قدرت و مکنت و ثروت نبود پست و پلید گر بود مشعل وناجی و ترقی و نوید
قدرت آن نیست که از روی هوس تکیه زنی به فقیران و ضعیفان زمان صدمه زنی
عزت و قدرت و شوکت به جهان داری نیست به عمل کار بر آید، به شهنشاهی نیست
بنگر شاه ولایت، که نمود قدرت خویش بهر اجرای عدالت، چو عقیل آید پیش
ترک دنیا، به زبان لغلغه و آسان است چون به قدرت نگری، پیر و جوان خواهان است
مسند آنست، که بر نفس درون چیره شوی تا که در پستی وبالای جهان بیمه شوی
حاکم آنست که از بهر خدا حکم کند به اسیران و یتیمان نظر و رحم کند
ای بشر، عاقبت عمر بسی دشوار است چون اجل سر برسد، محکمه و اقرار است
پس چرا روز و شب خویش تباه ولجن است وقت کم باشد و ره توشه ای تو یک کفن است
ای خدا، جز تو ندارم و نخواهم احدی ناجی من نبود، جز تو و عفو ابدی
تو رحیمی و کریمی وشفیقی و صمد ما فقیریم و ضعیفیم وگریبان حسد
لیک دانم، که خداوند عظیم است و علیم چون شود توبه،ببخشد من غافل و ندیم
ای رجالی، ز جوانی تو گر دد پرسش طى نمودی به
کمال، یا که بدی تو سرکش
- ۹۴/۰۳/۱۹