رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰


باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی عروج


عروج
رفتم ز جهان و دل ز دنیا بستم
بر قله‌ی عشق، پر ز سودا بستم
عالم چو حبابی است ز دریای وجود
جان غرق در این بحر، ز پروا بستم

شرح شعر "عروج"


---

مصرع اول: رفتم ز جهان و دل ز دنیا بستم

شاعر در این مصرع بیان می‌کند که از جهان مادی و تعلقات دنیوی فاصله گرفته است. این «رفتن» به معنای ترک ظاهری نیست، بلکه اشاره به حالتی عرفانی دارد که در آن انسان از دنیا دل می‌بُرد و به حقیقتی فراتر از مادیات چشم می‌دوزد. این گام نخست عروج روحانی است.


---

مصرع دوم: بر قله‌ی عشق، پر ز سودا بستم

در اینجا، عشق به عنوان قله‌ای بلند و هدف نهایی مطرح شده است. شاعر با «پر ز سودا بستن» به اشتیاق و شیدایی خود برای رسیدن به این قله اشاره می‌کند. این عشق، عشق الهی است که روح انسان را به سوی اوج می‌برد و از قید و بندهای زمینی رها می‌سازد.


---

مصرع سوم: عالم چو حبابی است ز دریای وجود

این مصرع نشان‌دهنده دیدگاه عرفانی شاعر نسبت به جهان است. عالم مادی مانند حبابی ناپایدار و گذرا بر روی دریای بی‌کران وجود الهی است. این دیدگاه، اشاره به پوچ بودن دنیای مادی در برابر حقیقت ازلی و ابدی خداوند دارد.


---

مصرع چهارم: جان غرق در این بحر، ز پروا بستم

شاعر در این مصرع، حالتی از فنا را توصیف می‌کند که در آن جان عاشق در دریای بی‌پایان وجود الهی غرق شده است. «ز پروا بستم» نشان می‌دهد که او دیگر از خطر یا فنا نمی‌هراسد و با اعتماد و ایمان کامل خود را به این دریای عشق سپرده است.


---

تفسیر کلی:

شعر "عروج" سفری معنوی و عرفانی را توصیف می‌کند که در آن انسان از دنیا و تعلقات مادی عبور کرده و به قله عشق الهی می‌رسد. شاعر با دیدگاهی عمیق و عرفانی، جهان را همچون حبابی گذرا در برابر دریای بی‌کران وجود الهی می‌بیند و جان خویش را در این دریای عشق غرق می‌کند. این شعر بیانگر فانی شدن در عشق و رسیدن به وصال الهی است.

 

عروج در عرفان به معنای سفر روحانی و معنوی انسان از مراتب دنیوی به سوی مراتب عالی‌تر و الهی است. این مفهوم بیانگر حرکت سالک از عالم ظاهر و محدودیت‌های مادی به عالم باطن و حقیقت مطلق است. عروج نمادی از سیر و سلوک عرفانی است که در آن سالک به واسطه تهذیب نفس، ریاضت، معرفت‌جویی و عشق به خداوند، به مقام‌های بالای قرب الهی دست می‌یابد.

مفهوم عروج در عرفان اسلامی

در عرفان اسلامی، عروج به نوعی بازگشت انسان به اصل و حقیقت وجودی خود تعبیر می‌شود. انسان به دلیل دوری از اصل الهی‌اش در این جهان گرفتار شده است و نیاز به سفری درونی دارد تا به سرچشمه نور و حقیقت بازگردد. این حرکت معمولاً شامل گذر از مراحل و مقامات گوناگون است که به‌طور تدریجی روح سالک را از آلودگی‌های نفسانی پاک کرده و به کمال می‌رساند.

ابعاد عروج:

1. عروج فکری و معرفتی:
این بعد شامل تعالی عقل و دانش انسان در مسیر شناخت حقایق الهی است. انسان با تعمق در حکمت و معرفت، به درک عمیق‌تری از حقیقت هستی و خداوند نائل می‌شود.


