از وی به دلِ علقمه، انکار نیامد


 

اکبر اگر افتاد، شد آفاق پر از آه

کز آن قدّ چون کوه، گهربار نیامد


 

در خیمه، سکینه چو شنید آن خبر تلخ
از لب، سخنی جز غمِ بسیار نیامد


 

بر گاهِ شهیدان، همه زهراست به زانو
کز مهد نبوت، جز این کار نیامد

 

 

ننگ است و شرر، بر سرِ آن خصمِ ستم‌کار
کز خیمه‌ی دل، شورِ علمدار نیامد

 

 

آه ای دلِ خسته! دگر ناله برآور
کز یار وفادار، بجز دار نیامد

 

 


دین ماند ولی قامتِ دین خم شده دیگر
چون کوه، ولی بر سرِ بازار نیامد

 


در وادیِ خون، قامت صد سرو شکسته
کز بی‌سری‌اش، نغمهٔ آزار نیامد

 


در خیمه، دل فاطمه از غم شده مجنون
کز جسم پسر، جز گل و گُلزار نیامد

 

 

گلزارِ شهیدان، همه رنگین شده با خون
کز تیغِ جفا، بخششِ بسیار نیامد

 

 

از دیده‌ی زینب شررِ یار هویداست
کز سوز نهان، آهِ خبردار نیامد

 

 

در ماتم او، چهرهٔ مه نیز کبود است
کز ناله‌ی خون، صبح پدیدار نیامد

 

 

ای شمر! چه دیدی که چنین تیره شدی تو؟
کز پیکر پاکش، به جز آزار نیامد

 

 

بر تیر سه‌شاخه، دلِ داوود نلرزید
تا تیغ نیامد، اثرِ کار نیامد

 

 

در نای علی‌اصغر اگر تیر نشسته‌ست
از ناله‌ی او، بانگِ مددکار نیامد

 

 

 

 

قرآن به کفش بود، ولی فهم نکردند
کز آینهٔ دل، رخِ دادار نیامد

 

 

از دامن شب، اختر امید فتادست
کز دشت، نشان از گل و گلزار نیامد

 

 

در دشتِ بلا، خیمه‌ی دل در تب و تاب است
کز ناله‌ی طفلان، خبر از یار نیامد

 

 

 

خیمه به تب افتاده در آن دشت مصیبت
کز ناله‌ی طفلان، دلِ بیدار نیامد

 

 

شمشیر اگر خورد، نخندد به فغانش
کز ناله‌ی دل، بانگ علمدار نیامد

 

 

در نیزه اگر نور تجلی‌ست، چه باک است
کز خیمهٔ شب، صبح دل آزار نیامد

 

 

ای تیر جفا! سینه‌ی زهرا چه گشودی؟
کز یوسف گم‌گشته، عزادار نیامد

 

 

بر خیمه اگر گریه‌ی کوثر همه جاری‌ست
 از چشمه‌ی دل، غیر شرر زار نیامد 

 

بر قامت آن سروِ بلند آمده زانو
کز ناله‌ی دل، شعله‌ی دیدار نیامد

 

 

این داغ، چنان سوخت جگر را که نماندش
جز ناله‌ی خاموشِ، که گفتار نیامد

 

 

گفتم به سکینه: که خدا با تو بماند
گفتا: پدرم رفت و دگر بار نیامد

 

 

 

گفتند: حسین است که با خون وضو کرد
اما به نماز ش ، اذان‌دار نیامد

 

 

اشک از دل سوزانِ رجالی‌ست که جاری‌ست
کز خیمه‌ی کوثر، اثرِ یار نیامد



 

سراینده
دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۴/۱۶
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی