باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
شعر و ادبیات
قسمت (۲)
چند سالی است که من شعر و غزل می گویم
عهد انسان ز الست،روز ازل می گویم
گفته هایم،اثر وحاصل چندین سال است
اکثرا مثنوی و مشتمل امیال است
بنمودم همه جمع، چو دیوان و کتاب
شد نوای دل من، جگر من کرد کباب
مدتی هست که با دوست و هم کیش خودم
غزل مشترک و مثنوی هم می گویم
گفتگو ها ز طریق چت و در وقت سحر
چه غزل های نوین و نکنیم عمر هدر
ما غزل ها بسرائیم ، پس از نیمه ی شب
گاه من گویم و گه او، ز خداوندی رب
هدف ما نبود جز قدمی در بر دوست
چون که الهام شده ، آنچه رسد از بر اوست
مهدی میثمی است، همره و هم گفته ای من
او به من گفت سرایم ، بود تهفه ای من
من اگر شعر بگویم، ز دعای پدر است
بعد فوت بود عنایت، ز خدای قدر است
هدیه ای بود خدا داد به من با آهی
من پرستار پدر بودم و مادر گاهی
شاعری را ز میراث پدر دارم من
او دعا کرد مرا، عشق سفر دارم من
می سرایم قصیده زحال و دل خویش
تا بماند اثر و تجربه ام با دل ریش
می کنم نقل تجارب به زبانی چون شعر
تا شود شمع و چراغی ، ببینند هر قشر
سروده شده توسط
دکتر علی رجالی
- ۹۷/۱۲/۲۱