رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

 

باسمه تعالی
درس هایی که در زندگی آموختم
احترام
شماره(۱)
   در آموزه های دینی بسیار آمده که به دیگران ، بالاخص والدین و بزرگان دین و علم احترام بگذارید.اما علت و اثرات آن در زندگی کمتر بیان شده است.در این یادداشت ،تجربه خود را در این خصوص بیان می کنم.من دو دانشجوی تحت راهنمایی در مقطع دکتری داشتم.یکی از آنها کوچکترین کمک یا خدمتی که به او می کردم ،چندین برابر با تشکر و احترام پاسخ و قدر دانی می کرد. دیگری چندان اهمیت نمی داد و کمک های اینجانب را وظیفه می دانست و بعضا می گفت این مطلب را می دانستم و یا به راهنمایی های اینجانب اهمیت نمی داد و پی گیری نمی کرد. نتیجه عملکرد این دو این شد که دانشجوی اولی به موقع فارغ التحصیل و همکاری علمی با ایشان پس از فراغت از تحصیل ادامه دارد.اما برخورد دانشجوی دوم باعث شد ، کمتر نقطه نظرات خود را بیان و کلیه پیشنهادات اینجانب که می توانست با پی گیری به چندین مقاله علمی منجر شود ، بایگانی شود. اگر چه او هم فارغ التحصیل شد ولی به خاطر برخوردهایش امکان همکاری پس از فراغت تحصیلی نبود.
   نتیجه گیری می کنیم به این حقیقت ، که احترام به دیگران باعث اعتلای خود انسان می گردد ، و دیگران را تشویق می کند که بیشتر به ما توجه کنند، که نهایتا موجب رشد و سازندگی می گردد.
لذا تصمییم گیریم که به دیگران احترام بگذاریم ، حتی اگر آن بسیار کوچک باشد.خواه کتبی ،بیانی و یا عملی باشد.

دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
درس هایی که در زندگی آموختم
عاقبت اندیشی
شماره (۲)

     بعضی اوقات  در زندگی لازم می شود که انسان تصمیمی قاطع گرفته و راهی جدید را بپیماید.
اگر انسان به نتیجه آن توجه نداشته باشد ، و نتواند آن را پیش بینی کند و دچار شکست گردد. اسباب ناراحتی برای خود و خانواده و دیگران می گردد.
       برای مثال ، برای تشکیل خانواده انتخاب همسری که هم کفو فرد باشد، یعنی شوهرش را در امور مختلف درک کند ، بسیار مهم می باشد. لذا می بینیم ازدواج های خیابانی اکثرا منجر به شکست می گردد. به خاطر اینکه به زندگی نگاهی دراز مدت نشده است.
   شخصا در مسائل اساسی ، مشورت و تدبر و عاقبت اندیشی می کنم.اگر به نتیجه برسم با توکل به خدا اقدام می کنم.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان
۱۴۰۰.۷.۲۰

 

باسمه تعالی
درس هایی که از زندگی آموختم
نظم
شماره (۳)

   یکی از عوامل موفقیت انسان در زندگی ، داشتن نظم و پشتکار می باشد. ما معمولا در ابتدا ، کاری را بدون فکر به عاقبت آن شروع می کنیم.یا اگر فکر هم شده باشد ، بعد از مدتی خسته می شویم و آن را پی گیری نمی کنیم.گاهی به خاطر نداشتن برنامه و نظم ، کاری را که شروع کرده ایم به شکست می انجامد و به پایان نمی رسد.
   شخصا در زندگی ، همواره با داشتن یک برنامه و رعایت نظم و تلا ش مداوم به موفقیت هایی دست پیدا نموده ام. تا وقتی یک کار به پایان نرسد ، آن را رها نمی کنم، اگر چه ممکن است طول بکشد.

دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
درس هایی که از زندگی آموختم
پشتکار
شماره (۴)
   یکی از عواملی که باعث پیشرفت انسان در زندگی می گرد ، انتخاب درست و پی گیری مداوم و تلاش جهت دسترسی به هدف است.
   من علاقه مند به سرودن شعر بودم و در دوره دبیرستان با دیگران مشاعره می کردم. اولین شعری که سرودم، فرازهایی از دعای ندبه  تحت عنوان گفتگو بود که حدود سه ماه طول کشید.
   اما با تلاش و تداوم و همفکری با جمعی از شعرا
تا حدی در سرودن شعر و رعایت اصول آنها، امکان سرودن یک شعر در روز مقدور شده است.
   نتیجه می گیریم   با تلاش و کوشش امکان رسیدن به اهداف مقدور است.اگرچه ممکن است زمان بر باشد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان
۱۴۰۰.۷.۲۱

 

 

باسمه تعالی
درس هایی که در زندگی آموختم
اتلاف وقت
شماره (۵) 
عمر انسان گران بهاترین چیزی است که خداوند به انسان هدیه کر ده تا به رشد و تعالی برسد.
هر شخصی در زندگی دار ای اشتغالات خود است.
انسان در سنین مختلف، با توجه به شرایط جسمی و ر وحی ، آمادگی برای کارهای مختلف دارد.
  اینجانب ، باعنایت به اینکه زمان پیوسته است ،لذا با اولویت بندی کارهای خود ،در زمان های گوناگون با توجه به  شرایط به طور دقیق انجام می دهم. از سرهم بندی و رفع تکلیف در زندگی خوداری می کنم.من بیکاری و اتلاف وقت ،خیلی مرا اذیت می کند. روزی که می گذرد و کاری مفید انجام نداده باشم ، نگران هستم.از وقت های به اصطلاح مرده خوب استفاده می کنم.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

 

باسمه تعالی
درس هایی که در زندگی آموختم
بازنشستگی
شماره(۶)
   انسان در دوران زندگی ، از نظر جسمی و روحی یک روند صعودی طی می کند.اما در دوران پیری از نظر جسمی ضعیف می گردد.لذا دوران بازنشستگی شروع می شود.
   بنده این دوران را چند سالی است گذرانده ام ،اما به فعالیت های علمی و فرهنگی ادامه دادم بطوریکه دو مجموعه اشعار تاریخ منظوم اسلام و کتاب کلید های خوشبختی را به چاپ رساندم.اخیرا هم مشغول تدوین کتاب اشعار سیری در نهج البلاغه هستم.
  اگر چه فعالیت های علمی کمتر شده ولی در عوض کفه فعالیت فرهنگی که غذای روح است افزوده شده است.معمولا تا نیمه های شب مشغول مطالعه، شبکه های مجازی و سرودن اشعار هستم.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
درس هایی که از زندگی آموختم
حقوق استاد و شاگرد
شماره(۷)

    در اسلام تاکید بسیار شده است ، که سه گروه حق پدری برای انسان دارند.پدر ، معلم و پدر خانم.
اگر به دقت بنگریم تشابهات زیادی در آنها  می یابیم
که چنین گفته شده است.
  اینها در تامین نیاز های مادی، معنوی و روحی نقش بسزایی دارند. لذا سفارش شده که اگر کسی چیزی به انسان یاد داد، جایگاه والای باید برای انسان داشته باشد.
  متاسفانه بعضا شاهد هستیم ، که از طرف استاد یا شاکرد ، رفتار و گفتاری سر می زند که موجب کدورت می گردد.
   تجربه نشان می دهد اواخر فراغت از تحصیل دانشجویان دکتری ،دچار انواع فشار های روحی می شوند. صبر و تحمل استاد می تواند مشکل گشا باشد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
درس هایی که از زندگی آموختم
استاد راهنما
شماره(۸)
   با توجه به عنوان استاد راهنما ، اینگونه برداشت می شود که وظیفه استاد ، راهنمایی دانشجو برای
انجام یک موضوع تحقیقاتی است.اما اگر از انتظارات دانشگاه و دانشجویان دقت کنید.اکثر دانشجویان به خاطر مشکلات مالی و یا عدم انگیزه پس از فراغت از تحصیل به خاطر نیافتن شغل و یا عدم توانایی دانشجو با عنایت به سوابق تحصیلی،
استاد راهنما وظیفه سنگینی به عهده دار شده است.تا دانشجو بتواند حداقل دو مقاله علمی به چاپ رساند .
     پیشنهاد می گردد به استاد راهنما اعتماد گردد و پایان نامه محوری ،جای مقاله محوری باشد.
     شخصا در دوره دکتری یک مقاله در مجله لندن چاپ کردم و حدودهشت مقاله از پایان نامه، پس از فراغت از تحصیل.
     چنانچه این روند در دانشگاه های کشور ادامه یابد، شاهد افت شدید علمی در کشور خواهیم شد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
درس هایی که در زندگی آموختم
یکی بود  یکی نبود
شماره (۹)
    خدا شناسی مقوله ایست که ذهن انسان را از  بدو خلقت به خود مشغول کرده و بشر عاجز از توصیف خدا می باشد.همچنین ذات حق تعالی برای بشر مخفی می باشد.
     چند سالی است ،در حد توان در این موضوع تحقیق نمودم.بسیاری از سوالات اعتقادی که ذهن مرا مشغول کرده بود در نهج البلاغه و آثار علامه حسن زاده یافتم.لذا برداشت های خود را از مطالعه آنها در شبکه های مجازی و وبلاگ شخصی تدوین نمودم.اخیرا پاره ای از آنها را به نظم در آورده ام که در کتاب سیری منظوم در نهج البلاغه آمده است.
     در داستان ها زیاد عبارت،یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود، را زیاد شنیده اید.علامه جواد ی آملی تفسیر عرفانی جالب دارند که شرح می دهم. منظور یکی بود، دلالت بر وحدانیت خدا در صفات و ذات است.یکی نبود ،دلالت بر این دارد که خدا مادی نیست و لذا نمی توان چون اعداد به خدا نگاه کرد.نقیض یک، در مجموعه اعداد طبیعی دلالت بر این دارد که هر عددی امکان دارد.علت اصلی خطای ما ، انتظار برقراری قوانین بشری برای خداست.منطور از غیر ازخدا کسی نبود، دلالت دارد بر اینکه خدایی قبل از الله نبوده است و حق تعالی ازلی است.لذا با این جمله کوتاه خدا شناسی تبیین می شود.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان
  

 

باسمه تعالی
درس هایی که در زندگی آموختم
یاد استاد
شماره(۱۰)
  آقای دکتر مقصودی تقاضا نمودند که خاطرات خود را در رابطه با مرحوم دکتر محمود لشکری زاده استاد تمام گروه ریاضی ارائه نمایم.استاد راهنمای بنده و ایشان دکتر بیکر هیئت علمی گروه ریاضی دانشگاه شفیلد انگلستان می باشد که چند سال قبل فوت نمودند و در زمینه آنالیز هارمونیک مجرد کارهای ماندگار از خود باقی گذاشتند.در یک کتاب کارهای پژوهشی اینجانب و دکتر لشکری زاده در دوره دکتری آورده شده است.پس از فراغت از تحصیل هر دو در گروه ریاضی دانشگاه اصفهان مشغول به کار شدیم.البته بنده در دوره کارشناسی دروس ریاضی عمومی یک و دو و نیز جبر خطی را با نمره عالی گذراندم. پس از فراغت از تحصیل در دوره دکتری کار تحقیقاتی مشترک نداشتیم.اما در ایجاد دوره دکتری و کارشناسی ارشد همکاری زیادی داشتیم و در شاخه آنالیز هارمونیک شاگردان زیادی در شاخه های گوناگون تربیت گردید بطوریکه بعضا استاد کامل دانشگاه های کشور هستند.بنده تا کنون پانزده دانشجوی دکتری فارغ التحصیل نموده ام.سه نفر از دانشجویان دکتر لشکری زاده را، پس از کسالت ایشان، مشغول راهنمایی دارم .امید است تا سال آتی بیست دانشجو فارغ التحصیل گردند .
      اولین سمینار آنالیز هارمونیک در دانشگاه صنعتی اصفهان با حضور ایشان و بنده تشکیل گردید که مدیریت سمینار با دکتر رسول نصر اصفهانی استاد تمام آن دانشگاه بر گزار شد. راهنمایی دکتر نصر در دوره دکتری به عهده اینجانب بود و از پایان نامه ایشان حدود هشت مقاله علمی بدست آمد.الان بطور مرتب هر دو سال ، سمینار آنالیز هارمونیک مجرد برگزار می شود.به جرات می توان گفت آنالیز هارمونیک مجرد در ایران در سطح دنیا ،حرف برای گفتن دارد و مجلات معتبر برای داوری از فارغ التحصیلان تقاضای داوری مقاله می کنند.شخصا در سال جاری چهار مقاله در دست داوری دارم.
   در دوران همکاری همواره حرمت آقای دکتر لشکری زاده را داشتم و در انتخاب دانشجو و درس ،ابتدا نظر ایشان را می خواستم.در چندین رساله دکتری و ارشد ، مشاورت داشجویان یا بعضا مشترک داشتم.ایشان حتی در این اواخر مشتاق به تدریس و کارهای علمی بودند و به سختی با فرزند خود در محل کار حاضر می شدند.
     ایشان و بنده عضو قطب علمی جبر باناخ بودیم ،که در چند نوبت بین قطب های علمی سرآمد بود و بروندادهای بسیاری در تولید علم منجر گردید.لیست کارهای پژوهشی ایشان و بنده در نگین پژوهشی دانشگاه جمع آوری شده است.
      ایشان و بنده هر دو همزمان بازنشسته دانشگاه اصفهان شدیم.بنده چند سالی که باز نشسته شده ام ، فعالیت های پژوهشی را با حضور در گروه ادامه می دهم.بعلاوه موفق شدم سه کتاب شعر، تاریخ منظوم اسلام، کلید خوشبختی و سیری منظوم در نهج البلاغه را به چاپ رسانم.
    امید است فرصتی حاصل گردد تا فعالیت های علمی خود را نیز تدوین کرده و چاپ نمایم. اگرچه همه آنها را در سایت ریسرچ گیت و شبکه های مجازی و وبلاگ خود  قرار داده ام.
دکتر علی رجالی
استاد تمام گروه ریاضی دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
برنامه ریزی
شماره (۱۱)
   بسیار شنیده اید که مردم گله مند از عدم موفقیت در زندگی و در برنامه ریزی های خود می باشند.
داشتم رادیو معارف را گوش می کردم. گوینده نکاتی را ذکر نمود، تا در بر نامه ریزی موفق باشیم. 
۱.داشتن هدف و انگیزه در برنامه
۲.داشتن اولویت در اجرای برنامه 
۳.با آرامش برنامه را اجرا کرد 
۴.عجله نکردن در برنامه
۵،داشتن استراحت در حین اجرای برنامه
  
۶. برنامه مناسب و با روحیات فرد سنخیت داشته باشد.
۷.داشتن ساعات خالی در برنامه
۸.برنامه ریزی روزانه
۹ ،مکتوب کردن ررنامه،بجای ذهنی بودن.
۱۰بررسی نحوه اجرای برنامه  ریزی 
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
تربیت فرزندان
شماره (۱۲)
   در خانواده ها زیاد سوال می شود که چه کنیم که فرزندان درست تربیت شوند.کارشناس رادیو معارف نکاتی را ذکر کردند، به طور خلاصه عرض می کنم.
۱.فرزندان  به تدریج با معارف اسلامی آشنا کنید و از سخت گیری بی جا پرهیز کنید.
۲. برای آنان دوست خوب که مجری احکام اسلامی باشد انتخاب کند، تا الگو پذیری کند.
۳.با فرزندان بازی کنید و آنها را با اسباب بازی و تفریح در فضای باز مشغول کنید.
۳.تلویزیون و سایت های مجازی و بازی کامپیوتری نیاز های ثانوی و کاذب برای آنهاست.هر گز جایگزین بازی نمی شود.
۴.یک مرتبه نمی توان آنها را نماز خوان و یابا حجاب کرد، به تدریج با همنشینی با افراد متدین و اعمال خودمان،مقدور می باشد.
۵.منتظر نمانیم ، به وقت بلوغ  او احکام را مجری گردد،برایش سخت است و ترک عادت های قبلی مشکل است.
  پیامبر گرامی می فرمایند ، انتخاب دوست خوب ،همانند رفتن به مغازه عطر فروشی است.اگرچه ممکن است نخرید ولی در  برگشت بوی خوش پیدا می کنید.

دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

 

باسمه تعالی
آنچه از زندگی آموختم
سو برداشت
شماره (۱۳) 
  بسیار برای ما اتفاق افتاده که از سخنان دیگران
برداشت هایی کرده ایم و موجب کدورت شده است، در صورتی که گوینده منظور دیگری داشته است.
     نقل می کنند عالمی دینی مشغول تدوین کتابی تحت عنوان تناقض های قرآن بود و شاگردان زیادی داشت. روزی یکی از شاگردانش خدمت امام حسن عسگری می رسد. امام می گویند به استادت بگو که آیا شده کسی سخنی گوید و مخاطب برداشت 
دیگری کند.او با هوش است و راه خود را اصلاح می کند. پیغام که داده می شود، استاد متوجه اشتباه خود می شود و اینکه خداوند ممکن است منظور دیگری از آیه های متضاد در قرآن داشته باشد که خواننده امکان پی بردن به اسرار آن ندارد.لذا کلیه یادداشت های خود را می سوزاند و از نوشتن کتاب صرف نظر می کند.
      نتیجه می گیریم که در قضاوت ها در خصوص سخنان و نوشته های دیگران ، نباید زود قضاوت کنیم.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
ازدواج
شماره (۱۴) 
    خداوند متعال ، افزایش و ایجاد انسانها را از طریق مادر و ازدواج قرار داده است.در اسلام تاکید بسیاری در این امر شده است. نکته ای که در استحکام و قوام ازدواج موثر است، کفویت است.بعبارت ساده همدیگر را درک کنند.برای این منظور ابتدا باید انسان خلقیات و تمایلات و اهداف خود را قبل ازدواج کاملا تبیین کند.بعبارت دیگر باید خود را بشناسد، تا کفوی با داشتن شرایط خود مقدور گردد.
    دو رکن اساسی ، هچون ایمان و اخلاق،موجب استحکام خانواده می گردد. عاقل بودن و عالم بودن می تواند در شکوفایی زندگی موثر باشد.
   شخصی که زندگی مشترک را اختیار می کند ، باید بداند که محدودیت ها و مسئولیت های جدیدی را باید بپذیرد.لذا لازم است آگاهی کافی از آنها داشته باشد.قبل از ازدواج مشورت های لازم را انجام دهد.پس از انتخاب همسر ،باید به سازندگی زندگی و تربیت فرزندان همت گمارد و خوش گذرانی های قبل ازدواج با دوستان را کاهش و همت خود را به تقویت زندگی بگذارد.البته اوایل ازدواج ممکن است مسائلی جزیی پیش آید  که با صبر و گذشت و عدم دخالت اطرافیان، فرصت شنا خت به زوج داده شود.
   از مقایسه نمودن همسران خانواده ها پرهیز گردد.
اگر چه یک همسر ممکن برای زوج خود ایدال باشد ولی اگر همسر زوج دیگر شود به خاطر عدم کفویت ایدال نباشد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
تفکر کردن
شماره (۱۵)

   ما زیاد شنیده ایم که فکر کردن در جهان هستی، خود نوعی عبادت است.اما کمتر به علت آن توجه کرده ایم.نقل است مهندسی برای تعمیر دستگاهی به یک واحد می رود. ابتدا مدتی به علت کار نکردن دستگاه می پردازد.سپس ، با سفت کردن یک پیچ، دستگاه رفع عیب و شروع به کار می کند.از صاحب واحد پول غیر متعارف طلب می کند.در مقابل صاحب واحد میزان کار روی دستگاه را تذکر می دهد.در جواب مهندس تعمیر کار پاسخ می دهد ،من این مبلغ هزینه را برای فکر و پی بردن اشکال دستگاه طلب می کنم.
    تفکر در موجودات، گیاهان ، انسان ها و اجزای هستی علاوه بر این که ما را از قدرت خداوند آگاه می سازد ، راه هایی برای رهایی از مشکلات زندگی و جامعه به ما نشان می دهد،برای مثال، چگونه خفاش ها در تاریکی پرواز می کنند.اگر به اسرار آن پی ببریم ، باعث می شود دستگاهی بسازیم که ما هم قادر به انجام آن باشیم.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
حضور در میدان
شماره (۱۶)
   گاهی سمت ها ، مدارک علمی، گاهی زرق و برق دنیا باعث می گردد که ما خود را تافته ای جدا بافته از دیگران بدانیم و برای خود جایگاهی بس بلند تعریف کنیم و از همنشینی و اختلاط با مردم و همزیستی با آنان پرهیز کنیم و دچار غرور های کاذب گردیم.البته حضور در میدان همانند رفتن روی مین یا رفتن در آب است.احتمال خطر ،خیس شدن و از دست دادن آبروی خود باشد.
   شخصا در زندگی اگر پس از شور و مشورت و تحقیق به نتیجه ای می رسیدم، در اولین فرصت اقدام به انجام آن می کردم و با توکل بر خدا و اراده قوی متمرکز بر اجرای تصمییم خود می شدم.از اینکه دیگران در این مورد چه می گویند مهم نبود و کار خود را به نحو احسن و دقیق در حد توان انجام می دادم ، اگر چه ممکن بود از نظر دیگران آن کار کوچک باشد و یا مورد پذیرش آنها نباشد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
انتظار از دیگران
قسمت (۱۷)
   بسیار در زندگی برای ما اتفاق افتاده است ، که انسان از شخصی با توجه به خصوصیات اخلاقی ظاهری او انتظاراتی دارد ولی یکمرتبه شاهد رفتاری یا گفتاری می شود که دور از انتظار است.لذا موجبات کدورت و ناراحتی می گردد.
   من اولین مسئولیت اجرایی که داشتم ،با افراد گوناگون با سلایق مختلف روبرو بودم.تا زمانی که همراه آنان بودم و نظر آنها را تامین می کردم مورد تائید بودم.به محص اینکه در یک مورد امکان پاسخ مثبت نبود ، قضاوت گونه ای دیگر می شد.لذا در مسیولیت های بعدی به این نتیجه رسیدم که مردم را با همین صفات باید پذیرفت و تغییر در رفتار و گفتار بعضا غیر ممکن یا سخت  است.این دید باعث شد ، که کمتر در امور اجرایی ناراحت شوم تا بتوانم گره گشایی در کار مردم را انجام دهم.
   همانطوریکه حضرت علی می فرمایند ما باید حق را بشناسیم و آن را ملاک تصمییم و قضاوت خود قرار دهیم.اینکه افراد یا خود انسان میزان و معیار برای قضاوت ها گردد، منجر به تصمییمی غلط یا خطا می گردد.چون معمولا در افراد هوای نفس حاکم است و بر عقل چیره می گردد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام گروه ریاضی

 

 

باسمه تعالی
آنچه از زندگی آموختم
خصائل اخلاقی
شماره (۱۸)
   در زندگی با اقشار مختلف برخورد داشتم .بعضی افراد را متواضع و بااخلاق و با سواد دیدم.در مقابل بسیاری از افراد را مشاهده کردم که ظاهر و باطن متمایز داشتند .این دسته آنقدر که ادعا می کنند ، توانایی انجام ادعای خود را ندارند. شاید همین علت کمبود ، باعث خود نمایی بیشتر آنها می گردد.
     با توجه به سفرهای خارجی و شرکت در سمینارهای علمی که داشتم ، بعضی از ریاضی دانان مشهور را می دیدم که به خاطر آگاهی بالا به مطالب ریاضی ،قادر به تنظیم مقالات زیاد با تغییراتی جزیی از ایده های دیگران را می دیدم . در مقابل ریاضی دانان توانا و بی ادعا  چون جرج ویلیس و بیکر را دیدم که در ضمن تواضع دارای اخلاق نیکو و باهوش و توانا در تحقیق بودند.
     در ریشه یابی که کردم ، متوجه شدم که علاوه بر شخصیت ذاتی آنان،  به این نتیجه رسید م ، که همچون آبی که سرازیر به زمین های مرتفع نمی شود ،افتادگی در علم باعث رشد و شکوفایی  افراد می گردد.اگرچه ممکن است در ابتدا این افراد گمنام باشند ولی روزی فرا می رسد که افراد محقق به آثار انها پی می برند، همچون ملا صدرا و ابوعلی سینا .
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچا در زندگی آموختم
شماره ۱۹ 
من در زمان فراغت از تحصیلم دچار سختی شدم
و استاد راهنما اجازه دفاع نمی داد.
دعای توسل و زیارت عاشورا را یک ماه نذر کردم.
هر روز شاهد باز شدن گره های تحقیق شدم.
لذا خود را  وقف خدا کردم.هرکاری برای خدا باشد و در توانم باشد، کوتاهی نمی کنم.
دقت کرده ام، خدا خلوص نیت می خواهد.فقط و فقط از او طلب کنیم.پنج جلد کتاب اشعارم
هدیه خداست وقتی دوباره آن را می خوانم
اهمیت آن را پی می برم من حتی یک جلسه در انجمن شعرا نرفته ام. اگر چه عزیزانی زحمت ویرایش آنها را به عهده داشتند.دلم نمی خواهد
مطالبم، به خاطر خود ستایی باشد.قصدم تبیین نقش خدا در زندگی است.همه چی  اوست.او هم از بشر همین را می خواهد.کمال می خواهد و متعاقب آن‌ نزدیکی به حق و لقای الهی را موجب می شود.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان
۱۴۰۰/۱۱/۱۵

 

باسما تعالی
انچه در زندگی آموختم
عشق و انگیزه
شماره۲۰
  یکی از نکاتی که باعث پیشرفت و موفقیت در زندگی من شد، تداوم و پی گیر ی  و پشتکار در کاری بود که مصمم به اجرای آن بودم.این ایجاد نمی شود، مگر اینکه در عقبه کار انگیزه قوی و باوری محکم به آن کار باشد.اگر کاری صحیح باشد ،با توکل به خدا و طلب یاری از او،می توان موق به انجام هر کاری شد.
    شنیده اید دو دوست درکنار یک جوی عبور می کردند ،پوستی در آب می بینند.رفیقش می گوید برو بیار.بعد از مدتی نمی آید.رفیقش می گوید پوست نمی خواهم، بیا.می گوید من پوست را رها کردم.او مرا رها نمی کند.به ظاهر پوست می دید ند،اما خرس آبی بود.ماهر چه بخواهیم استراحت کنیم، ذهن و عشق به مطالب ریاضی ما را رها نمی کند.
دکتر علی رجالی
استاد تمام گروه ریاضی دانشگاه  اصفهان

 

 

باسمه تعالی
انچه در زندگی آموختم
غفلت
شماره۲۱
گویند دکتر هشترودی بچه اش مدرسه ابتدایی رفته بود معلم ریاضی به آنها مستطیل را آموخته بود.از پدر می خواهد مستطیلی بکشد.
پدر هم اطاعت می کند و یک مستطیل رسم می کند. بچه فورا می گوید چه پدر بی سودادی که با اینکه ریاضی خوانده مستطیل را درست نمی کشد.
از فرزند می خواهد او رسم کند.او هم یک مستطیل می کشد و به پدر نشان می دهد. دو مستطیل در ظاهر با هم متفاوتند، یکی افقی بود و دیگری عمودی.
   اما بچه هنوز به این درک نرسیده است که با یک چرخش هر دو یکسان می شود. گاهی غفلت و ندانستن موجب اختلاف است.البته گاهی هم حسادت. باید ماقب هوای نفس خویش باشیم.آدم را خوردن گندم از عرش به فرش آورد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان
۱۴۰۱.۱.۵

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
ریاضی و زندگی
شماره۲۲
  معمولا  کسانی که رشته تخصصی آنها علوم دقیق، چون عوم پایه و مهندسی، است.ناخود آگاه رفتار آنها در زندگی بعضا سخت است و خانواده در زحمت هستند.از زندگی هم مانند کار انتظار ات دقیق دارند. در صورتی که کودک با آزمون  و خطا کردن، رشد می کند.ما در ریاضی با صفر ویک کار داریم.هر عدد توسط این دو ایجاد می شود.زندگی رفتار فازی دارد، بین صفر و یک است.
  هممان طوری که موقع نماز، کار را در اولویت دوم قرار می دهیم.لدا به کار باید گفت زندگی دارم و به زندگی نگفت کار دارم.
دغدغه های فکری، گاهی ما را مشغول به خود می کند و زندگی را رها می کنیم.باید مدیریت کرد تا هم از ندگی لذت برد و هم کار.
دکتر علی رجالی
استاد تمام گروه ریاضی دانشگاه اصفهان
۱۴۰۱.۱.۶

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
سو ظن و بد گمانی
شماره (۲۳)
   یکی از سرمایه های اجتماعی اعتماد است و نابودی آن با سو ظن به همدیگر  ، والدین، محل کار، روابط با مردم و مسئولین ،امام زمان و در نهایت خدای متعال است.
  لذا بایدبه دنبال علاج این بیماری روحی باشیم.با ایجاد تعاملات با یکدیگر به آرامش همدیگر کمک کنیم.شما در یک مکان شلوغ ممکن است با یکدیگر بر خورد فیزیکی داشته باشید ولی از آنجایی که آن را عمدی نمی دانید ، با یک معذرت خواهی و چشم پوشی هر یک راه خود را ادامه می دهیم.
    برخورد های روحی با یک دیگر ،در روح و روان انسان ثبت می گردد.چون قطره خون در یک حوض آب است.در آب حل می شود و چه بسا قابل دیدن نیست.اما یقینا در آب هست.
  انسان باید در زندگی دارای یک هدف مقدس  باشد  و مسائل گوناگون که برای انسان پیش می اید با درایت و عقل و توسل و توکل بر خدا حل نماید و مانعی در راه کمال انسان نگردد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان
۱۴.۱.۲.۵

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
یک تحلیل
شماره۲۴
  من اکثرا به کار های علمی و فرهنگی مشغول هستم.اگر چه از پنجاه سال پیش تا کنون در جریان مسائل سیاسی کشور بودم.
مدتی است، یک موضوع ذهن مرا به خود مشغول کرده است.در صورت وقوع جنگ جهانی سوم، کشور آمادگی لازم را برای مقابله دارد؟
حدود دو ماه از جنگ بین روسیه و اوکراین می گذرد. چنانچه این جنگ ادامه یابد، جنگ جهانی سوم پدید می آید. در حقیقت جنگ بین بلوک شرق و بلوک غرب.سوالی که مطرح می شود موضع ایران چیست.غرب ایران را دشمن خود می داند و در بلوک شرق منظور می کند.اگر چه بی طرفی خود را اعلام کرده است.در جنگ جهانی دوم، ظاهرا ایران بی طرف بوده است، اما دچار صدمه های زیاد شد.
   با این مقدمه آیا ما آمادگی مقابله با تهدیدات غرب و حملات هسته ای را داریم. آیا موشک های ما قادر به پاسخگویی هستند.به نظر می رسد ما باید تدابیر دفاعی را آنقدر بالا ببریم ، که ناتو به خود جرات حمله‌ به ایران را نداشته باشد.مثلا خود را به موشک های قاره پیما با کلاهک های هسته ای مجهزکنیم.
در شرایط کنونی به نظر می رسد، باید در ابعاد گوناگون نظامی، فرهنگی، اقتصادی متمرکز شد و با یک برنامه دراز مدت و شناسایی آسیب های احتمالی، آمادگی نطام را برای تقابل احتمالی فراهم ساخت.رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خود،با دانشجویان به نظم نوین جهانی نکاتی را مطرح نمودند.نیاز به بررسی و تحلیل دقیق و آمادگی کشور برای روز مبادا دارد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
در سهایی که در زندگی آموختم
رمزهای موفقیت
شماره۲۴
۱.خود را به علم،صبر،بردباری وکرم آراسته کن.
۲.با پدر مادر،خواهر و برادر مهربان باش.
۳. با حسودان،دزدان،درغگویان ولجبازان دوست مشو.
۴.به افراد فقیر  مریض،بیچاره و یتیم سخت مگیر.
۵.خوراک، خواب،پر حرفی و کاهلی،کم آن خوب است
۶.با افراد مخلص،با وفا، صادق وکریم نزدیک شو.
۷.نماز، قرآن، صله رحم وذکر خدا را قطع مکن.
۸.از بخل،وهم ناتوانی وحزن به خدا پناه ببر.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
درس هایی که در زندگی آموختم
شماره ۲۵
شناخت مردم
   یکی از فلاسفه قدیم می گوید، وقتی انسان بزرگ می شود، دیگران متوجه بزرگی می شوند.وقتی انسان دیگران را می شناسد، که ضعیف می شود.
   انسان ها در تحولات و گذر زمان خود را نشان میدهند.مردم با گذر زمان تغییر نمی کنند، بلکه گذر زمان ماهیت افراد را بر جسته می کند.

قدیما می گفتند، بچه هر چی داره از پر قنداقش داره.کنایه از این است که انسان می تواند به خلق و خوی افراد از همان کودکی پی ببرد. در بزرگسالی در جامعه دو رنگی را یاد می گیرند.
  اگر می خواهید کسی را بشناسید، خلاف میلش عمل کنید.زود خود را نشان می دهد.متاسفانه امروزه شاهد نسلی چند فرهنگی شده ایم.دلشان می خواهد بدون زحمت به مراتب بالای اجتماعی و مالی دست یابند.دیگر محبت و یاری به یکدیگر جای خود را به خود خواهی و منفعت طلبی داده است.حاضر نیستند یک قدم برای دوست خود بردارند، مگر اینکه برای خودشان منفعتی داشته باشد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
سفر به ترکیه
اکنون که مشغول نوشتن این سفر نامه هستم، تابستان ۱۴۰۱ است، که برای دو ماه برنامه ریزی کرده ام که اقامت داشته باشم.در این متن برداشت خود را می گویم.در استانبول اکثر تور یست ها از کشور های همسایه تر کیه بالاخص ایران،عراق و کشورهای عربی دیدم.مردم ترکیه،بلاخص نسل قدیم، بسیارمهربان دیدم.اگر راهنمایی می خواستید کمک می کردند. تورم بالا بود و حد اقل حقوق ماهانه پنج میلیون تومان است. برای توریست ها داشتن حدود سه هزار دلار در  ماه،حدود صد میلیون لازم است تا امکان اسکان در هتل و هزینه های سفر مقدور باشد.ما یک سوییت اجاره ک دیم.ماهانه یک هزار و پانصد دلار هزینه اجاره است.اگر توریست یک راهنما دلسوز داشته باشد،امکان کاهش هزینه ها هست.استفاده از مترو و اتوبوس مفید است.بنزین گران و کرایه تاکسی بالاست. اب و هوای مطلوب و دلنشین دارد.در تیر ماه شاهد بارندگی شدید بودم.مواد غذایی بسیار خوب دارند.ما یک وعده نهار در منزل غذا می خوردیم.عصرها در رستوران شام را صرف می کردیم.مردم هم اکثرا بیرون غذا می خورند و روحیه های خوبی از انها دیدم و اهل تفریح هستند.در پنج نوبت صدای اذان همزمان در آسمان به گوش می رسد، در بعضی نباط شهر مغازه ها تعطیل و به نماز جماعت می روند.مردم تر کیه را افراد مقید به حجاب و امور دینی دیدم.اما توریست ها و افراد می توانند بی حجاب باشند و ممانعتی نیست.مشروب خواری و کنار دریا و کنسرت هم فراوان بود.معمولا در امور هم دخالت ومی کنند و هر کسی با توجه به تمایلات و اعتقادات خود عمل می کند.از نظر امنیتی کنترل شدید غیر محسوس با دور بین هست.
دکتر علی رجالی
۱۳۰۱.۴.۲۳

 

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
سفر به ترکیه(۲)
شماره۲۷
  من در دوران رندگی کشور های گوناگون رفته ام.در انگلستان برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد و دکتری،در کانادا و استرالیا، برا ی فرصت مطالعاتی،  در ژاپن و سوییس ،جهت کنفراس و سمینار های علمی، در عراق و عربستان برای سفر های زیارتی،در چین برای تفریح و اقامت چند روزه و در ترکیه برای اخذ ویزا و تفریح و در سوریه در فرودگاه اقامت کوتاهی داشتم.
      اکثر سفر های خارج از کشور من علمی بود و فرصتی پیش نیامد که به تفریح و سیر و سیاحت در محل اقامت بپردازم.معمولا صبح که به دانشگاه می رفتم ،تا دیر وقت در دانشگاه بودم و به تحقیق مشغول بودم.حتی در روزهای تعطیل به دانشگاه می رفتم.بطور متوسط، روزانه پانزده ساعت مطالعه و تحقیق می کردم.لذا بنا دارم در دوران بازنشستگی در تابستان ها به کشور های گوناگون سفر کنم و تجارب و برداشت خود را بنویسم.این سفر نامه ها می تواند راهنما و چراغی باشد، برای کسانی که قصد سفر به ان ممالک را دارند.
     در ترکیه ، در استانبول ، چیزی که بسیار خود نمایی می کند،ساختمان های مرتفع از مکان های مسکونی و اداری و تجاری است.به نظر می رسد،شهر دارای محل ،دارای برنامه جامع می باشد و به زیبایی شهر اهمیت داده شده است و نقشه مشخصی توسط شهرداری تدوین شده است.هر کس نمی تواند به دلخواه ساختمان دلخواه بسازد ،مناطقی ساخت و ساز ممنوع است.
     پرچم ترکیه قرمز رنگ و مزین به هلال ماه و یک ستاره پنج پر است.در اکثر مکان های شهر ،حتی بالای بعضی منازل نصب شده است.همچنین عکس آتاتورک.به نظر می رسد،ایده هایی از شهرهای امریکا گرفته شده است، که دارای ساختمان های مرتفع هستند.مناطق قدیمی شهر ارزش دیدن دارد.وجود مساجد با چندین گنبد و مناره خود نمایی می کند و به وفور وجود دارد.

دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
انچه در زندگی آموختم
مهاجرت
شماره ۲۸
  عزیزی پیرو سفرنامه ام در ترکیه ای سوالی را مطرح نمود.ایران بهتر از تر کیه است؟.اگر بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم ، ابتدا باید مشخص کنیم، از چه نظر.کشور ها با توجه به شرایط اقلیمی و فرمانروایی و اقتصادی و فرهنگی متمایزند.لذا باید با توجه به اهداف مد نظر دو کشور را مقایسه نمود.زیرا به طور کلی قابل مقایسه نیستند.
     نقل است که ندا آمد موسی، فردی بهتر از خود معرفی کن.موسی عاجز بود.چون موجودات در خلقت دارای صفات متمایزند و سلایق نیز متفاوت است.لذا مقایسه مشکل است.
     ممکن است انسان به خاطر کسب علم،کسب معاش، سیر و سیاحت و آسایش و آرامش بهتر ...سفر کند.تا موجبات تعالی خود و خانواده را فراهم کند،این پسندیده است.گاهی انسان برای هواهای نفسانی و لذات زود گذر ، خود را به آب و آتش می زند، به امید اینکه زندگی بهتری داشته باشد.ارامش قطعا در گناه و آلودگی و هوای نفسانی نیست.
       نکته ای که در مهاجرت باید دقت شود، ما مهمان وغریبه نسبت به مردم یک کشور دیگر هستیم.من کشور های گوناگونی رفته ام، بعضا ما را همانند افغانی های مهاجر نگاه می کنند و به کارهای پست به مهاجرین پیشنهاد می کنند.به نظرم انسان قبل از تصمیم قطعی به مهاجرت، مدتی را به صورت تفریح یا اقامت موقت بر گزیند، سپس در صورت پیدا کردن کار و اسکان ودرآمد کافی تصمیم نهایی اخذ کند.
   .اولویت هر کشوری، در ابتدا مردم آن کشورند.در ترکیه وقتی به شما حق اقامت یا حق شهروندی می دهند که اولا شرایط و ضوابط کشور را بپذیری و از نظر مالی ،حداقل آورده ای داشته باشید.شما را برای پول و جایگاه بعضا علمی  می خواهند تا به اقتصادشان کمک کنید.نزدیک به پنج میلیارد تومان،برای اقامت و بیش از ده میلیارد تومان برای شهر وندی.
   به نظرم، انسان ها دارای سلایق وعقاید و شرایط گوناگون هستند.ابتدا باید یک هدف عالی و کامل را برای خود و خانواده در زندگی ترسیم کند و با تلاش و توکل به  خدای متعال در آن جهت حرکت نماییم،حتی اگر ضرورت به سفر به سایر کشور ها باشد.شخصا بعد از اخذ دکتری در انگلستان، یک هفته بعد به ایران آمدم.

دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان
۱۴۰۱.۴.۲۶

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
راهنمای سفر
شماره ۲۹
   یکی از مشکلات توریست ها، عدم آشنایی با زبان کشور هاست و عدم امکان ارتباط مستقیم با آنها می باشد. البته راهنمایان تورهای مسافرتی  تا حدی این مشکل را حل می کنند. .اما هزینه بر است.برای کاهش هزینه سفر به خارج از کشور ، می توان از ترجمه ساز گوگل استفاده کرد و بر روی تلفن همراه نصب نمود.هر متنی قابل ترجمه به زبان کشور دیگر است.علاوه بر آن هر صحبت صوتی قابل بیان به صورت صوتی کشور دیگر است.بنابراین امکان ارتباط مکتوب و صوتی با مردم فراهم است.
      چنانچه یک خط همراه موقت از کشور دیگر در تلفن همراه نصب گردد، علاوه بر استفاده از گوگل ترجمه ساز، امکان مسیر یابی  مکان  های مختلف مقدور می گردد. و براحتی می توان با ماشین شخصی یا پیاده یا وسیله نقلیه عمومی به مکان های دلخواه رفت و شد کرد.لذا نیاز به راهنمای سفر، به حداقل می رسد و موجب کاهش هزینه هاست.
  همچنین در تلگرام و اینستاگرام و شبکه های مجازی، صفحات شخصی وجود دارد که افراد نقاط دیدنی و تاریخی و تفریحی و خرید را معرفی کرده اند.لذا استفاده از آنها نیز می تواند در کاهش هزینه ها و استفاده بهینه موثر باشد.
     به نظرم سیر و سفر برای افراد، بالا خص دوران بازنشستگی، باعث شادابی روح و روان و ایجاد تحرک و نشاط و انگیزه می گردد. متاسفانه شاهدیم که افراد بازنشسته، که سرمایه و چراغ راهنمای جوامع هستند ، به خاطر احساس پوچی و بی انگیزگی و کم تحرکی، دچار انواع بیماری و افسردگی می شوند.حتی در بعضی از کشورها استفاده از مرخصی در دوران زندگی و کار در قبل از باز نشستگی تاکید شده است.
    افراد با توجه به علاقه خود ، لازم است برنامه های سفر اعم از زیارتی یا تفریحی در داخل یا خارج از کشور داشته باشند.من در دو سفر فرصت مطالعاتی به کانادا و استرالیا، علاوه بر آشنایی و تبادل نظر با صاحب نظران در رشته ریاضی خود، زمینه های تحقیق جدید فراهم شد که در بازگشت چندین دانشجوی دکتری در آن زمینه ها به تحقیق پرداختند.

دکتر علی رجالی
استاد دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
مقدمات سفر
شماره ۳۰
  پیرو یادداشت های قبلی، برادر عزیزم آقای دکتر مهدی پور استاد دانشگاه شیراز، سوالاتی را مطرح نمودند.ان شاالله به تدریج به طور دقیق و شفاف در حد توان در سفر نامه خود پاسخ می دهم.
  انسان برای رسیدن به هدف، لازم است مسیری را که باید طی کند مشخص و وسیله طی کردن آن و توشه ی لازم برای سفر و برنامه های خود را برای طول سفر مشخص نماید تا سفری پر بار و مفید و با حد اقل مشکلات را داشته باشد.
    قطعا سفر، بالاخص با خانواده، همانند منزل مسکونی و اقامت انسان نیست و کمبود هایی وجود دارد .باید همه اعضا همراهی کنند و فردی مسیول هماهنگی و مدیریت سفر را داشته باشد.
     دو نوع سفر داریم،یکی سفر دنیابی و دیگری سفر اخروی.در خصوص سفر اخروی، عرفا هفت مرحله عشق  را برای طی کمال و لقا الله پیشنهاد می کنند.اینجانب در مجموعه یادداشت های خود که حاشیه هایی بر مباحث حجه الاسلام صمدی آملی  شاگرد توانای علامه حسن زاده به طور مبسوط پرداخته ام و در وبلاگ ها ی من و ریسرچ گیت موجود است.البته در قالب اشعار در پنج جلد کتابم، بعضی مطالب منظوم شده است.
      لذا در این یادداشت ها سفر دنیوی که می تواند مقدمه ای و پلی برای سفر اخروی باشد، می پردازم.چنانچه فرصتی حاصل شد در خصوص سفر الی الله‌ نیز به طور خلاصه خواهم پرداخت.ان شاالله.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
عوامل مهاجرت
شماره۳۱
  انسان ها معمولا برای رفاه خود و خانواده و تامین هزینه زندگی در تلاش هستند.انسان متشکل از جسم و روح است.آسایش نیاز جسم و آرامش نیاز  روح است.آسایس انسان زمینه ساز آرامش است.عده ای دنبال آرامش هستند ولی آن را در آسایش جستجو می کنند.همانطوری که اگر جسم ناتوان گردد ،روح اذیت می شود و تا حد مرگ و جدایی از بدن پیش می رود.نبود آسایش خانواده نیز موجب  مشکلات روحی و آرامش می گردد.
       عوامل گوناگونی باعث نگرانی و اضطراب و نهایت مهاجرت می گردد.گاهی آینده فرزندان،گاهی نبود شغل مناسب، گاهی نارضایتی از عملکرد مسیولین، گاهی برای کسب درآمد بیشتر،گاهی زندگی بهتر و بسیاری موارد دیگر.حتی دخالت های خانواده های والدین ،بعضا باعث بریدگی از فامیل و مهاجرت می شود.
   گاهی بدون بررسی همه جوانب، اقدام به مهاجرت می گردد.ر این حالت ، حداقل برای مدتی فرد دچار زحمت و انواع فشار های روحی و مادی قرار می گیرد.به قول مردم ، انسان از چاه به چاله می افتد.انسان ها طی گذر زمان در وطن خود، با بسیاری از کارها و مکان ها و افراد آشنا می شود و لازمه یک زندگی است.در مهاجرت نیز انها لازم است.مثلا آشنا بودن به زبان و فرهنگ و محیط زندگی، لازمه یک زندگی مطلوب است.
     در زندگی دریافتم، توکل به خدا و تلاش انسان ها و باور به خدا که او رزاق است و روزی رسان بوده و خواهد بود و همانند پدر مهربان همه مخلوقات را سرپرستی می کند.باعث آرامش می گردد.سعی کنیم به همدیگر ظلم نکنیم، به جایش مهربانی کنیم.به انجام امور صحیح همت گماریم و نگران نتیجه نباشیم.
دکتر علی رجالی
استاد دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
تمایز مناطق اروپایی و آسیایی استانبول
شماره ۳۲
  پیرو درخواست عزیزان ،در این یادداشت تمایزهایی دو منطقه را یاد آور می شوم.
۱.مناطق اروپایی بیشتر توریستی است و دارای اماکن تاریخی و تفریحی و تجاری است.در صورتی که در مناطق آسیایی سر سبز تر و برای زندگی آرام تر و اکثر خانواده های ترکیه در آنجا زندگی می کنند.
۲.توسط چند پل بر روی دریای سیاه و مکان تنگه بسفر،دو منطقه جدا می شوند.برای رفتن از منطقه اروپایی به آسیایی  عوارضی اخذ می گردد.
۳.مناطق اروپایی بسیار شلوغ می باشد و هزینه ها بالاتر از منطقه آسیایی است.در مناطق آسیایی خانه های چهار و پنج خوابه موجود است.در صورتی که در مناطق اروپایی واحد ها اکثرا کوچک هستند.
۴.خیابان استقلال در منطقه اروپایی و خیابان بغداد در منطقه آسیایی مورد علاقه توریست ها می باشد و شرکت های مختلف شعبه دارند.
۵.در هر دو منطقه برج های بلند مسکونی و مراکز خرید زیادی و متمرکز در ساختمان های بلند مرتبه وجود دارد.
۵.در یک نگاه کلی، منطقه اروپایی دارای هتل های زیاد و برای مدت کوتاه با استفاده از تورهای داخلی،
امکان دیدن نقاط دیدنی و متنوع می باشد.برای پیدا کردن کار مناسب تر از منطقه آسیایی است.
۶.به نظر من با توجه به اینکه اکثر مردم استانبول مسلمان و محجبه و در منطقه آسیایی زندگی می کنند، بر خلاف کشورهای غربی که نگاه بدی به مسلمانان دارند، زندگی افراد خارجی  در مناطق آسیایی با مشکل خاصی روبرو نیست.احترامی که به ایرانیان دارند، بسیار بیشتر از مردم کشور های عرب زبان است.
  دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
زندگی در  خارج از کشور
شماره ۳۳
   مطالبی که اخیرا منتشر نمودم، تجربیاتی است که،در این مدت کوتاه در استانبول بدست آوردم و به معنای تبلیغ برای ترک وطن و مهاجرت نیست.بلکه مطالب سفرنامه اینجانب می باشد .با توجه به اینکه حدود هفت سال در کشورهای غر بی برای تحصیل علم زندگی کرده ام.
    در زیر نکاتی را خدمت خوانندگان عرض می کنم.
۱.اینکه مهاجرت و سیر و سفر به سایر کشورها به طور کلی کار بدی است، صحیح نمی باشد.سید جمال الدین اسد آبادی عالم دینی،به کشور های گوناگونی سفر کرد .نکته ای که مهم است، انسان ابتدا باید شناخت خود و جهان بینی و شناخت خداوند مبادرت ورزد و نسبت به تحکیم مبانی اعتقادات تلاش نماید.تا در برابر طوفان های گوناگون بیمه گردد.
۲.آیت الله حائری شیرازی می گوید ، شیاطین می‌گویند «انسان آزاد است» و با این آزادی، انسان را بندۀ همه چیز می‌کنند  . اما انبیاء می‌گویند: «انسان بنده است» و با این بندگی، او را از بندگی دیگران آزاد می‌کنند.انبیاء با بندگی، انسان را از بندگیِ مخلوق آزاد می‌کنند و شیاطین به اسم آزادی، انسان را اسیر همۀ چیزهای پَست می‌کنند.
۳.دکتر دینانی، آزادی انسان را در آزادی عقل می داند ،نه آزادی نفس.آزادی نفس انسان را به نابودی و آزادی عقل انسان را به کمال می برد.
۵.مردم از نظر اعتقادی متمایزند.معمولا از رهبران جامعه دینی و کشوری و علمی  الگو پذیری دارند.لذا رعایت تقوای الهی در هر حال و شرایط برای همه بالاخص بزرگان و دانشمندان و رهبران جامعه لازم است.
۶.بعضی از ظواهر غرب چون آسمان خراش ها و اتوبا ن ها و نقلیه عمومی،بطور کلی  رفاهیات اولیه در زندگی باعث مهاجرت مردم می شود و سرمایه های علمی و مادی کشور با تبلیغات انچنانی از کشور مهاجرت می کنند..در صورتی که می توان با سرمایه گذاری بخش های خصوصی و دولتی مانع مهاجرت های بی جا شد.
۷.عده ای به خاطر لذات آنی  و آزادی به سبک غربی که بعضا به روح و روان انسان، لطمه می زند ،عازم کشور های خارجی می شوند.هر چیزی با جنس خود قابل اصلاح یا تخریب است.امور فرهنگی کاری دراز مدت و ظریف و حساس است.امروز جنگ فرهنگ هاست.لذا ابزار خود را می طلبد
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 


 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
راهنمای اقتصادی
شماره۳۳
  ۱. با توجه به تورمی که در کشور ترکیه وجود دارد و ارزش لیر رو به کاهش است. وجود فروشگاه های زنجیره ای مانند
A.101,Sok,M.Migros
که در اکثر مناطق ترکیه شعبه دارند ،از نظر قیمت اجناس مناسب می باشد و کمک زیادی به اقشار کم درآمد می کند.
۲.در جمعه بازر ها و چهارشنبه بازار ها ، اجناس متنوع با قیمت مناسب تر از فروشگاه های زنجیره ای را می توان خرید.
۳.البته فروشگاه های نیز وجود دارد ،که اجناس آنها بسیار گران تر از نوع خود در فروشگاه های زنجیره ای است و برای توریست ها و ثروتمندان طراحی شده است.همانند فروشگاه های خیابان بغداد.
۴.پوشاک در ترکیه فراوان و به قیمت مناسب قابل خریداری می باشد.و ترکیه در این زمینه صادرات خولی دارد.و توربست ها مشتاق پوشاک ترکیه هستند و دارای کبفیت بالایی است.
۵.البته اجناسی که از خارج از ترکیه وارد ترکیه می شود، چنانچه فرم های برگشت مالیات از فروشگاه اخذ شود، در فرودگاه هنگام برگشت،مبلغ مالیات اخذ شده عودت می گردد.
۶.نکته مهمی که شاهد بودم، مردم ترکیه خرید اجناس تولید داخل خود را ارجح به تولید خارج می دانند و آنها را خریداری نمی کنند و این کار موجب رونق اقتصادی آنها شده است.
۷.چنانچه شرکتی در ترکیه بخواهد فعالیت اقتصادی داشته باشد، بایدتعدادی از کارکنانش از اهل ترکیه باشند.با این کار اشتغال مردم در ترکیه را سبب می گردد.
۸.اگر کسی منزل خریداری کند و بخواهد اقامت یا شهر وندی ترکیه را اخذ کند، فروشنده باید اهل ترکیه وتا ۵ سال امکان فروش منزل را ندارد.این باعث می گردد دلالی در مسکن به حد اقل برسد.
۹.بطور کلی قوانین اقتصادی و ضوابط خوبی تدوین شده است.معمولا رعایت می کنند.و زود به زود تغییر نمی  ‌دهند  و به نوعی پایدار است.در ضمن اینکه برای سرمایه گذاران  مشکلات اداری به حد اقل کاهش پیدا کرده و روان است.
دکتر  علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
اقامت در ترکیه
شماره ۳۴
  در زیر جمع بندی خود را برای اقامت در ترکیه بیان می کنم.
۱.احساس بنده این است که دولت ترکبه زیرکانه گونه ای با مهاجرین برخورد و برنامه ریزی کرده است ،که اندوخته مهاجرین را با خرید مسکن حبس می کند و به مدت ۵ سال امکان فروش ندارند.بعلاوه ملک ساختمان فروخته نمی ظود و ۹۹ ساله واحد مسکونی در اختیار فرد قرار می گیرد.
۲.چنانچه بعد از ۵ سال بخواهد بفروشد، از سود بدست آمده مالیات حدود۲۵ درصد اخذ می کند.همچنین ویزای مسافرین سه ماه است  ، مگر اینکه سرمایه گذاری و یا مسکن خریداری کرده باشند.هفتاد پنج هزار دلار برای اقامت و چهارصد هزار دلار برای شهروندی که منجر به یک پاسپورت ترکیه می شود.
۳.شنیده ام دختر دزدی در ترکیه وجود دارد و امنیت در بعضی مناطق خوب نیست. بعضا مهاجرین کشور قبرس شمالی را به ترکیه ترجیح می دهند.در آنجا امنیت بالاتر است و با خرید مسکن، مالک زمین آن نیز می شوند.
۴.حتی ترکیه مناطقی را برای مهاجرین ممنوع کرده و حداکثر ۲۰ درصد مهاجر پذیر در این مناطق باید زندگی کنند.با این کار تسلط مردم ترکیه بر همه مناطق زیاد می گردد و بافت ترک نشینی حفظ می شود.
۵.دخالت ها و کشور گشایی در سوربه، عراق،آذربایجان و ارتباط با دولت صهیونیستی،نشان دهنده افکار دولت مردان ترکیه است.
۶.در هر صورت، باتوجه تجربه سفر به ترکیه ،پیشنهاد اقامت در ترکیه را به شهروندان ایرانی توصیه نمی کنم.به قول یک راننده تاکسی در ترکیه،توریست ها در استانبول اکثرا از سوریه، اعراب،، ایران و اخیرا روسیه بعد از جنگ اوکراین می باشد و کمتر کشورهای غربی به ترکیه سفر می کنند.مدتهاست ترکیه خواهان عضویت در اتحادیه اروپاست و موافقت نمی شود.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

   

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
سرقت در ترکیه
شماره ۳۵
  با توجه به مهاجر پذیری دولت ترکیه و عدم نیاز به ویزا برای ایرانیان، متاسفانه تعدادی از ایرانیان ،آبروی مملکت را با دزدی و سرقت و جیب بری و انواع حیل لکه دار نموده اند.حتی دیگر به صورت فردی عمل نمی کنند.بصورت باندی عمل می شود.فرد را از محل خرید تا منزل تعقیب می کنند و باب دوستی و راهنمایی کردن و راهنمایی خواستن باز و عکس گرفتن باز می کنند.با طرح مسائل گوناگون ذهن شما را به امور بی ارزش مشغول کرده و پول و اموال شما را سرقت می کنند.پیشنهاد می کتم در سفر به ترکیه، به افرادی که به شما نزدیک می شوند دوری نمائید و اژ صحبت کردن با آنها پرهیز کنید.حتی اگر به دولت ترکیه شکایت برید، ترتیب اثر چندانی ندارد و دزدان به این امر آگاه هستند.البته غیر از ایرانیان، از کشور های دیگر هم سرقت می کنند..چنانچه قصد سفر کوتاه مدت در ترکیه را دارید، با استفاده از تورهای معتبر اقدام و اعتماد به دیگران برای اجاره منزل خوداری کنید.عده ای به بهانه صرافی داشتن و انجام امور مالی برای خرید خانه، اقدام به سرقت می کنند.حتی بعضا به مردم ترکیه و سایر کشور ها هم رحم نمی کنند و در اولین غفلت فرد، سرقت می شود.در فروشگاه های بزرگ در وردی دستگاه چک
وسایل موجود است و بعضا برگه های هشدار و نحوه محافظت از اموال به توریست توسط پلیس داده می شود.
  پیشنهاد می گردد، مسافرین به ترکیه،در خرید منزل،حمل  پول و خرید مراقبت شدید داشته و حتی الامکان از تاکسی استفاده شود و از مناطقی چون خیابان استقلال خرید نکنند.در حد ضرورت پول همراه خود داشته و در تبدیل به لیر، از صرافی های معتبر اقدام نمایند.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
تحصیل فرزندان در خارج از کشور
شماره ۳۶
    موضوعی که بعضا مهاجرین مطرح می کنند اینکه برای آینده فرزندان خود مهاجرت کنیم؟.در شرایط فعلی تحصیل در کشور ایران چه به صورت دولنی و یا غیر انتفاعی فراهم است.به خاطر دارم در اوایل انقلاب پذیرش دانشجو در دانشگاه کم بود، بالاخص برای مقاطع تحصیلات تکمیلی .همچنین دانشگاه های غیر انتفاعی،و آزادبه این تعداد فعلی نبود.
      الان بسیاری از دانشگاه ها بدون کنکور پذیرش دانشجو در مقاطع مختلف با کیفیت های گوناگون دارند. بنابراین مراجعت به خاطر  تحصیل غیر ضروری است و متعقابا مشکلات خود را از نظر مالی، غربت، امنیت و زبان دارد.
   کشور ایران از نظر جایگاه نزد مردم دنیا ،از نظر فرهنگی و نظامی و تاریخی زبان زد و مورد احترام مردم دنیا می باشد .آنها حمله موشکی ایران به پایگاه عراق را مثال می زنند. لذا تا ضرورت نباشد، مهاجرت بی مورد و بی هدف کار پسندیده ای نیست.وقتی با مهاجرین از نزدیک صحبت می کنیم، بعضا وطن خود را به سایر کشور ها ترجیح میدهند ولی به خاطر تعلقات های گوناگون و بعضا خراب کردن همه پل های خود در وطن ،چه از نظر مادی و کار،اقامت با سختی را در کشور دیگر پذیرفته اند.اگرچه زرق و برق ها چشم انسان را از واقعیت ها، پنهان می کند.
  دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
جاهای دیدنی استانبول
شماره ۳۷
   برای دو ماه تابستان ۱۴۰۱ برای تفریح به استانبول سفر کردم.از ایران یک سوئیت رزرو و با پرداخت نیمی از اجاره در ایران و نیمی دیگر هنگام استقرار
در منزل، سفر خوبی بود.سعی شد اکثر مناطق دیدنی در  استانبول را با استفاده از وسایل نقلیه عمومی چون مترو، مترو باس،و تاکسی برویم و از تورها استفاده نکنیم.با یک راننده تاکسی آشنا شدیم که آشنا به زبان انگلیسی بود و ما را به جاهای دیدنی می برد و معمولا با تورها انجام نمی شد.تور ها معمولا پول زیادی از مسافرین نا آشنا اخذ می کنند.در زیر چند محل دیدنی را ذکر می کنم.
۱.رستوران آبا وا :
اکنون که دارم این مطالب می نویسم از رستوران آباوا به منزل بر گشته ام.رستوران همجوار دریاست.ماهیان در دریا قابل دیدن و پرندگان ماهی خوار در حال پرواز اطراف و بالا سر رستوران مشغول پرواز هستند و کشتی ها در حال تردد می باشند و پل زیبای تنگه بسفر و روشنایی منازل در آن طرف دریا ، زیبایی خاصی را ایجاد کرده است و همچنین برای صرف صبحانه کامل، توریست ها به آنجا می روند.

۲.پارک امرگان :
   محل دیگری که ارزش دیدن دارد، پارک  امرگان است و ما برای صبحانه مخصوص آن به آنجا رفتیم.با توجه به اینکه کمی از مرکز شهر فاصله دارد  توسط تور ها بازدید نمی شود.مردم  در این پارک جنگلی با خانواده هایشان نشسته و همانند سیزده بدر مشغول غذا پختن  و گردش هستند.
۳.ساحل گالاتاپو
   در این ساحل کشتی های بزرگ چون کروز، که خود یک مجموعه چند طبقه بزرگ است که کسانی که مایل به سفر دریایی هستند از آن استفاده می کنند لنگر انداخته بود.کنار ساحل متحرک دارد،هنگام توقف کشتی های بزرگ،تغییر حالت می دهد و به دیوارهایی تغییر شکل می یابد و رستوران های زیادی دارد که امکان دیدن دریا با صرف غذا مقدور است.
۴.جزایر چهارگانه
  یکی دیگر از جاهایی که ارزش دیدن دارد، جزایر چهارگانه استانبول است.ما با کشتی به اتفاق خانواده از سه جزیره عبور کرده و در جزیره آخر نهار را صرف کردیم.بعضا مسافرین یک شب را در هتل های جزیره اقامت می کنند.سفر با کشتی و دیدن سواحل و دریا بر روی عرشه کشتی مسافر بری، ارزش دیدن را دوچندان می کند.

دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
یادی از محرم
شماره ۳۸
   چند سالی بود که به مسافرت نرفته بودم، معمولا در ماه مبارک رمضان به اتفاق خانواده یک ماه در مشهد برای زیارت امام رضا می رفتیم،دو بار هم توفیق شد در ماه مبارک رمضان به مکه برای حج عمره روم.با توجه به خستگی بیش از حد خود و خانواده ،این بار تصمییم گرفتیم دو ماهی به ترکیه در تابستان سفر کنیم. پلا کاردهای از محرم را که مزین به شمائل حضرت علی بود را در چند جای استانبول دیدم.اگرچه جسممان در ایران نیست ولی روحمان در ایران است.ما هر سال تاسوعا و عاشورا را با غذا های نذری خود و خانواده می گذراندیم.به یاد دارم در دوران معاونت آموزشی خود در شهر کرد، هرشب به اصفهان می آمدیم و در جلسات عزادارای شرکت می کردیم و در پایان به شهر کرد بر می گشتیم.مادرم چندین سال بیرق دوز امام حسین بود و پرچم های به نام غزالی،در اصفهان، با همکاری مادرم دوخته و کامل می شد.
   شخصا علاقه خاصی به امام حسین دارم، اشعار زیادی در خصوص اهداف و درسهایی که به ما دادند،در حدود پنجاه شعر در پنج جلد کتاب اشعارم سروده ام.امر به معروف و نهی از منکر  از شعائر حضرت بود.باید زبانی، تصویری، و به کمک  هنر آن را در جامعه بر پا داشت.
    مردم معمولا دوست دارند،خود بعضی امور را تجربه کنند ودر زندگی تصمییم گیرند و صرف گفتن منجر به عمل نمی شود.پیشنهاد این جانب این است،که اگر مردم   بالاخص اهل قلم، خاطرات خوب و بد را که برای مردم به درستی بیان و تبیین کنند و واقعیات فرهنگ های گوناگون را بیان و به تصویر کشند.،خود نوعی امر به معروف است، اکثر مردم با آگاهی و شناختی که پیدا می کنند،حق را از باطل تمیز می دهند.اگرچه ممکن است معاندین با تبلیغات زیاد اذهان مردم را منحرف سازند و لی در دراز مدت با روشن شدن حقایق، راه درست را مردم تشخیص می دهند.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
تربیت فرزندان
شماره ۳۹
   والدینی که صاحب فرزند می باشند ،در قبال سرنوشت و تربیت فرزندان مسئولیت سنگینی بعهده دارند.اینان امانت های الهی هستندکه در کودکی از والدین و در بزرگسالی از جامعه و مدرسه و دانشگاه و سفر های گوناگون و شبکه های مجازی
تاثیر پذیرند.خوشا به حال خانواده هایی که از خوشی های زود گذر خویش چشم پوشی می کنند و برنامه های زندگی خود را  برای تعالی روح و روان فرزندان بسیج می کنند.
      زندگی در کشور های  غربی اگر چه ممکن است آسایشی ایجاد کند  و آزادی های جنسی فراهم باشد ولی هیچگونه تضمینی وجود ندارد ،که در دراز مدت فرهنگ غرب فرزندان را از خانواده جدا و سرنوشت نامشخصی از نظر اعتقادی پیدا کنند.آن موقع دیگر دیر شده و سرزنش کردن خود بی فایده است.
      اگرچه ممکن است پاره ای از مشکلات و نارضایتی های از برخی مسئولین وجود داشته باشد، اما اگر فرهنگ غنی اسلام، که کارخانه آدم سازی است از جامعه حذف گردد، آنگاه براحتی بی فرهنگی و بی غیرتی و بی دینی غالب و جایگزین می گردد.لذا سعی کنیم فرهنگ اسلام را و نقش آن در زندگی برای خانواده و جامعه بیان و با عمل به آن، نسل آتی را با آن آشنا و بیمه کنیم که نجات انسان ها اطاعت از خدا و دوری از هوای نفس است.
دکتر علی رجالی
استاد دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
تحکیم خانواده
شماره۴۰
   تشکیل خانواده در اسلام بسیار تاکید شده است.جامعه سالم، مدیون خانواده سالم است.لذا در هنگام ازدواج فرزندان، والدین نقش مهمی در تشکیل خانواده دارند.اجازه پدر در این امر برای دختر لازم است.کفیت زن و مرد و دو فامیل آنها در مراتب بعد، در تحکیم خانواده و پایدار ی آن بسیار مهم می باشد.کفویت به معنای درک متقابل از هم در شرایط گوناگون می باشد.
      دو رکن ایمان و اخلاق همچون دو بال می باشد.
فرد با ابمان هرگز به همسر خود، خیانت نمی کند .او با وفاست و مسئولیت پذیر است.اما زندگی بدون اخلاق ، زندگی نیست.تنها در زیر یک سقف بودن است.باعث تنش و سردی و دوری زن و شوهر از یکدیگر و نهایت طلاق می گردد. در این بین فرزندلن طلاق دچار بی مهری و بی توجهی قرار می گیرند.و مشکلاتی برای خود و جامعه ایجاد می کنند.
      قبل از تصمیم بر ازدواج، نکاتی را باید در نظر گرفت.علاوه بر کفویت و ایمان و اخلاق،ضرورت دارد درآمد کافی داشته باشند.تا در تامین هزینه زندگی دچار زحمت نگردند.زمان مناسب را برای فرزند آوری در نظر بگیرند.از تجملات بی جا و اصراف پرهیز نمایند.
      خداوند تداوم حیات انسان ها را در ازدواج قرار داده است و او روزی رسان همه موجودات می باشد.اگر شهوات جنسی به موقع تامین نگردد.به صورت های دیگر خود نمایی می کند و لذت داشتن یک زندگی سالم و پایدار را از بین می برد.دولتمردان و خانواده ها باید کمک کنند تا این کار مهم به موقع و درست انجام گیرد.پیش گیری، بهتر از درمان است.
     آلوده شدن افراد به کارهای خلاف ، باعث لطمه زدن به خانواده می گردد.باید در اولین فرصت که فرزند آمادگی لازم و بلوغ فکری بدست آورد ازدواج انجام گیرد.من به فرزندانم گفته ام، هر گاه نیاز به ازدواج داشتید اعلام و اجازه کار خلاف نمی دهم.به  یاد دارم، پسرم در سن هیجده سالگی، این آمادگی را داشت.روزی که اعلام کر د  فردای آن روز در محضر صیغه عقد جاری گردید.والدین باید از دخالت در زندگی فرزندان پرهیز و در حمایت های گوناگون،همت گمارند و به زوجه فرصت لازم برای همفکری و تلاش داده شود.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
تحصیلات تکمیلی
شماره ۴۱
     در قبل از انقلاب اسلامی ایران، کشور از نظر تحصیلات تکمیلی نسبت به سایر کشورها رشد چشمگیر و قابل توجهی نداشت.پس از انقلاب تعدادی از اساتید کشور را ترک نمودند.برای جبران و جایگزین نمودن، تعداد زیادی از فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد بورسیه به خارج از کشور شدند.با بازگشت آنان مقاطع تحصیلات تکمیلی شکل گرفت.به یاد دارم بعد از اخذ دکتری و بازگشت به ایران، به سمت معاونت آموزشی دانشگاه اصفهان منصوب شدم.اولین دانشجوی دکتری ریاضی را در زمان مسئولیت گرفتم و حدود صد نفر را بورسیه نمودم. و مقدمات دایر نمودن تحصیلات تکمیلی را فراهم کرده که با بازگشت بورسیه ها مقاطع تحصیلات تکمیلی دایر و فعالیت های آموزشی و پژوهشی و خود باوری در بین همکاران دو چندان گردید..الان در شرایطی هستیم که در اکثر رشته ها نیاز به استاد تامین شده است .
       متاسفانه افت تحصیلی در مقاطع گوناگون آموزشی از دبستان تا دانشگاه را شاهد هستیم.البته دلایل مختلف در افت آموزشی و پژوهشی وجود دارد. یکی از آنها بی انگیزه بودن دانشجویان می باشد که پس از فراغت التحصیل ، امکان بکار گیری آنها در تخصص خود کم شده است.بعضا به خاطر تامین هزینه زندگی  مجبورند در دوران تحصیل به
کار مشغول گردند و فرصت کافی برای پژدهش جدی ندارند.پایان نامه ها مقاله محور شده و دانشجو به جای کار روی یک پروژه جدی به دنبال پذیرش مقاله از خارج از کشور است.
      پیشنهاد می گردد به اساتید اعتماد و کار ها پژوهش محور باشد و کمک هزینه تحصیلی مناسب
به دانشجویان تحصیلات تکمیلی داده شود و در حد نیاز سرمایه گذاری در مقاطع تحصیلات تکمیلی گردد.با تشکیل گروه های خدمات علمی در داخل و خارج از کشور، امکان استفاده از فارغ التحصیلان  و بکار گیری آنان در تخصص خود  می تواند از بی انگیزه بودن آنان جلوگیری کند.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
درس هایی که در زندگی آموختم
دانشجوی دکتری
شماره ۴۲
    اینکه هر  هیات علمی، حتی با  مرتبه استاد تمامی باید حتما در مقطع دکتری دانشجوی دکتری تربیت کند ، چندان منطقی نیست.ممکن است استلد مدتی از پژوهش دور بوده و یا آمادگی تحقبق به خاطر پاره ای از مشغلات و مشکلات شخصی قادر به راهنمایی و هدایت دانشجو نباشد. حتی در خارج از کشور همه اساتید، دانشجوی دکتری ندارند.
       بعضی از  اساتید به خاطر ناتوانی دانشجو در تحقیق و سوابق علمی دانشجو، مایل به پذیرش دانشجوی دکتری نیسنند. به نظر من استاد و دانشجو هر دو باید آمادگی و توانایی لازم را برای تربیت دانشجوی دکتری داشته باشند.بعد از آن داشتن وقت کافی برای راهنمایی  استاد و تحقیق دانشجو لازم است.
     حدود پنج سال مداوم نیاز است تا یک پایان نامه دکتری قوی به انتها رسد.متاسفانه شاهدیم که به خاطر  بعضی مشکلات،  کار جدی و مداوم روی یک  پایان نامه انجام نمی شود و دانشجو در پایان دوره دچار اضطراب برای چاپ مقاله و فراغت از تحصیل می شود.خانواده او انتظار فراغت از تحصیل  همسر خود را دارند.بعضا با سخت گیری های اداری و اتمام سنوات و اخراج، اضطراب دانشجو دو چندان می گردد.
       پیشنهاد می گردد، دوره دکتری پژوهش مجور باشد ودوره آموزشی به حد اقل  قناعت شود و پایان نامه بجای مقاله ملاک فراغت از تحصیل گردد.
      من برای دفاع دکتری خود، حتی نیاز به یک مقاله پژوهشی نبود.ولی داور حدود هشت ماه فرصت خواست که تز حدود دویست صفحه را مطالعه کند.در این مدت ما یک مقاله در مجله لندن چاپ نمودیم.به خاطر دارم، داور قضیه اصلی مقاله مرا که چندین صفحه بود برای ارائه در جلسه تقاضا نمود..سپس موافقت خود را برای اخذ دکتری اعلام نمود.حدود یک ربع جلسه دفاعیه ما بطول انجامید.البته جلسات داوری دیگری هم بود که دفاعیات چندین ساعت طول می کشید و یا پایان نامه رد می شد.همچنین هشت مقاله از پایان نامه استخراج و چاپ گردید.و به عنوان پژوهشگر جوان توسط انجمن ریاضی جهان انتخاب شدم و جایزه فلت انگلستان که به بهترین پایان نامه اختصاص داده می شد از طرف دانشگاه شفیلد به من اهدا شد.
        من درهر شبانه روز حدود پنج سال مداوم، بیش از دوازده ساعت در دانشگاه مشغول تحقیق بودم.از صبح که دانشگاه می رفتم، تا حدود دو در دانشگاه بودم.پس از استراحت و خواب جزیی،دو مرتبه به دانشگاه می رفتم و تا دیر وقت دانشگاه بودم.البته یک روز باتفاق خانواده برای خرید هفته اختصاص داده بودم و سه بار برای دیدن اقوام و والدین، حدود یک ماه به ایران سفر کردم.
   هدف از بیان مطالب فوق این بود ، که با تلاش مداوم، توکل به خدا و عنایات الهی امکان دستیابی  به هر هدفی، مقدور است.
دکتر علی رجالی
استاد دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
سفر به کانادا
شماره۴۴
      برای اخذ وبزای کانادا مسیر طولانی باید طی شود،ابتدا پزشک معتمد کانادا چک و تائید  کند  سپس بعد از مدتی جواب از کانادا آید.خلاصه اینکه دز صورت تائید مالی و سلامتی حدود نه ماه طول کشید تا ویزا با دعوت نامه معتبر مقدور گردد.
      برای سفر به شهر آلبرتا، چندین پرواز گوناگون انجام شد.ابتدا از اصفهان به تهران،بعد از تهران به لندن، سپس لندن به اوتاوا و در نهایت از اوتاوا با مسیر طولانی هوایی داخلی به آلبرتا رفتیم .ما بیش از یک شبانه روز در پرواز  و تعویض فرودگاه ها بودیم.
     زمانی که به آلبرتا رسیدیم ،روز بود و با توجه به اختلاف ساعت ، شب ایران بو‌د .پروفسور لائو که برای دیدن ما آمده بود، خواب آلودگی بر ما چیره شده بود.در مجتمع خوابگاهی دانشگاه آلبرتا، منزل یک نفر از دانشجویان دکتری که به ایران سفر کرده بود مستقر شدیم.سپس با همکاری سایر بورسیه ها منزلی را در آن مجتمع اجاره کردیم.هوا در زمستان کانادا چندین درجه زیر صفر است و گرمایش منازل از کف ساختمان ها می باشد.در داخل مجتمع ها و منازل و مراکز عمومی تهویه مناسب وجود دارد و مسقف هستند.وسایل نقلیه راس ساعت حرکت می کنند که افراد در هوای آزاد دچار یخ زدگی نشوند.
    به یادم آمد شعر
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
      من در دوران دانشجویی در حد توان در اسکان و راهنمایی دانشجویان ایرانی که به شفیلد می آمدند کمک می کردم.در دو سفر فرصت مطالعاتی به استرالیا و کانادا و حتی سفر تفریحی به ترکیه، افراد صادقی را دیدم که با جان و دل در  اسکان و راهنمایی ما کوتاهی نکردند.
دکتر علی رجالی
استلد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
وظیفه والدین در قبال فرزندان
شماره۴۵
     در اسلام، فرزند در قبال والدین و متقابل، وظایفی دارد.نام نیکو، تحصیل علم و مقدمات ازدواج از وظایف اصلی والدین به فرزندان است.البته وظایفی هم فرزند به والدین دارد و هرگز فرزند نمی تواند زحمات والدین را جبران کند.در کودکی والدین،بالاخص مادر در نه ماه حاملگی و بی خوابی های شبانه روزی و زحمات گوناگون، با عشق از نوزاد پرستاری می کند.در مقابل با افتادگی و پیری والدین، حتی بعضی فرزندان از سر زدن به خانواده خود داری می کنند.روزی که ماد ر با پرستاری منتظر بزرگ شدن کودک است.فرزندان در مقابل، حداکثر در انجام وظیفه و رهایی و بعضا انتظار والدین برای مرگ، برای کسب ارث هستند و.لذا هرگز نمی توانند، اندکی از زحمات والدین را جبران کنند.
      بزرگ ترین خیانت به فرزندان، منهدم کردن توانایای خدا دادی به کودک است.گاهی والدین با توجیه این که هنوز زود است و یا کودک قادر به انجام  این کار نیست و بزرگ می شود یاد می گیرد، با لوس کردن و تنبل بار آوردن فرزند به خود صدمه و به آینده فرزند لطمه وارد می کنیم .تا رسیدن به سن بلوغ ،که از نظر جسمی رشد طبیعی خود را طی می کند.ما باید به او کمک کنیم تا به تدریج روح و روان وعقل او نیز رشد کند. زندگی کردن مستقل و روی پای خود ایستادن در حوادث و مشکلات گوناگون که هر روز ایجاد می شود، تجربه کافی پیدا کند.
       به نظرم سفر و تقسیم کار در سفر و آشنا شدن با حقایق جامعه در شکوفایی و رشد فرزندان  بسیار تاثیر گذار است.متاسفانه نسل امروز با شبکه های مجازی وقت خود را به تنهایی می گذرانند.خلقت انسان اجتماعی بودن افراد است.بسیاری از مشکلات با تجربه و درگیر شدن با مشکلات و تدبیر
قابل حل است.رزق و روزی هر انسانی در توانایی فرد است.بهترین خدمت به فرزند، شناسایی توانایی فرزندان و رشد آنها با یادگیری و عمل به آنهاست.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در ذندگی آموختم
انتخاب دانشجو
شماره ۴۶
      انتخاب دانشجوی دکتری و ارشد در ابتدای  انقلاب غیر متمرکز بود و هر دانشگاه با مصاحبه و بررسی سوابق اقدام به پذیرش دتنشجوی تحصیلات تکمیلی می کرد.سپس با افزایش متقاضی ، دوره های کارشناسی ارشد متمرکز شد .چند سالی است که پذیرش دانشجو متمرکز و با مصاحبه و کنکور بر گزار می گردد.
     معیار هایی در مصاحبه تعیین شده است.چنانچه متقاضی حد نصاب لازم در مصاحبه و کنکور را کسب کند، با توجه به اولویت انتخاب دانشجو پذیرفته یا رد می شود
       یکی از نکاتی که در مصاحبه باید منظور گردد، توانایی دانشجو در تحقیق است و داشتن فرصت کافی برای تحقیق. دانشجو باید تمام وقت به امور آموزشی و پژوهشی در دوره دکتری بپردازد.متاسفانه چنین نیست، و باعث افت شدید دوره های دکتری شده است.
     فارغ التحصیلان دانشگاه و حوزه ، آینده سازان مملکت هستند. چنانچه کم سواد فارغ التحصیل گردند.در عرصه های گوناگون، چه آموزشی و یا اجرایی کارآیی خوبی ندارند.چه بسا با مشاوره و یا تصمیم غلط موجبات ضرر و زیان هنگفتی به جامعه و مملکت  شوند. مدیریت امور مملکت و جامعه باید توسط افراد متدین و متخصص و دلسوز به نحو احسن اداره گردد تا شاهد شکوفایی مملکت بالاخص در اقتصاد و رفاه مردم باشیم.
     معمولا حق الزحمه اساتید ، پس از فراغت از تحصیل دانشجوی دکتری پرداخت می گردد. این امر موجب شده دانشجوکم کاری کند ،به امید اینکه استاد جبران کم کاری او را به خاطر آبرو و حق الزحمه خود انجام می دهد. و تلاش می کند که به هر نحو دانشجو  فارغ التحصیل گردد.در نتیجه شاهد افت تحصیلی شده ایم.کم تر دیده شده است که پس از پذیرش دانشجو ،به خاطر کم کاری دانشجو اخراج گردد.لذا پیشنهاد می گردد حق الزحمه اساتید به صورت ترمی و با عنایت به فعالیت های پژوهشی پرداخت گردد
      روند تحصیلات تکمیلی نشان می دهد، که هر سال نسبت به سال قبل دانشجوی ضعیغتری جهت  ادامه تحصیل در دوره تحصیلات تکمیلی، حتی کارشناسی، پذیرفته شده است..ضرورت دارد عوامل افت تحصیلی دانشجویان و دانشاموزان در قالب طرح های پژوهشی جامع مشخص و عملیاتی گردد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 


    

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
انتخاب دوست
شماره ۴۷
      بعد از خانواده و جامعه، انسان در سنین مختلف نیاز به دوست و همزبان دارد. در کودکی با اسباب بازی،در هفت سالگی به بعد، آموزش و آشنا شدن با هم سن های خود،بعد از بلوغ نیاز به همدم و همسر دارد. نقش دوست در طی دوران مختلف بسیار مهم است.والدین باید در انتخاب دوست برای فرزند کمک و نظارت داشته باشند.بسیاری از انحرافات از طریق دوست ناباب شروع می گردد. و با آلوده شدن فرد ، اصلاح و بازگشت سخت می گردد.
    ممکن است با یک سیگار شروع شود ولی به آن ختم نمی شود.شخصا در طول زندگی حتی یک سیگار نکشیدم وبه مشروبات الکلی ،که کلید جنایت ها و خیانت هاست دم نزدم.شهوت انسان در زمینه های گوناگون تمام شدنی  نیست ،نوع خواستنش عوض می شود.پایان اعتیاد ،لطمه زدن به زندگی و خانواده وجامعه است.تبدیل شدن  به عضوی مصرفی و غیر مفید در جامعه می گردد.
      مثال دیگر، دوست شدن با فرد بی ایمان و بی اعتقاد است.باید شدیدا از انتخاب او به عنوان دوست پرهیز گردد. او بی معیار است.هوای نفسش معیار است.  به نظر من دوست واقعی و حقیقی خداست ،که از طریق کتب الهی و چهارده معصوم و پیامبران، انسان ها را به راه صحیح هدایت می کنند.دوست های دنیوی ،اگر مقلد دوست واقعی باشند ارزشمند هستند.دوستان غیر الهی، دوستان شیطان و هوای نفس خویشند.
       من در دوران زندگی دوستان انگشت شماری داشتم.در دبستان یک نفر،در دبیرستان یک نفر و در دانشگاه سه نفر داشتم.بعد از ازدواج دوست من همسرم بود و با دوستان قدیمی ارتباط چندانی نداشتم.به نظرم بهترین دوست، همسری هم کفو در دنیاست.اگر علی نبود، شاید فاطمه بی همسر بود و زهرای اطهر هم کفوی نداشت.
     امروزه مد شده که افراد دوست پسر و دوست دختر انتخاب می کنند.و بی کلاسی می دانند، اگر کسی چنین دوستی نداشت.این نشان دهنده این حقیقت است که انسان با ازدواج آرامش می گیرد و نیاز به هم سر و هم فکر دارد.قوام زندگی در این این است که انسان همانند دوران ابتدای زندگی، با همسرش تا آخر عمر ابتدا دوست باشد.این نباشد که هنگامی که زیر یک سقف رفتند و فرزند آوردند و مدتی گذشت، بی مهری و ابراز محبت کم گردد.روحیات زن بسیار حساس است.اگر خطای مرد را نبینند ولی آنرا احساس می کنند.
      متاسفانه جوامع غربی و متعاقب آن بعضی از خانواده ها به جای فرزند آوری و انتخاب همسر بعنوان دوست، دوستانشان سگ و گربه شده است.
این نشان دهنده این حقیقت است که اگر به خطا روی، منتهی به انحطاط اخلاقی می گردی و با حیوانات دوست و هم بستر می شوی.
      اگر فرهنگ غنی اسلام، که چون سدی محکم، جلوی انحرافدت اخلاقی را بطور طبیعی  می گیرد از بین رود.آنگاه سیلاب جای خود را می گیرد و همه چیز را نابود می کند.بیشترین تلاش غرب به کمک ماهواره ها و شبکه های مجازی به دنبال تخریب فرهنگ جوامع و سپس فرهنگ غرب را جایگزین کردن است. روزی با استعمار کشور ها، و کشور گشایی، حتی زبان و خط آنها را تغییر می دادند تا در دراز مدت نسل های آتی نتوانند از تاریخ گذشتگان خود و عقایدشان پاسداری کنند.در هند و ترکیه چنین کردند.خط ترکیه به جای الفبای فارسی، به الفبای انگلیسی تغییر یافت.به بهانه این که کشورها بتوانند با یک زبان تکلم و ارتباط داشته باشند، مردم را از فرهنگ خود دور کردند.لذا باید مراقب حیله های گوناگون که هر روز به شکلی تجلی می کند ،باشیم.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

 

   


باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
معرفی پرو فسور جرج ویلیس
شماره ۴۸
      به پیشهاد برادر و دوست گرامی، آقای دکتر مهدی پور ،  قصد دارم خلاصه ای از شخصیت علمی و اخلاقی بزرگان ریاضی در آنالیز هارمونیک مجرد را در حد توان خدمت علاقه مندان معرفی نمایم.تا کسانی که برای فرصت مطالعاتی و یا کار های پژوهشی مشترک به دنبال استاد همکار در خارج از کشور هستند ، تسهیل نمایم. اگرچه ممکن است در دوران بازنشستگی باشند و یا دار فانی را وداع گفته باشند و دیگر فعالیت علمی انجام ندهند.ذکر خدمات آنها و یادی از آنها مفید خواهد بود.
      دومین فرصت مطالعاتی خود را در دانشگاه نیوکاسل استرالیا به مدت نه ماه به اتفاق خانواده با دعوت نامه پروفسور جرج ویلیس شاگرد پروفسور جانسون معروف که در میانگین پذیری جبرهای باناخ صاحب نظر است گذراندم.
      در ابتدای ورود، یکی از همکاران دانشگاهی که در نیوکاسل فارغ التحصیل شده بود، دوست خود را جهت کمک و راهنمایی به ما معرفی نمود. چند روزی  در منزل او بودیم و دنبال مسکن گشتیم.با توجه به داشتن چهار فرزند و ضوابط اجاره، نتوانستیم مسکن اجاره کنیم. پروفسور ویلیس یک منزل به نام خودش برایمان اجاره کرد.یک اطاق هم در گروه ریاضی دانشگاه نیوکاسل در اختیار بنده قرار داد.
     پروفسور ویلیس موضوعات مختلفی را برای فعالیت های مشترک پیشنهاد نمود.موضوع پیکر بندی را انتخاب نمودم.پروفسور رزنبلات از امریکا و پروفسور ویلس در مقاله ای مشترک برای اولین بار این موضوع را مطرح کردند و سوالات زیادی در این خصوص مطرح بود که ما در مدتی که آنجا بودیم و سپس به ایران آمدیم، با پروفسور عبدالهی اولین مقاله مشترک سه نفره را چاپ نمودیم.
       پروفسور ویلیس از نظر اخلاقی بسیار متواضع بود و اهل مشروبات الکلی نبود و به اتفاق همسرش به کلیسا می رفت.در یک مسافرت دسته جمعی با او و خانواده ایشان و اساتیدی چون دیلز،لوی،قهرمانی به تفریح چند روزه رفتیم.پروفسور قهرمانی چند ماهی، به موازات بنده انجا حضور داشت و روی یک پروژه کار مشترک با پروفسور ویلیس می کردند.یک سمینار تخصصی هم
در کانبرا تشکیل شد.بنده نیز یک سخنرانی داشتم.با پروفسور رندی  آنجا آشنا شدم.شب هنگام به طور گر وهی با جمعی از  اعضای سمینار، به یک رستوران رفتیم که غذا های شرقی  وگیاهی هم داشت.
      پروفسور ویلیس ،در آنالیز تابعی و آنالیز هار مونیک صاحب نظر است و مقالات زیادی به صورت فردی یا مشترک به چاپ رسانده است.او روی فضاهای صفر بعدی به طور گروهی فعالیت دارد.همچنین مجله نظریه گروه ها توسط او مدیریت می شود.اخیرا به طور گروهی با فارغ التحصیلان نظریه پیکر بندی و راهنمایی پروفسور ویلیس ارتباط بین پیکر بندی و خواص گروه های موضعا متناهی بدست آمد که در مجله نظریه گروه ها به چاپ رسید.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
معرفی جان بیکر
شماره ۴۹
       جان بیکر استاد راهنمای دوره دکتری اینجانب در چهار سال و در دوره کارشناسی ارشد در یک سال می باشد.در انگلستان در تحصیلات تکمیلی تاکید بر پژوهش است .دوره کارشناسی ارشد یک ساله است و در صورت نیاز ، دروسی را به عنوان پیش نیاز دانشجو باید از کارشناسی اخذ نماید.
  در کارشناسی ارشد چهار درس در دو ترم توسط دانشجو اخذ و یک مقاله به عنوان پروژه با جزئیات باز می شود.اما در دوره دکتری هیچ درسی ارائه نمی شود و تماما پژوهشی است.
       چهار استاد در گروه  راهنمایی دکتری را می پذیرفتند.پروفسور شارپ،پیم،بیکر و دیکسون.بنده با توجه به خصلت های اخلاقی و تواضع و فروتنی و با سواد بودن ،جان بیکر را برای راهنمایی برگزیدم.
اکثر کارهای بیکر، مشترک است.اما نقش او در مقالات بسیار اساسی و نو آورانه است.
       همسر جان بیکر، نیز ریاضی دان بود و سه مقاله در مجله لندن در زمینه جبر باناخ نیم گروهی روی نیم گروه های توپولوژیکی فشرده موضعی ارائه و خواص آنرا بررسی کردند.سپس دزی نو شوی کارهای آنها را برای نیم گروه های توپولوژیکی تعمیم دادند که در ربسرچ نوت لندن گردآوری شده است.
      استاد راهنما، چند موضوع را برای تحقیق در دوره دکتری یشنهاد نمود.پس از یک هفته بررسی، در انتخاب دو موضوع مردد بودم  که با استخاره، منظم پذیری جبرهای نیم گروهی وزندار توپولوژیکی بر گزیدم.
      در دوره دکتری به اتفاق ایشان در یک سمینار تخصصی که توسط پروفسور پترسون ارائه  می شد
شرکت کردیم.و بطور هفتگی یک جلسه  چند ساعته با ایشان داشتم و فعالیت های تحقیقاتی انجام شده در هفته را مکتوب و تحویل می دادم.همچنین بطور خلاصه برای ایشان ارائه می کردم.سپس استاد راهنما یادداشت های مرا دقیق می خواند و نظرات خود را می نوشت که همه آنها را در بایگانی خود دارم.
      ایشان اخیرا   پس از بیماری همسرشان و فوت نامبرده، خود نیز دلر فانی را وداع کرد.اما آثار او باقی  است،.روحش شاد.در دوره دکتری علاوه بر اینکه با ایشان یک مقاله مشترک در مجله لندن چاپ کردیم.دو مقاله دیگر نیز تهیه نمودم.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
معرفی پروفسور لائو
شماره۵۰
     پروفسور لائو اهل کشور چین می باشد.او در دانشگاه آلبرتای کانادا دارای مقام استاد تمامی است.شاگردانی همانند فورست تربیت نموده است.دکتر امینی از اساتید دانشگاه تربیت مدرس، مدتی تحت راهنمایی او بود.اما دکتری خود را در آنجا ناتمام گذاشت.
       پروفسور لایو با دکتر ریاضی، که هم اکنون در امریکا زندگی می کند،ارتباط نزدیک داشت.من ندیدم با او کار مشترک علمی داشته باشند.از نظر روابط عمومی با ایرانیان روابط نزدیک داشت.دکتر اسلام زاده شاگرد او می باشد.دکتر لشکری زاده و من برای فرصت مطالعاتی آنجا رفتیم.
      پروفسور لایو، با پروفسور ویلیس،لوی،قهرمانی،پیم،اولگر ،دیلزو بسیاری از صاحب نظران در آنالیز هارمونیک مجرد مقاله یا کتاب مشترک دارد.کتاب جبرهای گروهی وزندا را با پروفسور دیلز دارد.کتاب جبرنیم گروهی
را با دیلز و استراس دارا می باشد.همچنین کتابی در رابطه با دوگان جبر اندازه دارد .
      پروفسور لائو با توجه به اشرافی که به موضوعات مختلف داشت، نسبت به تعمیم مطالب و تنظیم آنها توانا بود.به یاد دارم که توصیه می کرد، سعی نکنید، هر چه بدست آوردید سریع چاپ کنید.صبر داشته باشید، در فرصت مناسب چاپ کنید.آرشیو منظم و کتابخانه خوبی در زمینه آنالیز هارمونیک مجرد به پا کرده بود.بسیاری از ریاضی دانان، از جمله دزی نو شوی را برای مدت کوتاهی آنجا دیدم.
      از نظر اخلاقی ، مردمی بود.زیاد با افراد نزدیک نمی شد و مشغول فعایت های علمی خود بود.بیشتر سازماندهی و هدایت امور با تشکیل سمینارها، و دعوت از صاحب نظران،آنجا را به مرکز پژوهشی فعال تبدیل کرده بود.فکر کنم بازنشسته هستند،ولی با آمدن رندی به آن دپارتمان،گروه جان دوباره ای گرفت و مرکز توجهات شد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام گروه ریاضی

 

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
معرفی دکتر عبدالرسول نصر اصفهانی
شماره ۵۱
   آقای دکتر  رسول نصر اصفهانی، دوره دکتری خود را تحت راهنمایی اینجانب به پایان رساند.در دوره دکتری به خاطر فرصت مطالعاتی و مدیریت امور اجرایی، فرصت چندانی نبود که با ایشان کار مشترکی انجام دهم.نقش من بیشتر راهنمایی و در اواخر دوره همکاری بیشتر در ویرایش تز و مطالعه آن داشتم.لذا هیچگونه مقاله مشترکی در این دوره با ایشان نداشتم.پس از فراغت از تحصیل و استخدام در دانشگاه صنعتی اصفهان، نامبرده مشاورت بعضی از دانشجویان تحت راهنمایی مرا بعهده داشتند.و در داوری پایان نامه دانشجویان تحصیلات تکمیلی بنده ،با دقت زیاد مطالعه و نقطه نظرات خود را منعکس می کرد.
    دکتر نصر اصفهانی ، دارای مرتبه استاد تمامی است و دارای حدود صد مقاله علمی می باشد.فکر کنم حدود هشت مقاله از پابان نامه او استخراج گردید.شاگردانی چون دکتر نعمتی،دکتر مهدی پور، را به جامعه علمی تحویل و تربیت نمود.مشاورت دکتر ابطحی را عهده دار بود،که ایشان نیز هیات علمی دانشگاه اصفهان می باشد .خانم دکتر ابطحی،چندین دانشجوی دکتری فارغ التحصیل نموده است و مشاورت بسیاری از دانشجویان مرا عهده دار شدند.
      پروفسور نصر، فعالیت های فرهنگی و اجرایی نیز داشت.مدتی معاونت پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان را عهده دار بود و قطب علمی ریاضی را در آنجا دایر نمود.همچنین در سازمان  بسیح اساتید فعالیت داشت.از بنیان گذاران سمینارهای تخصصی آنالیز هارمونیک مجرد است.اولین سمینار هارمونیک در  دانشگاه صنعتی اصفهان برگزار شد.من به اتفاق مرحوم دکتر لشکری زاده شرکت نمودیم.بطور مرتب سمینارها در حال تشکیل است.او در انجمن ریاضی ایران فعال است.نسبت به تشکیل هسته هارمونیک در انجمن ریاضی اقدام نمود و مرا به عضویت آن معرفی کرد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
دانشجویان‌ تحت راهنمایی
شماره ۵۲
      لیست دانشجویان تحت راهنمایی بنده در تحصیلات تکمیلی با ذکر موضوع تحقیق در سایت ریسرچ گیت و کتابخانه تحصصی آنالیز هارمونیک من در تلگرام آمده است.لذا از ذکر جزئیات پرهیز می کنم.
      حدود بیست دانشجو دکتری تحت راهنمایی داشته و دارم.بعضی  از تز های دانشجویان کارهای جدی انجام شده است آنان به مرتبه استاد تمامی و یا دانشیاری ارتقا پیدا کردند.عده ای هم مربی سایر دانشگاه ها بودند،و در سمت استاد یاری و یا بیشتر پس از فراغت از تحصیل مشغول فعالیت های آموزشی و پژوهشی هستند.
      اکثرا دانشجویان با حداقل دو مقاله علمی فارغ التحصیل شده اند و بطور میانگین سنوات آنها حدود پنج سال می باشد که به فعالیت علمی و تحقیق و آموزش مشغول هستند.سعی نمودم تا آنجا که امکان دارد، دانشجویان نحوه تحقیق و برخورد با مسائل را یاد بگیرند بطوریکه در پایان دوره قادر به تربیت دانشجوی دکتری گردند.البته بعضا لازم بود که نقش بیشتری در هدایت امور پژوهشی آنها داشته باشم.
       تجربه نشان می دهد در اواخر دوره دکتری، دانشجویان بعضا غرور و اکثرا دچار فشار روحی  می شوند.کاری جز دلداری و توصیه به صبر و توکل به خدا نداشتم تا مقالات آنان چاپ  گردد و قادر به فراغت از تحصیل گردند.اگر رنجشی هم از من دلشتند، چون پدری مهربان، همه را با محبت و یکسان می دیدم. و در حد توان به آنها کمک می کردم.
       از زمانی که اخذ مدرک دکتری نمودم، تصمیم گرفتم که دوره دکتری ریاضی را در گروه ریاضی دانشگاه اصفهان با همکاری اساتید دایر نمایم.اولین دانشجوی دکتری در دانشگاه اصفهان را من و دکتر زعفرانی پذیرفتیم.
    یک سالی نگذشته بود که مسئولیت آموزشی دانشگاه را عهده دار شدم. با همکاری گروه ه های آموزشی ،اقدام به راه اندازی دوره های  دکتری در دانشگاه اصفهان در سایر رشته ها شدیم.
   انتخاب موضوع تحقیقاتی دانشجویان را گونه ای انتخاب کردم، که پس از فراغت از تحصیل امکان تحقیق در زمینه های گوناگون فراهم گردد و ایران را به یک قطب علمی در آنالیز هارمونیک تبدبل گردد.الحمدالله با توجه به میزان فارغ التحصیلان هارمونیک آنالیز در کل کشور، چنین چیزی مقدور گشت.مجلات معتبر، بطور مرتب داوری مقالات در زمینه آنالیز هارمونیک مجرد را به اساتید این رشته در ایران ارسال می کنند.شخصا سالی حدود پنج مقاله تحت داوری دارم.با عنایت به اینکه دوران بازنشستگی را می گذرانم ولی همکاری با آنان را ادامه می دهم.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
اوقات زندگی
شماره ۵۳
      بسیار شنیده اید ، که بعضا مردم می گویند سرمان شلوغ است و وقت ملاقات با دیگران و پاسخگویی به مکاتبات را ندارم.اگر زمان را مدت دار فرض کنیم و خود را به ۲۴ ساعت مقید نکنیم.کمبود وقت حل می شود.تعداد مشکلات محدود و با طی زمان نوبت هر مشکلی فرا می رسد.منتهی انسان باید کارهای خود را اولویت بندی کند و با یادداشت آنها ، در فرصت مناسب پاسخ دهد.
      همین سفر نامه که مشغول تدوین هستم ،شامل مطالب گوناگون است.اما در اوقاتی که وقت آزاد دارم و نیاز به زمان خاصی ندارد و آرامش دارم، شروع به نوشتن می کنم. بعضی کارها اداری هستند، باید روزها در ساعات معین انجام گردد.
   من از اینکه وقتم بیهوده تلف شود و در پایان روز کار مثبتی انجام نداده باشم ، ارامش مرا بهم می زند.
     عصر ها حدود دو ساعت پیاده روی و در پارک محل استراحت می کنم.معمولا آخر هفته به اتفاق خانوده برای خرید می رویم.بعضی از اقلام زندگی را ماهانه می خریم.بطور کلی مسئولیت خرید و امور بیرون از خانه به عهده من است.امور منزل، بیشتر  به عهده همسر است.تا آنجایی هم که مقدور باشد به ایشان کمک می کنم.
     قسمتی از وقتم را به نوشتن و مطالعه شبکه های مجازی می گذرانم.چند کانال فرهنگی و اجتماعی و خانوادگی دارم.اگر موضوع با ارزشی حین مطالعه ببینم ،در اینستاگرام،یا واتس آپ و یا تلگرام به اشتراک می گذارم.اکثر روزها چند ساعتی به دانشگاه می روم و نسبت به فراغت از تحصیل آنان و تبادل نظر می پردازم.
      معمولا بعد از ظهر ها کمی استراحت می کتم تا قادر به استفاده بهینه اوقات خود باشم.اکثر اشعار من در آخر شب و دیر وقت سروده شده است ،زیرا نیاز به آرامش و تمرکز دارد.مقداری از وقتم را با بازی و همنشینی و امور بچه ها صرف می شود.با توجه به سنین کم آنها، ضرورت دارد قسمتی از وقتم را با آنها بگذرانم.
      در دوران بازنشستگی قصد دارم ، نسبت به جمع آوری و تدوین کتب علمی به زبان انگلیسی اقدام نمایم.اگرچه کلیه فعالیت های علمی و فرهنگی من در سایت ریسرچ گیت آمده است.بسیاری از آنها ،تدوین نهایی نشده و نیاز به ویرایش دارد و یا چاپ نکرده ام. همچنین قسمتی از وقت خود را به سفر های داخلی و خارجی و زیارت ائمه اختصاص دهم ،ان شا الله.
   دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
ارتباط استاد و دانشجو
شماره ۵۴
    سه نفر نقش پدری بر انسان دارند،پدر انسان، پدر خانم  و معلم فرد. اگر به دقت بنگریم ،همه آنها دلسوز فرزند، داماد و محصل هستند. و در سربلندی و هدایت آنان کوشا هستند.
       یک دانشجوی دکتری بطور متوسط چهار الی پنج سال با استاد بطور هفتگی در تعامل و بحث و تبادل نظر می باشند.همانطوری که فرزند از پدر بسیاری از نکات را می آموزد دانشجو هم از استاد خود نیز به خاطر همفکری و تبادل نظر، از خلق و خوی استاد آگاه می گردد و نا خودآگاه الگو پذیری پیدا می کند.
    همچنین بطور طبیعی از مشکلات یکدیگر بعضا آگاه می شوند و چون فرزند و پدر در صدد برطرف کردن از روی عشق و علاقه می گردند. کمتر فارغ التحصیل دیدم که از استاد خود به نیکی یاد نکند.
         آموزش و تعلیم ، رسالت پیامبران است.لذا وظیفه سنگینی به عهده اساتید است.ارتباط استاد و دانشجو مشابه ارتباط پدر و فرزند باید باشد.فرزند نیازمند محبت و راهنمایی است و معلم خواهان احترام و کوشا بودن محصل در کسب علم و دانش است. گاهی بی مهری  فرزند به والدین موجب کدورت می گردد.گاهی درس نخواندن و ضایع کردن و تلاش معلم، سبب نارحتی استاد می شود. در هر صورت معلمین و محصلین، باید جایگاه های خود را به خوبی بشناسند ، تا خدای نکرده موجب ناراحتی طرفین نگردد.همانطوری که والدین، وظیفه اصلی آنها شناسایی توانایی فرزند و تلاش در تقویت و پرورش آن است.معلمین نیز باید با رعایت توانمندی دانشجو ،ذهن و افکار دانشجو را تعالی بخشند
     به یاد دارم در فرصت مطالعات به استرالیا،در دانشگاه نیوکاسل، برای انجام کارهای تحقیقاتی با پروفسور ویلیس رفته بودم.هفتگی با ایشان ،چند ساعت بحث و تبادل نظر داشتیم.تکیه کلامش وقتی مرا می دید، این بود.
Every thing is alright
یعنی همه چیز خوب است و عبور می کرد.دو بار  برای اخذ مجوز برای حضور بچه ها در مدرسه و اسکان از او کمک خواستم.در هر دو مورد اقدام نمود.به نظرم این نحوه برخورد خوب است.ضمن رعایت شخصیت و جایگاه دانشجو، استاد راهنما مساعدت و کمک به دانشجو نموده و راهنمایی لازم بعمل آورد ، بدون اینکه بخواهد در امور شخصی دانشجو دخالت نماید.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
نقش پدر در زندگی
شماره ۵۵
      در این یادداشت نکاتی را از نقش پدر در زندگی خویش بیان می کنم. ایشان دارای نه فرزند است.چهار دختر و پنج پسر.پدر هر سال ما را به مشهد مقدس برای زیارت با اتوبوس می برد و با کمکی که به حسینیه اصفهانی ها در امر ساخت و ساز می کرد، چند روزی در آنجا اقامت داشتیم. عکس های که در کنار حرم ،با خانواده گرفته شده است ، تزئین دهنده و خاطره ها را به یاد می آورد.روحش شاد که ما را از کودکی با اهل بیت ،بالاخص امام رضا آشنا نمود.فرزندانش هم، بطور مرتب به زیارت اهل بیت درکربلا و مشهد مقدس می روند.شخصا دو مرتبه توفیق کربلا را داشتم.مادرم را با ویلچر برای زیارت در کربلا و حج تمتع بردم.به یاد دارم که او می خواست، هفت دور طواف کعبه را با پای پیاده انجام دهد، با سختی قادر به انجام یک دور طواف گردید.، روحش شاد.
      پدرم مرا با جلسات قرآن،در مهد قرآن، در کودکی آشنا نمود و هفتگی  یک روحانی به منزل  می آمد و ما را به مسائل شرعی آشنا و به موعظه و سخنرانی می پرداخت.هر گز ندیدم سخت گیری های بی جا داشته باشد و یا ما را حتی یک بار کتک زده باشد.بیشتر نقش راهنمایی و بستر سازی فرهنگی داشت.در ایام شهادت ها مشغول خواندن قرآن و مفاتیح در منزل بود.
      در جوانی بسیار رشید و صاحب نظر در امور سیاسی بود.اهل شعر و ادب بود.به اشعار خیام علاقه داشت.بعضا شغرهای کوتاه می گفت ولی اثری مدون از او نیست.در میان سالی و پیری، دچار بیماری روحی شدید می گشت، در تابستان ها شدت داشت،.با معالجه بطور موقت بهبود پیدا می کرد.
   در پایان عمر، در منزل ما به اتفاق مادر بستری بود و مرتب پزشک معالج به منزل می امد و دچار عفونتی در کمر شده بود.بطور مرتب پانسمان او تعویض می گشت و همین عفونت، سبب ترک این دنیای فانی شد.
      نکته ای که دریافتم این که ما والدین را تا زمانی که داریم، قدر و جایگاه و نقش آنها را کمتر در زندگی احساس می کنیم. کمبود روحی آنها را وقتی درک می کنیم که در قید حیات نیستند.آنان چون ستون خیمه و چادر در زندگی هستند.بیاید تا می توانیم به والدین سر بزنیم و دلجویی‌ کنیم.حرمت انها را همواره داشته باشیم و در صورت نیاز بدون هیچ چشم داشتی به نحو آبرومندانه کمک کنیم.هرگز منتظر این نباشیم که فرزند دیگر، برای والدین کاری انجام دهند.با عشق در انجام امور آنان سبقت بگیریم که باعث عاقبت به خیری و عافیت در دنیا و آخرت می گردد.
دکتر  علی رجالی
استاد دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
وظایف در خانواده
شماره۵۶
   در اسلام، بر مرد است که هزینه زندگی خانواده را با رعایت شئونات همسر برای خانواده تامین نماید. بعلاوه زن به غیر از تمکین از همسر وظیفه ای بعهده ندارد. امار های طلاق و بسیاری از مسائل اختلافی در خانواده ها ، ریشه در عدم تمکین و رضایت همسر دارد.لذا اسلام بر این امر مهم تاکید دارد تا مرد با آرامش به کار و امور روزمره بپردازد و دچار انحرافات اخلاقی نگردد.
        شیر دادن فرزند و انجام امور منزل بعهده زن نیست.چنانچه عشق در خانواده حاکم باشد و یکرنگی و گذشت و صداقت در کار باشد.زن و شوهر چون یک پیکرند و با توافق یکدیگر تقسیم کار در زندگی می کنند بطوی که هر دو از زندگی مطلوب لذت ببرند.اگر زن کار در منزل می کنند، به خاطر وظیفه نیست، بلکه به خاطر عشق و علاقه ،می خواهد اموری را به عهده بگیرد.همانند وقتی که شما مهمانی را دعوت می کنید، سعی می کنید بهترین وجه از او پذیرایی کنید.
      حضرت علی امور بیرون از منزل را عهده دار بودند و حضرت فاطمه امور داخل منزل را. با توجه به ازدیاد کار در منزل، حضرت علی کنیزی را جهت کمک به امور داخل منزل حضرت فاطمه داشتند و خودشان نیز کمک می کردند.تربیت فرزندان از امور مهم خانواده است که والدین به آن باید همت گمارند.
       عشق در زندگی، همانند ملات در ساختمان است که باعث استحکام خانواده می گردد.بدون عشق و محبت ، زندگی سست و ناپایدار است.با کوچکترین  مشکلات ،متلاشی شدن خانواده را در پی دارد. هم کفویت زوجین و داشتن اخلاق نیکو ، نقشش همانند فونداسیون ساختمان است.چنانچه درست پایه ریزی شود  ،می توان ساختمان  رفیع و بلند مرتبه ساخت.خدای ناکرده در صورت عدم رعایت اصول اولیه زندگی، منجر به جدایی و طلاق در خانواده ها می گردد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 


 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
خدا شناسی
شماره ۵۷
   خود شناسی مقدمه خدا شناسی است.اگر می خواهیم خدا را بشناسیم، به آثار حق تعالی بنگریم و در خصوص ان به تفکر بنشینیم.وقتی انسان پا به دنیا می گذارد از نظر جسمی و نیازهای اولیه کامل است.با گذر زمان عقل او کامل می گردد و دندان های او در دو مرحله ایجاد می گردد که در این نیز حکمت ها نهفته است تا به تدریج نوزاد از شیر مادر تغذیه کند و به عالم جدید خو بگیرد زمان بر است.در غیر این صورت تداوم حیات دچار مشکل می شد.
       خداوند در جهان هستی، قرآن مجید و انسان کامل، تجلی کامل دارد.لذا برای اقشار گوناگون ، خدا شناسی مقدور است.وقتی به برق و روشنایی نگاه می کنیم،اگر چه ماهیت ان بر بشر روشن نیست و قابل دیدن نیست ولی از روشنایی که ایجاد می کند،به وجود برق پی می بریم.روح انسان نیز اینگونه است.با مرگ انسان وجود آن ملموس می گردد.چون تاریکی،که نقش برق را باعث می شود.
      خداوند بهترین و نزدیکترین موجود به خود را به نام روح در انسان قرار داده است که در انسان خود نمایی کند و عظمت حق تعالی  بر همگان آشکار گردد.لذا دمیدن روح خدا ، به خاطر نزدیکی روح به خدا، در انسان به این معنی است.لذا نزدیکی ما به خدا در گرو تعالی روح انسان است.که با رعایت فرامین الهی توسط پیامبران و چهارده معصوم و کتب الهی مقدور است.
  دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
عقل و دین
شماره ۵۸
     داشتم با خانواده در خصوص نقش خدا در زندگی صحبت می کردم.این بیت از سعدی به ذهن آمد:
همنشین تو از تو به باید
تا ترا عقل و دین بیافزاید
      خداوند عقل را در انسان قرار داده است تا به کمک آن نیازهای شخصی را تامین نمائیم.در حقیقت، عقل چون پیامبر درونی است و وسیله ای برای رشد و تعالی انسان است.دین هم دستورالعملی برای چگونه زیستن و چگونه بودن است.لذا با کسی دوست گردیم که موجبات تقویت عقل و دین ما گردد.
       مهم‌ترین دستورالعمل در انتخاب دوست سنجش میزان ایمان اوست و افراد بی‌ایمان قابل معاشرت نیستند؛ و امام صادق  می‌فرمایند:
با کسی دوستی مکن تا در سه مرحله امتحانش کنی:
اول : در هنگام خشم، اگر از حد خود خارج نشد، دوست واقعی است.
دوم : با مال دنیا، اگر از تو دریغ نکرد قابل دوستی است
سوم: هنگام سفر، زیرا در سفر میزان صداقت او معلوم می‌شود.
   به فرزندان توصیه کردم ،هرکس تو را با افکار و اعمالش از خدا دور کرد و یا احساس کردی چنین است  از او دوری کن.پدرم مرتب زمزمه می کرد و می گفت:
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خدا باش و هرچه خواهی کن
      گاهی انسان به خود غره می شود و هوای نفس بر او غالب می گردد.اگر انسان به توانایایی خود فکر کند، متوجه به نقش خدا می گردد.اوست که ما را نیرومند ساخته و روزی هم ضعیف می شویم و در مقابل مرگ هیچ قدرتی نداریم .به فرزندانم توصیه کردم ،هرکار می خواهید بکنید ولی گناه نکنید و ارتباط خود را با خدا قطع نکنید.بهترین نحوه ارتباط  با خدا توسط نماز تبیین شده است.خدا نیازی به عبادات ما ندارد، ما نیازمند خدا هستیم.دستورات الهی، بسیار راهگشا و آرامش بخش است.
دکتر علی رجالی
استاد دانشگاه اصفهان

 

 

  

باسمه تعالی
آنجه در زندگی آموختم
برداشت هایی از سفر به ترکیه
شماره ۵۹
     در این یادداشت سعی می کنم نکات مثبت و منفی و برداشت شخصی خود را در طی دو ماه ا قامت در ترکیه بیان نمایم.امید است قابل استفاده و مفید برای کسانی که قصد سفر به ترکیه را دارند، باشد.
۱.سفر به ترکیه، بدون اخذ ویزا، برای سه ماه در سال بلامانع است.در صورت اخذ اقامت ،که با سرمایه گذاری هفتاد وپنج هزار دلار مقدور است،  هر سال باید درخواست تمدید ویزا شود و احتمال عدم موافقت هست.برای شهر وندی چهار صد هزار دلار سرمایه گذاری لازم است.
۲.آب و هوای مدیترانه ای خوبی دارد .در محیط زیست دخالت چندانی دولت و ملت نکرده اند.لذا در بارندگی ها، باران جذب زمین و یا به دریا ریخته می شود.روی تپه ها ،ساختمان بنا شده است.یک ورودی در پائین تپه و بعضا یک ورودی در بالای تپه برای ساختمان های مرتفع پیش بینی شده است. پارکینگ ماشین بیرون از ساختمان های قدیمی  است.
۳.قسمت قدیمی شهر کوچه های باریک و بعضا سنگ فرش دارد. کوچه ها سرازیری و بعضا شیب های تند دارند.رانندگی و پیادره روی در آن مناطق نفس گیر و بعضا جالب است.همچنین نظافت شهری، در بعضی نفاط ایده آل نیست و بو های زننده بعضا آزار دهنده است.
۴.در مناطق قدیمی، قهوه خانه های زیادی مشاهده کردم، مردم مدت زیادی از وقت خود را با دور هم جمع شدن و ورق بازی کردن و چای ترکی خوردن و غذا می گذرانند.
۵.مردمی به ظاهر خوش اخلاق آنها را دیدم.اما زود عصبانی می شوند .اصرار به حرف خود دارند.در مشکلات و مسایلی که برایشان پیش می آید،  سخت تصمیم می گیرند.یک حالت ماشینی پیدا کرده اند.
۶.در رستوران های جدید که بعضا در کنار دریا و مناطق خوش آب و هوا وجود دارد.مشروبات الکلی و غذا هر دو ارائه می شود.اما هزینه ها بالاتر از نقاط قدیمی است.
۷.ایرانیان زیادی را مشاهده نمودم.بعضا پوشش مناسب نداشتند.بعضا رستوران ایرانی دایر کرده بو ند.جمعی در تورها فعالیت می کردند.عده ای هم در خرید و فروش ملک همکاری با ترکیه می کردند
۸.نکته ای که بالاتفاق می گفتند، عدم اعتماد به ایرانیان مهاجر بود.بعضا دست به جیب بری، سرقت با انواع حیل می کردند.لذا توصیه می شد به هیچ وجه با ایرانی های غیر آشنا ارتباط برقرار نکنید و به آنها اعتماد نکنید.
۹. حیف است نام ایران با آن عقبه فرهنگی، وقتی نامی از آنها در ترکیه برده می شود، یک تصویر بدی در اذهان ایجاد می شود.البته افراد شریفی هم بودند، که به یاری و کمک می آمدند.
۱۰مناطقی در ترکیه وجود دارد که دارای امنیت بهتری است.در مجموع مناطق آسیایی بهتر از مناطق اروپایی برای زندگی است.مردم اصیل ترکیه، بیشتر در آن مناطق زندگی می کنند.
۱۱.شهر استانبول بزرگترین شهر اقتصادی ترکیه با جمعیتی حدود سی میلیون نفر می باشد.سرمایه داران عرب،دارای مجتمع های تجاری بزرگ در استانبول هستند.شرکت های چند ملیتی در این مجتمع ها غرفه رده اند.انواع رستوران ها با غذا های متنوع در آنجا  وجود دارد.اکثر توریست ها در این مراکز خرید می کنند.
۱۲.دولت ترکیه با سیاست گذاری های خود باعث شده، سرمایه های خرد و کلان از کشور های گوناگون را به صورت قانونی جذب کند و مالیات از آنها اخذ و کمک به رونق اقتصادی خود کند.تاکید ترکیه د ر بکار گیری تعدادی از مردمان خود در شرکت های  سرمایه گذار است.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
خاطره هایی از پدر
شماره۶۰
   مروری کوتاه از زندگی در دوران حیات پدر را بیان می کنم. خاطره هایی ذهن مرا به خود مشغول کرد.در زیر به تعدادی از آنها می پردازم.
۱.پدرم ورزشکار بود و علاقه خاصی به ورزش های باستانی و سنتی داشت.دمبل های او در منزل،یاد آور آن دلاوری هاست.همچنین سیاست مدار بود،
.در مبارزات مشروطه فعالیت داشت.اما در منزل کمتر کارهای بیرون و فعالیت های خود را ذکر می کرد.
۲.سالی چند مرتبه مهمانی های فامیلی دسته جمعی داشتیم.من هم به تبع پدر چندین سال مهمانی فامیلی و دسته جمعی را در منزل بر پا می کردم.پدرم بزرگ فامیل بود.ایام عید همگی برای دیدن پدر و مادر بزرگم که او هم شیر زن و فداکار بود و همسر خود را در میان سالی از دست داده بود.او دارای شش فرزند بود.پدرم تنها پسر او بود.با فروش تدریجی اموال همسرش، بچه ها را بزرگ کرد و تا آخر عمر ازدواج نکرد.برای بچه ها همسر  اختیار کرد،روحش شاد. مرا بسیار دوست داشت.در پیری ،دچار بیماری شده بود.من او را برای دکتر می بردم.فرزند آخر من خلق و خوی بسیار نزدیک به او دارد.بسیار با ادب و فهیم و بزرگوار بود.
۳. پدرم در تغذیه و سلامت خویش مراقبت و دقت داشت.صبح های جمعه به اتفاق ایشان حلیم شیر می گرفتبم.بعضی روزها، در دروازه دولت اصفهان، چلو کباب می خوردیم.چای مخصوص عطری و معمولی خارجی را مخلوط  و استفاده می کرد.مغزه جات و آجیل به طور مرتب برای فرزندان استفاده می کرد.
۴.پدر دارای نه فرزند بود.در هنگام خواب همگی در کنار هم می خوابیدیم.پدر و مادر هم بطور جدا در کنار بچه ها می خوابیدند. پدر و مادر و بچه ها اطاق جدا نداشتند.تنها بعد از ازدواج صاحب یک اطاق مجزا شدیم.رعایت مسائل اخلاقی را مراعات و از شوخی های بی جا پرهیز می کردند.
۵.پدرم چندین شغل گوناگون را تجربه کرد.در جوانی در کارخانه ریسندگی شهرضا کار می کرد.بعد از مدتی یک مغازه خوارو بار فروشی در کارخانه دایر نمود.بعد از بیرون آمدن از کارخانه، مغازه قنادی و قند ریزی داشت.بعد از بیماری تغییر شغل داد و مغازه خواروبار دایر نمود.در پایان عمر صاحب یک مغازه قهوه خانه بود و بچه ها در آنجا فعالیت داشتند و امر معاش می شد.من هم،در اوقات بیکاری کمک می کردم.
۶.پدر اهل سفر نیز بود.در جوانی مدتی در سمیرم با عموی خود کار می کرد.سالی یک مرتبه بطور دسته جمعی در تابستان برای زیارت امام رضا به مشهد مقدس برای زیارت امام رضا می رفتیم.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
دوران دانشجویی
شماره ۶۱
   پس از اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان ادب اصفهان که یکی از مدارس به نام زمان خود بود.در کنکور سراسری شرکت کردم. رشته معدن در اولویت اول انتخاب من بود.لذا در دانشگاه پذیرفته نشدم.در آرمونی که دانشگاه اصفهان برای نیمه دوم سال با مصاحبه و نتیجه آزمون کنکور برگزار شد، در رشته ریاضی پذیرفته شدم.
       در دوره دبیرستان ،علاقه ویژه ای به ریاضی داشتم و بعد از تعطیلی مدرسه به کتابحانه عمومی چهارباغ می رفتم.تا دیر وقت کتابهای ریاضی متفرقه مطالعه و تمرین حل می کردم.میانگین نمرات دروس ریاضی من در دبیرستان بالا رود  اما علاقه ای چندان به دروس غیر ریاضی نداشتم.
     در دانشگاه اصفهان ، جزو شاگردان درس خوان بودم.در بعضی از ترم ها رتبه اول را در میانگین نمرات داشتم.در پایان دوره ، رتبه اول کارشناسی در سال۱۳۵۷ را به پایان رساندم و در گروه ریاضی به عنوان کمک مربی استخدام شدم و طرح سربازی را در گروه گذراندم.
      به موازات فعالیت های علمی، در کارهای فرهنگی و سیاسی نیز شرکت می نمودم.همین امر باعث شد که فراغت از تحصیل من به خاطر اعتصابات و عدم شرکت در کلاس ،یک ترم دیرتر اتفاق بیفتد.ظهر ها در نماز جماعت مسجد دانشگاه حضور پیدا می کردم.در تظاهرات خیابانی و دانشگاه شرکت داشتم.
      رسم بر این بود که دانشگاه اصفهان فارغ التحصیلان رتبه اول را استخدام و بورسیه می کرد.قرار بود من هم به دانشگاه UCLA امریکا ادامه تحصیل دهم.اخذ ویزا همزمان با تسخیر سفارت امریکا و پیروزی انقلاب اسلامی شد.لذا امکان ادامه تحصیل مقدور نگشت.
      در آزمون های  دانشگاه های اهواز،شیراز و صنعتی شریف تهران برای احذ کارشناسی ارشد شرکت نمودم.در هر سه قبول شدم.پس از یک ترم که در دانشگاه شریف گذراندم، دانشگاه ها به خاطر انقلاب فرهنگی تعطیل شد.
      در نهایت از وزارت علوم بورسیه شدم و کارشناسی  ارشد و دکتری خود را در دانشگاه شفیلد انگلستان اخذ نمودم.در هر دو مقطع دانشجوی ممتاز بودم.پس از اخذ دکتری، جایزه فلت انگلستان ،به خاطر بهترین پایان نامه سال ، به ما داده شد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
دوران هیات علمی
شماره ۶۲
      در این یادداشت به اختصار دوران هیات علمی خود را بیان می کنم.پس از اخذ دکتری از دانشگاه شفیلد دانشگاه اصغهان ، در گروه ریاضی دانشگاه اصفهان مشغول تدریس شدم.اولین درسی که ارائه نمودم آنالیز یک بود. به خاطر دارم ،دانشجویان اعتراض به لهجه اصفهانی و سرعت در تدریس من داشتند.با تمرین و تصمیم، هر دو مورد اصلاح شد.
      یک سال بعد مسئولیت معاونت آموزشی دانشگاه اصفهان را عهده دار شدم.به خاطر عدم وقفه در امور پژوهشی به فرصت مطالعاتی به دانشگاه آلبرتا نزد پروفسور لائو رفتم.پس از برگشت در گروه ریاضی دانشگاه اصفهان مشغول تدریس شدم و به مرتبه دانشیاری ارتقا پیدا نمودم.دو سالی هم معاون آموزشی و پژوهشی دانشگاه شهر کرد را عهده دار بودم.در هر کار اجرایی، کارهای علمی را به موازات انجام می دادم تا وقفه ای حاصل نگردد..سپس مسئولیت پیام نور اصفهان را قبول کردم.پس از دو سال برای فرصت مطالعاتی عازم استرالیا نزد پروفسور ویلیس رفتم.پس از برگشت، به روی فعالیت های پژوهشی متمرکز شدم و به مرتبه استادی نائل شدم.یک سالی هم معاونت پژوهشی دانشگاه اصفهان را عهده دار بودم.از ذکر جزئیات فعالیت های آموزشی و پژوهشی و اجرایی خود داری نموده و همگی در زندگی نامه من آمده است.تمام دروس آنالیر در مقطع کارشناسی،کارشناسی ارشد و دکتری را تدریس نموده ام.چندین کتاب تالیف و ترجمه و گرد آوری کرده ام.برای هر درس ،جزوات درسی گوناگونی تهیه کرده ام که در کتابخانه تخصصی آنالیز هارمونیک مجرد در تلگرام وصفحه شخصی در سایت  ریسرچ گیت موجود می باشند.  تمام فعالیت های فرهنگی و آموزشی و پژوهشی در دو وبلاگ شخصی و سایت ریسرچ گیت  قرار داده شده است و قابل دسترسی برای عموم می باشد.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
دوران باز نشستگی
شماره ۶۳
    هدف از تبیین و نوشتن سوابق خویش در زمینه های گوناگون، علاوه بر آشنایی مخاطبین با سوابق اینجانب ،نوعی راهکار عملی برای مسائل گوناگون فرهنگی و علمی را پیشنهاد می دهد.خواننده با آشنایی با آنها در انتخاب راه خود و تصمیم در زندگی با شناخت بهتری با مسائل اجتماعی  و علمی و فرهنگی بر خورد می کند.چنانچه حتی برای یک نفر این مطالب مفید باشد، یک قدم در ادای زکات علم که نشر آن است برداشته ام توفیق حاصل شده است و  توشه ای برای آخرت می باشد.
        متاسفانه افراد توانا و دانشمندان و علمای زیادی داریم که با مرگ خود، میراث عظیم علمی خود را نیز دفن می کنند.در صورتی که اگر قسمتی از وقت خود را به نشر و تدوین اختصاص می دادند.

افراد زیادی در نسل های آتی  بهره مند می شدند .امروز ه مجلات علمی تا حدی چنین رسالتی را بعهده دارند.همچنین چاپ کتاب در رابطه با مطالب گوناگون از پیشکسوتلن بسیار مفید است.در علوم انسانی، وزارت علوم ،مرکزی را جهت تدوین و نشر کتب علوم انسانی دایر نمو‌د.که تا کنون بیش از هزار جلد کتاب در زمینه های گوناگون تالیف شده است. همچنین دانشکاه پیام نور اقدام به چاپ کتاب در علوم مختلف برای مقاطع کارشناسی انجام داده است.لازم است در مقاطع تحصیلات تکمیلی،نهادی متولی چاپ کتب علمی باشد و از صاحب نظران بخواهد در سطح داخلی و خارجی همانند انتشارات اسپرینگر ،نسبت به تالیف کتاب های علمی همت گمارتد.
       در دوران بازنشستگی توفیق حاصل شد که چهار جلد کتاب شعر در زمینه های ،غزل،رباعی،مثنوی و قصیده در زمینه های فرهنگی به چاپ رسانم.حال مشغول تدوین و چاپ کتب ریاضی به زبان انگلیسی با همکاری اساتید دیگر هستم. امید است بتوان تجربیات علمی خود را تدوین و به جامعه علمی ارائه نمود، ان شا الله.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
دوران کودکی و جوانی
شماره۶۴  
       آنطور که مادر و دیگران اظهار می دارند، بر خلاف سایر فرزندان پدر که جنب و جوش فراوان داشتند ،من خیلی آرام بودم. از همان کودکی علاقه به درس و نماز داشتم .مادرم می گفت ، در کودکی وقتی از مدرسه می آمدم ، به نماز می ایستادم و گاهی نماز خواندن  من توام با غذا خوردن بود.لذا مادر سعی خود را کرد تا در بهترین دبستان و دبیرستان ادامه تحصیل دهم. دبیرستان ادب تا منزل فاصله داشت و اولویت با ثبت نام اهالی نزدیک به دبیرستان بود.با اصرار مادر و تلاش او مرا توانست ثبت نام کند، روحش شاد.
       در جوانی ، در تابستان به کار مشغول بودم و حرفه های گوناگونی فرا گرفتم. گاهی در مغازه قنادی پدر می رفتم .به یاد دارم ،مشته هایی بود که با آن پولک های قیچی شده را در سینی پهن می کردم. همچنین نخ های پاتیل نبات را می بستم.مدتی حرفه خراطی، سنگ تراشی و کفاشی و انواع کسب و کار را در تابستان آموختم.به یاد دارم در حرفه خراطی، کف دستهای  من به خاطر گرفتن چوب در حال حرکت و خراطی نازک شده بود.اما به کار خود ادامه می دادم.
       همیشه درس خواندنم همراه با کار و تلاش بود.در دوران کارشناسی با تدریس خصوصی به دانشجویان و دانشاموزان کسب درآمد می کردم.
      در دوران انقلاب فرهنگی، من کمک مربی دانشگاه اصفهان بودم.نسبت به ترجمه یک کتاب منطق مقدماتی اقدام نمودم.در جهاد دانشگاهی
فعالیت داشتم.در دبیرستاب دانشگاه به عنوان کار موظف تدریس ریاضی می کردم.
        جلساتی را بطور مشترک با دبیران ریاضی دبیرستان ها، برای رفع اشکال در اصفهان و شهرکرد داشتم.نتیجه پرسش و پاسخ ها منجر به کتاب مجموعه ای از مسائل ریاضی دوره دبیرستان گردید.
         با اخذ گواهی نامه رانندگی و خرید یک ماشین توسط پدر ، در بعضی از امور خانواده کمک می کردم.بالاخص در تهیه وسایل مورد نیاز برای خرید وسایل ساخت و ساز  منزل مسکونی باتفاق مادر همکاری می کردم.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
مراسم عزاداری
شماره۶۵
       پیرو تقاضای آقای دکتر مهدی میسمی در خصوص عزاداری در محرم و مراسم مذهبی در گذشته و حال نکاتی را عرض می کنم.
        منزل پدری در دردشت اصفهان بود.بعدا به خیابان مدرس آمدیم.پس از بیماری پدر، منزل پدری برای پرداخت بدهکاری های پدر فروخته شد و به منزلی در خیابان کاوه رفتیم.
        در ایام ده اول محرم به در دشت می رفتیم.دستجات زیادی با سینه زنی  و حمل پرچم سیاه و زدن طبل و دهل عزاداری می کردند آنها  از با بلدشت تا میدان امام علی در حرکت بودند و عده ای با خانواده نظاره گر  و سیاه پوش  ایستاده بودند.
       بعد از انقلاب دسته جات و هئیت های گوناگون،علاوه بر راهپیمایی در خیابان ها و عزاداری،سوار اتوبوس می شدند و در جلسات گوناگون حضور پیدا می کردند.مرشد هیئت چند دقیقه ای مداحی می کرد و دسته هیئت سینه زنی و زنجیر زنی با نظم خاص انجام می دادند.بعضی از مجالس، بالاخص حسینیه ها ،اختصاص به عزاداری امام حسین با سینه زنی تنها بود.و بعضی از مجالس ،سخنران هایی از شهر های دیگر دعوت می شد.
     حجه الاسلام انصاری از قم ، در مسجد سید اصفهان ، سالی یک مرتبه در قبل از انقلاب حضور داشت.بنده هم شرکت می کردم.جمعیت زیادی نیز مشتاق دعای کمیل ایشان بودند.
         در ابتدای پیروزی انقلاب ، مجالس عزاداری ، رونق قبل انقلاب که همراه با انگیزه  بیشتری بود را نداشت.اما دیری نگذشت که مجدد رونق گرفت.حتی در پایان روضه ها، مردم برای شام دعوت می شدند و پذیرایی می شدند تا خانواده ها بدون نگرانی از پخت و پز در خانه در روضه ها شرکت کنند.البته مراسم عزاداری محدودی بود که صبح ها بر گزار می شد.
     من به اتفاق خانواده در ایام محرم، در مجالس گوناگون عزادارای شرکت می کردم.همچنین در طول سال در سخنرانی های عرفانی آیت الله ناصری و درس های اخلاق آیت الله مظاهری شرکت می کردم و یادداشت برداری می نمودم.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
یاد استاد علم و اخلاق
شماره ۶۸
        امروز یکشنبه ششم مرداد ماه ۱۴۰۱، مصادف با آمدن ما از کشور ترکیه است.در این رور آیت الله ناصری به خاک سپرده شد  و دار فانی را وداع نمود، ،روحش شاد. لذا حقیر نیز توفیف شرکت در مراسم تشییع پیدا نکردم.لذا تصمیم گرفتم یادی از این استاد عزیز بعمل آورم .با شنیدن فوت ایشان بسیار متاثر شدم. از آیت الله ناصری خاطره های زیادی  دارم. ایشان در هفته یک بار معمولا بعد از نماز مغرب و عشا، یک سخنرانی کو تاه داشتند .در پایان هفته صدا و سیمای اصفهان  آنرا پخش می نمود. من چند سالی به اتفاق خانواده در جلسات ایشان که در مسجد کمر زری میدان امام علی بر گزار می شد شرکت می کردیم.از سخنان ایشان یاداشت برداری می نمودم.بعضا آنها را در قالب شعر می سرودم. ایشان در یک جلسه صفات و علوم امام صادق (ع)  را بازگو کردند.من آنها را سرودم و در کتاب اشعار نوای دل من آمده است.
       مراسم خواندن خطبه عقد اولین پسرم، در منزل ایشان در دولت آباد ، انجام گردید.در دوره مسئولیتم در پیام نور اصفهان، به منزل شخصی ایشان به اتفاق هیات رئیسه رفتیم و از سخنان گهر بار ایشان فیض بردیم. تکیه کلام ایشان، در مجالس گوناگون، نقش امام زمان و ولایت بود.مردم از اقشار گوناگون به خاطر خلوص و حالات عرفانی ، به ایشان علاقه مند بودند.تشییع جنازه ایشان از احمد آباد اصفهان تا گلزار شهدا موید این حقیقت است.
       ایشان در ایام محرم ، در دولت آباد، روضه خوانی داشتند و مداحان و روحانیون سخنرانی می کردند.من هم باتفاق خانواده شرکت می کردیم.در شبهای قدر در مسجد کمر زری مراسم شب قدر را برگزار می کردند.حتی با توجه به بیماری خود، برای خواهران نیز ، علاوه بر  تدریس برای طلاب ،بطور خاص، جلسه علم و اخلاق داشتند.

        اگر به تشییع جنازه های شخصیت های گوناگون مذهبی و علمی و سیاسی نگاهی بیندازیم، میزان علاقه مردم به آنها معرف خصوصیات اخلاقی و ساده زیستی و خدمتگزاری آنها نهفته است.هر کس برای خدا، یک قدم در راه خدا برداشت،خدا در دو عالم به او پاداش می دهد و یاد آنان، بعضا چون امام حسین(ع) تا قیامت در دلهاست.
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

باسمه تعالی
آنچه در زندگی آموختم
تهاجم فرهنگی
شماره ۵۹
         من در اوایل انقلاب  مقاله ای برای سمینار فرهنگی که در دانشگاه اصفهان برگزار شد،فرستادم.یکی از موضوعات سمینار، تهاجم فرهنگی بود. در این  مقاله بطور  مبسوط به ابعاد مختلف تهاجم فرهنگی پرداختم.یک کپی آن در مجموعه یادداشت های فرهنگی من که در وبلاگ و در صفحه ریسرچ گیت شخصی موجود است،قابل رویت است
      وقتی صحبت از بریدن دست دزدان مطرح می شود، اولین چیزی که به ذهن خطور می کند ،بریدن انگشتان و دست یک انسان است  که آن هم شرایط خاص خود را دارد و به این سادگی قابل اجرا نیست.و هدف اصلی از این اقدام پیشگیری از دزدی و درس عبرت برای دیگران می باشد که آرامش جامعه و مردم را خدشه دار می کند .
     انسان ها باید  نیاز های خود را از راه های صحیح و با تلاش و کوشش و توکل به خدای روزی رسان، با بکار بردن استعداد های خود  که خداوند به انسان به طور  رایگان قرار داده بدست آورد. با بهره گیری از آنها زندگی خود و خانواده را می توان تامین کرد.
       به نظر من، قطع دستان انسان ها، بعضا ضعیف، سمبلی است برای بریدن دستان اقتصادی و نفوذی که با تغییر چهره و تظاهر به دینداری، با آبرو و دین مردم چندین سال است بازی می کنند.هر چند گاهی سخن از اختلاس چندین هزار میلیاردی در جامعه می شویم.نسل های امروز و دیروز ابتدا به اعمال ما که نتیجه افکار ماست، توجه می کنند.چه خوب است مسئولین اجرایی و قضایی شفاف سازی برای مردم کنند و ابعاد آنها روشن شود.متاسفانه ما در پیش گیری در انواع جرم  ها، کوتاهی می کنیم.زمانی اقدام می کنیم که دیگر دیر است و خسارات های هنگفتی به اعتقادات و نظام اسلامی وا د شده است.به خاطر دارم امام راحل، بنیان گذار نظام جمهوری اسلامی ایران، تاکید در حفظ نظام داشته و آن را از واجبات می دانستند.
     ما بعضا می گردیم و سعی می کنیم فردی هم فکر  و سالم را در مسئولیتی بگماریم.اما به خاطر عدم نظارت و خلع قانونی و غالب شدن هوای نفس و یا مکرو حیله های دشمنان داخلی و خارجی، دچار فریب و خدای ناکرده تهمت قرار می گیریم.لذا ضرورت دارد ، قوانینی و آئین نامه های  تصویب گرد  که از انجام بسیاری از مفاسد چه سهوا یا چه عمدا پیشگیری شود.امروزه با بکار بردن سیبتم های یک پارچه مجازی و تشکیل دولت الکترونیک، و گشت ارشاد مدیران ، ضمن تسهیل امور مردم و دولت، مانع ایجاد خسارات های مادی و معنوی به افراد و جامعه می شویم. شفاف سازی و نظارت عمومی  ،  خود نوعی امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی ایجاد می کند.این امر به معروف و نهی از منکر لسانی   همانند بریدن دست دزدان  نمونه کوچک و سمبلیک ، بر امر به معر وف و نهی از منکر است.. امام حسین ( ع) برای مبارزه با ظلم و فساد و انحراف جامعه از منش پیمبر گرامی ،جان خود و اهل بیتش را فدای اسلام عزیز نمود.

       رهبر معظم انقلاب فرمودند، مهم‌ترین معروفها را معرفی نموده و همه را موظف تا در اجرای این معروفها تلاش کنند؛ امر کنند.
     اعتلای فرهنگ، سلامت محیط اخلاقی، سلامت محیط خانوادگی، تکثیر نسل و تربیت نسل جوان آماده‌ی برای اعتلای کشور، رونق دادن به اقتصاد و تولید، همگانی کردن اخلاق اسلامی، گسترش علم و فنّاوری، استقرار عدالت قضائی و عدالت اقتصادی، مجاهدت برای اقتدار ملّت ایران و ورای آن و فراتر از آن، اقتدار امّت اسلامی و تلاش و مجاهدت برای وحدت اسلامی؛ مهم‌ترین معروفها اینها است و همه موظّفند در راه این معروفها تلاش کنند؛ امر کنند.
      مراقب باشیم که اسلام بالاخص مذهب تشیع، به راحتی در اختیار جوامع گوناگون،بالاخص ایران قرا نگرفته است.در حفظ آن گوشا باشیم. اشکالات و موانع و پبشنهادات را برای بهبود امور به مسئولین و یکدیگر به نحو شایسته منعکس کنیم.دوست ما کسی است که اشکالات و عیوب و نواقص ما را قبل از اینکه دچار صدمه بزرگتر شویم یاد آور شود .این یعنی اجرای امر به معروف و نهی از منکر. که آن هم در اجرا ضوابط خاص خود را دارد.نکند با اجرای غلط این فریضه ، به جای اصلاح ابرو ،چشم فرد را کور  کنیم
دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان

 

 

 

 

 



   

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

 

سیری منطوم در نهج البلاغه

          

                 حکومت اسلامی

 

 

فهرست مطالب
۱.پیشگفتار
۲.سر آغاز : وصیت نامه حضرت علی (ع)
۳.فصل اول : عهد نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر
۳.۱حکومت اسلامی
۳.۲ حکومت داری
۳.۳ حکمرانان
۳.۴  قوای نظامی
۳.۵ امور قضاوت
۳.۶ امور اقتصادی
۳.۷ کاتبان و تجار
۳.۸ مستمندان
۳.۹ حقوق مردم
۳.۱۰ نزدیکان حاکم
۳.۱۱ خون ریزی
۳.۱۲ عهد نامه
۴.فصل دوم: خطبه شقشقیه
۴.۱ ردای حکومت
۴.۲ حکومت داری
۴.۳ آشوب و فتنه
۴.۴ حکومت داری خلفا
۴.۵ انتخاب خلفا
۴.۶ خلافت عثمان
۴.۷ قتل عثمان
۴.۸ دوران حکومت حضرت علی (ع)
۵.فصل سوم :خطبه اول نهج البلاغه
۵.۱ خدا شناسی
۵.۲ نقش دین در انسان
۵.۳ صفات خداوند
۵.۴ ارتباط وجود و موجود
۵.۵ جهان هستی
۵.۶  آب حیات
۵.۷ مقایسه انسان ها و فرشتگان
۵.۸ انسان کامل

۵.۹ سقوط انسان

۵.۱۰ ابلاغ رسالت

۵.۱۱ هدایت عقل ها

۵.۱۲ اسرار خلقت

۵.۱۳ راهنمای مردم

۵.۱۴ کشتی نجات

 


۱. پیشگفتار
در سلسله بحث های استاد اخلاق حوزه علمیه قم ، جناب حجه الاسلام محمد  رنجبر ، مباحثی در تلگرام به آدرس 

mrranjbar4@ در خصوص نهج البلاغه  بطور منظم ارائه گردید و اخیرا به چاپ رسیده است. اینجانب مباحث ایشان را بطور مرتب پی گیری و خلاصه برداری می کردم و بعضا نکاتی که به ذهنم خطور می کرد به همراه یک رباعی در پایان هر بحث اضافه و در تلگرام و وبلاگ های خود به آدرس های زیر نشر می دادم.

https://t.me/ziaratjam
و

http://rejali2020.blogfa.com
و

https://blog.ir/panel/alirejal

     کتاب اشعار "نوای دل" اثر اینجانب توسط کانون نشر پژوهش اصفهان و دفتر غزلیات "تاریخ منظوم اسلام " و چهار مصراعی های" کلید خوشبختی" که با آقای میسمی بطور مشترک توسط انتشارات مجمع ذخایر اسلامی قم در سال ۱۴۰۰ شمسی به چاپ رسید.
در این کتاب یادداشت های اینجانب در رابطه با نهج البلاغه که حدود دو سال مشغول تدوین و تنظیم آنها به صورت نثر بودم و در شبکه های مجازی فوق نشر داده شده بود را به صورت منظوم سرودم. آقای میسمی نسبت به ویرایش آنها و ارائه نقطه نظرات خود بطور مرتب کمال همکاری داشتند.بطوریکه بعضا چندین بار یک بیت اصلاح گردید و بصورت فعلی قابل ارائه شده است .لذا به پاس زحمات ایشان این مجموعه به صورت مشترک به چاپ رسید.

 

در این مجموعه فرازهایی از خطبه اول نهج البلاغه ، خطبه شقشقیه و عهد نامه حضرت علی ( ع) به مالک اشتر در قالب مثنوی پنجاه بیتی  به نظم آمده است.لازم به ذکر است که عهد نامه حضرت ابتدا در قالب دوازده قصیده سی بیتی با یک وزن ثابت و یک قافیه ثابت به نظم آمد. لذا بعضی از ابیات مثنوی با آنها هم پوشانی دارد.

 

این دفتر شامل یک هزار و هفتصد و پنجاه  بیت مثنوی با وزن یکسان سروده شده است.تمام اشعار برگرفته شده از نهج البلاغه و سخنان حضرت علی (ع)  می باشد.اگر به اشعار فردوسی دقت شود ، آنها نیز همگی به صورت مثنوی و با یک وزن شخصیت هایی مجازی  را داستان سرایی می کند.اما در این مجموعه ما سخنان شخصیتی واقعی چون حضرت علی را با زبانی روان برای علاقه مندان معرفی می کنیم.

در سرودن یک شعر ، وزن و قافیه اهمیت بسزایی دارد.به اختصار تجارب خود را برای اینکه در انتخاب قافیه یکسان دچار خطا نشویم ، در ادامه بیان می کنم. در یک شعر ، تمام مصرع ها باید وزن یکسان داشته باشند. لذا برای اینکه دچار خطا نگردیم ، هر مصرع را با مصرع اول  تست می کنیم.چناچه در قرائت توام آنها یک صدایی حاصل شود ، گوئیم هم وزن یا هم صدا هستند.اگر چه با شناخت وزن شعر نیز امکان بررسی هم وزنی مصرع ها وجود دارد.تجربه نشان می دهد ، که نمی توان همزمان شعر سرود و مرتب مراقب بود که از وزن خارج نشویم.زیبایی شعر  و دل نشینی شعر فدای وزن می شود ،شعر بیشتر حالت گویشی پیدا می کند بجای جوششی.البته به مرور زمان ناخود آگاه ،همانند رانندگی ، ابیات هم وزن سروده می شوند.

از نطر ریاضی ، یک غزل خوب دارای یک ردیف می باشد که می توان آن را به عنوان موضوع غزل در نظر گرفت.همچنین دارای قافیه های یکسان است، که باید مناسب ترین قافیه که با ردیف همخوانی دارد انتخاب کرد. همچنین وازه های در شعر با توجه به قافیه ،
انتخاب گردد  که در مجموع خواننده را به وجد آورد و پس از قرائت غزل ، بطور ناخود آگاه ردیف را تکرار کند.به زبان ساده، قافیه نقش مسائل و واژه ها نقش حل المسائل را دارند. شعری زیبا و ارزشمند می شود که علاوه بر رعایت موارد فوق ، از نطر محتوا نیز ارزشمند و مستند باشد.سعی شود  یک غزل در یک موضوع و حد اکثر در ده بیت به نحو احسن سروده شود.در مثنوی قافیه زیاد نقش بازی نمی کند و سعی شود قافیه ها  در ابیات  متمایز باشد ولی محتوا نقش محوری در شعر را دارد.
    بهترین وزن شعری برای سرودن داستان های طولانی
مثنوی می باشد. در مثنوی هر بیت  دو مصرع دارد که هر مصرع در یک بیت باید قافیه های  یکسان داشته باشند. قافیه ها  حداقل در یک مصوت مشترک هستند ، اما این کافی نیست. برای اینکه دچار خطا نشویم ، دو کلمه وقتی هم قافیه هستند، که اگر حروف مصوت(تکراری) آخر کلمه را آنقدر حذف کنیم بطوریکه مانده کلمه با حروف کمتر بی معنا شود. در این حالت مانده کلمه پس از حذفیات باید هموزنش درانتهای  کلمه بزرگتر یا مساوی  دیگر در مصرع دیگر بیت موجود باشد.لزومی ندارد که تعداد حروف دو کلمه یکسان باشد.دو کلمه را هم وزن گوئیم ،اگر آن را بخش کنیم ، بخش های متناظر هم صدا باشند.

   حروف انتهای قافیه را روی گویند.چناچه روی هایکسان و حرف ماقبل قافیه دارای حرکت یکسان باشند ، در اینصورت دو کلمه هم قافیه هستند. البته بهتر است دو کلمه هم قافیه ، دارای حرکت های یکسان باشند ،که موجب می شود آهنگ بهتری در اشعار برای شنونده ایجاد گردد. برای مثال کلمات سبقت و زحمت هم قافیه هستند اگر چه حروف" س" و " ز" دارای حرکت یکسان نیستند.همچنین کلمات روزگار و بی شمار هم قافیه هستند.

 

  مثال۱
کلمات "غمی " و "آدمی" : که پس از حذف ی ، "غم"  و "آدم" می ماند. مانده کلمه حذفی با حروف کمتر "غم" است.کلمه "دم" هموزن "غم" است.لذا دو کلمه غمی و آدمی هم قافیه هستند.


مثال۲ :
کلمات" خاک"،و "هلاک" : هم قافیه هستند.زیرا حرف "ک" روی است.کلمه مانده"خا" دارای هم وزن " لا"در هلاک می باشد.بنابراین کلمات خاک و هلاک هم قافیه هستند.


مثال ۳
"گفتگو" و " او" هم قافیه هستند.زیرا در  "و" مشترکند.ثانیا با حذف "و"درکلمه با حروف کمتر "او" بی معنی می شود.بنابراین باید هم وزن "او" در انتهای  "گفتگو" موجود باشد.اما "گو" هم وزن " او" می باشد ، لذا کلمات "گفتگو" و " او" هم قافیه هستند.
تبصره۱
دو کلمه هم وزن هستند، اگر تعداد حروف یکسان داشته باشند.بعلاوه حروف متناظر به کلمات حرک یکسان مانند ، فتحه، کسره، ضمه یا سکون داشته باشند.
تبصره۲
بعضی کلمات جمع هستند.ابتدا باید حروفی که باعث جمع می شوند حذف کرد. مثلا "دیگران" حروف"ان" عامل جمع شدن است.سپس مانده کلمه را برای هم قافیه بودن بررسی کرد.
تبصره۳
  شاعر باید تمرین مرتب و زیادی داشته داشد تا قادر به سرودن اشعار خوب گردد.منظور از تمرین ، خواندن اشعار دیگران و بطور همزمان شعر بسراید.

    تمام اشعار این مجموعه بر وزن، فاعلاتن، فاعلاتن،فاعلاتن،فاعلن،

می باشد.بطور دقیق تر ، هر مصرع هم وزن سرمشق فوق است.دو مصرع را هم وزن گوئیم ، اگر بخش های متناظر هرکدام ،هم صدا باشند.

   اگر به اشعار فردوسی نظری بیندازیم ، تمام اشعار دیوان یک وزن دارد ،که محاسن و زیبایی خاصی به شعر می دهد.نکته ای که باید توجه کرد، در اشعار فردوسی با توجه به شخصیت های مجازی اشعاری سروده شده است. اما  ما با اشخاص حقیقی ، بالاخص حضرت علی (ع)  و احکام اسلام روبرو هستیم.لذا بیان مثنوی با حفظ چهار چوب های شعر و دین اسلام ، بطوریکه مبالغه در انعکاس حقایق نشود،ضرورت دارد.بعلاوه در صحت اسنادی معتبر باشد.اشعاری که سروده شده است ، بر اساس تفسیر نهج البلاغه حجه الاسلام رنجبر ، استاد اخلاق حوزه علمیه قم است.که سرایندگان بر آن اساس اشعار را سروده شده اند.بعضا اشعاری که مرتبط با موضوع می باشد ، و کمک به درک بیشتر مفاهیم می شود ، اضافه شده است.

   در این مجموعه وصیت نامه حضرت علی (ع) به همراه ۶۰۰ بیت مثنوی،از عهد نامه حضرت علی ( ع)  سروده شده است.همچنین ۴۰۰ بیت، از خطبه شقشقیه و هفتصد بیت از خطبه اول نهج البلاغه را سروده ایم.لازم به ذکر است که عهد نامه حضرت علی (ع) بصورت ۱۲ قصیده۳۰ بیتی در ابتدا سروده شد.که در وبلاگ ادبی زیر

alirejali.blog.ir

و همچنین در وبلاگ علمی فرهنگی اینجانب در  زیر

rejali2020.blogfa .com

آمده است.بعلاوه کلیه آثار و فایل های علمی و ادبی اینجانب در سایت زیر موجود است.

https://www.researchgate.net/profile/Ali-Rejali-5

 

 

سرآغاز


۲. وصیت نامه حضرت علی(ع)



 

این وصیت نامه باشد بر حسن ، در ثمین
تا عمل گردد پس از مرگ امیر المومنین






 

گفت مولا می روم از این جهان دون و پست
عالم دیگر بود جاوید و آن پاینده هست



 

 

می روم در خاک و باشم چون خلایق در زمین
می شوم با مردگان و رحلتی دارم چنین





 

گفت حضرت بر حسن ، دقت نما رفتار خویش
کن تو تدبیر و تامل در همه  گفتار خویش

 

 

 

می کنم دعوت تو را بر حفظ تقوا هر زمان
چنگ زن بر حبل قرآن و رسالت بی امان



 

 

 


آنچه می گردد سبب بر اختلاف و انشقاق
کن تو پرهیز و برو سوی وفاق و اتفاق





 

گر چه داری جان من ، بس آرزوهای عظیم
حب دنیا می کند دور از  خداوند کریم








 

مطمئن هستم به تو فرزند و هم پاره تنم
حرف خود را در دم آخر  برایت می زنم




 

تیر های دنیوی ، همراه انواع حیل
باعث مرگ است و آغشته به مکر و هم دغل





 

لاجرم درگیر گردی با مصائب ، مشکلات
تیرهای خدعه و نیرنگ می سازد ممات





 

در دیار فانی و گرداب طوفان  و سراب
مطمئنا چون پدر آید تو را درد و عذاب





 

می کنم دعوت تو را بر بندگی  پیش خدا
نور حق سازد دل ویران ما را با دعا







 

 

این وصیت می شود تحریر و می باشد چنین
بعد جنگ مسلمین با ناکثین و مارقین

 

 

 

 

 

 

گفت مولا می کنم رحلت از این دنیای پست

عازم دنیای دیگر باشم و پاینده هست







 

او خطابش بر عموم مردم و هم بندگان
می کند این خانه را ترک و رود با مردگان


 



 

وقت رفتن از دیار خویش و دیدار حبیب
گرمی این زندگی آید به پایان و قریب




 

این جهان باشد برایت کوته و گردد تمام
جاودان باشد ، ورای این جهان ، کن اهتمام






 

بر حسین و بر حسن می گفت مولای امین
لحظه های آخر عمرش ، بگفتا این چنین




 

دروصیت بر حسن دارد نکاتی بس حزین
او خطابش اهل بیت است و خلایق همچنین






 

با گذشت لحظه ها ، آید به سویم مرگ و میر
چون بود نزدیک و می گیرد نفس از جسم میر


 


می کند حضرت سفارش ، مردم بیچاره را
بالاخص بی سرپرست و هم یتیمان و گدا



 

همچنین همسایگان دارای حق اند و عزیز
نیست بر آنان روا ، هر لطمه و رنج و ستیز




 

توصیه گردد به اصلاح امور و کار خوب
دور گشتن از بلا و فتنه ها و هم ذنوب



 

رفت و آمد را نما احیا با اقوام خویش
می کند آسان حساب آخرت را روی و پیش




 

دان ستون دین نماز است و به پا دارش تمام
رابط حق است و مخلوق خدا با هر مرام





 

متقی باشید و بر بیچارگان احسان کنید
پایبند بر دین حق باشید و آن میزان کنید





 

دان کتاب حق بود میزان و باشد رهگشا
با عمل بر آن ، گشاید راه  و گردد رهنما






 

دان فساد است و جدایی عاملی در انشقاق
حذف دین را آن سبب می گردد و هم  اختناق






 

دین حق ، محفوظ بنما ، در تمام زندگی
آن حفاظت می کند ما را ز هر آلودگی





 

حج نباید لحظه ای تعطیل گردد طول سال
آن سبب گردد تعالی بشر را ، هم کمال



 

روزه و حج و جهاد و هم نماز مسلمین
جملگی واجب بود در شرع و هم احکام دین


 

 

می شود تاکید بر وحدت ، اخوت ، هم حضور
تا نگردد خدشه ای بر مسلمین و در امور



 

گفت حضرت در خصوص یاری و حسن نظر
کن حذر  از ظن بی جا بر خلایق ، ای پسر



 

تا توانی کن محبت بر فقیران هر زمان
بر تهی دستان کمک بنما و هم بیچارگان





 

خلق نیکو پیشه کن با مردم و آزاده باش
در مصاف دشمن جان و برون آماده باش










 

ضربتی خوردم  ز دشمن ، ضربتی باشد ورا
نیست زیبنده  که گردد مثله و گیرد جزا





 

گفت احمد ، مثله کردن نیست در آداب ما
گر چه باشد چون سگ هار و کند کاری خطا







 

نهی کرده مرتضی قتل مسلمانی دگر
بهر خون خواهی شود آشوب و گردد درد سر





 

گفت مولا لحظه های آخر عمرش چنین
توصیه بر حفظ تقوا و نماز و ذکر دین






 

او شهادت می دهد یکتایی یزدان پاک
هر که باشد بر زمین ، روزی بگردد او هلاک






 

او شهادت بر پیمبر می دهد مبعوث حق
وارث آل محمد ، جملگی  موروث حق




 

حق فرستاده نبی از بهر ما ، در این جهان
هادی ما باشد و خلق جهان ، در هر زمان





 

دین احمد آخرین دین خدا در عالم است
آن بود کامل ترین دین در جهان وخاتم است

 

 

 

 

 

دین احمد برتر از ادیان قبل و کامل است
ماندگار و سایر ادیان حق را شامل است




 

گر چه باشد سخت بر جمعی ز افراد بشر
جز قبول دین احمد نیست آئینی دگر







 

در زمان رحلت و ترک دیار و این جهان
دائما می راند حضرت ، ذکر حق را بر زبان







 

امر بر معروف بنما میسمی با نفی کین
چون عدو حاکم شود بر مردم و آئین و دین






 

می کند تبیین رجالی ، حرف آخر از امام
در زمان رحلت و ترک دیار و هم مقام

 

 


 





 

 

 


۳. فصل سوم

 

 نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر

 


۳.۱حکومت اسلامی
 

 

 ویژگی های حکومت از امیر مومنان
آمده در نامه ی مولا به مالک در فشان



 

نامه ی مولا به مالک حاوی  راه خداست
برگ زرین و درخشان از علی مرتضاست



 

نیست مالک را تعلق بر حکومت بی گمان
لیک مولا می نگارد راه و رسم  خود عیان





این پیام حق بود بر مالک و آزادگان

تا شود درسی برای مالک و آیندگان


 

می کند تبیین اصولی را ز قرآن مبین
حاوی سهم و حقوق مردمان و مسلمین

 

 

 

می دهد حکم صدرات را ولی و مقتدا
او پذیرد امر مولایش علی مرتضی




 

تا دهد سامان امور مصر و اوضاع بلاد
تا نباشد فتنه و آشوب ، هر گونه فساد
 

 

 



می شود مسموم بازوی ولایت در سفر

خدعه ی سفیانیان گردد محقق ، شد ظفر

 





 

قطع کردند دست و بازوی علی را خائنین
ناکثین و مارقین و قاسطین ضد دین




 

می شود تبیین نکاتی از  علی مرتصی
از حقایق ها سخن گوید ، در امر قضا

 

 

 


 

ابتدا باید زمام نفس خود گیری بدست
امر و نهی خود کنی ، با تزکیه برنفس پست





 

وانگهی فرمان دهی بر عزل و نصب این و آن
خدمت خالص بود بی منت و دری گران




 

مردمان را محترم بشمار در کار و امور
چون که آنان صاحب فهمند و ادراک و شعور





 

پیروی کن از فرامین خدا در زندگی
تا توانی پیشه کن تقوا و زهد و بندگی

 


 

کن دو چندان با حضورت خدمت و رفع نیاز
تا که گردی در دو عالم سر بلند و سر فراز



 

با تامل ، گر توانی ، خلق را یاری رسان  
تا شوی محبوب جانان و عزیز انس و جان




 

گر کنی ظلم و تعدی بر خلایق در مصاف
حق بود آگاه  و ناظر بر امور و بر خلاف




 

هرکه با آل محمد در بیفتد شد هلاک
دور گردد از اصول و دین و قرآن و ملاک




 

گر کنی یاری خدا را ، می دهد پاسخ تو را
نزد حق مقهور گردد ، هر که دارد  ماسوا
 



 

گر عدالت را به پا داری  و آن جاری شود
مطمئنا مرضی یزدان بود ، یاری شود




 

موجب عزت شود ، هر کس کند  یاد خدا
نفس خود گیرد بدست و هم کند حمد و ثنا



 

نفس ما سرکش بود ، فرمان دهد بر کار زشت
گر کنی یاری خدا را ، هدیه ات باشد بهشت




 

گر شوی قادر به سرکوب درونت هر زمان
رحمت حق می رسد ، مانع شود شر و  زیان





 

حتم دان ، قطعا پذیرد توبه را حق از بشر
کی کند او بنده ای  محروم از فیض و  ظفر




 

چشم پوشی کن خطای جزیی و آسان بگیر
 انتظار مردمان عفو است و بخشش از امیر




 

گفت حضرت بین عملکرد سلاطین جهان
کن تامل در مکاتیبی که شد فخر شهان




 

چون قضا‌وت می شوی از سوی مردم در نظام
ظاهر و باطن نباشد بر خلاف و هم مرام

 


 

مردمان دارای انواع سلیقه بی گمان
مشترک در خلقتند و در اموری ناتوان



 

جملگی یکسان در خلقت بباشند و حیات
گر نباشد همچو حاکم در عقیده یا  صفات




 

مردمان دارای سهم و هم حقوقی در نظام
کن رعایت در ادایش ، با عدالت هر کدام





 

نیست تبعیضی روا از حیث جنس و هم بیان
چون حقوق و کسب علم و معرفت بر انس و جان
  



 

 مالک اشتر مشو خشنود از هر سرزنش
وقت  پاسخ هر عمل  دارد اثرها واکنش



 

پیروان همراه گردند ، در مصائب هر مکان
کن تو احسان و شفقت ،  دور می گردد فغان



 

گر ببخشی مر دمان را در عیان و هم نهان
می دهد  پاداش چندان حق تعالی بی گمان




 

در نبرد حق و باطل ، می شود باطل فنا
چون که حق آگه تر از هر کس بود در ماجرا




 

 گر غرور و سرکشی غالب شود بر روح وجان

بین توان و قدرت یزدان پاک و مهربان






 

چون خدا بالاتر از هرکس بود تا لامکان
او بود غالب  به هر جنبنده ای در این جهان





 

حق بود صاحب کمال و هم بود در هر مکان
نیست  توصیفی برای حق تعالی در بیان





 

با عدالت کن قضاوت در امور دنیوی
عزت  خلق خدا  باشد اطاعت ، پیروی



 

بهترین کار تو در عدل و شفقت توامان
اجر خود گیری دو چندان از خدای مهربان




 

گر چه انسان قصد نیکی می کند در هر خطر
تا توانی کن محبت در عمل ، بر هر بشر






 

کن تو پرهیز از غرور و فتنه و ظلم و جفا

خشم حق باشد پی هر خبط واعمالی خطا



 

چون خدا جبار و قهار و توانا در امور
دور بنما از وجود خود بزرگی و غرور






 

می دهد تسکین تو را این نحوه ی دید و نگر
دور می سازد بشر را از مصائب یا خطر




 

سر فرو آور به خاک و ذکر حق را گو عیان
تا توانی کن عبادت ، هم به ظاهر هم نهان




 

مهربانی بر رعایا کن ، نما الطاف خویش
گشته تاکید و سفارش ، در اصول و فرع کیش


 

دوستی با حق تعالی ، پیشه کن در زندگی
گر بخواهی عزت و جاه و کمال و بندگی






 

گر شود برپا حکومت با ملاک انبیا
میسمی قسط و عدالت را ببینی هر کجا



 

   کی رسد دیدار حضرت ، مهدی صاحب زمان؟
تا رجالی یک نظر بیند امام شیعیان

 

 

 


 


 

 


۳.۲ حکومت داری


 

 

این که پنداری شود طاعت ز هر امر سران
چون که حاکم هستی و دارای پول و هم توان



 

 

این تفکر موجب شر و بود  آن ناصواب
باعث ایجاد ظلم ، و هم غروری بی حساب







 

چون که موجب می شود تغییر در عزم خدا
حق بگیرد نعمت خود را ،  یقینا از شما


 

 

تا توانی کن مدارا با رعایا در امور
موجب  آسایش است و شادی و شکر و سرور



 

مطمئنا این امانت را دهی بر کاتبش
تا توانی خدمت جانانه کن ، بر صاحبش




 

چون  نبوده است و نباشد بر کسی هم مستدام
نیست پاینده حکومت بر کسی در هر نظام




 

بین سلاطین و امیران با کلاه و کاخ و زور
هر یکی بعد از دگر آمد ، نهایت مرگ و گور




 

هر  کسی روزی بمیرد ، عاقبت گردد هلاک
پس چرا اینقدر ظلم و این همه درد و فلاک



 

چون اجل آید ، نمی گوید که شاهی یا گدا
جان بگیرد از تنت ، تا کی کنی ظلم و جفا



 

حق بگیرد جان مردم را به وقتش با خطاب
چون که دنیا نیست جای ماندن وگردد خراب
 



 

نیست قادر آدمی ، مانع شود از مردنش
حق کند قدرت نمایی ، در زمان بردنش
 

 


 

گر بود اعمال ما ، مرضی یزدان وقت فوت
جان دهی آرام ، بی رنج و عذابی وقت موت




 

نیست فرقی جز به تقوا و کمال و بندگی
گر توانی کسب آن کن ، در مسیر زندگی
 

 


 

کسب مال شبهه ناک و ظلم بی حد و حدود
باعث رسوایی ما گردد و دیگر چه سود



 

دان اجل آید سراغت ، از برای قبض روح
گر چه باشد عمر ها طولانی و مانند نوح





 

چون بود آخر هلاکت ، پس تو را دیگر چه سود
می رسد روز قیامت ، نیست انکار و نبود




 

می شود اعمالمان شفاف در بود و نبود
گه زوالت می دهد ، گاهی ز پاداشت صعود




 

این همه ظلم و تعدی ، عاقبت ترک دیار
وقت پاسخ می رسد ، روز  جزای کردگار



 

روز عقبی  چون رسد ، روز  حساب است و کتاب
نیست فرصت از برای پرسش و شرح و جواب



 

 

هر عمل دارد اثر در هستی و کون و مکان
می دهد پاسخ خدا ، در محشر و هم  این جهان




 

پس تو نیکی کن ، رسد روز حساب و هم ثواب
می دهد پاسخ خدا در بخشش و هم در عذاب







 

 گر توانی کن تو نیکی و محبت بر عموم
تا شوی محبوب یزدان و بگردی خوش قدوم



 

 

ای که هستی حاکم مصر و دلیری کم نظیر
حق بود  اول ولی بر ما و می باشد خبیر

 





 

گر تو را آمد غرور و نخوتی هم در میان
دان خدا آگاه باشد ، با حضورش در جهان


 

 

قدرت حق بر جهان افضل بود از قدرتت
نیست تشبیهی ز جاه و قدرت و هم کسوتت

 

 

کن تو پرهیز از ستم بر مردم شهر و دیار
چون خدا جبار و برتر  از کبیر و هم صغار


 

 
 

هر که باشد ازستمکاران ، حقیر و ناتوان
حامی مستضعفان باشد ، خدای انس و جان

 


 

هر که دارد مسلک خود کامگی در زندگی
او  ندارد عزت و جاه و مقام بندگی


 

 

چون که میزان حق بود ، در ظاهر و هم در خفا
تا توانی کن عمل بر شرع و قرآن هر کجا






 

گر توانی کن کمک در رشد و فرهنگ کسان
چون رضای حق تعالی دارد و عز و جنان
 



 

حق بود حامی مظلوم و ضعیفان بی گمان
نیست ظالم در دو عالم استوار و در امان

 

 
 

گفت مولا در خصوص عدل و انصاف سران
حق بود آگه به ما ، در هر شرایط ، هر مکان
 

 

 

من نخواهم زندگی بی مهر و احسان و امید
 قلب حضرت از مصائب از مفاسد می تپید

 

 

 

 

 

سید وسالار عشاق است در ارض و سما

همچو هفتاد و دو تن در دشت و خاک کربلا
 

 


 

کن حراست از حقوق مردم پیر و جوان
می کند تاکید حضرت بر رعایا هر مکان
 






 

گر بخواهی حب مردم ، هم رضای لایزال
کن تو تقوا پیشه و هم در مصائب اعتدال
 



 

این جهان و کائناتش بهر ما آمد پدید
کن تو تدبیر و تامل ، روز و شب دارد نوید




 

هادی ما حق تعالی و پیمبر  در جهان

هست  ما را ، بهترین منصور ، بی شک و گمان



 

 

عقل ما همچون پیمبر باشد و ناجی ماست
می کند کشف حقایق ، نقش او چون انبیاست
 

 



عشق بر یزدان نیاز و عاملی بهر لقاست
مرکبی بهر وصال  و هم رضای کبریاست





 

بهترین کار تو در خشنودی روح و روان
آن محقق می شود با عدل و انصاف و امان

 



 

 عامه ی مردم به پا خیزند در وقت نیاز
در مصائب همره و در سختی و اوج فراز

 

 

 

لیک اقشار مرفه همچو نزدیکان ، سران
در حوادث ها و سختی ، بی خیالند و فغان

 

 



 

گر بخواهی حق بپوشاند عیوب چون تو را
سعی کن محفوظ داری سر مردم هر کجا
 



 

عیب مردم را مکن افشا و دوری کن از آن
تا توانی کن حذر ، از طرح و هم آن را بیان

 

 


 

چون سخن چین خائن و باشد اسیر روح و جان
او جنایتکار باشد ، هم حسود و بد گمان

 




 

گر به ظاهر دوست دارد حاکمان را در جهان
هست کارش موجب تحقیر مردم ، بی گمان

 



 

تا توانی از بخیلان و حریصان شو به دور
جملگی مانع ز احسانند ، خالی از سرور
 

 

 

 
 

میسمی خواهد کمال و عزت  و راه نجات
از خدای بی نظیر و صاحب عشق  و حیات


 

 
 

ای خدا باشد رجالی ، طالب عشق و جنان
وسعت دل ده ، ببیند جلوه ای از آن جهان

 

 

 

۳.۳ حکمرانان

 

در مدیریت نکاتی بس مهم است و کلان
می کنم  بهر عموم مردمان ، شرح و بیان




 

تجربه همراه تقوا ، با تخصص در امور
باعث تسریع در کار و بود این ها ضرور



 

نظم و قانون از برای حاکم و هم آمران
رهنما باشد ز خبط و سو تدبیر و گمان



 

گر نباشد اینچنین ، افراد نالایق هر آن
می نشینند در صدارت ، باعث ظلم و زیان





 

می دهد کاهش هزینه ، فکر و تدبیر و تلاش
گر نباشد کاهلی و تنبلی ، یا که مماش
 

 


 

بهترین ها را گزین در چینش و هم انتخاب
وانگهی تنفیذ فرما ، حکم خود در انتصاب

 

 

 

 

بدترین همکار در سطح وزارت خود سران
در میان صاحبان قدرت و زور و سنان


 

 

بهترین مسئول از بهر حکومت بی گمان
صاحب علم است و تقوا ، حاکم روح و روان





 

کن توکل بر خدا در کار و هم در مشکلات
مرتفع حق می کند ، انواع حزن و معضلات





 

در میان صالحان کن انتخاب و جستجو
در سوابق کن تامل ، مشورت ها ، گفتگو





 

 


کن تو  پرهیز از تصدی غریبان ، بیش بیش

از وزیران و مدیران در حکومتهای پیش



 

 

اکثرا همدست حاکم در صدارت ، بی گمان
چون که آنان خود ستمکارند ، در جمع سران

 

 

 

 

کن حذر در نصب  اینان در امور و در نظام
در سمت های وزارت ، چون شود فتنه مدام







 

چار عامل در شکست والیان دارد اثر
کن تامل ، هم تدبر ، در عمل از هر نظر



 

دور کردن از مناصب ، مردم لایق به کار
موجب خسران شود ، هر انتصاب نا بکار



 

گر گماری کار مردم را به افراد ضعیف
دان اهانت بر خلایق باشد و کاری خفیف


 

نفی ارزشها و ضایع کردن احکام دین
موجب تضییع حق می گردد و ظلمی مبین




 

اشتغال و همت خود بر امور  کم بها

باعث تضییع وقت است و نما آن را رها
 

 

 

مطمئنا می توان افراد لایق را گزید
تا نگردد مانعی ایجاد ، در کارت پدید

 

 

تا نباشد در صدارت وقفه  و ظلم و زیان
دور باشند از خطا و جرم مشهود و عیان




 

 مردم لایق  برای حاکمیت  بی شمار
تا توانی بهترین فرد امین را بر گمار



 

 

می کنند آنان تو را یاری ، یقینا هر کدام
چون نباشد خدعه و آشوب در خوی و مرام




 

 رنج آنان بر تو باشد اندک و هم بی خطر
دوستی و هم  حمایت  با تو دارند و ثمر

 

 

 

 

وقفه و تاخیر در کار خلایق دان حرام

گر بماند کار آنان بر زمین و مستدام






 

 

تا توانی کن محبت بر عموم خادمان
دوستی کن هم به خلوت هم به جلوت هر زمان

 

 

 

 

بهترین همکار تو باشد توانا در امور
او تواند حق بگوید ، چون دلیران غیور



 

 

 

گر چه تلخ است انتقاد و موجب رنج و فغان
حرف حق را بشنو از مردان خوب و بی نشان
 



 

ریشه ی هر کینه از مردم بخشکان در نهان
کن برون از دل عداوت ها و افکاری چنان




 

 
از ستایش های بی جا و تملق شو به دور
باعث خود برتری و سرکشی گردد به زور
 

 

 

همنشینی با بزرگان صدیق و بی ریا
می برد بالا تو را در عالم و هم ماورا

 


 

جاهلان و عاقلان یکسان نباشد ، در نظام
فرق باشد بین آنان در امور  و هم مرام

 

 

گر چنین کردی بدان ، هرگز نباشد رغبتی
از برای صالحان ، در کسب قدرت عزتی



 


گر نمایی این چنین ،  کاری خطا بنموده ای
در  امور مملکت ، در زحمت و بازنده ای


 

 

حسن ظن بر مردمان و خدمتت گردد سبب
تا توانی کن شفقت بر رعایا ، هم ادب



 

تا نگردد موجب رنجیدن و آه و فعان
در مصاف مردم و اقشار گوناگون هر آن



 

 
تا توانی کن تو نیکی بر رعایا ، همچنان
با تلاش و کار و احسان و کمک هم توامان

 


 

گر نمایی خوار مردم را ، شوی کوچک، زبون
می کنی درد و مشقت را دو چندان و فزون

 


 

دان  نماند حس ظن بر آمران و بر سران
گر شود ظلم و تعدی بر حقوق دیگران

 

 



 

سنتی بر پا مکن بر ضد مشی اولیا
پیروی کن از مرام و خوی پاک انبیا


 






 

سنت مردم شود تشکیل در طی زمان
از بزرگان ادب ، هم عالمان در هر مکان





 

تا توانی با حکیمان ، گفتگو کن، مشورت
می زداید سختی و افزون کند هم معرفت



 

گر بخواهی قدرت حق را ببینی هر کجا
کن تدبر در زمین و کهکشان و ماورا
 

 
 

جامعه  دارد صنوف مختلف در هر دیار
می شود تامین نیاز مردمان ، با کسب و کار




 

عده ای مشغول سیر و هم تجارت در جهان
تا نباشد سفره ی مردم  تهی از قوت و نان


 

 

عده ای مشغول تحصیل  علوم کهکشان
تا رصد گردد جهان  ، از ماورا و آسمان

 

 

با خراج از تاجران و کسب کار این و آن
می شود تامین مالی هر حکومت بی گمان

 

 

مجریان لشکری و کشوری هم در نظام
خادمانی پاک باشند ، هم مقید با مرام

 

 


 

زینتی باشند آنان از برای جامعه
امنیت لازم بود در اقتصاد و توسعه




 


از برای حفظ دین و مردمان مملکت

لشکری تجهیز بنما ،از برای روز سخت



 

 


 

میسمی راه خدا را طی نما در زندگی
کار نیکو تا قیامت در اطاعت ، بندگی

 




 

تا توانی کن رجالی راه خوبان را بیان
با زبان شعر و انواع سروده ، هم روان

 

 

 

 

۳.۴ قوای نظامی

 
 

نقش هر صنفی مشخص باشد و گردد بیان
تا نباشد شبهه ای در کار آنان در میان
 

 

 

 

 

بر اساس سنت و قرآن و احکام مبین
سهم و نقش آمران تعیین شده از سوی دین
 

 


 

دین کند تشریح ، آداب و رسوم زندگی
همچو دخل و خرج افراد و عبادت ، بندگی




 

گر شود اجرا قوانین خدا در هر زمان
نیست اندوه و خسارت در خلایق در میان





 

علت  فقر و گناه و جرم و نسیان و خطا
جملگی در نفی و فهم ما بود در هر بلا

 

 


 

تا توانی کن عمل بر شرع و قرآن مبین
دین بود منجی ما در کسب ایمان و یقین

 

 


 

از برای پاکی نفس و رهایی از فغان
چیره شو  بر نفس بی پروای دونت بی امان





 

جنگ با نفس و درون باشد بسی سنگین و سخت
سخت تر از جنگ با دشمن بود ، در کوه و دشت

 

 


 

گفت مولا در خصوص جنگ و آثارش به ما
تا شود آن رهنما بر مسلمین  و بر شما

 

 


 

می کنم تشریح آن را ، از علی مرتضی
بالاخص فرماندهی بر لشکر  و هم جبهه ها

 

 

 

 

 

کن تو تجهیز از خراج مردمان ، تیر و کمان
تا که دشمن را برون رانید با حرب و سنان

 



 

گر کنی لشکر مجهز درفنون و هم توان
باعث قوت شود ، تجهیز آنان بی گمان

 

 

 

 

می دهی تشکیل گردان و سپاه مسلمین
از برای حفظ ناموس و کیان و سرزمین

 

 

 

تا توانی بهترین رزمندگان را بر گزین
کن مجهز لشکری از مومنین و صادقین

 
 

 

 

 

آن کسی باید گزینی راس لشکر در نظام
او بود غالب به نفس و هم بگیرد او زمام

 

 

 

 

اهل اکرام و سخاوت باشد و هم مهربان
از دلیران و جوانمردان خوش نام و نشان
 

 

 

 

 

معتقد باشد به یزدان  و اطاعت از رسول
پاک دامن باشد و صالح ، مقید در اصول

 

 

 

 

 

از سلحشوران و مردان خدا در عرصه ها
تا کند فرماندهی در جنگ و هم در برهه ها

 
 

 

 

 

شرح صدر باشد نیاز حاکم و حسن نظر
تا نگردد خدشه ای بر پیکر و  جان  نفر

 

 

 


 

هم بود محبوب در بین سپاه و افسران
سخت باشد در تقابل ، هم مصاف خود سران

 

 

حامی سرباز باشد درمعاش و در جلال

تا نباشد دلهره ، در زندگی  و در جدال
 

 

 

 

 

این سبب گردد فزونی در نبردی بی مثال
حمله ور گردند سربازان به دشمن تا زوال


 

 

 

 

در مقابل با ضعیفان ، مهر بی پایان کند
  حاجت آنان کند تامین و هم احسان کند
 

 

 

 


 

مهربانی او کند ، با لشکر و با دیگران
چون شود تسریع در کار خلایق ، حاضران
 

 

 



تا شود تاکید بر اجرای عهد و هم قرار

هم به وقت و شکل خوش پایان رسد انجام کار

 

 


 

قشر های مختلف در جامعه هر رو  و شام
می کنند تامین نیاز مملکت  را هم مدام

 

 


 

می شود حاصل درآمد ، پیرو هر کسب و کار
زندگی بهتر شود ، با نام و یاد کردگار

 

 

 

 

حق دهد بر آدمی امکان فکر  و کار و هوش
می شو تامین نیاز مردمان با جنب و جوش




 

تا کند  تحصیل رزق و معرفت جوید هر آن
همچنین حق را بیابد ، با تدبر  هر مکان

 

 

 


 

با شکیبایی نما اصلاح در کار  صنوف
از مصائب کن سوال و از مسائل هم وقوف
 

 



 

گاه باشد بر تو سنگین ، در ادای  کارشان

باش همراه ضعیفان و همیشه یارشان
 

 

 


 

تا توانی کن نظر همچون پدر در خانمان
کی پدر دارد تفاوت بین فرزندان  چنان




 

نیست فرقی بین مردم ، جز به تقوا و توان
اهل فضل و معرفت باشد مکرم هر زمان

 


 

اهل تقوا کی کند ، ظلم و ستم بر این و آن
نیست آنان را خیانت  هم به ظاهر هم نهان


 

 

 

اهل ایمان و فضایل ، جملگی مشگل گشا 
حق کند آنان سفارش ، در مصائب هر کجا

 


 

عالم غافل کند دنیا و عقبایت خراب
در مقابل اهل ایمان دور می سازد عذاب



 

کن گرامی اهل تقوا و خرد را در امور
چون که آنان مردمانی با صفا  و با شعور



 

اهل ایمان می برد بالا خلایق را ز فرش
پس گرامی دار آنان را ، رسانندت  به عرش


 

 

قشرهایی ناتوان را کن حمایت  ، امتنان
چون که آنان مستحق لطف و احسان سران

 

 
مردمان مملکت را کن حمایت ، بی دریغ
کی توان بنشست بر سر نیزه و انواع  تیغ



 

در امور زندگی و مملکت غره مشو
بین خدای لایزال و راه شیطان را مرو


 

گر شود احسان و نیکی بر خلایق بر کسان
از خدا دان فرصت خدمت به مردم هر مکان

 

 


 

این نباشد چون تو مشغول اموری بس کلان

مشکلات مردمان گردد فراموش و نهان



 

 
حسن ظن گردد سبب ، در پرتوی حسن نظر
تا توانی کن کمک بر مردمان بی پدر


 

چون یتیمان  فاقد اسباب و بعضا ناتوان
کن توجه بر یتیمان و فقیران در نهان



 

نقش مردم در حکومت چون بسی سنگین بود
حق آنان را ادا کن ، لازم و شیرین بود
 

 

 


 

گر توانی کن به پا قسط و عدالت بهر عام
این بود از بهترین کار و  تداوم ده مدام
 

 


 

می شود حاصل امید و شادمانی و صفا
گر نمایی آن عمل با نیت و قرب خدا
 

 

بهر کسب دانش و کسب معارف کن تلاش
تا نگردد باعث  رنج و بلا و هم معاش

 

 می رساند روزیت را میسمی ، روزی رسان
توشه ای را کن فراهم ، از برای روح و جان


 

تا به کی گردی رجالی ، منتظر بر این و آن
از خدا در خواست بنما ، می دهد بر تو توان

 

 

 

 

 

 

 


۳.۵ امور قضاوت


 

 

گر بخواهی قرب و پاداش خدا را در جهان
کن تو یاری و محبت ، هم به ظاهر هم نهان



 

بالاخص افراد مظلوم  و  یتیمان و اسیر
کن حمایت قشر محروم و ضعیف و هم فقیر




 

می شود ثروت دو چندان ، در پی بخشندگی
کن به یزدان اعتماد و بین اثر در زندگی



 

 هر که یاری کرد با احسان،  به قصد کردگار
می رسد لطف و عنایت از بر  پروردگار

 

 

گونه ای باید عمل گردد که بر مردم ستم
یا فشاری را نباشد محتمل ، هر آن و دم

 

 

در امور زندگی ، هم در امور مالیات
کن مدارا بر رعایا ، در وصول  عایدات

 

 


 

گر نباشد زحمتی  در کسب مال و در معاش
دان سبب گردد  دو چندان ، کوشش و کار و تلاش


 

 

 

رنج و شادی خلایق را ، به یاد آور همی
موجب تشویق گردد ، هر تلاش آدمی

 

 


 

کار مردم را گرامی دار ، با احسان خویش
  سنت مردم نما محفوظ ، چون آئین و کیش

 

 

 

 

کارها ی مردمان یکسان نباشد در بی گمان
اجر آنها در تقلا باشد و فکر و توان

 


 

تا توانی کار مردم  را به مردم واگذار
اقتصاد مردمی آید پدید و ابتکار

 


 

گر توانی ده تو پاداشی به اصحاب هنر
رنج آنان را بها ده در نظام و در اثر

 

 

ارزش هر کار یکسان و برابر کی بود

کن عدالت را به پا بر مردمان و آن شود
 




 

گر دچار شبهه گشتی و خطای روح و جان
رو به سوی سنت و قرآن و نور  بی کران

 

 

می نماید حق تعالی راه خود بر بندگان
از طریق سالکان و هم امام شیعیان



 

همچنین صدها پیمبر آمده بهر نجات
در هدایت کردن و هم در تعالی صفات



 

هست قرآن هادی انسان به سوی معرفت
می دهد یزدان کمال و عزت و هم منزلت


گشت نازل سوی سبحان و بود دری گران

آن گرامی دار در دنیای دون ، در هر زمان




 

کن اطاعت از خدا و هم ولی در هر مکان
گر بخواهی راه خوبان و سعادت بی امان

 

 

 

 

 

اهل تقوا را گرامی دار در امر  قضا

مشورت بنما دوچندان ، هم به ظاهر هم خفا
 


 

در قضاوت بهترین قاضی شود در راس کار
تا حقوق مردمان محفوظ گردد بی شمار




 

تا نباشد خدشه ای در حکم و رای صادره
هم نباشد در میان ، ترس عقاب و دلهره

 

 

 

 

فرد قاضی دور باشد از هوا ی نفس و جان
تا نماید حکم خود را از حقایق ، نی گمان

 

 

 

 

 

سعی گردد در قضاوت ، عدل باشد در بیان

بر ادله حکم گردد ، نی به حرف شاکیان


 

 

 

 

 

قاضیان باید فهیم و مستقل ، دور از سران
تا نباشد خاطیان را در صدارت ، هم امان
 

 

 

 

 

قاضی منصوب حق گوید ، نبیند جز خدا
تا نباشد حرف و نقلی در امور و در قضا


 

 

گفت مولا مرتضی در وصف مالک این چنین
او بود یار علی و قاطع و عین الیقین





 

مالک بن حارث نخعی بود حامی دین

او بود یار علی و قاطع و عین الیقین





 

می پذیرد  دین حق را ،  در زمان مصطفی
در نبرد حق و باطل  ، در کنار مرتضی




 

بعد احمد او حمایت می کند راه نبی
او بود حامی حق و حامی عدل علی






 

گفت مولا در خصوص مالک  اشتر چنین
در قیاس سنگ و کوه و استواری در یقین



 

او بود محکم تر از محکم ترین  سنگ جهان
همچو کوهی مرتفع باشد ، نباشد  مثل آن




 

حاکم کوفه کند  تبعید مالک را به شام
تا نگردد خدشه ای بر حاکمان و بر نظام



 

بعد عثمان ، با امیر المومنین بیعت نمود
مالک است اول نفر در بیعت و مولا ستود




 

او وفا دار است و صدیق و بود فردی امین
او بود فرمانده ی مولا امیرالمومنین

 


 

گفت حلی در خصوص نقش مالک در جهان
او جلیل القدر باشد ، همچو خورشیدی عیان


 

 

از بزرگان قبایل باشد و مردی شجاع
او دلیر است و قوی در جنگ و در صلح و دفاع

 

 


 

او شود مسموم در بین سفر ، آن فاجعه
در عریش آمد پدید آن خدعه و هم واقعه





 

می کند یاری علی را در جدال و در نبرد
زین جهت بغض ورا دارند ، از روی حسد









 

گر چه تا فتح و نبرد دشمنان راهی نبود
لیک امر مرتضی را  می پذیرد ، هم ستود

 

 

 

 

او مطیع مرتضی باشد ، ندارد هم خلاف

زخم شمشیری بود بر چشم مالک در مصاف
 

 

 

 

مرگ مالک یک مصیبت بود در کون و مکان
مردم  کوفه عزادار و حزین و در فغان

 

 


 

بهترین یار علی جاوید می گردد ، شهید
این بود یک ضایعه بر امت و بر او سعید

 

 



بین اعراب زمان ، مالک یود از بهترین

او بود بعد از علی ، هم سالک و هم مهترین


 

 


 

او ندارد خواب در وقت جدال و در نبرد
ذره ای شک ، در جدال و در قتال خود نکرد




 

هست مالک همچو شمشیر خدا روی زمین
می کشد با تیغ بران ، ناکثین و مارقین

 

 


 

او بود از حامیان مرتضی ، شیر زمان
در مصاف دشمنان سخت است و بی باک و ژیان







 

عمر با عزت به همراه صفای روح و جان
موجب  حب خدا و مردمان باشد هر آن


 

 

میسمی خواهان قسط است و عدالت در جهان
در قیامی تحت امر مهدی صاحب زمان

 


 

از خدا خواهد رجالی کسب ایمان و یقین
فهم قرآن و تعالی در کمال و درک دین

 

 

 


۳.۶ امور اقتصادی
 

 

 

 

می نماید مرتضی پند و نصیحت بر سران
تا نباشد لطمه ای بر مردم و آه و فغان


 

 

ارتباط حاکمان با مردمان گردد بیان

در پی یک نامه و عهد و قراری توامان

 

 



 

تا کند بر پا عدالت بر اساس شرع و دین
چون که مالک آمده سوی امیر المومنین




 

در حقیقت می کند تبیین و می گوید عیان

نحوه ی برخورد حاکم با خلایق در جهان

 

 


 

 

بر اساس امتحان و تجربه هم مشورت
بر گزین از بهترین ها ، در خلوص و معرفت

 

 

گر گماری مردمان  بی سواد و ناتوان
می شود اسباب کندی در امور و هم فغان

 


 

تا توانی کن حذر از نصب بی جا ، بی دلیل
کن گزینش مردم پاک و امین و هم اصیل




 

گر کنی منصوب خارج از قواعد یک کسی
دان ستم کردی به خویش و مردمان خود بسی


 

 

بین سوابق را ز حیث حسن اخلاق و حیا
چون که آنان از طمع دور و امین در هر کجا


 

.
 

