رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۱۴ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه
خطبه سوم : قسمت اول
بخش اول
خطبه شقشقیه

سینه حضرت علی انباشته از حکمت و علم و معرفت بود.لذا به بهر بهانه ای مردم را از حقایق هستی آگاه می کرد.
حضرت در این خطبه می فرمایند که جامه و ردای حکومت اسلامی در اندازه خلیفه اول نبود.اما این جامه را با زور و سختی به تن کرد.
شتر ها وقتی دچار هیجان و شوری می شوند، از دهانشان چیزی شبیه بادکنک خارج می شود و صداهای خاصی می کنند.سپس بعد از آرام گرفتن ، این شی بادکنک مانند به درون دهان به آرامی بر می گردد.عرب به پوسته بادکنک مانند، شقشقه می گوید.
حضرت این خطبه را در اوج احساسات در خصوص خلفا ایراد نمودند.در جمعی که سرا پا گوش ودر حال هیجان بودند ایراد نمودند.لذا به آن خطبه شقشقیه گویند.در حین سخنرانی از بین حضار یک نفر نامه ای به حضرت علی می دهد.حضرت مطالعه می کنند و سپس به سخنان خود پایان می دهند.ابن عباس از حضرت می خواهد که به سخنان خود ادامه دهند.لذا حضرت می فرمایند که سخنانی در حالت هیجان در خصوص خلفا گفته شد و آنها همانند شقشقه شتران بود که در حالت شور و هیجان از خود تولید صدا می کنند.
حضرت می خواهند بگویند که شعله ای بود که اوج گرفت و سپس آرام گرفت.لذا انتظار نداشته باشید که ادامه دهم.حضرت این سخنان را در رابطه با سوالی که یک نفر پس از جنگ های نهروان و صفین و جمل در مسجد کوفه و یا در محل یا مناسبتی دیگر مطرح نمود، ایراد نمودند.
این فرد می گوید چرا اینقدر ردای حکومت را دیر به تن کردی.لذا حضرت حقایقی را در رابطه با خلفا بیان می کنند.حضرت می فرمایند که فرزند ابی قهافه ، اشاره به کنیه پدر ابوبکر دارد، جامه خلافت را به زور به تن کرد.یعنی شایسته خلافت بر مسلمین را نداشت.
سنگ های آسیاب که یکی در زیر ثابت و دیگری در روی آن که امکان چرخش توسط محوری که در مرکز سنگ دایره شکل قرار دارد، قرار دارد.لذا گندم ها براحتی آرد می گردند.اما اگر محور و چوبی که در وسط سنگ تعبیه شده است وجود نداشت، امکان آسیاب کردن و چرخش سنگ مقدور نبود.
حضرت می فرمایند، ابوبکر می دانست که نقش من در حکومت همانند محور و قطب سنگ آسیاب است و حکومت با حذف من امکان تداوم احسن ندارد. حضرت می گویند ابوبکر می دانست که نقش من همانند کوهی می ماند که آب از آن به دشت و صحرا سرازیر می شود و باعث سرسبزی زمین می گردد.
در اینجا منظور حضرت از سرازیر شدن آب،نشانه ای از علوم و معارف الهی است که در سینه حضرت جای داشت و با طرح آنها مردم را از معرفت الهی سیراب و باعث رشد و تعالی مردم فراهم سازد.
حضرت در ادامه خود را معرفی می کند، نه اینکه از خود تعریف کند.حضرت می فرمایند، ابوبکر بخوبی می دانست که من در قله اندیشه و معرفت قرار دارم.اینها شکوائیه نیست، بلکه حقایقی است تا در تاریخ ثبت و مردم از آنها آگاه و دچار انحراف نگردند.
حضرت می فرمایند، من بر روی حکومت پرده ای قرار دادم تا آنرا نبینم.این دلالت بر بی اعتنایی حضرت به حکومت دارد.

نماز با ولایت روشنایی است
وصال  کردگار و دلر با یی است
ولی را جانشین کرده خداوند
اطاعت از ولی کاری الهی است

دکتر علی رجالی
@alirejali


  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

ویژگی حاکمان

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه
خطبه دوم : قسمت ۵
بخش سوم
ویژگی حاکمان
حضرت علی می فرمایند، کسی که بر مردم حکومت می کند و برآنها ولایت دارد، دارای شرایطی است که تنها در چهارده معصوم می توان پیدا نمود.این یک حق است و هر کسی این حق را شامل او نمی شود.اینان ستون های باور و اعتقادات مردم هستند.مردم به خاطر اعتماد به آنهاست که دارای ایمان های قوی می شوند.
یک حاکم باید حداقل دو خصلت داشته با شد.یکی دانش و دیگری قدرت روحی.قوم بنی اسرائیل نزد حضرت موسی آمدند و گفتند برای ما یک رهبر تعیین نمائید.حضرت موسی طالوت را بر گزیدند.آنان گفتند او چه امتیازی بر ما دارد.حضرت موسی گفتند که خداوند به او علم و قدرت روحی فراوان عطا نموده است.این دو صفت در چهارده معصوم به وفور وجود داشت.
پیمبر گرامی حضرت علی را برای جانشینی خود به مردم معرفی می کنند.سپس هر امام، جانشین خود را تعیین می کند.در زمان حال حضرت مهدی سکان دار حکومت بر جهان هستی را دارند.امید است که هر چه زودتر خدای متعال دستور برپایی حکومت ایشان را در روی زمین را صادر فرمایند.
حضرت می فرمایند، هم اکنون حق ولایت به صاحب حق رسیده است.ابن ابی الحدید ، که سنی مسلک بود، در کتاب نهج الباغه خود اقرار می کند که حکومت پس از رحلت رسول اکرم، حق علی ابن ابیطالب بود.زیرا او برترین و شایسته ترین فرد پس از فوت پیامبر گرامی بود.اما او بخاطر مصلحت هایی از حق خود گذشت تا اسلام بماند.اعراب نسبت به حضرت علی حسادت می ورزیدند و حضرت نمی خواستند که اسلام نو پا دچار تنش و اضطراب گردد.هنوز جمعی از سران شرک در اعراب بودند که با حضرت دشمنی می کردند.از جمله سران قریش و یهود و منافقین که با حضرت دشمنی بسیارمی کردند.اما توده های مردم به حضرت علی عشق می ورزیدند.
ملاک شناخت منافقین در آن زمان، داشتن بغض و کینه و حسد به حضرت علی بود.امروز نیز می بینیم که منافقین بیشترین دشمنی را با ولایت و شیعیان دارند.زمانی که حضرت علی زمامداری مسلمانان را بعهده گرفتند،چنان استقبالی از طرف مردم بعمل آمد که برای سایر خلفای پیشین نیامده بود.

عشق و صفا جمله عنایت شده
پر تو فشان نور ولایت شده
مهدی بیا که حق هویدا شده
آمدنت شرح و روایت شده

دکتر علی رجالی
@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

یکتایی

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه
خطبه دوم : قسمت ۵

یکتایی
حضرت علی می فرمایند، در عالم همتایی مانند چهارده معصوم وجود ندارد.همانند خدای متعال ، که مثل و همانند ندارد.اینان صاحبان کرامت و جلال و جبروت هستند.اهل بیت ریشه های درخت پاک اسلام هستند و دیگران برگ و شاخه این درخت تنومند اسلام هستند.بنابراین هیچکس، همانند آنها نمی شود.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می گوید، اگر حضرت علی با کفار در جنگ های گوناگون به جهاد نمی پرداخت ، کفار بر مسلمانان غلبه پیدا می کردندو اگر خلفا از علوم حضرت علی بهره نمی بردند، حکومت آنها نابود می شد.
حضرت می فرمایند، اهل بیت اساس و پایه دبن اسلام هستند.اینان همانند ستون برا دین هستند.باورهای جامعه به ارزش های الهی در پرتوی آنها می باشد.
حضرت می فرمایند مردمانی که جلوتر از چهارده معصوم هستند، باید عقب گردند تا امکان قرار گرفتن در کنار اهل بیت برایشان مقدور گردد.کسانی هم که عقب افتاده اند ، باید کوشش کند تا بتوانند خود را به قافله اهل بیت برسانند و در کنار آنها قرار گیرند.

نماز با ولایت، روشنایی است
وصول کردگار و دلربا یی است
ولایت ریشه و اصل و عمود است
نماز بی ولایت، لهو و بازی است

دکتر علی رجالی
@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

به گزارش ایمنا، آدمی گاه و بی گاه از خود می پرسد که مرگ چگونه و چه زمانی به سراغش خواهد آمد و بعد انسان را به کجا وارد خواهد کرد؟
فارغ از دیدگاه مادی گرایانه ای که حیات آدمی را محدود به زندگی چند روزه در دنیا می داند و مرگ را مُهر ختامی بر حیات، در دیدگاه دینداران مرگ دروازه ورود به عالمی فراتر و متعالی تر از عالم ماده است. جهانی که در آن قید و بندهای مادی همچون جسم و بدن از وجود انسان برداشته شده و پرده از بعضی امور و پدیده ها از مقابل نگاهش می افتد، نسبت به حقیقت وجود خودش و جهان آگاه شده و زندگی تازه ای را در بعد روحانی خود آغاز می کند.
اما آنچه در این نوشتار مورد نظر است، نگاهی به عالم برزخ، یعنی همان عالمی است که در نگاه دیندارانه با مرگ به آن وارد می شویم و قرار است تا زمان ظهور قیامت در آن به سر ببریم.
 
عالم برزخ کجاست؟
از دیدگاه قرآن و روایات، برزخ و قبر یک چیز است که گاهی از آن به عالم قبر و گاهی از آن به عالم برزخ یاد می شود. برزخ در لغت یعنی چیزی که حایل بین چیزی و چیز دیگر باشد. ازاین رو به جهانی که میان دنیا و آخرت واقع می شود برزخ اطلاق می گردد؛ چنان که در آیاتی از قران، برزخ بیانگر فاصله میان دو دریاست. برزخ در اصطلاح حکمت : به همان عالم مثال اطلاق می شود ، زیرا عالم مثال حد فاصل بین عالم عقل و عالم ماده است.و در اصطلاح شریعت : فاصله میان مرگ تا قیامت کبری را گویند.برزخ قیام و زندگی جدید و جهانی نو است؛خواه گودالی از گودال‎های دوزخ باشد، یا باغی از باغ‎های بهشت. پس برزخ معبر و دالان ورودی به قیامت و حشر اکبر است و انسان در ادامه ی مسیر زندگی دنیا وارد جهان برزخ می شود، که سراسر آگاهی و حیات است «النّاس نیام فإذا ماتوا انتبهوا»
قرآن کریم در آیاتی از جهان برزخ خبر داده است؛ مانند:
«... و من ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون: واز پس آنان برزخی است، تا روزی که مبعوث شوند.
النّار یُعرضُون علیها غدوّاً وعشیّا پیامبر اسلام صلوات الله علیه فرمودند: هرگاه یکی از شما از دنیا برود، اگر از اهل بهشت باشد از بهشت، و اگر از اهل آتش باشد از جهنّم هر صبح و شام جایگاهش به او عرضه می شودو به او گفته می شود: این موقف معین، جایگاه توست وقتی در قیامت خداوند تو را مبعوث کرد، به این جا منتقل می شوی «امام صادق علیه السلام نیز در تفسیر آیه مزبور فرمودەاند: این رخداد پیش از قیامت است؛ زیرا در قیامت صبح و شام نیست. پس اگر کافران هر صبح و شام معذّب می شوند معلوم می شود در برزخ و پیش از قیامت است.»
 
آنچه واضح است این است که با وقوع مرگ، حیات تازه ای برای انسان در عالم برزخ آغاز می شود. حیاتی که قابلیت ها و توانمندی های تازه را برای انسان ایجاد می کند و او را به حقیقت روحانی وجودش نزدیکتر می سازد. هرچند باید اشاره کرد که بعضی از انسان ها در همین دنیای مادی هم توانسته اند از طریق طی طریق صحیح در شریعت و تمسک به عرفان حقیقی، بر جسم خود غلبه کرده و به مراتب عالی تر روح خود دست پیدا کنند. چنین افرادی می توانند مرگ را تا حدی در اختیار خود گرفته و یا روح و جسمشان را به اراده خود در نقاط مختلف زمین به سفر و حرکت درآورند.
روایت امام علی(ع) از لحظه مرگ
مولای متقیان علی(ع) در کتاب شریف نهج البلاغه زیباترین و شگفت انگیزترین تفاسیر را از مسئله مرگ بیان فرموده و به ذکر حقایقی می پردازند که بصورت جزئی و مستند جریان مرگ را وصف می کند.
ایشان درباره لحظه مرگ آدمی چنین می فرمایند:
«ناگاه‌ سکرات‌ مرگ‌ وحسرت‌ از دست‌ دادن‌ آنچه‌ داشتند، بر آنها هجوم‌ آورد دراین‌ حالت‌، اعضاء بدنشان‌ سست‌ گردید و در برابر آن‌، رنگ‌ خود را باختند.سپس‌ کم‌ کم‌ مرگ‌ در آنها نفوذ کرده‌ و بین‌ آنها و زبانشان‌، جدائی‌ افکند!
اوهمچنان‌ در میان‌ خانواده‌ خود با چشم‌ نگاه‌ می‌ کند و با گوشش‌ می‌ شنود، در حالیکه‌ عقلش‌ سالم‌ است‌ و فکرش‌ باقی‌ است‌! می‌ اندیشد که‌ عمر را در چه‌ راهی‌ فانی‌ کرده‌ و روزگارش‌ را در چه ‌راهی‌ سپری‌ نموده‌ است‌. به‌ یاد ثروتهائی‌ که‌ جمع‌ کرده‌ است‌ می‌ افتد . همان‌ ثروتی‌ که‌ در جمع‌ آوری‌ آن‌، چشمها را بهم‌ گذارده‌ بود و از حرام ‌و حلال‌ و مشکوک‌ گرفته‌، گناه‌ جمع‌ آوری‌ آنها به‌ گردن‌ اوست‌! حال‌ هنگام‌ جدائی‌ از آن‌ اموال‌ فرارسیده‌، در حالیکه‌ این‌ ثروت‌ برای‌ وراث‌ می‌ ماند و از آن‌ استفاده‌ کرده‌ و بهره‌ می‌ برند! راحتی‌ آن‌ برای‌ دیگران‌ و سنگینی ‌گناهش‌ بر دوش‌ اوست‌ و او در گرو این‌ اموال‌ است‌! دست‌ خود را از پشیمانی‌ به‌ دندان‌ می‌ گزد و این‌ به‌ خاطر صحنه‌ هائی‌ است‌ که ‌در هنگام ‌مرگ‌، برایش‌ مشخص‌ می‌ گردد. دراین‌ حالت‌، به‌ آنچه‌ در زندگی‌ به‌ آن‌علاقه‌ داشت‌ بی‌ اعتناست‌! و آرزو می‌ کند ای‌ کاش‌ آن‌ شخصی‌ که‌ درگذشته‌ بر ثروت‌ او، غبطه‌ می‌ خوردم‌ و بر او حسد می‌ بردم‌، این‌ اموال‌ را جمع‌ کرده‌ بود!
