.
۱۸۴.حدود
دو سال سی دی های استاد صمدی ،شاگرد آقای علامه حسن زاده، را گوش می دادم و در
پایان برداشت و نطر خود را می نوشتم.حدود ششصد صفحه از این مطالب در رابطه با بحث
های معرفت نفس ایشان مدون شده است.متن کامل آنها در وبلاگ آورده ام.
۱۸۴.متن
کامل برداشتهای خود در رابطه با دروس استاد رنجبر،در زمینه های قرآن، نهج
البلاغه،صحیفه سجادیه،زیارت جامعه،اشعار حافظ و اشعار مولانا جمع آوری شده است و
در وبلاگ آمده و قابل ذخیره کردن هست.
۱۸۵.کلیه
رباعیات ، مثنویات،غزلیات و اشعار گوناگون که تا کنون سروده ام در وبلاگ آمده
است.فکر کنم جمعا حدود سه هزار بیت سروده ام.سعی شده در هر بیت یک محتوای فرهنگی ،
مذهبی یا اجتماعی گنجانده شود.
۱۸۶.علاوه
بر مطالب شخصی،در حین مطالعه چنانچه به متون ارزشمند دسترسی پیدا می کردم،با ذکر
منابع آنها را در وبلاگ قرار می دادم.فکر کنم تا کنون بیش از هزار فایل از مطالب
فرهنگی جمع آوری شده است.
۱۸۷.اکثر
بازدید کنندگان وبلاگ در خارج از کشور هستند.آمار وبلاگ نشان می دهد که افراد از
حدود صد کشور به وبلاگ مراجعه نموده اند.روزانه بطور متوسط پنجاه بازدید کننده
دارد.
درزیر نکاتی
را در خصوص نحوه تدریس و پژوهش خود به اطلاع
علاقه مندان می رسانم.امید است مفید و راهنمای عزیزان در فعالیت های علمی قرار گیرد.
۱۸۸.در
ابتدای استخدام در دانشگاه اصفهان ،میزان محتوایی که در کلاس درس در یک جلسه ارایه
می کردم بسیار زیاد بود.لذا فرصت کمتری برای توضیح و بحث مطالب و در گیر کردن
دانشجویان برای یادگیری نبود.لذا در ترم های بعد از حجم مطالب کاستم .
۱۸۹. به
خاطر داشتن لهجه اصفهانی،دانشجویان دیگر شهرستان ها به سختی صحبت های مرا تعقیب می
کردند.لذا تصمیم گرفتم در کلاس بیشتر ادبی و شمرده و آرام صحبت کنم.
۱۹۰.برای
اینکه بتوانم مطالب زیادتری ارایه کنم. مطالب را به سرعت و بعضا جملات را کامل نمی
گفتم.لذا تصمییم گرفتم مطالب را با آرامش و جملات را کامل بیان کنم.
۱۹۱. اکثر
دروس مربوط به رشته خود را تدریس نموده ام.پس از آنکه درس جدیدی برای ارایه
نبود،کتابهای جدید و به روز را تدریس می کردم.
۱۹۲. در
طول ترم قبل به فکر دروس ترم بعد بودم.معمولا مطالب برای درس را به صورت طرح درس به تدریج
در طول ترم تهیه می کردم بطوریکه در زمان ارایه با دلهره
و عجله سر کلاس نروم.
۱۹۳.برای
آماده شدن برای تدریس،زودتر از منزل حرکت می کردم،بطوریکه حدود یک ساعت قبل از
کلاس در گروه آموزشی حضور داشتم.همواره راس ساعت شروع به تدریس می کردم و تا پایان
وقت در کلاس می ماندم.بعضا کلاس های تمرین مسایل را خود بعهده می گرفتم و توضیحات
اضافی را آنجا ارایه می کردم.
۱۹۴. به
تجربه آموختم،در جلسات ابتدایی لازم است یک شمای کلی از درس ارایه گردد.بعلاوه
لازم است از سوابق تحصیلی افراد آشنا و پیش نیاز
لازم برای شروع درس ارایه نمود تا امکان همراه کردن دانشجویان با خود در ارایه درس
مقدور گردد.
۱۹۵. دانشجویان
عادت کرده اند دروس را بعضا حفظ و تلاش
برای یادگیری کم شده است.لذا در مقاطع تحصیلات تکمیلی افت تحصیلی کاملا مشهود
است.سعی می کنم ،در بین تدریس روشهای مناسب برای حل مسایل و اینکه چگونه مطالعه و
تحقیق کنند را بیاموزانم .
۱۹۶.بعضا
عدم تامین نیاز های مالی و روحی و مشکلات
شخصی باعث افت تحصیلی می
گردد.لذا دانشجو با دغدغه های گوناگون تحصیل می کند.لذا سعی میکنم بطور غیر مستقیم
مشاورت و راهنمایی های لازم را به آنها بنمایم.
۱۹۷.کمک
هزینه تحصیلی کافی در دوران تحصیل و اصلاح روش های آموزش می تواند موثر باشد.بعضا
در کلاس انسان حتی یک دانشجو مستعد و علاقه مند و کوشا نمی یابد.این باعث خستگی
استاد و بی انگیزه شدن استاد می شود.
۱۹۸.دانشجو
با سوابقی معمولا ضعیعف در مقاطع تحصیلات تکمیلی شروع به کار می کند.پایه آموزشی
ضعیف،گرفتاری های گوناگون،دغدغه مدرک و. ...موجب افت علمی کشور می شود.به نظر می
رسد ابتدا باید علاقه ها و توانمندی ها شناسایی و با توجه به نیاز جامعه تامین
مالی و برنامه ریزی کرد.
۱۹۹.در
مدتی که در مقطع دکتری فعالیت دارم.دانشجویان با توانایی های گوناگون داشته و
دیدم.یک دغدغه اصلی نبود فرصت کافی برای تحقیق است.در رشته ریاضی با عنایت
به چاپ دو مقاله در مجلات معتبر
و داشتن یک پایان نامه خوب حد اقل شش سال نیاز است.
در این قسمت نکاتی را در رابطه با نحوه مدیریت در
امور اجرایی اشاره می کنم.
۲۰۰.اولین
سمت اجرایی اینجانب معاونت آموزشی دانشگاه اصفهان بود.حدود یک سال پس از اخذ دکتری
به این سمت مشغول بکار شدم.
۲۰۱.برای
آشنا شدن با امور آموزشی و اجرایی و پژوهشی دانشگاه و تبادل نطر برای هر چه بهتر
اجرا نمودن امور،جمعی از پیشکسوتان دانشگاه را تحت عنوان شورای برنامه ریزی
دانشگاه بطور هفتگی دور هم جمع می شدیم و در خصوص آینده دانشگاه و مسائل و مشکلات
دانشگاه بحث و تبادل نطر می کردیم.
۲۰۲.در
حدودسه سالی که در این سمت بودم ،طرح جامع دانشگاه در امور آموزشی و پژوهشی
دانشگاه را تهیه نمودم.
۲۰۳. در
محل کار حضور مرتب و فعال و به مو
قع داشتم.کارها را بین افراد تقسیم و نظارت می کردم.کارها کلیدی را بیشتر خو د به عهده
می گرفتم. تاکید در حل سریع مشکلات ارباب رجوع و راهنمایی و گره گشایی در کارهای
مردم را داشتم.
۲۰۴.امور
کلان آموزشی و شرکت در شورا را خود انجام می دادم و کلیه امور دانشجویی را به مدیر
کل آموزشی و دانشکده ها توزیع می کردم تا کارها با سرعت بیشتری انجام گردد.