بهترین ها ، بین افراد توانا بر گزین

کن نظارت از طریق ضابطینی بس امین



 

 

آن که باشد از تبار مسلمین و با شعور
او بود اصلح  برای کسب  کرسی در امور







 

 

تا توانی کن کمک بر ناصبان با وصف فوق
کن گزینش مردم صالح، امین و اهل ذوق

 

 

 

تا نباشد رخوتی از سوی آنان در میان
در پی کمبود در مال و نیاز خود  هر آن

 

 

 


چون که بیت المال باشد در خیار این کسان

بر طرف کن حاجت آنان به قوت و پول و نان



 

 

عده ای را چون چراغ و رهنمای خود گمار
تا رصد گردد وقایع از درون و با نگار




 


تا گزارش ها رسد از جانب آنان هر آن
خوان به دقت تا شوی آگاه از کار و توان



 

 

کن تجسس در امور مملکت بی واسطه
از طریق عاملین با وفا ، بی سفسطه

 



 

چون نظارت بر امور کارشان افزون شود
کی حکومت بر جماعت سست و هم مدیون شود





 

گر  بود مخدوش کار عاملان در یک مکان
مستحق باشند در عزل و مجازات کلان
 

 




 

با عمل کردن به قانون مجازات و امور
شو ز تهمت هم خیانت در امانت دور دور




 

می شوی آسوده و گردی به دور از هر گمان
پیرو برخورد با افراد خاطی در زیان



 

 

گر شود محرز خیانت بر امور مسلمین
حکم گردد خاطیان را ، بر اساس شرع و دین

 



 

گونه ای باید عمل گردد خطای خاطیان
تا شود درسی برای جامعه هم والیان




 

 
خاطیان توبیخ گردند  و مجازاتی شدید
ننگ تهمت را زدایی و دهی مردم امید



 

 

تا سبب گردد عدالت در دیار  مسلمین
با قضاوت های شفاف و اموری اینچنین

 



 

خادمان پاک و مردان خدا را دان عزیز
بین افراد خطا کار و توانا  ده تمیز






 

خادمان و آمران را در حکومت  هر کجا
با محبت کن تشکر ، هم به ظاهر هم خفا




 

 

از برای حفظ اینان و صفای روح و جان
ده هدایای گرانقدر و اصیل و هم نشان



 

 

مرتفع کن حاجت آنان ، برای زندگی
تا شود موجب تلاش و خدمت و آسودگی






 

تا کنند با طیب خاطر ، کار مردم را تمام
در زمان خود به پایان آن رسد ، با اهتمام



 

 

تا توانی دین احمد را رواج و گو عیان
دین نگردد عاملی بهر معاش این و آن




 

چون بشر دارد امیدی بر حیات و زندگی
نیست او را کاهلی ، یا بی نیازی ، خستگی






 

زین سبب انگیزه باشد ، تا کند کار و تلاش
از برای شادمانی و رفاه و هم معاش




 

حق نگفته طول عمر مردمان را  از نخست

مدتش نزد خدا می باشد و باشد درست






 

گر کنی تامین نیاز آمران را در سمت
نیست عذری در تخلف کردن خود بی جهت

 





 

قبل اخذ مالیات و هم خراج مسلمین
کن زمین را مستعد بهر زراعت ، همچنین

 



 

گر نباشد کشت و کاری در زمین و مزرعه
نیست محصولی برای مالیات و هم هبه

 

 
 

گر دهد خسران ، بلایای طبیعی ناگهان
ده خسارت بر رعایا ، بیمه گردان زارعان





 

تا توانی کن شفقت ، از خراج خود بکاه
تا نباشد دامنت را ، لکه ی ننگ و سیاه


 

 

می کنی مردم هلاک و اندکی یابی دوام
گر شود سفره تهی از قوت ناچیز  و طعام

 


 

گر شکایت نزد تو گردد ز  انواع خراج
کن مدارا با جماعت  وقت سختی هم رواج




 

کی بریزد برگ سبزی غیر پائیز  وزان
نیست کاری جز به دستور خداوند جهان




 

می کند رسوا تو را یک آینه در یک نگاه
گر ببینی چهره ات را ، دیر هنگام و پگاه





 

لیک غافل از خودی و نفس دون در سینه ات
کاش می دیدی خود وهم لحظه ای آئینه ات




 

تابشویی چهره و جانت ز انواع گناه
تا نگردد روح و جان آلوده و گردد تباه






 

کی شود جانا ببینم کهکشان و هم نهان

پی برم بر قدرت بی انتهای جان فشان












 

حق تعالی می دهد فرمان گردش در جهان
بر جمیع مردمان و بر خلایق آن عیان



 

می کند فرماندهی بر جن و انسان ، بی امان
هستی عالم به امر حق تعالی باشد و گردش هر آن
 
 


 

حق تعالی ، میسمی آگاه و ناظر در جهان
بر خلایق می کند فرماندهی در هر زمان









 

دان رجالی ، قادر منان دهد روزی به ما
می کند تامین نیاز مردمان را ، هر کجا

 

 


۳.۷ کاتبان و تجار

 
 

بهترین را برگزین از حیث اخلاق و توان
تا نباشد در حکومت ، نقص و خسرانی عیان
 

 

 

 

 

مردمان قادر به انجام وظایف بی گمان
بالاخص در اقتصاد و در زراعت توامان




 

تکیه گاه مردمی باعث شود عز و جلال
نیست اندوه و پریشانی ز آنان یا ملال




 

کارها آسان شود ، گر واگذاری بر عموم
چون که آنان صاحب فهمند و ادراک و علوم





 

نیست بن بست و خلاصی ، هر زمان و هر مکان
می شود هر  مشکلی آسان و می گردد روان

 







 

تا توانی بر توان مردمان  کن اعتماد
پایدار است و مداوم ، هر که دارد اعتقاد

 

 

گر توانی بستر لازم مهیا کن چنان
تا عیان گردد توان و قدرت مردم هر آن

 

 

گر به فکر خود فقط باشی ، نه احسان و تلاش
تنگدستی می شود حاصل ، یقینا در معاش

 

 

چون نمایی مشکلات مردمان را مرتفع
موجب شادی مردم گردد و هم منتفع

 


 

کن نظر بر کاتبان و قاصدان و نامه ها
تا نگرد خدشه ای در نشر اسرار  شما





 

گر بود در راس هر کار و مناصب در امور
فرد دانا و توانا ، هم مهذب با شعور




 

دان شود هر کار آسان و نباشد مشکلات
حاصل آن بینی و هرگز نباشد معضلات


 

 

بر گزین شایسته فردی ، صاحب علم و نشان
تا بود قادر به تنظیم قوانین در جهان
 

 

 

 

جایگاه خود بداند ، آن مهم است و کلان
گر نداند قدر خود ، او نیست لایق بی گمان

 


 

در نوشتن از حقایق  صادق و پرهیزکار
واقعیت ها بیان گردند ، چون قول و قرار



 

غفلتش باعث نگردد گفته را در بیان
از نگاه و چشم مسئولان به دور و هم نهان

 


 

حافظ اسرار باشد در امور و در نظام

 تا نگردد صدمه ی بر حاکم و یابد دوام

 




 

کن تو اسرار حکومت را ز نا اهلان به دور
چون که گردد موجب آسیب در کار و امور



 

 

عده ای با ظاهر خوب و درونی ناصواب
موجب تخریب گردند و شود حاکم خراب





 

با ندانم کاری و غفلت ، کند آشوب ها
می نمایند فتنه و هر دم خلافی یا خطا




 

می کند بد نام  دین و حاکمیت با بیان
تا نماند ، یاد و نامی از دلیران و سران

 


 

دقت کافی نما در انتخاب و انتصاب

 از خطاکار و منافق دوری و کن اجتناب



 

 

کاتبان باید وفادار و امین و مهربان
قبل هر حکمی نظر کن بر عملکرد و توان


 

 

از میان کاتبان  اصلح ترین کاتب گزین
در امانت داری و اسرار باشد او  امین




 

از برای حفظ اسرار و وفا ،کن امتحان
تا نگردد صدمه بر اموال مردم  ناگهان

 

 
 

کاتبانی برگزین ، صالح ، توانا ، خوش بیان
می دهد کاهش خطای حاکمان را بی گمان

 

 
 
 

عهد با مردم چنان تنظیم بنما در کلان
تا نباشد لطمه ای در وقت اجرا ، هر مکان


 

 

گر خطا شد در قرار و عهد و پیمان با کسی
قابل اصلاح باشد ،  محتوایش هم بسی

 


 

بر سر هر کار و منصب در حکومت یک نفر
برگمار از بهترین ها ، بس توانا و قدر





 

کن نظارت بر امور آمران هر روز و شام
تا نباشد خدشه در کار رعایا در نظام


 

 

گر خطایی در حکومت از کسی آمد پدید
ابتدا کن موعظه ، قبل از فرامین شدید

 

 
 

انتخاب و انفصال آمران  باشد مدام
دقت کافی نما در عزل و نصب هر کدام

 

 

کن سفارش روی خوش بر مردم پیر و جوان
بالاخص افراد بیمار و فقیر و ناتوان

 

 

عده ای  داد و ستد دارند ، در شهر و بلاد
کار و کوشش در ره یزدان بود نوعی جهاد


 

 
کاسبان ساکن و هم تاجران در سفر
می کنند تامین ، مایحتاج و قوت هر نفر


 

 

باعث آسودگی گردند با سیر و سفر
با عبور از خشکی و دریا ، پذیرای خطر




 

سخت باشد کسب مال پاک و روزی و طعام
تا توانی کن تو پرهیز از فساد و هم  حرام





 

لقمه ی ناپاک باشد منشا جرم و خطا
می کند نابود روح و جان ما را آن غذا





 

از خدا خواهید مال مکفی و کسب حلال
روزی پاک و خوراک سالم و آب  زلال



 

 

گفت حضرت در خصوص کاسبان هر مکان
نیست فتنه در حکومت ، جانب اینان چنان

 


 

عده ای با احتکار  جنس و با سود کلان

می زند آسیب بر قشر ضعیف و ناتوان
 

 



 

این گروه از کاسبان تضیع گرداند حقوق
موجب ننگ حکومت  باشد و اهل وثوق


 

 

تا بدست آرند مالی ، با تبانی یا فریب

می کند ظلم و تعدی تا شود مالی نصیب




 

تا به کی چشمان بگرید از فراغت مهدیا
ای امام شیعیان ، بنما به ما روی و سرا





 

ای امام شیعیان ، جانم فدایت می کنم
با دل پر شور  و حالی ، من صدایت می کنم







 

تا نباشد جنب و جوش عاشقان از فرط ذوق
کی شود مقدور دیدار  ولی ، با اهل شوق




 

ناله های نیمه شب ، همراه با ذکر و دعا
می کند حق مستجاب و می شود روزی ادا





 

آخرین حج نبی گردد مشخص ، جانشین
در غدیر خم معین کرد کامل راه دین

  



 


 

 

بر خدا کن اعتماد و هم توکل بر خدا
نیست شکی در وجود ایزد و راه هدی

 

 

 

 

هر که دارد میسمی راه ولایت ، انبیا

در صراط مستقیم است و رود سوی  خدا





 

 

کن رجالی عهد خود را با خدای خود ادا
وقف کن خود را ،  برای خالق عرش و سما

 

 




 

 

۳.۸ مستمندان

 

 

ما همه از بندگان حق تعالی در جهان
نیست ما را جز خدا منجی و هم روزی رسان






 

او دهد روزی ز خون  مادر و باشد غذا
کیست قادر تا کند تامین رزقت ،  جز خدا؟



 

حق رساند رزق  تو ، قطعا در این کوی و سرا

می کند تامین تو را ، بی پرسش و چون و چرا




 

باش تسلیم خدا و کن تقاضا از خدا
تا ببینی حق تعالی را ، به عالم هر کجا
 

 


 

گر شوی دور از خدا ، در جهل مانی تا ابد
تا توانی دور بنما ، هر کینه و بخل و حسد




 

گر نباشد نور بی پایان حق در هر کجا

آدمی در غفلت است و در تباهی بی ولا





 

پس چرا اینقدر باشی سر کش و از حق به دور؟
رو به سوی حق تعالی ، قبل رفتن سوی گور




 

می کند یاری تو را ، در هر شرایط ، بی گمان
رشد تو در سختی و کار و تلاشی بی امان
 


 

بین خدا داده تو را عقل و توان بهر امور
صاحب فهم و کمالی و سجایا ، هم شعور




 

با تفکر حل نما ، هر سختی و هم معضلات
کن توکل بر خدا  در هر مصیبت ،  مشکلات



 

 

مستمندان در نظام مملکت  ، هم شرع و دین

جملگی دارای حق اند و حقوقی همچنین


 

 
 

از مساکین کن تو دلجویی و هم رفع نیاز
آبرومندند افراد ضعیف و جان گداز
 

 
 
 

عده ای در فقر سوزند و حقارت می کشند
از بیان فقر خود ، دائم خجالت می کشند

 

 
 

سهم آنان از خزانه کن جدا و هم ادا
تا توانی کن محبت بر فقیران هر کجا


 

 

مردمان بعضا زمین گیرند از فرط نیاز
مرتفع کن حاجت آنان ، ز بیت المال باز


 

 

هر تمنا از بشرموجب شود ذلت ورا
آدمی دارد مقام و شوکتی نزد خدا





 

از خدا خواهید مال و حکمت و عز و شفا

 کن حذر از خواهش و از مردم کوی و سرا




 

 

 

مرتفع کن ، قبل اظهار نیاز و هم بیان
تا نریزد آبروی مردمان ، در هر مکان

 


 

از میان اهل تقوا و ریاضت برگزین
نایبانی را که ناظر بر امورند و امین

 




 

تا گزارش از شرایط او کند از هر مکان
تا کنی تامین نیاز و فقر مردم بی امان
 

 
 

قسمتی از گندم و غلات را ، در هر دیار
ده به مسکین و فقیر و بینوایان و صغار
 

 

 

بر ضعیفان از تکبر ، خود پسندی کن حذر
تا توانی کن تفقد ، مهربانی چون پدر

 

 

کارهای بس بزرگ و اشتغالت هم مدام
آن نگردد مانعی در رفع حاجات نظام

 

 
 

مردمان را ساده و قاصر مپندار و لئیم
تا توانی دان عزیز و کن محبت بر یتیم
 

 




 

در ادای حق مظلومان  تلاشی کن مدام
حق  فرا خواند همه ، روز قیامت با قیام




 

 

پیشگاه حق نمایان می کند اعمال ما
نیست فرصت در قیامت ، بهر جبران و ادا

 

 



 

کن یتیمان را تفقد در مصائب بی امان
همچنین افتادگان ، از صحت و هم از توان




 

 

تا توانی کن سفارش بر ضعیفان هر کجا

تا نباشد حاجت مردم به مردم ، جز خدا
 

 



 

نیت خود را حمایت بر ضعیفان ده قرار
دان خدا آسان کند سختی هر کار و فشار

 

 





 

می شود تاکید در قرآن و عطرت بر کسان
کن عنایت مردم بیچاره و بی آب و نان




 

وعده ی حق در حمایت از ضعیفان ،بی گمان
می رسد روزی حکومت ، دست اینان در جهان





 

می کند برپا حکومت ، مهدی صاحب زمان
بعد فرمان خدا ، بر صاحب کون و مکان




 

یک حکومت در جهان باشد ، در کل نقاط
در پی آن می شود دنیا پر از شور و نشاط






 

در پی امر خدا ، بر صاحب کون و مکان
  عقل ها کامل شود ، از پرتوی نورش عیان





 

بعد اذن حق تعالی بر قیام و هم ظهور
می شود دنیا گلستان  ، از قدوم و هم حضور



 

مهدی می آید ،فراهم کن تو اسباب ورود
جانشین حق تعالی باشد و صدها درود




 

کی شود مهدی بیایی ، ای امام  انس و جان ؟
بر کنی ظلم و ستم را ، از خلایق  بی امان






 

با مشخص کردن وقت ملاقات و زمان
بشنو حرف مردم و حرف دل پیر و جوان

 



 

مجلس عامی نشین ، همچون مجالس در قدیم
تا نباشد دلهره ، از امر حاکم ، یا که بیم


 

 

بشنو از  مردم حقایق ، هم به ظاهر هم نهان
گرخوشایندت نباشد ، تیغ بران زبان




 

گفتگو کن ، جستجو کن ، مشکلات این و آن
مرتفع کن معضلات و هم مصائب ، بی امان

 




 

بر اساس گفته ی احمد عمل بنما عیان
منع گردد محتکر از احتکار و هم زیان



 

 

گر شود اجرا فرامین خداوند و رسول
می شود مرضی حق و می کند یزدان قبول
 

 

 



در پی اعمال نیک و حسن نیت هر زمان

می شود حاصل صفای روح و جانت بی گمان

 

 

 

 



 

گونه ای باید عمل گردد خرید و هم فروش
تا نباشد لطمه ای در کار و هم در جنب و جوش

 



 

بر موازین و عدالت گونه ای گردد عمل
تا نباشد مانع کار و تجارت ، ما حصل

 



 

محتکر را کیفری ده بر اساس حکم دین
از برای عبرت و هم از برای غاصبین

 



 

این همه حرص و ولع در زندگی از بهر چیست؟
هادی ما حق تعالی باشد و دین نبیست
 




 

عمر ما کوتاه باشد ، قدر آن دان میسمی
توشه ای را کن فراهم ، تا شود آن مرهمی

 

 


 

فقر حاکم دان رجالی ، گه ز انفاس پلید
همچو شهوت باشد و از قدرت غالب پدید

 

 

 
۳.۹ حقوق مردم



 

می کند ختم رسل ، دین خدایش را به پا
دین اسلام است ، مملو از حقایق بهر ما







 

احمد است صاحب کتاب و او بود نور مبین
خلق را هادی بود ، از ظلمت و رنج و  حزین




 

مشعل قرآن بود ، ناجی ما از هر خطا
رهنمای مسلمین است ، نور یزدان هر کجا





 

هست قرآن لوح محفوظ و بود نور هدی
می شود نازل شب قدر و شود آن رهنما



 

گر کنی یاد خدا را ، می دهد تسکین تو را
دان کتاب عشق و ایمان آمده سوی خدا





 

گر بود حب ولایت از امیر المومنین
او شفاعت می کند مردم به روز واپسین




 

گشت حضرت جانشین مصطفی روز غدیر
چون امیر المومنین باشد ولی و بی نظیر

 

 

 

 

 

 

بشنو از مولا علی این گفته را از مصطفی
آن بود دری گران سنگ و نباشد هر کجا

 

 

 

گفت پیغمبر ، امین و مقتدای انس و جان

در خصوص حق مردم از امیر و خودسران

 

 

نیست زیبنده ، برای امت  آل رسول
ناتوان از اخذ حق باشد، کند ظالم قبول



 

حق نباشد دادنی ، از سوی ظالم بر کسی
آن بگیر از حاکم ظالم ، که باشد او خسی


 

 

در ادامه بشنو از مولا علی اسلام ناب
می کند بر مردمان و  والیان آن را خطاب




 

او خطابش مالک اشتر بود فصل الخطاب
می کند روشن مسیر و راه حق را از عقاب

 





 

مالک است همراه حیدر ، همچو بازوی علی
می کند یاری امام و خاتم دین را ، نبی

 

 

او شود فرمانده ی لشکر ، ز سوی مرتضی
چون سلحشور است مالک ، اهل تقوا و رضا




 

گر چه مالک متقی باشد ، به دور از خود سران
لیک مولا می نگارد ،  نامه ای چون در فشان

 

 

گر کنی صبر و شود  تدبیر ، اندر مشکلات

اجر خود گیری دو دنیا ، در قیامت هم حیات
 

 

 


 

ارزشت افزون شود با رفع سختی ، معضلات
تا توانی بهترین خدمت نما ، قبل از ممات

 

 


 

می گشاید حق تعالی باب رحمت ، باب جود
هر که باشد اهل تقوا و نیایش ، هم سجود
 


 

کن تحمل انتقاد و تیغ بران زبان
انتقاد است موجب اصلاح در فکر و بیان


 

 

 

آنچه باشد بر خودت ارزنده و زیبا بسی
خواه آن را از برای مردم و هر بی کسی

 

 


 

امر تو با مهربانی گر شود توام نکوست
مرضی حق باشد و الطاف  بی پایان دوست




 

این نشان قدرت و عز تو می گردد عیان
لطف و احسان بر فقیران و ضعیفان هر مکان

 



 

گر نباشد در توان خادمان ، امری چنان
کن تو همت در برون رفت مسائل بی امان

 

 

 

گر شود اهمال در انجام کاری بی دلیل

مستحق باشد به توبیخ ونما خاطی ذلیل

 

 

 

 

 

کار مردم را به دقت ،  وقت خود اقدام کن
تا نگردد معطلی در کار و آن اتمام کن
 

 

 

 

بهترین اوقات خود را کن نیایش با خدا
گر چه خدمت خود عبادت باشد و ذکر و دعا
 



 

دان عبادت جملگی حبل المتین است و نیاز
روح را صیقل دهد هر ذکر یزدان در نماز






 

می کند روشن دل و آماده می سازد بشر
بهر معراج و صعود روح انسان در سفر




 

چون وصال کردگار است و عروج آدمی
می زداید خود بزرگی و تکبر را همی


 

 

گر بود نیت خدا در کار مردم روز و شب
می رسد  پاداش چندان ، در دو دنیا سوی رب





گر رضای حق تعالی باشد و خدمت هر آن

اجر یزدان در دو عالم می شود شامل چنان


 

 

 

چون نمایی خدمتی خالص به دور از هر ریا
دان که دارد اجر چندان نزد مخلوق و خدا


 

چون بود محفوظ ، در این عالم و هم  آخرت
باعث شوکت شود ، هم افتخار و منزلت

 

 

 

 

 

نیتت خالص شود در  هر فریضه با خدا
کن تو اعمالت به دور از حب دنیا و خطا



 

ترک دنیا با زبان و گفتنش آسان بود 
گر نباشد خدمت جانانه ی ، خسران بود




 

 گر بود دنیا چراغی و شود ناجی تو را
نیست آن مذموم و باعث می شود نور و صفا





 

این جهان و آن جهان در اختیار است ،ای بشر
گر بود تهذیب نفس و جان بود خالی ز شر



 

 

گرچه سخت است کار خوب و کار بی عیب و نشان
کن عمل با دقت و صبر و درایت ، با توان

 

 

 


 

خوان نمازی چون محمد ، با تامل هم رسا
در قرائت کن صبوری ، هم به پیران اعتنا





 

در قرائت کن مراعات قلیلی در نماز
فرصت کافی برای سجده می باشد نیاز

     ‌

 

 

می شود ضایع نمازت  ، گر بخوانی با شتاب
عده ای محروم گردند و شود آن هم خراب




 

 
تا توانی رو به دیدار خلایق ، صبح و شام
تلخی مردم نما شیرین به جان و هم به کام





 

از امور مردمان آگاه گردی با حضور
تا نباشد شایعه جای حقیقت در امور


 

 

با حضورت در جوامع کن خصوع ، افتادگی
این نشان مهر و احسانت بود ، هم سادگی

 

 

می شود آگاه والی از مصائب ، بی گمان
حل  شود هر مشکلی ، با امر حاکم بی امان
 

 

 

چون قضاوت می شود حاکم ، ز سوی عمرو و زید
تا توانی گو سخن سنجیده و با بند و قید



 

 

زشت زیبا می شود ، هر کس که دارد یک سمت
در نظر کوچک شوی ، گرچه بزر گی هر جهت

 

 

میسمی خواهان عشق حق بود ، در زندگی
ای خدا بنما ره خوبان ورا ، در  بندگی

 

 

 

این سروده می کنم تقدیم بر یزدان پاک
دان رجالی خلقتت باشد ز آب و باد و خاک

 

 

 

 

۳.۱۰ نزدیکان حاکم

 

 

از برای دوری نقل و گمان در بین عام
دور کن اقوام خود را از مناصب در نظام







 

گر شود از خویش و نزدیکان خطایی یا ستم
باعث بد بینی مردم شود ، هم درد و غم




 

عده ای از بستگان دارند کبر و هم زیان
با تعرض می برند  از نام تو سود کلان




 

نهی بنما  از تعرض قوم و فرزند و کیان
آن حرام است و زند آتش به جان و خانمان


 

عده ای با نام تو کسب درآمد می کنند
ننگ آن سود تو باشد ، در دو دنیا می برند



 

خوی برتر جویی و گردن کشی آید پدید
بین اقوام خود و هم والیان باشد شدید




 

ظلم و جور آمران ، اسباب نفرت می شود
موجب دوری مردم از حکومت می شود


 

 

کن نظارت بر امور آمران در هر مکان
منع گردان عاملان  را  از ستم یا هر زیان
 

 

 

در صدارت دقت کافی شود در عزل و نصب
تا نگردد بی جهت با رابطه ، آن کسب و غصب






 

گر گماری در مناصب ، فرد منفور و ضعیف
دور گردانی ز خود افراد لایق هم عفیف

 

 
 

ریشه کن کن ، خوی خود خواهی و خوی ناسزا
گر بود در بین منصوبین ، صفاتی نا روا

 

 
 

با عدالت کن عمل در بین مردم بی درنگ
تا که گردد مملکت آباد و دور از ریب و جنگ



 

دور کن از مردمان آسیب و هر گونه ستم
جنگ ناحق می کند نابود و آرد درد و غم


 

باعث احیای اسلام  است ، قانون خدا
تا توانی کن عمل بر شرع و دوری از خطا
 


 

گفت یزدان ، بر نبی در حج آخر این پیام
بر گزین مولا علی را جانشین و هم امام
 


 

دین حق بر پا شود با انتصاب مرتضی
می شود کامل رسالت ، امر حق گردد ادا




 

گفت احمد ، جانشین من بود مولا علی
در غدیر خم کند منصوب ، ایشان را نبی





 

دور بنما خائنین را از حکومت ، بی امان
چون که آنان  ظالم و اجحاف دارند توامان





 

گر شود اجحاف و تبعیضی ز سوی رهبران
نیست فرصت ، تا شود جبران خطای دیگران


 

 

ثبت گردد کار نیک و احسنت در روزگار
  در دو دنیا می شوی مشمول لطف کردگار
 

 

 



تا توانی کن تو تسهیل و نما کارت روان
تا شود از صالحات و باقیاتت در جهان




 

در امور شخصی مردم ، مگو عیب و سبب
گر توانی کن محبت ، جای برخورد و غضب



 

می شود لرزان حکومت ، در  پی ظلم و فساد
در نهایت آن  سقوط است و سبب گردد عناد




 

فقر  و تبعیض و خیانت ، موجب افسردگی
تا توانی بر طرف بنمای ، خوی بردگی



 

 
کار و اهداف حکومت برملا ساز و عیان

کن خلایق آشنا از راه خویش و هم کلان
 

 

 

چون که مخفی باشد از والی اموری در نظر
با حضورت بشنو از نزدیک ، حرف هر نفر







 

حق و باطل  را جدا کن با حضورت در میان
بین حقایق را ز نزدیک و قضاوت کن برآن

 

 

دان حقایق مخفی است و هم ندارد آن نشان
حق شود  با کار و اعمالت عیان در هر زمان

 



 

انتظار مردمان باشد عدالت بی گمان
تا که گردد موجب آرامش روح و روان

 
 

 

 

 

با شکیبایی نما احکام قرآن را بیان
 اجر خود گیری ز حی مطلق روزی رسان

 

 

 

 

 

با عمل گردد مشخص نیت و اهداف خویش
پس چرا پنهان کنی اعمال و هم الطاف خویش


 


از ظواهر مردمان گویند ، حرفی را عیان
لیک باشد واقعیت چیز دیگر ، نی گمان



 

گر شود شفاف هر اقدام و کاری در جهان
نیست تفسیر غلط ، یا حرف بی جا هر زمان

 

 

 

تا توانی کار خود را خود به انجامش رسان
چون نگردد حق مردم ضایع از انجام آن



 

گر شوی ناچار در انجام کاری با کمک
حق مردم را ادا بنما ، بی دوز و کلک




 

گر نباشد پاسخی سوی امیران در نظام
می شود اسباب ناخرسندی و داد و قیام

 

 

 


تا  توانی حاجت مردم روا کن در امور
می شود موجب خلایق را غرور و هم سرور

 

 
 

گر بخواهی اجر یزدان و لقای  کبریا
کن تو اجرا امر حق را با عدالت هر کجا

 


 

گر چه سخت و مشکل است بر پایی اقسام عدل
کن عدالت جاری و اجرا نما احسان و بذل

 

 

دان که اجرای عدالت ،  عاقبت باشد نکو
جز رضای حق تعالی ، صحبت دیگر مگو

 

 


 

عهد و پیمان گونه ای تنظیم گردد در نظام
تا نگردد موجب تفسیر بی جای عوام

 


 

عهدو پیمان با رسول و با خلایق ،  هم خدا
پایبند باش و مکن خلفی ز اجرا و ادا

 

 


 

سختی پیمان نگردد موجب فسخ روند
تا توانی کن تو دقت ، تا نگردد چون کمند




 

ریز ریز عهد و پیمان را نما ، تحریر آن
می شود مانع ز تفسیر و خطای پر زیان
 

 

 

 

کن تو پرهیز از عبارات دو پهلو در قرار
تا نگردد باعث خسران و امحا  و فرار
 

 

 

 


گر توانی عهد خود را کن دقیق و استوار

تا نگردد خدشه ی در محتوا و در قرار
 




 

مهدی می آید ،اگر اسباب آن باشد تمام
آرزوی مردمان تعجیل با شد در قیام



 

شو مهیا تا پذیرایی کنی، صاحب زمان
بی تدارک کی شود مقدور ، دیدارش عیان




 

 از منافق میسمی دوری نما در هر زمان
نیست تقوایی در این قشر دو رو و ناتوان


 

 

کن حذر جانا رجالی از هوای نفس پست
تا شوی آزاد از بند و ببینی آنچه هست

 

۳.۱۱ خون ریزی

 

گر شوی همراه مردم در مصائب ، مشکلات
قلب آنان را بدست آری ، بدانی معضلات



 

می کنی جلب محبت، می شوی محبوب حق
هر که با یزدان بود ، قطعا شود  مجذوب حق


 

رستگار است در دو عالم ، هر که را امید اوست
منجی ما حق بود  ، در هر  زمان یار است و دوست



 

آنکه امیدش بشر باشد، نگردد رو سفید

می شود مجذوب دنیا و عواقب را ندید








 

می شود تنها هر آن کس غیر حق دارد امید
وآنکه امیدش خدا باشد ، نگردد نا امید



 

آنکه صحه می گذارد بر خطای دیگران
خود شریک است و مقصر در جفای خود سران






 

هر که ظالم باشد و بیند فقط زشتی ، عیوب
او ببیند در دو عالم کیفرش را ، هم ذنوب
 

 

 

 

گر بریزد خون ناحق در نبردی در جهان
سست سازد هر حکومت را، نباشد درامان

 
 

 

 

 

موجب کیفر شود ، هر خون ناحق برزمین
کن تو دوری از جدال و جنگ و خونریزی و کین
 

 

 

می کند یزدان قضاوت روز محشر بی گمان
خون یکدیگر اگر ریزد به ناحق هر مکان
 

 

 

کن تو پرهیز از جدل با دیگران هم در امور
تا نریزد خون بی جا در جدال و در ثغور
 

 

 

خون ناحق را خدا آگاه باشد در قضا
اولین حکم خدا در داوری باشد ز ما

 

 

 

حق دهد کاهش نعائم ، پیرو  قتل کسی
می دهد کیفر کسی را ، موجبش گردد همی

 


 

گر بریزد خون مردم را به ناحق هر نظام
عاقبت گردد ضعیف و ناتوان هم در مقام

 

 

 
 

می شود ساقط حکومت از جمال و شوکتش
می رهد جاه و بقای قدرت و هم شهرتش



 

کن تو پرهیز از  تعرض ، هم شقاوت در نظام
آن خلاف است و بود خارج ز عهدت با امام

 

 

 

قدرتت مانع نگردد از ادای خون بها
گر شود غفلت ز قتل آدمی در هر کجا


 

 

حق نمی بخشد بشر را ، در پی قتل کسی
می دهد آنان جزا و می کند خار و خسی







 

دان قصاصش باعث آرامش و عدل خدا
با تلافی کردن عین عمل باشد و لا




 

چون مجازات و عقاب یاغیان باشد تقاص
از برای خاطیان اجرا شود ، حکم قصاص






 

دان شریعت حامی عفو است و بخشش هر کجا
توصیه گردد به کاهش ، حکم اقدام و جزا






 

گر شود قتل کسی محرز ، دهد قاضی تقاص
او دهد فرصت برای بخشش و نهی از قصاص




 

نیست فرقی در خصوص امر یزدان از اساس
می شود اجرا برای خاطیان ، حکم  تقاص









 

همچو حق الناس باشد ، حکم اجرای قصاص
حق مردم  دادنی باشد ، همراه سپاس




 

شرح و احکام قصاص قاتلان باشد عیان
می شود اجرا فرامین خدا بر خاطیان



 

 
گر بریزد خون ناحقی ، به دست جاهلی
خانمان ها را زند آتش  ، خطای قاتلی
 

 

 

 

قدرتت مانع نگردد ، چشم پوشی از جفا
گر شود جرم و گناهی ، کن تقبل آن خطا

 
 

 

ده دیه بر هر خطا و هر عمل دارد جزا
نیست فرقی در حقوق حاکمان و هم گدا
 

 


 

دان ستایش های بی جا و تملق هم بلاست
خود پسندی موجب خسران و حتما نارواست




 

طالب مدح و ستایش در حکومت ، نادمی
چون تملق می کند ، مخدوش روح آدمی

 


 

چاپلوسی آتشی در روح و جان آدم است
مدح انسان موجب کبر و بلای دائم است





 

تا توانی کن حذر از  مردمان دون سرشت
نیست زیبنده تملق  در کمال و سر نوشت

 
 

 

 

 

گر نمودی لطف و احسان بر رعایا بی امان
اندکش بشمار آن را ،  حق دهد اجرت چنان




 

بهترین فرصت بود از بهر شیطان رجیم
تا کند نابود اعمال نکویت  از قدیم

 
 

 

وعده ی خود را عمل بنما ، در وقت قرار
خلف وعده خشم مردم دارد و هم کردگار

 
 

 

گر نهی منت برای کار خیرت بر کسی
می زنی خنجر به قلب و اجر خود کاهی بسی

 

 
 


 

حق بزرگ است و بزرگی از برای حق سزاست
آن بود مختص ذات اقدس  و هم کبریاست
 




 

گر شود تاخیر یا گردد تعلل در امور
باعث خشم خدا و بندگان گردد قصور

 

 

 

کن تو پرهیز از شتاب و کار ناقص ، ناتمام
کارها در وقت خود گیرد  ، شتاب و هم قوام

 
 

 

کارها باشد زمان بر ، مجریان احسان کنید
گر رسد خسران به کاری ، آمران جبران کنید

 
 

 

نیست سستی جایز و مشروع در اتمام کار
می رسد وقت وصول  و وقت تحویل  و قرار

 

 

 

کار اگر باشد  زمان بر  , لیک دارد بس ثمر
بهتر از کار ضعیف است و دهی عمرت هدر






 

کار نیکو اکثرا باشد زمان بر ، هم ثقیل
با درایت کن عمل ، با صبر می گردد جمیل

 



 

 
 کن تو پرهیز از لجاجت در امور بی ثمر
بالاخص کاری که پایانش بود تنها ضرر




 

مردم درمانده را یاری نما ، کاهل نباش
از برای آخرت کاری بکن ، سائل نباش



 

با مصاف دیگران ، پرهیز از اجحاف کن
در امور دنیوی ، دوری ز هر اسراف کن



 

در عدالت مجری و از بندگی غافل نباش
در خسارت بر کسان مامور و هم عامل نباش



 

عدل باشد ، گر گماری هر کسی در جای خود
بهترین ها را گزین ، همکار و هم  همتای خود

 


 

کن عمل هر کار را در وقت خود از عمق جان
نیست جایز معطلی در کار مردان یا زنان
 


 

میسمی با نشر دین و نقل شعری بر زبان

کن کمک در شرح و بسط دین یزدان در جهان
 

 



 

خود نمایی ، هم خیانت ، موجب افسردگی است
پس رجالی کن تو دوری از ریا ، آزردگی است

 

 

 

۳.۱۲ عهد نامه

 

 

می نگارد نامه یی مولا به مالک در فشان

او کند تبیین اصولی در صدارت بی گمان

 


 

گر کنی  مشکل گشایی از امور این و آن

دان فرح باشد ز یزدان و خدای مهربان






 

هر عمل عکس العمل دارد در  کون و مکان
گه ثواب و گاه دارد آن جزا ، از بهرتان






 

گر بود اعمالتان بهر خدا از عمق جان
اجر حق باشد دو چندان ، از خدا و بندگان








 

نیست ما را قدرتی ، جز قدرت یزدان پاک
می برد ما را به عرش و جسم ما ماند به خاک





 

بر ضعیفان ‌و یتیمان کن کمک هم اعتنا
خود پسندی را به دور و از خودت بنما جدا


 

 

در خصوص عهد و پیمان با امیر مومنان

مو به مو اجرا نما ،عهد و قرارت را هر آن



 

 

می نگارد نامه ای مولا به مالک در امور
تا نباشد شک و شبهه  در صدارت با قصور





 

این سروده می کند تشریح ، آن دارد پیام
آن بود از مرتضی ، حبل المتین و هم امام

 

 



پیروی کن ز آنچه در این نامه می گردد بیان

تا شوی پیروز در وضع امور مردمان



 

 

کن تو پرهیز از هوای نفست ای نیکو نهاد

گر نکردی عاقبت، بیچاره می گردی چو عاد
 

 


 

نفس ما سرکش بود ، استاد توجیه خطا
کن تو دوری از شیاطین و نما آن را رها

 

 

 

تا توانی یاد حق کن در مصائب ، مشکلات
 جز خدا نبود کسی آگاه بر این معضلات


 

 
کن اطاعت امر حق را در اصول و فرع آن
تا شود روشن دل و جانت ز نور بی کران
 



 

سنت نیکو اگر باشد ز مردم یا که غیر

حفظ بنما ، این مرام و سنت و هم کار خیر
 

 

 

کن تو تدبیر و تدبر در سلاطین قبل خویش
پیروی کن از فرامین خدا ، در عرف و کیش

 

 

 

گر بخواهی حکمت و عز و مقام اولیا
کن عمل احکام نورانی قرآن هر کجا


 

 

حافظ ما دان خدا باشد ، در فرش و سما
از طریق دین و قرآن و امام و انبیا
 

 

 

امر حق بینی تو در آئین آل مصطفی
منجلی در حکمت است و در کلام اوصیا



 

معرفت خواهی ، کلام و نور یزدان را بخوان
در کتاب حق بیابی ، راز و اهدافی نهان



 

چون کتاب زندگی باشد ،کتاب عز و جاه

رهگشا باشد تو را ، با نهی انفاس و گناه
  

 

 

کن تو دوری از اهانت ، هم مگو الفاظ زشت
از نهال و تخم بد پرهیز  بنما ، وقت کشت





 

هر عمل عکس العمل دارد در  کون و مکان
گه ثواب و گاه دارد هم جزا از بهرتان




 

بر ضعیفان ‌و یتیمان کن کمک ، هم اعتنا
خود پسندی از خودت را کن به دور و هم رها






 

خشم خود مخفی نما اندر مصاف دیگران
فرق  انسان ها به تقوا باشد و علم و توان



 

 

داد مظلومان ستاند حق تعالی از بشر
خویشتن داری نما از ظلم و دوری کن ز شر



 

 
 

این مقام و عزت و دوران خدمت نوبتیست
نیست پاینده حکومت،بر تو و بس زحمتیست




 

گر بخواهی دور گردی از خیانت ، تهمتی
کن محبت بر خلایق ، همزمان با خدمتی
 


 


 

کن عمل بر حکم قرآن و امامان و نبی

چون بود احکام اسلام و رسالت منجلی






 

 
گر به دقت بنگری ، احکام دین سازندگی است
آن مفید است و نیاز آدمی در زندگی است




 

دین نمی گیرد ز تو آزادی و هم اختیار
طی نمایی راه حق را  با کمال و افتخار





 

کن حجاب از دیدگانت برطرف  در زندگی
پاک بنما چشم و دل را با خضوع و بندگی


 

 

تا توانی یاد حق کن تا نگردی دل پریش
خشم تو آرام گیرد ، در پناه حق و کیش
 

 

 

 

دور شو از خشم بی جا  و اهانت ناگهان
شو مسلط بر خود و هم  تیغ بران زبان

 

 

 

حق مطلب را بیان کرده  امیر المومنین
از طریق نامه ها و خطبه ها بر مسلمین

 

 

گفت مولا از نبی این گفته را در انتها
کن گرامی مردم بیچاره را در هر کجا

 



 

بالاخص خدمتگزاران و غلامان فقیر
کن محبت ، مهربانی ، بر صغیر و هم کبیر

 

 

دین حق حافظ بود ما را ، بود دری گران

نور حق بر دل نشیند ، با تعبد بی گمان


 

 

توصیه گردد به مردم روزه و خمس و زکات
تا توانی آن  ادا بنما ، اقامه کن صلات



 

حج تجلی گاه روز محشر و عشق و صفا
گشته واجب بر مسلمانان عالم هر کجا

 

 

 

قدرت ما از خدا باشد ، نباشد قدرتی
آنچه داری از خدا دان ، همچو جاه و شوکتی
 

 



گر نداری نور یزدان ، در گناه و ظلمتی

آنچه داری از خدا باشد ، نگردد غفلتی
 





 

فوق هر قدرت بو د ، معبود پاک و بی کران
نیست بالا تر ز یزدان ، در دو عالم  بی گمان

 

 

 

می رسد پایان به بهمن ، مثنوی با عمق جان
همزمان گشته سروده با قیام مردمان

 

 

 


 

این سروده آخرین باشد ، ز خطبه در بیان
می کند روشن اصولی از حکومت را عیان

 

 

 

می برم پایان پیام رهبر والا علی

می دهد  درسی برای حاکمان ما همی



 

چون سروده شامل احکام قرآن و ولاست
همچنین آید مضامینی ، جدا از محتواست

 

 

  
می سراید میسمی بهر خدا و قرب او
اجر خود گیرد ز حی مطلق معبود هو

 

 

 

 

می رسد پایان رجالی نامه ی حضرت کنون
تا شود الگوی مردم ،  آن  بماند در قرون

 

 

 


۴.فصل چهارم

خطبه شقشقیه


۴.۱ردای حکومت





 

گفت مولای شهیدان ، پاسخ یک شبهه را
در پی یک پرسشی از حضرتش ، روحی فدا



 

این همه صبر و تحمل در حکومت ، بهر چیست؟
ریشه ی آنها چه باشد ، از کجا و سوی کیست؟



 

جان جانان ، گو چرا بر تن نمودی این ردا
بعد از آن  دوران تلخ و پر ز آسیب و خطا




 

این همه ظلم و تعدی در حکومت ، نا رواست
گوشه گیری از حکومت ، ریشه اش گو در کجاست ؟




 

خطبه را خواند ولی و مقتدای مومنین
با گروهی از هواداران خویش و متقین


 

 

بعد جنگ مارقین و قاسطین و ناکثین
می کند تبیین نکاتی را برای حاضرین





 

