رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی وادی حیرت


وادی حیرت
حیرانم و جز حیرتِ جان، راهی نیست
این راه، به جز عشق، ره واهی نیست
هر کس که به عقل تکیه زد در رهِ حق
در پرده‌ی وهم ماند و شاهی نیست

 

 

این شعر همچنان به مفاهیم عرفانی و فلسفی پرداخته و به‌ویژه بر مسئله‌ی جستجو برای حقیقت و تفاوت‌های میان عقل و عشق در این مسیر تأکید دارد. در ادامه، شرح و تفسیر هر مصرع را به‌طور دقیق‌تر توضیح می‌دهیم:

مصرع اول: "حیرانم و جز حیرتِ جان، راهی نیست"

در این مصرع، شاعر به وضعیت "حیرت" اشاره می‌کند. این حیرت از جنس سردرگمی یا بلاتکلیفی است که در جستجو و تلاش برای فهم حقیقت، انسان را در بر می‌گیرد. این نوع حیرت به عمق جان فرد نفوذ کرده و نشان‌دهنده‌ی ناتوانی انسان در درک حقیقت از طریق روش‌های معمول عقلانی است. شاعر بیان می‌کند که در چنین شرایطی، هیچ راه دیگری به جز این حیرت عمیق وجود ندارد. در حقیقت، انسان از نگاه شاعر مجبور است با حیرت دست و پنجه نرم کند تا به درک بهتری از حقیقت برسد.

مصرع دوم: "این راه، به جز عشق، ره واهی نیست"

در این بخش، شاعر به روش و مسیری اشاره دارد که تنها با "عشق" می‌توان آن را طی کرد. این مصرع تأکید می‌کند که تنها راه رسیدن به حقیقت، عشق است و تمام راه‌های دیگر، به‌ویژه راه‌هایی که به عقل و استدلال متکی هستند، "واهی" و بی‌اثر هستند. این اندیشه، به‌ویژه در عرفان اسلامی و شعر عرفانی، به‌طور مکرر تکرار شده است که عشق به‌عنوان وسیله‌ای غیرعقلی و ماورایی، تنها راه دست‌یابی به حقیقت است.

مصرع سوم: "هر کس که به عقل تکیه زد در رهِ حق"

در اینجا، شاعر توضیح می‌دهد که کسانی که تنها به عقل تکیه می‌کنند، نمی‌توانند در مسیر "حق" (حقیقت یا خداوند) به پیش بروند. عقل، در نگاه شاعر، به دلیل محدودیت‌های ذاتی‌اش، قادر به درک حقیقت و پی بردن به مسیر درست نیست. در فلسفه‌های عرفانی و دینی، عقل معمولاً به‌عنوان ابزاری محدود و ناکافی در مقایسه با شهود و عشق به حساب می‌آید.

مصرع چهارم: "در پرده‌ی وهم ماند و شاهی نیست"

در این مصرع، "پرده‌ی وهم" به‌عنوان یک تمثیل استفاده شده است که نشان‌دهنده‌ی موانع فکری و مفهومی است که عقل انسان را از درک حقیقت بازمی‌دارد. فردی که به عقل صرف تکیه می‌کند، در "پرده‌ی وهم" باقی می‌ماند؛ یعنی در توهمات و تصورات خود در مورد حقیقت گیر می‌کند. "شاهی نیست" یعنی هیچ مقام و جایگاه حقیقی در این پرده‌ی وهم وجود ندارد. این تصویر به‌نوعی می‌تواند اشاره به توهم و اشتباهات عقلانی باشد که فرد را از درک حقیقت و دست‌یابی به مقام حقیقی یا شناخت پروردگار باز می‌دارد.

نتیجه‌گیری کلی:

شعر در مجموع تأکید دارد بر این که مسیر رسیدن به حقیقت از طریق عقل، ناکام است و تنها عشق می‌تواند انسان را از این توهمات رهایی بخشد. در این نگاه عرفانی، عقل به‌عنوان ابزاری محدود برای درک حقیقت مطرح می‌شود و تنها از طریق عشق و شهود است که انسان می‌تواند پرده‌ها را کنار بزند و به حقیقت برسد. این مفاهیم در شعرهای عرفانی بزرگان ادب فارسی مانند مولانا، حافظ و دیگران نیز دیده می‌شود.

شاعر با استفاده از استعاراتی مانند "پرده‌ی وهم" و "شاهی نیست" به‌خوبی تصویری از محدودیت‌های عقل و جهل انسانی ایجاد کرده است که تنها از طریق عشق می‌توان آن‌ها را کنار زد و به حقیقت دست یافت.

 

وادی حیرت در عرفان اسلامی

وادی حیرت یکی از منازل سلوک عرفانی است که در آن سالک به سرگشتگی و حیرانی در برابر عظمت حق و اسرار الهی دچار می‌شود. این مرحله از سلوک زمانی رخ می‌دهد که عقل و دانش بشری از درک حقیقت بازمی‌ماند و عارف درمی‌یابد که همه دانسته‌های پیشین او ناکافی و ناقص بوده‌اند. حیرت در عرفان نه‌تنها نشانه‌ای از ضعف نیست، بلکه مقامی بلند است که مقدمه‌ی دریافت شهود عرفانی و رسیدن به قرب الهی می‌شود.


مفهوم حیرت در عرفان

حیرت در لغت به معنای سرگردانی و تحیر است، اما در اصطلاح عرفانی، به حالتی اشاره دارد که در آن سالک به دلیل مواجهه با تجلیات گوناگون الهی، دچار شگفتی و سرگردانی می‌شود. در این مرحله، عقل توانایی درک کامل حقیقت را از دست می‌دهد، زیرا درک و شناخت الهی، ورای حدود مفاهیم انسانی است.

عرفای بزرگی همچون محیی‌الدین ابن عربی، مولانا، عطار نیشابوری و عبدالرزاق کاشانی، وادی حیرت را یکی از مهم‌ترین منازل سلوک عرفانی دانسته‌اند که مقدمه‌ی فنا فی الله و درک حقیقت مطلق است.


ویژگی‌های وادی حیرت

1. تبدیل یقین به شک و از بین رفتن تصورات پیشین

در این وادی، سالک درمی‌یابد که تمامی دانسته‌های پیشین او در برابر حقیقت الهی بی‌ارزش‌اند. تصوراتی که از خدا، هستی و حقیقت داشته است، در این مرحله فرو می‌ریزد و جای خود را به یک حیرت عمیق می‌دهد.

2. فقدان توانایی عقل در درک حقیقت

یکی از ویژگی‌های اصلی حیرت، ناتوانی عقل از درک ذات الهی است. در اینجا، سالک متوجه می‌شود که مفاهیم و استدلال‌های عقلانی نمی‌توانند ذات نامحدود خداوند را درک کنند. به تعبیر ابن عربی، "هرچه بیشتر بدانی، بیشتر درمی‌یابی که نمی‌دانی."

3. درک بی‌نهایت بودن حق و تجلیات گوناگون آن

عرفا بر این باورند که خداوند در تجلیات گوناگون ظهور می‌کند و سالک، با هر تجلی جدید، تصور پیشین خود از خدا را ناقص می‌یابد. این امر موجب حیرت دائمی او می‌شود، زیرا هر لحظه با حقیقتی نو و ناشناخته روبه‌رو می‌شود.

4. تعادل میان خوف و رجاء

در وادی حیرت، سالک گاهی خود را بسیار دور از حق می‌یابد و احساس جدایی شدیدی می‌کند (خوف)، و گاهی نیز به شدت به قرب الهی امیدوار می‌شود (رجاء). این دو حالت دائماً در حال تغییرند و موجب افزایش حیرت او می‌شوند.

5. آستانه ورود به مرحله فنا

بسیاری از عرفا معتقدند که وادی حیرت آخرین مرحله پیش از فنا فی الله است. وقتی سالک به این مرحله می‌رسد، دیگر هیچ تعینی برای خود قائل نیست و خود را به کلی در برابر اراده الهی تسلیم می‌کند.


دیدگاه عرفا درباره وادی حیرت

ابن عربی و حیرت ناشی از تجلیات الهی

ابن عربی در فتوحات مکیه و فصوص الحکم معتقد است که حیرت از اینجا ناشی می‌شود که خداوند در تجلیات گوناگون ظهور می‌کند و سالک در مواجهه با این تجلیات، مدام درک جدیدی از حق پیدا می‌کند که با درک قبلی متفاوت است. او حیرت را نوعی شناخت والا می‌داند که در آن، سالک از دانستنِ محدود به ندانستنِ نامحدود می‌رسد.

مولانا و حیرت به‌عنوان اوج معرفت

مولانا در مثنوی معنوی، حیرت را نه به‌عنوان نشانه‌ای از گمراهی، بلکه به‌عنوان نشانه‌ای از رسیدن به حقیقت می‌داند. او می‌گوید که وقتی عقل در برابر عظمت الهی متوقف می‌شود، حیرت زاییده می‌شود و این حیرت، خود نشانه‌ای از درک بالاتر است:

چون ز عقل این ره نیابد روشنایی، حیرتش بهتر که باشد در دو جایی.

عطار نیشابوری و حیرت در منطق‌الطیر

عطار در منطق‌الطیر، یکی از مراحل سفر عرفانی سیمرغ را وادی حیرت معرفی می‌کند. او می‌گوید که در این وادی، پرندگان (سالکان) درمی‌یابند که هیچ‌چیز از حقیقت را نمی‌دانند و همین ندانستن، آن‌ها را به ساحت فنا می‌رساند.

عبدالرزاق کاشانی و حیرت به‌عنوان کمال سالک

کاشانی در شرح خود بر فصوص الحکم، حیرت را یکی از نشانه‌های کمال عارف می‌داند. او معتقد است که عارف واقعی کسی است که می‌داند هیچ‌چیز را به‌طور کامل نمی‌داند، زیرا خداوند ورای فهم بشری است.


نتیجه‌گیری

وادی حیرت یکی از مهم‌ترین منازل سلوک عرفانی است که در آن، سالک درمی‌یابد که عقل و دانش بشری قادر به درک حقیقت مطلق نیستند. در این مرحله، تمامی یقین‌های پیشین از بین می‌رود و جای خود را به حیرتی عمیق در برابر عظمت خداوند می‌دهد.

این حیرت، برخلاف آنچه ممکن است به نظر برسد، نشانه‌ی گمراهی نیست، بلکه نشان‌دهنده‌ی اوج معرفت است. عارف در این وادی درمی‌یابد که هرچه بیشتر به حقیقت نزدیک می‌شود، بیشتر از درک کامل آن ناتوان است. همین ناتوانی، او را از هر گونه تعین ذهنی آزاد می‌کند و به سوی فنا فی الله هدایت می‌نماید.

پس، حیرت در عرفان، نقطه‌ی پایانی جهل نیست، بلکه آغازی برای شهود حقیقت است.

 

 

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی



 

  • ۰۳/۱۱/۰۶
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی