رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه(۱)
تفسیر نهج البلاغه

مجموعه ای از نامه ها و سخنان کوتاه و خطبه های حضرت علی توسط سید رضی در قرن چهارم تحت عنوان نهج البلاغه گلچین گردید.امام علی در زمان حیات پیمبر گرامی ادب می کرد و کمتر صحبت می کردند.بعد از پیمبر هم بیست و پنج سال نگذاشتند که ایشان حکومت کنند و تنها چهار سال و نه ماه ایشان فرصت پیدا کردند که حکومت اسلامی را بپا کنند و سخن خود را به صورت های گوناگون بیان کنند.در این مدت هم جنگ های داخلی گوناگونی رخ داد.لذا عملا فرصت تبلیغ و بیان چندانی پیدا نکردند.

امید است به یاری خدای متعال بتوانیم تفسیر نهج البلاغه که توسط استاد محمد رضا رنجبر ارایه می گردد، خلاصه برداری و تقدیم عزیزان بنمایم.


دانی که چرا علی به تا خیر انداخت

از کشتن خصم، لحظه ای رو بر تافت

او ضربه بجای حق زند بر کافر

جز حکم خدا، به نفس خود،کی پرداخت


آشکار و نهان

اشیای نهان توسط ضد خود مشخص می شوند .مثلا نور با آمدن تاریکی وجود خود را ثابت می کند.اگر چه ما نقش نور را به خاطر توجه به سایر اشیا فراموش می کنیم.همانند ماهی در آب،تا زمانی که در آب است نقش آب در حیات خود را احساس نمی کند.
   خداوند نیز نهان است و دارای ضد نمی باشد.لذا نقش او را در زندگی بطور کامل احساس نمی کنیم.همچنین کسی نمی تواند خدا را آنطور که هست وصف کند.
     به حضرت علی می گویند که شما نه روز می خوابید و نه شب.در جواب می فرمایند،اگر روز بخوابم حق مردم را نمی توانم ادا کنم و به مردم ظلم کرده ام و اگر شب بخوابم ،به خود ظلم کرده ام
،که فرصت صحبت با حق تعالی را از دست می دهم.
ایشان می فرمایند بخاطر عدم شناخت واقعی خدا،امکان ندارد که کسی بتواند شکر خدا را آنطور که شایسته حق تعالی است ادا کند.حتی ما قادر نیستیم جانشین حق تعالی را آنطور که شایسته اوست بیان کنیم.


ای کاتب وحی و نور قرآن

ای حافظ جان نور یزدان

در وصف تو عاجزم مدد کن

ای هادی خلق و نور بستان


صفا ت خدای متعال

صفات خداوند متعال و میزان آن نامحدود و تعداد اندکی از آنها برای انسان بیان شده است.با توجه به ظرف وجودی ما مقداری از صفات الهی را قادر به جذب می باشیم.
برای مثال خداوند رزاق است و صفت بخشندگی او نامحدود است.خداوند درخت خرمای خشکیده را برای حضرت مریم به بار نشاند تا ایشان از آن بخورند.
بعضی از صفات الهی به ظاهر برای انسان موجب زحمت می گردد.اما اگر به حقیقت آن دقت کنیم موجب رحمت است.مثلا اگر دیواری خراب گردد ،در ابتدا موجب نگرانی می گردد.ولی این خرابی موجب کشف گنجی می گردد که زیر دیوار بوده است.
اگر به فرش های پر از خاک توجه کنید ،برای خارج کردن خاک از تار و پود فرش با چوب دستی به فرش می زنند.در ظاهر به فرش چوب زده می شود ولی درون فرش از آلودگی ها پاک می گردد.
انسانها نیز بعضی اوقات با مصیبت هایی که به انسان وارد می شود موجب بیداری و یاد خدا و پاکی روح و روان فرد می گردد.

چو در خون غوطه ور گردید مولا
شهادت شد نصیب روح والا
ندای فزت رب الکعبه سر داد
بر آمد ناله اش تا عرش بالا


توصیف صفات خدا

صفات خدا قابل توصیف نیست.ازلی است و همواره در ذات خداوند بوده است.در صورتی که صفات انسانها اکتسابی است.زمانی نبوده ولی در اثر گذشت زمان بدست آمده است.
برای مثال نور خورشید شب و روز ندارد و از همان ابتدا بوده است.این زمین است که با توجه به گردش خود از نور خورشید دور و روز و شب ایجاد می کند.تا زمانی که روبروی خورشید است نورانی است.
مثال دیگر ، علم خدا ازلی است و او عالم است.در صورتی که علم ما اکتسابی است و پس از خلق اثری از خدا ما قادر به توصیف جزیی آن هستیم.لذا عالم گفتن انسان قابل مقایسه با عالم بودن خدا نیست.
نهج البلاغه همانند برگ های یک درخت سبز می ماند.وقتی افراد معمولی نگاه می کنند یک سبزی می بینند.اما وقتی که یک ابریشمکار به آن نگاه می کندآنرا منبع تغذیه کرم ابریشم می بیند که از ابریشم آن می توان اثرات زیبا خلق کرد.


برگ درختان سبز در نظر هوشیار

هر ورقش دفتری معرفت کردگار


خداوندا قطره ای  از می طهورت که سرشار از معرفت و ایمان است را بر ما بچشان و لحظه ای ما را به خود وا مگذار ود رنهایت عاقبت بخیر گردان.
 

باز در این چرخ زمان ،حا ل ما

گشته اسیر دل و امیال ما

یار نما لطف خودت بر حقیر

تا که به پایان برسد ، سال ما


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه(۲)
پیام نهج البلاغه

اگر به حقایق و محتوای نهج البلاغه با دقت بنگریم به دنیایی از معرفت و حقیقت پی می بریم. هر خطبه آن همانند کجاوه ایست که درون آن یک لیلی نشسته است.مجنون می خواهد که عاشقانه و دیوانه وار به طرف این کجاوه برود و پرده را بالا زند و لیلی خود را ببیند.
منظور از نعمت های الهی به چیز هایی گفته می شود که با روح و جسم انسان سازگار باشد.مثلا گوشت گوسفند سازگار و مفید برای جسم انسان است ولی شراب سازگار و مفید نمی باشد.لذا در شریعت آنچه برای سلامتی جسم یا روح همواره مضر است حرام و نعمت محسوب نمی شود.
آنچه خداوند به انسان می دهد نعمت است.گاهی به ظاهر برای انسان نعمت نیست ولی اگر دقت کنیم آن برای انسان مفید و سازگار است.مثل عسل و سرکه که ضد یکدیگرند ولی با توجه به حالات بدن ممکن است در یک لحظه برای بدن مفید و در لحظه دیگر مضر باشد.بنابراین هر دو نعمت هستند.

دین احمد ،بی ولایت ابتر است
بعد احمد،آیت حق حیدر است
حکم حق در حج آخر داده شد
نصب مولا ، از خدای اکبر است


باران بهاری و باران پاییزی

اگر به باران بنگریم و به زمان باریدن آن دقت کنیم در می یابیم که باریدن باران در فصل بهار موجب سر سبزی و شکو فایی درختان و طبیعت می گردد.اما باران پاییزی موجب ریزش برگ ها و باعث شکوفایی درختان نمی گردد.
این باران بر جسم می تابد.اما باران دیگری هست که بر دلها می بارد و موجب شادی روح و روان می گردد.این باران بهاری کلام چهارده معصوم بالاخص نهج البلاغه است.چنانچه از این رحمت الهی بهره مند شویم و با معارف آن آشنا گردیم.منجر به شادی انسان و ارتقای بشر می شود.
خداوند برای ایجاد خلقت جهان ابتدا به ساکن و تنها با قدرت خود جهان هستی را ایجاد نمود. بر خلاف انسان که برای خلق چیزی نیاز به ابزار دارد.باد نرمترین مخلوقات و کوه سخت ترین مخلوقات جهان هستی است که برای تداوم حیات مخلوقات نیاز است.
حضرت علی می فرمایند می دانید از کوه سخت تر چیست،آن آهن است که توسط آن می توان کوه را برش داد.از آهن سختر آتش است که آهن را ذوب می کند.از آتش سختر آب است که آتش را خاموش می کند.از آب سختر باد است که می تواند آب را جابجا کند.از باد سختر انسان است که می تواند آنر به خدمت گیردواز انسان سخت تر خواب است که بر انسان غلبه می کند.از خواب سخت تر غم و غصه است که خواب را از انسان می گیرد.
گویند تنها چیزی که انسان را پیر و فرسوده می کند غم و غصه است.تنها چیزی که انسان
را از غم وغصه رها می سازد ، آرامش است.این حاصل نمی گردد ، بجز پاکی نفس و تبعیت از دستورات الهی که توسط پیامبران و چهارده معصوم برای انسانها ابلاغ و تبیین شده است.


آرامش زمین

حضرت علی می فرمایند زمین در حال اضطراب بود و خداوند بوسیله کوه ها به آن آرامش بخشید.همانند میخ های که برای نصب یک تابلو به دیوار بکار می برند.قسمت بیرونی کوه که قابل مشاهده است باعث می گردد که گردش زمین در اثر اصطکاک با هوا با آرامش حرکت کند.قسمت درونی کوه توسط قشری پوشیده شده که مانع ورود مایعات درون زمین به روی زمین گردد.در غیر اینصورت زمین بطور مرتب زلزله می شد و آرامش انسانها را بهم می زد.
نقش اولیای خدا بر روی زمین همانند نقش کوه ها می باشد.انسانها توسط آنان آرامش می گیرند.اینان باعث می شوند که معارف الهی به مردم ابلاغ و با عمل به دستورات الهی به آرامش برسند.

آرامش آدمی ،ز دین است 
اخلاق نکو،ورا نگین است
عقل و ادب و حیای انسان
منجی بشر،ز مکر و کین است 

تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه(۳)
دین چیست

دین وسیله ای است که توسط آن نور الهی بر دلها می تابد و روح و روان را آرامش می دهد.
همانند انسانی که در اطاق تاریکی قرار دارد و روزنه ای بر دیوار وجود دارد که از طریق آن نور و هوا وارد اطاق می گردد و امکان تداوم حیات پیدا می کند.
سه قسمت اصلی بدن شامل عقل و ادراک،حواس چند گانه و اعضای بدن می باشد.با پذیرفتن دین ، دین روی هر سه قسمت تاًثیر می گذارد.برای عقل باور هایی رابوجود می آورد.برای احساسات و غرایض ما یک اخلاقیاتی ارمغان میدهد.برای اعضای بدن یک رویه برای آداب و رفتارما هدیه می آورد.
مجموعه ای از باورها و اخلاقیات و آداب ورسوم را که از طرف خدای متعال بوسیله پیامبران ابلاغ شده را دین گویند.برای شناخت دین ابتدا باید خدا را شناخت.در غیر اینصورت انسان به دین خود و نه دین خدا عمل می کند.
خداشناسی شروع تغییرات انسان از خود به خداست.با خداشناسی است که باورهای ما، اخلاقیات ما و آداب ما بتدریج تغییر می کند.گاهی خدا را قبول داری و گاهی خدا را باور داری.همانند اینکه شنیده ای شکر شیرین است و قبول می کنی, گاهی خودت می خوری و می گویی شیرین است.
گاهی شناخت انسان در صفات حق تعالی است و آنرا قبول می کنی، گاهی با تمام جوراح بدن نقش خدا را در زندگی درک و احساس می کنی و وجود خدا را باور می کنی که همه کارها بطور مستقیم یا غیر مستقیم توسط خدا هدایت می گردد.این شناخت از خدا محکم و استوار است.در صورتیکه شناخت توسط دیگران ممکن است پایدار نباشد.
اگر به انواع شیرینی جات نگاه کنید،اگر چه دارای صورت های گوناگون چون قند،نبات ...هستند.اما ریشه شیرنی تمام آنها تنها به خاطر شکر است.اگر انسان به این باور برسد که ریشه و سر منشا همه چیز بالاخص صفات الهی در یک چیز است و آ ن خداست.در اینصورت توحید او کامل می گردد واز خدا شناخت کامل کسب نموده است.
در این حالت است که دین خدا عمل می کند.

خدایا مصطفی گوید سخن چند
برای مردم و اصحاب در بند
کتاب دین و آیین خدا را
کلام وحی و آیات خداوند


اخلاص چیست

جهل همانند سایه همراه انسان است.تنها چیزی که می تواند آنرا از انسان دور سازد نور کلام اولیای الهی است.
منظور از اخلاص یگانه شدن برای خدای متعال است.لذا خدا را تنها عامل موثر در زندگی دانستن است.تنها اوست که منجی انسان است و تنها تکیه گاه واقعی خداست.
امیرالمومنین می گوید اوج خلوص وقتی است که صفات خدا را ذاتی بدانید.برای مثال،نگویی خدا مهربان است بلکه بگویی خدا عین مهربانی است.
گاهی می گوییم آب مرطوب است.گاهی می گوییم رطوبت در ذات آب است.آب بدون رطوبت آب نیست.خدایی که مهربان نباشد خدا نیست.لذا می توان گفت خدا دارای جمیع صفات است.
بنابراین اوج خلوص آدمی،نفی توصیف خدا توسط صفات اوست، بلکه خدا راعین صفات متعالی دانستن است.شما وقتی خدا را با صفات گوناگون توصیف می کنی.در حقیقت خدای چندگانه را بیان می کنی.دیگر خدای یگانه را معرفی نمی کنی.
همانگونه که یک فرش توسط تار و پود در یک چهار چوب معین بوسیله نخ ایجاد می گر دد و سپس توسط یک نقشه خاص با بکار بردن نخ های رنگی گوناگون و پس ازبافتن کامل فرش تصویر روی فرش مشخص می شود.
انسان ها نیز دارای تار و پود عقل و غریزه هستند.این دو هستندکه در هم آمیخته شده اند که با گذشت زمان باعث می شوند که انسان کامل گردد . تا دیگران بتوانند از وجود آنها فیض ببرند.اگر عقل نباشد،می شویم حیوان.اگر غریزه نباشد می شویم فرشته.
صفات آدمی همانند نقش و نگار فرش است.اینهاست که با قرار گرفتن کنار هم با ترتیب خاص،موجب نقش آفرینی می گردد.
لذا گفته می شود افراد با توجه به صفات خود مشخص و معرفی می گردند.
بنابراین وجود آدمی از عقل و غریزه است اما صفات او متمایز وجود اوست.همانند پارچه و گل های پارچه.لذا انسان ممکن است یک صفت خاصی،مثلا زیبایی داشته باشد ،ولی عاقل نباشد.لذا می توان گفت انسان موجودی دوگانه متشکل از وجود و صفات است که با هم متمایز هستند.بعلاوه صفات پس از وجود کسب شده اند.
خداوند بر خلاف انسان دو گانه نیست، بلکه یگانه است.یعنی صفات و وجود خدا در ذات یکتای خداست و ذات خدا برای انسان مشخص نیست.لذا حضرت علی می فرمایند اوج خلوص در یگانگی خدا از همه جهات است.چنانچه صفات را از وجود خدا جدا بدانیم، دو خدایی مطرح می شود و صفات خدا اکتسابی می شود و این متناقض با توحید است که تنها یک خدا وجود دارد.


از بهر بهشت، کی کنم سوز و گداز

از بهر خدا، من روم  سوی  نماز

از بهر بهشت ، یا که  از دوزخ گرم

هر گز نکنم، عبادت و راز و نیاز


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

از صفات خدا مصور است،یعنی خدا نقاش است.اگر به یک نقاش نگاه کنید،برای نقاشی ابتدا فضای را برای نقاشی بنام بوم ایجاد می کند.سپس با آب رنگ های گوناگون شروع به نقاشی کوه و چمن و آب در آن بوم می کند.خداوند نیز در قرآن می فرمایند، سر منشا تشکیل عرش و جهان هستی از آب است.البته چگونگی و خواص این آب چگونه است ، برای انسان ناشناخته است.
چیزی که قطعی است اینکه همان طوریکه امکان خلق انسان با آن دقت و پیچیدگی از یک قطره آب وجود دارد.ایجاد جهان هستی نیز با ویژ گی خاص خود از آب وجود دارد.عرفا گویند تجلی کامل حق در جهان هستی و انسان کامل است.لذا تشابهاتی در نحوه شکل گیری آنها وجود دارد.

به نام خداوند روح و روان
خداوند جان و خدای جهان
نباشد جز او لایق این ندا
سر آغاز هر کار در هر زمان

تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

امکان حیات نیست.در حقیقت خداوند از طریق بالاترین موجودات هستی بنام روح که بیشترین نزدیکی را به خداوند دارد.امکان حضور خود را در کل اشیای هستی مقدور می سازد.لذا با توجه به این نقش مهم که بود و نبود بستگی به آن دارد .گفته می شود خدا همواره با شماست.در حقیقت نماینده تام الاختیار خدا بنام روح در تک تک سلول های انسان همواره وجود دارد.اینکه روح چیست،بر ای انسان مشخص نیست.

خداوند باعث قوام و تکیه گاه انسان می گردد.همانطوریکه بند تسبیح موجب قوام تسبیح است.بدون ریسمان دانه های تسبیح از هم می پاشد.یا زمین تکیه گاه ساختمان است.ساختمان روی زمین با نقشه معینی بنا می گردد.
یکی از صفات خداوند قیوم بودن اوست.می توان گفت بوسیله صفات خداوند امکان شناخت نسبی از خدا پیدا می شود.زیرا انسان ها با امکاناتی که در اختیار دارند و تصوراتی که می توانند داشته باشند،امکان دارد که موضوعی را توصیف کنند که قابل فهم و درک برای انسان باشد.لذا برای شناخت خدا،شناخت صفات خدا لازم است.همانطوریکه برای معرفی و شناخت یک فرد دانستن صفات فرد اگر چه او را ندیده باشی کفایت دارد. و می توانی تصویری از او در ذهن داشته باشی.اما خداوند بر خلاف انسان وجودی است که قابل توصیف و قابل تصور نیست.
می توان گفت منظور از اینکه خدا با ماست این است که او محیط بر ماست و بدون تکیه بر او ما قوام نداریم.حتی اگر لحظه ای عنایت خود را از ما بردارد.مشابه بوم نقاشی و تصاویر آن، بدون بوم هیچ تصویری قابل نمایش نیست.همانطوریکه با اراده ما تصاویر ذهنی پاک و تصویر جدیدی قابل تصور ذهنی است.ارداه خداوند بر کل هستی نیز اینگونه است.اگر لحظه ای نظر خود را از چیزی بر دارد آن چیز از بین می رود.


ظرف خود را پر کن از می یا شراب

تا نگردد پر ز میل و اضطراب

دل اسیر شهوت و نفس و گناه

معرفت جو تا نگردد دل خراب


بینایی خدا

یکی از صفات خدا بصیر بودن است.فرق بینایی خدا و انسان این است که انسان پس از خلق چیزی می تواند آنرا ببیند اما خداوند قبل از خلقت نیز می بیند.برای مثال،نرم افز ار هایG.P.S این امکان را فراهم می کنند که بهترین مسیر حرکت برای رسیدن به مقصد قبل از حرکت را معین می کند.اما بدون این برنامه باید مسیر را طی کرد تا از وضعیت مسیر آگاه شد.
با عنایت به اینکه خداوند خالق انسان است.بعلاوه بصیر است.لذا بهترین مسیر برای خوشبختی در دو دنیا را می تواند خدا برای انسان معرفی کند.در صورتی که انسان نمی تواند بهترین راه را مشخص کند.قرآن بهترین کتاب و راهنمای بشر می باشد که با فهمیدن و عمل به آن امکان رشد معنوی و مادی انسان را نشان می دهد.
خدایی که بصیر به همه چیز است و قبل از خلقت هر چیز به خصوصیات آن آگاه است پناگاه مطمین و قابل اعتماد است.انسان توسط دیگران آرامش نسبی دارد.زمانی که آنها را از دست می دهد آرامش او بهم می خورد.اما خدا اینگونه نیست و تنهاست و عامل آرامش به مخلوقات است.هر لحظه می توانی با او در خلوت و تنهایی صحبت کنی و آرامش بگیری.


 کاخ و ویلا   کی دهد ، آرامش روح و روان

مال و ثروت کی شود، خوشبختی پیر و جوان

 می دهد آسایش و لذت به ظاهر مر تو را

 رو به دنبال کمال و معرفت  در هر زمان


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

ون مانع است ولی عبادت برای انسان همانند پرش اسب از موانع گوناگون است.به همین خاطر است که انسان می تواند جایگاهی والا نزد خدای متعال پیدا کند.

زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت،صد آفرین
خداوند ،روحی به انسان دمید


مقایسه انسانها و فرشتگان

اگر به مسیری که بخار آب که از روی دریا بلند می شود و سپس با وزیدن باد ابرها متراکم و نهایتا بصورت باران به زمین برمی گردد و موجب رشد و نمو گیاهان می شود دقت کنیم .در می یابیم که کلیه گیاهان با چند واسطه از بخار آب ایجاد می گردد.

خدایی که از بخار آب دریا می تواند گیاهان را خلق کند.همین خدا می تواند از آب خاصی همه اجزای هستی خلق کند.خداوند سربازان خود که ملائک هستند خلق نمود.اینان برخلاف انسان در آن واحد می توانند در چند جا دیده شوند.همانند خورشید که یکی است ولی در هر لحظه در سراسر جهان قابل رویت است.

فرشتگان امکان ظاهر شدن بصورت انسان را نیز دارند.که بحضور حضرت ابراهیم و یا حضرت مریم ظاهر شدند.اینان همانند انسان مختار هستند و حق انتخاب دارند.از آنجائیکه معصیت نمی کنند ،نشان دهنده حق انتخاب آنهاست .آنها به حقیقت گناه اگاه هستند.

فرشتگان عقل دارند ولی شهوت و میل ندارند.در مقابل حیوانات شهوت دارند ولی عقل ندارند.انسان آمیخته فرشتگان و حیوانات است.نیمی ازحقیقت انسان از عقل و نیمی دیگر آن از شهوت است. عده ای عقلشان بر شهوتشان غلبه می کنند.اینان جایگاهشان از فرشتگان بالاتر است.متقابلا چنانچه شهوت انسان بر عقل انسان غلبه کند ،از حیوان پست تر می گردد.

خداوند انسانها و حیوانات را بر روی زمین قرار داد و فرشتگان را در آسمانها قرار داد.فرشتگان انواع گوناگونی دارند.آنها همواره به عبادت مشعولند .البته نوع عبادتهایشان متفاوت است.عده ای از آنها همواره در حال سجده هستند.عده ای همواره در حال رکوع هستند.عده ای هم در صفوف عبادت کنندگان هستند و نوع عبادتشان یکسان نیست.عده ای از فرشتگان هم دایم در حال ذکر و تسبیح خداوند می باشند.

فرشتگان مادی نیستند و همانند انسان خواب و خستگی در عبادت ندارند.عقل فرشتگان بر خلاف عقل انسانها خطا و تصمییم اشتباه نمی گیرد.اینان همواره پر نشاط و دچار فراموشی نمی شوند.لذا غفلت برآمده از فراموشی را ندارند.تمام موانعی که باعث می شود که انسان به نحو شایسته خدا را عبادت نکند در فرشتگان وجود ندارد.اگر انسان بتواند این موانع عبادت را از خود دور کند جایگاهی بالاتر از فرشتگان پیدا می کند.

اگر به ورزش اسب سواری دقت کنید دارای موانع گوناگون با ارتفاعات مختلف هستند.هر قدر اسب بتواند از مانع بلندتری پرش کند ، با ارزش تر است.انسان ها در مقایسه با فرشتگان اینگونه است.عبادت برای فرشتگان همانند حرکت اسب در جاده بدون مانع است ولی عبادت برای انسان همانند پرش اسب از موانع گوناگون است.به همین خاطر است که انسان می تواند جایگاهی والا نزد خدای متعال پیدا کند. 


زمانی که خالق بشر آفرید

کمال هنر را به او درتنید

تبارک به خود گفت،صد آفرین

خداوند ،روحی به انسان دمید

تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه(۴)
وصف خدا

جهل یعنی قبول چیزی که واقعیت ندارد.وقتی که می گوییم خداوند دارای صفات گوناگون است.با عنایت به اینکه وجود و صفات دو چیز متمایز است ، خدای چند گانه را بجای خدای یگانه معرفی کرده ایم و این جهل است.
سوالی که مطرح می شود اینکه خدا در قرآن می گوید :
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند رحمان و خداوند رحیم.آیا این متناقض با سخن امیر مومنان نیست؟در پاسخ باید گفت خداوند به زبان مردم سخن می گوید.زیرا انسان دو گانه است.منظور خدا معرفی خدای بی نیازی است که هم رحیم است و هم رحمان و نه دو چیز متمایز.
برای مثال وقتی گفته می شود گل و یا سرخ،در ذهن دو چیز متفاوت خطور می کند.لذا گل زرد و گل سرخ دو گل متمایز از نظر ماست.اما خدا اینگونه نیست.همان خدایی که رحمان است همان خدا رحیم هم هست.
کسی که شناخت واقعی از خدا ندارد و صفات خدا را همانند صفات بشری تصور می کند.مثلا تصورش از خدای مهربان همانند مادر مهربان است.او در جهل است و خدایی را می پرستد که یگانه نیست.
اگر خدایی را با توجه به صفات تصور کنیم،آن خدا ی یگانه نیست.خدایی که قابل تصور باشد ،خدای واقعی نیست .چون او مافوق تصور است.این الفاظ و صفات خداوند ظروف معرفتی هستند که وقتی آنها را در مقابل خدای متعال بیان می کنیم.خداوند از رحمانیت و رحیمیت خود آن را پر می کند.چه بسا برداشت ما از رحمانیت و رحیمیت خداوند آن چیزی نباشد که ما در ذهن در تصور داریم.
وقتی مشغول خواندن نماز هستیم،باید اینگونه با شد که ما در مقابل خدایی که قابل تصور نیست ایستاده ایم .با گفتن اذکار گوناگون ظرف های خود را به او می دهیم که هر گونه که خواست آنرا پر کند.بشر عاجز از
فهم دقیق و معنای واقعی اذکار است.

نفی خود کردن و اثبات وجود
می شود موجب معراج و صعود
این بود معنی یکتا گهری
نیست معبود دگر بهر سجود


حضور خدا

هرکسی فدایی معشوق خود است و حاضر است برای معشوق خود فدا شود.نکته ای که هست معشوق افراد فرق می کند.
امیر مومنان نیز عاشق خدای متعال است.لذا جان خود را برای او می دهد.لذا سعی می کند خدای واقعی را معرفی کند تا فدایی های او با شناخت به طرف او و ادای وظیفه اقدام کنند.
• فرشتگان آنگونه که خدا هست ، خدا را عبادت می کنند.اما انسانها بخاط داشتن عقل و تصویر سازی صفات خدا ، در شناخت خدا قاصرند و دچار خطاا می شوند.لذا برای شناخت خدا ابتدا باید صفات بشری را که زاییده وجود ماست،از صفات الهی که در ذات و وجود خداست
تشخیص دهیم.
خدای مردم،معمولا خدای خود ساخته است که دارای صفات بشری متعالی است.خدای علی ،خدای بشری نیست.لذا سوالات بشری نیز در خصوص خدا ی غیر بشری بی معناست.لذا نمی توان از جا و مکان و اندازه و این قبیل سوالات در مورد خدا جویا شد.خداوند محیط بر هر چیزی است.لذا قرار داشتن خدا در جایی در تناقض با محاط
بودن خدا بر همه چیز است می گردد.

امام صادق می فرمایند جایی در جهان هستی پیدا نمی کنیدکه خدا نباشد.ممکن است سوال شود مانند چی؟در پاسخ باید گفت خدا یکتاست و مثل و مانند ندارد.در غیر اینصورت خدای یکتا نداریم.برای نزدیکی به ذهن، همانند جان انسان است که در تک تک سلول های زنده بدن جان انسان وجود دارد.اگر در یک سلول جانی نباشد آن مرده است ، همانند موی سر.
با تصور اینکه جهان هستی همچون کالبدی می ماند که خدای متعال در همه اعضای آن حضور دارد.اینکه چگونه است ،برای انسان محدود،توصیف نامحدود امکان ندارد.کسانی که خدای نامحدود را در علی محدود تصور می کنند در اشتباه هستند.تمام هستی در قلمرو خداست.او اگر در یک جای ثابت باشد نمی تواند در همه جا باشد.
خداوند را برای نزدیکی به ذهن انسان در قرآن به نور تشبیه شده است که دیدن هر چیز بدون نور امکان ندارد.لذا حیات هر چیز بدون وجود خدا امکان ندارد.لذا گویند خدا در همه جاست.اینکه چگونه است، برای بشر ناشناخته است.

به نام خداوند روح و روان
خداوند جان و خدای جهان
نباشد جز او لایق این ندا
سر آغاز هر کار در هر زمان


ارتباط وجود و موجود

مخلوقات خداوند در ابتدا نبوده اند ولی عواملی دست به دست هم داده اند تا موجودی بوجود بیاید.مثلا یک خوشه انگور در اثر فعالیت های انسان و استفاده از آب و خاک و هوا و عوامل دیگر ایجاد شده است.
اما وجود خداوند اینگونه نیست.او ازلی و از ابتدای خلقت موجود بوده و بر همه موجودات احاطه دارد.در حقیقت خداوند وجود مطلق است و عواملی او را ایجاد نکرده اند.خود خالق هستی است.
خداوند در قرآن کریم می فرمایند من همواره با شما هست.امیر المومنین این را تفسیر می کنند.اگر تلقی ما از کنار هم بودن همانند دو شی باشد کاملا غلط است.زیرا از یک سنخیت نیستند.منظور در کنار هم بودن،مشابه قرار گرفتن روح و ماده در کنار هم است.انسان بدون روح اگر چه همه اندام در زمان حیات را دارد ولی امکان ادامه حیات و حرکت ندارد.همانطوریکه بدون نور امکان دیدن اشیا نیست،بدون روح نیز

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از نهج البلاغه(۷)
خلقت نخستین انسان

امیر المومنین می فرمایند که خداوند پس از خلق ملائکه ، انسان را خلق نمود.خداوند امر کرد چهار نوع خاک سخت،نرم،شور و حاصل خیز را با آب مخلوط شوند بطوریکه تمام خاکها مرطوب گردند. سپس به آن مخلوط خاک و آب شکل انسان داد.بعلاوه مفاصل را در آن ایجاد نمود.نهایتا سایر اجزا را اضافه کرد و شکل پدید آمده را روی زمین خشک نمود و مجسمه ای از انسان پدید آورد.سپس در آن روح دمید و اولین انسان خلق شد. همانند کوزه گری که پس از ایجاد کوزه در آن آب می ریزند.
بدیهی است که انسان های بعدی، از نطفه انسان پدید آمدند.همانطوریکه خداوند از خاک و متعاقب آن از قطره ای آب گندیده ،می تواند انسانی را خلق نماید که جانشینی او بر روی زمین را بعهده بگیرند.او می تواند در روز قیامت هم انسانها را دو مرتبه زنده کند.

ای داده شده، ز عالم ذر تو حیات
ای آمده ای ، بهر کمال و حسنات
در عالم ذر، به حق بگفتی یکتا
تا عذر نیاوری، به وحدت در ذات 

تکامل انسان
خداوند چشم و جان را به ما داده تا او را ببینیم و تنها به امور دنیوی توجه نکنیم .شما یک طفل را ببینید دوان دوان می دود ،ممکن است چند بار هم به زمین بخورد،تا به دامن مادر برسد و در آغوش او قرار گیرد.انسان ها نیز اگر بخواهند مورد لطف خدای متعال قرار گیرند باید به سوی چهارده معصوم حرکت کنند ،اگر چه در طی این راه ممکن است سختی ها نیز باشد،تا از معرفت الهی مست و سیراب شوند.
انسان ها با توجه به شرایط و محدودیت خود علم را در قالب فرضیه بیان می کنند و احتمال تغییر فرضیه با گذشت زمان وجود دارد.اما دین سخن خود را در قالب نظریه می گوید و با گذشت زمان تغییر نمی کند.امیر المومنیین نحوه خلقت انسان را شفاف و روشن بیان می کند.در صورتی که علم با شک و تردید و احتمال نحوه خلقت انسان را بیان می کند.با گذشت زمان نظریه تکامل انسان از میمون به انسان با پیدا شدن مجسمه سر انسانهای گذشته دچار خدشه قرار گرفت.
امیر المومنین می گوید بعد از اینکه جسم انسان از آب و گل شکل گرفت و برای مدتی رها شد ،آنگاه در زمان معینی خداوند در آن آب حیات بنام روح را قرار داد.از بس که روح لطیف و بی نهایت طلب و تواناست ، خداوند آن را به خود نسبت می دهد.انسان تنها موجودی است که خواسته هایش پایان پذیر نیست.با کنجکاوی و ایجاد وسیله مناسب،روزی دریا را طی می کند،روزی هوا را در می نوردد،روزی زمین را می شکافد،روزی هسته ها را متلاشی کرده و انرژی از آن خارج می کند و بطور کلی دنبال حقیقت های نا شناخته است و تلاش می کند که علل آنرا کشف کند.
انسان در عالم های گوناگون سیری ناپذیر است .خواه عالم شهوت باشد،یا قدرت و یا علم و دانش باشد.هر چه بیشتر بداند،عطش بیشتری پیدا می کند.همانند قدح است که هر چه بطرف بالا می رود وسعت بیشتری دارد،هر قدر آگاهی شما به علم زیادتر می گردد ،به موازات سوالات و مجهولات شما نیز بیشتر می گردد.
بی نهایت طلبی انسان از ویژگی های عقل است.کار علم این است که عقل را شکوفا می کند.دل جای خود را دارد.کار دین این است که دل را شکوفا می کند.این بی نهایت طلبی دل است که انسان را به عالم معنا می برد و او را یک انسان کامل می کند.هنر دین این است که این بی نهایت طلبی انسان را جهت می دهد و آنرا شکوفا می کند و موجب رشد معنوی انسان فراهم می گردد.
خداوند چنین چیزی را به جسد آدمی دمید که می تواند کوچکترین ذرات جهان را ببیند و آنرا بشکافد.همچنین دورترین نقاط جهان را ببیند و آنرا به تصویر بکشاند و صدای آنرا بشنود.
حضرت علی(ع) می فر مایند خداوند علاوه بر قدرت زیاده خواهی که تنها به انسان داده است.قدرت تخیل و حافظه و ذهن را به او داده است تا بتواند جهان هستی را در ذهن خود متصور کند و در صورت لزوم به اسرار آن پی ببرد و موجب خلاقیت خود و کشف حقایق هستی شود.انسان با بکار بردن افکار خود بر زمین و آسمان و دریا تسلط پیدا می کند.خداوند اجزایی در بدن انسان قرار داده است که در اختیار روح او قرار گیرند و می توانند موجبات رشد انسان را فراهم کند.انسان با تفکر می تواند حق را از باطل تمیز دهد.همچنین با حواس گوناگون موجب تشخیص خواص اجسام گردد.انسان ها اگر چه از نظر ظاهر بهم شباهت دارند ولی از نظر خصوصیات اخلاقی ورفتاری و گفتاری متمایزند.این جمع اضداد بطور مسالمت آمیز در کنار هم زندگی می کنند.
خداوند در انسان امزاج چهار گانه قرار داده است که با تغییرات آنها اطبای سنتی به بیماری افراد پی می ببرند.در جامعه نیز این چهار صفت وجود دارد.بعضی ها خون گرم و خوش اخلاق،بعضی ها خون سرد و بد اخلاق،بعضی ها پر جوش و پر تحرک .در مقابل بعضی ها تنبل و بی تحرک.

تجلی حق، در صفات خداست
نه در ذات و ،نه جلوه هاست
ملک می دمد ، روح رابر بشر
باذن خدا، آدمی را بقاست


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه(۵)
علل خلقت جهان هستی

در املا فردی می گوید و دیگری متن را می نویسد و هیچ نو آوری در متن نیست.اما در انشا متن از تراوشات ذهنی فرد روی کاغد پیاده می گردد.خدای متعال جهان هستی را انشا نمودند و موجودی به او املا نکرده است.
انسان ها گاهی با اندیشیدن اثری را خلق می کنند.گاهی از تجارب دیگران بهره مند و اثری را ایجاد می کنند.گاهی هم از تجمیع حرکاتی اثری حاصل می شود.گاهی ضعف ها انگیزه یک اثر نو می شود. امیر المومنین می فرمایند خداوند جهان هستی را خلق نمود بدون اینکه به آن نیاز مند باشد و علل و انگیزه های فوق مخلوق را داشته باشد.زیرا اندیشیدن در یک موضوع برای موجودی همچون انسان است که شناخت و توانایی کامل به یک مو ضوع را ندارد.
خداوند عالم به همه چیز است و هیچگونه جهلی ندارد که نیاز به اندیشیدن همانند انسان را داشته باشد.خداوند فکر آفرین است.ایجاد هستی تنها بخاطر خواست خدا بود.مقایسه علل آن همانند انسان غلط است.
در اینجاست که نقش دعا معلوم می شود.زیرا تنها خواست خداست که امکان تغییر و اصلاح امور را دارد.بشر یک وسیله برای انجام امور است.

عابدم کن ، تا بیابم ، من جهت
  لایقم  کن، تا بجویم  ، من رهت
ای خدا ،من عاجز از دیدار تو
قادرم کن ،تا بیایم  ، درگهت


جمع اضداد

خداوند باغبان جهان هستی است.گیاهان گوناگون در زمان های مختلف، در زمانی که خداوند مقرر نموده است شکوفه می کنند.
انسان ها انتظار دارند که در هر لحظه که اراده می کنند،حاجت خود را برآورده کند.اما خدای متعال در صورت صلاحدید در وقت معین آنرا مستجاب می کند.خداوند هر چیزی را در وقت خودش انجام می دهد.این انسان ها هستند که آرامش خود را بهم می ریزند بخاطر اینکه درخواست آنها فورا جامع عمل به خود نپوشاند.
نباید انتظار داشت که انسان در گذشته های دور یا آینده های دور بدنیا می آمد.خداوند حیات ما را در این زمان تعیین کرده است.انسان جمع اضداد صفات است.حیات ما تا زمانی است که آنها در کنار هم مسالمت آمیز ادامه حیات می دهند.مرگ زمانی اتفاق می افتد که این اجزا نمی توانند در کنار هم قرار گیرند.برای مثال،نقش آب و آتش که از اجزای اصلی بدن انسان است همانندگرگ و میش است.
خداوند از ترکیب آب و باد و آتش و خاک و روح ، انسان را خلق نموده است.خدا ماده و روح را که سنخیت با هم ندارد کنار هم قرار داده است.تا زمانی که روح و جسم سالم هستند،حیات هم تداوم دارد.مرگ وقتی اتفاق می افتد که جسم دیگر قادر به جذب روح را ندارد.
آب از ترکیب اکسیژن و هیدروژن که متضاد هم هستند خلق شده و نمک از ترکیب دو سم ایجاد شده است.یکی موجب نشاط و تداوم حیات و دیگری باث ایجاد طعم در غذا می گردد.خداوند از جمع اضداد مخلوقات را بوجود آورد.دو عامل مثبت و منفی موجب ایجاد خلقت می شوند.
خداوند در کلیه مخلوقات خود غرایض و صفاتی را قرار داده تا بتواند نقش و ماموریت خود را در جهان هستی انجام دهد.مثلا در اسب صفت چابکی و در الاغ صفت کودنی را قرار داده تا امکان باربری در او باشد.یا در گیاهان عامل شفای انواع بیماری ها را قرار داده است.
خداوند با توجه به رسالت و ماموریت مخلوقات ، آنها رادر بهترین حالت در اشکال گوناگون و اندازه های متفاوت با صفات و ویژگی مورد نطر خلق نموده است.

تجلی حق ،در جهان ، شد عیان
تجلی ما ،عکس ما ،هر زمان
من و عکس من، قابل ر ویت اند
تجلی حق ظاهر و خود  نهان


آگاهی خداوند

صفات خداوند در چهارده معصوم تجلی کرده است.لذا به چهارده معصوم وجه الله گفته می شود.چون انسان ها با صفات خود معرفی می شوند.ظاهرا صورت انسان نیز از چهارده قسمت تشکیل شده است.
یکی از صفات خدا خبیر بودن است.خداوند آگاه به همه چیز حتی قبل از خلقت تا انتهای خلقت هر چیزی می باشد.او آگاه به نیت های ما نیز می باشد.
چنانچه انسان مطیع اوامر الهی باشد.خداوند با توجه به آگاهی به کلیه امور به ذهن انسان مطالبی را خطور می دهد تا مانع لغزش و خطای بنده او گردد.
خداوند از نزدیکی آب و خاک سبزی بوجود می آورد تا انسانها در کنار آنها لذت ببرند.انسانها نیز با نزدیکی دلهایشان به هم موجب شادی روح و روان همدیگر می شوند.
خوشا به حال کسانی که همدم چهارده معصوم باشند و از چشمه معرفت و صفات الهی آنها بهره مند شوند.

صبر و ایمان و کمک بر ماندگان
هر سه باشد از صفات صادقان
صبر انسان در سراشیب جهان
موجب رشد و کمال  بند گان


آب حیات

امام باقر می فرمایند که خداوند کلیه اجزای هستی را از آب خلق نمود.اما این آب،با آب نوشیدنی متمایز است.امام صادق می فر مایند آن آب حیات است.همانند انسان که شروع شکل گیریش از آبی بنام نطفه است که همه اجزای بدن اگر چه به ظاهر با هم سنخیت ندارند، ایجاد می گردد.
خداوند برای ایجاد جهان هستی ، ابتدا فضاهایی را ایجاد نمود.سپس با آب خاصی که بر ما معلوم نیست ،خورشید و ماه و ستارگان و کرات و بطور کلی تمام اجزای هستی را خلق نمود.
یکی

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه(۶)
خلقت جهان


چهارده معصوم همگی همچون خورشید، منبع نور هستند و می توانند به دیگران نور دهند.یعنی هم نور هستند و هم نور می دهند.

نهج البلا غه حضرت علی (ع) نوری است که به بشریت هدیه نموده شده است.

در نگاه امیر المومنین،خداوند همانند نقاشی است که روی یک بوم با آب رنگ و قلم مو، اشکال گوناگون را نقاشی می کند.با این فرق که او بهترین نقاش است و نقاشی او به بهترین وجه ترسیم و دارای حیات هستند.

خداوند جهان هستی را نیز ابتدا با ایجاد یک فضا، همانند بوم، و سپس با آب خاصی ،همانند رنگ، وبوسیله باد ،همانند قلم مو، ایجاد نمود.سپس امر نمود که قدرت باد

برابر قدرت آب گردد تا امکان مهار تلاطم آب مقدور گردد. همچنین توسط باد نیز آب را جابجا می نمود.این آب در ظرفی از هوا قرار گرفته بود.


ما همه موجیم و او دریا بود

ما همه صفریم او یک ها بود

آب دریا کی توان در ظرف ریخت

ما همه هیچیم او یکتا بود


نگاه واقعی و نگاه مجازی

نگاه ما با نگاه امیر المومنین در توصیف جهان هستی همانند حاکمی است که در قصر خود ماندگار است و از کاخ بیرو ن نیامده و دنیایی که او متصور است بر اساس گزارش هایی است که برای او می آورند.اما امیر المومنین همانند حاکمی است که از اقامتگاه خود خارج شده و پا به جهان بیرون گذاشته است.لذا نگاه ما به دنیا مجازی است و نگاه امیر المومنین به دنیا واقعی است.لذا توصیف جهان هستی او، یک توصیف واقعی و صحیح است و نه یک توصیف ذهنی.
امیر المومنین نحوه ایجاد هستی را آنقدر با قاطعیت و شفافیت توصیف می کند که او گویی همانند کسی است که ناطر بر شکل گیری جهان هستی است و آنرا بیان می کند.
ابر های آسمانی توسط باد بهم پیوند می خورند و منجر به باران می گردد.یا توسط باد گلها گرد افشانی می گردد و شکوفا می گردند. لذا می توان گفت این نوع باد زاینده است.به امر خداوند باد دیگری خلق شد که نازاینده و عقیم است.مانند بادی که در دریامی وزد و آب را تکان می دهد که از گندیدگی و سکون آب جلو گیری کند.یا بادی که داخل بدن باعث به جریان افتادن خون در بدن می گردد.این باد محدود و همراه آب است.

زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت،صد آفرین
خداوند ،روحی به انسان دمید


خلقت آسمان

از امیر المومنین سوال شد که آسمان چگونه ایجاد شد .حضرت فرمودند از بخار آب تشکیل شده است.خداوند از کف های ایجاد شده از آب در اثر تکان شدید آب ، هفت طبقه آسمان را ایجاد نمود.این کف لایه بالایی آب است که در اثر حرارت ایجاد شده بر روی آب قرار گرفته می شود.همانند کف هایی که موقع جوشاندن شربت روی آن قرار می گیرند.
خداوند این کف ها را در فضای نامحدود بالای آب قرار داد و هفت طبقه آسمان را ایجاد نمود.خداوند پایین ترین طبقه آسمان را ثابت نگه داشتند. همانند سقفی که مانع سقوط ستارگان بر روی زمین گردد.خداوند می فرمایند:

منم خالق شمس و ماه و جهان
منم صاحب عرش و فرش خزان
دهم روزی بر آنچه روی زمین
منم باعث هستی و روح و جان


مقایسه انسانها و فرشتگان

اگر به مسیری که بخار آب که از روی دریا بلند می شود و سپس با وزیدن باد ابرها متراکم و نهایتا بصورت باران به زمین برمی گردد و موجب رشد و نمو گیاهان می شود دقت کنیم .در می یابیم که کلیه گیاهان با چند واسطه از بخار آب ایجاد می گردد.
خدایی که از بخار آب دریا می تواند گیاهان را خلق کند.همین خدا می تواند از آب خاصی همه اجزای هستی خلق کند.خداوند سربازان خود که ملائک هستند خلق نمود.اینان برخلاف انسان در آن واحد می توانند در چند جا دیده شوند.همانند خورشید که یکی است ولی در هر لحظه در سراسر جهان قابل رویت است.
فرشتگان امکان ظاهر شدن بصورت انسان را نیز دارند.که بحضور حضرت ابراهیم و یا حضرت مریم ظاهر شدند.
خداوند انسانها و حیوانات را بر روی زمین قرار داد و فرشتگان را در آسمانها قرار داد.فرشتگان انواع گوناگونی دارند.آنها همواره به عبادت مشعولند .البته نوع عبادتهایشان متفاوت است.عده ای از آنها همواره در حال سجده کردن هستند.عده ای همواره در حال رکوع هستند.عده ای هم در صفوف عبادت کنندگان هستند و نوع عبادتشان یکسان نیست.عده ای از فرشتگان هم دایم در حال ذکر و تسبیح خداوند می باشند.
فرشتگان مادی نیستند و همانند انسان خواب و خستگی در عبادت ندارند.اینان همواره پر نشاط و دچار فراموشی نمی شوند.لذا غفلت برآمده از فراموشی را ندارند.تمام موانعی که باعث می شود که انسان به نحو شایسته خدا را عبادت نکند در فرشتگان وجود ندارد.اگر انسان بتواند این موانع عبادت را از خود دور کند جایگاهی بالاتر از فرشتگان پیدا می کند.
اگر به ورزش اسب سواری دقت کنید دارای موانع گوناگون با ارتفاعات مختلف هستند.هر قدر اسب بتواند از مانع بلندتری پرش کند ، با ارزش تر است.انسان ها در مقایسه با فرشتگان اینگونه است.عبادت برای فرشتگان همانند حرکت اسب در جاده بد

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه(۸)
نقش شیطان

خداوند جوارحی به ما داد تا توسط آنها سیر الی الله کنیم.خداوند قبل از خلقت انسان به فرشتگان گفت که بنا دارم انسانی از خاک خلق کنم.شما ها پس از دمیدن روح به او که جانشین من روی زمین است سجده کنید.لازم به ذکر است که منظور از سجده کردن فرشتگان بر آدم ،داشتن حداکثر تواضع است.همانند انسان ها که برای نشان دادن حداکثر تواضع در مقابل خدای متعال به سجده می روند و سر به خاک می گذارند.
در زمان مقرر خداوند به ملائک دستور سجده و بزرگداشت آدم را اعلام نمود.همه بجز شیطان سجده کردند.آتش خشم، شیطان را فرا گرفت و امتناع از سجده بر آدم کرد.او گفت که من از آتش خلق شده ام و بر آدم که از خاک خلق شده برتری دارم.شیطان از خدا فرصت خواست.خداوند هم به او این مهلت را تا زمان معینی به او داد.
هوای نفس در انسان توسط وسوسه های شیطان شعله ور می شود.همانند ذغال که توسط باد روشن می شود.لذا هوای نفس و وسوسه های شیطانی دو چیز متمایز هستند.
خداوند شیطان را کنار انسان قرار داد تا درون انسان شفاف و روشن شود و خود را در آزمون های گوناگون خوب نشان دهد.
نقش شیطان همانند غربال است.همانطوریکه غربال آشغال را از گندم جدا می کند.شیطان نیز با وسوسه های خود ،انسان های گوناگون را تفکیک و مشخص می کند.

دل اگر رنجیده شد، کی مى توان ترمیم کرد
آدمی چون رانده شد، کی مى  شود تعلیم کرد
در جوار حق شدن، تسلیم شرط لازم است
روح و جان یاغی بود، کی می توان تسلیم کرد


سقوط انسان

هر قدر انسان پاسخ منفی به وسوسه های شیطان بدهد مقاوم تر می گردد و موجبات رشد خود را فراهم می کند.امیر المومنین می فرمایند،پس از خلقت انسان،خداوند او را در سرایی با امکانات زیاد مستقر نمود.آدم با آرامش و خوشی به زندگی و حیات دنیوی ادامه داد. خداوند به آدم در رابطه با وسوسه های شیطان هشدارهای جدی به آدم داد.
اگر به شیطان همانند کیسه بوکس نگاه شود.بوکسر با ضرباتی که به آن می زند.موجب تقویت خود و آمادگی برای آزمونی سخت برای مبارزه با حریفی مقتدر در میدان نبرد را فراهم می کند.شیطان با صورتی موجه و زیبا به انسان نزدیک می شود.سپس با وسوسه و توجیه های گوناگون انسان را مرتکب انجام خطا و گناه می کند.
شیطان علت دشمنیش با انسان بخاطر حسادت به جایگاه و مقام و موقعیت انسان در بهشت نخست بود.شیطان از همنشینی فرشتگان با آدم و تواضعشان به او حسادت می کرد.اگر چه شیطان با عدم تبعیت از دستور خداوند به خود ظلم کرد،ولی او موجب ارتقای انسانهای فرهیخته گردید.انسان حسود بجای اینکه تلاش کند خود را ارتقا دهد سعی می کند دیگران را همسطح خود کند.
شیطان با وسوسه هایی که در آدم ایجاد کرد یقین او را به شک تبدیل کرد و بین انتخاب سخن خدا و سخن شیطان دو دلی در آدم ایجاد کرد.با این کار آدم شادی و سرور را از دست داد و ترس و دلهره را برگزید.انسان در معامله با شیطان،عزت و وقار و یقین را می دهد و متقابلا ذلت و سستی و شک و ترس را بدست می آورد.
پس از تبعیت آدم از شیطان،خداوند امکان توبه را برای انسان فراهم نمود.به او نحوه ارتقا و بازگشت به خود و نحوه دوری از شیطان را آموخت.همانند انسان و طوطی،ما به طوطی سخن گفتن را یاد می دهیم و طوطی با تکرار آن سخن ،ارزش پیدا می کند و نزد صاحبش قرب و جایگاهی پیدا می کند.خداوند گفت در صورت توبه کردن امکان بازگشت به بهشت برین برای تو هست.البته با توجه به اینکه انسان از خاک است ،بهشت اولیه او در زمین بوده است.
خداوند از حق خود در آخرت با توبه می گذرد.اما از حق مردم در دنیا نمی گذرد.باید حق الناس در همین دنیا ادا و قصاص شود.اگر کسی را از عرش به فرش آوردی و آبروی کسی را به ناحق ریختی باید در همین دنیا تقاص آنرا بدهی و بی آبرو شوی.

تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
مردار خوری وبی جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد
با انس به آن،  شقی و بیمار شوی

تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از نهج البلاغه(۹)
ابلاغ رسالت

خداوند از بین فرزندان حضرت آدم ،افرادی را بر گزید و مسئولیت و رسالت ابلاغ احکام و دستورات الهی به مردم را به عهده آنها گذاشت. البته قبل از ابلاغ رسالت آنها را از نظر روحی آماده نمود. بعلاوه خداوند ظرف وجودی آنها پاک دید و لذا برای پذیرش پیامهای الهی آماده نمود.از آنها خواست که پیام الهی را بعنوان یک امانت در اختیار بگیرند و بدون هیچ کم و کاست کردن آنها به مردم انعکاس دهند و آنرا عملیاتی کنند.
سوالی که ممکن است مطرح گردد اینکه چگونه از خواهر و برادر اولیه که محرم بودند ازدواج صورت گرفت.امام سجاد می فرمایند همان کسی که زمانی حرام اعلام کرد می تواند در زمانی دیگر در شرایط خاص بلامانع بودن آنرا اعلام کند.

 اگر خواهی شوی محبوب جانان
تلاوت کن کلام و ذکر سبحان
چو توام باعمل با فهم گردد
بود راه نجات و دفع شیطان


عهد با خدا

خداوند زمانی که به انسان عقل داد از او بندگی خواست.بدون اینکه خداوند ذکر کند، یک عهد و پیمان نانوشته ای شکل گرفت. همانند وقتی که ارباب به غلامش در باغ بیلی می دهد،غیر مستقیم می گوید برو زمین را شخم بزن و از او کار می خواهد و اگر انجام ندهد مواخذه می شود.رابطه ما با خدا و عقل نیز مشابه است.خداوند به انسان عقل داده تا آنرا بکار گیرد و با تفکر به خدا پی ببرد و بندگی او را بجا آورد و از شیطان تبعیت نکند.این عهدی است که قرآن به آن اشاره دارد.
هر چیزی که انسان را از خدا جدا کند بت است.اگر انسان بجای تنها بندگی خدا، بندگی انواع بت ها را نیز بکند.او عهد شکنی با خدا کرده است.در نتیجه باید منتظر عقوبت باشد. ممکن است بت انسان پول باشد یا پست و مقام باشد.
نقش شیطان در رابطه با انسان دو چیز است.اول اینکه با حیل گوناگون انسان را از شناخت به خدا و کسب معرفت الهی دور می کند.دوم اینکه انسان را با طرح مسائل گوناگون از عبادت خدا دور می کند.
امیرالمومنین می فرماید بخاطر عهد شکنی انسان ها با خداوند و تبعیت آنها از شیاطین گوناگون ، خداوند پیامبرانی را بطور متوالی تعیین نمود تا ضمن ابلاغ پیام الهی به مردم آنها را هدایت کند تا فقط بندگی خدا را بجا آورند و از شر شیطان رهایی یابند.

دیر فهمیدم که  عصیان کرده ام در بندگی
دیر  فهمیدم  که تنها  اوست  اندر  زندگی
ای بشر تا کی اسیر این و آن و نفس خود 
دیر فهمیدم زمان طى شد و ما در بردگی


بعثت پیامبران

انسان به تن خود خیلی غره است.اما تن بدون روح زود متعفن می شود.لذا روح اصل و تن فرع است.اگر تن حرکت و طراوتی دارد به خاطر روح است.مولانا می گوید انسانها نقش تن و امیر المومنین نقش جان دارد.لذا اگر بخواهیم معرفت الهی را کسب کنیم،باید با سخنان او آشنا شویم.
فطرت انسان خدا جوی است و هر چه بوی نا خدایی دارد پس می زند.همانند شکر و روغن که اولی در آب حل می شود و دیگری روی آب معلق است و جذب آب نمی گردد.لذا انسان بدون باور به خدا افسرده می شود.لذا خداوند پیامبران را مبعوث کرد تا پیمان فطری افراد با خدای متعال را به آنها متذکر و یاد آوری کنند.
پیامبران مبعوث شدند که یاد آور شوند که انسانها دارای بالاترین مرتبه در جهان هستی هستند.لذا خود شناسی برای خدا شناسی لازم است.انسانها بخاطر عدم شناخت و ارزش خود ،خویشتن را به چیزهایی بی ارزش براحتی می فروشند.براحتی تحت تاثیر وسوسه های شیاطین گوناگون قرار می گیرند و بجای بندگی خدا،بنده هوای نفس می کنند.

اگر خواهی جمال دلربا را
اطاعت کن ولی و مصطفی را
تفکر پیشه کن با زهد و تقوا
اگر عاشق شوی بینی خدا را


هدایت عقل ها

امیر المومنین می گوید پیامبران آمدند تا بگویند چرا باید بندگی خدا کنند و فقط از او کمک و یاری بخواهند.آنها علت آمدن ورفتن به این دنیا را برای ما تبین می کنند.پیامبران حجت خدا هستند تا مردم روز قیامت نگویند عقل تنها برای شناخت و بندگی خدا کافی نبود.آنان هدایت گر عقل های انسان هستند و دارای عقل کل می باشند.انبیا آمده اند تا عقل ها را شکوفا کنند.انبیا نیامدند که جلوی تفکر و عقل را بگیرند.بنابراین یکی از رسالت پیامبران بارور کردن و شعله ور کردن عقل های انسانها می باشد.عقل انسانها همانند ذعال ها زیر خاکستر می ماند.انبیا با جابجا کردن خاکستر آنها را شعله ور می کنند.
عقل دو کار می کند.اول اینکه مجهولات را برای انسان معلوم می کند.دیگر آنکه این معلومات را کنار هم قرار می دهد و نتیجه مطلوب را بدست می آورد.انبیا می گویند که شما دنبال چه مجهولاتی بروید تا رستگار شوید. در حقیقت فکر و اندیشه انسانها را جهت می دهند.کار دیگر انبیا این است که کمک می کنند که معلومات را چگونه استفاده کنید تا به مقصد برسید.در حقیقت انبیا راهنمای عقل ها هستند.
مولانا می گوید تن انسان همانند مشک دوغ است که با چربی مخلوط است.در نگاه اول تنها دوغ دیده می شود.اما با تکان دادن مداوم کره از دوغ جدا و بالا ی دوغ قرار می گیرد.انبیا

هم برای انسانها نیز همین نقش را دارند.آنها با سخنان خود و راهنمایی های خود عقل انسانها و حقیقت آنها را به تدریج رو به کمال هدایت می کنند بطوریکه تن ها مرکب عقل ها گردند.

از وجود اقدس شمس الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
تا کند دین خدا را او به پا

تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه(۱۰)
آسمان

رشد انسان در افتادگی و تواضع در برابر اهل معرفت است.انبیا آمده اند تا چشم مردم را باز کنند برای اینکه حقایق هستی و قدرت خدا را ببیند و متعاقب آن تنها بندگی حق تعالی را انجام دهند.وقتی یک دانه گندم را در خاک می گذارند.آن شکافته می شود و با رشد و تعالی خود خوشه های گندم می دهد.انسانها نیز اگر یک قدم به خدا نزدیک شوند،و از سرچشمه معرفت الهی قطره ای بنوشند،آنگاه رشد و نمو می کنند و علاوه بر خود دیگران را نیز به فیض می رسانند.
امیر المومنین می فرمایند یکی از قدرت های خداون،ایجاد آسمان های رفیع است.در روز روشن و در شب هنگام ستارگان زیبایی خاص و نقش و نگار این سقف هستند.در حقیقت آسمان نگارخانه خداست.

خدا خالق شمس و ماه و جهان
خدا صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی بر آنچه روی زمین
خدا باعث هستی و روح و جان

حیات

امیرالمومنین می فرمابند خداوند اسباب حیات و زندگانی را برای بشر فراهم نمود.همچون آب شیرین که توسط باران به تدریج فرستاد و آنها را در زمین تا عمق محدود فرو برد و برای انسان ذخیره نمود.از قدرتهای خداوند این است که از دل آبهای شور آبهای شیرین را فرستاد تا مزارع سر سبز و موجودات امکان بهره مندی پیدا کنند.حتی شوری آب دریا ها نیز حیات بخش هستند.اوست که با توجه به شرایط گاهی آب را شیرین و گاهی شور می کند.اگر آب دریا ها همانند رودخانه ها شیرین بود ،آنگاه خطر فاسد و آلوده شدن آن حجم عظیم آب وجود داشت.چنانچه آب دریا ها متعفن می شد حیات و زندگانی انسان ها را به خطر می انداخت.آب های شور در مقابل آبهای شیرین در برابر آلودگی ها مقاوم تر هستند.لذا می توان به علم و آگاهی خداوند از بدو خلقت پی برد.
انبیا آمده اند که این نشانه های قدرت خداوند را برای مردم بازگو کنند تا انسانها به عظمت او پی ببرند و تنها بندگی خداوند را انجام دهند.
از دیگر قدرتهای خداوند شکافندگی زمین و خارج شدن گیاهان است. گیاهان بسیار ضعیف الجسه از سختی خاک بیرون می آیند.خداوند در قرآن می فرماید ما آب باران را فرستادیم و سپس زمین را شکافتیم تا گیاهان رویانده شوند.
از دیگر نشانه های خداوند،هوایی است که همه انسانها تنفس می کنند.این هوا ترکیب چند گاز است با میزان مشخص.چنانچه نسبت این گازها تغییر کند نه تنها موجب تداوم حیات نمی شود بلکه انسان را با هلاکت می رساند.
حتی آبی که عامل حیات است از ترکیب دو گاز سوزان است که با نسبت های معینی ترکیب شده اند.یکی می سوزاند و دیگری می سوزد.لذا کافی است انسان به عظمت و علم خدای متعال پی ببرد که چگونه از دو گاز سوزان عامل حیات را بوجود آورد.
اگر به هر چیزی که خدا خلق کرده است به دقت انسان نگاه کند، به قدرت و علم خدا پی می برد که چقدر به دقت و زیبایی ایجاد شده است.

دیر فهمیدم که مرگ آید بسوی هرکسی
دیرفهمیدم که رزق ما رسد حتی خسی
دیر فهمیدم  که  ایزد  ناظر  احوال ما
پس چرا هر روز و شب  دل واپسی

راهنما

همانطوریکه پرندگان بدون پر نمی توانند پرواز کنند.انسان ها نیز بدون راهنمای اولیای الهی و انبیا امکان طی کمال ندارند.همواره از بدو خلقت پیامبران و امامان و انسانهای کامل بعنوان حجت و راهنمای بشر وجود داشته است.زمین بدون حجت نمی تواند باشد.
خداوند اگر پیامبری را هم در مقطعی نفرستاد.کتاب او را به جا گذاشت تا مردم به گمراهی نیافتند.همانند پیامبران اولو العزم که از آنها کتابهایشان باقی است.
در یک زمان ممکن است چندین انسان کامل باشند.ولی همواره یک نفر امام جامعه بوده است.همانند زمان امام حسن و امام حسین که هر دو انسانهای کامل بودند.اما تا زمانی که امام حسن زنده بود ، ایشان امامت جامعه را بعهده داشتند.

نان و نمک و  فدک، غم زهرا نیست
غصب سمت و حکومت مولا نیست
گمراهی  و دوری از ولایت باشد
در مکتب او دغد غه ی دنیا نیست


سایه خدا

امیر المومنین می فرمایند،پبامبرانی که مبعوث می شدند در کتاب و گفتار خود وعده ظهور پیامبران بعدی با صفات آنها را می گفتند.در تورات حضرت موسی به یهودیان بشارت داده شده که آخرین پیامبر بنام احمد به پیامبری مبعوث می گردد.او در مکه بدنیا می آید و به مدبنه هجرت می کند.همچنین در انجیل هم اشاره دارد به آمدن آخرین پیامبر دارد.تا اینکه زمین بدون امام و پیام آور الهی نباشد.
زندگی انسان ها دو گونه است.بعضی ها رفتارشان همانند تیر اندازی کهتیر های خود را به سایه یک پرنده هوایی برای شکار آنپرتاب می کنند.عمر اینان همانند صندوق تیر است که با هر تیری که به طرف سایه پرتاب می کنند.بتدریج تیر ها تمام می شود و هر گز پرنده ای را نمی توانند شکار کنند.دسته دوم کسانی هستند که خداوند سایبان آنهاست و سایه خدا پیامبران الهی و امامان هستند.با رفتن به دنبال سایه خدا کسب معرفت می کنند و امکان پرواز و شکار هستی را پیدا می کنند.

دیر فهمیدم که دانش نیست در حمل کتاب
دیر فهمیدم زمان طى شد ومن در منجلاب
تا به کی غ

افل بمانم اندر این دنیای پست
دیر فهمیدم  که دنیا نیست چیزی جز سراب

تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
برداشتهایی از نهج البلاغه(۱۱)
بهار انسان

نقش بهار زنده کردن زمین مرده است.پیامبران نقش مشابهی در زنده کردن روح و جان انسان ها دارند.با آمدن بهار سر سبزی و بوی خوش گلها به مشام می رسد.با آمدن پیامبران هدایت انسانها از جهالت و گمراهی به سربلندی و عزت فرا می رسد.
پیامبر اسلام در سر زمینی مبعوث شد که مردمانش از نظر فرهنگ پائین بودند.حتی دختران خود را زنده به گور می کردند و زنان خود را در بازی قمار به مسابقه می گذاشتند.خداوند در آن زمان کارایی دین را نشان داد و آنها را به راه درست رهنمون ساخت.
امیر المومنین می فرمایند با مبعوث کردن آخرین پیامبر،خداوند به قولی که داده بود جامع عمل پوشاند و آخرین پیعمبر را معرفی نمود.بعلاوه پیامبران قبلی زمینه را برای آمدن آخرین پیامبر برای معرفی کامل ترین دین خدا فراهم نموده بودند.آخرین پیامبر گرامی زمانی مبعوث شد که مردمان آن زمان در گمراهی و ظلالت و جهالت بسر می بردند.
خداوند توسط نبی اکرم مردم را از جهالت و گمراهی نجات داد.

از وجود اقدس شمس الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
تا کند دین خدا را او به پا


رحلت

امیر المومنین می فرمابند خداوند پیامبر اسلام را در پایان عمر خود به سوی خود برد.خداوند چندین برابر کرامتی که پیمبر اسلام در دنیا داشت،به او عطا نمود.خداوند نخواست بیش از این روح و روان او در سختی و عذاب در دنیا باشد.لذا او را قبض روح نمود و روح او به ملکوت اعلی پیوست و به لقای حق تعالی رفت.

ای محمد، مظهر خلق خبیر
حکم حق جاری نمودی در غدیر
خلق را منجی و هادی گشته ای
صاحب حمد و مقام بی نظیر


احکام در قرآن

اشیا با ارزش دارای بدل هستند.بهترین چیز با ارزش دنیوی لذات و خوشی هاست.خداوند پیامبران را مبعوث کرد تا بهترین خوشی و لذات واقعی را معرفی کنند.تا مردم فریب لذتهای بدلی را نخورند.
امیر المومنین می فرمایند که خداوند قرآن مکتوب که رحمت الهی است توسط پیامبر گرامی برای مسلمانان نازل نمود.قرآن چیزهای حلال را از حرام متمایز ساخته است.لقمه همانند بذری است که در خاک قرار داده می شود.لذا حلال و حرام بودن آن مهم است.حاصل و نتیجه لقمه ها اندیشه هایی است که به ذهن انسان خطور می کند.پیامبر اسلام آنها را برای مردم تبیین نمود.
در قرآن انواع احکام از قبیل واجب ،مستحب،منسوخ ، مکروه خاص و عام وجود دارد.همچنین داستان هایی دارد که با تدبر در آنها موجب راهگشایی انسان می شود.همانند داستان فرعون و موسی که یکی را بخاطر اعمالش به قعر دریا می فرستد و دیگری را به پیامبری مبعوث میکند و عزت و جلال می دهد.همچنین مثالهای آموزنده دارد.ممکن است انسان با انواع حیل به چیزی برسد.اما نمی تواند از آن لذت ببرد.

 ره آورد شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
کتاب معرفت سرچشمه ی نور
که نورانی شوی از پرتوی آن


نقش چهارده معصوم

با ارزش ترین چیز در دنیا عمر انسان است.خوشا به حال کسانی که عمر خود را در اعتلای روح و روان می گذرانند و عمر گرانبها را با دلبستگی های دنیوی معامله نمی کنند.
در این کشتی پر تلاطم جهان هستی بهترین پیام کلام الهی قرآن است.انسان برای نجات کشتی حاضر است کالاهای بی ارزش را به دریا برزید تا کشتی سالم به ساحل برسد اما چیزهای گرانبها را حفظ می کند.انسانی سالم به مقصود خود می رسد که راهش قرآن و هادیش پیامبر اسلام باشد.
قرآن همانند یک فانوس خاموش است که توسط پیامبران روشن می شود و موجب روشنایی می گردد.قرآن علاوه بر محکمات دارای آیات متشابه است.که نیاز به تفسیر و معرفی منظور آن آیه است.لذا وجود پیام آوران الهی لازم است تا حقیقت آیه را بیان کنند.
بعصی از آیات الهی دربسته و خلاصه بیان شده است.مثلا نماز را بپا دارید.احادیث هستند که کلیات آیات را می شکافند و تفسیر و تعبیر می کنند.همانگونه که تنها خاک امکان شکفتن دانه و سر سبزی آنرا گیاهان را دارد .چهارده معصوم هم تنها کسانی هستند که امکان تفسیر صحیح آیات قرآن را دارند.
امیر المومنین می فرمایند آیات قرآن دو دسته هستند.یک دسته را همه باید بدانند که در عالم هیچ چیز بدون اراده خداوند نیست و گرداننده جهان هستی خداست.دسته دیگر آیات هستند که نداستن آنها موجب باز خواست نمی شود ،مثلا حقیقت روح چیست.
بعضی آیات هستند که اشاره دارد بر اعمالی در زمان خاص،همچون روزه، و عده ای
زمان خاص ندارد،چون عدالت خواهی.بعضی احکام در سنت بوده که بعدا توسط قرآن آسان تر شده و یا آیاتی بوده در قرآن که بعدا در سنت سختر شده.لذا نقش مفسرین برای بیان حقیقت در زمان های گوناگون لازم است.
در قرآن آیاتی است که چهارده معصوم مشخص کرده اند که کم آن خوب است و زیادتر آن مجاز و بسیار خوب است،همچون انفال و قرائت قرآن.

بشنو از اهل یقین و معرفت
نی زهر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و منزلت


حج

واجبات از دو طریق معرفی می شوند.آن دسته واجب

ات که خداوند در قرآن می گوید را فریضه گویند.دسته دوم واجباتی است که از طریق سنت بیان می شود.حج از جمله فریضه هاست.
امیر المومنین می فرمایند خانه خدا برای همه موجودات و حتی گیاهان خانه امن است. کسانی که برای اعمال حج به مکه می روند همانند مرغانی می مانند که با شتاب به لانه خود می روند.
انسان در تعیین زمان حج،اعمال حج و محل حج نقشی ندارد و از طرف خداوند مشخص شده است.حج یک علامت و نشانه ای از تواضع انسان در مقابل عظمت خداوند است.حقیقت حج بی خود شدن است.از خود جدا شدن است.
امیرالمومنین می فرمایند همه این توفیق را پیدا نمی کنند که به زیارت خانه خدا مشرف شوند.خداوند مهمانان خود را گلچین می کند تا صفات حیوانی را از آنها بیرون و صفات الهی را جایگزین کند.خانه خدا جایی است که پیامبران الهی در آنجا ایستاده اند و به عبادت خداوند مشعول بودند.توی انسان می خواهی پا روی جای پای آنها بگذاری.
امیر المومنین می فرمایند انسان هایی که به دور خانه خدا در زمین طواف می کنند . بطور مشابه فرشتگان به گرد عرش الهی می چرخند.حج داد و ستدی است که تکبر و خود بزرگ بینی ها داده می شود و در مقابل بندگی و توفیق عبادت و زیارت حق تعالی گرفته می شود.
پیامبران هر کدام برای امت خود از خداوند چیزی خواستند.حضرت موسی تقاضای آب و حضرت عیسی تقاصای نان ،اما حضرت محمد تقاضای مغفرت و آمرزش برای امت خود در حج نمود.پیغمبر گرامی می فرمایند که خداوند کعبه را الم و پرچم خود قرار داد تا مردم تنها زیر یک پرچم باشند.همینکه نام اسلام برده می شود، توجهات به خانه کعبه می رود.
خداوند ورود به این خانه را بر مسلمانان واجب نمود.آن هم با آدادب و اعمال خاص خود.

حج تجلی گاه روز محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است 
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

برداشتهایی از آیات قرآن
خداوند با ابزار بسیار ساده، چون آب ،باد ،هوا،نور و آتش و خاک موجب آسایش زندگانی مخلوقات را بدون هیچ چشم داشتی تامین می کند و هیچ مخلوق قادر نیست که بتواند  اینگونه همه را برای لحظه ای بهره مند سازد. 

الهی بده، بنده را، علم ودین
تحمل کنم، بی وفایی کین
کنم بندگی و اطاعت ز رب
شناسم خداوند جان آفرین

 


معجزه  قرآن

پیامبران الهی دارای معجزه بودند .ولی تنها پیامبر اسلام بود که معجزه او مکتوب بود.قرآن مجید یک ظاهر دارد و یک باطن.ظاهر آن نه شعر است و نه نثر، بلکه متنی با آهنگ است.بطوریکه معصومین هم امکان خلق مشابه آنرا ندارند.باطن قرآن تجلی کامل حق است که تفسیر انفسی آیات  آن توسط معصومین مقدور است.تفاسیر  و ترجمه های موجود، بیان ظاهر آیات است.
منظور از معجزه خلق یا انجام یک کاری است  که با تصرف در  زمان و انجام اموری که علت آن بر ما معلوم نیست ، خلق یا انجام  آنرا از حالت سیر طبیعی خارج و انجام آن تسریع می شود.

ره آورده شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
زبهر عاشقان آب حیات است
به کام مومنان شهد است فرقان


لشکر خدا

خداوند می فرمایند ،عالم هستی و تمام اعضا یش لشکر خدا هستند.ملایکه نیز از سربازان این لشکرند.برای مثال توسط عزراییل ، قبض روح از انسانها می گردد.گاه سنگ ریزه ها بر منقار پرندگان ماموریت کشتن فیل ها برای ممانعت از تخریب مسجد الحرام می شوند.حتی باد که قوم عاد را از بین برد ،از لشکریان خدا هستند.

  انسان چکیده عالم هستی است.کلیه اعضای بدن انسان سربازان لشکر الهی و گوش به فرمان خدا هستند.لذا برای شناخت خدا، شناخت عالم هستی لازم است.برای شناخت عالم، شناخت انسان لازم است.بنابرین با شناخت خود، مقدمه ای برای شناختخدا حاصل می شود.

عابدم کن ، تا بیابم ، من جهت
  لایقم  کن، تا بجویم  ، من رهت
ای خدا ،من عاجز از دیدار تو
قادرم کن ،تا بیایم  ، درگهت

 


بهشت و جهنم

خداوند در قرآن می فرمایند ، که شما را برای بهشت آفریدم.سوالی که مطرح است اینکه خصوصیات  و حقیقت بهشت چیست. کسی جز خدا نمی داند ،ولی از آنجاییکه ما در دنیای مادی زندگی می کنیم و اموری برای ما ارزشمند و لذت بخش است، لذا خداوند مواردی را برای ما بیان کرده تا با این مثال ها ذهن ما را به آن حقیقت روشن کند.هر کسی را با توجه به فهم و درکش ، باید مطالب را بیان کرد.شما اگر به کودک بگویید با درس خواندن آینده تو تامین است، او درک نمی کند،اما خوردن شکلات را حس می کند.لذا افرادی که بلوغ فکری و اهل ایمان و عمل هستند، امکان درک بعضی ازحقایق الهی را دارند.
   بطو مشابه، حقیقت جهنم هم برای انسانها مشخص نیست و خدای متعال به آن آگاه است.انسان ها با اعمال و افکار خود جلوه های از جهنم و بهشت را در دنیای مادی خود ایجاد می کنند.

. آن بهشت است، که مردم همه مشتاق ورود 
آن بهشت است،سرای همه ی قرب و شهود
شربت پاک بود در قدح و حوض برین
حوری و جوی ز شهد و عسل و عنبر و عود

 

تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۲)
عقل و عشق

نقش عقل و عشق در زندگی انسان ،همانند نقش قیچی و سوزن خیاطی دارد. عقل حسابگر ، بر اساس حساب و کتاب نظر می دهد ولی عشق ،بر اساس محبت و نزدیکی دلها نظر می دهد.قیچی نقش جدا کردن تکه های پارچه را دارد ولی سوزن نقش وصل کردن تکه ها را دارد.
چنانچه عقل و عشق با هم کار کنند و دارای هدف مشترکی در نهایت باشند ، مطلوب و سازنده است. اما تنها با بکار بردن عقل و نداشتن عشق، اگر چه بعضا ممکن است به هدف رسید، مطلوب نیست.
عقل و عشق اگر چون دو بال با هم و هماهنگ حرکت کنند،انسان زودتر و با آرامش خاطر به هدف می رسد
.برای مثال، صله رحم که باعث آرامش و متعاقبا طول عمرمی گردد.عقل می گوید هزینه بر ووقت تلف کردن است.در صورتی که دل مایل به دیدار و رفع دلتنگی است.در خصوص والدین و فرزندان هم معمولا چنین است.والدین عاشقانه و بی حساب به فرزندان خود کمک می کنند.در صورتی که فرزندان ،اگر کاری کنند با حساب و کتاب و بعضا منت است.

 اگر داری  توعقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و  حلم و بینش
چرا بی تاب و نا آرام و حیران 
توکل  کن،تو اندر کار و کوشش

دین و عشق

عشق عامل رسیدن به وصال است.با عشق می توان به محبوب خود رسید.با عقل زمینی نمی توان به وصال و لقای الهی رسید.
عشق است که تبعیت می آورد.لذا فرد عاشق به معنویات و دین مقید است.دین در حقیقت مجموعه ای از دستورالعمل هایی الهی است که مردم  را  به راه صحیح هدایت می کند.به کمک دین و عشق ، معراج الهی مقدور است.
انسان اگر بخواهد عاشق شود، ابتدا باید بنده و مطیع اوامر الهی که توسط پیام آوران الهی معین شده است و در قالب دین تدوین شده است درآید  ،  تا امکان وصال باشد.نمی توان ابتدا عاشق شد و بعد دیندار.انتهای عشق حقیقی، پیدا کردن یقین است.
عشق وسیله ای برای حل مشکلات و حل المسایل است.با عقل مشکلات را رسد و بررسی می کنی و با عشق آنرا طی می کنی.

عشق یعنی همنوا با اهل دل
در کنار دوست ماندن متصل
عشق باشد راه حق تا انتها
در رهیدن او نگردد منفصل


انسان منافق

بدترین انسان روی کره زمین شخص منافق است.منافق از کافر هم بدتر است.پیامبر گرامی در جنگ با کفار پیروز بود،چون یک طرف حق و طرف مقابل باطل بود.اما حضرت علی در جنگ ، طرف مقابلش منافق بود .لذا به ظاهر شکست می خورد و شرع مقدس  دست او را بسته بود که به حیله رو آورد.منافق روزی قرآن را بر سر نیزه ها بالا می برد و روزی پیراهن عثمان را.
انسان منافق منفعت طلب است و تهی از درون است. همانند پوست دانه است که اگر در زمین کاشته شود،نه تنها ریشه نمی دهد بلکه همرنگ و جذب زمین می شود.متقابلا انسان های مومن دانه های با مغز هستند.چنانچه در زمین قرار داده شوند ریشه پیدا می کنند و خاک را جذب می کنند.بطور کلی انسان های منافق ،جهت کسب منفعت، هر روز خود را همرنگ جماعت مقصد می کنند.

آدمی را دین و ایمان  و یقین
می کند  کامل ، وفادار و امین
آدمی را فهم و ادراک و شعور 
می برد تا عرش اعلا از زمین


دنیا و آخرت

اینکه گفته می شود دنیا مزرعه آخرت است، بدین معنی است که انسان با اعمال خود در دنیا توشه ای
برای آخرت فراهم می کند.همانند بازار فرش فروشها، در آنجا عرضه می شود ولی در کارگاه ها بافته می شود.لذا روز قیامت اعمال انسانها بررسی و ارزیابی قرار می گیرد و فرصتی برای جبران نیست.
فلسفه خلقت ما در دنیا از نظر قرآن چند چیز است.یکی آزمودن انسانهاست.دیگری عبادت خداوند است.همچنین برای رحمت و بهشت شما را آفریدم.
خداوند می خواهد با این بهانه ها ما را صاحب اراده کند و ما را وارد بهشت کند.ملایکه در بهشت هستند
ولی خداوند گفت به آدم سجده کنید.چون روح خدایی در اوست و مخلوقات با اراده نسبت به مخلوقات بی اراده قابل قیاس نیست.

بهشت فاسقان در این جهان است

بهشت زاهدان در لا مکان است

بهشت عاشقان اندر دو عالم

بهشت و دوزخ ما در نهان است

 

 

بندگی و آزادی

بندگی خدا در مقابل آزادی نیست،بلکه در مقابل بندگی دنیاست.با بندگی خدا از بندگی دنیا و اسارت شهوات گو ناگون انسان آزاد می گردد.بنده حتی  آزادی هم اسارت است. انسان رها، اسیر هوای نفس می گردد و تا مرز هلاکت پیش می رود.چون هر چه بدست می آورد ، باز بیشتر می خواهد.
  بندگی خدا موجب آزادی و بندگی دنیا باعث اسارت است.عقل سلیم حکم می کند ، که اگر بنده دنیا شدی،بنده هزاران شخص و چیز می گردی که هر دم تو را به سمتی می کشند و اراده و اختیار از تو گرفته می شود.در صورتی که بندگی خدا ، فقط تو را به یک سمت هدایت می کند و آن فلاح و رستگاری.لذا در مقایسه بین آنها، فرد عاقل بندگی خدا که در حقیقت آزادی واقعی اوست،انتخاب می کند.

چو در خون غوطه ور گردید مولا
از این دنیا رها و گشت والا
ندای فزت رب الکعبه سر داد
برآمد ناله اش تا عرش بالا

 


خلقت انسان

اگر به نقش آب در زندگی موجودات دقت کنید، به عظمت حق تعالی پی می بریم. با قطره

و دانه ی همه خصوصیات انسانی لقمه ایست که می خورید . چنانچه لقمه پاک و از کسب حلال باشد، آنگاه دارای فرزندان صالح ودارای اخلاق خوب انسان  می شود. همانند گیاهی که در آب و هوای پاک و زمین مناسب و آب تمیز بهره می برد، محصولی خوب تولید می کند ،قطعا از گیاهی که در محیط آلوده رشد و نمو کرده است متمایز است.
  لذا اگر انسانها بخواهند لذت دنیا و آخرت را داشته باشند و در آرامش و آسایش زندگی کنند ، باید در خوردن دقت کنند.اگر این درست شد همه اعضا تحت فرمان عقل قرار می گیرد و انسان دچار گناه و معصیت و خطا نمی گردد.
  ریشه تمام بدبختی ها ، در عدم تبعیت از اوامر الهی است.بالاخص کسب روزی شبهه ناک و حرام و متعاقب آن رشد انسان با لقمه ی ناپاک است.عده ای
متاسفانه خوردن و بردن حق الناس را زرنگی می دانند، غافل از اینکه با این کار خود و آینده فرزندان خود را به خطر می اندازد.

چرا حرص دنیا تو را کور کرد
تو را از عبادت بسی دور کرد
‌چرا غصه و غم خوری ای بشر
خدا رزق و روزی تو جور  کرد

 


حرص و طمع

خداوند در سخنی که به آدم می گوید که از همه میوه جات بهشتی بخور ، بجز میوه یک درخت خاص ، می خواهد ثابت کند که انسان ها حریص هستند و چنانچه از اوامر الهی اطاعت نکنند محروم از بهشت و موهبت های الهی آن می گردند.
   لذا تنها راه خوشبختی انسان ، با توجه به وجود هوای نفس ، اطاعت از خداست که نحوه و چگونگی آن در دین اسلام که کامل ترین ادیان الهی است، آمده است.لذا اگر کسی بخواهد به بهشت جاودان برود ، باید تسلیم اوامر الهی باشد تا ظرف وجودیش
از نعمات الهی پر گردد.
غرایض انسان در زمینه های گوناگون بی پایان است.همانند یک سراب می ماند و تا خود را به هلاکت نرساند ، تلاش او جهت کسب هدف پایان نمی یابد.در صورتی که خداوند این غرایض را که نیاز تداوم حیات بشر است ،در انسان قرار داده است. لذا باید در استفاده آن مراعات و دقت شود.

روح من سرکش و فرمانبر میل و هوس است
منم آن بنده شیطان که اسیر قفس است
چه کنم تا که شوم دور ز نفس و دل خود
هر چه آورد سرم مستی و کار عبث  است


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۳)
داستان حضرت نوح

زمانی که حضرت نوح داشت یک کشتی در خشکی برای همراهان خود به فرمان الهی می ساخت .عده ای او را مسخره می کردند که آب کجا بود که این کشتی را می سازی.اما نوح به خدا ایمان و اعتقاد داشت ، لذا پیام خدا را عملی ساخت و از اینکه کافران چه می گویند اعتنایی نداشت.تا اینکه وقت موعود فرا رسید ، و اهل ایمان از غرق شدن نجات یافتند.
  انسان ها باید ایمان و اعتقادات خود را در عمل بیان و پیاده کنند و از یاوه گویان دلهره و ترس نداشته باشند.زیرا وعده الهی در رستگاری حتمی است.کسانی که نماز را بپا می دارند و احکام اسلام را که دستورالعمل آدم شدن است را اجرا و ایمان دارند ،قطعا رستگار خواهند شد.

 ایمان به خدا امید ما گشت
دین حافظ ما زهر خطا گشت
حرص و حسد وغرور فرجام
نابودی دین شد  و بلا گشت


بهشت جاودان

اگر به عالم طبیعت دقت کنیم، خداوند نیاز های انسان را برای زندگی در این عالم فراهم کرده است.اما بعضی از اجزا بدن وجود دارد که امکان ایجاد در این عالم نیست و باید در عالم رحم شکل بگیرد.اگر چه در آن عالم نیازی به چشم و دست و پا نبود.
   دنیای مادی نسبت به دنیای آخرت، نیز اینگونه است.بسیاری از عبادت های ما ، نیاز های اولیه زندگانی در بهشت جاودان است .اگر چه ممکن است در این دنیا مورد نیاز ما نباشد .همانند نماز و روزه و الی آخر،.اگر چه در ارتقای روح و آرامش ما موثر و لازم است.برای مثال،حفظ مغز گردو بهره بردن از آن توسط پوسته آن است.
  بطور مشابه کسانی که در دنیای مادی پیروی از هوای نفس و مرتکب ظلم و جنایت می شوند، وسایل آتش و هیزم آخرت و جهنم را فراهم می کنند.اینکه چگونه و به چه طریق ، در اختیار حق تعالی است.
بهترین اعمال ما،دانی که چیست
جز عبادت نزد حق،چیزی که نیست
این عبادت ها همه سازندگی است
چون برای خالق عقل است و زیست

 


ظاهر و باطن عبادات

خداوند در قرآن می فرمایند ،ما انسان ها را برای عبادت خلق کردیم.سوالی که مطرح است اینکه عبادت چیست و چه ضرورتی به انجام دارد.عبادت یک ظاهر دارد که در احکام الهی آمده وبرای  انسان ها همانند نردبان است که جهت کسب ارتقا و تقوای الهی باید انجام دهند.
  عبادات دارای باطنی هستند، همانطوریکه عبادات ظاهری در دنیا موجب رشد انسان می شود.ثمره ای آنها در آخرت دیده می شود.در حقیقت باطن عبادات
در بهشت خود نمایی و نردبان ترقی و نیاز انسان است.انسان ها با مشاهده بهشت، هر چه را می بینند گویند ما آنرا در دنیا انجام دادیم و باعث لذت و  رشد  معنوی در بهشت می گردد.اینکه چگونه و چطور ،آن را خدا می داند.
برای مثال، در دنیای مجازی، مطالب و تصاویری قابل مشاهده است که در دنیای مادی قبلا بیان و یا به تصویر کشیده شده باشند.

از بهر بهشت، کی کنم سوز و گداز
از بهر خدا، من روم  سوی  نماز
از بهر بهشت ، یا که  از دوزخ گرم
هر گز نکنم، عبادت و راز و نیاز

 


میوه های بهشتی

خداوند می فرمایند ، ما برای شما همسرانی پاک قرار می دهیم که از هر گونه آلودگی پاک و منزه هستند.بعلاوه میوه های به ظاهر یکسان ولی با طعم های گوناگون قرار می دهیم بطوریکه دو میوه یکسان نمی باشد و هیچگونه خرابی و نارسیدگی در آنها نیست.
  در دنیا هم انسان ها به ظاهر یکسان هستند ولی از نظر باطن دارای صفات گوناگون هستند،بطوریکه هیچ دو انسانی یکسان نمی باشند.تمایز انسانها به تقوا و علم آنهاست.مگر نه از نظر ظاهر دارای اجزای مشابه می باشند.

الهی به خون شهیدان  قسم
تو لطفی عطا کن، برین نفس هم
نما راه تقوا و دین بر بشر
نگردند گمره در این پیچ و خم

 

 

ویژگی فاسقان

فاسقان به کسانی گفته می شود که پس از عهد و پیمان الهی ، آنرا شکستند.همانند هسته خرما که از خرما جدا شود.در اینصورت همجواری شیرین و جایگاه با ارزش خود را از دست می دهد.
اینان از فرمان الهی و دستورات پیامبران و اولیای الهی سر پیچی می کنند. در حقیقت از عقل خود که وسیله ای برای کشف حقایق هستی است ، تبعیت نمی کنند و پیرو هوای نفس خود هستند.اینان عقل خود که پیامبردرونی انسان است و خدا در اختیار انسان قرار داده تا استفاده کند ، آنرا بکار نمی برند. .خداوند می توانست همانند حیوانات که فاقد عقل هستند ، بشر را بدون عقل خلق کند.لذا بطور غیر مستقیم خدوند با در اختیار قرار دادن عقل ،نوعی با انسان پیمان بسته است.عدم بکار گیری عقل ، و به تبع آن اطاعت از وحی نوعی فسق انجام شده است.
  انسان فاسق از نظر قرآن کسی است که از فرمان الهی که توسط پیامبران ابلاغ شده است سر پیچی می کند.البته میزان فسق کم و زیاد دارد.

 اگر داری  توعقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و  حلم و بینش
چرا بی تاب و نا آرام و حیران 
توکل  کن،تو اندر کار و کوشش

 


صله ی رحم

منظور از صله ی رحم ،رسیدگی به اقوام و نزدیکان است ،یعنی رفع مشکلات آنها چه تلفنی ،چه زبانی، چه معنوی وچه مالی وچه دیداری است.بطوریکه حرمت

م اسلام در همه جهات باشیم.

   اگر بخواهیم اسلام واقعی پیاده گردد و مردم آنرا بپذیرند و اجرا کنند ، باید مدعیان ارایه اسلام خود ابتدا در عمل و بیان اسلام را پیاده کنند.الگو پذیری بهترین روش تبلیغ است.مردم هر جامعه، از بزرگان آن جامعه الگو می گیرند.لذا صاحبان علم و دین و سیاست و معرفت ، باید مراقب گفتار و رفتار خود باشند تا خدای ناکرده به اسلام با نام اسلام ضربه نزنند.

دانی که چرا ،ز دین گریزان شده اند
از ما دو سخن ،از این و آن یافته اند
گفتار و عمل دو گانه و بی مبناست
با مکر و دغل دین دگر  ساخته اند

 


کتمان حق و ظهور باطل

خداوند به قوم بنی اسراییل می فرماید ،شما که می دانید حق چیست ، چرا آنرا کتمان می کنید. بدیهی است با کتمان و پوشا ندن حق ،باطل خود نمایی و ظهور پیدا می کند. 
  خداوند با حق است و از حق حمایت می کند.حق نام خدا را با خود دارد.لذا اگر چیزی را درست و حق تشخیص دادیم ،آنرا بپذیریم تا حق پرستی و درستگویی رواج پیدا کند.
  ممکن است انسان نسبت به مسئله ای آگاهی نداشته باشد که آن حق است یا باطل.این حکمش متمایز است از وقتی انسان به موضوعی شناخت دارد و می داند کدام حق و کدام باطل است. متاسفانه شهادت دادن ،به خاطر کسب مال دنیا یا دوستی، بعضا شاهد هستیم.لذا در امر قضاوت باید بسیار دقت و مراقبت کرد و بر اساس ظواهر و بدون پی بردن به واقعیت های ماجرا شهادت و قضاوت و حمایت بی جا نکنیم.در اموری که آشنا نیستیم و آگاهی نداریم ،از اهل تقوا و صاحب آگاهی در آن موضوع مشورت و سپس تصمیم گیری کنیم.

تو با مردم مومن و راستگو
که دارند ایمان به یزدان بگو
ببخشا به مردم تو انفال را
بجز حرف حق،چیز دیگرمگو

 


علم و عمل

گاهی  چشم اعمال و رفتار فردی را می بیند و تحت تاثیر او قرار می گیرد.از آنجایکه با دیدن یقین پیدا می کند  ، لذا اثر بخش است.گاهی همین کار توسط کسی گفته می شود.اگر او عامل به عمل باشد ، باز تا حدی اثر بخش است. اما گاهی گوینده ما را به کاری دعوت می کند که خود عامل نیست.گویند اگر کودکی هم حرفی خوب و مفید زد ، تو استفاده کن. همانند قنادی که قند می فروشد ولی خود نمی خورد ولی می تواند چای ما را شیرین و قابل خوردن کند. یا شمعی که با سوختنش به دیگران نور می دهد ،اگر چه در نهایت منجر به نابودی شمع میگردد.
  لذا توصیه می شود ،که برای اثر بخشی بیشتر  امر به معروف و نهی از منکر ،بهتر است انسان خود عامل باشد.

 دانی که چه چیز تا قیامت با توست
اعمال مفید تا نهایت با توست
علمی که شود چراغ و شمع دگران
با دادن سود بی نهایت با توست


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

و عزت آنها حفظ شود.
   صله ی رحم باعث طول عمر و افزایش ثروت می شود.همانند ذغال های روشن می ماند که اگر جدا از هم باشند ،انرژی کمتری ایجاد کرده و زود خاموش می شوند. در صورتی که با تجمیع آنها ،علاوه بر حرارت زیادتر ،دیر تر هم خاموش می گردد.
  خداوند انسان را بطور اجتماعی خلق نموده است.لذا نیاز انسان ها به یکدیگر چه از جهت مادی و چه از نظر  معنوی ، برای ایجاد آرامش و آسایش روحی لازم است.

 کاخ و ویلا   کی دهد ، آرامش روح و روان
مال و ثروت کی شود، خوشبختی پیر و جوان
 می دهد آسایش و لذت به ظاهر مر تو را
 رو به دنبال کمال و معرفت  در هر زمان

 


حیات و ممات

سوالی که مطرح می شود اینکه انسانها چگونه ایجاد شده اند. اگر بگویید از والدین، با تسلسل باید ابتدایی داشته باشد.بنابراین این سوال مطرح است، که اولین انسان چگونه ایجاد شد.اگر بگویی خود به خود ، که این استدلال را هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد. اگر بگویی آب و خاک و باد مخلوط شدند و انسان اولیه را خلق کردند، باز عقل سلیم نمی پذیرد.
خداوند می فرماید، شما مرده بودید،چون خاک، شما را زنده کردم. اینکه چگونه زنده می کند، خدا می داند.سپس می میرانم ، ودر زمان مقرر شما را زنده می کنم.
در هر صورت کسی که ما را زنده و جان می دهد ،را خداگوییم.بعلاوه مرگ انتقال از عالمی به عالم دیگر است.انسان در گردشی که در عوالم گوناگون دارد، در حال سیر و تکامل است تا به بهشت موعود برسد.
   مرگ در عالم رحم،شروع حیات در عالم طبیعت است. بعلاوه مرگ در عالم طبیعت، شروع حیات در عالم برزخ است.انسان ها بامرگ در عالم مادی، درحقیقت لباس مادی را در خاک می گذارند و لباس لطیفی متناسب با عالم برزخ می پوشانند.

دانی که هر آنکه  می رود پیر نگردد
دانی که زمین ز خوردنت سیر نگردد
تا جسم من و جسم تو در خاک نهادند
گر جان به تنت هست، بدان دیر نگردد

 

جانشین خدا

پادشاهان بر روی زمین به دلایل گوناگون، ازجمله ناتوانی در انجام همه امور و یا انجام امور در زمان غیبت و یا انجام امور پس از مرگ خود ، فردی را بعنوان جانشین انتخاب می کنند.
   اما خداوند به همه امور عالم و همواره زنده و همیشه حاضر است.و ملایکه گفت که روی زمین جانشین قرار می دهم.
    شما اگر به دکل های مخابرات توجه کنید ، نقش آنها گیرنده امواج و ارسال آنها به گیرنده های کوچک است.پیامبران الهی به خاطر دل پاک ،همچون آینه های براق و شفاف، حقایق هستی جهان و معارف الهی را جذب و به مردم منعکس می کنند.
    لذا علت قرار دادن جانشین در روی زمین ، بخاطر عدم آمادگی مردم در انعکاس معارف الهی است و نه بخاطر عجز و ناتوانی خداوند متعال.