کرد مولا اندکی از حاکمیت را بیان
تا نگردد واقعیت ها ز مردم هم نهان




 

این خلافت ها ، همانند ردا باشد به تن
گر کسی لایق نباشد  ، پس نمی آید به تن




 

می کند حضرت اشاره کنیه ی هر یک به نام
تلخ کردند زندگی بر مردم و شیرین به کام




 

این خلافت ، این ردا ، زیبنده ی عثمان نبود
او کند اقرار بر آن و علی را هم ستود



 

این ردا پوشانده شد با سختی و ظلم و فغان
بهره ها بردند جمعی ، عده ای محروم  از آن




 

شقشقیه در عرب باشد حبابی از گلو
آن برون آید ز اشتر ، از دهان و سوی او





 

می برد اندر دهان ، بعد از سکون و هم قرار
این عمل باشد به همراه صدا و هم گذار




 

نامه ای  آمد به دست مرتضی حین بیان
می شود خاموش در ذکر حقایق با دهان



 

زین سبب این خطبه نامش شد چنین بین عرب
چون علی گوید سخن  در اوج احساس و طرب




 

مردمان خواهند از مولا ، بگوید همچنان
لیک حضرت  این مثل گوید ، بجای هر بیان




 

ابن عباس از علی خواهد ، تداوم در بیان
لیک حضرت می کند پرهیز از هر گفتمان




 

حالتی بر من هویدا شد ، بگفتم این چنین
لیک گشتم در سکون و باز می آید طنین




 

سینه ام پر باشد از علم لدنی از جهان
می دهم پاسخ شما را ، گر بود طالب به آن




 

شعله ای شد مشتعل ، چون کرد فردی یک سوال
پاسخش کوبنده بود  و مابقی هرگز ، محال



 

گر بود اهل خرد ، اهل تمیز و معرفت
گفته ها کافی بود ، بر مردم نیکو صفت






 

گفت مولا نقش من باشد هدایت در امور
می گشایم مشکلات مردمان ، وقت  ضرور





 

من چو محور باشم و تیر ی میان آسیاب
سنگ های زیر و رو چرخش کند با آب و تاب





 

آرد گردد ، گندم و غلات ، با چرخش ز سنگ
آن  نچرخد بی ستون ، یک لحظه ای را  بی درنگ




 

گر نباشد چون امیر المومنین اندر نظام
می شود ساقط حکومت ، تاج و تخت هر کدام





 

نیست پاینده حکومت ، در پی حذف علی
او بود چون قائم یک خیمه  ای ، بعد از نبی



 

می کند آگاه حضرت مردمان را  هر زمان
خواه باشد در حکومت ، خواه باشد بی نشان



 

بر فضیلت های حضرت نیست شکی در میان
این حقیقت را به خوبی گفت عثمان ، در نهان




 

دان که حضرت چشمه ی آب روان جان ماست
هادی فکر  بشر ، هم جان بی درمان ماست



 

در حقیقت  صاحب روحی بلند است مرتضی
معدن فیض است و دانش از خدای کبریا




 

دان علی باشد عزیز و بهترین ها در نظام
جایگاهش بس رفیع است و بود والا مقام




 

می کند سیراب مردم را علی از معرفت
چون که حضرت چشمه ی  جوشان انواع صفت




 

باعث رشد و تعالی می شود ، احکام دین
سینه ی حضرت بود سرچشمه ی  نور مبین



 

این که حضرت از خودش گوید سخن ،از بهر ماست
نیست او را بر دو دنیا بستگی ،  عشقش خداست



 

می کند تبیین برای مردمان و عصر ما
او بود حق و علی با حق بود تا انتها



 

او کند دوری ز حب و بستگی بر این جهان
لیک گوید حرف حق بر غاصبین و خود سران




 

می نهد او پرده ای بر دیده و بر این نظام
بر عملکرد خلیفه در حکومت ، هر کدام




 

نقش حضرت همچو کوهی باشد و آن استوار
آب جاری می شود از کوه و سازد سبزه زار
 




 

دان علی بعد از نبی بی یار و او والا بود
جز خدا و اندکی همراه ، او  تنها بود





 

در خصوص حاکمان گوید سخن مولا علی
بالاخص سفیانیان وغاصبان بعد از نبی


 

 


نیست یار و هم صدایی با امیر المومنین
جز قلیلی از دلیران در نبرد کفر و دین






 

گفت مولا وصف اوضاع بلاد مسلمین
بعد غصب حاکمیت از امیرالمومنین



 

غصب آنان در حکومت ، ظلم باشد ، نارواست
آن بود چون استخوانی در گلو و هم رهاست



 

نیست راهی جز تحمل  ، تا شود روزی عیان
مکر آنان بر ملا گردد ز غصب و هم نشان


 

چاره ای جز صبر و آگاهی نباشد در میان
وقت خود باشد حقایق روشن و گردد عیان




 

چون نمی خواهد رسد آسیب بر دین نبی
شد صبوری صبوری چاره ساز و می شود کند حاکم علی


 


گر کند برپا قیامی بر نظام و خود سران
نیست جز الله یار و همرهی در آن میان




 

او نمی جنگد برای قدرت و کسب  توان
بهر خدمت باشد و حفظ رسالت ، هر مکان





 

گر بخواهی میسمی در هر دو عالم مغفرت
طی نما راه ولایت ، کسب بنما معرفت




 

چون رجالی می کند تشریح دوران را به شعر
از خدا خواهد تمنای وصال و عفو و خیر


 



۴.۲حکومت داری





 

 
بعد فوت مصطفی ، گردد مصیبت ها عیان
نیست راهی پیش روی مرتضی در آن میان
 


 

در نبرد مارقین و قاسطین و ناکثین
شد علی تنهاترین مرد خدا روی زمین





 

خیل مردم با خلیفه عهد می بندد عجیب
حذف شد مولا علی از صحنه با ظلم و فریب





 

می رسد روزی به نام دین شود ظلم و جفا
می شود قتل و جنایت در زمین کربلا
 



 

در حضور مردم و اولاد زهرا و نبی
حاکم ملعون زند چوبی به دندان ولی





 

بر لبان نور چشم مصطفی چوبی زند
او شود رسوا ی عالم ، می شود ثبت و سند



می شود خلف تعهد از نبی مصطفی
از برای کسب دنیا  ، می شود  مکرو جفا






 

بعد احمد ، مرتضی دارد دو ره در پیش روی
صبر بنماید ،شود روشن مرام و فکر و خوی




 

یا قیامی او کند بر ضد اعمال سران
نیست یاری جز خدا همراه مولا در میان





 

اهل ایمان و یقین را نیست ترس و اضطراب
چون که دنیا نزد  آنان نیست چیزی جز سراب











 

 
گر بجنگد با خلیفه ، کشته گردد بی شمار
عده ای همراه او باشند ، با ضرب و فشار




 

نیست ترس و واهمه از غاصبان در هر کجا
در سکینه جملگی هستند مردان  خدا






 

مرتضی خواهد حکومت را برای مسلمین
نیست ارزش کسب آن ، جز خدمت و احیای دین






 

او ندارد اعتنایی بر حکومت ، غصب آن
کفش کهنه نزد او والا تر از کسب نشان





 

نیست ارزش کسب قدرت ، جز شود حقی ادا
این تصدی ها بود از بهر خدمت هر کجا








 

نیست یاری ، جز خدا همراه مولا در میان
تا کند سر کوب و گیرد حق خود را از سران







 

گر علی می داشت ، اندک یاوری سینه سپر
سرنگون می کرد آنان ، چون ابو بکر و عمر




 

می کنند سفیانیان غصب حکومت از  علی
فاجعه در کربلا گردد سبب ، از اجنبی







 

گفت فرزند عمر بر حاکم غاصب یزید
کربلا باشد اسفناک و شود جمعی شهید




 

 
گفت پاسخ ، حاکم ملعون برایش اینچنین
راه ما باشد صحیح و عده ای خارج ز دین




 

چون حکومت حق ما باشد ، نمی باید گریست
من گرفتم حقمان را از حسین و او نزیست






 

گر حکومت حق ما نبود ، پدر کارش جفاست
او دهد تاج و عمارت  بر پدر ،  امرش خطاست






 

گر عمل می شد به بیعت با علی مرتضی
مطمئنا مردمان در صلح بودند و صفا


 

 

 

می شود اجحاف و اسرافی چنان از خود سران
بالاخص در دوره ی عثمان شود خسر و زیان





 

گفت حضرت از برای مردم و آیندگان
می شود درسی برای حاضرین ، آزادگان





 

می خورد سوگند بر یزدان علی مرتضی
در خصوص برتری از دشمن و فکر و رضا




 

لیک دشمن اهل ظلم است و جنایت ، حیله ها
دست من را بسته قرآن و اطاعت بر خدا





 

گر بخواهی یک حکومت با عدالت در جهان
در علی جو ، پایه ا ش بر عدل باشد ، بی گمان

 

 

 

تا نگردد باز تکرار و شود آه و فغان

غصب ناحق حکومت ، با فریب و با سنان






 

بیعتی گردد ز سوی مردمان با مرتضی
تا کند اجرا اصول شرع و احکام خدا





 

می پذیرد مرتضی دعوت ز مردم در نظام

تا شود احکام قرآن جاری و هم مستدام





 

او کند بر پا حکومت بر اساس شرع و دین
لیک بدخواهان ستم کردند با انواع کین




 

او بود حساس بر حق خلایق ، در سریر
می کند اجرا عدالت ، بر صغیر و هم کبیر






 

گفت مولا ، حق حاکم بر خلایق بی شمار
در  خصوص زندگی و کار و تامین و قرار







 

می شود ساقط حکومت ، گر بود رشوه ، فساد
کن تو دوری از تملق ، کسب نا پاک و عناد








 

ارتباط مردمی گردد به پا و هم عیان
می دهد کاهش شکایات و مصائب بی گمان






 

میسمی راه  علی ، راه خدای کبریاست
جانشین مصطفی از اولیا و اوصیاست









 

دان رجالی ، شد مصیبت ، بعد فوت مصطفی
شیعیان در عزلت اند و گوشه ای  ، در انزوا





 

۴.۳ آشوب و فتنه



 

این قطار زندگی همواره چرخان می رود
هر کسی بار خودش بر دوش و نالان می رود



 

می رسد پایان قطار و سوت آن آید به گوش
وقت رفتن از دیار خاکی و هم جنب و جوش




 

پس چرا اینقدر حرص و اینقدر غفلت ز خویش
بین خلایق قبل خود را ، جز کفن بردند بیش؟





 

کاروان زندگی ، روزی به آخر می رسد
بار خود را می نهد ، از درب دیگر می رود



 

این جهان باشد همانند سرای کاروان
روز و شب آیند آنجا ، بهر نوش و بهر نان



 

عده ای مشغول کار و عده ای مشغول بار
نیست آنجا دائمی ، بهر اقامت بی شمار


 

می شوی وارد ز یک  درب و شوی خارج دگر
چند روزی ماندگار و عاقبت گردد سپر




 

هر که بارش بیش باشد چون گهر ، الماس و زر
وقت رفتن سرفراز است و ندارد درد سر




 

خوش به حال مردمان صالح و با منزلت
وقت مردن توشه ی آنان عبادت ، معرفت


 

 

بعد فوت مصطفی ، جمعی به بحث و مشورت
تا شود تعیین کسی بهر امور مملکت




 

 

حاکم اول گزینش می شود ، از بینشان
او حمایت می شود با ضرب شمشیر و سنان



 

 

عده ای خواهان حاکم از قبیله ، طایفه
شیعه و سنی شود ایجاد  و گردد ضایعه

 
 

بعد فوت مصطفی ، جنگ فرق آید پدید
در پی نصب خلیفه ، تفرقه گردد  شدید

 

 

گونه ای گردد گزینش ، جمع افراد و کسان
تا شود مطلوب آنان ، از میان خود سران


 

 

می شود اسرار بر نصب خلیفه در مقام
حاکم  دوم بخواهد از جماعت ، هر کدام


 

 

می شود تعیین عمر ، بعد خودش بین سران
تا نگردد مرتضی بعد از وفاتش ، ناگهان

 

 

عده ای در انتصاب مرتضی ، داد و فغان
حق ما باشد گزینیم و چرا گوید فلان



 

 

انتصاب دومین حاکم ، خلافی بس عیان
نیست آنان را صداقت ، در نظام و در سران



 

 
 

هست مولا همنشین و جانشین مصطفی
دومین فرد است از حیث کمال و ارتقا




 

 

انتصاب حاکمان بعد از نبی خود فتنه بود
بر شریعت ، هم ولایت ،خدشه و هم صدمه بود
 

 


 

عده ای از ترس و بعضا زور بیعت کرده اند
جان آنها در خطر بود و شکایت  کرده اند







 

گفت حضرت در زمان فتنه کن دوری ز شر
همچو کوچک اشتری باش و مرو سوی خطر



 

اشتران را کودکی قادر به دوشیدن که نیست
از برای بار بردن ، جای کوشیدن که نیست


 

 

همرهی یا همدلی با فتنه ها کاری خطاست
گر شود دوری ز فتنه ، مطمئنا آن رواست






 

فتنه و آشوب را در عرصه ی خود واگذار
فرد نادان می کند خود را گرفتار و دچار





 

تا شود آرام فتنه ، حق و باطل بین تمیز
کن تو دوری از بلایا ، تا توانی هم گریز




 

می شود آب روان آلوده و ماهی به دام
تا شود طعمه به چنگ و هم بود شیرین به کام



 

جامعه همواره دارد افت و خیز و هم قیام
گام های محکم ما ، چاره ساز از بند و دام





 

این بود یک امتحان از بهر مردم هم نظام
تا شود پیروز در آشوب و هم یابد قوام



 

نخبگان دوری کنند از فتنه و هم رهنمود
آتش افروزی شود خسران ، بجای نفع و سود



 


در مدینه فتنه ها آمد پدید و شد فغان
حیله های حاکم شام و حکومت شد عیان



 

دید حضرت این شرایط را ، پذیرا شد نظام
تا کند سرکوب فتنه در مدینه ، شهر شام



 

این که نسبت داده شد ، قتل خلیفه بر امام
آن بود تهمت به مولا ، نیست در خوی و مرام





 

شایعه گردید حضرت باعث قتل و قیام
لیک باشد ناصواب و این عمل دور از امام



 

این شعار  ناکثین است  در بلاد و شهر شام
تا گروهی را کند بد بین به مولا  در نظام




 

نیست عزلت در مرام و مشی پاک اوصیا
بین قیام نور چشم مصطفی ، در کربلا



 

نیست تحمیلی به مردم ، سوی مردان خدا
بعد بیعت با علی ، حضرت بپوشد آن ردا


 

 

تا دهد تشکیل دولت بر اساس  شرع و دین
بعد از آن  خانه نشینی و فساد  غاصبین



 

جنگ ها گردد ز سوی ناکثین و خائنین
نیست جایی بهر آنان در نظام مومنین



 

می شود بر پا سه جنگ و می شود فتنه عیان
نیست فرصت بهر تبیین حقایق آن زمان





 

گفت یزدان بر مسلمانان به هنگام نزاع
حامی مظلوم باش و کن ز محرومان دفاع




 

با ستمگر کن ستیز و راه یزدان طی نما

نیست راهی جز صراط مستقیم و بی خطا






 

راه حضرت  ، راه قرآن و خدا و انبیاست
دور گشتن از خطا و فتنه و هم اشقیاست



 

گر شود فتنه ، مشو همراه و هم اسباب دست
نیست عزلت چاره ساز و رهگشا در کار پست




 

دان دوام هر حکومت ، در صفای باطن است
چون امانت نزد آنان است ، حفظ موطن است


 

پاکی و علم است و تقوا ، عامل رشد و بقا
تا توانی  کن عمل هم جستجو در هر کجا






 

گر یقین پیدا کنی بر خالق روزی رسان
نیست اندوه و خسارت بر بشر در هر مکان




 

چون خدا باشد امین و حافظ ما در جهان
کن اطاعت از ولی و انبیا در هر زمان

 



 

میسمی راه ولایت را گزیند در امور
زین  سبب باشد تمنایش وصال و هم ظهور

 

 
 

چون رجالی می سراید گوشه ای از  ماجرا
از خدا خواهد کمک در شرح و تفسیرش ورا

 

 

 

 

 

۴.۴حکومت داری خلفا



 


می دهم شرح وقایع ، می سرایم آن به شعر
با زبانی ساده و گویا ، برای اهل سیر



 

بود دوران عمر جنگ و جدال و ماجرا
از قضاوت های بی جا در امور و هم خطا




 

در صدارت بود ده سال و همه جنگ و جدال
دولت ساسانیان ساقط شود ، گردد زوال


 







 

جنگ ایران و عرب در دوره ی آنان گذشت
از برای دین و قرآن در ره یزدان گذشت





 

می شود ساسانیان ساقط زمان حاکمان
جنگ و خونریزی بود بعضا شدید و بی امان





 

نیست اجباری برای مردمان در دین خود
جزیه باعث می شود امکان بر آئین خود




 

هر که می گردد مسلمان ، او معاف از مالیات
در امان باشد ز اخذ جزیه و هم عایدات






 

دین اسلام است دین اکثر ایرانیان
در پی جنگ عمر با دولت ساسانیان

 




 

داشت تاثیر زیادی دین احمد هر کجا
رهگشا باشد تشیع در مبانی ،  رهنما







 

دین اسلام است غالب ، بین ادیان خدا
بعد پیروزی اعراب و سقوط اشقیا





 

حفظ دین از واجبات است و بود دری گران
موجب حفظ بشر باشد ز خصم و جان هر آن





 

این بود میراث احمد ، گر شود تخریب آن
سالها باشد نیاز آدمی ، گردد همان





 

تا توانی دل بدست آور به جای ضرب و زور
این بود برجا و ماند تا به آخر  تا به گور







 

نقل می گردد عمر از کوچه ای کرده  گذر
می رسد بر گوش او ، دعوای زن با یک نفر








 

می رود بالا ز خانه ، جای در از منزلش
صاحب خانه کند پرسش ز او و عاملش





 

گفت حاکم  روز  روشن معصیت  بنموده ای
غافل از اینکه خدا شاهد بود هر بنده ای




 

محضر  حق است عالم ، مطمئنا بی گمان
حق ۰ببیند هر خطا و هر صواب ما در آن





 

فرض گردد من گنه کار و جفایی کرده ام
با زنی هم بستر و جور و خطایی کرده ام





 

لیک تو با این عمل چندین خطا  بنموده ای
نیست ما  را در تجسس جایز  و آزرده ای






 

بار ها کار خلاف و خارج از شان و رسوم
می کند تکرار و بعدا عذر خواهد از عموم





 

امر او قاطع بود ، اعمال می گردد به زور
می دهد تغییر رای اش ، در قضاوت ، در امور




 

مردمان در زندگی سر درگم و سرکش شدند
نیست آنان را هدف ، هر  لحظه ای سویی روند




 

می کند مولا حمایت ، بر اساس شرع و دین
تا نگردد خدشه ای بر مردم و هم مسلمین




 

گفت مولا ، دیده ای یک اشتر سرکش ، چموش
نیست آن را در  خیار صاحب و هم جنب و جوش






 

گر  بود آزاد اشتر ، می کشد هر بنده ای
چون چموش است  و ندارد منطق ارزنده ای






 

گر گذاری  چوب در بینی ، کنی او را مهار
لیک او وحشی شود ، کی می دهد راکب سوار ؟




 

گفت حضرت دوره ای دوم خلیفه شد چنین
نیست راهی جز سکوت و صبر در انواع کین




 

آدمی دارد تکامل ، در مسیر زندگی
مدتی باشد جنین و رشد او در بندگی





 

می رسد روزی که عمر آدمی پایان رسد
می رود برزخ ، بماند مدتی ، فرمان رسد




 

خوش به حال مردم خوش سیرت و هم اهل دل
در دو دنیا سر فراز و سر بلند و کی خجل



 

گفت مولا عمر دولت ها به پایان می رسد
دوری این غاصبان ، با مرگ آنان می رسد





 

هر کسی تا مرگ دارد فرصت و قدر و توان
بعد از آن آید به گور و سرنوشتش هم نهان





 

بین ابوبکر و عمر را ، چند سالی بوده اند
گر چه آنان بر ممالک سیطره آورده اند




 

نقل گردد علت بغض ابولولو چه بود
از عمر او هست دلگیر و بگویم آنچه بود





 

از برای گفتگو با مردم و حسن نظر
داشت حاکم گردشی در شهر ، با فرض خطر


 

می رود بازار روزی  ، تا کند گشت و گذار
او ببیند کاسبان را ، مردمان بی قرار



 

از قضا بیند ابولولو ، شکایت می کند
از مغیره صاحب خود ، او حکایت می کند



 

گفت پاسخ ای ابولولو ، مکن آه و فغان
صاحبت گوید صحیح  و رو به کارت بی امان



 

از ابولولو تقاضا می کند یک آسیاب
قادری سازی برای مردمان ، ده آن شتاب ؟




 

گفت می سازم ، شوی شهره به عالم در جهان
لیک قصدش کشتن حاکم بود ، در آن میان




 

گفت حاکم بر رفیقان ، این سخن تهدید بود
گر به ظاهر خوب بود و آن همه  تمجید بود



 

کشته گردد در پی ضرب ابولولو ، عمر
چون شود تهدید سوی حاکم و بیند خطر




 

می زند خنجر ابولولو به حاکم صبح  زود
صبحدم آمد عمر در مسجد و تنها نبود






 

می شود او نیمه جان و جان او آید برون
  بعد آن ضرب ابو لولو شود ، او غرق  خون





 

من ندیدم دولتی در طول تاریخ جهان
کان نگردد منقرض با دست خود یا دیگران









 



 

می کند مولا کمک در حد شرع و هم ضرور
تا نگردد صدمه ی بر مردمان با ضرب و زور
 

 

 

 


می کنم در حد ممکن بر خلایقمن کمک

تا نباشدزحمتی یا غفلتی ، همچون فدک
 

 

 


 

حق بود با عترت و منصوب می گردد علی

او بود میزان حق ودر قیامت منجلی








 

میسمی دنبال حق باش و  ببین حق در کجاست
حق بود در راه و مشی نور یزدان ، انبیاست






 

می کند تبیین رجالی ، راه و رسم اوصیا
تا شود الگو برای مسلمین  و  رهنما




 


۴.۵ انتخاب خلفا



 

خطبه بعضا می شود انکار در بین خبر
صحتش تایید می گردد ، بود آن معتبر






 

نقل می گردد ز افراد بزرگی با سند
معتبر باشد میان عالمان و  مستند





 

ابن عباس است راوی ، معتبر باشد کلام
در میان شیعیان و اهل سنت ، هر کدام




 

می خورد غصه ز ناقص بودن خطبه مدام
گر چه خواهد از علی تکمیل گردد هم تمام






 

گفت پیغمبر علی حق است و حق هم با علیست
او بود میزان و  هم قرآن ناطق ، او ولیست



 

روح و جان مصطفی باشد امیر المومنین
نیست همتایی ورا در  عالم عرش و زمین



 

در زمان غسل احمد ، عده ای مشغول نصب
می شود حق امیر مومنان محذوف و غصب






 

تا علی محروم گردد از حکومت بعد از آن
در غیاب مرتضی ، حاکم شود از خودسران








 

هست مولا جانشین مصطفی روز غدیر
لایق و قادر بود بهر حکومت هم سریر








 

نیست باور در عمر ، مولا علی گردد امیر
چون علی از خاندان احمد و باشد دلیر





 

این که می گوید عمر از قول احمد این چنین
آن غلط باشد ، خلافت با نبوت شد عجین





 

می کند اثبات مولا ، می دهد حرفش جواب
با پذیرش در نظام و رای مردم شد خطاب





 

گفت مولا با پذیرش می کنم اثبات خویش
گر چه آن را مصطفی و هم خدا گوید ز پیش








 

این تناقض می رساند بهترین باشد علی
بعد فوت خاتم دین شد ولایت منجلی





 

اعتقاد حاکم  دوم به مولا  شد عیان
می گزیند مرتضی را بین اصحاب و سران

 






 

لیک خود را برتر از مولا بداند ابتدا
زین سبب محروم می گردد  ولی و مقتدا






 

گفت حضرت گر چه می دانم نگردم انتخاب
لیک آن را می پذیرد بهر حق  و هم کتاب






 

می کند اقرار حاکم ، چون علی را او گزید
در میان صاحبان و هم سران او شد امید







 

بر ابو طلحه دهد فرمان عمر ، باید چنین
بعد مرگ من عمل کن ، آنچه گویم بر تو این





 

پنج ده مرد مسلح را گزین از  بهر آن
تا نباشد صدمه ای بر فرد  و هم ذکر بیان









 

می کند اجرا ابو طلحه فرامین را دقیق
او بود نزد عمر محبوب و هم باشد صدیق






 

می دهد فرصت به شورا ، در سه روز و هم سه شب
تا شود  تعیین خلیفه  ، گرچه با زور و غضب





 

گر نباشد بر سر فردی توافق در میان
گردن آنان بزن  بی قید و شرط و هم امان





 

گر کند یک فرد اشکال و دگر اعضا  نبود
می زنی گردن کسی را، رای او باشد کبود





 

گر بود در بینشان ، دو رای منفی در مکان
می زنی گردن دو را ، تا  نیست گردد در میان







 

گر شود آرای ماخوذه مساوی هر کدام
آنکه عف در جمعشان باشد ، بود رای نظام






 

بعد از آن تمکین شود از سوی اعضا هر کدام
می زنی گردن اگر غیر از چنین باشد  مرام






 

چینش شورا چنان تنظیم گردد در میان
تا که عثمان حاصل آن گردد و باشد عیان




 

گر نباشد روی فردی اتفاق و هم نظر
بین مردم حاکمی دانا گزین و هم قدر

 



 

شش نفر را می کند تعیین عمر ، بعد از وفات
تا که آنان خود کنند معلوم حاکم در ممات




 

جانشینم می شود تعیین ، با رای سران
او بود لایق برای حاکمیت ، بی گمان





 

او شود حاکم پس از مرگ عمر در  دولتش
تا رود راه سلف را ، در نظام و قدرتش







 

گر نباشد اتفاقی در نظر ، بین سران
حاکم مردم شود فردی امین و با توان





 

گفت حضرت در تعجب باشم از ترکیب آن
همچنین شرط و شروط حاکم و ترتیب آن





 

چون زبیر و طلحه و مولا علی در بینشان
همچنین سعد ابن وقاس است با عف در میان





 

شخص عثمان نیز گردد عضو آن جمع سران
شرط ها دارد عمر ، تا حق شود محروم از آن






 

نقد کرده نور حق ، در خطبه اعمال سران
بعد احمد هر یکی دارد  مصائب بی گمان




 

هست عثمان تشنه ی قدرت ، دگر داماد او
تا نهایت رای عثمان باشد از جمعی دو رو





 

ابن وقاس است دیگر عضو شورا ، از قضا
بس جنایت ها کند ، فرزند او در کربلا




 

شخص دیگر طلحه باشد از  امیران و سران
طلحه دارد کینه از من ، از ولایت همچنان




 

رای طلحه شخص عثمان است بی چون و چرا
کینه ها دارد ز هارون زمان مصطفی






 

عف بگوید رای من باشد علی مرتضی
گر پذیرد سنت پیغمبر  و هم انبیا




 

همچنین رفتار او باشد چو اسلاف برین
در قضاوت ها بود رایش ز قرآن مبین





 

گفت مولا ، اجتهاد خویش و آیات خدا
هست مبنای قضاوت  ، چون رسول و انبیا



 

عف کند پرسش ز عثمان ، عین پرسش از علی
گفت عثمان می پذیرم همچو اسلاف و نبی







 

زین سبب عف دست بیعت داد با عثمان ولی
جنگ و خونریزی شود در بین آنان منجلی





 

انتظار عف بود گردد خلیفه ، مقتدا
او بود داماد عثمان و کند دعوا به پا





 

لیک می گردد شرایط طور دیگر ، بر خلاف
با قیام مردمان پیچد حکومت در کلاف










 

میسمی دین و سیاست  سخت باشد توامان
گر نباشد حسن نیت در مرام خادمان





 

می کند تبیین رجالی نحوه ی  نصب سران
تا شود درسی برای مردم عصر و زمان






 

۴.۶ خلافت عثمان


 

گفت مولا نقشه باشد ، تا کنم من اعتراض
تا نباشد عاملی بهر قیام و انقراض




 

وانگهی شیعه شود نابود ، با قتل علی
خدشه گردد بر رسالت  در ره پاک نبی





 

زین سبب از بهر اسلام حقیقی ، لاجرم
من شدم هم رای با اعضای شورا ، هم قدم






 

من شدم همراه آنان ، در قیام و هم قعود
تا نگردد خدشه ای  بر شیعیان بدو ورود




 

من امیدم حق تعالی باشد و خواهم نوید
چون که حق باشد مرا کافی او نور امید






 

در حقیقت تقیه کرده مرتضی در عصر خویش
تا بماند راه اسلام و  ولایت ، راه کیش




 

دیده ای فوج کبوترهای صحرایی ، چنین
دسته جمعی کرده پرواز از مزارع بر زمین






 

خیل انبوهی ز آنان دسته جمعی ، توامان
آسمان هم تیره گردد ، لحظه ای از اوجشان




 

من عمل کردم  چو آنان ، در مصاف دشمنان
نیست تقوایی ، به جز حب ریاست در شهان






 

گفت حضرت ، بین عمر را در گزینش در کسان
نیست فرقی بین سعد و صاحب کون و مکان







 

سعد را باشد پسر ، منصوب از سوی یزید
مجری قتل حسین است و کند حضرت شهید




 

من کنار مصطفی گشتم بزرگ و این چنین
حضرت احمد بود سر چشمه ی جود و یقین




 

می کشد فرزند مولا را ، پسر با ضرب و تیر
امر او بر شمر ملعون ، می کند جمعی اسیر




 

نیست زیبنده چنین اعمال دون  بهر مقام
کشتن مردم قبیح است و بود جرم و حرام




 

بین منافق را چگونه می کند ظلم و شتم
تا بدست آرد غنایم ، با جدال و هم ستم




 

از برای کسب مال و قدرت و اهداف خویش
بس جنایتها کند ، حتی به حذف دین و کیش





 

می کشد اصحاب پاک مرتضی در کربلا
تا بگیرد بیعت و منکوب گردد هر صدا




 

قفل دار خانه ی حق  ، صاحب  اولاد بود
  خلق و خوی بچه ها با یکدگر ، اضداد بود



 

چون امیه مظهر ظلم و دگر هاشم بود
بر امیه خود بزرگی و ستم حاکم بود




 

یک پدر دارد دو فرزند ، با عقاید مختلف
یک نفر منفور در اذهان و دیگر منعطف




 

خاندان مصطفی از هاشم و اصحاب او
اهل تقوا جملگی باشند ، هم  اذناب او







 

دوره ی عثمان ، امیه صاحب کرسی شدند
باعث ظلم و جنایت ، مظهر پستی شدند






 

شد معاویه امیر شام با تخت و کلاه
با صلابت می دهد تشکیل دولت ، هم سپاه

 




 

نیست او لایق ، برای مسند و هم  اقتدار
از برای مسلمین ، او نیست فخر و افتخار







 

نفرت آنان شود چندان ، چو بغض کافری
می دهد عثمان ز بیت المال ، پول وافری






 

در زمان مصطفی باشند از صحنه به دور
نیست آنان را مقام و قدرتی ، حتی حضور





 

حاکم شام است از نسل امیه در نظام
باعث خونریزی و قتل و جنایت با امام





 

دید گاه آل هاشم با امیه در تضاد
نیست آنان را شقاوت ، می گساری و فساد





 

گفت مولا شخص عثمان ، اکثرا مشغول خود
می کند اجرا امور شخصی و معمول خود





 

عامل اصلی بود در حاکمیت ، عزل و نصب
گاه می گردد ز افراد پلیدی بسط و غصب




 

دولت عثمان کند منصوب اشخاصی پلید
می دهد قدرت به افرادی چو مروان و ولید







 

عده ای را حکم تبعید است و دور از دولت اند
عده ای مشغول دزدی و به دور از ملت اند




 

متقینی همچو مالک ، هم ابوذر بر کنار
جای آنها پر شود از مفسدان هم تبار



 

شورشی برپا شود بر ضد عثمان در حریم
تا دهد جایش به شخص دیگری ، عالم ، حکیم




 

می شود محصور بیت والی و داد و فغان
چون بود او عامل اصلی هر شر و زیان










 

می کند عثمان تقاضا از علی در این میان
تا کند ختم و نگردد فاجعه هم در جهان



 

می رود حضرت به همراه تنی از  بستگان
تا نماید صحبتی در اجتماع نخبگان





 

می دهد قول شرف حاکم ، به مردم  در میان
رفع گردد مشکلات مردم و  رنج  و فغان








 

می کند مروان شکایت از خلیفه در خفا
او بگوید صحبت حاکم خلاف است و چرا






 

همسر عثمان به مروان می کند اخم و خطاب
شو تا ساکت در حوادث ، می دهی ما را عذاب






 


در خصوص مردم شاکی ز والی و کسان
می دهد فرمان خلیفه ، دفع شر خودسران






 

مردمان سرکوب بنما ، تا نباشد شورشی
نیست آنان را مدارا در امور و سازشی









 

می نویسد نامه ای مروان به مصر و شد جفا
می رساند آن به والی و کند کاری خطا




 

گفت عثمان می کنم انکار اصل نامه را
آن شده جعل و نباشد از من و این خانه را




 

می دهد حضرت تذکر بر خلیفه ، بی شمار
او به ظاهر می پذیرد ،لیک باشد در فشار






 

گفت حضرت بر خلیفه ، مفسدان  مانع شوند
تا کنی اجرا فرامین خود و قانع شوند






 

همسر عثمان به مروان گفت ، در وصف امور
آتش آشوب گردد مشتعل ، با ضرب و  زور







 

مهر نامه از خلیفه باشد و تحریر توست
غفلت تو یا اراده موجب تقریر توست







 

میسمی راه خدا ، راه علی مرتضاست
راه مردان خدا در جبهه ها و کربلاست





 

تا به کی گویی رجالی ، شعر از مولا علی
کن عمل راه ورا در صحنه و کن منجلی

 

 

 

 

۴.۷ قتل عثمان



 

آدمی ماند ز او نامی ، اگر باشد مفید
از برای جامعه یا حق تعالی شد شهید





 

خوش به حال مردم خوش سیرت و اهل دعا

 توشه ی آنان بود تقوای حق و هم رضا





 

مصریان خواهان عزل و برکناری از نظام
لیک عثمان ، می کند اصرار بر حفظش مدام



 

این خلافت از خدا بر من رسیده تا کنون
این ردا را می کنم حفظ و نیاید آن برون




 

می کنم توبه ز اعمال خودم با حفظ آن
لیک ماند بر تنم ، تا مرگ آید همچنان






 

می کند او بر خلافت ، پافشاری شدید
می شود منجر به قتل و این مسائل را پدید






 

نیست عثمان فرصتی بهر صدارت ، بی گمان
او شود مستعفی و گردد چو مردم ، بی امان






 

گر  کند اسرار بر حفظ خلافت همچنان
نیست راهی جز هلاکت بهر او در این مکان





 

می کند  یاری طلب ، بهر وساطت از علی
فرصتی باشد برای حاکم و مرهم همی



 

از علی خواهد کمک ، فرصت بیابد او سه روز

مشکلات و معضلات مردمان کرده بروز








 

فرصتی خواهد برای چاره جویی در امور
لیک نیت چیز دیگر باشد و اعمال زور





 

قصد حاکم بر ملا شد ، از تقاضای زمان
تا رسد نیرو ز اطراف مدینه بی گمان






 

قصد حاکم بود تجهیز  و دفاع از کار خویش
از بلاد آرد قوا و هر که باشد قوم و کیش




 

تنگ تر شد حلقه ی مردم ، پس از اتلاف او
تا نباشد فرصتی بر حاکم و اهداف او





 

زین سبب عزم خلایق می شود قتل امیر
یا خلافت واگذارد ، آن ردا و این سریر





 

چون که مردم حمله ور گشتند بر وی تا درون
عاقبت گردید حاکم بر زمین و شد برون





 

جسم او روی زمین گرم و سوزان چون تنور
می کند مولا سفارش ، تا شود تدفین به گور



 

نقل گردد جسم حاکم دفن ناگردد سه روز
اختلاف مردمان را دارد و کرده بروز



 

هر کسی روزی رود از عالم دنیا چه زود
این بود درسی برای حاکمان ، آخر چه سود





 

آمده بر دفن عثمان ، هجمه ی اشکال ها
جسم او باشد به روی خاک و هم اخلال ها




 

می کند حضرت وساطت ، تا شود عثمان به خاک
دفن گردد در بقیع و خود کند  جانش هلاک





 

خوانده می گردد نماز میت و گردد به خاک
گرچه دارد اعتراض عده ای را در مغاک



 

عده ای مانع ز اجرای نماز و دفن او
می شود بحث و جدل در این خصوص و گفتگو

 

 

می کند حضرت وساطت ، تا شود ختم به خیر
می دهد فرمان حق را  ، تا شود اجرا چو غیر



 

قبر عثمان ابتدا خارج ز شهر و هم بقیع
در زمان حاکم شام است ، گردد آن وسیع




 

تا نگردد بر خلیفه هم اهانت یا سوال
علت دوری چه باشد ، نیست بر طبق روال

 

 



قبر عثمان در بقیع می باشد و از هم جداست

قبرهای اسلفش هم در کنار مصطفی است
 




وقت تشییع جنازه می شود صد ها سوال

چون که شد عثمان میان جمع یاران ظلال




 

اکثرا گویند خوب است و شهادت می دهند
گر چه حکم حق تعالی در  قیامت می دهند






 

پیک آید سوی عثمان ، از علی خواهد امان
از علی خواهان آب است و وساطت در میان

 

 

 

 

 

آب را بستند مردم بر وی و اهل و عیال

تا شود تسلیم حاکم ، در پی آن بی جدال




 

باز عثمان می کند از  مرتضی آبی طلب
می رسد آبی برایش ، در ظروف و یک حلب



 

آب آرد ، از برای غاصبش ، نور جلی
می شود در کربلا ، بی آب فرزند علی



 

بین تمایز در نبرد حق و باطل را عیان
می رساند آب را در هر شرایط بی امان


 

در مقابل دشمن دون در زمین کربلا
آب را بسته به روی اهل بیت مرتضی




 

جسم اولاد پیمبر بر زمین کربلاست
عامل آن وارثان حاکم و هم اشقیاست





 

روزها هم بگذرد تا دفن گردد تن به خاک
در زمین کربلا مدفون شود اولاد  پاک




 

گر شود دقت ، تشابه ها بود در ماجرا
لیک باشد ناروا و این کجا و آن کجا






 

این دهد جانش برای نشر دین مصطفی
امر بر معروف و نهی ناکثان در نینوا



 

دیگری خواهد حکومت از برای خویش و کیش
گر به ظاهر می کند اظهار بر اصحاب پیش



 

می کند اظهار  اذناب خلیفه ، چون قصاص
لیک حق باشد گواه و خود بگیرد هم تقاص







 

حامیان شخص عثمان در نبرد تن به تن
باعث قتل گروهی در جوار و هم وطن







 

می دهد نسبت امیه ، قتل عثمان بر علی
نیست زیبنده چنین تهمت به مولا و ولی







 

از برای مرتضی اولا بود احکام دین
می کند سعی خودش ، در حفظ اهداف مبین




 

چون که او خواهد حکومت از برای مسلمین
کی کند مولا خلاف دین و قرآن مبین






 


دین حق را در جهان تفسیر و هم جاری کند
در نزاع مردم و حاکم ، ز حق یادی کند



 

این همه لطف و محبت از ولی و مقتدا
پاسخش دشنام باشد ، بر منابر هر کجا




 

در جماعت ها اهانت می شود بر حضرتش
غفلت مردم سبب گردد ، مقام و شهرتش






 

میسمی مردم به دنبال هوا و رزق خویش
نیست آنان را تمایل در نزاع دین و کیش




 

گو رجالی حق مطلب را ز مشی مصطفی
چون شود تاریخ تکرار و دهد  درسی به ما






 


۴.۸ دوران حضرت علی (ع)
 

 

خطبه ای خواند علی بعد فتوحات و نبرد
شقشقیه نام دارد ، حضرتش تشریح کرد

 


 

پیش بینی می کند احمد وقایع بعد خود
آن محقق می شود همچون  مصیبت ها که شد

 

 


 

گفت پیغمبر به مولا، بعد من شاهد شوید
قاسطین و مارقین و ناکثین آید پدید





 

قاسطین در ابتدا دارند  بیعت با علی
می شود نقض  تعهد هم ستیزه با ولی




 

گر به ظاهر هم صدا و هم عقیده با ولی
لیک نبود آن مداوم ، شد حقایق منجلی






 

گشت بیعت با علی ، چون طلحه ها در ماجرا
چند ماهی بگذرد ، آن نقض گردد ، هم رها





 

همچنین کرده جفا بر عهد خود شخص زبیر
عده ای سوزند در آتش، چو آنان در سعیر





 

دان زبیر و طلحه دارد عهد و پیمان با علی
بعد مرگ شخص عثمان  می شود آن منجلی





 

عده ای خار ج ز دین گردند ،همچون مارقین
سست باشد پایه ی ایمان آنان ، همچنین





 

ناکثین پیمان شکن باشند ، در عهد و قرار
نیست آنان را صداقت ، در امور و هم شعار




 

می دهد هشدار  پیغمبر به همسر ، در حیات
گر تو دیدی حمله ی سگ ها، بدان راهت خطاست




 

گفت احمد ، بعد من گردی دچار جنگ سخت
اوزه های سگ شنیدی ، آن نشان از خصم بخت






 

می شود همراه  طلحه ، زوجه ی احمد نخست
لیک می گردد پشیمان بین راه و خود نجست




 

عده ای بر عایشه گویند ، فکرت اشتباه
نیست اینجا جای موعود نبی و بین راه






 

می شود او قانع و جنگ جمل آید پدید
سخت باشد بر علی جنگیدن و باشد شدید




 

چون که دشمن کرده همره ، همسر نور خدا
در ره حق ، او نگردد مانع و راهش خطا






 

می شود در بصره جنگ و می شود سرکوب آن
لشکر مولا شود پیروز بر خیل کسان




 

ضربه ای بر پای اشتر ، عایشه آید به خاک
او بیاید در مدینه ، طلحه می گردد هلاک






 

عایشه آید مدینه  ، با کمال احترام
او خطا بنمود در جنگ و جدالی با امام





 

عایشه محصور گردد ، تا نگردد او هلاک
پای اشتر می شود قطع و بیفتد روی خاک






 

اولین جنگ علی با قاسطین باشد جمل
کشته می گردد کثیری از خلایق زین عمل





 

او ندارد حب جاه و قدرت دنیای پست
او بجنگد با ریاکاران بی تقوا و مست





 

شد معاویه امیر شام با حکم عمر
نیست حکمش مورد تصدیق مولا ، معتبر





 

می شود تحمیل جنگ و باعث رنجی شدید
همچو عمار است در صفین و او گردد  شهید




 

فتنه ی  دشمن شود پیروز در جنگ و جدال
مکر آنان شد موفق ، در ستیز و هم ضلال




 

می شود بر نیزه ها  قرآن و می خواند رقیب

باور لشکر شود تضعیف ، با مکر و فریب

 

 

 

 

 

حرف لشکر توبه ی حضرت بود در ماجرا

این نبرد مسلمین با مسلمین است و ولا






 

مالک اشتر رسد بر دشمن و کارش تمام
لیک فرمان می رسد از قائد اعظم امام




 

ختم کن جنگ و عدو مکرش شده غالب به جنگ
چون گروهی نیست باور  ، میخ کوبیدن به سنگ




 

حرف لشکر  توبه ای حضرت بود در ماجرا
این نبرد مسلمین با مسلمین است و ولا





 

می رسد پایان نبرد و اشعری خورده فریب
عمرو باشد در مقابل ، می کند حاکم رقیب
 

 


 

مرتضی خواهد حکومت از برای حفظ دین
چون تلاشش حفظ قرآن است و احکام مبین




 

جنگ دشمن با فریب است و خیانت از جهال
نیست فرصت بهر تفکیک حقایق در ظلال

 

 

 

 

 

بود آسان ، جنگ حق و باطل عصر نبی

لیک در وقت ولایت گشت دشوار آن همی

 

 

 


چون جدا باشد ره باطل ز یزدان بیش بیش
لاجرم آید ستیزه در نبرد نفس و کیش


 








 

جنگ دیگر نهروان است و خوارج را قیام
کشته می گردند جمعی غافل و ضد  امام






 

دان خوارج  شیعه را کافر بداند در مرام
خون آنان را حلال و اجر خود را هم تمام




 

ابن ملجم از خوارج باشد و  کرده جفا
فرق مولا می شود پر خون و می گردد جدا






 

ده و دو کرده خلافت ، شخص عثمان آن زمان
مردمان باشند شاهد ، هست اسراف و  زیان





 

در زمان مرتضی دیگر نباشد این چنین
چون عدالت گشته بر پا ، در میان مسلمین





 

منفعت های خلاف و پول بی حد و حرام
باعث جنگ و جدال است وخیانت بر امام




 

می شود تاراج اموال نظام و این و آن
نیست آنان را حذر در صرف بی جا و عیان






 

مرگ عثمان شد بهانه ، تا شود جنگی به پا
عده ای محروم گشته از مقام و هم ردا





 

بیعت مردم دو چندان است با نور جلی

بعد عثمان شد حکومت در ید مولا علی







با قیام مردمان ، پائیزشان نوروز شد

در بهار زندگی ، شب هایشان چون روز شد

 

 



 

عده ای با پای لرزان ، عده ای از فرط شوق
جملگی سوی  مدینه ، آمده با عشق و ذوق

 

 

 

 

 

با قیام مردمان ، پائیزشان نوروز شد

در بهار زندگی ، شب هایشان چون روز شد





 

بهر بیعت با علی آیند  ، با عشق تمام
جملگی از بهر دیدار  امیر و هم امام






 

مردمان خوشحال از نصب ولی و مقتدا
بیعتی جانانه باشد ، با علی مرتضی







 

 

هر که دارد راه او ، قطعا شود پرهیزکار
راه او راه پیمبر باشد و هم کردگار



 

راه حضرت راه یزدان باشد و هم انبیا
نیست او را لحظه ای غفلت در این راه خدا


 




 

میسمی ، با استقامت می توان پیروز شد
روح و جان را از بلایا دور و هم  افروز شد






 

 

می دهد پایان رجالی ،خطبه ی نور یقین
جانشین مصطفی باشد امیر المومنین






 

 

فصل پنجم

 فرازهایی از خطبه اول نهج البلاغه

۵.۱ خداشناسی



 

گاه باران بر دل و گه آن ببارد کوه و دشت
گر ببارد در بهاران ، موجب سبزی بگشت



 

دان پیام اهل بیت و گفته های مرتضاست
همچو باران بهاری بر دل و بر جان ماست



 

باعث شادی روح  و درک دانش می شود
دید ما از حق فزون و کسب بینش می شود



 

سخت تر از کوه  آهن باشد و گردد چه ریز
آتش از آهن بود سخت و کند آن را چه تیز


 

آب بر آتش بریزد ، می کند خاموش آن
باد باشد فوق آب و می کند جاری هر آن




 

آدمی را قدرت عقل است و دارای توان
باد آید تحت امر و می شود غالب به آن



 

سخت تر از آدمی خواب است در کون و مکان
لیک غم غالب بود بر خواب و می گردد فغان



 

هست آرامش ، که مافوق غم و هر سختی است
ذکر حق همراه با پاکی جان ، خوش بختی است



 

خطبه ی اول ز مولا ،حاوی اسرار ناب
در خصوص خلقت هستی دهد ما را جواب




 

با تدبر ، با تامل ، در کلام مرتضی
پی بری بر حکمت و پند امام و انبیا

 

 

 

منبع علم است و باشد معدن جود و سخا

کاوش ما زنده سازد راه و رسم اوصیا



 

عاشق جانانه خواهد ، تا شود سیراب عشق
از حقیقت های ناب و معرفت  ، دریاب عشق









 

ای خدا توفیق ده ما را به علم و معرفت
تا شود حاصل کمال و عزت و هم منزلت







 

نحوی تشکیل عالم را علی گوید چنین
گفته های حضرتش پر محتوا و دلنشین





 

جمع گردد خطبه ها و نامه ها در یک کتاب

مردم وقت و خلایق را بود حضرت خطاب






 

می کند آن را رضی جمع و رسد بر دست ما
بند بندش گوهری ناب است در ارض و سما



 

اکثرا بعد محمد گشته تحریر و بیان
این ادب را می نماید ، در حضور دیگران



 

چند سالی از حکومت دور و کمتر دیده شد
چون خلافت بود جاری وَ علی نادیده شد


 

جنگ های داخلی با مارقین و ناکثین
مانع نشر حقایق باشد و تبیین دین

 


 

فرصت حضرت بود کوتاه در تبلیغ دین
آنچه ماند از علی ، دری گران است و ثمین






 

گر بخواهی پی بری از بود چیزی در جهان
ضد آن را کن تماشا ، تا شود ذاتش عیان



 

حق بود خارج ز این اصل و قواعد در میان
نیست او را ضد و تنها اوست باقی در جهان



 

روشنایی یک حقیقت باشد و مجهول ماست
لیک ضدش قابل درک است ، تاریکی کجاست




کی جنین قادر به اظهار و بیان از خود هر آن

نیست کس قادر به توصیف خدای انس و جان







 

عده ای دارند شکوه ، بر علی در روز و شام
نیست بر تو استراحت ، ای ولی و ای امام




گر بخوابم ، می کنم ضایع حقوق دیگران

روز باشد از برای مردم و بر این و آن




 

گر بخوابم  شب ، کنم محروم خود را از خدا
پس نمودم ظلم بر جسم و کنم ذکر و دعا

 




 

چون بشر قادر نباشد از حقیقت بر خدا
لیک شکر حق تعالی کی شود کامل ادا

 


 

آنچه باشد سازگار و هم مفید و بی ضرر
نعمتی شد آن ، بود دری گران مافوق زر




 

آنچه باشد ناصواب و می زند آسیب ها
آن حرام است و نباشد نعمتی سوی خدا

 

 

 

 

حق بود مافوق انسان و کبیر و بی مثال

او دهد ما را صفای جان و می خواهد کمال





 

نعمت حق می رسد دائم به ما ، هر روز و شب
لیک ما غافل ز رحمت های بی پایان رب





 

گفت مولا در خصوص حق تعالی این چنین
نیست حدی قابل تصویر ،  از نور مبین




 

هر که خواهد نور یزدان ، بر دل و افکار خویش
آن بود در پاکی جان و دل و اذکار خویش



 

از صفات حق شده اندک صفاتی را بروز
ظرف ما محدود باشد ، از پذیرش ها هنوز



 

هر چه باشد از خدا بی عیب باشد ، نعمت است
گر به ظاهر تلخ باشد ، در تصور نقمت است



 

جسم و جان با نعمت و انواع آن گردد امان
نیست نعمت ، آنچه آرد صدمه بر روح و روان




 

چوب دستی می زنی بر فرش ، در ظاهر بد است
لیک سازد پاک آن را از درون و سرمد است




 

در مصیبت ها کنی یاد خدا را توامان
او بود فریاد رس ما را ، هماره بی امان




 

    موجب بیداری و یاد خدا گردد هر آن
پاکی روح و روان حاصل شود هم بی گمان




 

دان صفات حق تعالی مستتر در ذات اوست
قابل توصیف نبود ، ذات بی پایان دوست









 

آدمی باشد صفاتش اکتسابی  در جهان
طی  دوران و زمان گردد نصیب و هم عیان





 

حق تعالی در صفات خود تجلی می کند
اعتلای آدمی را باعث و جان می برد



 

گر بخواهی فیض حق را ، پاکی روح و روان
می کند نزدیک ما را  ، با خدا ی بی کران



 

قدرت ما از خدا باشد ، نباشد قدرتی
اذن حق مقدور سازد ، هر تحرک ، فرصتی




 

نور خورشید است تابد بر زمین و آسمان
منبع اصلی خدا باشد ، جهان بینی از آن






 

نور خورشید است رخشان و بود آن در مدار
دوری و نزدیکی ما باعث لیل و نهار



 

آن ندارد روز و شب ، در عالم و کون و مکان
می درخشد در جهان و پرتوش باشد عیان




 

میسمی مشتاق نظم است و خلوص و هم توان
از خدا خواهد روانی در سرودن ، هم بیان




 

می سراید خطبه ی اول رجالی بر عموم
حاوی اسرار ناب است و نکاتی در علوم



 

 

۵.۲ نقش دین در انسان



 

تابش نور خدا مقدور می گردد ز دین
عامل آرامش است و حافظ ما در زمین



 

آنچه باعث می شود آرامشت ، یاد خداست
بهترین هدیه برای آدم و هم جان فزاست



 

نور حق بر دل بتابد ، موجب آرامش است
درد دل را می دهد تسکین و آن را کاهش است



 

آنچه باعث می شود آرامش ما را هر آن
آن عمل بر شرع باشد ، یاد یزدان بی امان


 

کوه ها گیرند لرزه از زمین با اصطکاک
گردش ارض و تلاقی هوا را اشتراک



 

قسمتی از کوه باشد در زمین و هم نهان
از تراوش های بی جا منع می گردد هر آن




 

نقش دین و انبیا چون کوه باشد در زمین
باعث آرامش انسان و دوری از حزین





 

دین بود چون پنجره بر روی دیوار برون
می رساند نور خورشید و هوا را اندرون



 

در حقیقت ، اعتلای ما ز دین است و ولا
باعث احیای جان است و تعالی هر کجا
 

 


 

جسم ما دارای حس است و جوارح در درون
می شود با عقل کامل ، آدمی فهمش فزون




 

دین کند تاثیر بر هر یک ز اعضای بدن
می دهد تغییر باور در عقاید هم سنن



 

خلق و خوی ما کند تاثیر از احکام دین
باعث رشد و تعالی می شود نور مبین


 

دین بود مجموعه ای از  باور  و اخلاق و کیش
آمده بهر خلایق از زمان دور و پیش



 

می شود ابلاغ سوی اوصیا و انبیا
آن پیامی بر عموم مردمان سوی خدا


 

جهل باشد همره ما همچو سایه بی امان
دور گردد با کلام اولیا و سالکان




 

انبیا رابط میان مردم و یکتا امید
حامل امر خدا و هم معارف را نوید
 

 


 

گفت مولا ، حق شناسی ابتدای فهم ماست
می شود باعث تو را در درک دین و اعتلاست



 

غیر از این باشد ،کنی تقلید بر دین خودت
کی کنی تقلید دین کردگار و خالقت



 

حق شناسی باعث اصلاح در اخلاق ماست
باعث تحکیم در فهم و عقاید از خداست


 

سعی ما باشد هماره باور حق ، چون قبول
نیست باور موجب افت و هلاکت یا افول



 

باور یزدان کند محکم عقاید ، دلرباست
می کند ایمان ما را  قاطع و هم ارتقاست




 

فرد مخلص ، معتقد بر منجی یکتا بود
تکیه گاهش خالق و معبود بی همتا بود



 

مخلصین واقعی دارند آرامش ، ثبات

نیست تفکیکی میان ذات یزدان و صفات





 

آب مر طوب و رطوبت در درون و ذات آب
گر رطوبت اخذ گردد ، نیست آب و آن سراب
 

 


 

زین سبب گویند حق را شامل کل صفات
چون صمد باشد ز انواع صفات و در حیات




 

دین اگر گردد قبول و باوری در آن نبود
نیست آن پاینده و فهمی ز یکتای  وجود





 

خوردن شربت کجا و طعم آن دانی کجاست
هر دو شیرین است ، اما خوردنش جان را شفاست



 

عامل اصلی برای شهد و شیرینی تمام
ریشه اش شکر  بود ، در نوع هر یک ، هر کدام





 

گر حیات و جنب و جوشی در خلایق می شود
منشاش از حق تعالی باشد  و جان می دهد




 

گر شود احساس ، نقش حق تعالی هر زمان
می توان گفتا خدا را باور و بینی عیان



 

می شود اظهار  و هم یاد خدا  همواره بیش
بالاخص در سختی و رنج و مصیبتهای خویش




 

ریشه و سر منشا هر چیز باشد کبریا
این سبب گردد که توحیدت شود تام از خدا



 

از صفات حق تعالی ، می توان حق را شناخت
زندگی دارد مصائب ، سختی و هم برد و باخت

 

 

 

جمع اضداد است یزدان ، ابتدا و انتهاست
ظاهر و مخفی بود در عالم و او را بقاست




 

اوج اخلاص است ، در یکتایی جود و صفات
لیک حق یکتا بود ، آن در هم و باشد چو ذات



 

جای ذکر یک صفت ، گوئید حق عین صفت
حق بود عین صفات و هم کمال و معرفت



 

با تمایز در صفات و در وجود  لایزال
آن تناقض می شود در وحدت و هم در کمال







 

ذات حق مخفی بود بر مردم و خلق جهان
چون بشر محدود باشد در زمین و آسمان



 

آدمی تشکیل گردد از حیات و هم صفات
این نیاز خلقت و انسان بود ، بهر حیات




هر که زاهد شد ، شود محبوب یزدان و عوام

این بود ناشی ز پاکی روان وهم مرام
 

 


 

آدمی دارای حس است و صفات و خلق و خوی
همچنین دارای عقل است و غرایض پیش روی




 

فرش باشد مشتمل بر تار و پود و رنگ و  قاب
جز جز اش چون صفات فرش بنگر در خطاب



 

آدمی کامل شود با شهوت و ادراک و هوش
همچو تار و پود می باشد صفات و جنب و جوش



 

همچنین با نام می گردد مشخص در عوام
لیک تحسین می شود  با خوی و اخلاق و مرام



 

می توان گفتا بشر ، توصیف گردد با صفات
یادی از او می شود ، حتی که باشد در ممات




 

در ملائک نیست شهوت ، همچو انسان در زمین
می توان گفتا بشر ما فوق او باشد ، برین





 

همچنین محروم باشد ، غیر انسان از خرد
چار پایان ، با همه قدرت  ، بشر را می برد






 

حق هدایت می کند با انبیا و اوصیا
وحی می گردد به آنان ، هم به ظاهر هم خفا







 

میسمی خواهان قرب است و جمال کبریا
از خدا خواهد وصال و باور حق هر کجا




 

سخت باشد باور یزدان رجالی در نخست
جز خدا در زندگی ، دیگر کسی را هم نجست






 


۵.۳ صفات خداوند
 

 

 

نقش حق در زندگی چون نور  باشد در جهان
کی بشر قادر به کاری می شود ، بی نور آن

 

 

 

 

حق نباشد قابل تصویر در اذهان و جسم
هم صفات حق تعالی  در بیان و دید چشم
 

 


 

دان صفاتی از خدا نازل شود بر بندگان
هم تجلی گشته بر کل خلایق در جهان




 

این تصور را که حق چون مادران مهربان
آن بود جهل بشر از حق تعالی ،  بی گمان


 

دان خدا مافوق ذهن است و تصور در جهان
آنچه گنجد در تصور ، آن خدای ذهن و جان

 

 

 

 

جهل انسان ، باور بی جاست در فهم درست
همچو تشبیه صفات حق تعالی در نخست

 

 

 

ظرف جان را پر کن از ظرف خدا در معرفت
گر بخواهی قرب یزدان و کمال و منزلت
 

 

 


 

بین خدا روزی رسان است و کند تامین تو را
کی بشر قادر بود یک لحظه باشد چون خدا
 

 


 

فرد عاشق می کند جان را فدا در راه دوست
چون که بی تاب و تحمل گردد و مشتاق اوست
 


 

هر کسی دارد در این دنیا رفیق و هم زبان
گاه عاشق می شود بر مال دنیا بی امان
 

 


 

می کند  در حد اعلا کوشش و جان می دهد
تا بدست آرد جهان را ، مال و ایمان می دهد
 

 

 

 

گشت مولا عاشق یزدان پاک و کبریا
جان خود را می دهد تا دین بماند هر  کجا
 


 

می کند تبیین خدا را ، در صفات و عز او
باعث فهم صحیح حق شود ، اسرار هو


 

خوش به حال  عاشقان حق تعالی در جهان
جان فدای حق کنند و کسب قرب و هم جنان



 

هر که بشناسد خدا را با دل و هم معرفت
نیست او را در مصائب سستی و هم معذرت

 

 

 

 

سعی حضرت دادن فهم صحیح کردگار
تا که حق گردد پرستش ، با عبادت ، بی شمار


 

او بود شمعی که روشن می کند اذهان ما
از جهالت های بی پایان و غفلت از خدا


 

چون بشر دارای عقل است و تصور در امور
حق کند تصویر در ذهن و کند خبط حضور




 

در مقابل بین ملائک ، در عبادت یا ثنا
جملگی مشغول ذکرند و نیایش با خدا



 

نیست خبط و یا خطایی چون بشر روی زمین
تابع محض خدایند و همه اهل یقین




 

زین سبب پیغمبران را می کند دعوت خدا
بهر ارشاد جوامع از گناه و هم خطا


 

این صفات دنیوی زائیده ی افکار ماست
این تجلی خفیفی از صفات کبریاست



 

چون خدا دارد احاطه بر بشر ، کل جهان
زین سبب قادر نگردد کس به توصیف و گمان


 

حق مبرا از تعابیر غلط در ذهن ما
کس نداند ذات و هم اوصاف پاک کبریا



 

می کند تبیین چه زیبا نقش یزدان را علی
شد هویدا در مرام و در بیانش منجلی


 

طرح انواع سوالات از وجود و از خدا
ناصحیح است و برد اذهان ما را در خطا


 

چون خدا بر کل عالم می کند فرماندهی
بر جهان باشد محیط و می کند ساماندهی



 

گفت صادق ، نیست جایی در زمین و کهکشان
حق نباشد حاضر و آگاه بر کون و مکان



 

حق تعالی ناظر و شاهد بود در هر زمان
هم چو جان اندر بدن باشد، حضوری بی امان



 

تک تک سلول ها دارد حیات و هم ممات
اذن حق حاکم بود در هر شرایط بر حیات


 

گشت مولا عاشق یزدان و می گردد فدا
زین سبب جان می دهد در راه  معشوقش خدا


 

می نماید حق تعالی را علی آنگونه هست
بر جمیع مسلمین و مردمان حق پرست



 

عاشقان مشتاق دیدار خدا و هم نشاط
گر چه مخفی از بشر، اسرار هستی هم چو ذات 


 

نقش حق باشد عظیم و گشته پنهان از نظر
روح حق جاری و باشد منشا طیر بشر

 

 

 

نیست مثل و نیست خالق از برای  ذوالجلال
هست یزدان واحد و هرگز نیابد او زوال



 

لحظه ای گردد بشر بر حال خود در زندگی
می شود نابود و می گردد دچار تیرگی




 

گر شود خارج حیات و گر شود عمرت تمام
نیست کس قادر دهد جانی دوباره در قوام


 

این جهان را کن تصور هم چو یک جسم بشر
نقش حق باشد عیان در خلق عالم ، هم نظر



 

حق تجلی می کند در عالم و هم در نبی
همچنین آیات قرآن از خدا شد  منجلی

 

 

 

حق کند نازل پیام و هم شود فهمش عیان
پس خلایق را نباشد مشکلی در شرح آن




 

کل هستی در نظام و تحت امر  حق نهفت
نحوه ی آن بر بشر مجهول و آن را کس نگفت


 

وصف بی پایان نمی گردد بیان با عقل ما
عقل ما محدود باشد ، ناتوان از  ماورا



 

حق بود مخفی ز دید و ذهن انسان هر زمان
شد خلایق را عنایت از خداوند جهان


 

حق نمی گردد تصور در علی یا هر بشر
دان علی محدود باشد ، حق نبینی در نظر


 

عده ای در اشتباه و ذهن ما اندر خطاست
گر تصور این شود ، یزدان ببینی ، در سماست


 

حق شده تشبیه بر نور و خدا کرده بیان
تا شود در فهم انسان ، در جهان و لامکان


 

نیست ثابت حق تعالی در مکان و در زمان
چون که باشد در تناقض با وجودش هر مکان


 

نور باعث می شود دیدار ما را بی امان
زین سبب تشبیه گشته چون حیات و آن عیان


 

میسمی خواهان راه و مشی مولا مر تضاست

هر که دارد راه او ، دور از بلایا و خطاست






 

جان فدای حق نما ،جانا رجالی با عمل
روی گل , زنبور بینی می دهد ما را عسل

 

۵.۴ ارتباط وجود و موجود


 

خلق ما و کل عالم از خدا گردد ظهور
حق کند فرماندهی بر جن و انسان با حضور






 

حق وجود مطلق است و خالق هستی خداست
بر جمیع خلق عالم او محیط و جان فزاست



 

یک اثر از آدمی اسباب خواهد در پدید
از عوامل از عناصر ، در جهان در هم تنید




 

نیست حق را این چنین در بدو ایجاد و وجود

گر بخواهد می شود ، آنی پدید و هم نمود



 

جنس حق با جنس ما باشد دوگانه در وجود
لیک کی گردد کنار یکدگر همچون جمود



 

می کند تفسیر مولا ، بود حق را هر مکان
او بود نزدیک ما را ، هم چو گردن در جهان




 

این تصور را که حق با ما بود در هر زمان
نیست مانند دو جسم و آن نباشد هم عیان




 

روح باشد عاملی بهر  وجود و هم حیات
جسم بی روح است در حال سکون و هم ممات




 

عاملی دیگر برای جنب و جوش مردمان
نور خورشید است تابد بر زمین و آسمان




 

نور باشد همچو روح و از خدای کبریاست

زین سبب گویندحق نور است ، نامی از خداست





 

روح باشد مظهر پاکی و چون جان بشر
دان بود والاترین نزد خدا از هر نظر


 

در حقیقت نایب حق باشد و قرب وجود
می توان گفتا خدا دارد تجلی در شهود


 

نقش آن در زندگی باشد حیاتی بی گمان
زین سبب گویند حق با ما بود در هر زمان



 

تکیه گاه آدمی روح است و آن مجهول ماست
تا قیامت بر بشر باقی و آن نزد خداست



 

قرب حق مقدور گردد با نیایش با دعا
روح ما بالا رود سوی خدای کبریا





 

آدمی را می توان با خلق و خوی اش هم شناخت
چون که مبنای تمایز در بشر باشد صفات



 

روح باشد مبدا هستی ما روی زمین
  رشد آن در کسب ایمان است و هم کسب یقین




 

آدمی زیبنده گردد با کمال و هم صفات
فاصله هر گز نباشد مانعی در این شناخت






 

از صفات حق تعالی ، شد عیان  اهداف هو
تا که انسان پی برد ، اسرار بی پایان او




 

حق بود قیوم و عالم پرتوش دارد قیام
می دهد بر کل مخلوقات هستی او قوام




 

حق شناسی ، با صفات حق تعالی در امور
چون بشر عاجز ز دیدار خداوند غیور



 

ذهن ما خالی شود از فکر و از اعمال خویش
گر شود تصمیم بر حذف و فراموشی ز پیش




 

نقش حق باشد چنین در هستی و هم در کرات
لحظه ای خواهد شود ، مانند مرگ و هم حیات







 

حق بصیر است و بود بینا ز پیش و هم کنون
لیک انسان نیست قادر بر تماشای درون


 

حق بداند راه خوشبختی ما را ، هر زمان
می کند ترسیم آن را ، در دو عالم بی گمان





 

حق بود مافوق هر چیز و کند ما را نظر
او بود شاهد به اعمال و خصایل از بشر




 

قبل و بعد هر پدیده حق بداند از وجود
هست یزدان آگه و دانا به هر بود و نبود







 

بهترین راه هدایت را کند تبیین خدا

شد تجلی در کلام و در پیام انبیا





 

هر که دارد راه یزدان در مرام و زندگی
موجب آرامش وی گردد و آسودگی



 

در دو دنیا سربلند است و عزیز و با وفا
سرافراز است و ندارد غصه ای روز جزا



 

راه یزدان در کتاب است و بود آن رهنما
با عمل مشهود گرددسر بلندی هر کجا

 




 

باعمل کردن به آیات خدا و فهم آن
رشد انسان را شود موجب ، بدون شک، هر آن




 

هر که خواهد رشد بی پایان  خود را  تا لقا
نیست راهی جز توسل بر خدا و انبیا




 

بیمه سازد راه آنان بندگان را بی درنگ
در سراشیب زمان بینی مصائب رنگ رنگ



 

 کاخ و ویلا   کی دهد ، آرامش روح و روان
مال و ثروت کی شود، خوشبختی پیر و جوان



 

 می دهد آسایش و لذت امور دنیوی
 رو به دنبال امور جان فزا و معنوی




 

هر که باشد در پناه جان جانان ، کردگار
او بدارد تکیه گاه محکم  و یابد قرار




 

می رهد آرامشت با رفتن اقوام خویش
لیک حق باشد همیشه ، دل نمی گردد پریش




 

کن مناجات و عبادت با خدا و بندگی
گر که خواهان تعالی ، در دو عالم جملگی




 

این جهان را حق تعالی می کند انشا ولی
می کند املا حقایق  را بشر ، بر ما همی






 

دانش ما از حقایق باشد و گردد بیان
علم باشد از خدا و شد تجلی در جهان




 

کس نکرده بر خدا املا و او بر پا کند
از ازل بود است یزدان و جهان احصا کند








 

بهر ایجاد اثر ، ما  را نباشد چاره ای
بهره گیری از مصالح ، در بنای سازه ای




 

حق مبرا از بشر در خلق عالم هر زمان
گر بخواهد می شود آنی پدید و هم عیان



 

نیست چون انسان، تفکر  یا که تدبیر نظام
حق بود آگاه بر هر چیز و می باشد تمام




 

گفت مولا در خصوص خلقت عالم چنین
حق ندارد بستگی بر آسمان و یا زمین



 

علت خلق جهان ، مافوق علت های ماست
چون خدا خواهد شود ، بی اذن او ما را فناست





 

چون قیاس حق به انسان ناروا و آن خطاست
کن تو دوری از بیان و هم تصور ، ناسزاست








 

میسمی خواهان عشق و معرفت از کبریاست
از خدا مستانه مشتاق وصال و هم عطاست



 

دل اسیر شهوت و نفس و گناه بی حد است
ای رجالی کن حذر ، هر یک چو دامی و بد است

 

 

۵.۵ جهان هستی



 

جمع اضداد است عالم ، حق کنار هم نهد
می شود ادغام آنان ، مثبت و منفی بود




 

بین نمک را از دو سم تشکیل می گردد ولی
چون شود ادغام ،گردد باعث طعمش همی



 

آب گردد باعث رشد و حیات  هر کسی
روح بخش است و گوارا ، از برای آدمی


 

باعث احیای خاک است و نیاز زندگی
منشا سر سبزی است و هم طراوت ، جملگی


 

گر شود مخلوط خاک و آب کافی در زمین
سبزه می گردد عیان بر روی خاک و دلنشین


 

آدمی تشکیل گردد از هوا و آب و خاک
می شود افزون به انسان ، آتش و هم روح پاک


 

خلق انسان بستگی دارد به یزدان ، نی بشر
نیست ما را اختیاری در وجود هر نفر



 

اذن حق لازم بود در خلق انسان یا ممات
لیک ما غافل ز نوع و نحوه ی آن در حیات







 

نقش ما باشد وسیله ، در حیات آدمی
روح گردد بر جنین و می شود انسان همی






 

نقش مادر بس عظیم است و بود افضل ز مرد
زین سبب دارد مقامی چون بهشت و اجر ، فرد


 

حق به وقتش می دهد انجام ، حاجات بشر
حاجت انسان شود مقبول با اذن و نظر


 

گاه می گردد به تعویق و گهی هم مستجاب
گر بود آن مصلحت ، قطعا دهد ما را جواب



 

لیک انسان زود خواهد ، حاجتش را در نیاز
هم عجول است و تقاضای ظفر دارد ، فراز



 

گل شود باز و شود خوش بوی در فصل بهار
میوه ها حاصل شود، در نوع خود هم بی شمار



 

چون زمستان می رسد ، اشجار می گردد به خواب
نقش هر فصلی بود معلوم و دارد هم حساب


 

گر  شود تاخیر در امر و شود حاجت به دور
آدمی گردد مشوش ، نیست طاقت در امور




 

در مقابل گر شود او لحظه ای حاجت روا
می شود غره به خویش و از خدا گردد جدا

 

انتظار مردمان در خلق انسان هر زمان
نیست در قصد و صلاح حق تعالی در جهان







 

حق کند تعیین زمان خلق هر کس بی گمان
نیست ما را اختیاری در تولد در جهان




 

جسم ما بیمار گردد ، روح ما هم رستنی است
روح باشد ماندگار و این بدن هم رفننی است





 

گر بدن قادر به حمل روح ناگردد همی
روح  می گردد جدا از پیکر هر آدمی






 

گر شود هر یک ز اعضای بدن در انفعال
مرگ آید سوی انسان ، در پی هر اختلال



 

تابع محض ولایت باش ، نی انفاس دون
تا توانی کن حذر از نفس و وسواس درون



 

باش قانع در امور دنیوی ، آزاده باش
در امور معنوی جوینده و تابنده باش


 

شد تجلی یک صفت غالب به هر جنبنده ای
همچو طاووس است زیبا و گهی درنده ای



 

این جهان در اختیار آدمی  باشد هر آن
گردش عالم برای خلقت او در جهان



 

حق کند تعیین برای خلق انسان در نظام
نقش حیوانات و اشجار و گیاهان هر کدام



 

در گیاهان بین شفا و در درختان  میوه ها
بهر انسان باشد و رشد خلایق  هر کجا



 

در صفات و در غرایض بین تمایزهای آن
هر یکی دارد وظیفه در نظام و شد بیان


 

چابکی در اسب باشد ، کودنی هم در خر است
نقش هر یک بهر انسان لازم و هم اظهر است




 

نقش هر یک از خلایق  شد مشخص در حیات
بهترین حالت کند خلق و دهد ما را صفات





 

می کند جلوه صفاتی از خدا در خلق ما
بین تجلی گشته کامل در امام و انبیا


 

زین سبب گویند وجه الله آنان هر کدام
چارده نور مقدس ، جلوه گر شد تام تام



 

آدمی را آدمیت می کند  زیبا صفات
با صفات است و کلام اولیا ما را شناخت

 

 

 

گر بود دل ها به هم نزدیک در  اقصی نقاط
نیست اندوه و غمی از یکدگر هم در حیات





 

خوش به حال مردم اهل کمال و منزلت
نیت آنان بود کسب علوم و معرفت







 

چون خدا باشد علیم و آگه از قبل است و بعد
می کند ما را هدایت ، در مصائب تا ابد



 

هر که امر حق کند اجرا ، در کون و مکان
 حق کند یاری ورا ، در مشکلات و در فغان




 

 حق تعالی می نماید خود به اذهان و زبان
تا نباشد مشکلی در پیچ و تاب این جهان


 

می شود  جاری به ذهن آدمی از کردگار
حق بود ناظر به انسان و دهد ما را قرار



 

شادی روح و روان حاصل شود با دلستان
گر توانی دل نما نزدیک و هم دلها ستان




 

تا توانی بهره جو از اهل بیت و انبیا
چشمه ی جوشان علم اند و معارف هر کجا



 

چارده نور الهی همچو خورشیدی عیان

دل کنند روشن ز الطاف الهی در جهان




 

فیض آنان می کند روشن دل و افکار ما
باعث آرامش جان گردد و عشق و صفا





 

صبر و ایمان و کمک بر مردم و هم ماندگان
هر سه باشد از صفات صادقان و بندگان



رمز پیروزی بود صبر وتحمل در امور

توصیه گردد به آن در وقت لازم هم ضرور

 







 

تا توانی کن کمک بر مردم و بیچارگان
موجب احیای خویش است و صفای روح و جان




 

دان که ایمان و یقین بر انبیا و کردگار
می کند ایمن بشر را از شیاطین کبار







 

میسمی دارد تلاش و تکیه گاهش هم خدا
حق دهد پاسخ ورا در مشکلات و در بلا






 

کن توکل بر خدا جانا رجالی در امور
چون خدا دارد نظارت بر خلایق هم حضور




 


 

۵.۶ آب حیات



 

منشا تشکیل عرش و هستی و کون و مکان
جملگی از آب باشد ، گرچه در ظاهر نهان



 

بین تشابه ها میان این جهان و خلق ما
هر دو از آب است و اذن حق تعالی هر کجا



 

باعث ایجاد هستی می شود آب حیات
لیک مجهول است در فهم و بیان و هم صفات




 

نحوه ی تشکیل انسان و جهان در ابتدا
گفته شد در خطبه ی اول ز مولا مرتضی


 

بهترین باشد میان خلق عالم ، آدمی
این پیام حق بود بر جن و انسان ها همی




 

جان ما از پرتوی خورشید دل ها هر زمان
می شود مسرور و می گردد فروزان بی امان

 

 

 



با تاسی از مرام و خلق و خوی اولیا

سخت آسان می شود طی طریق انبیا



 

هدیه ی آنان کتاب است و بیان معرفت
همچو نور است و شفای جان ز  کبر و معصیت


 




 

حق تجلی می کند در عالم و هم انبیا
نحوه ی انجام آن مخفی ز ما و اوصیا



 

بهره مندی از خصایل در امیر المومنین
موجب افزایش فهم است  و ادراک و یقین




 

تا توانی بهره ها جو از کتاب  مرتضی
آن چراغ و مشعل ما باشد و هم  رهگشا



 

گفت حضرت نحوه ی ایجاد و خلق آسمان
می شود تشکیل از آب بخار و کف بر آن




 

می کند تبیین جهان را ، هادی و نور خدا
گوئیا دارد نظاره ، بر وجودش در سما





 

این نگاه واقعی باشد به عرش و هم سما
علم حضرت چون لدنی باشد و علم خدا



 

با تکان های شدید و  هم تلاطم های آب
می شود ایجاد کف ها و بخاری از پساب




 

می شود هفت آسمان تشکیل با اذن خدا
اولین باشد حفاظی بر زمین و در سما

 

 

 

هست اول آسمان همسان سدی در فضا
مانع هر ریزشی در فوق جو است و سما



 

آب باشد در تلاطم ، لیک می گردد مهار
امر حق بر باد گردد ، مانع قدر و خسار



 

باد می باشد قلم در دست نقاشی علیم
می کشد عالم به تصویر و چه زیبا و عظیم



 

امر یزدان بر ملائک می شود اجرا به آن
تا شود تشکیل انواع خلایق بی امان




 

ابرها گردد فشرده ، در پی بادی شدید
وانگهی باران ببارد از سما و آن پدید


 

باد ها دارد تنوع در زمین و کهکشان
باعث گردش شود در هستی و کون و مکان

 

 

 

 


می شود گلها شکوفا ، می کند گرده فشان
بی بدیل است نقش باد و گل سبب گردد ز آن


 






 

خون شود جاری ز باد و گردش آن در بشر
 عامل اصلی بود در جابجایی ، هم گذر




 

جنب و جوش آب دریا می شود از سوی باد
زنده سازد آب دریا از سکون و  از فساد





 

نطفه باشد قطره آبی ، باعث خلق بشر
با تکامل می شود انسان و آید در نظر



 

آب رنگ و بوم و نقاش است کافی در نگار
تا شود یک صحنه ای ترسیم از دشت و مزار




 

آنچه یزدان می نگارد همره عشق است و جان
فرق نقاش و خدا ، دور از خیال است و گمان



 

به چه زیبا می کند خلق و چه دقت ها شود
می کند ایجاد هستی را ، خداوند احد






 

در مثل گویند حق را چون که نقاشی عظیم
تا که ما قادر به درک و فهم بی پایان شویم




 

کی توان بخشید روحی  بر تصاویر بشر
این بود مختص ذات حق تعالی در اثر






 

گفت باقر ، در خصوص هستی و ایجاد آن
جملگی از آب تشکیل و شود بر ما عیان





 

آب ها در خلق انسان و جهان یکرنگ نیست
  شکل ظاهر در خلایق همگن و همسنگ نیست





 

می شود بر پا فضایی بهر انسان با هوا
وانگهی ایجاد گردد این جهان از بهر ما







 

می شود ایجاد خورشید و زمین و هم کرات
کل هستی می شود تشکیل  از آب حیات




 

در قیاس کوچکش در خلق انسان هم نگر
کیسه ی آبی شود ایجاد و آغازی دگر




 

با گذشت روز و ماه و رشد کودک همچنان
می شود کامل جنین و رشد غائی این جهان





 

من تصور می کنم آب حیات معنوی
با تکامل می شود حاصل ، چو مولا و نبی





 

لیک انسان می شود تشکیل از آب حیات
این حیات دنیوی باشد  ، نهایت هم ممات





 

من تصور می کنم چندین جهان  اندر جهان
آدمی کامل شود ،  با طی عالم  بی گمان



 

بین رحم دنیای طفل است و بود خود عالمی
با تکامل در رحم ،  آید به دنیا آدمی




 

چون اجل آید ، رود انسان به سوی کردگار
او بماند در جهان برزخ و در  انتظار



 

عالم آخر قیامت باشد و وقت حساب
موقع دیدار یزدان باشد و وقت جواب




 

شعر زیبا می شود ، با جابجایی در لغات
گر بود در جای خود ، آهنگ دارد چون حیات



 

گر شود الهام شعری بر ضمیر و بر بشر
به چه زیبا می شود ، بر دل نشیند این اثر




 

خوش به حال شاعر خوش ذوق و هم اهل ثنا
حق کند او را هدایت در کلام و  هم ندا




 

این جهان دارای نظم است و حیاتی بی گمان
چیدمانش در ید یزدان پاک است و عیان



 

نام حق باشد مصور  ، او کند عالم به پا
نیست مانند و نظیری در خلایق یا بنا




 

میسمی ، نقاش عالم بی نظیر است و علیم
نیست مانندی چو یزدان ، او عطیم است و قدیم



 

حق بود جانا رجالی ، هم خبیر و هم بصیر
او کند عالم نظاره ، بر کبیر و هم صغیر




 

 

۵.۷ مقایسه انسانها و فرشتگان



 

گفت  مولا در خصوص خلقت انسان چنین
بالاخص در وقت و در شکل خلایق در زمین



 

ابتدا گردد ملائک خلق و بعدا آدمی
آدم از انواع خاک آید به دنیای دنی

 


 

می شود مخلوط خاک نرم و شور و هم غنی
پیکر خاکی شود تشکیل ، در ملک دنی




 

می شود مرطوب خاک و جسم خاکی شد پدید

روح می سازد ورا ، انسان زیبا و حمید





 

شد مفاصل بعد آن تشکیل با اشکال آن
خشک گردد جسم خاکی و شود دری گران




 

جز جز جسم ما گردد به اذن حق پدید
روح می گردد هویدا درکل اعضا  و سعید




 

اولین انسان شود ایجاد ، بی امر نکاح
بعد از آن خلقت تداوم یابد از زوج و لقاح



 

بار دیگر در قیامت می شود عالم به پا

می دهد پاداش ما را حق تعالی یا سزا










 

می کنم افعال انسان و ملائک را بیان
بالاخص در نقش آنان ، هم تمایز بهرتان





 

دان ملائک مستقر در عالم عرش و سما
دائما در حال تسبیح اند و انواع ثنا



 

عقل باشد در ملائک ، همچو انسان در جهان
لیک شهوت نیست در بین ملائک ، بی گمان





 

هر ملک باشد  به دور از شهوت و غفلت همی
او  ندارد دغدغه ، همسان انسان ها بسی


 

معصیت باشد به دور از هر ملک در آسمان
جملگی آگاه از نقش گناه و خسر آن



 

چون ملائک نزد حق دارا ی قربند و کمال
نیست مانع بهر آنان در صعود و هم وصال





 

عقل آنان کامل است و جملگی دور از خطا
دائما در حال ذکرند و عبادت با خدا




 

هر ملک دارای عقل و هم خیار و انتخاب
نیست غفلت در مرام و بندگی یا که عقاب







 

نیست آنان را چو انسان های خاطی یا شرور
جملگی اهل نشاط و شادی و ذکر و حضور





 

نیست امکان ، آدمی را  بر حضور همزمان
جسم ما مانع شود ، در بود ما در هر مکان






 

در مقابل می شود پیدا ملک در روزگار
همچو خورشید درخشان ، دیده گردد صد هزار

 





 

بر خلاف آدمی ، باشد ملک  در هر کجا
آدمی جاهل ز نوع و جنس آنان چون خفا








 

نیست غفلت در عبادت با خدای ذوالکرام
چون بود دور از هوای نفس و جان خود مدام



 

نیست حیوان را چو انسان صاحب ادراک و هوش
لیک دارای غرایض باشد و هم جنب و جوش



 

آدمی دارای عقل است و غرایض بی شمار
  صاحب تصمیم باشد در امور و اختیار



 

گر  شود غالب بشر بر نفس و بر امیال دون

جایگاهش می شود بالاتر و گردد فزون
 







 

جایگاه آدمی  مافوق  تصویر است و فکر
قرب یزدان را نباشد قابل توصیف و ذکر





 

می رسد انسان مقامش چون اموم و انبیا
گر شود دور از گناه و هم بود اهل ادعا





 


هر که باشد عاشق یزدان پاک و دل سپرد
چون شهیدان در کنار حق  بود ، هر گز نمرد




 


گر توانی کن اطاعت از ولی و هم خدا
تابع محض ولایت باش ، بی چون و چرا




 

آدمی گردد ورای هر ملک در معرفت
با عبادت کردن و کسب مقام و منزلت





 

هر ملک باشد مجرد ، نیست او را شهوتی
چون بود از معصیت دور و نباشد غفلتی





 

امر حق اجرا کند در عالم بالا و پست
همچو انسان می شود ظاهر ، مطیع و حق پرست



 

دان ملک باشد مطیع محض یزدان و امین
امر حق را می رساندَ بر نبی و مومنین
َ

 

نزد ابراهیم آید یک ملک با امر هو
همچو انسان باشد و دارد پیام و گفتگو



 

با فرشته می کند دیدار  مریم در زمین
عین انسان باشد و یزدان پیامش برترین



 

جایگاه آدمی باشد رفیع و فوق فرش
با تعبد با تعلم می رود بالا به عرش




 

دان ملک دارد صفاتی هم وظایف ، هر کدام
می کند اجرا به دقت ، کار خود را در نظام





 

عده ای مشغول تسبیح و عبادت در رکوع
عده ای در حال ذکرند و نیایش با خضوع






 

سجده ها باشد مداوم ، در گروه دیگری
روز و شب مشغول تسبیح خدا و پیروی
 

 



کل عالم می شود نابود و می گردد خراب

گر نباشد در جهان شرب گورا همچو آب
 

 

 

 

 

می شود تامین نیاز آب حیوان و گیاه
آب باشد در هوا و هم ببارد گاه گاه




 

می شود تبخیر آب و بر زمین بارد همی
گردش آب است چرخان ، در وجود هر کسی




 

در حقیقت می توان گفتا وجود هر بشر
بستگی دارد به روح و اذن حق با یک نظر





 

گر شود روح بشر افروز و باشد بندگی
بهر انسان می شود آب حیات و زندگی





 

علم باشد دائما در حال تغییر نظر
لیک احکام الهی ماندگار و بی خطر



 

دل شکوفا می شود با دین و هم با بندگی
علم روشن می کند عقل تو را در زندگی



 

آدمی هر گز نگردد سیر با طی زمان
دائما جویای حق است و حقیقت در جهان




 

گر شود دلها شکوفا ، عالم معنا روی

با تعبد ، تزکیه ، احضار و هم بالا  روی





 

 

این جهان دارای نظم است وحساب و هم تمام
حق و باطل می شود تفکیک ، چون نور و ظلام





 

میسمی دارد تمنا از خدای ذوالجلال
تشنه ی مهر است و احسان خدا و هم کمال







 

ای رجالی ، کن اطاعت از خدا بی چون و چند
گر بخواهی چون ملائک رتبه ای بالا بلند





۵.۸ تکامل انسان

 

گفت پیغمبر به مولا ای امیرالمومنین
تو خلایق را امیری از فلک تا بر زمین


 

این کلام احمد است در حج آخر بهر ما
در غدیر خم بیان گردید ، از سوی خدا

 

 

 

بر ملائک در سما و بر خلایق در زمین
او کند فرماندهی ، بر جن  و هم بر مومنین


 

این لقب مخصوص حضرت باشد و  از کبریاست
گفتنش بر دیگران کاری خطا و نارواست


 

دیده شد در عرش و معراج نبی نام علی
او امیر المومنین است و بود بعد از نبی

 

 

 

نیست بی علت که آید در اذان  شیعیان
نام حضرت بعد احمد ، در اقامه در اذان



 

یک دهه باشد ولایت ، عید قربان تا غدیر
دل بریدن از خود است و پاکی روح و ضمیر



 

عید قربان ، عید پاکی درون از هر خطاست
سر بریدن پس نباشد ، دل بریدن از هواست



 

طرد هر ظلم و گناه و غفلتی در این جهان
آن کنی دور از خود و تنها خدا  خواهی هر آن




 

دین برد ما را به راه انبیا و سالکان
می کند تبیین فلاح و رستگاری در جهان



 

کسب روزی حلال و رزق پاک آدمی
می کند روشن ضمیر و می دهد عزت همی




 

چارده معصوم عالم از خلایق در جهان
ره گشا باشند در نشر حقایق با بیان



 

لطف حق را بین به دامان امام و انبیا
حبل یزدانند و منجی بشر در هر کجا






 

با توسل با تدبر در کلام اوصیا
آدمی قادر به کشف است و حقایق تا سما




هر که باشد در صراط مستقیم و وقف هو

می شود محبوب دلها و نمی خواهد جز او

 





 

علم آنان از خدا و منجلی بر آدمی
هست مافوق توان و قدر انسان ها همی



 

آدمی افزون طلب باشد ، به شهوت های خویش
گاه علم و گاه قدرت را بخواهد بیش بیش



 

خواست های آدمی محدود نبود در نظام
نیست مخلوقی چنین ، در خلقت و خوی و مرام



 

حق کند تامین نیاز جن و انسان و ملک
خلق گرداند زمین و آسمان ها تا فلک



 

حق نهاده فطرت پاک و غرایض در بشر
موجب تشخیص حق و باطل از انواع شر




آدمی حس می کند انواع درد و هم خطر
سردی و گرما دهد تشخیص ، اعضای بشر


 

حق دهد انواع حس و چشم بینا در جهان
تا کنی احساس هر چیز و ببینی بی امان

 


 

ذهن ها تصویر سازد از حقایق با بصر
تا شود آنها شکوفا و درخشان هر نظر


 

می کند ترسیم و بیند عالم از اقصی نقاط
لیک جاهل باشد از ذات خداوند و صفات



 

نیست پایانی برای این جهان و کهکشان
می رود انسان به دریا و گهی در آسمان



 

بلکه جوید علت و اسرار عالم تام تام
عقل ما محدود باشد در جهان و در نظام



 

کنجکاوی باعث کشف حقایق می شود

فرق انسان در جهان را ، با خلایق می شود






 

دایما دنبال حق جویی و هم حق خواهی است

طالب اسرار هستی باشد و آگاهی است






 

حق کند ما را توانا در تخیل ، حافظه
تا شود قادر به ترسیم حقایق ، واقعه




 

بلکه یابد راز هستی در زمین و آسمان
رازها باشد نهفته در  خلایق ، کهکشان




 

هر چه دانش می شود افزون ، دهد ما را نشاط
چون قدح باشد  به بالا ، می دهد خود انبساط





 

نیست سیری در  مقام و قدرت و مال و منال
چون بشر خواهان عز است و ترقی ، هم کمال




 

هست شهوت لازم و باشد درون ما همی
حق نهاده این غرایض ، چون نیاز آدمی




 

هر چه می گردد فزون علم و به بالا می رویم
می شود بر ما سوال و طالب پاسخ شویم



 

قدرت انسان عظیم است و ثریا می رود
می شود آگاه از عرش  و به بالا می رود



 

دیده گردد کهکشان ها ، دیده گردد ریز ریز
قدرت انسان ز حق باشد ، دهد اشیا تمیز




 

آدمی قادر شود بر عمق خاک و در زمین
کشف گردد سنگ الماس و معادن همچنین


 

عقل می گردد شکوفا در پی علم و تلاش
دل شود روشن ز دین انبیا و هم معاش





 

با تفکر کردن و پی بردن از علم جهان
می شود غالب به دریا و زمین و کهکشان




 

روح انسان بس لطیف است و بود افزون طلب
حق دهد نسبت ورا در خلقت و حسن و ادب


 

ابتدا تشکیل گردد جسم خاکی در جهان
می شود مخلوط خاک و آب اندک همزمان


 

گفت مولا مدتی بگذشت تا روحی دمید
آن بود آب حیات و در خلایق شد پدید


 

گر چه در ظاهر بشر همسان و در خلقت یکیست
لیک در باطن تمایز دارد و آن منجلی است


 

چار امزاج است در انسان و دارد برتری
گرمی و سردی بود همراه خشکی و تری




 

مردم دنیا چنین خلق و خصایل را شمول
در مصاف دیگران ، هر یک مرامی را قبول



 

عده ای خون گرم و خوش اخلاق در ذکر و خصال
عده ای خون سرد و کم جوش اند ، بی درد و ملال




 

خلق و خوی و گفتن و رفتار مردم بی گمان
نیست یکسان و سلایق اصل می گردد چنان




 

در مقابل عده ای پر جنب جوش و با تلاش
دیده گردد عده ای بی حال و تنبل در معاش






 

میسمی مسرور از شرح وقایع در غدیر
از امیر المومنین گوید ، امیری بی نظیر



 

معرفت همراه علم و حکمت مولا نکوست
رشد انسان ای رجالی ، در ادای راه اوست

 

 

 


۵.۹ سقوط انسان
 

گفت مولا در خصوص خلقت انسان چنین
بعد خلقت ، مستقر گردد سرایی دلنشین



 

حق دهد فرمان ملائک را به سجده بر بشر
با تمرد می رود شیطان  به جنگ هر نفر


 

گفت یزدان بر ملائک ، نقش انسان را چنین
آدمی باشد ولی و جانشینم در زمین



 

بر ملائک ، حق بگوید ، در خصوص آدمی
خلق بنمایم بشر از جنس خاک و او ولی


 

می کند شیطان تخطی از پیام ذوالجلال
در خصوص سجده بر انسان و امری بی مثال




سالیانی را نیایش هم تعبد می کند

می کند از سجده احذار و تمرد می کند
 




 

گر چه شیطان بود عابد ، قبل خلق آدمی
لیک می گردد برون از جنت یزدان همی



 

حق دهد فرصت به شیطان  و بماند در جهان
می رسد پایان زمان و مهلت شیطان هر آن



 

دور می گردد ز نور و هم خدای لایزال
چون تخطی می کند از امر حی و ذوالجلال




 

سجده کردن چون خلایق نیست در عرف و نفر
بلکه ابراز تواضع ، هم ارادت بر بشر




 

سجده ی جن و ملک مخفی ز ما در عالم است
  نحوه ی آن در جهان مجهول بر هر  آدم است


 


می رود انسان به خاک و می نهد سر را به خاک
آن برای حق تعالی باشد و گردد  ملاک


 

شد حسادت بر بشر ، از سوی شیطان لعین
هست شیطان دشمن دیرینه ی ما در زمین




 

کید شیطان گشت پیروز و دهد انسان فریب
دور گردد آدمی از جنت و هم از حبیب



 

شیطنت ها می زند آسیب بر روح و روان
حق دهد هشدار بر آدم ، ز کید دشمنان



 

حق دهد یک فرصتی بر آدم از اعمال زشت
پاک باشد آدمی در خلقت و هم در سرشت




 

حق نهاده توبه را از بهر ما در زندگی
تا شود مخلوق پاک و هم کند او بندگی



 

در جوار حق شدن، تسلیم شرط حاکم است
قرب حق ما را نیاز و رشد انسان  لازم است



 

روح و جان یاغی بود، کی می توان تسلیم کرد؟
با نیایش می توان همراه و هم تعظیم کرد


 

گفت شیطان من ز آتش باشم و انسان ز خاک
می کنم من وسوسه انسان و می گردد هلاک




 

آدمی چون رانده شد ، کی مى  شود تعلیم کرد؟
دل اگر رنجیده شد، کی مى توان ترمیم کرد ؟


 

باعث تفکیک خوب و بد شود شیطان هر آن
وسوسه یکسان نباشد بر خلایق  در جهان




 

شعله ور گردد هوای جان و انفاس پلید
با تزلزل در مرام و هم اراده  شد پدید



 

وسوسه آتش زند بر جان و بر انفاس ما
تا توانی کن تو دوری از شیاطین هر کجا




 

 

 

 

 


گر نباشد همدلی و همزبانی با کسان
دوستی گردد خراب و نقش شیطان هم عیان

 

 


 

گر شود امیال دون ظاهر ، برای کسب مال
دوستی گردد خراب و می شود جنگ و جدال




 

سالها خواهد زمان تا یک نفر یابی چو دوست
تا توانی کن مدارا  با رفیقان ،چو ن نکوست




 

دان که میزان تاسی از شیاطین بر بشر
نیست یکسان و نما پرهیز از انواع شر




 

راه کج برگشت دارد با تبری از خلاف
تا نباشد صدمه و خوف وخلاف و انحراف




 

حق دهد جان بر عصایی تا بگردد اژدها
معجزه باعث شود ،   با اذن و ایزد در عصا





 

جسم خاکی هم چنین شد ، در پی امر خدا
می شود انسان پدید و روح یزدان شد عطا

 


 

حق بود دلسوز مخلوق و خدا باشد حبیب
می کند شیطان نصیحت ، لیک بنماید فریب

 

 

زندگی دارد مصائب ، سختی و هم مشکلات
پر ز  نامردی نا اهلان بود ،  هم معضلات





 

آزمایش های گوناگون شود انسان هر آن
فتنه ها باشد فراوان ، خارج از ذکر و بیان




 

آنقدر  گردون کند بالا و پائین آدمی
تا فقط یزدان برد نام و از او خواهد همی



 

خوش به حال مردم خوش طینت و هم مهربان
نیست جز یزدان پناهی بهر آنان در جهان



 

نقش شیطان در گناهان واضح است  و هم عیان
دوری از او عاملی در پاکی روح و روان



 

نقش شیطان همچو غربال است در  هر ماجرا
می کند تفکیک خوبان را ز نا اهلان جدا




 

رشد ما در نفی شیطان است و انفاس پلید
عاشقان حق تعالی را مقام است و نوید



 

می شود نزدیک شیطان  ، با روش های زیاد
تا فریبد آدمی را  ، می کند مکر و عناد



 

 

 


 

دشمن انسان قوی و بی مهابا در جدال
می شود با کید او دل تنگ و می آید ملال

 

 

 

 

 

 

وسوسه شد عامل شک و فریب آدمی
شد برون از جنت و قرب خداوندی همی



 

کن جهاد اکبر و آماده شو بهر جدال
گر بخواهی عزت و قرب خدا را ، هم کمال



 

 

می کند ایجاد شک و می دهد ما را فریب
هست شیطان دشمن انسان و می باشد رقیب

  
 

 

این حیات دنیوی پر باشد از انواع دام
گاه باشد ثروت و گاهی فریبد با مقام

 







 

عامل رشد است شیطان ، از برای سالکان
ضربه می سازد مقاوم ، مرد میدان و جوان





 

تا توانی پیشه کن تقوا و جان را بیمه کن
جان و دل را از گناهان پاک  و هم بی کینه کن




 

دان طریق صالحان ما را به بالا می برد
سوی ایمان بر خدا و حد اعلا می برد






 

میسمی خواهد عنایت هم سعادت از خدا
تا شود مقدور بر قرب الهی هم رضا



 

سجده کن جانا رجالی بر خدای بی مثال
گر بخواهی در دو دنیا عزت و حسن و کمال




 

۵.۱۰ ابلاغ رسالت
 



 

بر بنی آدم دهد  یزدان امانت ، هم پیام
بین مردم حق گزیند ، گه نبی و گه امام



 

تا کند اجرا فرامین خدا را مو به مو
این امانت باشد و از بهر مردم  ، سوی هو


 

حق ببیند ظرف جان و وانگهی فرمان دهد
این رسالت را به اهلش ، صاحب جانان دهد
 

 

شرط لازم بر رسالت پاکی روح و روان
شد تجلی در نبی و منجی پیر و جوان



 

می شود مجری حق و امر حق را او ادا
منعکس گردد به خوبی ، هر پیام کبریا


 

هر نبی در هر زمان دارای نقشی بس عظیم
می کند ابلاغ امر خالق حی و کریم



 

بهر ارشاد است و ابلاغ رسالت هر نبی
می کند اجرا فرامین خدا را او همی



 

بعثت پیغمبران احیا کند نقش بشر
جایگاه آدمی باشد رفیع و معتبر





 

پیروی از اهل بیت و همدلی با سالکان
شد سفارش بر عموم و ارتقای بندگان


 

روح بخش است و صفای جان و هم انفاس ما
گفته های مرتضی در وصف انسان و خدا



 

گفت مولا علت ابلاغ احکام خدا
وسوسه سازد بشر را از خدا دور و جدا







 

پیروی از دشمن دون موجب رنج و عذاب
می کند ما را اسیر هر دو دنیا و عقاب





 

نیست ما را شوکت و عزت  ، ز شر نفس خویش
هست شیطان دشمن دیرینه ی انسان و کیش





 

زین سبب آید پیمبر بهر ارشاد و کمال
تا نیفتد آدمی در دوزخ و یابد زوال



 

پاره ای احکام باشد در مذاهب ، بین کیش
دین احمد کامل است و حاوی ادیان پیش



 

ازدواج محرمان در بدو خلقت در نظام

بوده جاری وبین اقوام ونبوده آن حرام





 

ازدواج بین آنان بود جاری و سعید
خواه باشد از محارم یا که افرادی جدید



 

عهد ما با حق تعالی نیست همچون بندگان
ثبت گردد عقد و پیمان یا شفاهی در میان




 

عهد ما با حق تعالی عهد جان است  و نهان
زین سبب دل می شود جای خدای بی نشان




 

گفت یزدان عهد خود را در کتابش اینچنین
شد سفارش بر رهایی از عدوی جان و دین




 

بندگی مختص انسان است و ایمان بر خدا
غیر از این باشد ، یقینا خلف عهد است و جفا




 

نقض  گردد عهد ما با بت پرستی هر کجا
آدمی جویای حق است و لقای کبریا






 

گاه بت گردد مقام و شهرت و مال و منال
جملگی باشند مردود و شود وزر و وبال






 

آنچه گردد باعث دوری ز ایمان بر  خدا
ترک بنما آن عمل را ، هم به ظاهر هم خفا






 

نیست زیبنده بشر را ، در پرستش جز خدا
حق دهد ما را نجات و می دهد عز و بقا




 

آدمی با تزکیه قادر به تسخیر دل است
او مسلط بر نفوس و هم امور  باطل است





 

دوری از الله و دوری از معارف در بشر
کار شیطان است و می گردد بلای هر نفر





 

چون حیل ها می کند در زندگی با روی باز
با ظهور جلوه ای زیبا ز دنیا بر فراز





 

جان جانان می دهد عقل و نیاز  زندگی
تا شود  یزدان ستایش ، در جهان و بندگی






 

شکر یزدان بی حد و لازم بود بر بندگان
پس خدا را کن عبادت ، او دهد ما را توان




 

آدمی طغیان گر و دائم خدایی می کند
او بود غافل که یزدان خود نمایی می کند




 

انتظار حق تعالی کوشش و سعی بشر
تا برد پی بر حقایق با تدبر ، هم نظر




 

آدمی طغیان گر و مغرور و خود خواهی کند
کارهای دون و بی مبنا و هم  واهی کند




 

آدمی دارای عقل است و کمال و اختیار
می کند تدبیر در حل مسائل ، بی شمار






 

عقل را داده خدا از بهر تدبیر و امور
این بود مخصوص انسان و دهد ما را شعور




 

حق دهد ما را توان در کسب علم و معرفت
هر کسی دارد قوا در کسب فن و منقبت






 

رزق و روزی بشر گردد معین با تلاش
حق کند تضمین نیاز بندگان را در معاش




 

در مراتب نیست مخلوقی به جز انسان رفیع
آدمی غافل ز خویش است و کمالات وسیع






 

می شود زیبا و آسان ، این جهان با بندگی
گر شود تدبیر در کار و معاش زندگی





 

حق بود ناظر به انسان و بود آگه ز او
لیک انسان غافل از او باشد و اسرار هو




 

عامل افسردگی در بی خدایی  می شود
رفع حاجات خلایق ، با گدایی می شود





 

غره می گردد بشر بر زور بازو و توان
می شود غافل ز نقش جان فزای روح و جان






 

گر نباشد روح و جانی ، می شود مدفون بدن
جسم خاکی را تعفن گیرد و گردد کفن



 

دان جدایی می شود ایجاد با مرگ بشر
روح می گردد رها از جسم و ماند یک اثر






 

روح در انسان بود اصل و منیت ها ز اوست
جسم ما باشد وسیله ، آنچه می گویی ز هوست






 

آدمی غافل ز خویش است و مقام  خود به عرش
می فروشد خود به اندک چیز و می آید به فرش






 

خود شناسی بر بشر لازم بود  در هر امور
می برد بالا مقام آدمی را ،  هم شعور




 

علت اصلی که باعث می شود انواع شر
از هوای نفس انسان باشد و جهل بشر




 

با خلایق میسمی دارد مدارا در خصال
می کند دوری ز شیطان و دروغ و هم جدال








 

اهل بیت مصطفی ، الگوی ما در هر زمان
کن رجالی پیروی از خط و مشی سالکان






 


۵.۱۱ هدایت عقل ها



 

از برای فهم و هم پی بردن از جود خدا
عقل تنها نیست کافی ،  در امور ماورا


 

زین سبب لازم بود ، پیغمبران را در زمین
تا کنند ارشاد ما  را ، در امور واپسین

 


 

راویان حق تعالی در فلاح و زندگی
موجب ارشاد گردد ، هم نجات و بندگی



 

عقل ما قادر به تحلیل است در حد توان
می شود آسان مصائب ، با تفکر بی گمان





 

عقل ما محدود باشد در قیاس انبیا
چون که آنان جلوه ای از نور پاک کبریا


 

عقل ما قادر نباشد از امور ماورا
زین سبب تعیین شود منجی و هادی بهر ما



 

جلوه ی یزدان هویدا در صفات اولیاست
این تجلی در خلایق آید و هم در سماست



 

حق کند مبعوث در بین خلایق یک امام
تا کند تشریح ، اسرار و حقایق در نظام




 

تا نباشد شبهه ای روز قیامت در میان
کس نبوده تا کند آگاه ما را آن زمان




 

ارتباط حق تعالی از طریق انبیاست
شرح و تبیین با امام و اولیا و اوصیاست


 

تا کند تبیین و هم تشریح اسرار  نظام
گردش عالم به یمن صاحب عصر و امام



 

آخرین حجت امام غائب است و در خفا
با قیام خود کند عالم پر از نور و صفا

 

 


 

حق کند مبعوث و می آید پیام ذوالجلال
تا کند مردم هدایت ، در وصال و هم  کمال




 

می شود تشریح اسرار و حقایق در جهان
  چون که باشد این نیاز  جامعه در هر زمان





 

گر شوی تسلیم حق  و هم امام و انبیا
رستگاری می شود ایجاد و می گردی رها




 

می دهد شوکت خدا و عزت والا تو را
گر شود اجرا اصول و هم فرامین خدا






 

از طریق اولیا و سالکانی چون امام
منعکس گردد حقایق با بیان و هم پیام




 

عالم هستی و قرآن و تمام انبیا
حجتی بر مردمان باشند در روز جزا



 

چون  پیمبر هادی عقل است و هم او رهنما
می کند دل را منور ، دل شود جای خدا


 

عقل نقشش در دو چیز است ، در جهان
آن پیمبر باشد و هادی انسان هر زمان



 

باعمل کردن به شرع و امر یزدان هر مکان
می شود ما را هدایت هم  سعادت بی گمان




 

می کند تبیین پیمبر ، راز هستی و وجود
علت خلق بشر در عالم و بود و نبود



 

گفت یزدان ،خلق جن و آدمی در این جهان
بود تسبیح و نیایش از خدای بی کران




 

با ‌‌کتاب و با پیمبر ، اولیا و اوصیا
حق کند روشن نکاتی را ز خلقت بهر ما



 

دین نباشد همچو سدی در بر افکار ما
می کند جان را شکوفا با هدایت هر کجا


 

سجده کن بر درگه یزدان و هم آزاده باش
در امور معنوی جوینده و  آسوده باش



 

عارفان بر درگه یزدان به تسبیح و دعا
دائما مشغول ذکرند و عبادت با خدا



 

انتظار حق تعالی بندگی از بندگان
طرد هر معبود دیگر ،  در زمین و آسمان




 

خلقت عالم برای بندگان آید پدید
تا ستایش حق کنند و عالمی گردد سعید





 

عقل ها گردد شکوفا ، از قبال انبیا
هر پیمبر می کند ابراز ، اسرار خدا





 

دین و قرآن و نبوت می دهد ما را کمال
با رهایی از شیاطین وسقوط و هم زوال



 

هر پیمبر می کند اسرار مخفی را عیان
تا که مردم حق پرست گردند ، از اعماق جان



 

عقل ما قادر نباشد در بیان ماورا
پی برد بر آنچه می باشد به عالم ، ماسوا


 

عامل فهم است و تفسیر مطالب عقل ما
آن بود حل المسائل ، در نظام و رهنما



 

شعله ور گردد درون آدمی از عشق هو
می زند آتش بشر را ، قرب بی پایان او



 

هر که خواهد قرب یزدان و لقای کبریا
طی کند راه شهیدان ، در قیام کربلا


 

با بیان و با عمل گویند مردان خدا
راه حق روشن شود با نور ایمان و ثنا



 

آشکارا می شود هر مشکلی یا هر خطر
گر شود اندیشه و تدبیر می آید ظفر


 

بر طرف گردد مصائب ، با تلاش و فکر و صبر
با شکیبایی شود هر مشکلی آسان  ز دهر



 

 

 


گر شود یک حادثه ایجاد در کون و مکان
آدمی پی می برد بر نقش یزدان ناگهان



 

با تامل با تفکر می توان اسرار یافت
با تعقل با تدبر ، می توان معمار یافت



 

نیست بی علت که هر لحظه تفکر جان فزاست
باعث رشد و تعالی در دو دنیا و لقاست





 

انبیا گویند ما را بر تفکر در امور
خیر ما خواهند در دنیا و عقبی هم سرور


 

 کن تواضع بهر کسب دانش و هم معرفت
  کن تو دوری از غرور و مردمان بی صفت



 

رشد ما در بندگی و در تعالی می شود
نفی شیطان درون و هم بلایا می شود


 

کن توکل بر خدا و کن عمل با روی باز
بعد تدبیر امور و هم تلاشی چاره ساز



 

شد رسالت موجب روشنگری بر این و آن

در خصوص نقش یزدان در زمین و کهکشان





 

قدرت حق را بیان و حکمت حق را بیان
تا شود یزدان عبادت ، در خفا و هم عیان



 

حق کند اتمام حجت  ، میسمی در هر زمان
تا نباشد شبهه و عذری به ظاهر یا نهان







 

این همه عذر و بهانه شد رجالی بی اساس
تا توانی با خدا باش و نما ذکر و سپاس




۵.۱۲ اسرار خلقت
 

 

گفت صادق نقش آب و هم رطوبت در بدن
آبها با طعم گوناگون بود  در جسم و تن


 

شور باشد آب چشم و مانع آلودگی است
از برای حفظ چربی در میان و تیرگی است


 

آب شیرین در دهان و آن گوارا  گشته است
تشنگی را می کند دور و طهورا گشته است


 

تلخ باشد آب گوش و حافظ انسان ز شر
دور سازد موزیان را از ورود و درد سر



 

آب بینی هم خنک باشد ، برای روی و سر
پس بود لازم برای مغز انسان از خطر




 

شور باشد آب دریا و سبب گردد حیات
دور می سازد  تعفن در سواحل یا فلات




 

آب دریا می شود تبخیر و بالا می رود
چون ببارد ، آن بود شیرین و هر جا می رود

 

 

 

شوری دریا نیاز آب می باشد ز گند
غیر از این باشد ، تعفن می شود ایجاد چند



 

در مقابل آب رود است ، بس گوارا ، آن بنوش
چون نیاز خلق عالم در حیات و جنب و جوش



 

دشت و صحرا می شود سر سبز با آب و هوا
این نیاز آدمی و هم گیاهان هر کجا




 

آب باشد از دو گاز و هر یکی سوزنده است
لیک ترکیبش حیاتی باشد و روینده است




 

نسبت ترکیب باشد بی نظیر  و هم دقیق
این دلالت بر توان و قدرت یکتا رفیق

 

 


 

گر نباشد آب کافی ، می شود ماهی تلف

کی شود بی آب دری دلربا اندر صدف





 

در مقابل آدمی در آب می گردد هلاک
آدمی از خاک باشد ، باز می گردد به خاک




 

در میان گوش انسان قطره آبی حق نهاد
نقش آن در چرخش و هم در تعادل شد زیاد




 

گر شود در گوش انسان بی جهت آن جابجا
راه رفتن را کند دشوار ، بی چون و چرا



 

کیست قادر ، جز خدا با این توان در زندگی ؟
پس خدا را کن عبادت ، با دل و جان بندگی


 

رشد ما در بندگی و در تواضع منجلی است
افت ما غفلت ز یزدان و گناه و کاهلی است



 

دانه ای گندم شود چندان ، اگر کردی نهان
می کند افزون خدای قادر و روزی رسان



 

اکتساب علم و تقوا و خلوص و بندگی
عامل رشد و صفای روح ما در زندگی


 

هر که بردارد قدم ، در راه ایزد با خلوص
حق دهد پاداش چندان و رهایی از نفوس




 

بهره مندی از عنایات خدا بی حد بود
هر که در راه خدا کوشا و هم سرمد بود




 

فیض حق بر دیگران و خود رسد از عشق هو
تا توانی کن تضرع با نیایش بهر او


 

گفت مولا‌ ، در خصوص خلقت ارض و سما
حق کند تامین نیاز آدمی را در خفا



 

حق تعالی آگه و دارد ولایت بر جهان
می کند تامین نیاز خلق عالم  هر زمان


 

باز گو گردد حقایق در ممات و هم حیات
نزد اصحاب کمال و معرفت باشد صفات




 

تا بری پی بر توان و قدرت معبود خویش
با یقین و معرفت جویی خدا را ، بیش بیش




 

روزها روشن شود ارض و بود تاریک شب
این نیاز آدمی تامین شده با علم رب



 

نقش زیبای فلک در شب هویدا می شود
هر ستاره در فلک پر نور و پیدا می شود




 

تا کند روشن زمین و آسمان را هم خدا
می نگارد آسمان را با ستاره بهر ما




 

نیست ما را دقتی در نقش بی پایان حق
شکر او واجب بود ، در  رحمت و احسان حق






 

خلقت هر چیز دارد حکمت و باشد بهین
گر شود دقت به آن ، اسرار می گردد مبین







 

می شکافد حق زمین را ، تا برون آید نبات
سبزی هر دانه باشد خود نشانی از حیات






 

سبزی و رشد گیاهان ، از وجود آب و خاک
حق کند تامین ز باران ، خالق و معبود پاک




 

آن که قادر می کند سبزه برون آید ز خاک
باز گرداند بشر را از دل خاک و مغاک


 

حق شکافد هسته ی سخت گیاهان در زمین
تا شود برنا درختی آن نهال بس کمین






 

می بری پی بر وجود ایزد قادر عیان
هم نباشد شبهه ای در جود یزدان در جهان





 

خلقت یک جوجه می باشد تماشایی اگر
دقت کافی شود بر نحوه ی خلق اثر




 

به چه زیبا می کند مرغک نگهداری ز جان
تا شود چابک چو مرغان دگر در آسمان



 

از کجا فهمید مرغک ، نحوه ی خلق دگر
حق دهد تعلیم آن را ، تا که آید در نظر




 

فطرت مرغک چنین باشد در کون و مکان
تا شود تکثیر در دنیا و گردد مثل آن







 

قطع الطاف الهی ، باعث مرگ است و میر
نیست فرقی در خلایق ، هم صغیر و هم کبیر





 

می شود انسان دچار لغزش و جرم و خطا
گر شود دور از امام و انبیا و هم خدا




 

کی بشر قادر به درک ذات اشیا در امور
تا برد پی بر حقایق در وجود و هم حضور





 

علم ما از حق بود در گردش کون و مکان
نقش ما کشف علوم است و حقایق در جهان






 

رابطین حق تعالی و بشر  تحسین شود
قدرت حق را عیان و  باعث تبیین شود






 

باز گو گردد حقایق از خدای بی مثال
تا که انسان پی برد نقش خدای ذوالجلال




 

این سبب گردد بشر را در صراط مستقیم
نی که تقلید از بزرگان قبایل ، چون قدیم






 

میسمی اسرار عالم بی حد و بی انتهاست
راز خلقت در عبادت باشد و ذکر خداست




 

درس ها گیرد رجالی ، با تفکر در امور
کی بود قادر بشر ، در شکر بی پایان نور

 

 

 

۵.۱۳ راهنمای مردم

 

روح و جان دارد سکینه با کلام مرتضی
موجب رشد و سعادت گردد و عشق خدا


 

گفت مولا ، در کتاب است و پیام انبیا
رهنمای مردمان در دین و آئین خدا

 

جانشین حق شود اعلام با ذکر و نشان
تا نباشد شبهه در بین کسان و پیروان




 

تا نباشد جامعه بی هادی و یا بی امام
حفظ گردد راه یزدان در عقاید هم مرام




 

رشد ما در فهم دین است و حقایق از نبی
نیست راهی جز اطاعت از امام و هم ولی






 

حجت حق در زمین است و چراغ و رهنما
هادی امت امین است و به دور از هر خطا

 

بال و پر خواهد صعود و طی عالم  بر بشر
تا شوی قادر به پرواز و کنی سیر و سفر



 

با عمل بر شرع و احکام الهی هر زمان
جان و دل را کن مهیا در عروجی بی امان


 

سینه را لبریز بنما از حقایق در جهان
تا که دل گردد سرای خالق عالم هر آن


 

جستجو کن در کلام و در کتاب انبیا
راه و رسم زندگی بهر کمال و هم لقا


 

مرکب انسان نماز است و نیایش با خدا
شکر معبودی که ناپیداست اما جان فزا



 

اوج گیری در معارف تا به سر حد یقین
دست حق بینی ز هر جنبنده ای روی زمین



 

حضرت آدم که آمد ، منجی ما در نخست
بهترین هادی محمد باشد و دلها بشست



 

هست قرآن تا قیامت هادی و هم رهنما
آن کتابی کامل است و بهترین در بین ما


 

آن بود جامع ترین و آن شود هادی ما
نیست همسانی چو قرآن بین ادیان خدا


 

آمده سوی خدای بی مثال و مهربان
بهر ارشاد خلایق با کتاب و با بیان



 

تا نگردد جامعه در غفلت و هم در ظلال
پیروی کن از خدا و انبیا بهر کمال


 

هر زمان باشد امام و منجی انسان ز شر
تا نگردد صدمه ای بر روح و جان ما ز دهر


 

گر نباشد حجتی بهر هدایت بر زمین
آن بود بر  عهده ی افراد لایق  هم امین


 

با اطاعت از خدا و هم رسول و اولیا
می شوی محبوب یزدان و خلایق هر کجا




 

با ریاضت ، این جهان و آن جهان از آن توست
گر کنی طاعت ز یزدان و نبی ، ارزان توست



 

تا توانی کن عبادت با انیس و یار خویش
نیست بهتر از خدا در عالم و آئین و کیش

 

هر که دارد راه قرآن و ولایت در جهان
می شود محشور با قلبی سلیم و مهربان




 

خوش به حال مردم نیکو سرشت و حق پرست
بر امانت های دنیا ، ذره ای کاو  دل نبست


 

نیست آنان را به جز تکلیف حق کاری دگر
امر یزدان می شود اجرا برای هر نفر



 

هر که ازحق می گریزد ، می شود اندوهناک
عاقبت گردد اسیر نفس و می گردد هلاک




 

منجی عالم بود احمد  به روز واپسین
نیست اندوه و غمی برسالکین و مومنین

 


وقت سبزی می رسد ، در جان و در افکار ما
با هدایت های قرآن و عمل کردن به جا




 

چون بهار آید ، بیاید سبزه و عیش و طرب
می رسد فرمان به احیای گیاهان سوی رب



 

زنده می گردد درختان ، می شود احیا زمین
بوی خوش آید به صحرا و جهان گردد بهین



 

میوه های جان پذیر و نغمه های خوش نواز
می شود ایجاد و می گردد نشاطی را نیاز



 

نقش مر دان خدا و نقش هر پیغمبری
شادی روح و روان است و نجات و رهبری


 

جهل و گمراهی شود دور و بجایش سروری
   در خلایق افضل و هم در کمال و برتری








 

در غیاب انبیا باشد کتاب حق ملاک
تا نگردد جامعه در ظلمت و گردد هلاک



 

سربلندی  دارد و عزت ، توسل بر رسول
پیروی از اهل بیت مصطفی کن در اصول



 

ظلم و گمراهی دو چندان بود در عهد نبی
دختران محکوم بر مرگ و جنایت ها بسی


 

 

زنده زنده دفن می کردند زن را بی دلیل

یا قمار روی زن ها بود هم از این قبیل






 

می کند زهرا در این دوره حمایت از علی
جایگاهش بس رفیع است و بود دخت نبی



 

سوره ی کوثر بود مختص زهرا بی گمان
نیست همتایی چو زهرا در زمین و کهکشان


 

او بود اول شهیده در ره قرآن و دین
هست خاری در گلوی و دیده ی کفار و کین




 

هست چندین از ‌کلام الله در بین  کسان
چون صحف از نوح و ابراهیم باشد در میان



 

صاحب تورات موسی باشد و دارد پیام
در خصوص منجی آخر سخن دارد به نام




 

گفت موسی در خصوص آخرین پیک خدا
در کجا آید به دنیا و کند هجرت کجا




 

همچنین دارد بشارت از ظهور و هم قیام
هست احمد ناجی مردم ز کفر و هم ظلام


 

می شود مبعوث احمد با صفاتی در فشان
آمده اوصاف حضرت در کتاب و هم عیان


 

هست انجیل مسیحا باعث احیای دین
در زمان خود بود عالی و باشد بهترین





 

جامعه دارد امام واحدی در یک زمان
گر چه باشد لایق کرسی ، کسانی در جهان


 

 


در حیات مجتبی ، باشد حسین ابن علی
گر چه راهش هست بی شک ، تا قیامت منجلی





 

میسمی دارد تمنا از خدای ذوالجلال
سرنوشت نیک و دوری از شیاطین و ظلال






 

عمر ما محدود باشد ،ای رجالی بی گمان
قدر آن را دان دو چندان ، در حیات و در جهان



 

۵.۱۴ کشتی نجات


 

به چه زیبا گفت احمد ، از وقوع کربلا
در خصوص کشتی جان و حیات و نینوا



 

شد حسین ابن علی شمع و چراغ و رهنما
او بود کشتی عشق و هم نجات روح ما


 

از ازل باشد چراغ و هادی مردم به خیر
می کند روشن مسیر حق تعالی را ز غیر



 

در محرم می شود نور حسین ابن علی
مشتعل در قلب افراد و جماعت ها بسی



 

هرکه خواهد نور او را ، ابتدا باید گزید
راه حضرت را که شرع است و خداوند مجید





 

کشتی عشق و محبت ضامن ما در نجات
می شوی دور از خطا و هم بلایا در حیات



 

هر که خواهد راه یزدان و صراط مستقیم
آن تجلی در حسین است و امامان زعیم



 

هرکه دارد راه قرآن و خدا و انبیا
باعثش عشق حسین است و رضای کبریا




 

زندگی باشد چو کشتی ، پس به ساحل می رسد
هر که بار کمتری دارد ، به سرعت می رود



 

هادی کشتی نبی است و هدایت دست اوست
می برد ما را به ساحل ، کشتی یزدان و دوست



 

بار کشتی گر شود مافوق حد و هم توان
می شود غرق و رود اعماق دریا بی گمان




 

نیست راهی جز که ریزی هر چه مازادش به آب
چون بود قانون جذب و هم بود راه صواب


 

از درخت آموز با حذف زوائد در نهال
گر که مازادش هرس گردد ز شاخه طول سال



 

گر شود اصلاح افکار و عقاید در بشر
حاصلش رشد است و ایمان از برای هر نفر



 

هر که راهش حق تعالی باشد و انسان شود
حفظ می گردد حیات و رشد او چندان شود


 

گر تقاضایت وصال و گر بخواهی روی دوست
کن رها بار اضافی ، هر چه خواهی نزد اوست



 

غیر این باشد ، رسیدن می شود ممکن مگر؟
چون نبینی ساحل خوشبختی و عشق و نظر




 

این تعلق ها بلا ی جان و سد باشد تو را
دور گردان از خود و بیگانه باش و هم رها



 

تا به دست آری مقام قرب حق را در طواف
این طریق سالکان است و شهیدان  در مصاف



 

قرب یزدان می ر سی و هم لقای بی مثال
تا ببینی نقش پاک و بی نظیر ذوالجلال



 

خوش به حال مردم خوش سیرت و اهل رضا
روح خود صیقل دهد با نفی شیطان هر کجا




 

نیست او را بستگی بر زرق و برق این جهان
چون که دنیا پست باشد ، نزد آنان بی گمان



 

می دهد دنیای خود را  تا که آرد حق بدست
او رود راه خدا را ، چون که باشد حق پرست




 

هر که باشد متقی و سالک و یکتا پرست
کی به دنیای دنی و زرق و برقش دل ببست



 

پس بیا عاشق ره عارف گزین در زندگی
تا شوی محبوب جانان با عبادت بندگی






 

می فریبد بندگان را با عناوین و حیل
تا کند دور از خدا و هم اطاعت از قبل




 

عمر ما چون گوهر است و اندک است و با بها
حفظ بنما با تلاش و هم نیایش با خدا





 

بهترین گوهر بود ، عمر بشر در زندگی
هر که دارد عشق یزدان و خلوص و بندگی




 

آن که دارد راه شیطان  در مرام و هم حسد
او رود در ظلمت و گرداب بی پایان و حد



 

هر که  باشد در سلوک و مخلص و هم حق پرست
او به دست آرد حقایق از جهان و هر چه هست




 

کی به مقصد می رسد آن کس که خود داند صلاح
می رسد ، اما نیابد راه حق  و هم فلاح




 

هر که باشد  یاغی و طغیان گر و هم خود پرست
می شود نزد خدا و بندگان  منفور  و پست



 

لذت دنیا و عقبی در معارف شد مبین
شرح و تفسیرش بود با انبیا و شرع و دین




 

می دهد فرمان خدا بر نحوه ی خورد و خوراک

تا شود آن رهنما در زندگی و هم ملاک






 

گاه می گردد حرام و گه بود پاک و حلال
تا بشر آسوده خاطر گردد از رنج و ملال



 

ترس باشد از فریب و غفلت مردم  ز خویش
لذت دنیا شود اصل و خسارت های بیش



 

کسب روزی حرام و هم تعرض بر کسان
می زند آسیب چندان بر ضمیر جسم  و جان


 

با تدبر در کلام حق تعالی و امام

راه خود تبیین نما بهر سعادت، روز و شام



 

در مثل باشد کلام الله فانوسی عظیم
می کند روشن نبی، با اذن یزدان حکیم





 

شرح و تفسیرش ضرورت دارد و دارد پیام
بهترین هادی بود عالم به دین و هم امام




 

آیه ها باشد خلاصه ، حاوی رمز است و راز
می شود تفسیر سوی احمد و باشد نیاز



 

فی المثل ، برپا شود یاد خدا ، همچون نماز
نحوه و اعمال آن با احمد است و پر ز راز



 

لذت دنیا بود کوتاه و می باشد حقیر
کسب دنیا نیست ما را ، کافی و هم دلپذیر


 

گفت مولا ، در خصوص احمد و وقت وفات
جایگاهش بس بلند است و گرامی در ممات



 

حق عطا کرده دو چندان فوق دنیا بر نبی
داده او را عزتی والا ، کرامت ها بسی



 

می رود  روح نبی در عرش و در قرب خدا
تا کند حق را زیارت در جوار و در لقا

 

 

 


هست احمد جلوه ی یزدان و می باشد مجیر
صاحب خلقی عظیم است و مقامی بی نظیر

 

 


 

هر که دارد راه قرآن و پیمبر هادی است
می رسد بر منزل مقصود و بی شک راضی است




 

میسمی خواهان فضل است و کمال و معرفت
تا کند رشد و بیابد در دو عالم منزلت







 

بهترین لذت رجالی ، کسب ایمان و یقین
انبیا گویند ما را آنچه می باشد بهین







 

 

 

 

 

 






 



 



 



 


 

 




 



 

 
 


 

 



 

 
 



 



 


 



 

 



 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

 

باسمه تعالی
فرازهایی از خطبه اول نهج البلاغه
مثنوی ۳۵
کشتی نجات


 

به چه زیبا گفت احمد ، از وقوع کربلا
در خصوص کشتی جان و حیات و نینوا



 

شد حسین ابن علی شمع و چراغ و رهنما
او بود کشتی عشق و هم نجات روح ما


 

از ازل باشد چراغ و هادی مردم به خیر
می کند روشن مسیر حق تعالی را ز غیر



 

در محرم می شود نور حسین ابن علی
مشتعل در قلب افراد و جماعت ها همی



 

هرکه خواهد نور او را ، ابتدا باید گزید
راه حضرت را که شرع است و خداوند مجید





 

کشتی عشق و محبت ضامن ما در نجات
می شوی دور از خطا و هم بلایا در حیات



 

هر که خواهد راه یزدان و صراط مستقیم
آن تجلی در حسین است و امامان زعیم



 

هرکه دارد راه قرآن و خدا و انبیا
باعثش عشق حسین است و رضای کبریا




 

زندگی باشد چو کشتی ، پس به ساحل می رسد
هر که بار کمتری دارد ، به سرعت می رود



 

هادی کشتی نبی است و هدایت دست اوست
می برد ما را به ساحل ، کشتی یزدان و دوست



 

بار کشتی گر شود مافوق حد و هم توان
می شود غرق و رود اعماق دریا بی گمان




 

نیست راهی جز که ریزی هر چه مازادش به آب
چون بود قانون جذب و هم بود راه صواب


 

از درخت آموز با حذف زوائد در نهال
گر که مازادش هرس گردد ز شاخه طول سال



 

گر شود اصلاح افکار و عقاید در بشر
حاصلش رشد است و ایمان از برای هر نفر



 

هر که راهش حق تعالی باشد و انسان شود
حفظ می گردد حیات و رشد او چندان شود


 

گر تقاضایت وصال و گر بخواهی روی دوست
کن رها بار اضافی ، هر چه خواهی نزد اوست



 

غیر این باشد ، رسیدن می شود ممکن مگر؟
چون نبینی ساحل خوشبختی و عشق و نظر




 

این تعلق ها بلا ی جان و سد باشد تو را
دور گردان از خود و بیگانه باش و هم رها



 

تا به دست آری مقام قرب حق را در طواف
این طریق سالکان است و شهیدان  در مصاف



 

قرب یزدان می ر سی و هم لقای بی مثال
تا ببینی نقش پاک و بی نظیر ذوالجلال



 

خوش به حال مردم خوش سیرت و اهل رضا
روح خود صیقل دهد با نفی شیطان هر کجا




 

نیست او را بستگی بر زرق و برق این جهان
چون که دنیا پست باشد ، نزد آنان بی گمان



 

می دهد دنیای خود را  تا که آرد حق بدست
او رود راه خدا را ، چون که باشد حق پرست




 

هر که باشد متقی و سالک و یکتا پرست
کی به دنیای دنی و زرق و برقش دل ببست



 

پس بیا عاشق ره عارف گزین در زندگی
تا شوی محبوب جانان با عبادت بندگی






 

می فریبد بندگان را با عناوین و حیل
تا کند دور از خدا و هم اطاعت از قبل




 

عمر ما چون گوهر است و اندک است و با بها
حفظ بنما با تلاش و هم نیایش با خدا





 

بهترین گوهر بود ، عمر بشر در زندگی
هر که دارد عشق یزدان و خلوص و بندگی




 

آن که دارد راه شیطان  در مرام و هم حسد
او رود در ظلمت و گرداب بی پایان و حد



 

هر که  باشد در سلوک و مخلص و هم حق پرست
او به دست آرد حقایق از جهان و هر چه هست




 

کی به مقصد می رسد آن کس که خود داند صلاح
می رسد ، اما نیابد راه حق  و هم فلاح




 

هر که باشد  یاغی و طغیان گر و هم خود پرست
می شود نزد خدا و بندگان  منفور  و پست



 

لذت دنیا و عقبی در معارف شد مبین
شرح و تفسیرش بود با انبیا و شرع و دین




 

می دهد فرمان خدا بر حکم اشیا در  جهان
تا نباشد شبهه ای در صرف و یا گردد زیان





 

گاه می گردد حرام و گه بود پاک و حلال
تا بشر آسوده خاطر گردد از رنج و ملال



 

ترس باشد از فریب و غفلت مردم  ز خویش
لذت دنیا شود اصل و خسارت های بیش



 

کسب روزی حرام و هم تعرض بر کسان
می زند آسیب چندان بر ضمیر جسم  و جان


 

با تدبر در کلام و هم معانی از خدا
می شود امداد آدم تا که گردد رهگشا



 

در مثل باشد کلام الله فانوسی عظیم
می کند روشن نبی، با اذن یزدان حکیم





 

شرح و تفسیرش ضرورت دارد و دارد پیام
بهترین هادی بود عالم به دین و هم امام




 

آیه ها باشد خلاصه ، حاوی رمز است و راز
می شود تفسیر سوی احمد و باشد نیاز



 

فی المثل ، برپا شود یاد خدا ، همچون نماز
نحوه و اعمال آن با احمد است و پر ز راز



 

لذت دنیا بود کوتاه و می باشد حقیر
کسب دنیا نیست ما را ، کافی و هم دلپذیر


 

گفت مولا ، در خصوص احمد و وقت وفات
جایگاهش بس بلند است و گرامی در ممات



 

حق عطا کرده دو چندان فوق دنیا بر نبی
داده او را عزتی والا ، کرامت ها بسی



 

می رود  روح نبی در عرش و در قرب خدا
تا کند حق را زیارت در جوار و در لقا

 

 


هست احمد جلوه ی یزدان و می باشد مجیر
صاحب خلقی عظیم است و مقامی بی نظیر





 

هر که دارد راه قرآن و پیمبر هادی است
می رسد بر منزل مقصود و بی شک راضی است




 

میسمی خواهان فضل است و کمال و معرفت
تا کند رشد و بیابد در دو عالم منزلت







 

بهترین لذت رجالی ، کسب ایمان و یقین
انبیا گویند ما را آنچه می باشد بهین







 

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میسمی

 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی
فرازهایی از خطبه اول نهج البلاغه
مثنوی ۳۴
راهنمای مردم

 

روح و جان دارد سکینه با کلام مرتضی
موجب رشد و سعادت گردد و عشق خدا


 

گفت مولا ، در کتاب است و پیام انبیا
رهنمای مردمان در دین و آئین خدا

 

جانشین حق شود اظهار با ذکر و نشان
تا نباشد شبهه در بین کسان و پیروان




 

تا نگردد جامعه بی هادی و یا بی امام
حفظ گردد راه یزدان در عقاید هم مرام




 

رشد ما در فهم دین است و حقایق از نبی
نیست راهی جز اطاعت از امام و هم ولی






 

حجت حق در زمین است و چراغ و رهنما
هادی امت امین است و به دور از هر خطا

 

بال و پر خواهد صعود و طی عالم  بر بشر
تا شوی قادر به پرواز و کنی سیر و سفر



 

با عمل بر شرع و احکام الهی هر زمان
جان و دل را کن مهیا در عروجی بی امان


 

سینه را لبریز بنما از حقایق در جهان
تا که دل گردد سرای خالق عالم هر آن


 

جستجو کن در کلام و در کتاب انبیا
راه و رسم زندگی بهر کمال و هم لقا


 

مرکب انسان نماز است و نیایش با خدا
شکر معبودی که ناپیداست اما جان فزا



 

اوج گیری در معارف تا به سر حد یقین
دست حق بینی ز هر جنبنده ای روی زمین



 

حضرت آدم که آمد ، منجی ما در نخست
بهترین هادی محمد باشد و دلها بشست



 

هست قرآن تا قیامت هادی و هم رهنما
آن کتابی کامل است و بهترین در بین ما


 

آن بود جامع ترین و آن شود هادی ما
نیست همسانی چو قرآن بین ادیان خدا


 

آمده سوی خدای بی مثال و مهربان
بهر ارشاد خلایق با کتاب و با بیان



 

تا نگردد جامعه در غفلت و هم در ظلال
پیروی کن از خدا و انبیا بهر کمال


 

هر زمان باشد امام و منجی انسان ز شر
تا نگردد صدمه ای بر روح و جان ما ز دهر


 

گر نباشد حجتی بهر هدایت بر زمین
آن بود بر  عهده ی افراد لایق  هم امین


 

با اطاعت از خدا و هم رسول و اولیا
می شوی محبوب یزدان و خلایق هر کجا




 

با ریاضت ، این جهان و آن جهان از آن توست
گر کنی طاعت ز یزدان و نبی ، ارزان توست



 

تا توانی کن عبادت با انیس و یار خویش
نیست بهتر از خدا در عالم و آئین و کیش

 

هر که دارد راه قرآن و ولایت در جهان
می شود محشور با قلبی سلیم و مهربان




 

خوش به حال مردم نیکو سرشت و حق پرست
بر امانت های دنیا ، ذره ای کاو  دل نبست


 

نیست آنان را به جز تکلیف حق کاری دگر
امر یزدان می شود اجرا برای هر نفر



 

هر که ازحق می گریزد ، می شود اندوهناک
عاقبت گردد اسیر نفس و می گردد هلاک




 

منجی عالم بود احمد  به روز واپسین
نیست اندوه و غمی برسالکین و مومنین

 


وقت سبزی می رسد ، در جان و در افکار ما
با هدایت های قرآن و عمل کردن به جا




 

چون بهار آید ، بیاید سبزه و عیش و طرب
می رسد فرمان به احیای گیاهان سوی رب



 

زنده می گردد درختان ، می شود احیا زمین
بوی خوش آید به صحرا و جهان گردد بهین



 

میوه های جان پذیر و نغمه های خوش نواز
می شود ایجاد و می گردد نشاطی را نیاز



 

نقش مر دان خدا و نقش هر پیغمبری
شادی روح و روان است و نجات و رهبری


 

جهل و گمراهی شود دور و بجایش سروری
   در خلایق افضل و هم در کمال و برتری








 

در غیاب انبیا باشد کتاب حق ملاک
تا نگردد جامعه در ظلمت و گردد هلاک



 

سربلندی  دارد و عزت ، توسل بر رسول
پیروی از اهل بیت مصطفی کن در اصول



 

ظلم و گمراهی دو چندان بود در عهد نبی
دختران محکوم بر مرگ و جنایت ها بسی


 

زنده زنده دفن می کردند زن را بی دلیل

یا قمار روی زن ها بود هم از این قبیل




 

می کند زهرا در این دوره حمایت از علی
جایگاهش بس رفیع است و بود دخت نبی



 

سوره ی کوثر بود مختص زهرا بی گمان
نیست همتایی چو زهرا در زمین و کهکشان


 

او بود اول شهیده در ره قرآن و دین
هست خاری در گلوی و دیده ی کفار و کین




 

هست چندین از ‌کلام الله در بین  کسان
چون صحف از نوح و ابراهیم باشد در میان



 

صاحب تورات موسی باشد و دارد پیام
در خصوص منجی آخر سخن دارد به نام




 

گفت موسی در خصوص آخرین پیک خدا
در کجا آید به دنیا و کند هجرت کجا




 

همچنین دارد بشارت از ظهور و هم قیام
هست احمد ناجی مردم ز کفر و هم ظلام


 

می شود مبعوث احمد با صفاتی در فشان
آمده اوصاف حضرت در کتاب و هم عیان


 

هست انجیل مسیحا باعث احیای دین
در زمان خود بود عالی و باشد بهترین





 

جامعه دارد امام واحدی در یک زمان
گر چه باشد لایق کرسی ، کسانی در جهان



 

 


در حیات مجتبی ، باشد حسین ابن علی
گر چه راهش هست بی شک ، تا قیامت منجلی





 

میسمی دارد تمنا از خدای ذوالجلال
سرنوشت نیک و دوری از شیاطین و ظلال






 

عمر ما محدود باشد ،ای رجالی بی گمان
قدر آن را دان دو چندان ، در حیات و در جهان




 

سروده شده توسط
علی جالی و مهدی میسمی

 

 

 

 

  • علی رجالی