باسمه تعالی
پرسش و پاسخ(۲۱)
جایگاه عشق
۱. عشق، "چیزی" در کنار چیزها نیست
عشق، همانند عقل یا جان یا دین یا مال، یک "دارایی" مشخص نیست که در فهرست قرار گیرد. بلکه:
• ریشهی حیات انسانی است، نه فقط بخشی از آن.
• نیروی محرکهی تمام ارزشهاست: جان را حفظ میکند، عقل را شکوفا میسازد، دین را جان میبخشد، ناموس و کشور را عزیز میکند.
به تعبیر عرفا، عشق:
«آتشِ نهفته در همهی این چیزهاست، نه یکی از آنها.»
۲. عشق در رتبه نیست، در بُعد است
وقتی چیزهایی را به ترتیب اهمیت ردهبندی میکنیم، در واقع داریم امور را با معیار نیاز یا ارزش مادی و معنوی میسنجیم. اما عشق:
• نه یک "مرتبه"، بلکه یک "جهتگیری هستیشناختی" است.
• اگر در دل انسان باشد، همهی آن چیزها را معنا میبخشد، و اگر نباشد، حتی دین و عقل هم بیروح میشوند.
۳. عشق، پیونددهندهی جان و خداست
در اندیشهی عرفانی، عشق نه در ردیف جان است، نه در ردیف دین؛ بلکه:
• راز خلقت است: «کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أُعرف…»
• وسیلهی رجوع به خداست: «فارجعوا إلى ربّکم بحبّی…»
• حتی دین بدون عشق، به تحجر و تعصب بدل میشود.
۴. پس عشق کجاست؟
عشق، در تمام آن مراتب حضور دارد:
• به خاطر عشق است که جان را فدا میکند.
• عقل را برای درک معشوق میخواهد.
• خانه و مملکت را برای زیستن با محبوب میسازد.
• بچه و ناموس را از محبت پرورش میدهد.
• دین را با شور و شوق میپذیرد.
۵. جمعبندی
پس:
اگر عشق را ذکر نکردهایم، نه از آن روست که مهم نیست، بلکه از آن روست که از بس مهم است، در هیچ رتبهای نمیگنجد.
عشق، روح این مراتب است؛ نه یکی از اعضایشان.
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۳/۱۶