باسمه تعالی
فروع دین
نماز
غزل(1)
روح را سرشار عشق و معرفت کن با نماز
سوی حق از معرفت بگذار دستان نیاز
نور دل خواهی اگر، آن جستجو کن در نماز
حق بود مستغنی و او خالق و هم بی نیاز
ارتباط خالق و مخلوق در ذکر و دعاست
من گنه کار م خدایا، کی دهی ما را جواز
مرکب معراج من ،اندر نماز است وثنا
با نماز و مهر حق باشی تو دائم بی نیاز
تا توانی کن عبادت، موجب رشد است و فهم
دور کن دستان خود را جملگی از حرص و آز
روح را صیقل دهی، با بندگی اندر نماز
قبله گاه مسلمین در مکه هست و در حجاز
می دهد آرامش و تسکین، اگر خوانی تو آن
با جماعت خواندنش، گردد تو روحت دل نواز
دور کن خود را رجالی، از غرور و کبر و خشم
تا بسازی آدمی نو ، سوی یزدان آی باز
میثمی خواهان پرواز است و دیدار خدا
گفتگو کن با خدا،با کس نگو اسرار و راز
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
روزه
غزل(2)
دعا کردن در این ماه خجسته مستجاب است
که مهمانی یزدان عشق و احسان و ثواب است
شود شیطان گریزان و سر افکنده در این ماه
گرفتار غل و زنجیر و، او اندر عذاب است
بود ماه نزول و قدر و قرآن و رهایی
جواب هر چه مجهولات خواهی در کتاب است
علاج درد ما ،درمان نفس و ترک عصیان
شفای روح و جان، در پاکی عالی جناب است
سحر چون می رسد وقت دعا و هم نیایش
در این اوقات دل بی تاب یارو انقلاب است
صفای دل چو خواهی دل زدنیا برکن ای دوست
که شیطان دشمنی قهار وبس او بدحساب است
میان هر چه نیکویی تو کردی، روزه خوشتر
که اکسیر گل خوشبوی هم اندر گلاب است
دهد صیقل روان و روح ما را روزه داری
صفای روح و جان روزه داران بی حساب است
ره رستن ز دوزخ، زهد و تقوا و شفاعت
برای پرسشت ای میثمی صدها جواب است
اگر خواهی تو اشعاری ز حکمت یا ولایت
رجالی مسلکش، در گفتن گفتار ناب است
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
حج
غزل(3)
ما برای قرب ، سوی بیت جانان می رویم
ما به قصد یار ،سمت کعبه ی جان می رویم
حج مطار مومن خوش سیرت وخوش صورت است
ما به سوی کعبه ، قربانگاه خوبان می رویم
کعبه قربانگاه اسماعیل و قربانگاه دل
قبله گاه مسلمین را با دل و جان می رویم
حج حضور وحدت و هم صحنه ای ازمحشر است
ما صفا و مروه را با عشق یزدان می رویم
حج صفای روح و اعلام برائت از عدوست
بی رضای ایزدی، ما سوی حرمان می رویم
حج بود لبیک بر امر خدا در بندگی
سوی رضوان برین، نزد شهیدان می رویم
جامه ی احرام ما باشد کفن در این سفر
پوششی باشد که با آن سوی سبحان می رویم
حاجیان مشغول چرخش در سرای ایزدی
جملگی با ذکر رب ، لبیگ گویان می رویم
شد رجالی حاجی و حجش چه باشد دلپذیر
خوش به حال عاشقان ، با چشم گریان می رویم
میثمی خواهان حج است و لقای کبریا
هر که خواهد می رود، با روی خندان می رویم
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
جهاد
غزل(4)
نفس را کشتن جهادی بی بدیل و اکبر است
جنگ با دشمن نزاعی مادی و آن اصغر است
نفس باشد سر کش و موجب شود انواع جرم
چونکه او یاغی ونافرمان و هم طغیان گر است
می نماید خود به انواع صور بهر فریب
هرکه تقوا را کند پیشه،امیر و مهتر است
ذکر حق باشد علاج این همه یاغی گری
دشمن دون بی محابا و قوی و برتر است
کار سختی هر کسی دارد در این جنگ و نبرد
دوری از شیطان علاج کار و خسران کمتر است
روح را تهذیب هر دم لازم وآن واجب است
هفت شهر عشق را رفتن به سوی دلبر است
از برای حفظ دین،از حق خود مولا گذشت
نفس را کشتن، جهادی همچو کار حیدر است
بندگی اندر نماز و روزه و حج وجهاد
چون عمل گردد به آنها، بهر انسان بهتر است
گر رجالی فائق آید، در نبرد نفس و عقل
روح و جان آرام گیرد، فرد عاقل برتر
است
میثمی خواهان تهذیب است و پاکی درون
گر رها گردد درون، شیطان ز افعی بدتر است
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
زکات
غزل(5)
گر بخواهی زندگی سامان بگیرد، ده زکات
موجب افزایش رزق است و عمرو هم حیات
گر بخواهی رستگاری ، در دو عالم همزمان
تکیه کن بر پنج اصل دین که شد راه نجات
گفت صادق در خصوص سوره ای بر مردمان
می شود رزقت فراوان ، گر بخوانی ذاریات
گر دهند مردم زکات خویش را در هر بلاد
فقر و اندوهی نباشد در درون شهر و هم اندر دهات
گر بخواهی صاحب امر و مکان گردد ظهور
جمعه عصری کن قرائت، تو فرازی از سمات
گفت پیغمبر توکل کن، تو در کل امور
چون خدا منجی ما، اندر حوادث، معضلات
شعر را در نشر دین گو، تا رسد پیغام حق
تا به کی درگیر دنیا و گرفتار لغات
من ندانم کی شود وقت عروج و وصل یار
نشر دادم ، بلکه باشد صالحات و باقیات
نشر علم باشد رجالی، از زکات و کن ادا
تا که گیرد وضع و اوضاعت کمی رو به ثبات
گر بخواهی میثمی توفیق یابی در امور
کن توکل، رو به سمت حق تو ازکل جهات
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
خمس
غزل(6)
یک پنجم مازاد در آمد، که ز سال است
با بخشش آن، موجب افزایش مال است
بخشیدن مازاد چقدر سخت و دل آزار
ایمان به خدا ، موجب دوری ز جدال است
مخلوط اگر مال تو گردد که حرام است
گر خمس دهی، مانده ی اموال حلال است
گر جنگ شود،حاصل اموال و غنیمت
یک پنجم آن بهر فقیر است و وبال است
گر کشف کنی گنج و جواهر تو ز دریا
چون خمس دهی،موجب پاکی و وصال است
دانی که همین خمس ، چو تمرین جهاد است
احسان به فقیران که ز انواع خصال است
پالایش اموال کند روح و روان پاک
چون باعث احسان و فقط ذکر مثال است
تبیین شده احکام خدا، در همه ابعاد
چون سینه پاکان ، پاک تر از آب زلال است
میثمی پاک کند خویش، ز امیال درون
هر که غیر از ره حق رفت ، نهایت به زوال است
از مصرف یک سال، اگر ماند رجالی
بخشا،که بود واجب و آن بهر کمال است
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
امر به معروف
غزل(7)
نباشد هر کسی لایق به امر و نهی منکر
خطا کاران ز آمر می شوند رنجور وبدتر
اگر خواهی کند تاثیر، دوری کن ز تندی
ندانم افضل از نیکی، تو جویی کار بهتر
نشان غیرت و عشق به مکتب گر بخواهی
تجلی گشته در آقا علی، مولای اکبر
چه خون هایی زمین را کرد رنگین و مطهر
حسین جانش فدا شد ، بهر امر و نهی منکر
چو باشد نهی ما بر پایه ی امیال شخصی
ندارد ارزشی و این عمل ،کاریست خود سر
نگردد جامعه،درگیر ظلم و جور و پستی
اگر احیا شود حکم خدا در نهی منکر
چو گوید عیب ما را همدم وهم صحبت و دوست
نگردد آدمی گمراه و جوید راه بهتر
شفا بخش است و گردد جامعه دور از بلایا
اگر احیا شود گفتارحق در فکر و در سر
سقوط جامعه باشد رجالی، ترک معروف
ببارد رحمت حق، گر شود معروف اظهر
بود معروف چون نقد و مشو رنجور هر گز
بگوید میثمی حق را، مجو جز حق فراتر
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
نهی از منکر
غزل۸
نهی از منکر نما، لرزان ز تعبیرش نباش
امر حق را گو، تو اندر بهر تاثیرش نباش
گر دهی تشخیص اندر صحت و کار درست
امر بر معروف کن، یک لحظه پاگیرش نباش
جان فدا کن در ره یزدان و تو آزاده باش
نفس راسرکوب و بر خود تیغ شمشیرش نباش
ترس را بیرون ز خود کن در ره آزادگی
می برد شیطان تو را،در بند تزویرش نباش
بی خود از خود شو، مشو در حصر و زندان درون
پاره کن بند اسارت، سجن زنجیرش نباش
کار دنیا بی حد و مشغول آن هر گز مشو
گر توانی شو برون، چندان تو درگیرش نباش
تا توانی در ره حق با عمل حق را بگو
گر کنی بهر خدا،در بیم تقدیرش نباش
گر توکل بر خدا کردی تو در انجام کار
کن به یزدان اعتماد و بند تدبیرش نباش
کن ادا تکلیف خود، هم با عمل هم گفتگو
شعر دینی گو رجالی،فکر تحریش نباش
میثمی بر نهی از منکر توانی کن عمل
از گناهان درس گیر ، هرگز تو تسخیرش نباش
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
تولی
غزل۹
با تولی دین ما ای دوست کامل می شود
با تبری راه ما تبیبن و قابل می شود
در تبری گونه ای اعلام گردد راهمان
در تولی شیعه آن ابراز و عامل می شود
تکیه گاه محکم اندر زندگی دانی که چیست؟
در تولی و تبری دان که حاصل می شو د
قلب خود را پر کن ازحب علی و آل او
نیست اندوه و غمی، هر کس که حامل می شود
بغض خود را حفظ کن بر دشمن آل علی
با تبری جستن از افکار، قائل می شود
دوستی کن با ولایت، با رسل،با اهل دین
با توسل فرد مستغرق به ساحل می شود
دور شو از دشمنان اهل بیت و کفر وشرک
دور گردد نور حق،هر کس که غافل می شود
هر که بی عشق علی باشد ،ندارد او ولی
چون فروع دین ما ان را شامل می شود
ای رجالی،حق کند دعوت ز ما در حب دوست
مومنان باشند برادر، هر که فاعل می شود
میثمی باشد تبری خط قرمز در نفوذ
بین حق و باطل آن، دیوار وحائل می شود
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
تبری
غزل۱۰
با تبری ،از سیاهی ها بیا بیزار شو
با تولی،واقف گنجینه ی اسرار شو
زندگی سرشار رنج است و بلا و تیرگی
با تامل اندکی، از جهل خود بیدار شو
لحظه ای از زندگی را با خدا همراه باش
با نیایش با خدا، گوینده ی اذکار شو
از گنه کاران تبری و بکن دوری ز فسق
عاشق محبوب و تو جوینده ی دلدار شو
می کشاند از صراط مستقیم، بیرون تو را
از منافق دوری و از فکر او بیزار شو
عمر خود را وقف افکار پلید و دون مکن
جستجو کن عالمی ، یابنده ی پندار شو
از حدیث و حکمت و قرآن مشو غافل هنوز
تا توانی دم به دم ، خواننده ی گفتار شو
گر بدانی در درون و نیت افراد چیست
جستجو کن عقل را،یابنده ی پندار شو
در قضاوت ها رجالی، کن تامل اندکی
قبل هر اندیشه ای،آگه ز هر اخبار شو
گر بخواهی میثمی، در وصف دین گویی سخن
قبل هر شعری بیا خواننده ی افکار شو
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
اقامه نماز(۴)
نماز است عامل دوری ما از کفر و منکر
طریق اولیا باشد ، نجویی راه بهتر
پیمبر گفت،خوشنودی ما اندر نماز است
بود از بهترین اذکار و باشد نور برتر
عطا کرده خدا یک دختری ، بهر محمد
کشد یک اشتری از بهر او، با امر حق سر
بکن بر پا نماز و ، خیر تو در آن تجلی است
عطا شدبهر تو خیری کثیر و نیست ابتر
ببینی نور یزدان در دل و سیمای مومن
چه چیزی از وصال یار، زیباتر وخوشتر
بود آن توشه ی دنیا و عقبی در قیامت
کند رزق تو افزون و بود بلکه فراتر
مجویی جز ره قرآن و عترت راه دیگر
که راه بی نمازان، تار و تاریک است و بدتر
تمام خلق عالم در ستایش در عبادت
بیاموزی عبادت را تو از حتی کبوتر
بیا ای میثمی، بگذار مشی و کار خود حق
اگر خواهی تو جنت، در عمل یابی و در سر
اگر باشی رجالی، پیرو شمس ولایت
بیابی هرچه دورا دور، همچون نور اختر
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
بر پایی نماز
غزل۵
امان از دست بی دینی ، برد تا قعر گمراهی
نگو ترک نمازت را ، نکن دیگر تو کوتاهی
نماز شب کمی بگزار، خدایت دوست می دارد
کلید گنج خوشبختیست، همین ورد سحرگاهی
به راه وصل خود با حق، مصمم باش، ای عاشق
قوی کن بند ایمانت، چرا در بند اکراهی؟!
تمام زندگی بی سجده معشوق بی همتا
ندارد ارزشی حتی به قدر یک عدد شاهی
عدو را با تو نزدیکی فراوان است ای انسان
نما از شیطنت دوری، نکن شیطان تو همراهی
هرآن کس که دهد دندان،به نانش هم بیندیشد
بگو تا کی غمین گردی؟ چرا در فکر افواهی؟
رها کن راه مکاری، ز حیله کی سعادت جست؟
اگر مکری کنی با خلق، روی حتما به گمراهی
مخور حق یتیمان را، خدا را خوش نمی آید
بترس از روز تلخی که یتیمی می کشد آهی
ندارد میثمی دنیا بدون آخرت ارزش
مثال عقبی و دنیی،چو شهری هست و درگاهی
رجالی در جهان بینی رها کن رسم خود بینی
به خود اندیشه کن اما فزون کن فکر و آگاهی
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی