باسمه تعالی
برداشتهایی از غزلیات حافظ
غزل ۱۲ :بیت هشتم
زلف پریشان
کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما زلف پریشان شما
منظور از دست دادن میسر و امکان شدن است.لذا کی دهد دست به معنای این است که چه موقع امکان پذیر است.غرض مقصود و منظور می باشد.منظور از همدستان موافقان با انسان می باشد.خاطر مجموع یعنی خیال راحت و آسوده است.
بهترین زمان برای انسان سالک وقتی است که همه حواس و افکار و دلش متوجه به خدای متعال باشد.منظور از زلف پریشان اجزای هستی و آیات الهی هستند.
حافظ می گوید آیا زمانی فرا می رسد که من با وجود زرق و برق دنیا فقط تو را ببینم و توجه من عیر از تو به چیز دیگری نباشد.
زلف در کنار رخ زیباست.لذا حافط جهان هستی که به اذن خدای متعال ایجاد شده است به زلف پریشان تعبیر می کند.بابا طاهر می گوید وقتی به دریا و صحرا می نگرم تو را می بینم.لذا زلف را به عالم حق تشبیه می کند.دنیا وقتی برای انسان زیباست که خدای متعال در آن حضور داشته باشد.زندگی بدون خدا زیبا نیست.زلف را پریشان نامد زیرا باعث شده که آرامش بسیاری را به خاطر دلبستگی به دنیا پریشان کند.
حافظ می گوید کی فرا می رسد زمانی که تعلقات و خاطر من به دنیا همسو با رضای حق تعالی گردد و من با کاروان جهان هستی همسو شوم و آنچه که تو می خواهی من به آن عمل کنم.همه عالم دارند تو را تسبیح می کنند.می شود که من هم تو را تسبیح کنم.تنها در این وقت است که خاطر من آرام می گیرد و همراه عالم هستی حرکت می کند.
غنچه ها باز شوند در اثر باد صبا
روح و جان شاد شوند پرتوی انوار خدا
اولیا حامل انوار خدا می باشند
تا نسیمی بوزد بر دل و افکار شما
دکتر علی رجالی
@alirejali