رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مناجات چهارده معصوم» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

...

 

باسمه تعالی
فراز هایی از مناجات حضرت علی
نقش خدا در زندگی


می سرائیم مناجات علی در شب تار
می دهد درس تواضع به بشر در اعصار


ذکر مولای بود تکیه کلام حضرت
چون خدا صاحب عز است و کمالات وخیار


او بگوید صفاتی ز خود و هم خالق
حق عزیز است خدا در نظرش او بسیار


از خدا می طلبد عفو و کند راز و نیاز
حق بود سرور او در عمل و در افکار


در مناجات و دعا ذکر خدا بر لب شد
مغفرت خواهد و آمرزش خود از ستار


می کند راز و نیایش ، طلب عفو و کرم
مسجد کوفه شود مرکز و میعاد شعار


او بخواهد ز خدا فرصت جبران امور
او نکرده است خطایی که کند توبه ز یار


ای علی چون تو بگویی چنین با مو لای
ما که باشیم در این مهلکه و موج بحار


ما اگر عاصی و عصیان گر و خاطی هستیم
تو عزیزی و شفیعی و خداوند وقار


می دهی درس به ما ، در طرق راز و نیاز
چون شناسی تو خدا را به یقین و ابصار


می کند ذکر حقایق چو رسد وقت حساب
چون فرار پدر از کودک و بالعکس ز نار


نبود حامی کس چون پدر و مادر و دوست
دان که اعمال بشر کرده ورا سخت دچار


قلب پاک و عمل صالح ما در دنیا
ناجی ما شود از دوزخ و گمراهی و زار


ای خدا رحم نما بر فقرا و اسرا و مسکین
چون ندارند کسی جز تو و باشی انصار


ای خدا خالق هستی و فلک در عالم
ما گرفتار هوا و هوسیم و انکار


بنما رحمت خود را به خلایق هر دم
چون که در رنج و عذابیم ، تویی خود مختار


خوش به حال شهدا و سلکا و عرفا
می رسند با دل آرام و متین بهر نگار


ما که در غرق گناهیم و کماکان غافل
راه حق را بنما ، صاحب عز و غفار

،،
می شود فرد پشیمان ز عمل در دنیا
لیک فرصت نشود تا که کند چاره ی کار


گر کند توبه به درگاه خدا روز حساب
نیست سود و ثمری وقت قضا از کردار


چون قیامت برسد نیست تمایز و فراق
جز خدا نیست کسی صاحب امر و اظهار


آتش روز جزا هست عظیم و سوزان
نیست پرهیز از آن ، بهر امیری شرار


نتوان امر کنی بر فقرا و ضعفا چون دنیا
قدرتی نیست به جز قدرت حق در اقطار


چون تویی مظهر پاکی و خلوص و احسان
حب خود بر دل ما بیش نما ای دلدار


لحظه ای یکه و تنها مگذارم یا رب
چون که هستی تو حکیم و تو علیم و ابرار


ما نباشیم به جز حاصل نقشت به جهان
تو نمودی فلک و چرخش عالم به مدار


هدف از خلقت ما رشد و عبادت به خداست
چون نبی خلق نمودی که بود بنده و یار


ما که عاجز ز بیانیم و نداریم توان
تا نمائیم حقایق ز جهان و اسرار


میثمی کرد تمنا ز علی بهر امور
تا بخواهد ز خدا عزت و جاهی سرشار


چون رجالی است پشیمان ز گناهان خودش
ای خدا مغفرت و بخشش اعمال بدار

 

می برد ما را به بالا ، می نماید قرب خویش

می دهد عز و مقامی ، چون کند جان را نثار



سراینده
علی رجالی و مهدی میثمی

 

باسمه تعالی
فرازهایی از مناجات موسی ابن جعفر(ع)
رهایی از زندان
قصیده (۲۳)


گر بخواهی رمز و اسراری فراوان در دعا
کن قرائت این مناجات و نیایش با خدا


حضرت موسی ابن جعفر می کند راز و نیاز
او به یاد آرد خدا را در ستایش هم دعا


آن امام متقی دارد تقاضایی ز حق
از خدای خود طلب کرده رهایی از جفا


می نماید او مثل هایی ز انواع حیات
در رهایی و برون رفت از خفا و انزوا


ای که بیرون آوری اندر میان سنگ و خاک
یک درختی را که گردد در پی امرت به پا


همچنین آتش برون آری ز سنگ و آهنی
کن اجابت حاجتم را ای خدای جان فزا


طفل را بیرون کنی از پرده ای اندر رحم
می کنی او را رها در قید و بندش از خفا


روح را خارج کنی از بین اعضای بدن
می رود بر درگه یزدان و می گردد جدا


تو توانی شیر را خارج کنی از بین خون
مطمئنم گر بخواهی ، من بگردانی رها


حق پذیرد حاجت حضرت ، کند آزاد وی
او بود در حصر هارون ، امر حق گردد ادا


هفتمین اختر بود آگاه از آزادیش
این پیام احمد است بر آن امام و مقتدا


گفت هارون قاصدی آمد به خوابم با سلاح
کن رها فورا امام هفتم از رنج و بلا


گر چه کاظم شد رها از بند و زنجیر عدو
لیک هارون می کند او را شهید و شد رضا


نیست همتایی و مانندی چو خالق در جهان
کس نزائیده ورا در عالم و عرش و سما


می کند کاظم عبادت قبل هر درخواستی
حاجت خود را نماید ،بعد از آن حمد و ثنا


رو به قبله می رود بعد از طهارت هم وضو
تا کند با حق مناجات و نیایش در خفا


با تواضع می کند راز و نیایش سوز و آه
این بود آداب سالک در نیایش با خدا


می کند او زمزمه آیات یزدان را به لب
آنچه بیند از تجلی خدا باشد ولا


می رسد روزی هر کس با توکل با تلاش
می نماید او سخن از رزق و از روزی ما


گاه باشد مستقیم و ، گه طریقی بی گمان
مطمئن است از خدایش ، می دهد رزق ورا


گفت حضرت می کنم طاعت ز حق در بندگی
تکیه گاهم باشد و تنها امیدم هر کجا


من موحد هستم و یکتا پرست و حق پرست
من نکردم در اطاعت خود پرستی و خطا


گر چه نافرمان شدم در زندگی و در امور
تو عظیمی و کریمی و رحیمی بهر ما


از خطاهایم پشیمانم ،ندارم من کسی
مغفرت خواهم خدایا ، گر بود لغزش مرا


می دهم جانا قسم بر مصطفی و آل او
تو بیامرزی مرا؟ ، ای مظهر جود و سخا


تو مبرا ز عذابی ، تو امامی و شفیع
چون که معصومی و دوری ز گناهان و خطا


می دهی درس توکل به خدا بر همگان
حق رهاند چو منی ، بند اسارت همه جا


نیست کس دادرس و ناجی ما جز یزدان
ایمنی بخش خدایا ، تو بیامرز مرا


میثمی مشغول علم است و گرفتار درون
کن رهایش از هوای نفس و از شیطان ورا


گر بخواهی تو رهایی از دل و امیال خویش
کن رجالی زهد و تقوا پیشه و روحت رها


سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

باسمه تعالی
فرازهایی از مناجات حضرت سجاد(ع)
مناجات التائبین
قصیده (۲۲)

آن خدایی که بود توبه پذیر و غفار
می نماید به ما ، دوری از دوزخ و نار


از مناجات علی ابن حسین توابین
می کنند ناله و گویند همی استغفار


می سرائیم مناجات دگر از سجاد
می نماید به ما نحوه ی توبه اظهار


پانزده ادعیه دارد علی ابن حسین
گر توانی تو قرائت کن و آن استمرار


این مناجات بود ادعیه ی خمس عشر
می گذارد اثری بر دل و جان و رفتار


با تضرع چو بخوانی چنین ادعیه ای
استجابت بنماید ، خداوند کبار


آن لباسی که بود بر تنمان از غفلت
سبب رنج و بلا گردد و خسران هر بار


شده ام خوار از این ذلت و آثار گناه
دوریت موجب بیچارگی و گریه و زار


مرده گشته است دلم از گنه و کبر و فساد
زنده گردان مرا ، چون که تو هستی ستار


من ندارم کسی ، غیر تو ای دادرسم
گر پذیرا نشوی ،من چه کنم ای قهار


می کنم گریه و زاری و فغان درگاهت
تا پذیری دل بشکسته و پر گرد و غبار


من که شرمنده و رسوای دو عالم شده ام
از گناهان و خطاهای فراوان هر بار


ای خدا روز قیامت تو بیامرز مرا
گوشه چشمی بنما ،نیست امیدی ز تبار


هر کسی منتظر راه و نجاتی باشد
توبه کن گر تو بخواهی رهایی و قرار


بنما عفو مرا ، چون که ندارم جز تو
که کند بخشش و نادیده بگیرد اقرار


چشم پوشی بنما خالق یکتا از ما
در گذر از گنه و کار خلاف بسیار


تو گشودی در عفو ، بر همه پیر و جوان
نام توبه است بر آن باب و کند دور ز نار


این خدایی که گشوده است در توبه چنین
نیست ما را حرج و عذر و بهانه از یار


من کنم شرم ز اعمال خودم روز حساب
تو بپوشان لباسی که دهد عز و وقار


ای خدا رحمت خود را بنما بر همگان
ابر احسان و محبت بکند دل بیدار


آن بشوید عیوب و گنه و نفس درون
نیک دانم که تویی یاور و بر ما انصار


نیست راهی که نگردد به خدا آخر ختم
پس چرا غیر خدا راه دگر ، چون کفار


او بود حامی ما ،خواه کنون ، رستاخیز
توبه کن درگه یزدان که بود او غفار


حق بود راز نگهدار و بود حافظ ما
کن امیدم دو چندان ، نهایت ز هزار


من امیدم به تو باشد ، تویی صاحب ما
ای که داری همه چیز و منم غافل و خوار


ای خدا معصیت و کبر و حسد دور نما
بنما عفو مرا از گنه و کن بیدار


چون خدا علم تو داری ز توان و حالم
پس نما لطف و مدارا ،خداوند خیار


من نخستین گنه کار نباشم ، خدایا بخشی
من پشیمانم و نادم ، تو را شکر گذار


میثمی کرد تمنا ز خدا بهر امور
او امیدش فقط صاحب لیل است و نهار


از خدا خواست رجالی فرج مهدی را
او بود منجی ما ، ناجی ما هم قهار


سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 

فراز هایی از مناجات شعبانیه امیر المومنین

۲۱آذر۹۹


باسمه تعالی
فراز هایی از مناجات حضرت علی (ع)
مناجات شعبانیه
قصیده ( ۲۱)

می نماید علی سوز و گدازی بسیار
با خدایی که بشر عاجز وصف است و نگار


می سرائیم مناجات علی در شعبان
پر ز اوصاف رفیق است و سراسر از یار


این دعا نیست ، مناجات بود با یزدان
می کند وصف خود و وصف خدا را هر بار


گفت حضرت به خدایش ، خداوند کریم
من چه گویم که تو آگاه ز هر کار و شعار


من که محتاج توام در دو سرا بیش از حد
بنما فضل خودت بر من محتاج کرار


از خدا می طلبد ذکر مداوم بر لب
تا کند نور خدا کسب و رود بر دربار


می کنی حکم خدا ، روز قیامت همه را
بنما شاد دل عاشق روی و رخسار


من سپاسم به تو باشد ابدی ، بی پایان
نشود شکر من از خالق یکتا انکار


او بخواهد ز خدا قلب سلیم و نظری
ای خدایی که بگفتی بطلب در شب تار


می نماید طلب از یار ، سلامی و درود
شنود حرف ورا در مه شعبان ستار


از خدا خواست علی ، تا که کند حق ابراز
یک سلامی بفرستد ، به محمد و تبار


عذر خواهی کند از سرور و مولای خودش
چون بپوشاند خدا ، غفلت او را هر بار


او بود پاک و مبرا ز خطا و عصیان
می دهی درس بشر ، در سخن و در گفتار


می کند شکر خدا را، که بود ناجی او
فطرتی داده که هشدار دهد گه اخطار


ای که هر چیز بود در بر تو هم ناچیز
 آن شود خاضع و فرمانبر تو در پیکار


می رسد نیکی یزدان به بشر در همه حال
ای خدا قطع مکن در پس مرگم انصار


می دهی خلق پناه و بکنی دور ز خصم
هر که دارد ره یزدان نشود کوچک و خوار


چون هدایت بنمایی چو مرا در همه حال
می توان گفت تویی حافط ما در انظار


من نبودم ز الطالف الهی محروم
می کنی همچو حیاتم محبت سرشار


من پناهم تویی ، صاحب فضلی و کمال
بنما لطف مرا از کرمت ای قهار


چون تو آگاه ز من هستی و نیات درون
بنما عفو خدا ، چون که تو باشی غفار


می کند او طلب از یار ، ببیند او را
از خدا خواست صدایش شنود در اذکار


من بپا خواسته ام تا که کنم راز و نیاز
سایه افکنده مرا لطف تو بی حد و شمار


تو سزاوار عبادت و نیایش هستی
نیست کس لایق تسبیج بجز حی نظار


ای خدا مالک هستی و منم همچو گدا
بنما راه صحیح و تو بده عز و خیار


گر چه من غافلم از لطف خدا در دنیا
لیک نعمات تو آگه کند و هم بیدار


چون خدا داده ندا تا که بخوانی او را
تو مکن غفلت و ده پاسخ وی را ،نه فرار


ای خدا مستی و غفلت ز وجودم کن دور
در جوانی شده ام غره و مغرور و شرار


میثمی کرد تمنا که کنی رزق فزون
ای خدا حاجت او را تو ادا کن هموار


چون رجالی است خطا کار در این عالم دون
از خدا می طلبد مغفرت و چاره ی کار


سراینده
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 


باسمه تعالی
فرازهایی از مناجات حضرت سجاد
مناجات المحبین
قصیده(۲۰)

می کند ذکر و دعا ، مظهر عرفان و وقار
ساجد و عابد درگاه خداوند کبار


می سرائیم مناجات علی ابن حسین
یاد حق را بنماید کماکان اظهار

 

 

حربه ی نور خدا در پی اعمال یزید

در سلوک است و عبادت ،چو دعا و اذکار

 


می کند گریه به درگاه خدا در شب و روز
چون حبیب است خدای سحر و لیل و نهار


او بدیدست محبت ز خدا در همه حال
دان عزیز است خدای قمر و شمس و قطار


می کند راز و نیایش به خدا در هر وقت
او بود حامل اهداف بلندی ز تبار


هر که بیند محبت ز خدا در کارش
کی رود پیش گدایان و فقیران هر بار


می رساند خدا روزی مردم شب و روز
می دهد روزی هر قشر و یتیمان وصغار


از خدا می طلبد فرصت دیدار جمال
او نشیند به نظاره به کنار قد یار


از سعادت بگوید سخن و فیض حضور
تا که محروم نگردد ز توجه ز نگار


هر کسی قرب خدا را به دل و جان یابد
کی رود نزد غریبان و شیاطین ز نار


می کند بندگی و سیر و سلوک و تقوا
تا کند کسب مقام قربا از غفار


در قضاوت نکند‌ حکم به جز حکم خدا
چون خدا شاهد و ناظر بود و حق جبار


شرط حب است ، لقای دل و جان با یزدان
گر بخواهی ثمر حب خدا ،کن دیدار


او دهد شرح و کند وصف مقام قربا
هر که آن کسب کند ، باعث عز است و قرار


از خدا می طلبد قرب و مقامی والا
او نخواهد کسی غیر خدا در افکار


گر شوی راضی و خشنود به تقدیر خدا
می شود حب خدا بر دل و جانت بسیار


ای خدا بندگی و زهد عطا کن بر ما
راه قرب است عبادت به خدای غفار


این مقامی است که مخصوص امامان باشد
با ریاضت بتوان کسب کنی منصب یار


می زداید محبت به غریبان را حق
تا فقط حب خدا جلوه کند در انظار


چون نماید خدا قدرت خود را بر ما
حق بود حافظ ما در خطر و هر پیکار


شوکت و عزت ما در گرو لطف خداست
او دهد قدرت و او صاحب عز است و خیار


ما سزاوار عنایات خدا می باشیم
خالق روز و شب و فصل زمستان و بهار


ما بمیریم به شب ، زنده بگردیم به صبح
آنکه قادر به چنین است مجو جز قهار


روح و اندام بشر رشد نماید دائم
آن شود کامل و هم  رشد کند در پندار


حق نخواهد ز ما رشد و نموی تنها
آنچه بالا ببرد زهد و تواضع ، اذکار


می برد عرش تو را ، خالق یکتا با خود
می دهد عز و مقامی ، خداوند دیار


خوش به حالت چو روی سوی خدا ، عرش برین
در جوار شهدا باشی و در منصب یار


میثمی خواست جمال شه جان بهر کمال
می شود سینه ی او مملو عشقی سرشار؟


تا به کی شعر سرایی تو رجالی با عشق
گر توانی قدمی بهر کمالت بردار


سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 


باسمه تعالی
فرازهایی از زیارتنامه امام رضا(ع)
قصیده (۲۴)


قطعه ای از جنت است صحن و سرای اوصیا
مرقد پاک امام هشتم و روحی فدا


گر بخواهی جنت و باغ بهشتی در زمین
در زیارتگاه آقایم علی ، مو سی الرضا


صحن های پر نقوش و صحن های بی نظیر
در کنار هم نموده جنتی زیبا به پا


من ببوسم مرقد پاک امام هشتمین
می گذارم چشم خود را بر ضریح مقتدا



مشهد است آرامگاه حضرت هشتم امام
کن زیارت مرقد پاک شهید جان فزا


رو به طوس وکن زیارت مرقد پاک امام
بین چه گنبدهایی از فیروزه و آب طلا


غسل کن قبل از زیارت در ورود و هم طواف
بر لسان آور کلام اهل بیت و اولیا


شیخ طوسی می کند تحریر این ادعیه را
این زیارت نامه از اولاد زهرا چون رضا


گر بخوانی این زیارت از امام شیعیان
روح جانت را دهد آرامش آن ذکر و دعا


خوان نمازی بر سر قبر امام مسلمین
کن دعا بر والدین و برجمیع انبیا


چون شفیع باشند درگاه الهی هر کدام
کن توسل بر امام و اولیا و اوصیا


چون که وارد می شوی اندر حرم بهر طواف
لازم است گویی شهادت بر محمد بر خدا


عذر خواهم از امامم بابت کبر و حسد
از گناهان توبه و از او بخواهم من شفا


در زیارت از خدا خواهی که بر آل رسول
یک سلامی را نماید بر امام و مقتدا


وانگهی گویی صفاتی از امامان تک به تک
هر یکی باشند خلیفه بر زمین سوی خدا


از خدا خواهی سلامی بر محمد ، فاطمه
یک درودی بر حسین و بر حسن هم مرتضی


در زیارت می کنی یادی ز اصحاب رسل

چون خلیل الله و دیگر اوصیا و انبیا



با تولی از محبین ،حب خود را کن عیان
تا توانی رو به سوی عترت و آل عبا


کن تبری از شیاطین و عدوی اهل بیت
لعنت یزدان بود بر جملگی در هر کجا


ای خدا روز قیامت چون رسد وقت حساب
قاتلان اهل بیت مصطفی را ده جزا


بالاخص کفار و افراد پلید و دون صفت
قاتلین اهل بیت مرتضی در کربلا


جز خدا نبود کسی قادر که بخشد این حقیر
ای خدا عفو نما هر گنه و کار خطا


ای خدا حفظ نما بنده در این کون و مکان
چون که باشی تو امید همگان در همه جا


نیک دانم که تویی حافظ ما در هر حال
ای پناه بی پناهان و غریبان هر کجا


چون امامان کریمند و بزرگ و محبوب
می کنم مدح و ستایش ، امام و شهدا


بار الها بنما لطف و عنایت هموار
ای خدا دور نما شر شیاطین همه جا

 


سینه ام بگشا خدایا از کمال و معرفت
تا به لب آرم پیام ذوالجلال و کبریا



ذکر تو با یاد تو آرام گرداند دلم
بار الها بنما پاک دل و روح مرا 


میثمی خواهان عز است و کمال و معرفت
با شفاعت کردن اصحاب آل مرتصی


ای رجالی ، با توسل بر رسول و آل او
بیمه کن خود را ز انواع حیل ها و جفا


سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 

 




باسمه تعالی
فرازهایی از زیارت جامعه
امام هادی(ع)
قصیده (۲۵)


جامعه آئینه ی آل علی و انبیاست
آن کلام عارفان و سالکان و اولیاست


می کند تبیین اصول دین و احکام خدا
هادی امت سلاحش در کلام و در دعاست


می کند تحریر اوصاف علی و آل او
این بیان وارثان احمد و راه ولاست


می گمارد نایبانی بهر مردم در امور
حضرت هادی پیامش از طریق اصفیاست


عالم هستی فنا گردد نباشد حجتی
خلقت آدم به یمن اهل بیت مصطفاست


جامعه پر محتوا و حاوی افکار ناب
گر بیندیشی در آن اسرار پاک انبیاست


جامعه باشد به ظاهر یک دعا یا یک ثنا
محکماتش شامل اهداف جذاب خداست


سطر سطر جامعه ، حاوی اسراری عظیم
در حقیقت جلوه ای از آیه های کبریاست


گر بخوانی جامعه یابی حقیقت را ز دین
می کند تبیین اصول دین و از ارکان ماست


جامعه دریای علم است و معارف بر بشر
مشتمل بر جایگاه اوصیا و اتقیاست


با زیارت می توان با اوصیا شد آشنا
همدلی با همرهی اسباب رشد است و بقاست


معرفت حاصل نگردد از امامان بی شناخت
جامعه خوان ، پر ز معنا باشد و سر و بجاست


تا توانی کن عمل بر واجبات و شرع و دین
موجبات رشد انسان در عبادت هم رضاست


اهل بیت مصطفی چون نور واحد در جهان
از سلاله احمداند و جملگی از اولیاست


دان امامان حجت و هر یک ولی لایزال
الگوی انسان کامل در دو عالم بهر ماست


حفظ دین ، واجب ترین واجبات است در مرام
از برای حفظ دین ، مولا علی در انزواست


جملگی غمخوار و با تقوا و کامل در جهان
پرده پوش مردمان در لغزش و کار خطاست


با حضور مردمی در صحنه و بین عموم
می کنند تبلیغ و تبیین ،این ندای اوصیاست


هر قدر بالا رود درک بشر در زندگی
حب دنیا می شود ناچیز و عالم در فناست


علم غیب دانند معصومین ، همانند خدا
این امانت در ضرورت جایز و آنرا رواست


شان آیات الهی بس عظیم است و نهان
دان که تبیین کلام حق به دست اوصیاست


رستگاری در دو عالم گر تو خواهی هر زمان
کن اطاعت از خدا و آل احمد ، کیمیاست


پشتوانه محکم است باور به دین و اهل بیت
بیمه گرداند بشر را از گناه و هر بلاست


چهارده معصوم دانند قدر دنیا را چه خوب
زین سبب دنیا حقیر و ارزش آن کم بهاست


دان امامان همچو خورشیدی درخشان در جهان
بین رضا شمس الشموس آدمی در جان ماست


گر بخواهی معرفت، افزون نما ایمان خویش
تکیه بر دین و توسل بر امامان ره گشاست


چون که دنیا مزرعه باشد، امامان همچو آب
مزرعه بی آب ، خشک و مرده و آن بی صفاست


مرقد پاک امام امت عصر و زمان
در عراق و بقعه ی حضرت بنا در سامراست


میثمی دارد یقین از نقش حق در زندگی
ذکر و تسبیح خدا گو ،چونکه حاضر هر کجاست


گر حرم رفتی رجالی ، خوان زیارت جامعه
این زیارت بر ائمه ، جملگی ذکر و دعاست


سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 


باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
قسمت اول
قصیده (۲۶)


