باسمه تعالی
سرور آزادگان
باسمه تعالی
پروردگار
خدای متعال(۱)
امید بینوایان و خلایق کردگار است
صفای روح و جانت در نیایش در قرار است
خوشا آنان که دائم در تلاش و کسب تقوا
بهای دلربایی در ریاضت در مطار است
خدای متعال(۲)
دلیل جانفشانی ، در تعبد در شعار است
هر آن کس کس شود ، کامل شود ، محبوب یار است
عبادت را بود اهداف خلقت ، آفرینش
شفای جان و دلها در عبادت در جوار است
خدای متعال(۳)
تسلی دادن دلها ، به یاد است و به اذکار
عبادت با لسان و کار نیک و ذکر و افکار
به تسبیح خداوند و به خدمت بر خلایق
توسل جو ، زیارت کن ، نبی و آل اطهار
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
خاتم الانبیا
حضرت محمد(۱)
السلام ای مشعل نور و امید عالمین
مظهر احسان و ایمان ، صاحب نور یقین
دین تو اکمل کند ادیان ماقبل تو را
باعث هستی و عالم ، ای ولی مسلمین
حضرت مخمد(۲)
ای وجودت معدن اسرار بی پایان حق
آن تجلی گشته در دیدار و در فرمان حق
مظهر توحیدی و صاحب کمال و منزلت
خلق را منجی ز گمراهی کند ، قرآن حق
حضرت محمد(۳)
ای محمد ، گنح رحمت ، طایر خلد آشیان
قبله ی جانها تویی ، ای صاحب نور جنان
معدن جود و سخایی ، باکمال و معرفت
مظهر نور خدایی، صاحب خلقی چنان
حضرت محمد(۴)
ای محمد نور چشم مسلمین و انبیا
معدن جان را تویی، ای جلوه ی ذات خدا
تا قیامت مکتبت برجا و هم بر پا بود
زین سبب دین خدا تا حشر می گردد به پا
حضرت محمد(۵)
جانشین مصطفی گردد امیر المومنین
این بود فرمان یزدان ، از برای حفظ دین
در غدیر خم شود تعیین ، علی مرتضی
او بود نور دو چشمان رسول و مومنین
حضرت محمد(۷)
آخرین پیک نبوت نور یزدان ، مصطفاست
صاحب حمد و مقام بی نظیر کبریاست
کعبه ی اهل کمال و معرفت باشد نبی
مظهر آئینه ی شاهی و احسان خداست
حضرت محمد(۸)
با قیامت بت ز کعبه رانده و نابود گشت
تا قیامت راه تو اندر جهان مسعود گشت
قبله گاه مسلمین از ناخدایان شسته شد
نام پاکت تا ابد تا کهکشان خشنود گشت
حضرت محمد(۹)
دعوت اسلام کردی بر عموم و با خطاب
فتنه ها افزون شد و هر روز بودی در عذاب
با قیامت عدل و احسان و شفقت شد مرام
کاخ ظلم پادشاهان و قبایل شد خراب
حضرت محمد(۱۰)
حکم حق در حج آخر داده شد بر مصطفی
خلق را انعام دیگر داده شد در ماجرا
در غدیر خم نمودی، منتصب کردی علی
لیک می گردد خیانت بر وی و اهل ولا
سراینده
دکتر علی رجالی
حضرت فاطمه(۱)
حفظ دین باشد امید و انتظار فاطمه
حق تعالی خود بود آموزگار فاطمه
آدمی خواهد زحق الگوی ایمان و شرف
جمله عالم می شود خدمت گذار فاطمه
حضرت فاطمه(۲)
مرغ دل پر می زند سوی مزار فاطمه
گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه
روزها سر می برم بر پشت دیوار بقیع
بلکه جویم تربت و خاک مزار فاطمه
حضرت فاطمه(۳)
گریه و زاری کنم اندر دیار فاطمه
کی بجوید بی نوا آن لاله زار فاطمه
من ندانم در کنار احمدی یا مجتبی
حضرت احمد شدی خود هم جوار فاطمه؟
حضرت فاطمه(۴)
کی بود بی پاسخ آن شب های تار فاطمه؟
کل هستی هست جانا انحصار فاطمه
شیعیان در انتظار رجعت فرزند او
تا بگیرد انتقام خون اولاد و تبار فاطمه
حضرت فاطمه (۵)
نیمی از ملک فدک در اختیار فاطمه
پس گرفتند ملک زهرا از تبار فاطمه
می دهد احمد به زهرا هدیه ی اهل فدک
می کنند با این عمل خود انزجار فاطمه
حضرت فاطمه(۶)
کی شود مخدوش حق و اعتبار فاطمه
او گل بی خار باشد در دیار فاطمه
می نماید حق خود را از طریق سهم ارث
می دهد مولا شهادت انحصار فاطمه
حضرت فاطمه(۷)
کل هستی در پناه هشت و چهار فاطمه
ماند آن بین در و دیوار ، جار فاطمه
سقط کردند محسن معصوم را نابخردان
شد شهید هم محسن و آن جان نثار فاطمه
حضرت فاطمه(۸)
نیست هم کفوی بجز مولا کنار فاطمه
هست مولا همسر و همدم جوار فاطمه
مرگ زهرا شد سبب ، از ضرب در بر پهلویش
چون جفا شد باعث آن احتضار فاطمه
حضرت فاطمه(۹)
فاطمه اول شهیده در مصاف غاصبان
کی بود بی پاسخ آن ضرب و خیانت
در جهان
گفت پیغمبر علی حق است وحق هم با علی
غاصبین قدرت و جاهل نباشند در امان
حضرت فاطمه (۱۰)
نیست همتایی در عالم مثل زهرای بتول
فاطمه چندی نمی ماند پس از مرگ رسول
شد جهان در گردش اندر از قدوم فاطمه
دره التاج نبی می باشد و گردد ملول
سراینده
دکتر علی رجالی
حضرت علی(۱)
یاور بدرالدجی و جلوه ی یزدان ، علی است
معدن علم الیقین و مظهر خوبان، علی است
گوهر و در گرانقدر دو عالم مر تضاست
مظهر شمس الضحی و نور بی پایان ، علی است
جضرت علی(۲)
سرور جن و بشر ، سید و سالار ، علی است
شه دین ، شیر خدا ، مخزن اسرار، علی است
باعث خلقت هستی است علی در دو جهان
خسرو کون و مکان ، مظهر دادار ، علی است
حضرت علی(۳)
شافع رو جزا ، یاور محرومان اوست
جلوه ی نور خدا ، منبع بی پایان اوست
گوهر کون و مکان ، شیر خدا در عالم
مصدر جود و سخا ، ناجی هر حرمان اوست
حضرت علی(۴)
مسجد و محراب و منبر بی صدای مرتضی است
زار و گریان ، خاکیان و اشک ریزان مجتبی است
یار و غمخوار فقیران در دیار دیگریست
سینه کوبان، قدسیان و در فغان اهل ولاست
حضرت علی(۵)
مخزن اسرار بی پایان علی مرتضاست
فاتح خیبر گشا و شافع روز جزاست
شد شهادت را پذیرا ، نور یزدان در حرم
آن امیر عالی اعلی به نزد کبریاست
حضرت علی(۶)
تیغ نالان بود و خون جوشان ز فرق مرتضی
عالم و آدم به سوگ اند و عزا اندر عزا
زین مصیبت آسمان شد تیره و مه مضطرب
لرزه می افتد به عالم در زمبن و در سما
حضرت علی(۷)
در زمان سجده ضربت می خورد نور خدا
در زمان راز با یزدان شده فرقش جدا
این که می گفتند مولا بی نماز است بی نماز
می شود رسوای عالم گفته های اشقیا
حضرت علی(۸)
گوهر دریای جود و باب علم مصطفی
می شود فرقش به خون آغشته و از هم جدا
ضربه بر فرق امیر المومنین آید فرود
در زمان سجده و در لحظه ی ذکر خدا
حضرت علی(۹)
عالمی در ماتم مولا امیر المومنین
شد شه لب تشنگان ، از ضربت مولا غمین
جهل و نادانی و شهوت می کند این ضایعه
شد عزا دار پدر ، از تیغ و ضرب مارقین
حضرت علی(۱۰)
گوهر کان محبت ، یار محرومان ، علی است
حافظ جان نبی و حافظ قرآن ، علی است
شیر غران در مصاف کافران و اشقیاست
اولین برج ولایت ، نور بی پایان ،علی است
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
امام حسن مجتبی
امام حسن(۱۰)
السلام ای صاحب کوثر، امام دومین
معدن جود و سخایی ، صاحب نور یقین
نام تو باشد زبان زد درسخاوت در عطا
سفره ها بر پا شود با یاد و با نامت عجین
امام حسن(۱)
سید و اولاد زهرا و علی شاه نجف
در ره و رسم پدر نستوه بود و با هدف
چون به دنیا آمد آن دردانه ی دخت نبی
شد به پا جشن وسرور و شادی و شور و شعف
امام حسن (۲)
فکر ما ، اعمال ما، در راه و مشی آن امام
با حسین و با حسن عمرت نمی گردد تمام
گر بخواهی عشق یزدان در درون و جان خود
جستجو کن در عبادت در توسل در مرام
امام حسن(۳)
سید و میر جوانان بهشت است مجتبی
او بود دردانه ی زهرای اطهر ، مر تضی
در جهاد و رزم ، او تنهاترین سردار شد
همچو گوهر در صدف باشد ، عزیز مصطفی
امام حسن(۴)
آورده به عالم گهری دخت پیمبر
هم پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
روشن به جهان دیده ی آن رهبر والا
او نور دل فاطمه و شافع محشر
امام حسن(۵)
شد نیمه ی ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور و صفا بهر ولایت
او سید و سالار حسین در ره دین است
صورت چو علی، قد چو نبی، نور رسالت
امام حسن(۶)
گشته است حسن،نور خدا ،پور ولایت
او پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
با شیر خدا همره و او نور یقین است
پرورده ی زهراست حسن، سبط پیمبر
امام حسن(۷)
شد ماه مبارک ، به قدوم مه اکرم
او صاحب کوثر بود و نور دو عالم
روشن به جهان دیده ی آن رهبر والا
بر خلق جهان شافع و هادی مکرم
امام حسن(۸)
صلح او احیا گر دین نبی اکرم است
صلح او بیدار باش امت و هم عالم است
دین حق را صلح او تفسیر و تبیین می کند
دین حق را در حقیقت شوکت و هم مکرم است
امام حسن(۹)
رازها گشته نهان در صلح و در پیمان او
این به نفع دین اسلام است آن فرمان او
صلح او جنگ است اما در سکوت و هم عیان
نیست شکی در رشادت یا که در برهان او
سراینده
دکتر علی رجالی
امام حسین
امام حسین(۱)
بر گلوی ماه تابان ، تیغ بران خنجر است
زاده ی زهرای اطهر ، خون یزدان بی سر است
سر جدا از پیکر و آغشته در خون گوهری
از غم شاه شهیدان ، تا قیامت محشر است
امام حسین(۲)
از جفای کوفیان ، فرزند زهرا بی سر است
سم اسبان بی محابا ، روی نعش و پیکر است
سر جدا شد از قفای حضرت و خولی ببرد
چون که او خواهان پاداش یزید کافر است
امام حسین(۳)
قلب یاسین شد شهید و دخت زهرا یاور است
می کند رسوا عدو را، ناطقی چون مادر است
خطبه های دخت زهرا همچو خاری در گلوست
زینب غم دیده در سوگ و فجایع سرور است
امام حسین(۴)
رفت بر بالای نیزه ، شمس رخشان ، سرور است
قاری قرآن به نی رفت ، ماه تابان ، بی سر است
تا قیامت جن و انسان ها، عزادار و غمین
در تنور خانه ی خولی ، سری بی پیکر است
امام حسین(۵)
شهسوار و مرد میدان ، یکه تاز و برتر استت
در مصاف کوفیان و شامیان ، چون حیدراست
تا که احیا دین حق گردد ، ز دست قاسطین
شهسوار ملک یزدان ، شیر غران ، داور است
امام حسین(۶)
سرور آزادگان و خسرو دین ، رهبر است
از برای امر و نهی کافران ، بی یاور است
لیک مهدی آید و دنیا گلستان می شود
یاد او در جشن و حرمان ، همچنان در خاطر است
امام حسین(۷)
خسرو کون و مکان ، فرزند مولا ، شهپر است
او که در راه پدر کوشا و همچون رهبر است
دین احمد را کند احیا ، چو جدش مصطفی
جای اسماعیل می گردد ذبیح و انور است
سراینده
دکتر علی رجالی
مناجات التابئن حضرت سجاد(ع)
توبه
امام زین العابدین(۱)
می سرائیم مناجات دگر در شب تار
می نماید به ما نحوه ی توبه اظهار
پانزده ادعیه دارد علی ابن حسین
گر توانی تو قرائت کن و آن استمرار
امام زین العابدبن(۲)
آن خدایی که بود توبه پذیر و غفار
می نماید به ما، دوری از دوزخ و نار
آن لباسی که بود بر تنمان از غفلت
سبب رنج و بلا گردد و خسران هر بار
امام زین العابدین(۳)
گر پذیرا نشوی ، من چه کنم ای قهار
تا پذیری دل بشکسته و پر گرد و غبار
می کنم گریه و زاری و فغان درگاهت
گوشه چشمی بنما، نیست امیدی ز تبار
امام زین العابدین(۴)
توبه کن گر تو بخواهی رهایی و قرار
که کند بخشش و نادیده بگیرد اقرار
بنما عفو خدایا، که ندارم جز تو
در گذر از گنه وکار خلاف بسیار
امام زین العابدین(۵)
نام توبه است بر آن باب و کند دور ز نار
نیست ما را حرج وعذر و بهانه از یار
تو گشودی در عفو، بر همه پیر و جوان
تو بپوشان لباسی که دهد عز و وقار
امام زین العابدین(۶)
توبه کن درگه یزدان که بود او غفار
نیک دانم که تویی یاور و بر ما انصار
ای خدا معصیت وکبر و حسد جان سوز است
بنما عفو مرا از گنه وکن بیدار
امام زین العابدین(۷)
من پشیمانم ونادم، تو را شکر گذار
چون امیدم نبود غیر خدا، ای غفار
می کنم خواهش و درخواست ز حی مطلق
او بود منجی ما، ناجی ما هم قهار
امام زین العابدین(۸)
ای که داری همه چیز و منم غافل و خوار
کن امیدم دو چندان ، نهایت ز هزار
حق بود راز نگهدار و بود حافظ ما
پس نما لطف و مدارا ، خداوند خیار
امام زین العابدین(۹)
می نماید به ما نحوه ی توبه اظهار
می گذارد اثری بر دل و جان و رفتار
نیست راهی که نگردد به خدا آخر ختم
پس چرا غیر خدا ، راه دگر، چون کفار
امام زین العابدین(۱۰)
دوریت موجب بیچارگی و گریه و زار
شده ام خوار از این دوری و آن هم بسیار
مرده گشته است دلم از گنه وکبر فساد
زنده گردان مرا، چون که تو هستی ستار
سراینده
دکتر علی رجالی
امام باقر(۱)
باقر علم النبیین و ولی مسلمین
در طفولیت بود در کربلا ، آن نازنین
کودکی را با شهید کربلا آغاز کرد
آن چراغ روشن و پنجم امام مومنین
امام باقر(۲)
گفت باقر صحنه های کربلا را این چنین
از غروب کربلا گوید سخن تا اربعین
گفت زینب ، به چه زیبا منظری آمد به چشم
من ندیدم، جز وفا و عشق و ایثار و یقین
امام باقر(۳)
او به پا دارد علوم مختلف بر مسلمین
هر کجا حرف تعقل بود ، بودی اولین
با بیان علم و دانش ، او به حق اعجاز کرد
چون کند تبیین علوم حکمت و توحید و دین
امام باقر(۴)
ای محمد ،هم اصول دینی و هم فرع دین
مذهب شیعه ، بدون تو طلایی بی نگین
دین حق کامل شود، در پرتوی نشر علوم
نزد خلق و حاکم و رعیت تو بودی یک امین
امام باقر(۵)
چون که گشته ذکرتان نزد ملائک پر طنین
می زنی تیری به قلب فاسقین و کافرین
زهر داد آن حضرتش را تحفه ی ابن ولید
هفت ذی الحجه شهادت شد نصیب نازنین
امام باقر(۶)
مکتب توحید را تفسیر کردی همچنین
می کنی تبیین و تحلیل مسائل را ز دین
نشر علم و فهم دین و کسب انواع علوم
قدرتی گردد دو چندان در میان مسلمین
امام محمد باقر(۷)
گر بخواهی راه یزدان با خدا باش و امین
جستجو کن در علی و آل او و اصل دین
عابری خواهد ز حضرت راه قرب ایزدی
هاتفی بشنید و گفتش فادخلوها آمنین
امام باقر(۸)
گفت حضرت در طفولیت شهیدان دیده ام
عصر عاشورا امام بی سر و جان دیده ام
خاطرات تلخ شام و کوفیان از سر نرفت
در حیات و زندگی غربت فراوان دیده ام
امام محمد باقر(۹)
عصر عاشورا ، شهیدان فراوان دیده ام
پای خونین عزیزان ، چشم گریان دیده ام
آنقدر در پای من خار مغیلان رفته است
عمه ام را بین نا اهلان پریشان دیده ام
امام محمد باقر(۱۰)
آنقدر در کربلا من جسم بی جان دیده ام
در حرم ، در نینوا ، لب های عطشان دیده ام
خطبه های حضرت زینب چه غوغا می کند
خیزران را بر لب شاه شهیدان دیده ام
سراینده
دکتر علی رجالی
امام جعفر صادق(۱)
السلام ای صاحب تفسیر دین و رهنما
ای که هستی صاحب علم و کمال و دلربا
چهار صد عالم ز علمت بهره ور اندر علوم
مذهب شیعه به نامت مفتخر ، ای مقتدا
امام جعلر صادق(۲)
حکمت و فقه و ریاضی و اصول و معرفت
می شود تبیین و مطرح در جوار و محضرت
صاحب علم نجومی و کلام و فلسفه
شبهه ها مطرح شد و دادی جواب آخرت
امام جعفر صادق(۳)
شش بود القابت ای دردانه و نور خدا
نور ایمان ، عشق یزدان، از تو ناگردد جدا
جعفری و صابری و فاضلی و عابدی
در تقابل با عدو همچون سدی در هر کجا
امام جعفر صادق(۴)
جعفر است نام ردیفی در قیامت در بهشت
هر ردیفش آیه ای از حکمت و از سرنوشت
در درون جنت است چندین طبق از نور حق
آنچه بینی هم عدد با نور یزدان و سرشت
امام جعفر صادق(۵)
در عبادت استواری ، همچو جدت پایدار
بنده ای بر آستان خالق و پروردگار
زهد را از جد خود با بندگی آموختی
پیشه کردی بر خودت در زندگی در کارزار
امام جعفر صادق(۶)
اربعه را نشر و تدوین کرده ای ، چون بهترین
حکمت و اخلاق تبیین کرده ای ، ای نازنین
راه را روشن نمودی تا ابد بر جامعه
نورت ای بدرالدجی ، مبهوت کرده عالمین
امام جعفر صادق(۷)
دین جدت بار دیگر زتده و مشهور گشت
علم و دانش در جهان پاینده و میسور گشت
از طبیعت تا ریاضی شد بیان در محضرت
علم او علمی فراگیر و عیان پر شور گشت
امام جعفر صادق(۸)
السلام ای صادق و ای جلوه ی افلاکیان
ای که هستی ، چون ملائک، در زمین و آسمان
غاصبی کز کین تو را مسموم با انگور کرد
روحت از جسمت جدا شد همره کروبیان
امام جعفر صادق(۹)
ای تو آرام قلوب و جمله ی ما شیعیان
در ره عشق تو باشیم و سرای عاشقان
بعد صادق شیعیان در سختی و تاریکی اند
چون بنی عباس آمد ،بعد آن سفیانیان
امام جعفرصادق (۱۰)
چون که صادق رفت دلها شد غمین اندر جهان
می شود محروم امت ، از عنایت ها هر آن
آنچه می ماند زما اعمال نیک است و درست
جمله مردند و چه ماند زان همه فخر کیان
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
سوگ حضرت زهرا(س)
بی تامل ، اسوه ی حجب و حیا را می زنند
بهر دنیا ، همسر شیر خدا را می زنند
تا خلافت را بدست آرند ، با مرگ نبی
بی محابا ، عصمت آل عبا را می زنند
بین آن دیوار و در ، خیرالنسا را می زنند
روز روشن با لگد ، شمس الضحی را می زنند
داد غیرت می زنند و لاف دین ، نامحرمان
بی محابا ، دختر بدر الدجی را می زنند
بی شرف ها ، یادگار مصطفی را می زنی
بی مروت ، نور چشم مرتضی را می زنی
از برای قدرت چند روزه ی دنیا چنین
مظهر نور و صفا ، شمس الضحی را می زنی
شامیان ، صاحب عزا فرزند زهرا می زنند
در مسیر شام و کوفه ، دخترش را می زنند
می زنند با سنگ و چوب و نیزه ها بر غافله
بی شرف ها ، سرور اهل سجایا می زنند
آبروی عالم و الگوی انسان ها زدنند
مشعل و سرچشمه ی جوشان دریا را زدنند
سقط کردند محس زهرا ز میخ پشت در
با لگد از پشت در بر پهلوی زهرا زدنند
در زمین نینوا ، در قتلگه ، مولا زدنند
شمر ملعون سر جدا بنمود ، بی پروا زدنند
قلب زینب خون شود از طشت و از داغ حسین
بر لبان نور هستی ، چوب خیزر را زدنند
سراینده
دکتر علی جالی
باسمه تعالی
مناجات
امام موسی کاظم(۱)
گر بخواهی رمز و اسراری فراوان در دعا
کن قرائت یک مناجات و نیایش با خدا
حضرت موسی ابن جعفر می کند راز و نیاز
او به یاد آرد خدا را در ستایش هر کجا
امام موسی کاظم(۲)
در رهایی و برون رفت از خفا و انزوا
می نماید او مثل ها در حیات و بر شما
ای که بیرون آوری اندر میان سنگ وخاک
یک درختی راکه گردد در پی امرت به پا
امام موسی کاظم(۳)
از خدای خود طلب کرده رهایی از جفا
کن اجابت حاجتم را، ای خدای جان فزا
آن امام متقی دارد تقاضایی ز حق
حاجت خود رانماید،بعد آن حمد و ثنا
امام موسی کاظم(۴)
مطمئنم گر بخواهی، من بگردانی رها
او بود در حصر هارون ، امر حق گردد ادا
حق پذیرد حاجت حضرت ، کند آزاد وی
لیک هارون می کند او را شهید و شد رضا
امام موسی کاظم(۵)
حق رهاند چون منی ، از بند و گردم من رها
مغفرت خواهم خدایا، گر بود لغزش مرا
تو مبرا از عذابی، تو امامی و شفیع
چون که معصومی و دوری از گناهان و خطا
امام موسی کاظن(۶)
ایمنی بخشی خدایا، تو بیامرزی مرا
من نکردم در اطاعت خود پرستی و خطا
من موحد هستم و یکتا پرست و حق پرست
تو عظیمی و کریمی و رحیمی بهر ما
امام موسی کاظم(۷)
می نماید او سخن از رزق و از روزی ما
مطمئن است از خدایش، می دهد رزق ورا
گاه باشد مستقیم و گه طریقی بی گمان
تکیه گاهم باشد وتنها امیدم هر کجا
امام موسی کاظم(۸)
هفتمین اختر بود آگاه از بند و جفا
این پیام احمد است بر آن امام و مفتدا
گفت هارون قاصدی آمد به خوابم با سلاح
کن رها فورا امام هفتم از رنج و بلا
امام موسی کاظم(۹)
می کند کاظم عبادت قبل هر ذکر و دعا
حاجت خود را سپس گوید با نام خدا
رو به قبله می رود بعد از طهارت هم وضو
تا کند باحق مناجات و نیایش در خفا
امام موسی کاظم(۱۰)
گفت کاظم با خدای خود چنین در انزوا
در خصوص یک جنین در حال رشد و در خفا
طفل را بیرون کنی از پرده ای اندر رحم
می کنی او را رها در قید و بندش از خفا
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
ضیافت
ضیافت(۱)
عجب ماهی است این ماه ضیافت
مه قرآن و ترتیل و تلاوت
بود ماه نیاز و ذکر و احیا
کند ما را به سوی حق هدایت
ضیافت(۲)
عجب ماهی است این ماه هدایت
مه احسان و ایثار و ریاضت
بود ماه خدا و ماه پاکی
شده ابلیس در بند واسارت
ضیافت(۳)
عجب ماهی است این ماه عبادت
مه ارض و سما و قدر و رحمت
بود ماه خدا و عشق و تقدیر
دهد آرامش و صبر و طهارت
ضیافت(۴)
عجب ماهی است این ماه اجابت
شب قدر است و انواع کرامت
گناهان می شود بخشوده این ماه
نصیب شاه دین گشته شهادت
ضیافت(۵)
عجب ماهی است ماهی پر ز حکمت
مه پاکی نفس است و طهارت
بخوانند جوشن و ادعیه ها چند
شب قدر است و تقدیر و سعادت
ضیافت (۶)
عجب ماهی است این ماه عنایت
مه قدر است و پاکی و کرامت
شود اعمال ما مقبول یزدان
که پایانش بود عید و رضایت
ضیافت(۷)
عجب ماهی است ماه عشق و رخصت
مه خود سازی و انوار حکمت
عجب ادعیه ای خوانند ، این ماه
بود نام خدای جان و خلقت
ضیافت(۸)
عجب ماهی است این ماه اجابت
بود امید انسان ها به رحمت
به سر قرآن نهند و آن نشانه است
که فهم و درک آن دارد سعادت
ضیافت(۹)
عجب ماهی است این ماه شفاعت
بود سی روز مهمانی ، عنایت
شود روح بشر مهمان یزدان
گناهان را خدا بخشد ز رحمت
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
بارگاه امام رضا(ع)
امام رضا(۱)
زاده ی موسی ابن جعفر نور چشم حیدر است
او بود شمس الشموس و نور حق را مظهر است
ملجا درماندگان است و پناه بی کسان
چنگ زن بر مرقدش ، زیرا شفیع محشر است
امام رضا(۲)
هشتمین ماه ولایت ، قدسیان را سرور است
بارگاه حضرتش ، آرام بخش مضطر است
مامن دلدادگان است و پناه مردمان
این سرای دل ربا ، همچون بهشت انور است
امام رضا(۳)
بارگاه هشتمین اختر ، سرای دیگر است
هر کجای صحن و ایوانش سراسر زیور است
مرکز امن و امان است این سرای دلپذیر
گنبد و گلدسته اش پوشیده از سیم و زر است
امام رضا(۴)
ضامن آهو رضا باشد ، شفیع محشر است
در دو عالم منجی است و زاده ی پیغمبر است
سجده گاه شیعیان از خاک مدفون ولاست
تربت پاکش معطر ، همچو مشک و عنبر است
امام رضا(۵)
هشتمین شمس رسالت ، همچو در و گوهر است
مرقد پاک و ظریحش ، دیدگان را افسر است
باعث ایجاد هستی ، حضرت سلطان طوس
جمله معصومین ، امام و مقتدای برتر است
امام رضا(۶)
شوق دیدار و وصالت بر زبان و در سر است
مرغ جانم می کند فریاد ، بی بال و پر است
هر دل بشکسته می گردد روانه سوی طوس
چون امید و شافع هر بینوایی اکبر است
امام رضا(۷)
بارگاهت همچو رضوان بی نظیر و طاهر است
قطره های اشک زوارت ، بسان گوهر است
هست سقاخانه ات سر چشمه ی حوض برین
آب آن آب حیات است و ز حوض کوثر است
امام رضا(۸)
بارگاه زاده ی زهرا ، جلال کشور است
این سرای حجت حق و شفیع و داور است
به چه زیبا منظری دارد سرای دلگشا
من نمی دانم بهشت است یا سرای دیگر است
امام رضا(۹)
چون رضا علمش ز حق است و حکیمی قادر است
در مصاف اهل دانش ، در بلاغت برتر است
عالمان دین عیسی می شوند تسلیم حق
گنج اسرار خدا و مقتدا و رهبر است
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
حرز
امام جواد
امام جواد(۱)
می کنم تبیین نکاتی را برای بندگان
در خصوص حرز و انواعش ز شر ناکسان
گفت پیغمبر که باشد چشم زخم و هم نظر
از خدا خواهید دفع هر بلا و هر فغان
امام جواد(۲)
آیه الکرسی کند حفظت ، اگر خوانی تو آن
باعث دوری ز شر است و بلایا هر زمان
بهترین حرز نوشتاری بود حرز جواد
مانع چشم و نظر باشد ز زخم بد زبان
امام جواد(۳)
اصطلاحا بر دعا اطلاق گردد همچنان
گه نوشتاری بود از ذکر و گفتار کسان
حرز سنگی چون نگین باشد همانند عقیق
حرز باشد در لغت همچون حصاری در نهان
امام جواد(۴)
لازم است خوانی نمازی با خلوص و در نهان
ذکر مخصوصی که آید از امام شیعیان
می نویسند حرز را بر آهوان ، بر روی پوست
در درون محفظه باشد، همی گردد امان
امام جواد(۵)
دور گرداند بلا را، در زمین و آسمان
آبرویت حفظ گردد در مصاف خود سران
گر تو بینی اتفاقاتی به ظاهر نادرست
در نهایت آن بودنافغ ،نمی گردد زیان
امام جواد(۶)
تا توانی معرفت افزون نما در هر زمان
می دهد آرامش جان و بود دری گران
حرز ها باشد موثر، آن حفاظت می کند
لیک دان بالاترینش ، چون خدای بی کران
امام جواد(۷)
سحر و جادو در میان خاطیان و ساحران
آن شده تقبیح سوی خالق عرش و جهان
از گناهان کبیره باشد و گردد حرام
کن تو پر هیز از چنین اعمال دون در هر مکان
امام جواد(۸)
می کند مامون تقاضا حرز حضرت را عیان
تا نگردد خود دچار چشم زخمی ناگهان
می کند مجروح حضرت را ، به ظاهر آن شقی
لیک دارد حضرتش حرز و امان باشد ز آن
امام جواد(۹)
حرز ها باشد گهی سنگی ، گهی گردد بیان
دان خدا آگاه باشد، از بلایا هر زمان
حرز گفتاری ، قرائت همچو آیات خداست
بهترین حافظ برای مردم پیر و جوان
امام جواد(۱۰)
کاربرد حرز باشد مختلف ، گه حفظ جان
حافظ ما باشد از انواع فتنه بی گمان
می نهند آن را به روی بازوان در دست راست
این بود آداب حرز و کن عمل ترتیب آن
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
زیارت جامعه
امام هادی(۱)
جامعه آئینه ی آل علی و انبیاست
آن کلام عارفان و سالکان و انبیاست
می کند تبیین اصول دین و احکام خدا
هادی امت سلاحش در کلام و در ثناست
امام هادی(۲)
جامعه خوان پر ز معنا باشد و سر و بجاست
می کند تبیین اصول دین و از ارکان ماست
گر بخوانی جامعه ، یابی حقیقت را ز دین
در حقیقت جلوه ی از آیه های کبریاست
امام هادی(۳)
جامعه باشد به ظاهر یک ثنا یا یک دعاست
محکما تش شامل اهداف جذاب خداست
می کند تبیین و توصیف علی و آل او
آن پیام وارثان احمد و راه ولاست
امام هادی(۴)
جامعه دریای علم است و معارف بهر ماست
مشتمل بر جایگاه اوصیا و اتقیاست
با زیارت می توان با اوصیا شد آشنا
همدلی وبا همرهی اسباب رشد است و بقاست
امام هادی(۵)
سطر سطر جامعه حاوی اسرار خداست
موجبات رشد انسان در عبادت هم رضاست
معرفت حاصل نگردد از امامان بی شناخت
جملگی الگوی کامل هم به ظاهر هم خفاست
امام هادی(۶)
خلقت عالم به یمن اهل بیت مصطفی است
جملگی یک نور واحد در نظام کبریاست
جامعه پر محتوا و حاوی افکار ناب
گر بیندیشی در آن اسرار پاک انبیاست
امام هادی(۷)
از برای حفظ دین ، مولا علی در انزواست
تکیه بر دین و توسل بر امامان ره گشاست
گر بخواهی معرفت افزون نما ایمان خویش
کن اطاعت از خدا و آل احمد کیمیاست
امام هادی(۸)
دان که تبیین کلام حق به دست اوصیاست
نیست فرقی بین آنان، نسبت بی جا جفاست
باور و ایمان به دین و پیروی از اهل بیت
بیمه گردان خلایق در گناهان و بلاست
امام هادی(۹)
این زیارت بر ائمه ، جملگی ذکر و دعاست
گر حرم رفتی قرائت کن نوای اولیاست
مرقد پاک امام امت و عصر و زمان
مستقر در سامرا و در جوار اوصیاست
امام هادی (۱۰)
چهارده معصوم دانند قدر دنیا کم بهاست
هست دنیا نردبان و هر کسی روزی فناست
جملگی غمخوار و با تقوا و کامل در جهان
پرده پوش مردمان در لغزش و سهو و خطاست
باسمه تعالی
امالمصائب
حضرت زینب
حضرت زینب(۱)
حضرت ام المصائب ، دخت حیدر ، یاور است
بر فراز تل زینب ، شیر غران ، ناظر است
شاهد قتل حسین و رهروان است یک به یک
راوی اعمال دون بر پیکر و بر لشکر است
حضرت زینب(۲)
مظهر الطاف یزدان، گنج ایمان، حاضر است
خطبه هایش در مصاف دشمنان چون مادر است
می کند رسوا یزید کینه توز و فتنه گر
شیر غران خار چشم اشقیای کافر است
حضرت زینب(۳)
راز دار حی سبحان، دخت زهرا ، شاهد است
روزها چون شیر میدان و شبان چون عابد است
کاروان اهل بیت مصطفی را رهبر است
در فداکاری سر آمد ، در عبادت زاهد است
حضرت زینب(۴)
همره شاه شهیدان ، ماه تابان ، اختر است
در سفر ها زینب کبری حضور و یاور است
شرط عقد است این چنین قول و قراری از نخست
حضرت زینب عمل کرده به پیمان ، سرور است
حضرت زینب(۵)
صاحب فضل و کرامت ، در بلاغت قادر است
مظهر صبر و شجاعت، در مصائب حاضر است
زینب است اسطوره ی صبر و حضور و معرفت
در مصائب در مصیبت ، همچو مادر یاور است
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
حضرت زینب
شیر غران
دخت حیدر شیر غران، زینب است
همره شاه شهیدان ، زینب است
نور چشم مصطفی و مرتضاست
اوستاد دین و قرآن ، زینب است
کوه صبر
مظهر الطاف یزدان ، زینب است
راز دار حی سبحان ، زینب است
خار چشم ظالمان و اشقیاست
کوه صبر و گنج ایمان، زینب است
شام غریبان
همره شام غریبان، زینب است
کودکان را ماه تابان ، زینب است
در شبان تار کوفه همچو ماه
راوی و استاد قرآن ،زینب است
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
ماه رمضان
رمضان(۱)
رمضان ماه نزول است و تلاوت
رمضان ماه خدا باشد و رحمت
که گناهان شده بخشوده ز حکمت
رمضان ماه سرور است و عبادت
رمضان(۲)
رمضان ماه فطور است و سخاوت
رمضان ماه دل و ماه ریاضت
که شود باعث تقوی و سلامت
رمضان ماه نجات است و هدایت
رمضان(۳)
رمضان ماه شب و ماه حلاوت
رمضان ماه خود و ماه سعادت
که دعا گشته در این ماه اجابت
شده ابلیس در این ماه اسارت
رمضان(۴)
رمضان ماه علی است و ولایت
رمضان ماه لقا است و کرامت
به علی گشته در این ماه خیانت
که نصیب شه دین گشت شهادت
رمضان(۵)
رمضان ماه گذشت است و عنایت
بود امید مسلمان به شفاعت
که به مهمانی حق گشته ای دعوت
رمضان ماه خود و ماه سعادت
رمضان(۶)
رمضان ماه شکور است و جماعت
رمضان ماه عطا است و بشارت
شده احیا در این ماه روایت
که در این خاتمه عید است و سعادت
رمضان(۷)
رمضان ماه مشیر است و عدالت
رمضان ماه ظهور است و حکومت
شده اعمال در این ماه حکایت
که دعا بهر فرج گشته اشا رت
رمضان(۸)
رمضان ماه گذشت است و اطاعت
که شود صلح اگر هست عداوت
رمضان ماه رجوع است و اجابت
که گنه کار شود بنده اگر هست ندامت
رمضان(۹)
رمضان ماه حساب است و ندامت
بود امید هر انسان به عبادت
رمضان ماه زکات است و حمایت
که در این ماه بود فطر صیانت
رمضان(۱۰)
رمضان ماه جهاد است و ریاضت
که مسلمان شده سی روز ضیافت
رمضان ماه نیاز است و شفاعت
که شود موجب احسان و هدایت
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
خدایا چاره ای
چاره
من اسیر دست شیطانم ، خدایا چاره ای
کاین چنین نالان و حیرانم ، خدایا چاره ای
من که می دانم تویی صاحب علاج چاره ها
من گرفتارم ، پشیمانم ، خدایا چاره ای
پشیمان
دیگر از دنیا گریزانم ، خدایا چاره ای
عاشق یار و پریشانم ، خدایا چاره ای
من ز اعمال خودم شرمنده ام در آخرت
خسته و زار و پشیمانم ، خدایا چاره ای
زندان
من به بند و حصر و زندانم ، خدایا چاره ای
روز و شب چون شمع سوزانم ، خدایا چاره ای
چند روزی در قفس مهمان نمودی ای فلک
من گدای شاه شاهانم ، خدایا چاره ای
شیدایی
من ز شیدایی پریشانم ، خدایا چاره ای
با نگاهت مست و حیرانم ، خدایا چاره ای
جز تو معشوقی نمی خواهم ، ندارم دلبری
عشق تو در روح و در جانم ، خدایا چاره ای
کنج
کنج این دنیا گرفتارم ، خدایا چاره ای
بی پر و بال و ، خطا کارم ، خدایا چاره ای
عمر من دارد به پایان می رسد ، شرمنده ام
من اسیر نفس امارم ، خدایا چاره ای
سراینده
دکتر علی رجالی
امام حسن عسکری(۱)
از آن امام خوبان، صدها بشارت آمد
چون آمدی به دنیا ، دور سیادت آمد
مکه نرفتگان راغم نیست چون که ایشان
ازحج به دور گشت و کنج عمارت آمد
امام حسن عسکری(۲)
مهدی امام آخر، بهر امامت آمد
چون چشم و دیده بگشود ،نور ولایت آمد
شافع شو ای اماما، فرزند تو بیاید
با غیبت عزیزت ،صدها خسارت آمد
امام حسن عسکری(۳)
مهدی ولی آخر، آن یادگارت آمد
با آفرینش او، ختم ولایت آمد
هشت ربیع الاول، جانت گرفت دشمن
دستور معتمد بود، وقت شرارت آمد
امام حسن عسکری(۴)
سامرا باشد محل حبس آن نور جلی
همچو هادی قبرشان یک جا بود، شد منجلی
دولت عباسیان محدود کرده عسکرین
می شود مسموم مولا ،آن امام و آن ولی
امام حسن عسکری(۵)
دوره ی سختی برای حضرت و هم شیعیان
بوده در دوران حبس و دوره ی عباسیان
ارتباط حضرت و مردم ز پیک است و پیام
عالمان دینی هر شهر باشند مر تبط
در آن زمان
امام حسن عسکری(۶)
عسکری باشد مفسر ،می کند قرآن عیان
شک و شبهه در زمانش گشته افزون در جهان
مخزن علم است و پاسخ می دهد هر شبهه ای
عصر او عصر تناقض جویی و عصر گمان
امام حسن عسکری(۷)
پدر حضرت مهدی ، تو شفیعی و علیمی
پسر حضرت هادی ، تو اسیری و عظیمی
نتوان وصف تو را کرد ، امید همگانی
حسن دوم زهرا، تو رحیمی و حکیمی
امام حسن عسکری(۸)
حسن سامره صحنش چه قشنگ و زیباست
حسنى بین بقیع است که صحنش صحراست
پسر فاطمه می آید و آن را سازد
حسن اول ما بی حرم و بی همتاست
امام حسن عسکری(۹)
بعد فوت زاده ی زهرا ، علی موسی الرضا
فتنه ها گردد ز ختم شیعه و باشد خطا
شیعیان واقعی دارای چار و هشت امام
زین جهت بو مهدی است نام دگر ابن الرضا
امام حسن عسکری(۱۰)
ما گرفتار و گدای دو فداکار حسن
ما عزادار و فدایی دو رخسار حسن
با حسن های علی چون که رفاقت داریم
بهره گیریم ز افکار و ز اسرار حسن
باسمه تعالی
یا صاحب الزمان
حضرت مهدی(۱)
این جمعه به سر آمد و سالار ندیدیم
یک عمر به سر آمد و دلدار ندیدیم
روز و مه و سال آمد و محبوب نیامد
جانم به ستوه آمد و رخسار ندیدیم
حضرت مهدی(۲)
خون شد دل من ، سرور و غمخوار نیامد
سخت است غم دوری و دلدار نیامد
دل می تپد از دوری آن سید ابرار
صد حیف که آن مظهر دادار نیامد
حضرت مهدی(۳)
افسوس که آن شیر و علمدار نیامد
صد حیف مرا یوسف اطهار نیامد
از طعنه ی بدخواه دلم کاسه ی خون شد
کان منجی این مردم دیندار نیامد
حضرت مهدی(۴)
گل ها همه روئید ، ولی یار نیامد
بر دشت و چمن آن گل بی خار نیامد
دل می تپد از عشق تو و عشق دل افروز
در بین گلان، بلبل گل زار نیامد
حضرت مهدی(۵)
زد شعله به جان ، دلبر و شهیار نیامد
هر چند طبیب دل بیمار نیامد
ترسم که نبینم رخ دلدار و دل افروز
منجی جهان ، مخزن اسرار نیامد
حضرت مهدی(۶)
اشکم چه روان بود ولی یار نیامد
عشقش چو منی کشت و جهاندار نیامد
از دوری لیلی نتوان گفت ولیکن
کان یاور این جمع گرفتار نیامد
حضرت مهدی(۷)
افسوس که آن ماه شب تار نیامد
صد حیف که آن لحظه ی انظار نیامد
از دوری دلدار خزان شد دل و جانم
چون همدم و دلدار به دیدار نیامد
حضرت مهدی(۸)
شب تا به سحر گریه و سالار نیامد
از دیده روان بود ، جهاندار نیامد
عمریست که بی تاب قیام شه جانیم
افسوس کان منجی و سردار نیامد
حضرت مهدی(۹)
آرام دل و مونس و ستار نیامد
یک عمر نظر کردم و یک بار نیامد
عمری به سر کوی نشستم ز بر دوست
آن گوهر یک دانه ی اطهار نیامد
حضرت مهدی(۱۰)
این شعر به سر آمد و دلدار نیامد
اعمال بود مانع و هر بار نیامد
او حاضر و ما غایب و دیدار محال است
اصلاح نما خویش ، به گفتار نیامد
سراینده
دکتر علی رجالی
حضرت ابوالفضل(۱)
ساقی لب تشنگان است در زمین کربلا
کز دم تیر و سنان افتاده در خاک بلا
او فتاد از صدر زین اندر مصاف دشمنان
همچو حیدر می کشد آن روبهان بی ولا
حضرت ابوالفضل(۲)
زاده ای ام البنین ، سقای عطشان در فرات
با لب خشکیده آرد مشک آبی در فلات
تیر باران می شود مشک و ندارد چاره ای
نیست آبی تا کند سیراب ، یا چاه و قنات
حضرت ابوالفضل(۳)
کیست این آزاده مرد دشت و صحرا نینوا
مرد میدان و غیور و با صلابت در غزا
شیر مردی کاو ندارد از عدو ترسی و باک
می دهد دستان خود را در نبردی از قفا
حضرت ابوالفضل(۴)
هست او باب الحواج در مصیبت در عزا
در عزاداری توسل می شود بهر شفا
می کند حاجت روا با اذن یزدان در امور
هست شافی و مقرب نزد یزدان هر کجا
حضرت ابوالفضل(۵)
گوهر بحر فتوت ، صاحب جود و سخا
راد مردی با لیاقت ، تا به آخر با وفا
با تن صد پاره اش غلطان و خیزان می رود
مرد با غیرت ، دلیری بی مثال و بی ریا
حضرت ابوالفضل(۶)
کیست این آزاد مرد و یکه تازه کربلا
کیست این سقای عطشان در زمین نینوا
او ابوالفضل علمدار و شهید ی با وفاست
کیست این ماه منیر شب فروز و رهنما
حضرت ابوالفضل(۷)
کیست این شیر ژیان افتاده در دریای خون
می زند شمشیر بر خیل سواران زبون
او امید زاده ی زهرا ، حسین سر جداست
نیست او را وهم و ایهام وخیال و هم جنون
حضزت ابوالفضل(۸)
السلام ای ساقی لب تشنگان در کربلا
ای سپهسالار و ای شیر زمان در هر کجا
لحظه ای از تو ولایت دور ناگردد زعشق
ای انیس و همدم و یاری رسان در نینوا
حضرت ابوالفضل(۹)
سرور آزادگان و همدم بیچارگان
می دهد درس شجاعت بندگی در هر مکان
تا نفس داری ز ناموس و ولایت دل مکن
منجی مستضعفین است والی عصر و زمان
حضرت ابوالفضل(۱۰)
ای جمال دلفریب ماه رخشان در سما
ای بلند سرو خزان در دشت و خاک کربلا
مرحبا بر غیرت و مردانگی با خصم دون
می کشی همچون پدر ، روبه ستیزان بلا
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
دنیا
دنیا(۱)
از من بیچاره زین بهتر ، چه می خواهی بگو
بغض داری از دل و دلبر؟ چه می خواهی بگو
مانده ام حیران و سرگردان از این دنیای پست
بیشتر از نقد جان ،دیگر چه می خواهی بگو
دنیا(۲)
ای فلک از کهتر و مهتر چه می خواهی زما
کینه توزی ای نگون اختر، چه می خواهی زما
جان ما را گیر و درمان کن هوای نفس پست
رفت از کف طاقتم ، دیگر چه می خواهی زما
دنیا(۳)
می کشی بر روی ما خنجر ، چه می خواهی بگو
فاش کن دیگر از این بدتر ، چه می خواهی بگو
آتشی بر دل نهادی ، شعله ور گردد همی
جز دلی سوزان و چشم تر ، چه می خواهی بگو
دنیا(۴)
زین همه ظلم و ستم یکسر، چه می خواهی زما
هیچ شرمت نیست ، در باور چه می خواهی زما
تا به کی حیلت بسازی بر من بیچاره چند؟
در امانی زین همه کیفر ، چه می خواهی ز ما
دنیا(۵)
می بری ما را به خسران ، آنچه می خواهی بگو
می کشی هر دم به عصیان، آنچه می خواهی بگو
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ، در امتحان
می دهی هر لحظه فرمان ، آنچه می خواهی بگو
دنیا(۶)
من نمی دانم حقایق را ، چه می خواهی بگو
من نمی جویم سلایق را، چه می خواهی بگو
عمر ما دارد به پایان می رسد رحمی نما
من نمی خواهم علایق را ، چه می خواهی بگو
دنیا(۷)
آخر ای دنیا ز ما دیگر چه می خواهی بگو
فاش گو بهتر از این گوهر چه می خواهی بگو
چند می بالی به خود ای چرخ گردون در نظام
عاشقان را می کشی بدتر، چه می خواهی بگو
دنیا(۸)
می زنی شاه و گدا را ، آنچه می خواهی بگو
گه بری بالای بالا، آنچه می خواهی بگو
امتحان ها می کنی دائم ز سختی یا مقام
می دهی رنج و بلا را، آنچه می خواهی بگو
دنیا(۹)
می دهی جلوه به دنیا، هر چه می خواهی بگو
تا فریبند چون منی را، هر چه می خواهی بگو
می بری پیر و جوان را ، کی دهی فرصت به ما
دست بردار از خطا یا ، آنچه می خواهی بگو
دنیا(۱۰)
می زنی خنجر به آنی ، هرچه می خواهی بگو
دشمن قداره می مانی ، هر چه می خواهی بگو
من که می دانم تویی دانا ، فریبم می دهی
گر توانی رحم بنما ، هر چه می خواهی بگو
سروده شده توسط
علی رجالی و هاشم خوش نظر
باسمه تعالی
اصول دین
نبوت
نبوت(۱)
السلام ای مشعل نور یقین
باعث هستی و ختم المرسلین
هادی مردم ز بیراه تویی
نور چشم انبیا و مسلمین
نبوت(۲)
تا پیمبر در جهان مشهور گشت
دین حق در لامکان چون نور گشت
دعوت اسلام بر شاهان شود
شد فراگیر و جهان مسرور گشت
نبوت(۳)
تا قیامت دین تو بر پا بود
مکتبت تا حشر پا بر جا بود
دین تو کامل ترین ادیان بود
ماندگار و در جهان والا بود
نبوت (۴)
با قیامت بت ز کعبه رانده شد
قبله گاه مسلمین پاینده شد
گشت حیدر جانشین احمدی
خلق را انعام دیگر داده شد
نبوت(۵)
ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
منجی مردم تویی در معرفت
صاحب مهر و محبت بی ریا
نبوت(۶)
ای محمد مظهر خلق کبیر
صاحب حمد و مقامی بی نظیر
خلق را منجی ز گمراهی تویی
مظهر آئینه شاهی امیر
نبوت(۷)
ای محمد نور چشم مسلمین
معدن جان را تویی در ثمین
ای وجودت معدن اسرار حق
آن تجلی گشته در اصحاب و دین
نبوت(۸)
ای محمد ای شه اسلام و دین
وی که داری نور حق را در جبین
شیعه با قرآن و عترت زنده است
نور یزدان منجلی بر مومنین
نبوت(۹)
ای محمد ای مرا آرام جان
گنج رحمت طایر خلد آشیان
کعبه ی اهل کمال و معرفت
قبله ی جان ها تویی نور جنان
نبوت(۱۰)
مشعل تو در زمین و آسمان
می درخشد همچو خورشیدی عیان
نام پاکت روح را مرحم بود
افتخار آدم و جن و جهان
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
فروع دین
نماز (۱)
گفت پیغمبر به زهرا این سخن
در خصوص امر حق بر مرد و زن
در خصوص جان و قرآن و نماز
تا که امت بشنود از جان و تن
نمار(۲)
پانزده رنج و بلای جانگداز
آیدت گر سست انگاری نماز
کس نگوید جز محمد این سخن
کن عبادت با خدای بی نیاز
نماز(۳)
سه به قبر و سه به حشر آید تو را
قبر تو در ظلمت و ضیق و چه ها
شش به عالم سه به وقت مردنت
جملگی رنج است و خسران و بلا
نماز(۴)
بی نماز آخر ز کف ایمان دهد
تشنه و خوار و گرسنه جان دهد
کسر عمر و رزق و خشم کردگار
می شود او را دچار و آن دهد
نماز(۵)
نبی گفتا ستون دین نماز است
که معراج مسلمانی نیاز است
چو خوانی روح تو آید به پرواز
نیاز آدمی در ذکر و راز است
نماز(۶)
مجو جز ذکر حق چیزی تو بهتر
اگرچه باشد آن همسنگ گوهر
سراسر راز هستی در نماز است
مجو جز ذکر حق چیزی تو برتر
نماز(۷)
نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی
نماز بی خضور دل چو خوانی
ندارد ارزشی و خود بدانی
نماز(۸)
نماز است ارتباط حق و انسان
که واجب گشته آن بر هر مسلمان
خدا نازل نموده بهر هر کس
متاعی چون گوهر دری چو فرقان
نماز(۹)
نماز با ولایت روشنایی است
وصول کردگار و دلربایی است
نماز بی امامت لهو بازی است
توسل بر ائمه خود رهایی است
نماز(۱۰)
اگر مایل به وصل ذوالجلالی
وگر راغب به رشدی و کمالی
به موقع خوان نمازت را تو ای دوست
مقدم در امور است و وصالی
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
فروع دین
روزه
روزه(۱)
روزه ذکر است و دعا و رمز و راز
صوت قرآن با صدایی دلنواز
روزه تمرین جهاد اکبر است
ناله کردن همره سوز و گداز
روزه(۲)
دعوت خاص خدا ماه خداست
در ضیافت جملگی نور و صفاست
چشم و گوش و دل شود دور از خطا
روزه یکسان ساز فقر است و غناست
روزه(۳)
روزه حکمت را دو چندان می کند
جسم و جان را پاک و درمان می کند
معرفت را روزه افزایش دهد
باغ دل را نور افشان می کند
روزه(۴)
روزه مخصوص مسلمانان که نیست
در مرام و دین ما خسران که نیست
روزه شیطان را به زندان می برد
در ضیافت غفلت و حرمان که نیست
روزه(۵)
روزه تمرینی برای آدم است
روح را آرام بخش و مرهم است
جسم چون بار ریاضت می کشد
عشق یزدان مرهمی بر هر غم است
روزه(۶)
روزه داری در طریق سالکان
باعث رشد و کمال بندگان
روح را ،صیقل دهد راز و نوا
نفس دون تسلیم می گردد ز آن
روزه(۷)
روزه ما را جای والا می برد
همچو مرغی سوی بالا می برد
تا که گیری مزد و پاداشی مزید
آدمی را عرش اعلا می برد
روزه (۸)
روزه تنها آب ناخوردن که نیست
ره به سوی سفره نا بردن که نیست
خواندن و فهمیدن قرآن نکوست
طی دوران کردن و مردن که نیست
روزه(۹)
روزه در آئین عیسی آمده
در کتاب اهل ترسا آمده
بیمه می گردد حواس آدمی
روزه در آئین موسی آمده
روزه(۱۰)
روزه انسان را به یاد حق برد
قلب را تسکین و آرامش دهد
عزت انسان فزون گردد همی
موجب رشد و سعادت آن بود
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
فروع دین
حج
حج(۱)
گفت مولایم رضا اسرار حج
می شود تاکید بر اشعار حج
هست اعلام برائت از ستم
نیست تاخیری روا در کار حج
حج(۲)
حج فقط سعی و طواف و قصر نیست
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
حج نشان دین ابراهیمی است
منحصر بر دوره و یک عصر نیست
حج(۳)
حج طواف سنگ بر دیوار نیست
جز رضای ایزدی در کار نیست
یادی از آئین ابراهیمی است
طوف حق می باشد و انکار نیست
حج(۴)
کعبه از مهر و محبت پا گرفت
از ولایت و ز نبوت پا گرفت
کعبه قربانگاه اسماعیل دل
باشهادت ها ، عنایت پا گرفت
حج(۵)
حج طواف خالق یکتا بود
شکر معبودی که بی همتا بود
حج رها کردن بود امیال را
دل سپردن بر خدا والا بود
حج(۶)
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است
حج خلوص است و صفا و قدرت است
دل بریدن از خود و هم پیکر است
حج(۷)
حج بی اخلاص باشد بی جواب
گوئیا تشنه لبی سوی سراب
حاجیان را رمی شیطان ها به سنگ
دور گشتن از خطایا از حجاب
حج(۸)
حج تجلی گاه رو محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است
حج نمودی از حضور امت است
چون قیامت در نظر هم باور است
حج(۹)
حج نمودی از حضور امت است
حج مطار مومن خوش سیرت است
جامه ی احرام خود باشد کفن
آخرین تن پوش ما در خلقت است
حج(۱۰)
هفت را باشد نشان بر مسلمین
چون نماز و حسن خلق و اصل دین
کعبه از مهر و محبت پا گرفت
نیست فرقی در فرق یا مومنین
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
فروع دین
جهاد
جهاد(۱)
گفت پیغمبر به همراهان خویش
جنگ سختی هر کسی دارد به پیش
جنگ با نفس پلید و دون خود
سخت تر باشد ز پیکار و چه بیش
جهاد(۲)
نفس باشد منشا جرم و خطا
می کند مکر و بلای جان ما
نفس را کشتن جهاد اکبر است
با ریاضت ممکن و دارد صفا
جهاد(۳)
نور عالم ، خاتم دین مبین
در نبردی با عدو گفتا چنین
جنگ با دشمن جهاد اصغر است
دشمن اصلی درون و در کمین
جهاد(۴)
نفس انسان سرکش و طغیان گر است
ذکر حق آن را علاجی برتر است
کار نیکو نفس را طاهر کند
معرفت در خلق و خو را مظهر است
جهاد(۵)
سیرت پاک است چون لوحی زلال
سیرت نیکو کجا دارد ملال
هست تقوا فضل انسان را ملاک
تا توانی کسب بنما ، چون کمال
جهاد(۶)
کار زشت اما به سان لکه ای
قلب را تاریک سازد لحظه ای
کار نیکو مثبت و باقی بود
باعث شادی شود هر خنده ای
جهاد(۷)
در قیامت نامه ی اعمالتان
می شود حاضر ، همه احوالتان
انچه مخفی بود ظاهر می شود
بررسی گردد همه افعالتان
جهاد(۸)
گر به دست راست گیری نامه را
خود نشانی بر عمل دارد ترا
دست چپ گیرند افراد پلید
نامه ی احوال خود ، اندر سرا
جهاد(۹)
نامه ی اعمال اصحاب یمین
نور گردد پیش روی و در جبین
چون منافق می کند آن را طلب
پاسخی گیرد که آن جو در زمین
جهاد(۱۰)
نردبان کار نیک و کار خیر
زهد و تقوا و عمل باشد نه غیر
کشتن نفس از امور اعظم است
با ریاضت ، با عنایت ، نی ز دیر
سراینده
دکتر علی رجالی
اصول دین
معاد
معاد(۱)
گفت پیغمبر که نور سر مد است
نام پاکش مصطفی و احمد است
در قیامت حضرت رب عزیز
می کند پرسش ز عمر و امجد است
معاد(۲)
ابتدا از گوهر عمر گران
می کند پرسش ز هر پیر و جوان
مرمر جسمت چه سان فرسوده ای
چون نمودی طی دوران در جهان
معاد(۳)
ثروتت را چون بدست آورده ای
در کدامین راه مصرف کرده ای
مهر ورزیدی تو بر آل رسول
یا که در نفی ولی دل برده ای
معاد(۴)
بین سلیمان با ملک دارد سخن
در خصوص قبض جان از جسم و تن
چهره ات بنما تو اندر این جهان
تا که عبرت آن شود بر مرد و زن
معاد(۵)
گر فرو آیم ز بهر قبض جان
آن نباشد بر همه یکسان ز آن
بستگی دارد به ایمان و شعور
چهره ام گه مخفی است و گه عیان
معاد(۶)
چهره ام بر مردم صاحب کمال
باعث حیران شده اندر جمال
لیک چون بر اهل جور آیم فرود
قابل رویت نباشد ، عرض حال
معاد(۷)
چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
هر که نفس خویش را درمان نکرد
کی درون و جان خود تدبیر کرد
معاد(۸)
اژدهای نفس گر گردد رها
موسیی باید که گیرد اژدها
تا عصایی سازد و آید بدست
پس مکن آن را رها با ادعا
معاد(۹)
گفت مولایم حسین بر اهل جور
قبل هر فسقی ز رزق حق مخور
گر توانی شو ز ملک حق برون
نیک دانم می بری آن را به گور
معاد(۱۰)
رو به جایی تانبیند حق تو را
گر توانی جان مده در این سرا
وانگهی باشد تو را سوی گناه
خوب می دانم نداری این قوا
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اصول دین
توحید
توحید(۱)
چون که خود گفتی به سوی من بیا
هر کجا باشی بیایم ای خدا
گرچه راهت روشن است بر خالصان
اذن تو خواهم امید و رهنما
توحید(۲)
ای خدای بی نیاز و چاره ساز
مرکب معراح من باشد نماز
چون مسافر سوی کوی دلبرم
من گنه کارم عطا بنما جواز
توحید(۳)
همچو مرغی در میان آسمان
بل ببینم جلوه ای از آن جهان
یا بجویم روی ماهت در لقا
زانکه باشی دلربا و دلستان
توحید(۴)
آرزو دارم که گردم یک نفس
لحظه ای آزاد از بند قفس
تا ببینم نور ذات ایزدی
خالق یکتا تویی ای دادرس
توحید(۵)
هادی این ره مرا پیغمبر است
کاو مراد و مقتدا و رهبر است
چون چراغی راه را روشن کند
او امین و مرشد و هم داور است
توحید(۶)
اندر این ره پستی و بالا بود
کی رسد هر کس که بی تقوا بود
من خطا کار و گنه کار و فقیر
هر که با یزدان بود والا بود
توحید(۷)
چون قیامت گشت و هنگام حساب
روز فصل آید شود گاه جواب
خود تو می بخشی گناهان مرا
نامه ام خالی بود از هر ثواب
توحید(۸)
من به امید تو این ره آمدم
در پی فضل تو آگه آمدم
لیک در پیشت کنون شرمنده ام
سوی یکتا گوهر و شه آمدم
توحید(۹)
من که دانم کرده ام با خود جفا
شرمسارم در حضورت ای خدا
تو عظیمی و کریمی و رحیم
خود تو می بخشی جفاها هم خطا
توحید(۱۰)
این مسافر کی به مقصد می رسد
تا دمی کاو دل بر این دنیا نهد
زرق و برق این جهان مانع شده
ای خدای واحد و یکتا احد
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اصول دین
امامت
امامت(۱)
محمد با علی از صادقینند
نبوت با امامت اصل دینند
ولایت گوهر و نور هدائی است
ستونی بهر دین رکنی رکینند
امامت(۲)
خداوند احد وعده نموده است
حکومت با ولایت را ستوده است
حکومت غصب گشته در امامت
خلافت حق مولا را ربوده است
امامت(۳)
ولایت همچو چادر بهر دین است
که قرآن را نگهبانی امین است
ولایت زنده با اشک بتول است
امامت همچو در روی نگین است
امامت(۴)
نبوت بی ولی ماوای ندارد
ولایت بی علی معنی ندارد
محبت بر علی حب خدائی است
تشیع بی علی مبنا ندارد
امامت(۵)
ولایت ریشه و اصل عمود است
چو سدی پیش افکار جمود است
شده ظلم و خیانت بر امامت
علی خیبر گشا و در گشود است
امامت(۶)
امامت رهنمای شیعیان است
که وصل ایزدی ما را در آن است
ولایت با نبوت نور واحد
مسلمان در پناهش در امان است
امامت(۷)
ولایت حافظ راه نبوت
تجلی گشته در قرآن و عترت
امامت حامی دین است و قرآن
دهد ما را کمال و رشد و عزت
امامت(۸)
چو قرآن با نبی نور جنان است
ولایت نور چشم شیعیان است
اطاعت از ولی کار خدائی است
امامت ناجی پیر و جوان است
امامت(۹)
ولایت محور دین و رسالت
علی و فاطمه قلب امامت
ولایت حافظ ناموس و جان است
دعا کن بر فرج ، روح ولایت
امامت(۱۰)
چو وصف اصل و فرع دین نمودی
تو آئینی ز احمد را سرودی
اگر چه حق مطلب بیش از این است
چه رازی را به دل از او شنودی
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
فروع دین
زکات
زکات(۱)
زکات مال از بهر عموم است
ادا ناکردنش خبط و حرام است
فقیران بهره مند گردند بی شک
ادایش لازم و رسم و رسوم است
زکات(۲)
زکات علم در نشر علوم است
که نشرش افتخار مرز و بوم است
مفید است کسب علم و نور ایمان
که نقشش موجب رشد عموم است
زکات(۳)
زکات چهره در پاکی نهان است
عفاف بانوان دری گران است
جلال و منزلت یابد ز پوشش
ز چشم ناکسان زن در امان است
زکات(۴)
زکات هر که را در رزم باشد
گذشتن از خطای خصم باشد
نباشد لذتی بهتر ز بخشش
که بخشش در بزرگان رسم باشد
زکات(۵)
عبادت گرچه در خمس و زکات است
ولیکن راز هستی در صلات است
نماز است ارتباط حق و انسان
نجات هر کسی در ارتباط است
زکات(۶)
زکات مال از بهر فقیر است
کمک بر بینوایان و اسیر است
اسیر از پرتوش آزاد گردد
ثوابش بی حد و اجرش کثیر است
زکات(۷)
زکات چهره در پاکی نهفته است
عفاف بانوان دری نسفته است
جلال مرتبت یابد زنان را
حیای بانوان کاری خجسته است
زکات(۸)
چو راز هستی و ما در صلات است
هم آبادی مسجد در زکات است
ز بهرش نیست فقر و نیست ذلت
همان مسجد که خود باب نجات است
زکات(۹)
زکات بی نیازی، شکر نعمت
بود در صرفه جویی و قناعت
اگر خواهی نگردی خوار و مفلس
قناعت کن ، رعایت کن ، کفایت
زکات(۱۰)
زکات پدر بر پسر در علوم
مجاز است و نیکوست بهر عموم
که دانش تو را زنده سازد ز جهل
به مقصد برد علم دین و نجوم
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اصول دین
عدالت
عدالت(۱)
گفت پیغمبر که مهدی وارث ما در جهان
بهره ها دارد ز اجداد خود و پیغمبران
صاحب علم و مقام است و کمالات و ادب
می کند بر پا عدالت ، مهدی صاحب زمان
عدالت(۲)
خلق عالم را بود هادی و منجی توامان
منتقم باشد امام و صاحب کون و مکان
می دهد تشکیل حضرت دولتی وقت قیام
تا شود برچیده هر ظلم و خیانت بی امان
عدالت(۳)
یا ابا صالح نما رویت به مردم در جهان
آمده در کل ادیان الهی نامتان
او امام و رهبر کل جهان است و بشر
زین سبب گویند او را صاحب امر و زمان
عدالت(۴)
مهدی است افشاگر و هادی برای بندگان
می شود اتمام حجت بر همه پیر و جوان
حجت حق گر نماید عدل خود را او به پا
نیست مسکین و فقیری با قیامش در جهان
عدالت(۵)
شیعیان در انتظار منجی خلق جهان
کی شود مقدور روی بی مثال و هم نهان
یکصد و هشتاد و دو القاب دارد آن امام
این ز آیات است و تعبیر و بیان خبرگان
عدالت(۶)
تویی جانشین خدا در تمام جهان
نباشد جهان بی امام و ولی هر زمان
تویی حجت و قائم و مظهر اهل بیت
گشایش روا کن به مردم ، امید نهان
عدالت(۷)
گر حجت حق آید ، دنیا شود گلستان
باشد اجازت آن، در دست حی سبحان
از جان و دل دعا کن ، شاید امام آید
با انقلاب مهدی، سر را رسان با سامان
عدالت(۸)
از مکه او بیاید، با اذن و حکم یزدان
تو بهتربن نویدی، بر دیدگان انسان
حجت برای مردم، حجت تمام کرده
از حق طلب نمائید ، اذن قیام جانان
عدالت(۹)
ای غایب از نظر ها، بنمای فهم قرآن
من عاشق نگاهت، ای پادشاه خوبان
شرح دعای ندبه، خود باز گو برایم
ذکر دعای حضرت، فیضی دهد فراوان
عدالت(۱۰)
ای وارث محمد، زیبای خوب رویان
تو آیت غدیری، محبوب هر مسلمان
نامت عجین به عدل است، بر پا نما حکومت
قدری تفقدی کن، آرامش دل و جان
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
فروع دین
امر به معروف
امر به معروف(۱)
امر بر معروف و نهی کار زشت
دانه ای ماند برای کار و کشت
زنده می سازد اصول و فرع دین
می کند تاثیر در جان و سرشت
امر به معروف(۲)
امر بر نیکی و احسان بس سزاست
موجب خشنوندی فرد و خداست
امر بالمعروف و نهی منکرات
خدمتی بر مردم و آن هم رواست
امر به معروف(۳)
چو امر و نهی را پاینده کردی
تو گویی امتی را زنده کردی
نمودی راه خوبان راه یزدان
ز گستاخی رها و بنده کردی
امر به معروف(۴)
تذکر باعث رشد و کمال است
چه کس را موجب رنج و ملال است
تعالی بشر در امر و نهی است
بدون آن خیال و آن محال است
امر به معروف(۵)
کمال و عزت ما در شهادت
نمی گردد نصیب هر جماعت
چو غافل گردی از امر به معروف
جوامع می شود خالی ز غیرت
امر به معروف(۶)
اگر دیدی خلاف شرع و عفت
اگر داری تو ایمان و شجاعت
نباشی بی طرف یا بی تفاوت
تذکر ده به خاطی با لطافت
امر به معروف(۷)
مسیر عشق بی رنج و جفا نیست
کلید رستگاری بی ولا نیست
قیام نینوا امر به معروف
طی این ره طریقی بی بلا نیست
امر به معروف(۸)
پی امر به معروف است قرآن
دهد ما را بشارت امر یزدان
جوامع پیکری یکسان و واحد
تذکر باعث دوری ز خسران
امر به معروف(۹)
اگر چه امر و نهی منکران سخت
ولی اجرش زیاد و از خدا هست
اثر دارد اگر جمعی کنند آن
مگو آن بی اثر باشد چو بن بست
امر به معر وف(۱۰)
اگر دیدی نهایت رنج و چاه است
لجاجت باعث سختی راه است
پذیرا شو بیان رهنما را
مده بر خود خسارت، چون گناه است
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
فروع دین
خمس
خمس(۱)
خمس واجب می شود بر گنج و مال
آن بود مازاد از خرجت به سال
خمس دارد منفعت ، در کسب و کار
تا که گردد مابقی پاک و حلال
خمس(۲)
خمس دارد هر غنیمت در جدال
کن ادا در زندگی ، گردد حلال
کشف معدن یا جواهر عمق آب
می شود مشمول خمس لایزال
خمس(۳)
مال آغشته به شبهه یا حلال
خمس دارد تا شود پاک و زلال
این بود فتوای عالم مجتهد
مستمندان را بود بهره ز مال
خمس(۴)
خمس گردد بر دو قسمت در ادا
بر ضعیفان و فقیران هر کجا
سهم سادات است بخشی از دیون
مرجع تقلید می گوید تو را
خمس(۵)
در فروش ملک بر صاحب کتاب
خمس آن باید ادا گردد حساب
کافر ذمی شود صاحب بر آن
این بود رسم تملک در صحاب
خمس مال(۶)
مالک اصلی خدا باشد نگر
پس چرا دلواپسی در این گذر
کسر یک پنجم ز مالش اندک است
او دهد مال و بگیرد ای بشر
خمس(۷)
آزمایش می شود انسان به مال
گه مقام و شهرت و گاهی جلال
خمس باشد امتحانی بر بشر
در خصوص ثروت و مال و منال
خمس(۸)
خمس باشد لازم و امر خداست
پشتوانه مالی دین و رواست
در قیامت می شود اندوخته
آن کلید روزی و کاری ولاست
خمس(۹)
خمس باشد واجب و مشکل گشاست
بر یتیمان و فقیران آن رواست
سوره ی انفال دارد آیه ای
می کند تاکید آن را ، از خداست
خمس(۱۰)
زکات و خمس از ارکان دینند
نماز و روزه چون سلطان دینند
رهایی از دل و حق یتیم است
فرامین خدا فرمان دینند
سراینده
دکتر علی رجالی
بسمه تعالی
فروع دین
تبری
تبری(۱)
برائت باید از ابلیس و شیطان
یهود و ناقضان عهد و پیمان
شده تاکید در قرآن و آیات
شود لعنت ز سوی هر مسلمان
تبری(۲)
خدا لعنت نموده قوم طاغوت
گهی دارد بیان و گاه مسکوت
طرفداران طاغوت اند ملعون
نگردی در قضاوت تار و مبهوت
تبری(۳)
هر آنکس می کند ظلم و خیانت
هر آن کس می زند تهمت چه راحت
خدا لعنت کند مجرم ز اعمال
نکن کار خطا جرم و لجاجت
تبری(۴)
گروهی دیگری را حق تعالی
دهد نطق و بیان آنهم چه والا
هر آن کس می دهد آزار امت
خدا لعنت نموده جملگی را
تبری(۵)
هر آن کس می کند کتمان خدا را
به آیات الهی و رسول و انبیا را
چو کفار یهودی ، بت پرستان
خدا لعنت نموده آن جفا را
تبری(۶)
خدا لعنت نموه قوم ایلات
نگنجد در کلام و چند ابیات
نمودند صید ماهی روز شنبه
تخطی شد ز فرمان و اشارات
تبری(۷)
گروه جبت ، چون شیطان پر ستان
کنند جادو و سحر و نقض پیمان
ندارند ارزشی نزد خداوند
نگوهش گشته در آیات قرآن
تبری(۸)
هر آن کس می زند تهمت به انسان
دهد آزار افراد مسلمان
خصوصا بر زنان پاک دامن
خدا لعنت نموده کفر و عصیان
تبری(۹)
عذابی سخت دار د عاد و اقوام
ز نافرمانی یزدان به هر نام
اگر چه صاحب شوکت به ظاهر
ولی معدوم می گردد ، سر انجام
تبری(۱۰)
مصادیق تبری دان زیاد است
تبری جو ز کافر ، ارتداد است
ثوابش چون تولا کم نباشد
نگردد از غلط آن از عناد است
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
فروع دین
نهی از منکر
نهی از منکر(۱)
تذکر می دهی بر مردمان بیش
ملالت می کنی بر ناکسان بیش
مشو غافل ز احوال خود و نفس
زنی خنجر به روح و هم روان بیش
نهی از منکر(۲)
گهی باعث شود تا دل شود ریش
نداری دانش برخورد هم کیش
گهی گردد تذکر خارج از عرف
شود بدتر ز اول چون بود بیش
نهی از منکر(۳)
مکن با نام دین و نام قرآن
گروهی خارج از دین و پریشان
محبت چاره ساز و دل پذیر است
کلید بی بدیل و عشق جانان
نهی از منکر(۴)
تجسس بی دلیل و کشف آنها
بود کاری خطا ، خارج ز تفوا
بپرهیز از تجسس ، کار شخصی
گناه است و شود خاری به دل ها
نهی از منکر(۵)
مکن عیب خلایق را دو چندان
گهی ظاهر بود گاهی چه پنهان
خلایق را نباشند پاک و معصوم
گهی ناخود شود کاری ز انسان
نهی از منکر(۶)
امر بر معروف و نهی منکر ات
از مصادیق جهاد است در لغات
چون دفاع از ارزش است و از مرام
واجب است همچون جهاد و هم صلات
نهی از منکر(۷)
نهی قلبی در دل و بی زاری است
نهی دیگر در نگار و خواری است
نهی سوم با زبان و گفتگوست
نهی آخر در تصادم کاری است
نهی از منکر(۸)
اگر اسلام باشد در خطر بیش
شهادت حافظ آئین و هم کیش
بود نهی نظام سلطه و وقت
نباشد گفتگو کافی ز تشویش
نهی از منکر(۹)
نگاه دین و یزدان در جماعت
نباشد منفعت بر خویش و عزلت
همه اعضای یک پیکر ز جودند
اگر امری شود بهر سلامت
نهی از منکر(۱۰)
نگاه دیگری باشد فقط خویش
ندارد غصه ی انسان و هم کیش
پسندیده نباشد در مذاهب
نمی خواهد خدا مسکین و درویش
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
تولی
اگر خواهی دو عالم نور و عزت
اگر مایل به کسب علم و حکمت
بود در حب یزدان و ولایت
بجو در هستی و قرآن و عترت
اگر حب علی داری به دل دوست
بدان ارزنده و باشد چه نیکوست
که حب مرتضی حب هدائی است
یگانه مجری میزان حق اوست
به جرم حب حیدر بس خطا شد
زدند زهرای اطهر بس جفا شد
ندارد ارزشی دنیای فانی
علی نامش دو عالم بس بقا شد
اگر حب علی در دل نداری
بدان اندر دو عالم پست و خواری
بود حب علی حب خداوند
بدون عطرت و قرآن چه داری
همه عالم فدای نام مولاست
امیرالمومنین مقصود و والاست
ولایت بی علی معنی ندارد
علی شیر خدا هم کفو زهراست
بدان نور خدا و نور خاتم
بود نور علی نور دو عالم
کند نور ولایت راه روشن
زداید غصه و افسردگی غم
اگر حب علی داری تو در دل
همان نور جلی داری تو در دل
به مقصد می رسد هر کس در این راه
بدان راه ولی داری تو در دل
هرکس که محبت و تبرا دارد
در حق طلبی سلاح مولا دارد
همواره کند ز دین حمایت مولا
هر چند شود ظلم ، خدا را دارد
خورشید سعادت است حضرت
چون نور حقیقت است حضرت
سر چشمه ی حکمت است مولا
دان گنج محبت است حضرت
دوستی با مردمان بهر خداست
دشمنی با ناکسان بهر خداست
حب و بغض ما بود از بهر او
همنشینی با کسان بهر خداست
سرابنده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اصول دین
عدل
خدا آگاه و دانا بر حقایق
نکرده ظلم و جوری بر خلایق
خدا عادل بود در قسط و دادش
بود آگاه بر میل و سلایق
مسلمان را اصول دین نیاز است
به تحقیق و عمل ما را جواز است
فروع دین بود اعمال مذهب
نماز و صوم و حج ما را فراز است
عدالت نیست معنایش مساوات
عدالت ضد ظلم است و خسارات
اگر دیدی که هر کس جای خود بود
شده عدل و عدالت هم مراعات
اگر جاری شود عدل و عدالت
نباشد ظلم و جور و هم جنایت
نمی بینی فقیری یا گرسنه
شده تاکید در قرآن ، روایت
اگر لازم شود حکم قضاوت
تامل کن تو در حفظ عدالت
خدا خشنود گردد زین عمل بیش
نما در حکم و گفتارت رعایت
مکن اندر امانت نقض پیمان
مگو حرفی برون از امر یزدان
عدالت پیشه کن در هر اموری
نشان معرفت باشد ز انسان
شهادت ده به عدل و هم عدالت
به آنچه دیده ای گو ، کن حمایت
عدالت پیشه گان مرضی حق اند
مکن ظلم و تعدی در قضاوت
ستایش کرده حق عدل و عدالت
نکوهش کرده ظالم را ز غایت
بپا دارید عدل و قسط خالق
ملالت کرده او ظلم و جنایت
مصادیق عدالت بی شمار است
رهایی از گناهان و فشار است
گهی شخصی بود گه اجتماعی
رواج و رونق کسب است کار است
رعایت کن عدالت بر یتیمان
تهی دستان بود تاکید قرآن
عدالت گر شود جاری نباشد
فقیری در جهان حتی بیابان
سراینده
دکتر علی رجالی
۱.توحید
چون که خود گفتی به سوی من بیا
هر کجا باشی بیایم ای خدا
گرچه راهت روشن است بر خالصان
اذن تو خواهم امید و رهنما
ای خدای بی نیاز و چاره ساز
مرکب معراح من باشد نماز
چون مسافر سوی کوی دلبرم
من گنه کارم عطا بنما جواز
همچو مرغی در میان آسمان
بل ببینم جلوه ای از آن جهان
یا بجویم روی ماهت در لقا
زانکه باشی دلربا و دلستان
آرزو دارم که گردم یک نفس
لحظه ای آزاد از بند قفس
تا ببینم نور ذات ایزدی
خالق یکتا تویی ای دادرس
هادی این ره مرا پیغمبر است
کاو مراد و مقتدا و رهبر است
چون چراغی راه را روشن کند
او امین و مرشد و هم داور است
اندر این ره پستی و بالا بود
کی رسد هر کس که بی تقوا بود
من خطا کار و گنه کار و فقیر
هر که با یزدان بود والا بود
چون قیامت گشت و هنگام حساب
روز فصل آید شود گاه جواب
خود تو می بخشی گناهان مرا
نامه ام خالی بود از هر ثواب
من به امید تو این ره آمدم
در پی فضل تو آگه آمدم
لیک در پیشت کنون شرمنده ام
سوی یکتا گوهر و شه آمدم
من که دانم کرده ام با خود جفا
شرمسارم در حضورت ای خدا
تو عظیمی و کریمی و رحیم
خود تو می بخشی جفاها هم خطا
این مسافر کی به مقصد می رسد
تا دمی کاو دل بر این دنیا نهد
زرق و برق این جهان مانع شده
ای خدای واحد و یکتا احد
۳.معاد
گفت پیغمبر که نور سر مد است
نام پاکش مصطفی و احمد است
در قیامت حضرت رب عزیز
می کند پرسش ز عمر و امجد است
ابتدا از گوهر عمر گران
می کند پرسش ز هر پیر و جوان
مرمر جسمت چه سان فرسوده ای
چون نمودی طی دوران در جهان
ثروتت را چون بدست آورده ای
در کدامین راه مصرف کرده ای
مهر ورزیدی تو بر آل رسول
یا که در نفی ولی دل برده ای
بین سلیمان با ملک دارد سخن
در خصوص قبض جان از جسم و تن
چهره ات بنما تو اندر این جهان
تا که عبرت آن شود بر مرد و زن
گر فرو آیم ز بهر قبض جان
آن نباشد بر همه یکسان ز آن
بستگی دارد به ایمان و شعور
چهره ام گه مخفی است و گه عیان
چهره ام بر مردم صاحب کمال
باعث حیران شده اندر جمال
لیک چون بر اهل جور آیم فرود
قابل رویت نباشد ، عرض حال
چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
هر که نفس خویش را درمان نکرد
کی درون و جان خود تدبیر کرد
اژدهای نفس گر گردد رها
موسیی باید که گیرد اژدها
تا عصایی سازد و آید بدست
پس مکن آن را رها با ادعا
گفت مولایم حسین بر اهل جور
قبل هر فسقی ز رزق حق مخور
گر توانی شو ز ملک حق برون
نیک دانم می بری آن را به گور
رو به جایی تانبیند حق تو را
گر توانی جان مده در این سرا
وانگهی باشد تو را سوی گناه
خوب می دانم نداری این قوا
باسمه تعالی
اصول دین
نبوت
نبوت(۱)
نیاز ما به وحی است و امامت
محمد آخرین پیک رسالت
توسل بر نبی و آل احمد
هدایت می کند ما را ز غفلت
نبوت(۲)
خدا گوید سخن بر کل امت
تعقل را نمی باشد کفایت
نیاز آدمی ما فوق عقل است
نبی روشن کند شمع هدایت
نبوت(۳)
اطاعت از نبی امر خدا هست
رهاند آدمی از کفر و بن بست
دو بال عقل و ایمان می برد عرش
ز شوق ایزدی گردیم سر مست
نبوت(۴)
شده نازل کتاب حق به تدریج
بود بعثت زمان نشر و ترویج
نزول دفعی قرآن شب قدر
کلام حق سراسر نور و تهییج
نبوت(۵)
علت بعثت بود تبیین ، قیام
بالاخص در آفرینش در نظام
یاد نعمت های حق بر مردمان
دین حق تبلیغ کردن ، آن مدام
نبوت(۶)
معجز ختم رسل ، مصحف اوست
آیه هایش همگی معجز دوست
باعث حیرت دنیا و خلایق قرآن
بی مثال است و همه جلوه ی هوست
نبوت(۷)
معجزه باشد کتاب مصطفی
جاودانه باشد و پر محتوا
می کند تبیین حقوق مردمان
هست قرآن منجی و نور خدا
نبوت(۸)
بر امام و بر نبی شمس الهدی
می شود ابلاغ از سوی خدا
در خصوص دین اسلام و جهان
زنده گردان کل عالم هر کجا
نبوت(۹)
مصطفی دارد صفاتی این چنین
اهل تقوا باشد و پاک و متین
هادی است و مهربان و بی ریا
حامی قشر ضعیف است و امین
نبوت(۱۰)
با قیام مهدی صاحب زمان
آخرین دین خدا اندر جهان
می شود احیا و می گردد قبول
می شود دین خلایق بی گمان
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اصول دین
معاد
روز رستاخیز می باشد معاد
آن قیامت باشد و گردد مراد
مردگان دارای جسم اند و حیات
حق تعالی می کند آن را به یاد
روز محشر باشد و وقت حساب
هرکسی بیند عذاب خود عقاب
خوش به حال مردم نیکو سرشت
سیرت پاک است دور از هر عذاب
بعد توحید است تاکید خدا
بر معاد و روز پاداش و جزا
هر چه کاری می کنی آن را درو
نیست فرصت بر خلایق در ادا
ربع آیات است در بحث معاد
تا نباشد شک و تردید و عناد
در خصوص روز عقبی روز خیز
هر کسی بیند سزای خود جهاد
چه خوش گفت مولا علی این پیام
که رحمت شود شامل هر کدام
چو دانی کجایی ،کجا می روی
کجا بوده ای در جهان و نظام
خدا گفت بر مردمان این چنین
همه زنده گردند در واپسین
شما مرده بودید قبل حیات
نمودیم زنده ز خاک و زمین
حیات بشر از ازل بود و هست
سپس مرده گردیم روز الست
نگوید خدا حرف ناحق خلاف
به دنیا بیائیم از خاک پست
حیات و ممات است بعد از وفات
همه مرده گردند بعد از حیات
ولیکن شهیدان حق زنده اند
نبینیم آنان به چشمان چو ذات
نبی گفت در مرگ جعفر چنین
بدیدم ورا با دو بالی وزین
ملائک بود همره آن جناب
نباشد ورا سوی جنت حزین
چه خوش گفت باقر ولی خدا
که موت است خواب و بگیری فرا
ولی طول آن تا قیامت بود
بود روز خیز و ببینی جزا
سراینده
دکتر علی رجالی
اشعار امام حسین(ع)
۱۲۸۹.مقتدا
حسین و کربلا و خون یاران
شهیدان گرانقدر و اسیران
کنند رسوا یزید فتنه گر را
ولی و مقتدای جن و انسان
۲۱۷۱.عهد
ﺍﺯ نبی ﺑﺸﻨﻮ ﺣﺪﯾﺚ ﻧﯿﻨﻮﺍ
غرق خون گردد حسین در کربلا
زینب است همراه مولا در سفر
این بود عهد وی و همسر به جا
۱۱۵۴.خط شهدا
ما حامی راه شهدایم همه
ما پیرو خط کربلا ایم همه
خط شهدا خط خدا و مهدی است
ما منتظر نور خدایم همه
۱۰۶۰.کربلا
حسین در کربلا غوغا بپا کرد
عجب شوری به عالم نینوا کرد
حسین با خون خود پیروز گردید
محرم مکر دشمن بر ملا کرد
۱۰۹۲.دشت بلا
نور یزدان در زمین نینوا
عالمی کرده بپا در کربلا
از برای سلطه در جنگ و نبرد
آب را بستند در دشت بلا
۱۰۹۳سجده گاه
خیمه گاه اهل بیت مصطفی
غرق آتش می شود در کربلا
خاک صحرا گشت پاک و سجده گاه
تا که سر آری فرو پیش خدا
۱۰۹۴.آقا حسین
گر هوای عشق مولا شعله کرد
ذره ای از حب او را خانه کرد
عاشقان بهر زیارت می روند
جاهلان قبر ورا ویرانه کرد
۱۰۷۹.منا
دشمنان اهل بیت مصطفی
گاه در مکه ، گهی در نینوا
می کنند ظلم و جفا بر زائرین
خائنین اندر منا و کربلا
۱۰۷۶.نینوا
حاجیان پرسند مولا در کجاست
او به جای مکه سوی نینواست
در ره یزدان رود در کربلا
از برای دین حق جان را فداست
۱۰۶۴.سالار شهیدان
دانی که چرا حسین ، از مکه برفت
در کرب و بلا ، به جنگ با فتنه برفت
تا دین خدا شود ، چو جدش احیا
سالار شهیدان ، ز جفا تشنه برفت
۱۰۶۳.حج ناتمام
حسین ابن علی را مکه دام است
امید مسلمین والامقام است
اگر چه حج او کامل نگردید
که خونریزی حرام اندر حرام است
۹۶۶.زیارت
کربلا یعنی طواف اهل بیت مصطفی
در زمین نینوا ، برگرد راس مقتدا
رهسپار کربلا ، بهر زیارت آن امام
بل ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
۹۵۶.شعار
از برای عدل و ایمان و شرف
تیر باران شد حسین از هر طرف
او شعارش حفظ قرآن است و دین
تا که بنماید به عالم او هدف
۹۲۳.گل لاله
گل لاله شهید کربلا بود
سرش اندر تنور و نیزه ها بود
امام امت و نور دو عالم
حسین ابن علی خون خدا بود
۸۶۶.حکم خدا
شد مهیا بهر حج خون خدا
تا کند حکم خدا را او ادا
حج خود را وانهاد آن ماهرو
جان رها شد بهر دیدار و لقا
۸۶۷.امام حسین
می رود مولا به سوی کربلا
تا دهد درسی به ما در نینوا
درس او آزادگی و عزت است
دین حق را بیمه سازد از خطا
۸۶۸.شهدا
السلام ای گوهر دریای جان
چلچراغ محفل و نور جنان
طایر خلد برینی و شهید
رهنمای عاشقان در هر زمان
۸۲۷.گلستان
حسین و کربلا و خون یاران
گلستانی بود در شوره زاران
عجب باغی بپا کرده است مولا
گل نشکفته دارد این گلستان
۶۷۹.احیای دین
دانی که چرا حسین ، از مکه برفت
در کرب و بلا ، به جنگ با فتنه برفت
تا دین خدا شود ، چو جدش احیا
سالار شهیدان به لب تشنه برفت
۶۶۶.پیام
چه خوش گفت مظلوم عالم حسین
خدایا نما خود به مردم چو عین
ببینند حق را به چشم یقین
نباشند در طاعت حق چنین
۱۳۵۵.نور دو عالم
عجب عشقی بود ، آن عشق والاست
عجب نوری بود ، آن نور مولاست
همه بر گرد او اندر دو عالم
حسین ابن علی ، فرزند زهراست
۳۸۳.امام حسین
تجلی عشق است ، آقا حسین
عزیز و شهید است ، والا حسین
بود الگوی عشق و معشوق اوست
بدان عبد محض است ، مولا حسین
۱۹۳.اربعین
مرغ دل پر می زند هر دم به سوی نینوا
تا بگیرد در بغل قبر شهید کربلا
همره دلدادگان با پای دل در اربعین
با نوای یاحسین، بر سر زدیم و سینه ها
۱۹۹.پایداری
کوفیان نامه نوشتند تو را خون خدا
لیک در وقت عمل ، تنها بماند مقتدا
سخت باشد در ره یزدان بمانی پایدار
بین قیام و دعوت یاران ، زمین کربلا
۲۵۶.امام حسین
می رود آقا حسین از مکه سوی کربلا
حج خود را وا نهد، او می رود در نینوا
دین حق با خون او احیا شود در عالمی
می شود ظلم و ستم بر اهل بیت مصطفی
۲۸۱.الگو
الگوی عصر و زمان است ابا عبدالله
ناجی هر دو زمان است ابا عبدالله
راه او راه خدا در همه ای عالم هست
شافع و نور جنان است ابا عبد الله
۴۳۱. امام حسین
ای مظهر ایمان و شرف ، بحر عدالت
حج را بنمودی تو رها ، سوی شهادت
دردانه ای دین ، نور دل حضرت خاتم
دین نبوی حفظ نمودی ز جهالت
۴۳۴.نفاق
ای آنکه فلک قامتش از هجر تو طاق است
امروز جهان یکسره میدان نفاق است
شو واسطه تا مهدی موعود بیاید
ایام پر از ظلم و جدایی و فراق است
امام حسین(۱)
بر گلوی ماه تابان ، تیغ بران خنجر است
زاده ی زهرای اطهر ، خون یزدان بی سر است
سر جدا از پیکر و آغشته در خون گوهری
از غم شاه شهیدان ، تا قیامت محشر است
املم حسین(۲)
از جفای کوفیان ، فرزند زهرا بی سر است
سم اسبان بی محابا ، روی نعش و پیکر است
سر جدا شد از قفای حضرت و خولی ببرد
چون که او خواهان پاداش یزید کافر است
امام حسین(۳)
قلب یاسین شد شهید و دخت زهرا یاور است
می کند رسوا عدو را، ناطقی چون مادر است
خطبه های دخت زهرا همچو خاری در گلوست
زینب غم دیده در سوگ و فجایع سرور است
امام حسین(۴)
رفت بر بالای نیزه ، شمس رخشان ، سرور است
قاری قرآن به نی رفت ، ماه تابان ، بی سر است
تا قیامت جن و انسان ها ، عزادار و غمین
در تنور خانه ی خولی ، سری بی پیکر است
امام حسین(۵)
شهسوار و مرد میدان ، یکه تاز و برتر استت
در مصاف کوفیان و شامیان ، چون حیدراست
تا که احیا دین حق گردد ، ز دست قاسطین
شهسوار ملک یزدان ، شیر غران ، داور است
امام حسین(۶)
سرور آزادگان و خسرو دین ، رهبر است
از برای امر و نهی کافران ، بی یاور است
لیک مهدی آید و دنیا گلستان می شود
یاد او در جشن و حرمان ، همچنان در خاطر است
امام حسین(۷)
خسرو کون و مکان ، فرزند مولا ، شهپر است
او که در راه پدر کوشا و همچون رهبر است
دین احمد را کند احیا ، چو جدش مصطفی
جای اسماعیل می گردد ذبیح و انور است
۸۶۲.یمن
جمعی از یاور و یاران حسین ، از یمن است
مالک و منتقم جان حسین ، از یمن ا ست
هانی و حجر و سلیمان و اویس قرنی
همگی گوش به فرمان حسین ، از یمن است
۱۰۳۵.بسم الله
هر که دارد ادب و شور و نوا ، بسم الله
هر که خواهد اثر ذکر و دعا ، بسم الله
آن که دارد به دلش عشق حسینی بی حد
بهر دیدار حسین و شهدا ، بسم الله
۱۰۴۶.شیفته
ما شیفته ای آل حسینیم ، توکلت علی الله
از نور خدا درس گرفتیم ، توکلت علی الله
راه شهدا، راه حسین است و بود راه ولایت
دل را به دل یار ببستیم ، توکلت علی الله
۱۰۵۲.اربعین
اربعین یعنی به وصل ایزدی محرم شدن
با انیس و مونس و دلدار خود محرم شدن
با شهادت راه بردن سوی جنات النعیم
همره خیل عزیزان ، سوی حق هر دم شدن
۱۲۸۴.هدف کربلا
هر که دارد هدف کرب و بلا ، بسم الله
هر که خواهد نظر آل عبا ، بسم الله
عاشقان در ره سالار شهیدان رفتند
آن که خواهد شرف و عزت و جا ، بسم الله
۱۲۷۹.نهضت
هر که دارد هدف آل عبا ، بسم الله
این جهان رهگذری بهر رضا ، بسم الله
حفظ دینی که محمد بودش پایه گذار
هدف نهضت شاه شهدا ، بسم الله
۵۱.دعای عرفه
این یاد حسین است که چون آب حیات است
این عشق حسین است که آن بحر نجات است
دستان حسین ابن علی رو به خدا بود
"می سوزد و مشغول دعای عرفات است"
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اشعار حضرت محمد(ص)
۱۲۹۶.اخلاق
ای محمد ، مظهر خلق کبیر
صاحب حمد و مقامی بی نظیر
خلق را منجی و هادی گشته ای
حکم حق جاری نمودی در غدیر
۱۲۰۷.غدیر خم
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺗﺎ ﻣﺮﮒ ﺯﻫﺮﺍﯼ ﺑﺘﻮﻝ
ﺩﯾﻦ ﺣﻖ ﺍﺯ ﺳﯿﺮ ﺧﻮﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﻋﺪﻭل
ﺑﺮ ﻏﺪﯾﺮﺧﻢ ﺷﺪﻩ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻔﺎ
نقض گردد عهد مردم با رسول
۱۲۰۸.سر بلندی
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻼﻡ ﺣﻖ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ
ﻗﺪﺭﺕ ﺷﺎﻩ ﻋﺠﻢ ﮔﺮﺩﺩ ﺧﻤﻮﺵ
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺍﺳﻼﻡ ﮔﺸﺘﻪ سر بلند
تا توانی در تعالیش بکوش
۱۲۰۹.ام ابیها
چون ﻧﺒﯽ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺯﻫﺮﺍ ﮐﺲ ﻧﮕﻔﺖ
ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻡ ﺍﺑﯿﻬﺎ ﮐﺲ ﻧﺠﺴﺖ
دخت زهرا تهفه ی پروردگار
همچو او عالم ندیده از نخست
۱۲۱۰.درود
ﺑﺮ ﻧﺒﯽ ﻭ ﺁﻝ ﺍﻭ صد ها ﺩﺭﻭﺩ
تا قیامت جملگی باید ستود
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﭘﯿﺸﯽ ﻧباشد ﯾﮏ ﺳﻼﻡ
ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺗﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﻮ ﺳﺮﻭﺩ
۱۲۰۶.سفارش
ﺍﺯ نبی ﺗﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ ﻫﻤﻪ
ﺫﮐﺮ ﺁﻧﻬﺎ ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ گردد ﺳﻔﺎﺭﺵ مرتضی
حفظ دین را بر همه بی واهمه
۱۲۰۵.هادی
از ﻧﺒﯽﺗﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺣﺐ ﺯﻣﺎﻥ
ﺟﻤﻠﮕﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﻧﻮﺭ ﺟﻨﺎﻥ
ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻦ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺨﻦ
هادی ﭘﯿﺮ ﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ
۲۱۷۱.عهد
ﺍﺯ نبی ﺑﺸﻨﻮ ﺣﺪﯾﺚ ﻧﯿﻨﻮﺍ
غرق خون گردد حسین در کربلا
زینب است همراه مولا در سفر
این بود عهد وی و همسر به جا
۱۲۲۲.دین
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺑﺎﻗﯽ ﺍﺳﺖ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ مرام
دین اسلام و شریعت هم کلام
بعد احمد دین حق تبیین شود
ﺷﺪ ﺗﺠﻠﯽ ﻧﻮﺭ ﯾﺰﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻡ
۱۲۲۹.اهل بیت
سلام بر اهل بیت و بر محمد
کند رزق تو را افزون و بی حد
کند یاد نبی و آل عصمت
هر آنکس بر نبی آن را فرستد
۱۱۷۱.پرچم
بر پرچم سبز آل احمد
بنوشته کلام حق محمد
لا حول ولا قوه الا بالله
بالاتر حق مجو چو سرمد
۱۱۸۳.نور خاتم
بود زهراى اطهر نور خاتم
علی را همسری باشد به عالم
علی باشد پدر بر بهترین ها
حسین و مجتبی را ، هر دو با هم
۱۱۷۲. صلوات
سلام بر مصطفی و بر محمد
کند رزق تو را افزون و بی حد
شود یاد نبی و آل حضرت
هر آنکس بر محمد آن فرستد
۱۱۷۳.شعار
صلوات بر محمد
منجی و نور سرمد
شعار امت است این
باعث یاد احمد
۱۱۷۴.درود
بر خاتم انبیا محمد
بفرست درود خود به احمد
بر نور رسل ، ولی مطلق
بفرست سلام خود مجدد
۱۰۹۷.ستون دین
نبی گفتا ستون دین نماز است
که معراج مسلمانی نیاز است
ادای ذکر حق دل روشناییست
بسوی وصل حق ما را جواز است
۹۶۹.نماز
گفت پیغمبر به زهرا این سخن
در خصوص امر حق بر مرد و زن
کاهلی اندر نماز و کاهلی در وقت آن
موجب رنج و بلا ی جان و تن
۹۴۷.حضرت محمد
ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت در جهان و ماسوی
۹۴۶.ولایت
دین احمد ، بی ولایت ابتر است
بعد احمد ، آیت حق حیدر است
حکم حق در حج آخر داده شد
نصب مولا ، از خدای اکبر است
۹۴۴.آخرین سخن
آخرین حرف نبی بر مسلمین
دستگیری از ضعیف و ذکر دین
در نبرد حق و باطل ، حق گزین
مرگ با عزت ، به از تسلیم کین
۹۳۸.آل عبا
حسین و حسن ، حیدر و مصطفی
صدیقه زمان ، مادر اولیا
همه پنج تن ، پیکری واحدند
چو هستند ، اعضای آل عبا
۹۱۹.ختم رسل
به نام خداوند ختم رسل
محمد فر ستاده ی ذات کل
خداوند کیهان و پنهان و نور
هدایت گر ماه و خورشید و گل
۹۰۱.آیات الهی
خدایا مصطفی گوید سخن چند
برای مردم و اصحاب در بند
کلام وحی و قرآن را محمد
کتاب دین و آیات خداوند
۸۵۹.گوهر
حسین و حسن همچو یک گو هرند
چو یک نور واحد ز یک مظهرند
هدف هر دو را قرب یزدان بود
دو چشمان زهرا و پیغمبرند
۸۴۱.رسالت
آخرین پیک نبوت مصطفی
اولین برج ولایت مرتضی
منجی عالم ، محمد رهبر است
آخرین دین و رسالت شد عطا
۸۲۱.اسرار حق
ای محمد نور چشم مسلمین
معدن جان را تویی در ثمین
ای وجودت معدن اسرار حق
شد تجلی در ملاقاتی بهین
۸۲۲.خلق کبیر
ای محمد مظهر خلق کبیر
صاحب حمد و مقامی بی نظیر
خلق را منجی ز گمراهی تویی
وصف تو باشد کثیر و دلپذیر
۸۲۴.پرسش
گفت پیغمبر که نور سرمد است
نام پاکش مصطفی و احمد است
در قیامت می کنند پرسش همی
چون بشر قادر به هر کار بد است
۷۳۵.حضرت محمد
ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت در زمین و در سما
۶۸۰.اهل بیت
بستگی بر اهل بیت مصطفی
همچو قرآن هست مصباح الهدی
می برد بالا تو را همچون دو بال
اهل بیت و نور قرآن کی جدا
۶۷۳.حضرت محمد
بنام خداوند عرش و جهان
خداوند جان و خدای نهان
فرستاده ی حق بود مصطفی
هدایت گر خلق و نور جنان
۶۷۴.آموزش
از نبی آموز آداب و سنن
پیروی کن در مرام و در سخن
چونکه او باشد نبی و مقتدا
معرفت جو از کلام ذوالمنن
۶۷۶.نور خدا
شد تجلی در زمین نور خدا
در امام و در نبی مصطفی
چهارده معصوم از انوار حق
هر یکی در آب و گل از هم جدا
۶۵۳.هدف
هر که دارد نظر آل عبا بسم الله
این جهان رهگذری بهر رضا بسم الله
حفظ دینی که محمد بودش پایه گذار
هدف نهضت شاه شهدا بسم الله
۶۳۲.اهل بیت
بستگی بر اهل بیت مصطفی
همچو قرآن هست مصباح الهدی
می برد بالا ترا همچون دو بال
اهل بیت و نور قرآن کی جدا
۶۲۹.غدیر خم
دین احمد ، بی ولایت ابتر است
بعد احمد ، آیت حق حیدر است
جانشین مصطفی باشد علی
نصب مولا ، از خدای اکبر است
۵۶۲.اخلاق
پیغمبر ما معلم اخلاق است
در کون و مکان رفیع و در آفاق است
اسلام بپاست تا قیامت برسد
درگسترش اصول دین خلاق است
۴۷۱.شفاعت
پیمبر شفاعت کند آن کسی
که باشد سزاوار و طاعت بسی
بهشت آن ستاند که تسلیم شد
نه هرکس که باشد چو خار وخسی
۲۵۰.حضرت محمد
دان محمد مظهر ایمان و دور از هر خطاست
صاحب فهم وکمال و جلوه ی نور خداست
مرضی رب شد بلاغ وحی و او پیغمبر است
همچو خورشیدی درخشان در زمین و در سماست
حضرت محمد(۱)
السلام ای مشعل نور و امید عالمین
مظهر احسان و ایمان ، صاحب نور یقین
دین حق اکمل کند ادیان ماقبل تو را
باعث هستی و عالم ، ای ولی مسلمین
حضرت مخمد(۲)
ای وجودت معدن اسرار بی پایان حق
آن تجلی گشته در دیدار و در فرمان حق
مظهر توحیدی و صاحب کمال و منزلت
خلق را منجی ز گمراهی کند ، قرآن حق
حضرت محمد(۳)
ای محمد ، گنح رحمت ، طایر خلد آشیان
قبله ی جانها تویی ، ای صاحب نور جنان
معدن جود و سخایی ، باکمال و معرفت
مظهر نور خدایی، صاحب عشقی نهان
حضرت محمد(۴)
ای محمد نور چشم مسلمین و انبیا
معدن جان را تویی، ای جلوه ی ذات خدا
تا قیامت مکتبت برجا و هم بر پا بود
زین سبب دین خدا تا حشر می گردد به پا
حضرت محمد(۵)
جانشین مصطفی گردد امیر المومنین
این بود فرمان یزدان ، از برای حفظ دین
در غدیر خم شود تعیین ، علی مرتضی
او بود نور دو چشمان رسول و مومنین
حضرت محمد(۶)
آخرین پیغمبر یزدان ، ولی و مقتداست
او امین و رهبری دلسوز و هم حاجت رواست
افتخار عالم و آدم ، نبی مرسلین
منجی عالم عزیز و بی ریا و دلرباست
حضرت محمد(۷)
آخرین پیک نبوت نور یزدان ، مصطفاست
صاحب حمد و مقام بی نظیر کبریاست
کعبه ی اهل کمال و معرفت باشد نبی
مظهر آئینه ی شاهی و احسان خداست
حضرت محمد(۸)
با قیامت بت ز کعبه رانده و نابود گشت
تا قیامت راه تو اندر جهان مسعود گشت
قبله گاه مسلمین از ناخدایان شسته شد
نام پاکت تا ابد تا کهکشان خشنود گشت
حضرت محمد(۹)
دعوت اسلام کردی بر عموم و با خطاب
فتنه ها افزون شد و هر روز بودی در عذاب
با قیامت عدل و احسان و شفقت شد مرام
کاخ ظلم پادشاهان و قبایل شد خراب
حضرت محمد(۱۰)
حکم حق در حج آخر داده شد بر مصطفی
خلق را انعام دیگر داده شد در ماجرا
در غدیر خم نمودی، منتصب ک
لیک می گردد خیانت بر وی و اهل ولا
۱۳۰۰.اصول دین
محمد با نبوت را پذیرفتم ، پذیرفتم
امامت با عدالت را پذیرفتم ، پذیرفتم
یگانه خالق عالم ، به یکتایی پذیرایم
معاد و هم قیامت را پذیرفتم ، پذیرفتم
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اشعار حضرت فاطمه(س)
۱۲۹۳.مخزن اسرار
ای دخت نبی ، مخزن اسرار دو عالم
ای کوثر دین ، مظهر حق ، بضعه ی خاتم
دردانه گهر ، ای شرف آدم و حوا
از بهر علی همسر فرزانه و همدم
۱۲۰۹.ام ابیها
چون ﻧﺒﯽ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺯﻫﺮﺍ ﮐﺲ ﻧﮕﻔﺖ
ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻡ ﺍﺑﯿﻬﺎ ﮐﺲ ﻧﺠﺴﺖ
دخت زهرا تهفه ی پروردگار
همچو او عالم ندیده از نخست
۱۲۰۶.سفارش
ﺍﺯ نبی ﺗﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ ﻫﻤﻪ
ﺫﮐﺮ ﺁﻧﻬﺎ ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ گردد ﺳﻔﺎﺭﺵ مرتضی
حفظ دین را بر همه بی واهمه
۱۱۸۳.نور خاتم
بود زهراى اطهر نور خاتم
علی را همسری باشد به عالم
علی باشد پدر بر بهترین ها
حسین و مجتبی را ، هر دو با هم
۹۷۲.حضرت فاطمه
فاطمه جانانه ای ، بهتر ز حور
او نشد تسلیم نا اهلان به زور
نور هستی در دو عالم فاطمه
فاطمه کفو علی ، همتای نور
۹۶۵.پوشش
چونکه زهرا گشت الگوی زنان
می توان گفتا که در گشته نهان
زن جلال و مرتبت یابد ز حجب
پوشش باشد چو یک گرز گران
۹۷۳حضرت فاطمه
فاطمه دخت نبی ، مرآت حق
فاطمه خود باعث اثبات حق
فاطمه دردانه ای همرنگ نور
فاطمه خود مبدا میقات حق
۹۳۸.آل عبا
حسین و حسن ، حیدر و مصطفی
صدیقه زمان ، مادر اولیا
همه پنج تن ، پیکری واحدند
چو هستند ، اعضای آل عبا
۸۵۸.تولد
چو آمد ز زهرا بدنیا حسن
جهان گشت یکباره پر یاسمن
نکو کودکی صورتش قرص ماه
هدایت گر خلق و هر انجمن
۸۳۱.کوثر
ای دخت نبی ، مخزن اسرار دو عالم
ای کوثر دین ، مظهر حق ، بضعه ی خاتم
وی بهر پدر مادر و ای نادره دختر
از بهر علی همسر فرزانه و همدم
۸۳۲.حضرت زهرا
زهرا ست تو را نام و تو خود خیر نسایی
زینب بودت دختر و تو گنج سخایی
ای فاطمه ای گوهر یکدانه ی مادر
با خصم علی دشمن و از کینه رهایی
۸۲۶.حضرت فاطمه
فاطمه خود برترین بین زنان
تهفه ی پروردگار است در جهان
فاطمه دردانه ای همرنگ نور
چلچراغ مجلس و نور جنان
۷۲۰.حضرت فاطمه
ای دخت نبی ، مخزن اسرار دو عالم
ای کوثر دین ، مظهر حق، بضعه ی خاتم
وی بهر پدر مادر و ای نادره دختر
از بهر علی همسر فرزانه و همدم
۶۶۲.چلچراغ
فاطمه خود برترین بین زنان
تهفه ی پروردگار است در جهان
فاطمه دردانه ای همرنگ نور
چلچراغ مجلس و نو ر جنان
۶۵۲.گل یاس
گل یاس است خوشبو و معطر
بود دخت نبی ، زهرای اطهر
چه زیبا گوهری آمد به دنیا
دو چشم مصطفی و یار حیدر
۶۲۴.مقام زن
از دامن زن مرد به معراج رود
از دامن زن نور خدا میر بود
کعبه بشکافت ، تا علی پا بنهاد
در بین زنان دخت نبی شد سرمد
۶۱۲.مصحف
ﻣﺼﺤﻔﺖ ﮐﺎﻣﻞ ﮐﻨﺪ ﺍﺳﺮﺍﺭ حق
ﺁﻥ ﺗﺠﻠّﯽ ﮔﺸﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺣﻖ
گریه ها کردی پس از فوت نبی
ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺑﺎشی طالب دیدار ﺣﻖ
۶۱۳. اسرار حق
فاطمه دخت نبی ، نور مبین
ﺣﺎﻣﯽ ﻗﺮﺁﻥ بود ، در راه دین
ﻣﺼﺤﻔش ﮐﺎﻣﻞ ﮐﻨﺪ اسرار حق
از شروع خلقت و روز پسین
۱۳۵۵.نور دو عالم
عجب عشقی بود ، آن عشق والاست
عجب نوری بود ، آن نور مولاست
همه بر گرد او اندر دو عالم
حسین ابن علی ، فرزند زهراست
۵۱۶.فدک
نان و نمک و فدک ، غم زهرا نیست
غصب سمت و حکومت مولا نیست
گمراهی و دوری از ولایت باشد
در مکتب او دغد غه ی دنیا نیست
۷۸.القاب حضرت زهرا
داد احمد صد لقب بر فاطمه خیر النسا
می شود موجب جهان را، فاطمه رکن الهدی
در دریای علوم است و معارف فاطمه
می درخشد عالمی ، چون فاطمه دره البضا
۲۶۰.حضرت فاطمه
کل هستی در پناه هشت و چار فاطمه
حضرت احمد شدی خود همجوار فاطمه؟
قبر زهرا در خفا باشد به امر فاطمه
عشق او کرده جهان را هم دچار فاطمه
۱۳۶۳.نامحرمان
بین آن دیوار و در ، خیرالنسا را می زنند
روز روشن با لگد ، شمس الضحی را می زنند
داد غیرت می زنند و لاف دین ، نامحرمان
بی محابا ، دختر بدر الدجی را می زنند
۱۳۶۴.اسوه
بی تامل ، اسوه ی حجب و حیا را می زنند
بهر دنیا ، همسر شیر خدا را می زنند
تا خلافت را بدست آرند ، با مرگ نبی
بی محابا ، عصمت آل عبا را می زنند
۱۳۶۵.صاحب عزا
شامیان ، صاحب عزا فرزند زهرا می زنند
در مسیر شام و کوفه ، دخترش را می زنند
می زنند با سنگ و چوب و نیزه ها بر غافله
بی شرف ها ، سرور اهل سجایا می زنند
۱۳۶۶.یادگار مصطفی
بی شرف ها ، یادگار مصطفی را می زنی
بی مروت ، نور چشم مرتضی را می زنی
از برای قدرت چند روزه ی دنیا چنین
مظهر نور و صفا ، شمس الضحی را می زنی
۱۳۶۷.محسن زهرا
آبروی عالم و الگوی انسان ها زدنند
مشعل و سرچشمه ی جوشان دریا را زدنند
سقط کردند محس زهرا ز میخ پشت در
با لگد از پشت در بر پهلوی زهرا زدنند
حضرت فاطمه(۱)
حفظ دین باشد امید و انتظار فاطمه
حق تعالی خود بود آموزگار فاطمه
آدمی خواهد زحق الگوی ایمان و شرف
جمله عالم می شود خدمت گذار فاطمه
حضرت فاطمه(۲)
مرغ دل پر می زند سوی مزار فاطمه
گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه
روزها سر می برم بر پشت دیوار بقیع
بلکه جویم تربت و خاک مزار فاطمه
حضرت فاطمه(۳)
گریه و زاری کنم اندر دیار فاطمه
کی بجوید بی نوا آن لاله زار فاطمه
من ندانم در کنار احمدی یا مجتبی
حضرت احمد شدی خود هم جوار فاطمه؟
حضرت فاطمه(۴)
کی بود بی پاسخ آن شب های تار فاطمه؟
کل هستی هست جانا انحصار فاطمه
شیعیان در انتظار رجعت فرزند او
تا بگیرد انتقام خون اولاد و تبار فاطمه
حضرت فاطمه (۵)
نیمی از ملک فدک در اختیار فاطمه
پس گرفتند ملک زهرا از تبار فاطمه
می دهد احمد به زهرا هدیه ی اهل فدک
می کنند با این عمل خود انزجار فاطمه
حضرت فاطمه(۶)
کی شود مخدوش حق و اعتبار فاطمه
او گل بی خار باشد در دیار فاطمه
می نماید حق خود را از طریق سهم ارث
می دهد مولا شهادت انحصار فاطمه
حضرت فاطمه(۷)
کل هستی در پناه هشت و چهار فاطمه
ماند آن بین در و دیوار ، جار فاطمه
سقط کردند محسن معصوم را نابخردان
شد شهید هم محسن و آن جان نثار فاطمه
حضرت فاطمه(۸)
نیست هم کفوی بجز مولا کنار فاطمه
هست مولا همسر و همدم جوار فاطمه
مرگ زهرا شد سبب ، از ضرب در بر پهلویش
چون جفا شد باعث آن احتضار فاطمه
حضرت فاطمه(۹)
فاطمه اول شهیده در مصاف غاصبان
کی بود بی پاسخ آن ضرب و خیانت
در جهان
گفت پیغمبر علی حق است وحق هم با علی
غاصبین قدرت و جاهل نباشند در امان
حضرت فاطمه (۱۰)
نیست همتایی در عالم مثل زهرای بتول
فاطمه چندی نمی ماند پس از مرگ رسول
شد جهان در گردش اندر از قدوم فاطمه
دره التاج نبی می باشد و گردد ملول
۱۲۸۸.ولادت
شد نیمه ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور و صفا بهر ولایت
آورده به عالم گهر ی دخت پیمبر
صورت چو علی قد چو نبی , بهر هدایت
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اشعار حضرت علی(ع)
۱۲۷۴.ولایت
نماز با ولایت روشنایی است
وصول کردگار و دلربایی است
نماز بی ولایت لهو بازی است
اطاعت از ولی کاری خدایی است
۱۱۸۲.مولود کعبه
علی چشمان خود در کعبه وا کرد
چه غوغایی به عالم او به پا کرد
علی آمد به دنیا روز جمعه
دل هر شیعه را شاد و چه ها کرد
۱۱۸۳.نور خاتم
بود زهراى اطهر نور خاتم
علی را همسری باشد به عالم
علی باشد پدر بر بهترین ها
حسین و مجتبی را ، هر دو با هم
۱۱۸۴.ضربت
علی در بهترین شب خورده ضربت
بدست جاهلی در غرق شهوت
شود در خون ولی و نور هستی
به خون آغشته گردد فرق حضرت
۱۱۸۵.جفا
علی بعد از محمد بهترین است
سزاوار حکومت هم امین است
ولیکن نقض گردد عهد و پیمان
جفا بر اهل بیت و مسلمین است
۱۱۸۶.تقدیر
علی شد غرق خون با ضرب شمشیر
بدست جاهلی با مکر و تزویر
رسد نور خدا بر آرزویش
بود آن هم زمان با شام تقد یر
۱۱۱۶.کسب علم
چه خوش گفت مولا علی، مرتضی
ادب را فزون می کند فضل ما
اگر طالب حکمت و عزتی
ادب را ، درون را، رعایت نما
۱۰۹۸.حضور دل
نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی
نماز بی حضور دل مخوان دوست
ندارد ارزشی و خود بدانی
۱۰۶۵.ضربت
دانی که چرا علی به تا خیر انداخت
از کشتن خصم ، لحظه ای رو بر تافت
او ضربه بجای حق زند بر کافر
جز حکم خدا ، به نفس خود ، کی پرداخت
۹۶۳.جان نثار
شیعه عشقش بی حد و بی انتهاست
جان نثار خط سرخ مرتضاست
کار شیعه ، پیروی از حیدر است
در مصاف دشمنان جان را فداست
۹۶۲.شیعه
شیعه یعنی مخزن اسرار حق
واله و دیوانه ی دیدار حق
مظهر عشق است و آمال علی
دائما در پرتوی انوار حق
۹۴۶.ولایت
دین احمد ، بی ولایت ابتر است
بعد احمد ، آیت حق حیدر است
حکم حق در حج آخر داده شد
نصب مولا ، از خدای اکبر است
۹۲۴.ضربت
علی در بهترین شب خورده ضربت
بدست جاهلی در بند شهوت
علی شد غرق خون با ضرب شمشیر
عدو در سجده زد بر فرق حضرت
۹۱۷.پیام
چه خو ش گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
مخور غصه وغم در این بازه عمر
کفیل است خدا وند دانای تام
۹۰۲.تولد
به دنیا دیده بگشاید ولایی
درون کعبه با اذن خدایی
دل هر شیعه را مسرور گرداند
وجود پاک و زیبای عطایی
۸۵۴.باب ایمان
گشاینده ی باب ایمان علی است
علی منجی و مقتدا و ولی است
کند جان فدا ، بهر دین مرتضی
سرافکنده ی جنگ خیبر شقی است
۸۴۲.غدیر خم
دین حق در روز خم تبیین شده
چون امیر المومنین تعیین شده
جانشین احمد است مولا علی
عید ما و جشن ما ، آیین شده
۸۴۳.ولایت
ولایت ریشه و اصل و عمود است
چو سدی پیش افکار جمود است
مسلمان در پناهش در امان است
ولایت حافظ بود و نبود است
۸۳۷.جان نثار
شیعه خلقش چون امام مجتبی است
از خشونت های نفس دون رهاست
روز ها چون شیر و شبها عابد است
جان نثار خط سرخ مر تضی است
۸۳۳.خیبر
ای فاتح خیبر ، ید تو دست خدا بود
با آن همه تجهیز ، عدو رو به فنا بود
هارون زمان ، بهر نبی شانه به شانه
دلبستگی و عشق تو از مهر و وفا بود
۷۹۹.گتج
حبذا ای یوسف آل علی
مظهر پویای آمال علی
ای وجودت گنج لطف سرمدی
خود برآور راه و امیال علی
۷۸۳.مکر
چو نمودند خطا در هدف و راه نبی
گشت خامش ز شکایت لب حق گوی علی
مکر کین بهر خلافت چو موفق گردید
شد عیان معرفت و همت والای ولی
۷۳۴.پیام
چه خو ش گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
مخور غصه و غم در این بازه عمر
کفیل است خدا وند دانای تام
۶۴۹.حکم خدا
دانی که چرا علی به تا خیر انداخت
از کشتن خصم ، لحظه ای رو بر تافت
او ضربه بجای حق زند بر کافر
جز حکم خدا ، به نفس خود کی پرداخت
...
۶۴۲.حضرت علی
ای کاتب وحی و نور قرآن
ای حافظ جان و نور یزدان
در وصف تو عاجزم علی جان
ای هادی خلق و نور جانان
۶۳۱.شهادت
چو در خون غوطه ور گردید مولا
شهادت شد نصیب روح والا
ندای فزت رب الکعبه سر داد
بر آمد ناله اش تا عرش بالا
۶۲۹.غدیر خم
دین احمد ، بی ولایت ابتر است
بعد احمد ، آیت حق حیدر است
جانشین مصطفی باشد علی
نصب مولا ، از خدای اکبر است
۵۴۵.انصار
شیعه یعنی مخزن اسرار حق
واله و دیوانه ی دیدار حق
وصف او گوید امام هشتمین
دائما در محضر و انصار حق
۱۳۵۶.عشق ولایت
صفای باطن و عشق ولایت
شفای جان بود ، عز و سعادت
مجو جز اهل بیت و دین و قرآن
دوای جان بود تقوا و حکمت
۴۸۳.کفیل
چه خو ش گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
مخور غصه و غم در این بازه عمر
کفیل است ، خداوند دانای تام
۳۰۳.قطب هستی
علی منجی بود او قطب عالم
علی محور بود او نور خاتم
علی را جانشین و یار احمد
سزاوار حکومت بود ، او هم
۲۴۱.نور
اگرعشقی بود ، آن عشق مولاست
اگر نوری بود ، آن نور والاست
اگر اشکی بود ، آن اشک شوق است
شفای باطن و بیداری ماست
۲۴۲.فنا
قیام آیت مبین ، ادا شود
دشمن مرتضی علی، فنا شود
عدل خدا پیرو آن جاری است
خوش به کسی همره مولا شود
۳۱.حکومت
حکومت چون ردای پادشاه است
نمادی از جلال و عز و جاه است
سزاوار حکومت هست مولا
به اهلش گر رسد زیبا و ماه است
۳۲.خلافت
خلافت بی علی، تخت و کلاهی است
که پایانش سقوط است و تباهی است
دوام هر حکومت ، علم و تقواست
بدون نور حق، چاه و سیاهی است
۳۸.استقبال
با آمدن علی چه غوغایی شد
از فرط خوشی چه شور یکتایی شد
هر پیر و جوان به شوق بیعت رفتند
دعوت همه گیر و یک صدایی شد
۴۳.فساد
داد دستورالعمل مولا علی ، کن اهتمام
شو مسلح هم به علم و دانش و تقوا مدام
گر ببینی مال مردم می خورند اهل فساد
قاطعیت کن، نظارت کن ،ببر دستان تمام
۲۵۸.امام علی
ای زبان زنده ی قرآن ، شکوه اولیا
ای تو هارون زمان ،برتر ز جمله اوصیا
متحد گشتند کفار قریش و کافران
لیک مقهور نبی گشتند در جنگ و خدا
۲۹۰.غصب
خدعه و مکر نمودند پس از مرگ نبی
تا حکومت برسد بر دگران جز به علی
گاه گویند جوان است و گهی حیله کنند
لیک غافل که خدا حامی حق است و ولی
۲۸۵.بیعت
با آمدن علی چه غوغایی شد
از فرط خوشی چه شور والایی شد
هر پیر و جوان به شوق بیعت رفتند
دعوت ز علی ز بهر یکتایی شد
۴۵۳.تیغ کین
من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
تیغ کین تابه جبین شه عالم بنشست
غرق خون گشت چو گل، قامت و گیسوی علی
۵۴۱.مردان الهی
گفت مولایم علی ، اوصاف مردان خدا
جملگی باشند ، خورشید درخشان خدا
در سخن گفتن ، خدا را یاد و آنها شاکرند
در مصیبت صابر و دائم به فرمان خدا
۶۶۸.گل
من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
من ندارم هوسی جز نظری در بر دوست
تا که بینم گل و بوسم رخ و بازوی علی
۶۸۱.کرم
بینوایی که بیامد به حرم بهر نیاز
خاتمی داد علی از کرمش حین نماز
به ولایت بنمودند ستم هر شب و روز
مردم عهد شکن در حرم و شهر حجاز
سالار
سرور جن و بشر ، سید و سالار ، علیست
شه دین ، شیر خدا ، مخزن اسرار، علیست
باعث خلقت هستی است علی در دو جهان
خسرو کون و مکان ، مظهر دادار ، علیست
حضرت علی(۱)
یاور بدرالدجی و جلوه ی یزدان ، علی است
معدن علم الیقین و مظهر خوبان، علی است
گوهر و در گرانقدر دو عالم مر تضاست
مظهر شمس الضحی و نور بی پایان ، علی است
جضرت علی(۲)
سرور جن و بشر ، سید و سالار ، علی است
شه دین ، شیر خدا ، مخزن اسرار، علی است
باعث خلقت هستی است علی در دو جهان
خسرو کون و مکان ، مظهر دادار ، علی است
حضرت علی(۳)
شافع رو جزا ، یاور محرومان اوست
جلوه ی نور خدا ، منبع بی پایان اوست
گوهر کون و مکان ، شیر خدا در عالم
مصدر جود و سخا ، ناجی هر حرمان اوست
حضرت علی(۴)
مسجد و محراب و منبر بی نوای مرتضاست
زار و گریان خاکیان و اشک ریزان مجتباست
یار و غمخوار فقیران در دیار دیگریست
سینه کوبان، قدسیان و در فغان اهل ولاست
حضرت علی(۵)
مخزن اسرار بی پایان علی مرتضاست
فاتح خیبر گشا و شافع روز جزاست
شد شهادت را پذیرا ، نور یزدان در حرم
آن امیر عالی اعلی به نزد کبریاست
حضرت علی(۶)
تیغ نالان بود و خون جوشان ز فرق مرتضی
عالم و آدم به سوگ اند و عزا اندر عزا
زین مصیبت آسمان شد تیره و مه مضطرب
لرزه می افتد به عالم در زمبن و در سما
حضرت علی(۷)
در زمان سجده ضربت می خورد نور خدا
در زمان راز با یزدان شده فرقش جدا
این که می گفتند مولا بی نماز است بی نماز
می شود رسوای عالم گفته های اشقیا
حضرت علی(۸)
گوهر دریای جود و باب علم مصطفی
می شود فرقش به خون آغشته و از هم جدا
ضربه بر فرق امیر المومنین آید فرود
در زمان سجده و در لحظه ی ذکر خدا
حضرت علی(۹)
عالمی در ماتم مولا امیر المومنین
شد شه لب تشنگان ، از ضربت مولا غمین
جهل و نادانی و شهوت می کند این ضایعه
شد عزا دار پدر ، از تیغ و ضرب مارقین
حضرت علی(۱۰)
گوهر کان محبت ، یار محرومان ، علی است
حافظ جان نبی و حافظ قرآن ، علی است
شیر غران در مصاف کافران و اشقیاست
اولین برج ولایت ، شمع بی پایان ،علی است
۱۱۸۷.عدل علی
هرکس به کسی نازد ، ما هم به علی نازیم
در روز قیامت هم ، بر عدل علی راضیم
ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻋﻠﯽ ﮔﻮ ئیم ، ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺟﻠﯽ ﮔﻮ ئیم
در پرتوی نور او ، فردای خزان سازیم
۱۲۸۰.شهادت
من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
تیغ کین تابه جبین شه عالم بنشست
غرق خون گشت چو گل ، قامت و گیسوی علی
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمع تعالی
اشعاز امام حسن(ع)
۹۳۸.آل عبا
حسین و حسن ، حیدر و مصطفی
صدیقه زمان ، مادر اولیا
همه پنج تن ، پیکری واحدند
چو هستند ، اعضای آل عبا
۸۸۷.چهار امام
روح و جانم می رود سوی بقیع و نینوا
بلکه ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
بارگاه قبر اولاد علی مخروب گشت
قبر باقر ، قبر صادق ، در کنارمجتبی
۸۶۱.شافع محشر
آورده به عالم گهری دخت پیمبر
هم پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
او صاحب کوثر بود و نور دو عام
پرورده ی زهراست حسن ، شافع محشر
۸۵۸.تولد
چو آمد ز زهرا بدنیا حسن
جهان گشت یکباره پر یاسمن
نکو کودکی صورتش قرص ماه
هدایت گر خلق و هر انجمن
۸۵۹.گوهر
حسین و حسن همچو یک گو هرند
چو یک نور واحد ز یک مظهرند
هدف هر دو را قرب یزدان بود
دو چشمان زهرا و پیغمبرند
۸۶۰.امام حسن
شد ماه مبارک ، به قدوم مه طاها
روشن به جهان ، دیده ی آن رهبر والا
صورت چو علی ، قد چو نبی ، هادی امت
گشته است حسن ، نور خدا ، مظهر تقوا
۸۳۷.جان نثار
شیعه خلقش چون امام مجتبی است
از خشونت های نفس دون رهاست
روز ها چون شیر و شبها عابد است
جان نثار خط سرخ مر تضی است
۲۵۷.امام حسن
سید و اولاد زهرا و علی شاه نجف
در ره و رسم پدر نستوه بود و با شرف
شد حسن بعد از علی حاکم به خیل مسلمین
صلح کرد او ازبرای عدل وایمان و هدف
امام حسن(۱)
سید و اولاد زهرا و علی شاه نجف
در ره و رسم پدر نستوه بود و با هدف
چون به دنیا آمد آن دردانه ی دخت نبی
شد به پا جشن وسرور و شادی و شور و شعف
امام حسن (۲)
فکر ما ، اعمال ما، در راه و مشی آن امام
با حسین و با حسن عمرت نمی گردد تمام
گر بخواهی عشق یزدان در درون و جان خود
جستجو کن در عبادت در توسل در مرام
امام حسن(۳)
سید و میر جوانان بهشت است مجتبی
او بود دردانه ی زهرای اطهر ، مر تضی
در جهاد و رزم ، او تنهاترین سردار شد
همچو گوهر در صدف باشد ، عزیز مصطفی
امام حسن(۴)
آورده به عالم گهری دخت پیمبر
هم پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
روشن به جهان دیده ی آن رهبر والا
او نور دل فاطمه و شافع محشر
امام حسن(۵)
شد نیمه ی ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور و صفا بهر ولایت
او سید و سالار حسین در ره دین است
صورت چو علی، قد چو نبی، نور رسالت
امام حسن(۶)
گشته است حسن،نور خدا ،پور ولایت
او پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
با شیر خدا همره و او نور یقین است
پرورده ی زهراست حسن، سبط پیمبر
امام حسن(۷)
شد ماه مبارک ، به قدوم مه اکرم
او صاحب کوثر بود و نور دو عالم
روشن به جهان دیده ی آن رهبر والا
بر خلق جهان شافع و هادی مکرم
امام حسن(۸)
صلح او احیا گر دین نبی اکرم است
صلح او بیدار باش امت و هم عالم است
دین حق را صلح او تفسیر و تبیین می کند
دین حق را در حقیقت شوکت و هم مکرم است
امام حسن(۹)
رازها گشته نهان در صلح و در پیمان او
این به نفع دین اسلام است آن فرمان او
صلح او جنگ است اما در سکوت و هم عیان
نیست شکی در رشادت یا که در برهان او
امام حسن(۱۰)
السلام ای صاحب کوثر، امام دومین
معدن جود و سخایی ، صاحب نور یقین
نام تو باشد زبان زد درسخاوت در عطا
سفره ها بر پا شود با یاد و با نامت عجین
۱۲۸۸.ولادت
شد نیمه ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور و صفا بهر ولایت
آورده به عالم گهر ی دخت پیمبر
صورت چو علی قد چو نبی , بهر هدایت
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اشعار حضرت مهدی(ع)
۲۱۴۸.شباهت
یوسف و مهدی ، شبیه یک دگر
هر دو باشند ، منجی خلق و بشر
آخرین نسل پیمبر ، آخرین نسل امام
در مرام در عقیده هم نظر
۱۲۰۶.سفارش
ﺍﺯ نبی ﺗﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ ﻫﻤﻪ
ﺫﮐﺮ ﺁﻧﻬﺎ ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ گردد ﺳﻔﺎﺭﺵ مرتضی
حفظ دین را بر همه بی واهمه
۱۲۰۵.هادی
از ﻧﺒﯽﺗﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺣﺐ ﺯﻣﺎﻥ
ﺟﻤﻠﮕﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﻧﻮﺭ ﺟﻨﺎﻥ
ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻦ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺨﻦ
هادی ﭘﯿﺮ ﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ
۲۱۴۲.روز موعود
خبر آمد ، خبری در راه است
روز موعود و وصال و جاه است
حجت حق ، ز پس ابر ، برون می آید
خوش بر آن دل ، که از آن آگاه است
۱۱۵۵.انتظار
سالکان ، حامی خط شهدا می باشند
عاشقان ، پیرو راه کربلا می با شند
جملگی منتظر اذن خدا در عالم
عارفان ، منتظر نور خدا می باشند
۱۰۸۰.سوگواری
بی قرارم ، سوگوار م ، تا ظهور
حاجیان را می کشند ، اصحاب زور
غم گسارم ، مهدی صاحب زمان
ریشه ای ظالم بکن ، از قعر گور
۱۰۷۰باران امید
با آمدنت دلم صفا می یابد
باران امید دم به دم می بارد
عشق تو به جان ما ، زده آتش ها
خنده به لبان بینوا می آید
۱۰۷۲.صاحب الزمان
ای کاش، که صاحب الزمان می آمد
صوت شه جان ز هر مکان می آمد
عشق تو به جان ما ، زده آتش ها
دستور قیام ، بی امان می آمد
۱۰۷۳.صاحب امر
ای کاش، که ظلم و جور بر چیده شود
عدل و شفقت به هر مکان دیده شود
جز صاحب امر و صاحب کون و مکان
امکان حصول ، بر زبان وعده شود
۱۰۶۹.امام زمان
خون به دلم ، ای مه تابان ، بیا
رخ ز همه مخفی و پنهان ، بیا
دیده ی ما منتظر روی تو ست
جان به لبم ، ای شه شاهان، بیا
۹۵۷.حضرت مهدی
چون خدا وعده نموده بر ظهور
مهدی می آید اگر چه دور دور
تا کند دین خدا را او به پا
او کند دنیا گلستانی ز نور
۹۵۱.دری نهان
ای که هستی در صدف دری نهان
ناله ها جاری است با اشک و فغان
در فرج تعجیل کن ای نازنین
خود بر آور انتظار شیعیان
۹۲۲.ماه شعبان
به شعبان المعظم شد شکفته
گلستانی ز انوار نهفته
سه نور عالم هستی بیامد
بود میلاد و ایام خجسته
۹۱۰.حضرت مهدی
تا به کی خونابه ریزم همچو ابر
از غمت لبریز گشته جام صبر
شعر هجرت را سرودن ای امام
تا به کی مردم دچار ظلم و جبر
۹۰۸.موعود
ای ز رویت شمس رخشان منفعل
وز رخت شمع شبستان مشتعل
جان فدایت ، ره گشای شیعیان
کی رسد موعود و کاری مفتعل
۸۸۶.ظهور
عشق و صفا جمله عنایت شده
پر تو فشان نور ولایت شده
مهدی بیا که حق هویدا شده
آمدنت شرح و روایت شده
.زمان
این زمان چیست که صاحب دارد
صاحبش کیست که طالب دارد
او بود غایب و حاضر همه جا
گوهری هست که نایب دارد
۸۷۰.صاحب الزمان
این زمان چیست که سرعت دارد
صاحبش کیست که عزت دارد
گوهری هست در این کون و مکان
این ولی کیست که حکمت دارد
حضرت مهدی(۱)
این جمعه به سر آمد و سالار ندیدیم
یک عمر به سر آمد و دلدار ندیدیم
روز و مه و سال آمد و محبوب نیامد
جانم به ستوه آمد و رخسار ندیدیم
حضرت مهدی(۲)
خون شد دل من ، سرور و غمخوار نیامد
سخت است غم دوری و دلدار نیامد
دل می تپد از دوری آن سید ابرار
صد حیف که آن مظهر دادار نیامد
حضرت مهدی(۳)
افسوس که آن شیر و علمدار نیامد
صد حیف مرا یوسف اطهار نیامد
از طعنه ی بدخواه دلم کاسه ی خون شد
کان منجی این مردم دیندار نیامد
حضرت مهدی(۴)
گل ها همه روئید ، ولی یار نیامد
بر دشت و چمن آن گل بی خار نیامد
دل می تپد از عشق تو و عشق دل افروز
در بین گلان، بلبل گل زار نیامد
حضرت مهدی(۵)
زد شعله به جان ، دلبر و شهیار نیامد
هر چند طبیب دل بیمار نیامد
ترسم که نبینم رخ دلدار و دل افروز
منجی جهان ، مخزن اسرار نیامد
حضرت مهدی(۶)
اشکم چه روان بود ولی یار نیامد
عشقش چو منی کشت و جهاندار نیامد
از دوری لیلی نتوان گفت ولیکن
کان یاور این جمع گرفتار نیامد
حضرت مهدی(۷)
افسوس که آن ماه شب تار نیامد
صد حیف که آن لحظه ی انظار نیامد
از دوری دلدار خزان شد دل و جانم
چون همدم و دلدار به دیدار نیامد
حضرت مهدی(۸)
شب تا به سحر گریه و سالار نیامد
از دیده روان بود ، جهاندار نیامد
عمریست که بی تاب قیام شه جانیم
افسوس کان منجی و سردار نیامد
حضرت مهدی(۹)
آرام دل و مونس و ستار نیامد
یک عمر نظر کردم و یک بار نیامد
عمری به سر کوی نشستم ز بر دوست
آن گوهر یک دانه ی اطهار نیامد
حضرت مهدی(۱۰)
این شعر به سر آمد و دلدار نیامد
اعمال بود مانع و هر بار نیامد
او حاضر و ما غایب و دیدار محال است
اصلاح نما خویش ، به گفتار نیامد
۸۰۲.بیرق
از وجود اقدس شمس الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
تا کند دین خدا را او به پا
۷۹۹.گتج
حبذا ای یوسف آل علی
مظهر پویای آمال علی
ای وجودت گنج لطف سرمدی
خود برآور راه و امیال علی
۸۰۰.انتظار
مرهم دلهای محزون و پریش
در رحم گوید سخن با مام خویش
جملگی در انتظار روی او
هر گروه و مذهب و آیین و کیش
۷۹۶.حکومت
دعا کن بر فرج بهر عدالت
که مهدی آید آن روح ولایت
خداوند احد وعده نموده است
حکومت بر جهان را تا قیامت
۷۵۵.ستم
ای کاش ، که ظلم و جور برچیده شود
طومار ستم ز بیخ و بن کنده شود
با صاحب امر و صاحب کون و مکان
عدل و شفقت در همه جا دیده شود
۷۵۶.قیام
ای کاش ، که صاحب الزمان می آمد
دستور قیام ، توامان می آمد
مهدی ز پس پرده برون می گردید
آوای اناالحق ، ز جهان می آمد
۶۷۵.مقتدا
گل نرگس امام مسلمین است
ولی و مقتدای عالمین است
کند دنیا گلستانی ز انوار
امید شیعیان نور دو عین است
۵۸۵.امام زمان
آخرین وارث امام غایب است
او که بر جمله حریفان غالب است
قدرت اعجاز دارد چون رسل
صاحبان معرفت را نایب است
۲۴۵. جهان
جهان بعد از ظهورش نیک و زیباست
ظهورش باعث اثبات حق هاست
عدالت را قیامش زنده سازد
همه دلها هماره سوى مولاست
۲۴۲.فنا
قیام آیت مبین ، ادا شود
دشمن مرتضی علی، فنا شود
عدل خدا پیرو آن جاری است
خوش به کسی همره مولا شود
۲۴۳.حکومت
اگر یاری بود، آن یار والا است
که او نور دل و فرزند زهراست
قیامش جز به فرمان خدا نیست
حکومت در زمین را گر چه غوغاست
۴۹۹.بیرق
از وجود اقدس شمس الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
می شود جاری عدالت هر کجا
۵۳۷.یا مهدی
دیوانه و شیدای توام ، یا مهدی
گم گشته ی ، دریای توام ، یا مهدی
دریای وجود و معرفت در هستی
دل برده ی ، رعنای توام ، یا مهدی
۵۵۸.صفا
با آمدنت دلم صفا می یابد
خنده به لبان بینوا می آید
مشتاق زیارت توام ، یا مهدی
باران امید خوشنوا می بارد
۶۹.غیبت حضرت مهدی
در پرده های غیبت ، ای وارث امامان
از بدو خلقت خود، با امر و حکم یزدان
خواندی نماز میت، با سوز جان پدر را
لیکن به امر یزدان، غایب شدی پس از آن
۱۷۰.امام زمان
حق به داد ما رسد اندر مصائب هر زمان
می ر سد روزی که حجت دیده می گردد عیان
ما همه مشتاق دیدار امام و اذن حق
تا کند عدل خودش را او به پا اندر جهان
۱۷۶.قیام
می شود روزی ببینی منتقم را در جهان
ما همه مشتاق دیدار امام خود عیان
ای خدا ظلم و جنایت بی حد و بی انتهاست
وعده حق می شود اجرا، بی شک و گمان
۲۵۹.امام عصر
می رسد روزی که دنیا چون گلستان می شود
دولت مهدی بپا و عدل و احسان می شود
حکم حق جاری شود در عالم و کون و مکان
عقل و ایمان بشر افزون و چندان می شود
۲۸۴.صاحب امر
ای صاحب امر و صاحب عصر و زمان
ای مالک یوم و مالک کون و مکان
تا کی ز فراق تو بسوزد دل ما
ای مظهر عدل و منجی پیر و جوان
۱۳۵۱.دادرس
ای دادرس مردم ، ای پادشه خوبان
بر ما بنما لطفی ، در پیش گه یزدان
مردم همه مشتاقند ، بینند رخ گلگونت
فریاد رس مایی ، تفسیر شود قرآن
۶۵۰.گلستان
من که می دانم جهان روزی چو رضوان می شود
شادی و خوشحالی مردم دو چندان می شود
پس چرا نومید از آینده و حال خودم
مهدی موعود می آید ، گلستان مى شود
۷۹۷.رحمت مطلق
کی شود یارب که ما را رحمت مطلق رسد
موقع اثبات صدق ذکر جاء الحق رسد
گیتی اندر نور گردد چونکه آن مصلح رسد
دولت مهدی به پا و صاحب و ذی حق رسد
.منتظر
منتظر یعنی مهیا گشتن و خود ساختن
در مصاف دشمنان ایمان و دل ناباختن
منتظر یعنی قیامی با دل و امیال خود
طالب محبوب بودن وز جهان رخ تافتن
۹۷۵.زمان ظهور
گفنم نمای رویت ، گفتا که آن عیان است
گفتم که سر این راز ، گفتا که آن نهان است
گفتم ظهور محبوب کی می شود میسر
گفتا اجازت آن ، با امر شاه جان است
۱۰۲۳.روز موعود
می رسد روزی که دنیا غرق شادی و گلستان می شود
می رسد روزی که تفسیر کلام وحی و قرآن می شود
دولت مهدی بپا و عدل جاری در حکومت می شود
عقل و ایمان بشر افزون و تکمیل و دو چندان می شود
۱۲۶۱.ندای حق
روز و شب در انتظار مهدی صاحب زمان
مردمان دیده ام بنشسته بر در خون فشان
تا ندای حق رسد از آسمان در هر طرف
با قیامی تحت امر صاحب کون و مکان
۱۲۷۸.عدالت
گر حجت حق آید ، پایان خصومت هاست
چون عشق حقیقی شد ، آغاز ولایت هاست
با آمدن مهدی عدل است ، عدالت ها
پاکیزه جهان گردد ، آزاد ز نکبت هاست
۱۲۶۲.منتظر
منتظر ، یعنی امید ، یعنی عدالت در جهان
با قیامی تحت امر مهدی صاحب زمان
منتظر ، یعنی نوا ، یعنی رجا ، یعنی دعا
نام مهدی را بیان کردن ، دمادم بر زبان
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اشعار امام رضا( ع)
۹۶۰.طوس
ای رضا ، ای ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس ازوجودت گلشن است
همچو در بودی درون یک صدف
۹۳۹.ضامن آهو
السلام ای ضامن جان از گزند
حافظ آهو ز صیاد و کمند
ای که هستی منجی بیچارگان
شافع درماندگان ، در حصر و بند
۸۷۶.امام رضا
ای انیس دل امام هشتمین
جان به قربان تو ای در ثمین
گو به مهدی ، ای امام شیعیان
در فرج تعجیل کن ، ای نازنین
۸۷۷.طوس
ای رضا ، ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس از وجودت گلشن است
می درخشی همچو در اندر صدف
۲۷۷.طوس
ای رضا ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس از وجودت پر نعم
اشتیاق زائران از هر طرف
۲۴۷.امام رضا
ای رضا ای مظهر عدل و امید شیعیان
یادگار زاده ی بو طالبی اندر جهان
تا به مشهد می روم ، وارد شوم بر درگهت
راه جدت را بیان کردی برای رهروان
۲۴۸.چراغ هدایت
افتخار شیعیان، در مذهب و در انبیاست
هشتمین اختر، چراغ اهل بیت و اولیاست
جایگاهت بر سریر و تخت پاک لایزال
مشعل نور هدایت در خراسان هم رضاست
امام رضا(۱)
زاده ی موسی ابن جعفر نور چشم حیدر است
او بود شمس الشموس و نور حق را مظهر است
ملجا درماندگان است و پناه بی کسان
چنگ زن بر مرقدش ، زیرا شفیع محشر است
امام رضا(۲)
هشتمین ماه ولایت ، قدسیان را سرور است
بارگاه حضرتش ، آرام بخش مضطر است
مامن دلدادگان است و پناه مردمان
این سرای دل ربا ، همچون بهشت انور است
امام رضا(۳)
بارگاه هشتمین اختر ، سرای دیگر است
هر کجای صحن و ایوانش سراسر زیور است
مرکز امن و امان است این سرای دلپذیر
گنبد و گلدسته اش پوشیده از سیم و زر است
امام رضا(۴)
ضامن آهو رضا باشد ، شفیع محشر است
در دو عالم منجی است و زاده ی پیغمبر است
سجده گاه شیعیان از خاک مدفون ولاست
تربت پاکش معطر ، همچو مشک و عنبر است
امام رضا(۵)
هشتمین شمس رسالت ، همچو در و گوهر است
مرقد پاک و ظریحش ، دیدگان را افسر است
باعث ایجاد هستی ، حضرت سلطان طوس
جمله معصومین ، امام و مقتدای برتر است
امام رضا(۶)
شوق دیدار و وصالت بر زبان و در سر است
مرغ جانم می کند فریاد ، بی بال و پر است
هر دل بشکسته می گردد روانه سوی طوس
چون امید و شافع هر بینوایی اکبر است
امام رضا(۷)
بارگاهت همچو رضوان بی نظیر و طاهر است
قطره های اشک زوارت ، بسان گوهر است
هست سقاخانه ات سر چشمه ی حوض برین
آب آن آب حیات است و ز حوض کوثر است
امام رضا(۸)
بارگاه زاده ی زهرا ، جلال کشور است
این سرای حجت حق و شفیع و داور است
به چه زیبا منظری دارد سرای دلگشا
من نمی دانم بهشت است یا سرای دیگر است
امام رضا(۹)
چون رضا علمش ز حق است و حکیمی قادر است
در مصاف اهل دانش ، در بلاغت برتر است
عالمان دین عیسی می شوند تسلیم حق
گنج اسرار خدا و مقتدا و رهبر است
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اشعار امام سجاد( ع)
۹۲۱.امام سجاد
گل میعاد فرزند حسین است
ولی و حافظ قرآن و دین است
امام مسلمین و عبد یزدان
دعا هایش صدای مومنین است
۹۲۲.ماه شعبان
به شعبان المعظم شد شکفته
گلستانی ز انوار نهفته
سه نور عالم هستی بیامد
بود میلاد و ایام خجسته
۶.حضرت سجاد(ع)
توبه
می سرائیم مناجات دگر در شب تار
می نماید به ما نحوه ی توبه اظهار
پانزده ادعیه دارد علی ابن حسین
گر توانی تو قرائت کن و آن استمرار
آن خدایی که بود توبه پذیر و غفار
می نماید به ما، دوری از دوزخ و نار
آن لباسی که بود بر تنمان از غفلت
سبب رنج و بلا گردد و خسران هر بار
گر پذیرا نشوی ، من چه کنم ای قهار
تا پذیری دل بشکسته و پر گرد و غبار
می کنم گریه و زاری و فغان درگاهت
گوشه چشمی بنما، نیست امیدی ز تبار
توبه کن گر تو بخواهی رهایی و قرار
که کند بخشش و نادیده بگیرد اقرار
بنما عفو خدایا، که ندارم جز تو
در گذر از گنه وکار خلاف بسیار
نام توبه است بر آن باب و کند دور ز نار
نیست ما را حرج وعذر و بهانه از یار
تو گشودی در عفو، بر همه پیر و جوان
تو بپوشان لباسی که دهد عز و وقار
توبه کن درگه یزدان که بود او غفار
نیک دانم که تویی یاور و بر ما انصار
ای خدا معصیت وکبر و حسد جان سوز است
بنما عفو مرا از گنه وکن بیدار
من پشیمانم ونادم، تو را شکر گذار
چون امیدم نبود غیر خدا، ای غفار
می کنم خواهش و درخواست ز حی مطلق
او بود منجی ما، ناجی ما هم قهار
ای که داری همه چیز و منم غافل و خوار
کن امیدم دو چندان ، نهایت ز هزار
حق بود راز نگهدار و بود حافظ ما
پس نما لطف و مدارا ، خداوند خیار
می نماید به ما نحوه ی توبه اظهار
می گذارد اثری بر دل و جان و رفتار
نیست راهی که نگردد به خدا آخر ختم
پس چرا غیر خدا ، راه دگر، چون کفار
دوریت موجب بیچارگی و گریه و زار
شده ام خوار از این دوری و آن هم بسیار
مرده گشته است دلم از گنه وکبر فساد
زنده گردان مرا، چون که تو هستی ستار
۸۸۷.چهار امام
روح و جانم می رود سوی بقیع و نینوا
بلکه ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
بارگاه قبر اولاد علی مخروب گشت
قبر باقر ، قبر صادق ، در کنارمجتبی
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اشعار امام باقر(ع)
۲۵۱.امام باقر
باقر علم النبیین ، ای امام پنجمین
در طفولیت شدی از کربلا چندی غمین
هر کجا حرف تعقل بود، بودی تو نخست
مذهب شیعه بدون تو ،طلایی بی نگین
۸۸۷.چهار امام
روح و جانم می رود سوی بقیع و نینوا
بلکه ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
بارگاه قبر اولاد علی مخروب گشت
قبر باقر ، قبر صادق ، در کنارمجتبی
امام باقر(۱)
باقر علم النبیین و ولی مسلمین
در طفولیت بود در کربلا آن نازنین
کودکی را با شهید کربلا آغاز کرد
آن چراغ روشن و پنجم امام مومنین
امام باقر(۲)
گفت باقر صحنه های کربلا را این چنین
از غروب کربلا گوید سخن تا اربعین
گفت زینب ، به چه زیبا منظری آمد به چشم
من ندیدم، جز وفا و عشق و ایثار و یقین
امام باقر(۳)
او به پا دارد علوم مختلف بر مسلمین
هر کجا حرف تعقل بود ، بودی اولین
با بیان علم و دانش ، او به حق اعجاز کرد
چون کند تبیین علوم حکمت و توحید و دین
امام باقر(۴)
ای محمد ،هم اصول دینی و هم فرع دین
مذهب شیعه ، بدون تو طلایی بی نگین
دین حق کامل شود، در پرتوی نشر علوم
نزد خلق و حاکم و رعیت تو بودی یک امین
امام باقر(۵)
ای که گشته ذکرتان هم در ملائک پر طنین
می زنی تیری به قلب فاسقین و کافرین
زهر داد آن حضرتش را تحفه ی ابن ولید
هفت ذی الحجه شهادت شد نصیب نازنین
امام باقر(۶)
مکتب توحید را تفسیر کردی همچنین
می کنی تبیین و تحلیل مسائل را ز دین
نشر علم و فهم دین و کسب انواع علوم
قدرتی گردد دو چندان در میان مسلمین
امام محمد باقر(۷)
گر بخواهی راه یزدان با خدا باش و امین
جستجو کن در علی و آل او و اصل دین
عابری خواهد ز حضرت راه قرب ایزدی
هاتفی بشنید و گفتش فادخلوها آمنین
امام باقر(۸)
گفت حضرت در طفولیت شهیدان دیده ام
عصر عاشورا امام بی سر و جان دیده ام
خاطرات تلخ شام و کوفیان از سر نرفت
در حیات و زندگی غربت فراوان دیده ام
امام محمد باقر(۹)
عصر عاشورا ، شهیدان فراوان دیده ام
پای خونین عزیزان ، چشم گریان دیده ام
آنقدر در پای خود خار مغیلان رفته است
عمه ام را بین نا اهلان پریشان دیده ام
امام محمد باقر(۱۰)
آنقدر در کربلا من جسم بی جان دیده ام
در حرم ، در نینوا ، لب های عطشان دیده ام
خطبه های حضرت زینب چه غوغا می کند
خیزران را بر لب شاه شهیدان دیده ام
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اشعار امام جعفر صادق(ع)
۱۱۱۷.عمر طولانی
چه خوش گفت صادق به اصحاب کیش
که نیکی نما قوم و فرزند خویش
رضای خدا دارد و خلق را
کند عمر انسان فزون و چه بیش
۸۷۳.امام جعفر صادق
السلام ای صاحب تفسیر دین
صاحب علم و کمال عالمین
مذهب شیعه به نامت مفتخر
ای فقیه و مقتدای مسلمین
۸۷۴.امام صادق
شهر علم با دست فرزند علی
بار دیگر همچو جدش منجلی
چند صد عالم ز علمت بهره ور
صادق و عابد بود نور جلی
۲۵۴.امام صادق
پایه های اصلی شیعه بیان کردی امام
شیعه با راه امامت تا ابد یابد قوام
راه جدت را بیان کردی تو ای صادق همی
شیوه ی ایشان همیشه بود بحث و احترام
امام جعفر صادق(۱)
السلام ای صاحب تفسیر دین و رهنما
ای که هستی صاحب علم و کمال و دلربا
چهار صد عالم ز علمت بهره ور اندر علوم
مذهب شیعه به نامت مفتخر ، ای مقتدا
امام جعلر صادق(۲)
حکمت و فقه و ریاضی و اصول و معرفت
می شود تبیین و مطرح در جوار و محضرت
صاحب علم نجومی و کلام و فلسفه
شبهه ها مطرح شد و دادی جواب آخرت
امام جعفر صادق(۳)
شش بود القابت ای دردانه و نور خدا
نور ایمان ، عشق یزدان، از تو ناگردد جدا
جعفری و صابری و فاضلی و عابدی
در تقابل با عدو همچون سدی در هر کجا
امام جعفر صادق(۴)
جعفر است نام ردیفی در قیامت در بهشت
هر ردیفش آیه ای از حکمت و از سرنوشت
در درون جنت است چندین طبق از نور حق
آنچه بینی هم عدد با نور یزدان و سرشت
امام جعفر صادق(۵)
در عبادت استواری ، همچو جدت پایدار
بنده ای بر آستان خالق و پروردگار
زهد را از جد خود با بندگی آموختی
پیشه کردی بر خودت در زندگی در کارزار
امام جعفر صادق(۶)
اربعه را نشر و تدوین کرده ای ، چون بهترین
حکمت و اخلاق تبیین کرده ای ، ای نازنین
راه را روشن نمودی تا ابد بر جامعه
نورت ای بدرالدجی ، مبهوت کرده عالمین
امام جعفر صادق(۷)
دین جدت بار دیگر زتده و مشهور گشت
علم و دانش در جهان پاینده و میسور گشت
از طبیعت تا ریاضی شد بیان در محضرت
علم او علمی فراگیر و عیان پر شور گشت
امام جعفر صادق(۸)
السلام ای صادق و ای جلوه ی افلاکیان
ای که هستی ، چون ملائک، در زمین و آسمان
غاصبی کز کین تو را مسموم با انگور کرد
روحت از جسمت جدا شد همره کروبیان
امام جعفر صادق(۹)
ای تو آرام قلوب و جمله ی ما شیعیان
در ره عشق تو باشیم و سرای عاشقان
بعد صادق شیعیان در سختی و تاریکی اند
چون بنی عباس آمد ،بعد آن سفیانیان
امام جعفرصادق (۱۰)
چون که صادق رفت دلها شد غمین اندر جهان
می شود محروم امت ، از عنایت ها هر آن
آنچه می ماند زما اعمال نیک است و درست
جمله مردند و چه ماند زان همه فخر کیان
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اشعار امام موسی کاظم(ع)
۲۵۵.امام موسی کاظم
می شوم در سوگ آن دردانه شب ها بی قرار
با نماز خاصه ات عالم شود شب زنده دار
مذهب شیعه به صبرت می شود برجا همی
کاظمین چون می روی،هر دیده باشد اشکبار
امام رضا(۱)
زاده ی موسی ابن جعفر نور چشم حیدر است
او بود شمس الشموس و نور حق را مظهر است
ملجا درماندگان است و پناه بی کسان
چنگ زن بر مرقدش ، زیرا شفیع محشر است
امام موسی کاظم(۱)
گر بخواهی رمز و اسراری فراوان در دعا
کن قرائت یک مناجات و نیایش با خدا
حضرت موسی ابن جعفر می کند راز و نیاز
او به یاد آرد خدا را در ستایش هر کجا
امام موسی کاظم(۲)
در رهایی و برون رفت از خفا و انزوا
می نماید او مثل ها در حیات و بر شما
ای که بیرون آوری اندر میان سنگ وخاک
یک درختی راکه گردد در پی امرت به پا
امام موسی کاظم(۳)
از خدای خود طلب کرده رهایی از جفا
کن اجابت حاجتم را، ای خدای جان فزا
آن امام متقی دارد تقاضایی ز حق
حاجت خود رانماید،بعد آن حمد و ثنا
امام موسی کاظم(۴)
مطمئنم گر بخواهی، من بگردانی رها
او بود در حصر هارون ، امر حق گردد ادا
حق پذیرد حاجت حضرت ، کند آزاد وی
لیک هارون می کند او را شهید و شد رضا
امام موسی کاظم(۵)
حق رهاند چون منی ، از بند و گردم من رها
مغفرت خواهم خدایا، گر بود لغزش مرا
تو مبرا از عذابی، تو امامی و شفیع
چون که معصومی و دوری از گناهان و خطا
امام موسی کاظن(۶)
ایمنی بخشی خدایا، تو بیامرزی مرا
من نکردم در اطاعت خود پرستی و خطا
من موحد هستم و یکتا پرست و حق پرست
تو عظیمی و کریمی و رحیمی بهر ما
امام موسی کاظم(۷)
می نماید او سخن از رزق و از روزی ما
مطمئن است از خدایش، می دهد رزق ورا
گاه باشد مستقیم و گه طریقی بی گمان
تکیه گاهم باشد وتنها امیدم هر کجا
امام موسی کاظم(۸)
هفتمین اختر بود آگاه از بند و جفا
این پیام احمد است بر آن امام و مفتدا
گفت هارون قاصدی آمد به خوابم با سلاح
کن رها فورا امام هفتم از رنج و بلا
امام موسی کاظم(۹)
می کند کاظم عبادت قبل هر ذکر و دعا
حاجت خود را سپس گوید با نام خدا
رو به قبله می رود بعد از طهارت هم وضو
تا کند باحق مناجات و نیایش در خفا
امام موسی کاظم(۱۰)
گفت کاظم با خدای خود چنین در انزوا
در خصوص یک جنین در حال رشد و در خفا
طفل را بیرون کنی از پرده ای اندر رحم
می کنی او را رها در قید و بندش از خفا
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اشعار حج
۱۱۳۰.حج
حج تجلی گاه روز محشر است
وحدت و همبستگی دیگر است
حج امید و شور و شوق و بندگیست
جلوه ای از طوف حق را در بر است
۱۰۷۸.عید قربان
عید قربان شد عزا بر مسلمین
حاجیان قربانی قرآن و دین
عده ای را با جفای خود هلاک
ناتوانی شد عیان از کفر و کین
۹۶۱.حج
حج مطار مومن خوش سیرت است
آن خلوص است و صفا و قدرت است
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
بل نمودی از حضور امت است
حج(۱)
گفت مولایم رضا اسرار حج
می شود تاکید بر اشعار حج
هست اعلام برائت از ستم
نیست تاخیری روا در کار حج
حج(۲)
حج فقط سعی و طواف و قصر نیست
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
حج نشان دین ابراهیمی است
منحصر بر دوره و یک عصر نیست
حج(۳)
حج طواف سنگ بر دیوار نیست
جز رضای ایزدی در کار نیست
یادی از آئین ابراهیمی است
طوف حق می باشد و انکار نیست
حج(۴)
کعبه از مهر و محبت پا گرفت
از ولایت و ز نبوت پا گرفت
کعبه قربانگاه اسماعیل دل
باشهادت ها ، عنایت پا گرفت
حج(۵)
حج طواف خالق یکتا بود
شکر معبودی که بی همتا بود
حج رها کردن بود امیال را
دل سپردن بر خدا والا بود
حج(۶)
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است
حج خلوص است و صفا و عزت است
دل بریدن از خود و هم پیکر است
حج(۷)
حج بی اخلاص باشد بی جواب
گوئیا تشنه لبی سوی سراب
حاجیان را رمی شیطان ها به سنگ
دور گشتن از خطایا از حجاب
حج(۸)
حج تجلی گاه رو محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است
حج نمودی از حضور امت است
چون قیامت در نظر هم باور است
حج(۹)
حج نمودی از حضور امت است
حج مطار مومن خوش سیرت است
جامه ی احرام خود باشد کفن
آخرین تن پوش ما در خلقت است
حج(۱۰)
هفت را باشد نشان بر مسلمین
چون نماز و حسن خلق و اصل دین
کعبه از مهر و محبت پا گرفت
نیست فرقی در فرق یا مومنین
۴۲۹.اعمال حج
حج فقط سعی و صفا و قصر نیست
حاجیان را خانه ای حق قصر نیست
حج طواف خالق یکتا بود
طوف حق در یک زمان یا عصر نیست
۱۰۷۷.اعمال حج
عید قربان را عزا کردند ، در اعمال حج
عده ای از حاجیان مردند ، در اعمال حج
مهدی زهرا بگیرد ، انتقام غاصبان
کشته ها پیش خدا خرسند ، در اعمال حج
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اشعار جهاد
جهاد(۱)
گفت پیغمبر به همراهان خویش
جنگ سختی هر کسی دارد به پیش
جنگ با نفس پلید و دون خود
سخت تر باشد ز پیکار و چه بیش
جهاد(۲)
نفس باشد منشا جرم و خطا
می کند مکر و بلای جان ما
نفس را کشتن جهاد اکبر است
با ریاضت ممکن و دارد صفا
جهاد(۳)
نور عالم ، خاتم دین مبین
در نبردی با عدو گفتا چنین
جنگ با دشمن جهاد اصغر است
دشمن اصلی درون و در کمین
جهاد(۴)
نفس انسان سرکش و طغیان گر است
ذکر حق آن را علاجی برتر است
کار نیکو نفس را طاهر کند
معرفت در خلق و خو را مظهر است
جهاد(۵)
سیرت پاک است چون لوحی زلال
سیرت نیکو کجا دارد ملال
هست تقوا فضل انسان را ملاک
تا توانی کسب بنما ، چون کمال
جهاد(۶)
کار زشت اما به سان لکه ای
قلب را تاریک سازد لحظه ای
کار نیکو مثبت و باقی بود
باعث شادی شود هر خنده ای
جهاد(۷)
در قیامت نامه ی اعمالتان
می شود حاضر ، همه احوالتان
انچه مخفی بود ظاهر می شود
بررسی گردد همه افعالتان
جهاد(۸)
گر به دست راست گیری نامه را
خود نشانی بر عمل دارد ترا
دست چپ گیرند افراد پلید
نامه ی احوال خود ، اندر سرا
جهاد(۹)
نامه ی اعمال اصحاب یمین
نور گردد پیش روی و در جبین
چون منافق می کند آن را طلب
پاسخی گیرد که آن جو در زمین
جهاد(۱۰)
نردبان کار نیک و کار خیر
زهد و تقوا و عمل باشد نه غیر
کشتن نفس از امور اعظم است
با ریاضت ، با عنایت ، نی ز دیر
۷۳۶.جهاد اکبر
بد ترین دشمن به ظاهر اصغر است
ترک آن ما را جهادی اکبر است
بدترین دشمن تو را خود خواهی است
دل به یزدان گر سپاری بهتر است
سراینده
دکتر علی رجالی
باسمه تعالی
اشعار امر به معروف
۷۹۵.تذکر
تذکر باعث رشد و فلاح است
چو امر و نهی منکر هم مباح است
خوشا آنان که دارند وسعت دل
تذکر عامل رشد و صلاح است
alirejali.blog.ir
امر به معروف(۱)
امر بر معروف و نهی کار زشت
دانه ای ماند برای کار و کشت
زنده می سازد اصول و فرع دین
می کند تاثیر در جان و سرشت
امر به معروف(۲)
امر بر نیکی و احسان بس سزاست
موجب خشنوندی فرد و خداست
امر بالمعروف و نهی منکرات
خدمتی بر مردم و آن هم رواست
امر به معروف(۳)
چو امر و نهی را پاینده کردی
تو گویی امتی را زنده کردی
نمودی راه خوبان راه یزدان
ز گستاخی رها و بنده کردی
امر به معروف(۴)
تذکر باعث رشد و کمال است
چه کس را موجب رنج و ملال است
تعالی بشر در امر و نهی است
بدون آن خیال و آن محال است
امر به معروف(۵)
کمال و عزت ما در شهادت
نمی گردد نصیب هر جماعت
چو غافل گردی از امر به معروف
جوامع می شود خالی ز غیرت
امر به معروف(۶)
اگر دیدی خلاف شرع و عفت
اگر داری تو ایمان و شجاعت
نباشی بی طرف یا بی تفاوت
تذکر ده به خاطی با لطافت
امر به معروف(۷)
مسیر عشق بی رنج و جفا نیست
کلید رستگاری بی ولا نیست
قیام نینوا امر به معروف
طی این ره طریقی بی بلا نیست
امر به معروف(۸)
پی امر به معروف است قرآن
دهد ما را بشارت امر یزدان
جوامع پیکری یکسان و واحد
تذکر باعث دوری ز خسران
امر به معروف(۹)
اگر چه امر و نهی منکران سخت
ولی اجرش زیاد و از خدا هست
اثر دارد اگر جمعی کنند آن
مگو آن بی اثر باشد چو بن بست
امر به معر وف(۱۰)
اگر دیدی نهایت رنج و چاه است
لجاجت باعث سختی راه است
پذیرا شو بیان رهنما را
مده بر خود خسارت، چون گناه است
باسمه تعالی
اشعار نهی از متکر
نهی از منکر(۱)
تذکر می دهی بر مردمان بیش
ملالت می کنی بر ناکسان بیش
مشو غافل ز احوال خود و نفس
زنی خنجر به روح و هم روان بیش
نهی از منکر(۲)
گهی باعث شود تا دل شود ریش
نداری دانش برخورد هم کیش
گهی گردد تذکر خارج از عرف
شود بدتر ز اول چون بود بیش
نهی از منکر(۳)
مکن با نام دین و نام قرآن
گروهی خارج از دین و پریشان
محبت چاره ساز و دل پذیر است
کلید بی بدیل و عشق جانان
نهی از منکر(۴)
تجسس بی دلیل و کشف آنها
بود کاری خطا ، خارج ز تفوا
بپرهیز از تجسس ، کار شخصی
گناه است و شود خاری به دل ها
نهی از منکر(۵)
مکن عیب خلایق را دو چندان
گهی ظاهر بود گاهی چه پنهان
خلایق را نباشند پاک و معصوم
گهی ناخود شود کاری ز انسان
نهی از منکر(۶)
امر بر معروف و نهی منکر ات
از مصادیق جهاد است در لغات
چون دفاع از ارزش است و از مرام
واجب است همچون جهاد و هم صلات
نهی از منکر(۷)
نهی قلبی در دل و بی زاری است
نهی دیگر در نگار و خواری است
نهی سوم با زبان و گفتگوست
نهی آخر در تصادم کاری است
نهی از منکر(۸)
اگر اسلام باشد در خطر بیش
شهادت حافظ آئین و هم کیش
بود نهی نظام سلطه و وقت
نباشد گفتگو کافی ز تشویش
نهی از منکر(۹)
نگاه دین و یزدان در جماعت
نباشد منفعت بر خویش و عزلت
همه اعضای یک پیکر ز جودند
اگر امری شود بهر سلامت
نهی از منکر(۱۰)
نگاه دیگری باشد فقط خویش
ندارد غصه ی انسان و هم کیش
پسندیده نباشد در مذاهب
نمی خواهد خدا مسکین و درویش
۷۴.نهی از منکر
نهی از منکر نما، نالان ز تعبیرش نباش
امر حق را گو مداوم، بهر تاثیرش نباش
جان فدا کن در ره یزدان و تو آزاده باش
نفس راسرکوب و بر خود تیغ شمشیرش نباش
سراینده
دکتر علی رجالی