باسمه تعالی
مجموعه رباعیات واژه های عرفانی(۲۸)
توبه
آن خدایی که بود توبهپذیر و غفار
برهاند ز غم و وحشت دوزخ، هر بار
آن لباسی که ز غفلت به تن افتد ما را
ببرد سوی بلا، در غم و حسرت بسیار
خود سازی
توبه و خود سازی و کسب یقین
از فضیلت های مردان امین
بندهی حق گردی و یابی نجات
این طریق عاشقان و اهل دین
فنا
هفت شهر عشق را پیموده شد
سر به خاک دوست هر دم سوده شد
جان رها شد، گر ز بند نفس پست
دل ز روی ماه جانان برده شد
وصال
جمله عالم مظهر حالات اوست
ذرهذره در پی اثبات اوست
گر شوی غرق وصال ذوالجلال
هر چه بینی، جملهاش آیات اوست
سرمدیت
در ساحت عشق، جان فشانی غوغاست
در وادی نور، بی زمانی پیداست
ای سرمد جاوید، تجلی گه عشق
خورشید حقیقتی و ما را ماواست
نفس کلیه
سرچشمهی هستی و هدایت باشی
ما سایه ی عشقیم، حقیقت باشی
هر چیز که در عالم امکان باشد
با اذن خداست، در زعامت باشی
روح القدس
روح القدس است، بر شهیدان تابید
روح ازلی است بر دل و جان تابید
شد تجلی به دل از سوی خداوند مجید
رهنمای دل پاک است، فروزان تابید
انبساط
با قبض، دلم به قعر ظلمت افتاد
در سینه ی من هزار حسرت افتاد
بسط آمد و جام نور بر جانم ریخت
بر جان و دلم عشق و رحمت افتاد
تضییق
گفـتم که دلم، در تب هجران است
آیا فرجی زین غم سوزان است؟
گفتا که صبوری کن و بی تاب مشو
گر صبر کنی، روشنی در جان است
نور محمدی
خورشید و قمر ز مهر تابان باشند
مهتاب و سحر ز فیض رخشان باشند
از پرتو احمد است، آفاق چنین
در سینهی او، راز یزدان باشند
....
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۱/۱۵