مجموعه رباعیات مشترک
چهارده معصوم
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
آثار ظهور، یک به یک پیدا شد
مکر و دغل فتنه گران افشا شد
مرگ ملک و شاه عرب عبدالله
جنگ یمن و شام و حلب بر پا شد
شهادت موجب احیای افکار
حقیقت دیده گردد نزد اغیار
علی گوید که فزت و رب کعبه
کند خوشبختیش ابراز و اظهار
ای محمد، مظهر خلق کبیر
حکم حق جاری نمودی در غدیر
خلق را منجی و هادی گشته ای
صاحب حمد و مقام بی نظیر
حسین و کربلا و خون یاران
گلستانی بود در شوره زاران
عجب شوری به عالم کرده بر پا
ولی و مقتدای جن و انسان
بر پرچم سبز آل احمد
بنوشت کلام حق محمد
جز حق نبود توان دیگر
این است کلام حی سرمد
سلام بر اهل بیت و بر محمد
کند رزق تو را افزون و بی حد
کند یاد نبی و آل او را
هر آن کس بر نبی آن را فرستد
بر خاتم انبیا محمد
بفرست درود خود به احمد
بر نور رسل ولی مطلق
بفرست سلام خود مجدد
مهدی بیا که حق هویدا شده
زنده جهان از دم عیسی شده
منتظران عاشق و مجنون شدند
وای که پر مفسده دنیا شده
هر که زهرا را کند الگوی خویش
در جلال و مرتبت باشد به پیش
جای او اندر سرای کبریاست
نیست در دل غصه و ذهنش پریش
فاطمه کفو علی ، مرآت حق
فاطمه خود آیتی از ذات حق
او بود دردانه ی ختم رسل
فاطمه خود مبدا اثبات حق
با آمدن علی چه غوغایی شد
از فرط خوشی چه شور والایی شد
هر پیر و جوان به شوق بیعت رفتند
دعوت ز علی به شکل یکتایی شد
ای صاحب امر و صاحب عصر و زمان
ای مالک یوم و مالک کون و مکان
تا کی ز فراق تو بسوزد دل ما
ای مظهر عدل و منجی پی و جوان
ای مالک امر و ای طبیب دل ما
ای مظهر عدل و صاحب عصر و رجا
با آمدنت بهار عشق آید و شوق
ای منجی و ای حبیب ما در همه جا
پیغمبر ما سفیر دین است
منجی و ولی مسلمین است
پیغمبر ثانوی بود عقل
این هدیه به انس و بهترین است
عدو می گفت مولا بی نماز است
جدا از دین و دنیا و نیاز است
علی شد غرق خون در خانه ی حق
شهادت در حرم گویای راز است
سوره ی مخصوص زهرا کوثر است
دشمن زهرا شقی و ابتر است
عمر او کوتاه بوداست و مفید
هم شفیع مردم است و اطهر است
پیغمبر ما معلم اخلاق است
او در دو جهان شفیع و در آفاق است
اسلام بپاست تا قیامت برسد
در گسترش اصول دین خلاق است
حسین و حسن سبط نور خدا
دو چشمان پیغمبر و مرتضی
بهمراه زهرا و احمد همه
بباشند اعضای آل عبا
السلام ای ضامن جان از گزند
حافظ آهو ز صیاد و کمند
ای که هستی منجی کون و مکان
می رهانی مردمان از رنج و بند
گفت احمد ، جنگ با امیال خود
سخت تر باشد ز پیکار احد
گر مهار نفس خود گیری بدست
عامل گستاخی و مستی نشد
آخرین حرف نبی بر مسلمین
در خصوص امر حق و جانشین
در غدیر خم بیان کرده نبی
تا نگردد شبهه و حرفی زمین
ای که هستی چون صدف دری نهان
انتظار شیعیان ، فخر جهان
در فرج تعجیل کن ، والا امام
پس برآور حاجت پیر و جوان
نور چشم مصطفی دارد هدف
تیر باران می شود از هر طرف
می کند احیا رسالت را حسین
از برای عدل و ایمان و شرف
چون خدا وعده نموده بر ظهور
او بیاید،گرچه باشد دور دور
تا کند دین خدا را ، بار دیگر منجلی
او گلستانی به پا دارد ز نور
ای رضا ای مظهر عدل و شرف
تو نداری جز رضای حق هدف
وادی طوس از وجودت گلشن است
صادق و پاکی و دری در صدف
چو در خون غوطه ور گردید مولا
شهادت شد نصیب عشق والا
ندای فزت و رب الکعبه سر داد
بر آمد ناله اش تا عرش بالا
چونکه زهرا هست الگوی زنان
در مرام و پوشش و درک زمان
گر تاسی بر حجاب وی شود
می توان گفتا که در گشته نهان
گفت پیغمبر به زهرا این سخن
در خصوص امر حق بر مرد و زن
کاهلی اندر نماز و وقت آن
موجب رنج و بلای جان و تن
فاطمه کفو علی همتای نور
او نشد تسلیم نا اهلان به زور
نور هستی در دو عالم فاطمه
الگوی تقوا و ایثار و حضور
فاطمه دخت نبی مرآت حق
فاطمه خود آیت اثبات حق
او بود دخت نبی همرنگ نور
فاطمه خود باعث میقات حق
دوریش سخت و بسی جانکاه است
اذن حق را همگی دلخواه است
حجت حق ز پس پرده برون می آید
روز موعود و وصال و جاه است
حسین و کربلا و خون یاران
گلستانی بود در شوره زاران
ببستند آب را با فرط پستی
گل لاله به نیزه در گلستان
شیعه خطش ، خط شاه کربلاست
سجده گاهش خاک پاک نینواست
مکتبش عشق و معلم بی سر است
مقصدش قرب خدا و کبریاست
چو آمد ز زهرا به دنیا حسن
بدادست یکتا گوهر ذوالمنن
نکو کودکی صورتش قرص ماه
هدایت گر خلق و هر انجمن
حسین و حسن همچو یک گوهرند
چو یک نور واحد ز یک پیکرند
هدف هر دو را قرب یزدان بود
دو چشمان زهرا و پیغمبرند
شد ماه ، مبارک ، ز قدوم مه طاها
آمد به جهان اسوه ی تقوا و سخایا
او هست حسن مظهر احسان و فضیلت
روشن به جهان شد ، رخ آن رهبر والا
آورده به عالم گهری دخت پیمبر
او زاده ی زهرا بود و شافع محشر
در روز قیامت حسن حامی امت
او پاره تن احمد وهم صاحب کوثر
شد مهیا بهر حج روح خدا
تا کند حکم خدا را او ادا
حج خود را وانهاد آن ماهرو
مکر دشمن شدعیان و برملا
می رود از خانه سوی کربلا
تا دهد درسی به ما در نینوا
درس او آزادگی و عزت است
دین حق را بیمه سازد هر کجا
دست حق دانی چه باشد ؟ در کجاست؟
در ید و بازوی مولا مرتضاست
دست حق بالای هر دستی بود
قدرت مولا به اذن کبریاست
از نبی اموز آداب و سنن
پیروی کن در مرام و در سخن
چون نبی باشد امام و مقتدا
تابعیت از نبی کن دائما
تابعیت از علی و مصطفی
همچو قرآن هست مصباح الهدی
می برد بالا تو را همواره عشق
پیروی کن از خدا و اولیا
عشق و صفا جمله عنایت شده
پرتو فشان نور ولایت شده
مهدی بیا که حق نمایی عیان
آمدنت شرح و روایت شده
علی شد غرق خون با ضرب شمشیر
بود آن هم زمان با شام تقدیر
علی در بهترین شب خورده ضربت
شهادت بهترین پاداش شبگیر
قیام آیت مبین به پا شود
دشمن مر تضی علی فنا شود
وارث آل مرتضی کند ظهور
قسط و عدالت علی ادا شود
به دنیا آمد آن نور الهی
درون کعبه با اذن خدایی
امیر مومنان از خانه ی حق
وجود پاک و والای ولایی
هم وجودت مظهر عشق است و شور
هم رخت شمع شبستان پر ز نور
ای ز رویت شمس رخشان ، مشتعل
کی رسد وقت ملاقات و ظهور ؟
تا به کی اشکم روان ، همسان ابر
از غمت لبریز گشته ، جام صبر
شعر هجرت را سرایم مهدیا
می رسد روز فرج ، ای بی خبر
چه خوش گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
مخور غصه و غم به دوران عمر
کفیلت شود هم خداوند تام
گل میعاد ما را چارمین است
ولی و حافظ قرآن و دین است
امام مسلمین و عبد یزدان
دعاهایش صدای مومنین است
گل یاس است خوشبو و معطر
بود دخت نبی زهرای اطهر
به دنیا آمد آن نور دو عالم
دو چشم مصطفی و یار حیدر
گل نر گس ، امام مسلمین است
ولی و مقتدای عالمین است
کند دنیا گلستانی ز انوار
امید شیعیان و اهل دین است
گل لاله ، شهید کربلا بود
سرش اندر تنور و نیزه ها بود
امام و مقتدای جن و انسان
حسین ابن علی خون خدا بود
به شعبان المعظم شد شکفته
گلستانی ز انوار نهفته
سه نور عالم هستی بیامد
بود میلاد و ایام خجسته
علی در بهترین شب خورده ضربت
بدست جاهلی در بند شهوت
علی شد غرق خون با ضرب شمشیر
عدو در سجده زد بر فرق حضرت
چون بیاید مهدی صاحب زمان
عدل خود جاری نماید در جهان
باز گرداند حقوق هر کسی
او بگیرد حق مظلومان چنان
شب قدر است و ایام عبادت
به خون آغشته شد راس ولایت
رسد بر آرزویش شخص حضرت
علی خواهان حق است و شهادت
دعا کن بر فرج بهر عدالت
که مهدی آید آن روح ولایت
خداوند احد وعده نموده است
قیام بی نظیری تا قیامت
ای وجودت گنج لطف سرمدی
آخرین منجی ز نسل احمدی
کی برآری راه یزدان با قیام
در شهامت در لیاقت ، بی حدی
مرهم دلهای محزون و پریش
در رحم گوید سخن با مام خویش
عالمی در انتظار قائم آل نبی
تا شود احیا کلام وحی و کی
آخرین حجت ولی اعظم است
او که بر جمع ائمه خاتم است
در یم عشقش همه طاهر شدند
منجی و نور هدی در عالم است
آخرین وارث امام غایب است
او که بر جمله امامان نایب است
می کند اجرا عدالت در جهان
دین حق احیا و آن را طالب است
از وجود مهدی نور الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
تا کند دین خدا را او به پا
شیعه عشقش بر علی مرتضاست
عشق او مملو ز شور است و صفاست
جان نثاری می کند از بهر دین
آن تجلی در قیام کربلاست
شیعه اخلاقش بری از هر خطاست
از خشونت های نفس دون رهاست
پاک باشد از ریا و ریب و رنگ
مکتب او از علی مرتضاست
شیعه یعنی راس خونین در حرم
جانفشانی بر خدای ذوالکرم
می خورد ضربت بدست جاهلی
می دهد انگشتری را از کرم
شیعه یعنی استقامت در نبرد
وسوسه او را جدا از حق نکرد
در ره یزدان مقاوم بود و سخت
حق مظلومان بگیرد همچو مرد
آخرین نور نبوت مصطفاست
اولین برج ولایت مرتضاست
منجی عالم ز گمراهی شدند
آخرین حجت ز خیل انبیاست
دین حق در روز خم تبیین شده
مظهر زهد و وفا تعیین شده
بعد احمد مرتضی باشد امیر
در چنین روزی ، جهان آذین شده
ولایت دین احمد را عمود است
چو سدی پیش افکار جمود است
مسلمانان علی را اسوه گیرید
که این فرمایش رب ودود است
گشاینده باب ایمان علی است
علی عابد و مقتدا و ولی است
کند جان فدا در همه عرصه ها
بدان دشمنش جاهل و هم شقی است
چو در خون غوطه ور گردید مولا
از این دنیا رها و گشت والا
ندای فزت رب الکعبه سر داد
رود او ناله اش تا عرش بالا
ما شیعه ی آل مرتضی می باشیم
دنباله روی راه ولا می باشیم
هر چند که دشمنانمان ظلم کنند
ما شیفته ی آل عبا می باشیم
با آمدنت ، جهان گلستان گردد
آزاد بشر ، ز شر شیطان گردد
یاد خوش تو ، به دل دهد آرامش
خوشبختی ما ز لطف و احسان گردد
ای کاش که صاحب الزمان می آمد
فرمان خدا توامان می آمد
آوای انالحق بشود عالم گیر
منجی بشر و مردمان می آمد
ای کاش ، که ظلم و جور برچیده شود
طومار ستم ز بیخ پوسیده شود
با امر ولی و صاحب عصر و زمان
عدل و شفقت به پا و هم دیده شود
با آمدنت دلم صفا می یابد
خنده به لبان بینوا می آید
با آمدنت جهان گلستان گردد
باران امید خوشنوا می بارد
خون به دلم ، ای مه تابان من
رو بنما ، ای شه خوبان من
دیده ی ما منتظر روی دوست
رخ بنما ، ای بصر و جان من
بی قرارم ، بلکه بینم من ظهور
حاجیان را می کشند، اصحاب زور
خود نما ،ای صاحب لطف و کرم
کی شود آری تو شادی و سرور
ای کاتب وحی و نور قرآن
ای مظهر زهد و قرب یزدان
در وصف علی نمی توان گفت
او جلوه ی حق به عرش و بستان
عشق و گریه می برد ما را جنان
هر یکی دارد اثر بر روح و جان
گریه کن اندر مصیبت بر حسین
تو ندانی لذت اشک و فغان
در عالم دنیا چو نبی پا ننهاد
در خلق و منش، همچو کسی پاننهاد
کعبه بشکافت تا علی پا بنهد
از کعبه ی حق همچو علی پا ننهاد