باسمه تعالی
عالم الهویه
هستی ز هویتِ خداوند کبار
دل محو تماشای خدای دادار
جانم ز هویتِ تو آگاه شده
رسته دل و جان ز هر غم و هر زنگار
عالم الهویه از دید عرفان مفهومی پیچیده و عمیق دارد که در آن به شناخت هویت اصلی انسان و همه موجودات پرداخته میشود. این اصطلاح به معنای عالم یا بعدی است که در آن حقیقت واقعی و اصیل هر موجود آشکار میشود، نه ظاهر آن. به عبارت دیگر، عالم الهویه دنیای باطن و حقیقتی است که در پس پرده ظاهر و مادیات قرار دارد.
در عرفان، هویت اصلی انسان و هر موجود دیگر در عالم الهویه به نوعی به حقیقت و جوهر ذاتی آنها اشاره دارد. به باور عرفا، انسانها از آنجا که مخلوق خداوندند، حقیقت و هویت اصلی آنها در ذات الهی نهفته است و هر موجودی در اصل جزء از خداوند است. این دیدگاه به آموزه «وحدت وجود» باز میگردد که در آن تمام موجودات بهعنوان تجلیات از ذات واحد و بیکران خداوند در نظر گرفته میشوند.
درک عالم الهویه از دید عرفان
1. شناخت حقیقت انسان: در عرفان، انسان بهطور کلی دارای دو بعد است: یکی بعد ظاهری که در این دنیا قابل مشاهده است و دیگری بعد باطنی که به هویت الهی او اشاره دارد. عرفا معتقدند که انسان باید از ظاهر و تعلقات دنیوی بگذرد تا به حقیقت خود، که همان حقیقت الهی است، دست یابد. این مسیر بهطور معمول از طریق مراقبه، تمرکز و سلوک معنوی طی میشود.
2. فنا در خداوند: هدف نهایی در عرفان، رسیدن به مقام «فنا» است. «فنا» به معنای از خودبیخود شدن و محو شدن در خداوند است. در این مرحله، فرد از هویت فردی خود دست میکشد و در حقیقت الهی حل میشود. در این دیدگاه، هر آنچه که بهعنوان هویت فردی وجود داشته، در نهایت به خداوند بازمیگردد.
3. وحدت وجود: یکی از اصول اساسی عرفان، مفهوم «وحدت وجود» است. این اصل بیان میکند که همه موجودات، از جمله انسان، در حقیقت تجلیات مختلفی از یک حقیقت واحد (خداوند) هستند. به عبارت دیگر، عالم الهویه همان جایی است که فرد به این درک عمیق میرسد که هیچ موجودی از ذات الهی جدا نیست و همه چیز در نهایت به خداوند بازمیگردد.
4. آگاهی از هویت الهی: عالم الهویه، جایی است که انسان بهآگاهی از هویت الهی خود دست مییابد. در این مرحله، انسان به درک حقیقت ذات خود میرسد و درمییابد که ذات واقعی او چیزی جز «نور الهی» و تجلی از خداوند نیست. این آگاهی سبب میشود که انسان از تعلقات دنیوی و هر گونه تفاوت و جدایی با دیگر موجودات عبور کند و به وحدت و یکپارچگی برسد.
5. سیر و سلوک عرفانی: برای رسیدن به درک و شناخت عالم الهویه، سیر و سلوک معنوی ضروری است. این سیر به معنای تمرینات روحانی است که عرفا از آن برای پاکسازی نفس، رهایی از تعلقات دنیوی و نزدیک شدن به حقیقت الهی استفاده میکنند. این سلوک شامل اعمالی چون ذکر، مراقبه، تسلیم به اراده الهی، و تلاش برای از بین بردن هویتی است که انسان در دنیای مادی بهطور تصوری بهعنوان خود میشناسد.
6. شناخت الهی و حقیقت واحد: در نهایت، وقتی انسان به شناخت کامل از هویت خود در عالم الهویه میرسد، میفهمد که تمامی موجودات در حقیقت یکسان هستند و همگی تجلیات از خداوند به شمار میآیند. در این مرحله، انسان به نوعی از آرامش، آگاهی و آشتی درونی دست مییابد که در آن هیچگونه تضادی بین خود و دیگر موجودات یا خداوند وجود ندارد.
نتیجهگیری:
عالم الهویه در عرفان نه تنها به معنای شناخت باطن انسان و حقیقت او، بلکه به معنای درک اصل و حقیقت وجود است که همه موجودات از آن نشأت میگیرند. این درک از طریق سلوک معنوی، مراقبه و فطرت الهی انسانها بهدست میآید. در نهایت، عالم الهویه جایی است که انسان از خودبیخود شده و در حقیقت الهی محو میشود، جایی که انسان به شناخت «وحدت وجود» و «هویت الهی» خود میرسد.
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۰/۲۶