 ویژگی های حکومت از امیر مومنان
آمده در نامه ی مولا به مالک در فشان


می دهد حکم صدرات را به مالک مرتضی
تا شود او حاکم مصر و قلمرو آن زمان


حاوی حق و حقوق مردمان و حاکم است
می کند تبیین اصولی را برای حاکمان


ابتدا باید زمام نفس خود گیری بدست
وانگهی فرمان دهی بر مردم و بر این و آن


گر بخواهی عزت و جاه و مقام و منزلت
پیروی کن از فرامین خدا در هر مکان


مردمان را محترم بشمار در کار و امور
طعمه ای حیوان مپندار و گرامی دارشان


می کنی آباد آنجا را برای ساکنین
می کنی پیکار با اهل نفاق و دشمنان


مردمان گویند سخن چون تو اگر کردی ستم
انچه خود گویی بود در انتظارت بی گمان


با مروت با محبت با مدارا کن عمل
این امانت باشد و حفظش به خدمت هر زمان


 هرکه با آل محمد در بیفتد، شد هلاک
در شقاوت باشد و گمراهی و گردد دخان


گر کنی یاری خدا را ، می دهد پاسخ تو را
می شوی نزد خدا محبوب و گردی در جنان


موجب قدرت شود ، هر کس که حق یاری کند
نفس خود گیری بدست و می دهی فرمان چنان


نفس ما سرکش بود ،فرمان دهد بر کار زشت
گر کنی یاری خدا را ، نصرت حق در میان


حق بود قادر ، کند شهوت مهار از سر کشی
رحمت حق می رسد بر سالکان و عارفان


چون خدا توبه پذیر است ،کن تاسی بر خدا
او ببخشد مردمان را ، از گناه و فکر آن


چشم پوشی کن خطای جزیی و آسان بگیر
 انتظار مردمان عفو است و بخشش توامان

َ
گفت حضرت بین عملکرد سلاطین قبل خود
گه ستمکارند و گاهی دادگر در بینشان


می کنند مردم قضاوت چون تو را اندر امور
سعی کن از سالکان باشی و مردم در امان


 مردمان یا هم عقیده با تو هستند یا که غیر
لیک هر دو مشترک در خلقتند ، یکسان بدان


 مالک اشتر مشو خشنود از هر سرزنش
گر ببخشی مر دمان را ، تو مشو نادم ز آن


جنگ با یزدان مرو ، مغلوب گردی از خدا
نا توانی در جدال و خشم او ، قطعا بدان


 گر غرور و سرکشی آید تو را اندر امور
دان خدا بالاتر از هرکس، در این کون و مکان

 


با عدالت کن قضاوت در امور دنیوی
بهترین کار تو در عدل و شفقت هر زمان



 عامه ی مردم مدافع می شوند در وقت خود
تا توانی کن محبت بر عموم مردمان


گر ستمکاری کنی ، خشم و غصب بینی ز حق
کن تو پرهیز از غرور و جنگ با خالق هر آن


چون خدا جبار و قهار و توانا در امور
کن تو نیکی بر خلایق در مصائب همچنان


می دهد تسکین تو را این نحوه ی دید و نگر
سر فرو آری به یزدان ، او خداوند جهان


مهربانی بر رعایا کن ، نما الطاف خویش
دوستی را پیشه کن، همواره بر پیر و جوان


گر شود برپا حکومت با ملاک مرتضی
میثمی قسط و عدالت را ببینی در جهان


می رسد روزی که بیند عدل مهدی را همه
می شود بینی رجالی ، صاحب عصر و زمان؟


سروده شده توسط
 علی رجالی و مهدی میثمی


 

 

 

 

  • علی رجالی