۲۰۵.مقدمات
اتوماسیون نمودن کارهای آموزشی دانشجویی را پی گیری کردم.
۲۰۶.فعالیت
های حوزه معاونت آموزش در کل دانشگاه توزیع شده بود.لذا در مدت مسئولیت آنها را در
حوزه معاونت آموزشی متمرکز نمودم.از قبیل گزینش و بورس هیات علمی،دفتر سنجش و
نظارت،مرکز محاسبات و تحصیلات تکمیلی که بعدا به معاونت تبدیل شد.
در این قسمت نکاتی را در خصوص فراغت از تحصیل
دانشجویان دکتری اشاره می کنم.
۲۰۷.
نقش استاد در بعضی از مراحل بسیار حساس و تعیین کننده است. یکی در
ابتدا که دانشجو سر در گم و نیازمند موضوع تحقیق مناسب است بطوریکه بتواند در
پایان دوره دفاع کند.دیگردر پایان دوره است که دانشجو خسته و منتظر دیدن نتیجه کار
خود و فراغت از تحصیل است.
۲۰۸.موضوع
تحقیق باید بر اساس میزان توانایی دانشجو در تحقیق ،که معمولا در دوره آموزشی مشخص
می شود، و علاقه فرد و دروسی که در تحصیلات تکمیلی گذرانده است تعیین می
گردد.البته محدودیت زمان فراغت از تحصیل هم باید در نظر گرفت.ضمنا موضوع حتی
الامکان به روز باشد تا امکان چاپ نتایج تحقیق در مجلات علمی معتبر مقدور گردد.
۲۰۹.چنانچه
موضوع تحقیق مورد علاقه استاد راهنما باشد و یا در آن ضمینه استاد راهنما کار کرده
باشد.در زودتر فارغ التحصیل شدن دانشجو کمک می کند.بالاخص در ابتدای تحقیق که
دانشجو به راهنمایی بیشتر نیاز دارد.
۲۱۰.انتخاب
مجله مناسب ، تدوین خوب مقاله و نگارش ادبی مناسب کمک بسیاری در چاپ نتایج علمی در
مجلات معتبر دارد.اگر ضوابط و شرایط مجله کاملا رعایت نشود ،مجلات معمولا بدون ذکر
علت در ابتدا آنرا رد می کنند.
۲۱۱.تدوین
مقاله و تدوین پایان نامه دارای اصول تدوین متمایز هستند.در پایان نامه مطالب با
جزئیات بیشتر و مبسوط و امکان آوردن کلیه مطالب تحقیق هست.در صورتی در تدوین مقاله
باید گلچینی از بهترین نتایج دریک زمینه باید تنظیم و مرتب شود .نباید انتظار داشت
که همه نتایح بدست آمده چاپ شود بطوریکه مطالب اصلی گم در مقاله شود.
در این قسمت کتابهای تالیف شده یا در ترجمه شده را
معرفی می کنم.
۲۱۲. ترجمه
کتاب خود آموز توپولوژی با همکاری آقای دکتر توکلی اثر دکتر آدامسون،
به
چاپ رسیده است.در این کتاب خواننده به تدریج ضمن آشنا شدن با مفاهیم توپولوژی،در
نهایت با اثبات مطالب آشنا می گردد.
۲۱۳.ترجمه
کتاب توپولوژی اثر دکتر انجلکینک ،با همکاری مرحوم دکتر شاطری به پایان رسیده
است.در این کتاب علاوه بر معرفی قضایای اصلی در توپولوژی،کتاب مرجع نیز می باشد و
مناسب برای تحقیق در زمینه تو پولوژی است.
۲۱۴.کتاب
مقدماتی ، مجموعه ای از مسائل ریاضی،برای دانشاموزان به چاپ رسیده است.این مجموعه
نتیجه همکاری چند ساله با دبیران ریاضی استان اصفهان بوده است.
۲۱۵.کتاب
نوای دل،مجموعه ای از اشعار مثنوی اینجانب است ،که وصف اهل بیت سروده شده است.در
این مجموعه اشعاری در زمینه اصول و فروع دین نیز سروده شده است.
۲۱۶.جزوه
های درسی در زمینه آنالیز هارمونیک مجرد اقتباس از کتاب هویت و راس و آنالیز تابعی
اقتباس از کتاب کانوی در مقطع کارشناسی ارشد تایپ و تدوین شده است.
در این قسمت همکارانی که با آنها کارهای علمی مشترک
داشتیم آمده است.
۲۱۷.با
دکتر بیکر ،استاد راهنمای بنده، یک مقاله مشترک داشتیم.این کار در فاصله تحویل
پایان نامه و تاریخ دفاع که حدود نه ماه بطول انجامید تهیه شد و در مجله لندن
انگلستان چاپ شد.
۲۱۸.با
پروفسور ویلیس،در دوره فرصت مطالعاتی، یک مقاله مشترک داشتیم.این کار پس از بازگشت
به ایران تکمیل و حدود دو سال طول کشید تا کامل شد.آن در مجله ایلینویز امریکا به
چاپ رسید.
۲۱۹.با
دکترابراهیمی ویشکی، استاد تمام دانشگاه فردوسی،چندی مقاله مشترک داشتم.ایشان
مشاور سه پایان نامه دکتری بودند.
۲۲۰.با
دکتر نصر اصفهانی،استاد تمام دانشگاه صنعتی اصفهان، چندین مقاله مشترک داشتم.ایشان
نیز در دو پایان نامه دکتری مشاور بودند.
۲۲۱.با
دکتر فاطمه ابطحی،دانشیار گروه ریاصی دانشگاه اصفهان چندین مقاله مشترک
داشتم.تعداد هشت پایان نامه را مشاور بوده اند.تعدادی مقاله نیز برای بررسی برای
چاپ ارسال و یا درتدوین نهایی است.
۲۲۲. دکتر
لشکری زاده،استاد تمام گروه ریاضی دانشگاه اصفهان، مشاورت شش پایان نامه را بعهده
داشتند.
۲۲۳.با دکتر
عبدالهی،استاد تمام گروه ریاضی دانشگاه اصفهان،چندین مقاله مشترک و مشاور دو پایان
نامه را بعهده داشته اند.
۲۲۴.با
دکتر امینی، از دانشگاه تربیت مدرس، و دکتر گرجی از، دانشگاه همدان ،نیر هر کدام
در یک پایان نامه مشاورت داشتند
در این قسمت کنفرانس و سمینار های داخلی که شرکت و
سخنرانی داشتم بیان می کنم.
۲۱۷.اولین
کنفرانس بین المللی که به عنوان سخنران و عضو برگزار کننده فعالیت داشتم، در
دانشگاه اصفهان بود.در کنفراس و سمینار تخصصی دیگری که از طرف انجمن ریاضی کشور که
در دانشگاه اصفهان برگزار شد نیز فعالیت و سخنرانی داشتم.
۲۱۸.در
کنفرانس بین المللی ریاضی که در دانشگاه فردسی مشهد بر گزار شد شرکت و سخنرانی
اینجانب در خصوص تعمییم نمایش انواع قضایای ریز چاپ گردید.در ضمن در یک کارگاه
تخصصی شرکت و سخنرانی داشتم.
۲۱۹.در دو
کنفرانس بین المللی ریاضی در شیراز شرکت و سخنرانی نمودم.
۲۲۰.در
کنفرانس های بین المللی ریاضی در دانشگاه های کرمان ، شاهرود و تبریز شرکت و
سخنرانی داشتم.