2. عروج قلبی:
در این مرحله، سالک قلب خود را از تعلقات دنیوی، هوای نفس و زنگارهای مادی پاک می‌کند و عشق به خداوند را جایگزین همه چیز می‌سازد. قلب، در این مقام، ظرف پذیرش نور الهی می‌شود.


3. عروج روحانی:
این سفر معنوی، که معمولاً به شهود عرفانی ختم می‌شود، حالتی است که در آن روح سالک از محدودیت‌های عالم ماده جدا شده و به تجربه‌ای مستقیم از حضور الهی می‌رسد. این مرحله بالاترین مرتبه عروج است.

 


---

مراحل عروج در عرفان

عروج در عرفان به تدریج و با گذر از مقامات مختلفی حاصل می‌شود. برخی از این مقامات عبارتند از:

1. توبه: بازگشت به سوی خداوند و دوری از گناه.


2. تزکیه نفس: پالایش درونی از رذایل اخلاقی و تقویت فضایل.


3. زهد: دل‌بریدن از دنیا و توجه کامل به خداوند.


4. فنا: محو شدن از خودیت و از میان رفتن هرگونه منیت.


5. بقا بالله: بقا و پایداری در حقیقت الهی پس از فنا.

 


---

رابطه عروج با معراج پیامبر اسلام

در عرفان اسلامی، معراج پیامبر اکرم (ص) به‌عنوان نماد والاترین مرتبه عروج روحانی در نظر گرفته می‌شود. معراج سفری است که در آن پیامبر به دیدار حق و قرب الهی نائل می‌شود. این واقعه در عرفان به‌عنوان الگویی برای سلوک عرفانی انسان به‌کار می‌رود. همان‌طور که پیامبر از مراتب زمینی فراتر رفت و به حضور الهی رسید، سالک نیز با پاک‌سازی روح و قلب خود می‌تواند به نوعی تجربه عروج دست یابد.


---

نمادپردازی عروج در متون عرفانی

در آثار بزرگان عرفان، از جمله مولانا، ابن‌عربی، و سهروردی، عروج به‌عنوان سفری معنوی و درونی به تصویر کشیده شده است. مولانا در مثنوی عروج را با پرواز پرنده‌ای به‌سوی آسمان مقایسه می‌کند که نمادی از روح انسان است که به‌سوی خداوند بازمی‌گردد.

ابن‌عربی نیز در آثار خود از عروج به‌عنوان حرکت روح از عالم محسوس به عالم مجردات و در نهایت به حقیقت مطلق یاد می‌کند. وی بیان می‌کند که عروج، گذر از حجاب‌ها و پرده‌هایی است که انسان را از مشاهده حقیقت الهی بازمی‌دارد.


---

عروج و عشق الهی

در عرفان، عشق الهی نیروی محرکه عروج است. عشق باعث می‌شود که سالک تمام موانع و دشواری‌های مسیر را پشت سر بگذارد و بدون هیچ چشم‌داشتی خود را در آغوش حقیقت الهی بیفکند. همان‌طور که مولانا می‌گوید:
"عشق شوری در نهاد آدمی است / جوهر آن در وجود عالمی است"
این عشق، سالک را از قیدهای جسمانی و دنیوی آزاد کرده و او را به آسمان حقیقت می‌برد.


---

نتیجه‌گیری

عروج در عرفان، نمادی از تعالی روح و بازگشت به منبع نور و حقیقت است. این حرکت از طریق سیر و سلوک، تزکیه نفس، و عشق الهی صورت می‌گیرد. هدف نهایی عروج، رسیدن به مقام قرب الهی و اتحاد با حقیقت مطلق است که در آن سالک از محدودیت‌های این جهان فراتر رفته و به مقام شهود مستقیم الهی نائل می‌شود. این مفهوم به ما می‌آموزد که انسان، اگرچه در این جهان مادی گرفتار است، ظرفیت بی‌نهایتی برای رشد معنوی و عروج به سوی حقیقت دارد.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

  • ۰۳/۱۰/۳۰
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی