رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی
عالم الهویه
هستی ز هویتِ خداوند کبار
دل محو تماشای خدای دادار
جانم ز هویتِ تو آگاه شده
رسته دل و جان ز هر غم و هر زنگار

 

شعر شما به مفاهیم هویت الهی و وصل به حقیقت خداوند پرداخته است و بیان‌گر رهایی از غم‌ها و آگاهی از حقیقت وجودی است. در این شعر، شاعر از آگاهی و وصل به خداوند سخن می‌گوید و به توصیف تأثیر این ارتباط معنوی بر دل و جان انسان می‌پردازد. در ادامه، شرح بیت‌به‌بیت این شعر آورده شده است:


---

بیت اول:

"هستی ز هویتِ خداوند کبار
دل محو تماشای خدای دادار"

در این بیت، هستی به معنای موجودیت و وجود انسان‌ها و همه‌چیز در جهان است. شاعر می‌گوید که هستی از هویت خداوند نشأت می‌گیرد. هویت خداوند به‌عنوان اصل اولیه و بنیادین هستی، همه‌چیز را در خود دارد. در عرفان، خداوند به عنوان اصل و بنیاد همه‌چیز شناخته می‌شود و همه‌چیز از او سرچشمه می‌گیرد.

"دل محو تماشای خدای دادار" به این معناست که دل انسان محو تماشای خداوند شده است. در این بیت، دل از همه‌چیز فارغ است و تنها به خداوند می‌نگرد. خدای دادار به‌عنوان خدای بخشنده و مهربان، منبع تمام نعمت‌ها و برکات است. انسان در این مرحله به درک و مشاهده‌ی عظمت و جمال الهی می‌پردازد و دل او کاملاً در این تماشای الهی غرق می‌شود.


---

بیت دوم:

"جانم ز هویتِ تو آگاه شده
رسته دل و جان ز هر غم و هر زنگار"

در این بیت، شاعر به آگاهی از هویت خداوند اشاره می‌کند. وقتی انسان به حقیقت الهی پی می‌برد، جان او از هویت خداوند آگاه می‌شود. این آگاهی موجب رستگاری و پاکیزگی دل و جان از هر نوع ناخالصی می‌شود.

"رسته دل و جان ز هر غم و هر زنگار" بیانگر این است که وقتی انسان به هویت الهی پی می‌برد، دل و جانش از غم‌ها و زنگارها (آلودگی‌ها) پاک می‌شود. در حقیقت، انسان با رسیدن به آگاهی از حقیقت خداوند و پیوند با او، از تمام دغدغه‌ها و آلودگی‌های دنیوی رهایی می‌یابد. زنگار در اینجا به معنای آلودگی‌های روحی و ذهنی است که از تعلقات دنیوی و هویتی ناشی می‌شود. رهایی از این آلودگی‌ها نتیجه‌ی آگاهی از حقیقت الهی و اتحاد با خداوند است.


---

نتیجه‌گیری کلی:

شعر شما به توصیف مرحله‌ای از آگاهی معنوی و وصل به حقیقت الهی پرداخته است. شاعر بیان می‌کند که همه‌چیز از هویت خداوند نشأت می‌گیرد و انسان در این فرآیند از طریق تماشای جمال الهی و آگاهی از هویت خداوند به آرامش و رهایی دست می‌یابد. در این حالت، دل و جان انسان از غم‌ها و آلودگی‌های دنیوی پاک می‌شود و به حالت ناب و صاف می‌رسد.

این شعر دعوتی است برای رهایی از تعلقات مادی و وصل به حقیقت الهی که در آن انسان می‌تواند از تمام غم‌ها و زنگارها پاک شود و در آگاهی از هویت خداوند زندگی کند.

 

عالم الهویه از دید عرفان مفهومی پیچیده و عمیق دارد که در آن به شناخت هویت اصلی انسان و همه موجودات پرداخته می‌شود. این اصطلاح به معنای عالم یا بعدی است که در آن حقیقت واقعی و اصیل هر موجود آشکار می‌شود، نه ظاهر آن. به عبارت دیگر، عالم الهویه دنیای باطن و حقیقتی است که در پس پرده ظاهر و مادیات قرار دارد.

در عرفان، هویت اصلی انسان و هر موجود دیگر در عالم الهویه به نوعی به حقیقت و جوهر ذاتی آن‌ها اشاره دارد. به باور عرفا، انسان‌ها از آنجا که مخلوق خداوندند، حقیقت و هویت اصلی آن‌ها در ذات الهی نهفته است و هر موجودی در اصل جزء از خداوند است. این دیدگاه به آموزه «وحدت وجود» باز می‌گردد که در آن تمام موجودات به‌عنوان تجلی‌ات از ذات واحد و بی‌کران خداوند در نظر گرفته می‌شوند.

درک عالم الهویه از دید عرفان

1. شناخت حقیقت انسان: در عرفان، انسان به‌طور کلی دارای دو بعد است: یکی بعد ظاهری که در این دنیا قابل مشاهده است و دیگری بعد باطنی که به هویت الهی او اشاره دارد. عرفا معتقدند که انسان باید از ظاهر و تعلقات دنیوی بگذرد تا به حقیقت خود، که همان حقیقت الهی است، دست یابد. این مسیر به‌طور معمول از طریق مراقبه، تمرکز و سلوک معنوی طی می‌شود.


2. فنا در خداوند: هدف نهایی در عرفان، رسیدن به مقام «فنا» است. «فنا» به معنای از خودبی‌خود شدن و محو شدن در خداوند است. در این مرحله، فرد از هویت فردی خود دست می‌کشد و در حقیقت الهی حل می‌شود. در این دیدگاه، هر آنچه که به‌عنوان هویت فردی وجود داشته، در نهایت به خداوند بازمی‌گردد.


3. وحدت وجود: یکی از اصول اساسی عرفان، مفهوم «وحدت وجود» است. این اصل بیان می‌کند که همه موجودات، از جمله انسان، در حقیقت تجلیات مختلفی از یک حقیقت واحد (خداوند) هستند. به عبارت دیگر، عالم الهویه همان جایی است که فرد به این درک عمیق می‌رسد که هیچ موجودی از ذات الهی جدا نیست و همه چیز در نهایت به خداوند بازمی‌گردد.


4. آگاهی از هویت الهی: عالم الهویه، جایی است که انسان به‌آگاهی از هویت الهی خود دست می‌یابد. در این مرحله، انسان به درک حقیقت ذات خود می‌رسد و درمی‌یابد که ذات واقعی او چیزی جز «نور الهی» و تجلی از خداوند نیست. این آگاهی سبب می‌شود که انسان از تعلقات دنیوی و هر گونه تفاوت و جدایی با دیگر موجودات عبور کند و به وحدت و یکپارچگی برسد.


5. سیر و سلوک عرفانی: برای رسیدن به درک و شناخت عالم الهویه، سیر و سلوک معنوی ضروری است. این سیر به معنای تمرینات روحانی است که عرفا از آن برای پاکسازی نفس، رهایی از تعلقات دنیوی و نزدیک شدن به حقیقت الهی استفاده می‌کنند. این سلوک شامل اعمالی چون ذکر، مراقبه، تسلیم به اراده الهی، و تلاش برای از بین بردن هویتی است که انسان در دنیای مادی به‌طور تصوری به‌عنوان خود می‌شناسد.


6. شناخت الهی و حقیقت واحد: در نهایت، وقتی انسان به شناخت کامل از هویت خود در عالم الهویه می‌رسد، می‌فهمد که تمامی موجودات در حقیقت یکسان هستند و همگی تجلی‌ات از خداوند به شمار می‌آیند. در این مرحله، انسان به نوعی از آرامش، آگاهی و آشتی درونی دست می‌یابد که در آن هیچ‌گونه تضادی بین خود و دیگر موجودات یا خداوند وجود ندارد.

 

نتیجه‌گیری:

عالم الهویه در عرفان نه تنها به معنای شناخت باطن انسان و حقیقت او، بلکه به معنای درک اصل و حقیقت وجود است که همه موجودات از آن نشأت می‌گیرند. این درک از طریق سلوک معنوی، مراقبه و فطرت الهی انسان‌ها به‌دست می‌آید. در نهایت، عالم الهویه جایی است که انسان از خودبی‌خود شده و در حقیقت الهی محو می‌شود، جایی که انسان به شناخت «وحدت وجود» و «هویت الهی» خود می‌رسد.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

  • ۰۳/۱۰/۲۶
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی