باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعار مولانا
درس مثنوی ۱۵۰
ابیات : ۱۴۰۲ تا ۱۴۰۶
دوست واقعی
آدمی دیدست و باقی پوستست
دید آنست آن که دید دوستست
چونک دید دوست نبود کور به
دوست کو باقی نباشد دور به
حضرت نوح می گوید ،زمانی که می خواستم مردم را نصیحت و یا از خدای متعال برای آنها آمرزش بخواهم.آنها دستانشان را در گوشها وپیراهن و روسری خود را روی صورت می انداختند تا مرا نبینند.به نوح می گفتند آن ثواب های الهی که می گفتی چه شد.
در جواب حضرت نوح به آنها می گفت شما حتی حاضر نیستی مرا ببینی و یا به حرف های من گوش دهید. این کار ها را کنار بگذارید تا عنایات الهی نصیبتان شود.
مولانا می گوید ، چشم آن است که بتواند حضرت دوست، یعنی خدا را ببیند.مابقی بدن جز گوشت و پوست و استخوان چیزی نیست.شما وقتی چشم ظاهر را که در اختیار شماست از راوی دوست می پوشانید.چگونه انتظار دارید که بتوانید با چشم دل دوست را ببینید.
یکی از صفات خدا باقی است.تنها دوست واقعی انسان در دو عالم خداوند است.دوستی سایرین به تدریج کم رنگ و یا از بین می رود.کسی که چشم دارد و چشم از روی دوست می بندد.بهتر است کور باشد، تا اینکه چشم خود را ببندد.
دوستی با مردم اهل دل و با معرفت
می کند تامین تو را در عالم و در آخرت
دوستی بامردم بی دین و بی ایمان بسی
می برد هر دم تو را در نکبت و در معصیت
دکتر علی رجالی
@alirejali
- ۹۶/۱۲/۰۳
راز مگوی عشق:
3- انسان به میزان ترس از رسوائی به فضائلی چون مهربانی و گذشت و تواضع
روی می آورد و به زودی باورش هم می شود که براستی انسانی صاحب فضل و
رحمت و محبت و عفو و کرامت است. یعنی بزدلی و التماسش به ناگاه دعوی
برتری می کند و توقع دارد که مورد حرمت و ستایش قرار گیرد ولی ناکام می شود و
در این جنون به عداوت می رسد و از آنهائی که مورد رحمت خود قرار داده انتقام
می ستاند یعنی از کسانی که او را مورد رحمت قرار داده بودند تا رسوا نشود
انتقام می گیرد. این کل جریان اخلاق گرائی عامه بشر است.
7- انسان به چیزی تظاهر می کند که نیست: اخلاقی بودن، مردم دوست بودن،
مهربان بودن، و ... و نهایتاً "بودن". همه این ها تلاش برای بودنمائی است.
20 - دعوی کنندگان عشق غیرقابل اعتمادترین انسان ها هستند زیرا
بی وجودترین و کافرترین ترین انسان ها هستند. اینان همواره می خواهند
مسئولیت اعمال خود را به گردن دیگران بیندازند به گردن معشوق ها.
به حساب دیگران دست به هر کاری می زنند. آیا پلیدی جز این هست؟
آیا خیانتی بدتر از این ممکن است؟ آن هم با افتخار و طلبکاری و منت بر
معشوق بیچاره. با احساس و ادعای ایثار دست به هر خیانتی زدن، این است عشق!
از کتاب " عشق شناسی - راز مگوی عشق " استاد علی اکبر خانجانی