مرگ‌ همچنان‌ بر اعضایش‌ چیره‌ می‌ شود، تا آنجا که‌ گوشش‌ همچون‌ زبانش‌ از کار می‌ افتد. بطوریکه‌ در میان‌ خانواده‌ اش‌، نمی‌ تواند با زبانش ‌سخن‌ بگوید و با گوشش‌ بشنود، پیوسته‌ به‌ صورت‌ آنان‌ می‌ نگرد و حرکات‌ زبانشان‌ را می‌ بیند، اما صدای‌ آنان‌ را نمی‌ شنود! سپس‌ چنگال ‌مرگ‌ همه‌ وجودش‌ را فرا می‌ گیرد! چشم‌ او نیز همچون‌ گوشش‌، از کارمی‌ افتد و روح‌ از بدنش‌ خارج‌ می‌ گردد وهمچون‌ مرداری‌، بین‌ خانواده‌اش‌ می‌ افتد. آنچنانکه‌ از نشستن‌ نزدش‌ وحشت‌ می‌ کنند و ازاو دور می‌شوند! او نه‌ سوگواران‌ خود را یاری‌ می‌ کند ونه‌ به‌ آن‌ شخصی‌ که‌ او را صدا می‌ زند پاسخ‌ می‌ گوید! سپس‌ او را به‌ منزلگاهش‌ در درون ‌زمین‌ حمل‌ می‌ کنند و به‌ دست‌ اعمالش‌ می‌ سپارند و از دیدارش‌ برای‌ همیشه‌ چشم‌ می‌ پوشند!»
روایت امام علی(ع) از عالم برزخ
امام علی(ع) درباره عالم پس از مرگ نیز در بیانی مشهور می فرمایند: «فرزند آدم‌ وقتی که‌ به‌ آخرین‌ روز دنیا و اولین‌ روز آخرت‌ می‌ رسد، مال‌ و فرزندان‌ و اعمالش‌ در نظر اومجسم‌ می‌ شود.
نخست‌ متوجه‌ اموال‌ خود می‌ شود و به‌ او می‌ گوید: بخدا سوگند! من ‌برای‌ جمع‌ آوری‌ و حفظ‌ تو، بسیار حریص‌ بودم‌ و زیاد بخل‌ ورزیدم‌! حال‌ چه‌ کمکی‌ می‌ توانی‌ به‌ من‌ بکنی‌؟ ثروتش‌ به‌ او می‌ گوید: فقط‌ می‌ توانی ‌کفن‌ خود را از من‌ برداری‌.
او متوجه‌ فرزندان‌ خود می‌ شود و به‌ آنها می‌ گوید: بخدا سوگند من‌ شما را خیلی‌ دوست‌ داشتم‌ و همواره‌ از شما حمایت‌ می‌ کردم‌. چه‌ خدمتی‌ می‌ توانید - در این‌ روز بیچارگی ام ‌ به من‌ بکنید؟ می‌ گویند: هیچ‌! غیر از اینکه‌ تو را در قبرت‌ دفن‌ کنیم‌! سپس‌ متوجه‌ عمل‌ - عمل‌ صالح ‌- خود می‌ شود و می‌ گوید: بخدا سوگند! من‌ درباره‌ تو بی‌ رغبت‌ بودم‌ و تو بر من‌ گران‌ بودی‌! تو امروز چه‌ کمکی‌ به‌ من‌ می‌ کنی‌؟ می‌ گوید: من‌ در قبر و قیامت‌، مونس‌ توام‌! تا آنکه‌ من‌ و تو را بر پروردگارت‌ عرضه‌ بدارند!
آنگاه‌ امام‌ فرمود: اگر آدمی‌ در دنیا ولی‌ خدا باشد، عملش‌ بصورت‌ خوشبوترین‌ و زیباترین‌ و خوش‌ لباسترین‌ مرد، نزدش‌ می‌ آید و به‌ او می‌ گوید: تو را به‌ روحی‌ از خدا و ریحانی‌ و بهشت‌ پرنعمتی‌ بشارت می‌ دهم‌ که‌ چه‌ خوش‌ آمدنی‌ کردی‌. او می‌ پرسد: تو کیستی‌؟ جواب‌ می‌دهد: من‌ عمل‌ صالح‌ توام‌ که‌ از دنیا به‌ آخرت‌، کوچ‌ کرده‌ ام‌.
آدمی‌ در آن روز غسال‌ خود را می‌ شناسد و با کسانی که‌ جنازه‌اش‌ را برمی‌ دارند، سخن‌ می‌ گوید و سوگندشان‌ می‌ دهد که‌ عجله ‌کنند! همینکه‌ داخل‌ قبر شد، دو فرشته‌ نزدش‌ می‌ آیند که‌ همان‌ دو فتان ‌قبرند! موی‌ بدنشان‌ آنقدر بلند است‌ که‌ برروی‌ زمین‌ کشیده‌ می‌ شود وبا نیشهای‌ خود، زمین‌ را می‌ شکافند! صدایی‌ چون‌ رعد و قاصف‌ دارند. چشمانی‌ چون‌ برق‌ خاطف‌ وبرقی‌ که‌ چشم‌ را می‌ زند! آنها از او می‌پرسند: خدایت‌ کیست‌؟ پیرو کدام‌ پیامبری‌؟ چه‌ دینی‌ داری‌؟
او جواب‌ می‌ دهد: خدایم‌، اللّه‌، پیامبرم‌، محمّد و دینم‌ اسلام‌ است‌. آنها می‌ گویند: چون‌ در سخن‌ حق‌، پایدار مانده‌ ای‌، خدایت‌ بر آنچه ‌دوست‌ می‌ داری‌ و خشنودی‌، ثابت‌ بدارد. در این‌ موقع‌، قبر او را تا آنجا که‌ چشمش‌ کار می‌ کند، گشاده‌ می‌ کنند و دری‌ از بهشت‌ بر رویش‌ می‌گشایند و به‌ وی‌ می‌ گویند: با دیده ‌روشن‌ و با خرسندی‌ خاطر بخواب، آنطور که‌ جوان‌ نورس‌ و آسوده‌ خاطر می‌ خوابد.
ولی‌ اگر دشمن‌ پروردگارش ‌باشد، فرشته‌ اش‌ بصورت‌ زشت‌ ترین‌ صورت‌ و لباس‌ و بدترین‌ چیز، نزدش‌ می‌ آید و به‌ وی‌ می‌ گوید: بشارت‌ باد تو را به‌ ضیافتی‌ از حمیم‌ دوزخ‌! و جایگاهی‌ از آتش‌. او نیز غسّال‌ خود را می‌ شناسد و تشییع‌ کنندگان‌ را قسم‌ می‌دهد که‌: مرا بطرف‌ قبر مبرید، و چون‌ او را داخل‌ قبرش‌ کنند، دو فرشته‌ سؤال‌ کننده ‌نزد او می‌ آیند و کفن‌ او را از بدنش ‌کنار زده‌، می‌ پرسند: خدا و پیامبرت ‌کیست‌؟ چه‌ دینی‌ داری‌؟
او می‌ گوید: نمی‌ دانم‌! می‌ گویند: هرگز ندانی‌ و هدایت‌ نشوی‌. سپس ‌او را با گرز، آنچنان‌ می‌ زنند که‌ تمام‌ جنبنده‌ هائی که‌ خدا آفریده‌، به‌ غیر ازانس‌ و جن‌، از آن‌ ضربت‌ تکان‌ می‌ خورند. آنگاه‌ دری‌ از جهنم‌ برویش‌ باز نموده‌، به‌ او می‌ گویند: با بدترین‌ حال‌، بخواب‌! آنگاه‌ قبرش‌، آنقدر تنگ‌ می‌ شود که‌ بر اندامش‌ می‌ چسبد، آنطور که‌ نوک‌ نیزه‌ به‌ غلافش‌ می‌چسبد، بطوریکه‌ مغز سرش‌ از بین‌ ناخن‌ و گوشتش‌، بیرون‌ می‌ آید! خداوند مار و عقرب‌ زمین‌ و حشرات‌ را بر او مسلط‌ می‌ کند تا نیشش‌ بزنند و او بدین‌ حال‌ خواهد بود تا خداوند او را از قبرش‌ محشور کند.»/
12135/135/10

کانال اطلاع رسانی: https://telegram.me/imnanews
 
  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
رابطه انسان با خدا
وقتی خداوند می گوید، من از رگ گردن به شما نزدیک ترم.وقتی خداوند می گوید، بازگشت همه به سوی اوست.وقتی خداوند می گوید، من همانند نور هستم و الی آخر.این سوال به ذهن خطور می کند.حالا که ما نمی توانیم خدا را حتی تجسم کنیم.نزدیکترین تعبیر به ذهن چیست؟
عرفا رابطه انسان با خدا را چون موج و دریا می دانند.به نظر می رسد، این تعبیر برای انسان کامل و خدا تعبیری خوب باشد.به نظر می رسد رابطه ما با خدا، همانند قطره های امواج دریا با دریا باشد.با این تعبیر، اگر انسان ها با هم باشند، می توانند اظهار وجود کنند و در جهان هستی نقش ایفا کنند.در غیر اینصورت، یک قطره به تنهایی مدتی اوج می گیرد و در دریا سقوط می کند.اگر قطرات با هم باشند، خود موجی ایجاد کنند.
خداوند نیز می فرمایند، ما انسان ها را اجتماعی آفریدیم و دست حق در اجتماعات است.جایی دیگر می فرمایند ما سرنوشت قومی را تغییر نمی دهیم،مگر آنها خواهان تغییر باشند.حتی تاکید شده که عبادتی همچون نماز را با جماعت بخوانید.
تعبیر دیگر در رابطه انسان با خدا، همانند یک دستگاه گیرنده و منبع ارسال امواج می باشد.یک دستگاه وقتی قابل استفاده است که سالم باشد تا بتواند امواج را بگیرد و تبدیل به صداو یا تصویر نماید.جسم انسان توسط روح حیات دارد ،در غیر اینصورت لاشه ای متعفن است.اگر روح را حقیقتی نازل شده از طرف خداوند تصور کنیم.ارتباط ما با خداوند قابل تعبیر است.به نظر می رسد زبان ارتباط انسان با خدا نیت ها می باشد.بسیار برای انسانها اتفاق افتاده است که علاقه مند ایم که چیزی را داشته باشد و بدون اینکه به کسی گفته باشیم ،از راهی بی گمان برای ما آماده می گردد.این نشان دهنده این است که دست غیبی به نام خدا حتی از نیت ها و اکار ما و آنچه در اذهان ما می گذرد آگاه است .
لذا خداوندی که حتی از اذهان ما آگاه است، نشنان دهنده این حقیقت است که او به ما بسیار نزدیک است.اما نحوه آن بر ما مشخص نیست.حتی از رگهای گردن به انسان نزدیک تر است.بنابراین به نظر می رسد که حقیقت خداوند که بر ما معلوم نیست، به نحوی در انسانها تجلی دارد.

دکتر علی رجالی
@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

خالق و مخلوق

خالق و مخلوق از یک پیکرند
خالق بی نقش دل را کی برند
می نماید خویش ، با نقش و نگار
هر چه بینی ذره ای از دلبرندخالق و مخلوق

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰
ما همه موجیم و حق دریا بود
ما همه خاکیم و جان والا بود
جان ز دریا و بود امواج آن
ما همه هیچیم و او یکتا بود
  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

مزرعه

این جهان مزرعه ای اعمال ماست
تخم آن در فکر و در افعال ماست
خار و گل محصول کشت ما بود
رشد خار از دوری و اغفال ماست

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

عواقب گناه

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه
خطبه دوم : قسمت ۵
بخش اول
بذر گناه
کشاورزان برای بدست آوردن یک محصول سه مرحله را باید پشت سر بگذرانند.کاشت، داشت و برداشت است.در مرحله کاشت، دانه را در داخل خاک قرار می دهند.فاصله جوانه زدن تا برداشت محصول ، نیاز به مراقبت و آبیاری دارد که به آن داشت می گویند.در مرحله سوم، برداشت محصول و درو کردن آن فرا می رسد.
امیر المومنین دنیا را همانند مزرعه می دانند.اگر اعمال ما خوب باشد، در این مزرعه اگر قلمه گل بکاریم،پس از مدتی غنچه های گل شکوفا می گردد.انسان گناهکار با عمل خود بذر خار می کارد و لذا خار بدست می آورد. گناه بین انسان و خدا فاصله می اندازد.غفلت از خدا موجب می شود ،که بذر گناه در دل انسان ریشه بدواند و رشد کند.بدیهی است که محصول بذر گناه ، پس از آبیاری،هلاکت و بدبختی است.انسان اگر دچار گناهی شد، باید بلافاصله توبه کند و بذر گناه را آبیاری نکند.در غیر اینصورت پس از هر کاشت و داشتی، یک برداشت هست.

گر بکاری در دلت بذر گناه
گر کنی غفلت ز احکام اله
نیست محصولی بجز رنج و عذاب
گر توانی توبه کن در بین راه

دکتر علی رجالی
@alirejali

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

بذر گناه


گر بکاری در دلت بذر گناه
گر کنی غفلت ز احکام اله
نیست محصولی بجز رنج و عذاب
گر توانی توبه کن در بین راه

  • علی رجالی