۲۲۱.در
کنفرانس و سمینارهای تخصصی در دانشگاه های گیلان و مازندران شرکت و سخنرانی نمودم.
در این قسمت داوری پایان نامه هایی که شرکت داشتم
اشاره می کنم.متقابلا اساتید راهنمای آنها نیز هم در جلسه دفاعیه دانشجویان تحت
راهنمایی اینجانب شرکت می کردند.
۲۲۲.در
داوری دو دانشجوی دکتری، دکتر فروزانفر و دکتر امین پور در دانشگاه شهید چمران
اهواز شرکت نمودم.
۲۲۳.در
داوری چند دانشجوی دکتر نصر اصفهانی در دانشگاه صنعتی اصفهان شرکت داشتم.
۲۲۴.در
داوری چند دانشجوی دکتری،مرحوم دکتر پور عبدالله و دکتر ابراهیمی ویشکی از دانشگاه
فردوسی مشهد شرکت نمودم.
۲۲۵.در
داوری چند دانشجوی دکتری،دکتر ریاضی استاد دانشگاه امیر کبیر تهران شرکت داشتم.
۲۲۶.در
داوری و مشاورت چند دانشجوی دکتری،دکتر لشکری زاده از دانشگاه اصفهان شرکت و
همکاری داشتم.
۲۲۸.قسمتی از وقت خود را برای تکمیل رباعیات خود و اصلاح آنها اختصاص دادم. الحمد لله عمده اصلاحات آنها انجام شد.بیش از هشتصد رباعی در زمینه های اجتماعی،فرهنگی،مذهبی،عرفانی و اهل بیت سرودم.علاقه مندان می توانند مجموعه رباعیات اینجانب را از تلگرام یا وبلاگ یا سایت اینجانب دانلود کنند.امید است توشه ای برای خود بهمراه ببرم.با توجه به وقت کم مردم و تنوع شبکه های مجازی مردم مایلند مطالب مفید را با کوتاهترین جملات بخوانند.رباعیات با توجه به ادغام هنر و فرهنگ واختصار می تواند مفید واقع شود.
۲۲۹.مدتها بود که می خواستم اشعار رباعی بسرایم ولی توفیق آن حاصل نمی شد.تا اینکه حدود سه سال است که اقدام به سرودن رباعی کرده ام.اگر چه بعضی از آنها دو بیتی هستند.ولی بخاطر گنجاندن یک مفهوم چاره ای نداشتم که از حالت رباعی به دو بیتی تن دهم.خدا توفیق داده که در دوران بازنشستگی روزنه بطور متوسط سه رباعی بسرایم. بعضا تا ده رباعی در روز سروده ام.۲۳۰.سعی دارم که مفاهیم در رباعیات تکراری نباشد.بعلاوه از کنایه و تشبیهات وهنر بیشتر استفاده کنم.تا خواننده علاقه مند به ادامه مطالعه شود.سعی شده مفاهیم دینی و اجتماعی مستند در قالب رباعی سروده شود.این کار باعث می شود که بعضا نتوانم
احساسا ت خود را بیان کنم.اخیرا از واژه نامه برای پیدا کردن لغات هم وزن استفاده می کنم.بعلاوه با استفاده از جستجوگر اشعاری را که لغت مورد نظر در اشعار بکار رفته را می خوانم .این کمک می کند که با اشعار گوناگون آشنا گردم.
۲۳۱.دوستان پیشنهاد می کنند که رباعیات را چاپ کنم.فکر می کنم زود است. ضرورت دارد اهل قلم و عزیزان که فرصت و علاقه به شعر دارند.در صورت امکان نظرات خود را به اینجانب انعکاس دهند،قطعا مورد توجه قرا می گیرد.جا دارد از آقای میثمی و پدر بزرگوارشان که مدتی است رباعیات اینجانب را اصلاح می کنند تشکر کنم.همچنین از آقای رنجبری که رباعیات مرا در اختیار چند شاعر در قم گذاشتند و با اصلاح و راهنمایی های کلی مرا با تکنیک های شعر بیشتر آشنا کردند،قدر دانی کنم.احساس می کنم اخیرا رباعیات با یاری خدای متعال و همکاری عزیزان زیباتر شده است.ضمنا از برادر خود محمد رجالی که رباعیات بنده را بالاخص در زمینه مفاهیم یاری می کنند تشکر کنم.
در این قسمت برنامه های خود را در دوران بازنشستگی
بیان می کنم.
۲۲۷.اگر
چه قانونا یک استاد تمام دانشگاه امکان ادامه کار تا هفتاد سالگی را در دانشگاه
دارد.اما این اواخر احساس کردم که امکان حضور تمام وقت ،هر روز، صبح و عصر
در
دفتر کار مشکل شده است.لذا تصمیم گرفتم درخواست بازنشستگی کنم و بطور نیمه وقت بعد
از ظهر ها به راهنمایی و آموزش دانشجویان تحصیلات تکمیلی بپردازم.
۲۲۸.می
خواهم وقت بیشتری را در اختیار خانواده قرار دهم. بنا دارم با سفر، مانده عمر خود را
به تفریحات سالم اختصاص دهم .خداوند اخیرا دو دختر به ما هدیه کرده است و بچه ها نیاز
دارند که بیشتر با آنها باشم. زمانی که از آنها دور می شوم ،دلتنگی می کنند.امید است
با یاری خدا بتوانم با تربیت صحیح فرزندانی به جامعه تحویل دهم ،که مفید باشند.
۲۲۹.سعی
می کنم حدود یک ساعت پیاده روی کنم.مسئولیت خرید خانه را بعهده دارم.معمولا عصرها
باتفاق خانواده حدود دو ساعت بیرون از منزل می رویم.بنا دارم ان شا الله در طول
سال سه سفر زیارتی و تفریحی داشته باشیم.
۲۳۰.معمولا
برای نماز مغرب و عشا در مسجد محل شرکت می کنم.همچنین در زمان هایی که مراسم مذهبی
برگزار می شود،شرکت می کنم.
استاد
ازل
در
دوران زندگی خود، سوالات زیادی در خصوص جهان هستی و اعتقادات ذهن مرا به خود مشغول
می کرد.همواره در صدد بر طرف کردن آنها بودم.هر قدر شناخت بیشتری از حقایق هستی و
باورهای خود پیدا می کردم، آرامش روحی بیشتری پیدا می کردم.
تا
قبل از دوران باز نشستگی ،به خاطر اشتغالات اجرایی،علمی و فرهنگی،امکان مطالعه
دقیق و اصولی زیر نظر یک استاد برایم فراهم نشده بود.حدود دو سال است،که با گوش
دادن مباحث استاد اخلاق و حوزه قم، آقای حجه الاسلام محمد رضا رنجبر،نسبت به
تفاسیر قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، حافظ و مولانا اقدام نموده و روزانه حدود
سه ساعت در نیمه های شب به فراگیری معارف الهی مشغول هستم.آنچه را درک می
کنم،خلاصه برداری و در گروه های مجازی قرار می دهم و در صورت امکان یک رباعی که
بتواند آن مفاهیم را بیان کند در قالب یک شعر می سرایم.
همانطوری
که در بالا اشاره کردم، بعضا در طول شبانه روز مطالب علمی و یا فرهنگی به ذهن
افراد خطور می کند.به نظر می رسد اینها عنایات الهی هستند که شامل انسان می
گردد.انسانی موفق است که متوجه این امور باشد و حداکثر بهره را از آن ببرد.می توان
گفت که استاد ازل، یعنی خداوند، اولین معلم و راهنمای هر انسانی است.او از طریق
اذهان ما، ما را آگاه به حقایق هستی می کند.بعلاوه پیامبران الهی ، راه را از چاه وصلاح را از گمراهی به ما نشان می دهند.اما در هر
انسانی یک پیامبر درونی بنام عقل است، که اگر انسان عقل خود را در کار ها بکار
برد، بسیاری ا ز مسائل و مشکلات قابل حل هستند.
بعضی
ها دائم الوضو هستند، به خاطر پاکی جسم، تا زمینه جذب معارف الهی مقدور گردد.بنده
توفیق دائم الوضو بودن را ندارم، اما نا خود آگاه به خاطر رشته ریاضی که آنرا
مطالعه و تحقیق می کنم ، ذهن من معمولا مشغول است و دایم در حال تفکر و پیدا کردن
راهی برای حل مسایل می باشد.گاهی مشغول کامل کردی مصرع های یک رباعی و شعر هستم،
گاهی در حال فکر کردن در رابطه با حل مسایلی که با دانشجویان دکتری مشغول هستم،
گاهی سوالات فرهنگی و بعضا مسائل زندگی و خانواده و محل کار است.
من
معمولا روی یک مسئله متمرکز می شوم و بعضا در خواب و یا نیمه شب که آرامش و سکوت
بیشتری حاکم است، مشکلات حل می شود و اشعاری به ذهنم خطور می کند.همواره نکاتی که
با ذهنم خطور می کند در دفتر چه یاداشت ثبت می کنم و با کار کردن روی موضوع، آنرا
کامل می نمایم.
من
بیشتر مطالعات فردی دارم و کمتر به استاد برای حل مشکلات و مسایل خود مراجعه می
کردم.اگر چه در ابتدای هر کاری، بناچار زیر نظر یک نفر برای یاد گیری مفاهیم اولیه
می رفتم.مثلا در زمینه شعر، حدود دو سال آقای ابوالفضل خوش نظر، اشعار مرا اصلاح
می کرد.اما اخیرا در سرودن رباعی، استاد خاصی نداشتم که آنها را اصلاح کند.الان که
نزدیک به یک هزار رباعی سروده ام به این نتیجه رسید ه ام که در سرودن یک رباعی
،باید در بیت اول مقدمه چینی یک مطلب را انجام داد ،در مصرع سوم حرف اصلی را بیان
کرد و در مصرع آخر نتیجه گیری و حرف نهایی که معمولا در اذهان می ماند باید سروده
شود.بعلاوه هر رباعی یک مطب را توجیه کند و مکمل هم باشند.داشتن یک استاد توانا،
خیلی زود ما را به مقصد می رساند، اما عیبی که دارد ما را کمتر به فکر کردن و
فعالیت وا می دارد.تا زمانی که انسان به این نتیجه نرسد ،که تنها راه نجات و رهایی
توسط خود انسان باید انجام شود و تمام مشکلات ما بخاطر بی تجربگی، ندانم کاری و
اتکای به دیگران، مانع رشد ما می می گردد.سختی هاست که ما را آبدیده می کند.همانند
سنگ آهنی که تا در کوره قرار نگیرد ذوب و خالص نمی گردد.
من
دوره دکتری خود را حدود پنج سال در انگلستان گذراندم و بطور متوسط حدود شانزده
ساعت در روز مطالعه و تحقیق می کردم.در انگلستان دوره های آموزشی در مقطع دکتری
وجود ندارد و تنها تحقیق است. لذا انسان مجبور می شود که بیشتر به خود اتکا
کند.بیش از پنجاه درس در مقاطع مختلف تحصیلی را با مطالعه و تحقیق خودم ارائه کرده
ام.مطالب خود را با غزلی از حافظ به پایان می برم.
بارها
گفتهام و بار دگر میگویم
که
من دلشده این ره نه به خود میپویم
در
پس آینه طوطی صفتم داشتهاند
آن
چه استاد ازل گفت بگو میگویم
من
اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست
که
از آن دست که او میکشدم میرویم
دوستان
عیب من بیدل حیران مکنید
گوهری
دارم و صاحب نظری میجویم
گر
چه با دلق ملمع می گلگون عیب است
مکنم
عیب کز او رنگ ریا میشویم
خنده
و گریه عشاق ز جایی دگر است
میسرایم
به شب و وقت سحر میمویم
حافظم
گفت که خاک در میخانه مبوی
گو
مکن عیب که من مشک ختن میبویم
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
از
چه چیزهایی لذت می برم
خدا
شاهد است،آنچه می گویم عین حقیقت است.من در طول عمرم دروغ نگفته ام ولی زیاد سکوت
می کنم. تا احساس تکلیف نکنم و یا از من سوال نشود سخن نمی گویم. دوست دارم بیشتر
شاگردی کنم و یاد بگیرم،تا استادی کنم.آنقدر که با قشر معمولی جامعه راحت هستم،
تمایلی به همنشینی با اقشار مرفه و بی درد ندارم.البته همنشینی با کسی که چیزی
یادم دهد ،خوشحالم می کند.از جدل خیلی بدم می آید ولی در عوض از مباحثه برای کشف
حقایق خوشم می آید.با دانشجویان دکتری چندین ساعت بحث می کنیم و خسته نمی شوم.اگر
حاج خا نم زنگ نزند،مدتها ادامه پیدا می کند.از تلف کردن بیهوده وقت خود بیزارم.
بالا نشینی را دوست ندارم.گمنامی را خیلی دوست دارم.نشر مطالب علمی و فرهنگی خود
بصورت رایگان و راحترا دوست دارم.همینکه می فهمم کسی استفاده کرده خوشحال می
شوم.از بد قولی بدم می آید و سعی می کنم به قول و عهد خود وفا دار باشم.ثبت مطالب
و نوشتن و سرودن شعر را دوست دارم.سعی دارم مطالب علمی را حتی المقدور ابتدا به
ساکن با فکر و تلاش خود اثبات کنم.
شما
را خسته نکنم.کافی است.
موفق
باشید.
ان
شا الله
دکتر
علی رجالی
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
در
این یادداشت، مراحلی را که تا کنون در زمینه سرودن اشعار طی شده است به اختصار
بیان می کنم.اولین شعری که سرودم، حدود دو ماه طول کشید.مضامین آن فراز هایی از
دعای ندبه بود که تحت عنوان گفتگو با امام زمان سروده شد.خواننده می تواند آنرا در
کتاب نوای دل اینجانب و متن کامل آنرا ببیند.چند سالی مشغول سرودن اشعاری با وزن
مثنوی بودم.حدود دو هزار بیت تا کنون سروده ام که تمام آنها در وبلاگ اینجانب به
آدرس زیر
alirejali.blog.ir
و
برای عموم قابل دسترس است.پس از چاپ اولین کتاب شعر خود،چند سالی از سرودن شعر
فاصله گرفتم.سپس علاقه به سرودن رباعیات و دو بیتی ها شدم.چند سالی مشغول سرودن
رباعیات بودم.حدود یک هزار رباعی سرودم که همه آنها در وبلاگ آمده است.بعلاوه در
ریسرچ گیت و اینستاگرام و تلگرام ، مجموعه ربا عیات من آمده است.اخیرا به سرودن
غزلیات مشترک با آقای مهدی میثمی مشغول شده ام.
این
اشعار قالب غزل دارد و محتویات مذهبی دارد و مضامین قرآنی و نهج البلاغه و احادیث
به صورت غزل سروده شده است.از نظر محتوا شبیه قصیده است ولی طول هر شعر ده بیت می
باشد .در صورتی که در قصیده معمولا بیش از بیست بیت است.از نظر تعداد به غزل شباهت
دارد که معمولا حد اکثر پانزده بیت است.اما غزلیات معمولا محتواهای عاشقانه دارد،
که به ناچار در این سروده ها دیده نمی شود.برای اولین بار اشعار با دو تخلص سروده
شده است.لذا می توان آنرا کار جدیدی در اشعار نامید.ما سعی کردیم یک تاریخچه از
تمدن اسلامی را در قالب غزل و بسیار روان و ساده بطوری که برای عموم قابل استفاده
باشد و بتواند با مطالعه آن یک شمای کلی از زندگی نامه چهارده معصوم و اصول و فروع
دین و اعتقادات را به بطور خلاصه کسب نماید.
دکتر
علی رجالی
استاد
تمام ریاضی
دانشگاه
اصفهان
زندگی نامه منظوم دکتر علی رجالی(خانواده)
باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
خانواده
قسمت (۱)
می کنم توصیف شرح حال خود از کودکی
از طفولیت بگویم، وصف خود در زندگی
من به دنیا آمدم در اصفهان در سی و چار
سومین فرزند بودم از پدر، اندر شمار
داشت مادر چند فرزند پیا پی هم دگر
چار دختر بود و ما باشیم جمعا نه نفر
مادرم هر چه توان می داشت آموخت مرا
گر چه محروم ز علم بود ، ولی روح ولا
عشق او شعله زده بر دل بیچاره ی من
در فراقت چه کنم همدم و هم ناله ی من
گاه دلتنگ شوم، بر سر قبرت بروم
یاد آن لحظه خوش، ذکر محبت بکنم
گردن تک تک ما حق فراوان او داشت
گر چه فرزند رعایت بکند در برداشت
همچو شمع سوخت ،ولی هیچ گله او نداشت
دوری مادر و هجر ابدی، خسران داشت
گر چه او نیست به دنیا، ولی یادش هست
عشق او در دل ما هست،اگر چه او جست
شیر زن بود و جهان دیده و با جرات بود
در مصاف دگران، محکم و با غیرت بود
ترک ما کرد ، ولی درس فداکاری داد
سالها مادری و، همسر خود یاری داد
پدرم بود مریض ، بچه ها هم کوچک
گرد او حلقه زدیم، چرخ کنان چون پیچک
پدرم داشت علاقه به سرودن اشعار
نیست آثار ز وی،جز دو سه بیتی اظهار
بعد فوت همسر اول گزیدم همسری
شد نیایش ،هانیه، از دختران دلبری
همسرم بود فداکار و عزیز و محبوب
اهل ایثار و گذشت و سراپا مجذوب
سخت باشد رحلت همسر برای همسرش
ضربه باشد بر روان و بر تن و بر پیکرش
زندگی مانند تسبیح است،گر دقت کنید
چون که باشد یک قوامی،دانه ها با هم شوید
نام فرزندان مادر جملگی از اوصیا و انبیاست
اصغر و اکبر ،علی و فاطمه ،از اولیاست
عصمت و زهرا، فرشته با حمید ،هر یکی
نام اولاد پدر بودند،همراه محمد جملگی
نام فرزندان من باشد محمد هم رضا
همگی باشند چون نام امام و انبیا
حافظ قرآن بود، دخت من و فرزند ما
فاطمه باشد عزیز و همسرش دلبند ما
آخرین فرزند من باشد ابوالفضل رشید
در غیاب مادرش بی تاب و او سختی کشید
گر بخواهم وصف خود گویم، درازا می کشد
پس رجالی ختم کن ،آن وقت مردم می برد
سروده شده توسط
دکتر علی رجالی
زندگی نامه منظوم دکتر علی رجالی(شعر و ادبیات)
باسمه
تعالی
زندگی
نامه منظوم
دکتر
علی رجالی
شعر
و ادبیات
قسمت
(۲)
چند
سالی است که من شعر و غزل می گویم
عهد
انسان ز الست،روز ازل می گویم
گفته
هایم،اثر وحاصل چندین سال است
اکثرا
مثنوی و مشتمل امیال است
بنمودم
همه جمع، چو دیوان و کتاب
شد
نوای دل من، جگر من کرد کباب
مدتی
هست که با دوست و هم کیش خودم
غزل
مشترک و مثنوی هم می گویم
گفتگو
ها ز طریق چت و در وقت سحر
چه
غزل های نوین و نکنیم عمر هدر
ما
غزل ها بسرائیم ، پس از نیمه ی شب
گاه
من گویم و گه او، ز خداوندی رب
هدف
ما نبود جز قدمی در بر دوست
چون
که الهام شده ، آنچه رسد از بر اوست
مهدی
میثمی است، همره و هم گفته ای من
او
به من گفت سرایم ، بود تهفه ای من
من
اگر شعر بگویم، ز دعای پدر است
بعد
فوت بود عنایت، ز خدای قدر است
هدیه
ای بود خدا داد به من با آهی
من
پرستار پدر بودم و مادر گاهی
شاعری
را ز میراث پدر دارم من
او
دعا کرد مرا، عشق سفر دارم من
می
سرایم قصیده زحال و دل خویش
تا
بماند اثر و تجربه ام با دل ریش
می
کنم نقل تجارب به زبانی چون شعر
تا
شود شمع و چراغی ، ببینند هر قشر
سروده
شده توسط
دکتر
علی رجالی
زندگی نامه منظوم دکتر علی رجالی(سفر انگلستان)
باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
سفر انگلستان
قسمت (۳)
عمر خود طی بنمودم به
کشورهایی
تا کنم کسب ریاضی و بیابم
راهی
قدر استاد بدانم، کما و
بیش همی
بهره ها برده ام و علم ز
آنان بسی
انگلستان زندگی کردم از
بهر علوم
تا برم بهره ز استاد
ریاضی و رقوم
چند سالی را ریاضی خوانده
ام ، شهر فرنگ
آمدم سوی وطن،بعد از
فراغت بی درنگ
روز و شب جز خواب، مشغول
تعلم بوده ام
پنج سالی زندگی را این
چنین طی کرده ام
دائما مشغول کسب دانش و
کسب علوم
گر چه در شصت و چهارم
،نمی گردد تموم
دور از اقوام بودیم و به
غربت سر بریم
سخت باشد دوری و دلتنگی و
در خود بدیم
چند باری ما به ایران،
حین درس هم آمدیم
بعد دیدار و زیارت، جملگی
عازم شدیم
انجمن تشکیل دادیم و
گروهی هم نظر
جمعه شب ها دور هم جمع و
ببینیم همدگر
بود پشتیبانی و اجرا ،
بعهده این حقیر
انجمن رسمی شد ودارای مهر
و یک دبیر
با قرائت کردن قرآن و
تفسیر و کلام
دور هم بودیم هر هفته،غیر
از صرف شام
روح را با خواندن ادعیه
ها تسکین دهیم
جان و دل را سیقل وشیطان
خود تدفین کنیم
سروده شده توسط
دکتر علی رجالی
مجموعه زندگی نامه منظوم دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
خانواده
قسمت (۱)
می کنم توصیف شرح حال خود از کودکی
از طفولیت بگویم، وصف خود در زندگی
من به دنیا آمدم در اصفهان در سی و چار
سومین فرزند بودم از پدر، اندر شمار
داشت مادر چند فرزند پیا پی هم دگر
چار دختر بود و ما باشیم جمعا نه نفر
مادرم هر چه توان می داشت آموخت مرا
گر چه محروم ز علم بود ، ولی روح ولا
عشق او شعله زده بر دل بیچاره ی من
در فراقت چه کنم همدم و هم ناله ی من
گاه دلتنگ شوم، بر سر قبرت بروم
یاد آن لحظه خوش، ذکر محبت بکنم
گردن تک تک ما حق فراوان او داشت
گر چه فرزند رعایت بکند در برداشت
همچو شمع سوخت ،ولی هیچ گله او نداشت
دوری مادر و هجر ابدی، خسران داشت
گر چه او نیست به دنیا، ولی یادش هست
عشق او در دل ما هست،اگر چه او جست
شیر زن بود و جهان دیده و با جرات بود
در مصاف دگران، محکم و با غیرت بود
ترک ما کرد ، ولی درس فداکاری داد
سالها مادری و، همسر خود یاری داد
پدرم بود مریض ، بچه ها هم کوچک
گرد او حلقه زدیم، چرخ کنان چون پیچک
پدرم داشت علاقه به سرودن اشعار
نیست آثار ز وی،جز دو سه بیتی اظهار
بعد فوت همسر اول گزیدم همسری
شد نیایش ،هانیه، از دختران دلبری
همسرم بود فداکار و عزیز و محبوب
اهل ایثار و گذشت و سراپا مجذوب
سخت باشد رحلت همسر برای همسرش
ضربه باشد بر روان و بر تن و بر پیکرش
زندگی مانند تسبیح است،گر دقت کنید
چون که باشد یک قوامی،دانه ها با هم شوید
نام فرزندان مادر جملگی از اوصیا و انبیاست
اصغر و اکبر ،علی و فاطمه ،از اولیاست
عصمت و زهرا، فرشته با حمید ،هر یکی
نام اولاد پدر بودند،همراه محمد جملگی
نام فرزندان من باشد محمد هم رضا
همگی باشند چون نام امام و انبیا
حافظ قرآن بود، دخت من و فرزند ما
فاطمه باشد عزیز و همسرش دلبند ما
آخرین فرزند من باشد ابوالفضل رشید
در غیاب مادرش بی تاب و او سختی کشید
گر بخواهم وصف خود گویم، درازا می کشد
پس رجالی ختم کن ،آن وقت مردم می برد
شعر و ادبیات
قسمت
(۲)
چند
سالی است که من شعر و غزل می گویم
عهد
انسان ز الست، روز ازل می گویم
گفته
هایم،اثر وحاصل چندین سال است
اکثرا
مثنوی و مشتمل امیال است
بنمودم
همه جمع، چو دیوان و کتاب
شد
نوای دل من، جگر من کرد کباب
مدتی
هست که با دوست و هم کیش خودم
غزل
مشترک و مثنوی هم می گویم
گفتگو
ها ز طریق چت و در وقت سحر
چه
غزل های نوین و نکنیم عمر هدر
ما
غزل ها بسرائیم ، پس از نیمه ی شب
گاه
من گویم و گه او، ز خداوندی رب
هدف
ما نبود جز قدمی در بر دوست
چون
که الهام شده ، آنچه رسد از بر اوست
مهدی
میثمی است، همره و هم گفته ای من
او
به من گفت سرایم ، بود تهفه ای من
من
اگر شعر بگویم، ز دعای پدر است
بعد
فوت بود عنایت، ز خدای قدر است
هدیه
ای بود خدا داد به من با آهی
من
پرستار پدر بودم و مادر گاهی
شاعری
را ز میراث پدر دارم من
او
دعا کرد مرا، عشق سفر دارم من
می
سرایم قصیده زحال و دل خویش
تا
بماند اثر و تجربه ام با دل ریش
می
کنم نقل تجارب به زبانی چون شعر
تا
شود شمع و چراغی ، ببینند هر قشر
سفر انگلستان
قسمت
(۳)
عمر
خود طی بنمودم به کشورهایی
تا
کنم کسب ریاضی و بیابم راهی
قدر
استاد بدانم، کما و بیش همی
بهره
ها برده ام و علم ز آنان بسی
انگلستان
زندگی کردم از بهر علوم
تا
برم بهره ز استاد ریاضی و رقوم
چند
سالی را ریاضی خوانده ام ، شهر فرنگ
آمدم
سوی وطن،بعد از فراغت بی درنگ
روز
و شب جز خواب، مشغول تعلم بوده ام
پنج
سالی زندگی را این چنین طی کرده ام
دائما
مشغول کسب دانش و کسب علوم
گر
چه در شصت و چهارم ،نمی گردد تموم
دور
از اقوام بودیم و به غربت سر بریم
سخت
باشد دوری و دلتنگی و در خود بدیم
چند
باری ما به ایران، حین درس هم آمدیم
بعد
دیدار و زیارت، جملگی عازم شدیم
انجمن
تشکیل دادیم و گروهی هم نظر
جمعه
شب ها دور هم جمع و ببینیم همدگر
بود
پشتیبانی و اجرا ، بعهده این حقیر
انجمن
رسمی شد ودارای مهر و یک دبیر
با
قرائت کردن قرآن و تفسیر و کلام
دور
هم بودیم هر هفته،غیر از صرف شام
روح
را با خواندن ادعیه ها تسکین دهیم
جان
و دل را سیقل وشیطان خود تدفین کنیم
دوره
تحصیل
قسمت
(۴)
سال
پنجاه و سه بودست، روم دانشگاه
تا
کنم کسب ریاضی ، چو بود آن دلخواه
عشق
من بود ریاضی، ز همان دوره ی قبل
شد
درخشان، چو نبودم ضعیف و تنبل
من
شدم رتبه ی اول، میان دگران
در
رقابت بدیم، چند نفر در دوران
در
سه مقطع شدم رتبه ای اول در درس
چون
نگویم و نگفتم که مدرک را بس
دوره
ی ما عجب دوره ی پر باری بود
چند
استاد شود تربیت و رشک نبود
عالمان
خود صاحب فهم و کمال بی کران
منتظر
هر گز نمانند ، از نشان دیگران
فارغ
از درس در این دوره شدم،پنجا هفت
من
شدم عضو گروه و سه سالی هم رفت
قصد
من بود که با بورس دول غرب روم
بهر
علم و هدف خویش، به هر جا نروم
آزمون
دادم و رفتم شریف به تحصیل
بعد
یک ترم که خواندم، بگردید تعطیل
یک
ساله گرفتم من ارشد ز فرنگ
دوره
ای بود فشرده ،مروری کم رنگ
دکترا
بود فقط کار و پژوهش افراد
چار
سالی گذشت ، تا که شدم من استاد
آمدم
سوی وطن، تا که کنم دین ادا
درسها
دادم و تحقیق نمودم تنها
دوران دانشگاه
قسمت(۵
)
وقت آزاد خودم صرف زن و
بچه گذشت
آخر عمر به شعر و غزل و
کوچه گذشت
چل سالی است، که در خدمت
،دانشگاهم
عمر من وقف خدا هست، از
او می خواهم
می زنم پرسه خیابان و گهی
هم در پارک
تا شود روح و روان تازه و
گردد چالاک
مسجد و روضه ی من ترک
نگردد ایام
می کند جان و دلم روشن و
گه آن آرام
گاه مسجد بسازم و گهی
دانشگاه
بهر پرواز دو بال است
نیاز و همراه
مسجد کوی امام است، که
کامل کردم
فر صتی نیست دگر،آمدم و
ول کردم
چند سالی معاون شده ام
دانشگاه
تا که خدمت بکنم،در همه ی
عرصه و راه
گاه مامور شدم بهر ادای
خدمت
گاه در شهر بود، گاه کنم
من هجرت
می توان گفت به جرات نکنم
وقت تلف
عمر خود طی بنمودم چه با
شور و شعف
تا کنون هشت مقاله ز تزم
چاپ شده
چون هدف کار بود، حاصل آن
تایپ شده
سعی کردم که با تربیت
شاگردان
علم خود منتقل و راه
نمایم آنان
تربیت یافتگان بیست نفر
می باشند
دکترند و همگی نور بصر می
باشند
عادتم هست که تعلیم دهم
ریز به ریز
آب راکد ندیدم که باشد
تمیز
همه ی کار و تلاشم مدون
گشته
منتشر گشته و در سایت
معین گشته
غیر تدریس و تحقیق ندارم
کاری
گاه گاهی بسرایم غزل یا
شعری
دوران بازنشستگی
قسمت(۶)
من
ندارم هوسی جز نظری در بر دوست
آنچه
بر من برسد، هر چه بود، آن نیکوست
چند
سالی است که مشغول خود و مدرسه ام
فارغ
از خود شده و غافل از احوال خودم
مدتی
هست که از درس نباشد خبری
شده
ام باز نشسته ، ز امور دولی
فرصتی
گشت پدیدار که خود بشناسم
در
ره دوست بکوشم ، قدم بردارم
عصر
هر روز شوم عازم کار و تعلیم
چونکه
تعلیم کند روح و روان را ترمیم
گر
چه استاد بخواند ،علومی را چند
کم
هزینه نبرد، تا که شود دانشمند
قدر
استاد ندانند گروهی نادان
گوهری
هست گران قیمت و آن زر افشان
نشر
علم است زکات و همه ی ما مسئول
رهگشا
باشد و حلال شود هر مجهول
دکتری
خود به پایان برده ام در هارمونیک
کاربردش
در علوم است، بالاخص اندر فیزیک
رشته
ی تحصیلی ام باشد مجرد در علوم
محض
باشد در ریاضی، همچو اعداد و رقوم
چند
کتاب ،ده ها مقاله، منتشر بنموده ام
رهگشا
باشد برای دیگران، جان کنده ام
تجربیات کاری
قسمت(۷)
گر نباشم مطمئن، از نقل قول دیگران
من تامل می کنم، تاصحتش گردد عیان
مشورت ها می کنم، تا اینکه یابم آن مفید
با صبوری و تامل می کنم کاری جدید
گر یقین پیدا کنم، در صحت انجام کار
می دهم انجام آن را ، تا که یابم من قرار
کار نیکو و پسنیده کنم، کاری درست
خواه باشد در نتیجه نا صحیح و نادرست
نیست تعجیلی مرا در حین اجرا، حین کار
رمز پیروزی تفکر باشد و هم پشتکار
کارها با اولویت می کنم اجرا تمام
می دهم انجام در وقت خودش آنرا تمام
کارها گاهی زمان بر باشد و یک روز کم
چون زمان پیوسته باشد، پس چرا اندوه و غم
نظم در کار و مراعات حقوق دیگران
از خصایص های اخلاقی بود با مهتران
وقت باشد بهترین گوهر ، گرامی دارمش
سعی دارم بهره ها جویم، فراوان خواهمش
کار علمی را گروهی می دهیم انجام آن
ضبط می گردد مباحث ،تا شود اتمام آن
هر شکستی در نتایج، می کند حساس ما
تا که علت را بیابیم، و شود آن رهنما
مختصر گویم سخن، اندر کلام و هم بیان
در مباحث در علوم و در مصاف دیگران
آنچه می آید به ذهنم، در امور شعر و علم
می کنم تکمیل آن را،با تلاش و صبر و حلم
با توکل بر خدا و فکر و تدبیر امور
کارها ممکن شود،هر چند باشند سخت و دور
از بزرگی یا ز سختی، من ندارم وحشتی
کارها آسان شود ، در حین اجرا مدتی
گر یقین پیدا کنم بر صحت کاری نخست
با توکل می کنم اجرا، بدون شک، درست
هر چه می آید به ذهنم، بی درنگ ثبتش کنم
گاه در دفتر و گهی گوشی ،همه ضبطش کنم
می شود گاهی ، به خواب آید نکاتی آن مرا
چند نوبت می نویسم،تا شود ذهنم رها
یاد دارم وقت بیداری ،درون پارک وشهر
می نویسم مطلبی را، تا کنم تکمیل تر
ذهن من دائم اسیر علم و شعر است و امور
با تفکر می نویسم ، هر چه می آید شعور
چونکه فرار است علم و ثبت آن واجب بود
یک جرقه می تواند آتشی گردد، چه زود
ذره ذره جمع گردد، علم و دانش در بشر
حافظ انسان شود، ایمان و تقوا،چون سپر
عقل ما محدود و امداد الهی لازم است
ماورای عالم ماده محال و از خدای عالم است
فهم و درک ما برای زندگی تعیین شده
ماورا خواهی ، ریاضت خواهد و تحسین شده
علم باشد یک حقیقت، ما فقط تبیین کنیم
گر بدیهی شد علومی،خویش را تحسین کنیم
علم مبنایش بدیهیات باشد در علوم
گر چه باشد آن ریاضی و حساب و هم رقوم
سالها نزد اساتید ریاضی و علوم حوزوی
چون حسن زاده تلمذ کردم وباشند ولی
رنجبر باشد دگر استاد من در فهم دین
او کند تبیین چه زیبا ،با مثالی دلنشین
فعالیت های فرهنگی
قسمت(۸)
می
رسد حرف خدا بر مردمان،نور مبین
از
طریق انبیا و اولیا ، از راه دین
ظاهر
دین حاوی فرمان و احکام خداست
باطنش
اخلاق نیکو همره ذکر و دعاست
سعی
کردم ابتدا بادین، شناسم خویش را
وانگهی
اشعار گویم ،در خصوص کیش را
خواندن
و فهمیدن قرآن، نیاز هر کس است
رهنما
باشد کلام حق، پیامی خالص است
چند
سالی با تلمذ، گوش دادم، حرف دین
تا
سخن سنجیده گویم، از کلام عارفین
گر
ببیند مردمان، از ما تناقض در سخن
دور
گردند از کلام وحی و ایمان و سنن
دین
و آیین و رسوم مردمان کامل شود
در
طی دوران طولانی،دژی قابل شود
حیف
باشد بشکند این سد و دژ ،میراث ما
می
کند ویران چو سیلی، می برد اموال را
کارها آسان شود،هرکس برد بهره ز علم
نشر
دادم فکر خود را با تلاش و صبر و حلم
کارهای
خویش را در سایت تدریجا نهم
گاه
در وبلاگ ، گهی مکتوب نشرش می دهم
هم
کانال های ز اشعار و غزل دارم کنون
هم
کانال های ریاضی و معارف تا کنون
مدتی
در فیس بوک بودم، با چندین گروه
تا
شود از صالحات و باقیات، از هر وجوه
در
تلگرام و سروش دارم، کانال بهر عموم
کلیه
آثار علمی آمده، مشتمل گردد رسوم
می
نهم تصویر زیبا از طبیعت در جهان
هر
یکی آیات حق باشند در کون و مکان
می
نهم در قاب، اشعار رباعی تا هزار
جملگی
تزئین نمودم ،محتوا را با شعار
آمده
آثار علمی خود و اهل کتاب
سایت
من دارد هزاران مرجع و اشعار ناب
باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
امور اجرایی
قسمت(۹)
یک هزار و سیصد و پنجاه و
هفت شمسی است
من شدم مشغول تدریس و
حضورم رسمی است
دو به چل خدمت نمودم، کار
من تدریس محض
گرچه خشک باشد ریاضی، می
برم لذت و حض
کاربردی از ریاضی، می کنم
دایر چنان
کادر می گردد دو چندان،
در مدیریت زمان
اولین مسئولیت، بعد از
گرفتن دکتری
بود یک سالی پس از برگشت
از دانشسرا
سال اول جمع کردم ،عده ای
از نخبگان
تا نمایم مشورت، در کارها
با دیگران
چند سالی روز و شب در گیر
اجرای نهاد
تا که رفتم فرصت تحقیق
،در اقصی بلاد
گاه مامور شدم بهر ادای
خدمت
گاه در شهر بود، گاه کنم
من هجرت
می توان گفت به جرات نکنم
وقت تلف
عمر خود طی بنمودم چه با
شور و شعف
دوره های دکتری دایر
نمودم، بیش و کم
اولین دوره ریاضی بود و
من در گیر هم
جمعی از دانش پژوهان،
عازم خارج شدند
تقویت شد چند گروه و
دکتری رایج شدند
دوره های دکتری
بعدا،امورش شد جدا
یک معاون داشت، تا دایر
کند آن دکتری
بود آموزش امورش وقت گیر
و پر تلاش
کار ها پیچیده و سخت و
امورش دلخراش
سیستم آموزشی تغییر دادم
در امور
تا شود ممکن امور ثبت نام
از راه دور
شد امور جاری استاد و
دانشجو روان
کار دانشجو می شود انجام
، در کمتر زمان
اعتقادم این بود،مسئول
باید روز و شب
خدمت مردم کند، آن مرضی
حق است و رب
پاک بود کارتابل من از
نامه ها پایان شب
تا نگردد صاحب نامه، دچار
رنج و صعب
کار مردم اولویت می دهم ،
در حین کار
گر دهم پاسخ به موقع،
مرضی پروردگار
در پژوهش، طرح ها اجرا و
همکاری کنم
در خرید و نشر انواع کتب
،یاری کنم
چاپخانه می شود از بهترین
در انتشار
می کند صد ها مجلد نشر و
باشد افتخار
منتقل کردم هزاران نسخه
از انبار را
تا شود محفوظ و
باشندجملگی آثار را
نسخ خطی شود احیا و گردد
ماندگار
چونکه آنها مظهر فرهنگ و
هر یک یادگار
این کتب از نسل ها باشد ،
بود میراث ما
حفظ آنها لازم است و می
رسد بر نسل ها
می کنم دایر گروه صنعت و
تحقیق را
تا شود آن حلقه ای، بین
علوم و کارها
سهل کردم من امانت گیری و
قرض کتاب
تا امانت راحت و کاهد ز
سختی و عذاب
امور
فرهنگی
قسمت(۱۰)
من ندارم هوسی جز نظری در
بر دوست
آنچه بر من برسد، هر چه
بود، آن نیکوست
چند سالی است که مشغول
خود وخویشتنم
فارغ از خود شده ام، غافل
از احوال خودم
شده ام باز نشسته ، ز
امور دولت
مدتی هست که با خویش کنم
من خلوت
فرصتی گشت پدیدار که خود
بشناسم
تا کنم معرفتی کسب و
حقایق جویم
چل سالی است، که در خدمت
دانشگاهم
عمر من وقف خدا هست، رضا
می خواهم
عصر هر روز شوم عازم کار
و تعلیم
چونکه تعلیم کند روح و
روان را ترمیم
می توان گفت به جرات نکنم
وقت تلف
عمر خود طی بنمودم چه با
شور و شعف
چند سالی گوش می دادم
کلام عارفین
تا سخن سنجیده گویم، از
بیان سالکین
منعکس گردد ندای حق تعالی
درکلام انبیا
از طریق دین و حکمت،با
پیام اوصیا
ظاهر دین حاوی فرمان و
احکام خداست
باطنش اخلاق نیکو همره
ذکر و دعاست
خواندن و فهمیدن قرآن،
نیاز هر کس است
رهنما باشد کلام حق،
پیامی خالص است
هر که می خواهد لقای بی
مثال و بی کران
او نماند منتظر،در خط و
مشی دیگران
او خودش باشد منادی، هادی
پیر و جوان
فرق انسان ها ز تقوا باشد
و علم نهان
گر ببیند مردم از اهل
خرد، تنها سخن
دور گردند از کلام وحی و
ایمان و سنن
دین و آیین و رسوم مردمان
کامل شود
در طی دوران طولانی،دژی
قابل شود
حیف باشد بشکند این سد و
دژ ،میراث ما
می کند ویران چو سیلی، می
برد اموال را
سعی کردم از طریق صا لحین
دین یابم
وانگهی شعر سرایم، ز
حقایق گویم
مسجد و روضه ی من ترک
نگردد ایام
می کند جان و دلم روشن و
گه آن آرام
بهر پرواز دو بال است
نیاز و همراه
گاه مسجد بسازم و گهی
دانشگاه
مسجد کوی محل را بکنم من
کامل
چونکه هیات امنا کرد مرا
آن عامل
همه ی کار و تلاشم مدون
گشته
منتشر گشته و در سایت
معین گشته
کارهای خویش را در سایت
تدریجا نهم
گاه در وبلاگ ، گهی مکتوب
نشرش می دهم
وقت آزاد خودم صرف زن و
بچه گذشت
آخر عمر به شعر و غزل و
کوچه گذشت
می زنم گشت خیابان و گهی
هم در پارک
تا شود روح و روان تازه و
گردد چالاک
چند سالی است که من شعر
روان می گویم
شرح احکام و شریعت، چه
عیان می گویم
گفته هایم،اثر وحاصل
چندین سال است
اکثرا مثنوی و مشتمل
امیال است
بنمودم همه جمع، چو دیوان
و کتاب
شد نوای دل من، جگر من
کرد کباب
مدتی هست که با دوست و هم
کیش خودم
غزل مشترک و مثنوی هم می
گویم
گفتگو ها ز طریق چت و در
وقت سحر
چه غزل های نوین و نکنیم
عمر هدر
ما غزل ها بسرائیم ، پس
از نیمه ی شب
گاه من گویم و گه او، ز
خداوندی رب
هدف ما نبود جز قدمی در
بر دوست
چون که الهام شده ، آنچه
رسد از بر اوست
مهدی میثمی است، همره و
هم گفته ای من
او به من گفت سرایم ، بود
تهفه ای من
من اگر شعر بگویم، ز دعای
پدر است
بعد فوت بود عنایت، ز
خدای قدر است
هدیه ای بود خدا داد به
من با آهی
من پرستار پدر بودم و
مادر گاهی
شاعری را ز میراث پدر
دارم من
او دعا کرد مرا، عشق سفر
دارم من
می سرایم قصیده زحال و دل
خویش
تا بماند اثر و تجربه ام
با دل ریش
می کنم نقل تجارب به
زبانی چون شعر
تا شود شمع و چراغی ،
ببینند هر قشر
مدتی در فیس بوک بودم، با
چندین گروه
تا شود از صالحات و
باقیات، از هر وجوه
می نهم تصویر زیبا از
طبیعت در جهان
هر یکی آیات حق باشند در
کون و مکان
می نهم در قاب، اشعار
رباعی تا هزار
جملگی تزئین نمودم ،محتوا
را با شعار
- ۹۸/۰۲/۱۱