مکن تکیه بر عالم زور و زر
فریبنده است گردش چرخ دهر
تو رامی گذارند در خاک و قبر
تو  در فکر مالی و کاخ و گوهر

 


مقایسه 

یکی از مسایلی که باعث سقوط انسان می گردد مقایسه افراد با یکدیگر است.زمانی که خداوند آدم را خلق نمود، ملایکه به خدا اعتراض کردند که می خواهید در زمین خون ریزی شود.خداوند به ملایکه روح ملکوتی  پیامبرانی که ازسلسله آدم بدنیا می آیند را معرفی کرد .آنها به خطای خود پی بردند. این زمانی اتفاق افتاد که آنها پشیمان از گفته خود شدند.
   اگر انسان ها بخواهند ظرف وجودیشان از معارف الهی پر  و بر صفحه دلشان کلام خدا نوشته و قابل بیان و خواندن باشد.باید ظرف وجودی خود را از هوای نفسانی خالی کنند، تا امکان پر شدن داشته باشد.
  رحمت الهی همانند باران در حال باریدن است. باید ظرف خود  را در زیر باران و خالی و بزرگ کرد تا امکان حداکثر بهره برداری مقدور گردد.

معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند

 

 

خود برتر بینی

ملایکه پس از شناخت آدم و متعاقب آن پشیمان از اعتراض خود به فرمان خدا بجز شیطان بر آدم سجده کردند.اینکه شیطان از ملایکه یا جن بود اختلاف هست.شیطان برای مدت طولانی خدا را  عبادت می کرد ولی بخاطر خود برتربینی که از ابتدای خلقت خود داشت بالاخره ماهیت خود را با سجده نکردن نشان داد.البته اینکه نحوه سجده چگونه بوده است ، بر ما معلوم نیست.
در دنیای مادی هم افراد نیت و ماهیت خود را در شرایط گوناگون بالاخره نشان می دهند.خوشا به حال کسانی که درون آنها جز پاکی و صداقت و راستی ،چیز دیگری نیست.
  خداوند می فرمایند ما انسان ها را برای امتحان و آزمایش آفریدیم.خوشا به حال کسانی که در امتحان الهی ،همانند پیامبران، در این امتحان مورد قبول درگاه الهی شدند.

از قدرت حق جن و ملک حیران اند
با اذن خدا هردو جهان ویران اند
مغرور مشو که زندگی چند روز است
در طوف حرم شاه و گدا یکسان اند

 


غذای پاک 
ئ
خداوند به آدم در بهشت گفت که از گندم نخور و نزدیک به آن مشو ، ولی با خوردن گندم و به خاطر عدم اطاعت از دستور خداوند از بهشت خارج شد. البته در این بهشت شیطان هم بود.اما در بهشت جاودان ، شیطان جایی ندارد.
  ریشه

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۴)
ستارلعیوب

خداوند متعال ستار العروب است ، مگر زمانی که ما عیوب دیگران را عیان و ابراز کنیم. نشانه ی اینکه خدا می خواهد عیوب ما را بپوشاند ، آنست که اگر عیب دیگران را دیدیم ،چشم پوشی و باز گویی نکنیم. در غیر اینصورت بدانیم که عیب ما  ظاهر و آشکار می گردد.
همچنین نشا نه اینکه خدا می خواهد دست ما را بگیرد و آگاهی دهد،ناله و زاری و درد ما است .پایان هر اشکی ، شادی است.شما طفل راببینید ،با گریه ابراز نیاز به شیر و غذا می کند.مادر او را سیر می کند . در این حالت کودک شاد و خندان می شود.
اشک و اظهار عجز در مقابل عظمت و شکر گذاری از خدای متعال ، موجب رشد و موهبت های الهی می گردد.
  انسان اگر اشک بخواهد ، باید به مستمندان و بیچارگان کمک کند تا خدای متعال نیز او را یاری کند.خداوند به کسی رحم مکند که او اهل رحم به ضعیفان و نیازمندان باشد.

عشق یعنی دیدن یار و لقا
عشق جویی در ولی و مقتدا
عشق دانی گنج رحمت گنج جود
شد تجلی عشق حق  در کربلا

 


 توبه

خداوند متعال دریای رحمت است و ما جویی آلوده
از گناهان هستیم. چنانچه به دریا ریخته شویم ،اولا مورد پذیرش قرار می گیریم، بعلاوه پاک می گردیم و همچنین امکان برگشت ما به دریا وجود دارد.لذا توصیه شده که توبه کنید ، خداوند توبه شما را می پذیرد.رابطه ما با خدا همانند درخت و میوه آن نیست که اگر جدا شد ، امکان برگشت به درخت را نداشته باشد.انسان نزد خداوند بسیار با ارزش است.لذا وقتی آدم آن خطا را مر تکب شد ، گویی با ارزشترین مخلوق بهشتی مرتکب آن خطا شده است.
رابطه ما با خدا یک تناظر دوسویی نیست.اگر یک قدم به طرف خدا رویم او چندین قدم به ما نزدیک می شود.لذا رابطه ای یک به چند است.

ای اهل گناه و معصیت توبه کنید
ای اهل ثنا و معرفت ناله کنید
ای اهل سلوک و منزلت دریابید
ای اهل دعا و مغفرت لاوه کنید

 


ترس و غم

غم و ترس گاهی خوب و گاهی بد است.اگر انسان از هوای نفس بترسد که نکند او ما را از راه مستقیم دور کند و تلاش و مراقبت کنیم که شیطان هوس ما را فریب ندهد ، آن ترس خوب است . اما ترس از دنیا و نگرانی از آینده و چیزهای بی ارزش ، بد است.

همینطور غم و غصه بعضا خوب و بعضا بد است.  فرصت هایی چون قدرت و ثروت و جوانی را جهت خدمت از دست دادم ، و فرصت  استفاده جهت گره گشایی به مردم را از دست دادم، این نوع غصه ها خوب است. اما غم و غصه از نداشته ها ،خوب نیست ، که چرا خواسته های من برآورده نشد.
خداوند می فرمایند ،اگر می خواهیدغم و ترس مفید داشته باشید ، راه ما را در پیش گیرید .سعی کنید بنده خدا و تسلیم اوامر الهی باشید تا دچار غم و خطای بیهوده نگردید.
افسردگی ریشه در غم و غصه دارد واضطراب ریشه در ترس دارد.  قرار بود انسان در ابتدا در زمین باشد ، ولی مدتی در بهشت بود تا درس هایی از عاقبت عدم تبعیت از خدا و تبعیت از هوای نفس را ببیند.
خداوند با توجه به شناخت انسان ، بهترین هدایتگر می باشد.لذا تنها راه نجات آدمی ، تبعیت از اوامر الهی که خالق انسان می باشد.

دیر فهمیدم که  عصیان کرده ام در بندگی
دیر  فهمیدم  که تنها  اوست  اندر  زندگی
ای بشر تا کی اسیر این و آن و نفس خود 
دیر فهمیدم زمان طى شد و ما در بردگی

 


غربالگری

انسان در سخن گفتن و انجام هر کاری ، باید ابتدا غربالگری کند.سخنان نرم و لطیف که موجب شادی و مفید و سازنده است ،با بیان زیبا و خوب بگوید.همچنین از گفتن سخنان ناراحت کننده و دل آزار پرهیز کند.همانند لایه اوزون که خداوند برای جلوگیری از تشعشعات مضرر آنرا قرار داده تا نور مفید به زمین برسد. متاسفانه بشر با سوراخ کردن آن موجب ضرر و زیان خود و دیگران می گردد.
   انسان فهیم و دانا قبل از انجام هر کاری ، در خصوص نحوه انجام  و پایان آن فکر و در صورت تایید عقل و صلاح آنرا به زبان جاری و یا عملی می کند.بر عکس فرد نادان اول کاردلخواه را انجام و سپس فکر می کند.بدیهی است ، پشیمانی در آن موقع بی فایده است.زبان پرده ای است ، که باید مانع انعکاس نیات زشت و پلید آدمی باشد.

هر کسی دردی به ما افزود و رفت
غم درون دل فزون بنمود و رفت
 ای رفیقان تا به کی ظلم و ستم
هر کسی زخم زبانی زد و رفت

 


مخلوط شدن حق و باطل

خداوند به قوم بنی اسراییل می فرماید حق را با باطل مخلوط نکنید. این تلنگری به ما هم هست . اگر می خواهید حق خودش را نشان دهد و همه حق گرا شوند، آنرا با ناحق مخلوط نکنیم. برای مثال ،گلاب خوشبو و فاضلاب بد بو است.اگر این دو را مخلوط کردید ، بوی غالب فاضلاب است و بوی گلاب محو می شود.
  در مسایل اجتماعی احکام اسلام حق و راهگشا  برای انسان و لازم و مفید است. متاسفانه وقتی افرادی به نام اسلام کارهایی انجام می دهند که خلاف شرع و عرف و قانون است.لذا عوام از اسلام زده می شوند.اگرمی خواهیم مردم نماز خوان و حجاب را رعایت کنند و دین گریز نباشند ، باید ابتدا خودمان عامل به احکا

و رازی را ز خلقت
ندارم جز خدا، ورد زبانم
زبانی ده که گویم شکر نعمت


شکافندگی

خداوند متعال با شکافتن دانه در زمین موجب جوانه زدن دانه و ادامه حیات در طبیعت است. همانند خیاطی که با تکه تکه کردن پارچه ، باعث ایجاد خلعتی می شود و به پار چه ارزش می دهد.
  انسان نیز با جذب دو سلول نر و ماده ،در حقیقت شکافتن  سلول ماده و ورود سلول نر در آن ، یک انسان با گذشت زمان خلق و تکامل پیدا می کند.
  گاهی اوقات خداوند ، از شکافندگی برای نابودی استفاده می کند.همانند شکافتن زمین و دفن قارون و اموال واطرافیانش ،یا شکافتن دریا و دفن لشکریان فرعون.
  اگر به داستان حضرت یوسف دقت کنید، خداوند درهای بسته را شکافت و یوسف را از تهمت نجات داد.یاحضرت موسی و همراهان را با شکافتن آب و ایجاد خشکی بین دو کوه آب نجات داد.
   خداوند با معرفی این حقایق در قرآن کریم می خواهد به ما بگوید که اگر تقوای الهی و بندگی خدا را انجام دهید ، در اینصورت درها را به روی شما باز می کنم و هرگز به در بسته نمی خورید .حتی اگر کسی بخواهد درها را روی شما ببندد ما آنرا باز می کنیم. 

ناجی یوسف تویی ،در قعر چاه
عزت و شوکت دهی با عز وجاه
تو خدایی می کنی و، ما گرفتار هوا 
مى شود یوسف، عزیز مصر و شاه


چله نشینی

خداوند به حضرت موسی گفت به کوه طور برو و چهل شبانه روز به عبادت بپرداز .همچنین به حضرت محمد فرمود چهل شبانه روز به غار حرا برو و به عبادت بپرداز.تا آمادگی روحی اقدام بزرگی را پیدا کنید.
   چله نشینی به معنای عزلت و کناره گیری از جامعه نیست ، بلکه تلاش برای ترک گناه و آمادگی روحی در چهل شبانه روز است.حداقل نتیجه آن تزکیه نفس و ارتقای روحی انسان است.
چله گیری در حقیقت یک کار عرفانی و سلوکی است و مبنای سلوک در اسلام بر این است که انسان از خودش بگذرد و به حق بپردازد.
   برای تبدیل یک صفت بد به صفت خوب، اگر چهل روز تلاش شود و بعد صفات دیگر و همین طور عادت ها را یکی یکی جایگزین کنیم و به تدریج سعی کنیم خود را از رذایل تخلیه و به فضایل بیاراییم.این روش ما را قادر می سازد که مراحل سیر و سلوک رابه راحتی طی کنیم. نفس ابتدا مقاومت می کند ولی با تداوم آن کار تسلیم می گردد.

معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند


هوای نفس

 دل انسان می تواند بسیار نرم و یا بسیار سخت باشد.اصطلاحا چنین دلی  را دل نازک یا دل سنگ گویند. منظور این است که اگر انسان خاکی و متواضع شد ، دراینصورت انواع صفات الهی در او تجلی و خودنمایی می کند و در مزرعه دلش انواع گل ها با رنگ و بو های گوناگون سبز می شود.اما اگر مزرعه دل او سنگ بود ، هیچ گیاهی جز خار در دل سنگ نمی تواند رشد کند.در این حالت است که انسان بی رحم ، و ظلم بر خود و دیگران می کند.
    هوای نفس همانند گرد و خاک و طوفانی می ماند که در مقابل انسان قرار می گیرد و اجازه حرکت نمی دهد ، اگ چه دارای چشم هست.تنها راه برای حرکت در مقابل طوفان نفس ، سرکوب و کشتن و ازبین بردن هوای نفس می باشد.
   برای مثال، اگر کسی  به شما اهانت نمود و شما سکوت کردی و پاسخ او راندادی.اگر چه در ظاهر تحقیر شده ای ولی  در حقیقت روح و نفس تو قوی شد و دشنام دهنده دچار عذاب روحی می شود ولی شما با گذشت خود روح خود را تقویت و آماده جهادی بزرگ می کنی.

مستی ما مستی انگور نیست
لحظه ای در خود شدن منظور نیست
مستی ما بی خود از خود گشتن است
  شوق جنت رفتن و یا حور نیست


عفو و گذشت

خداوند  تنها چیزی را که نمی بخشد ، نا امیدی انسان ها ست و اینکه فرد تصور کند که آنقدر گناهانش زیاد است که امکان عفو و گذشت توسط خدای متعال نیست. نا امیدی در حقیقت نوعی عدم باور و ایمان به خدا در بزرگی و بخشندگی است.
   خداوند بخشنده و مهربان است و اگر مصیبتی به انسان وارد می شود ، برای بیداری اوست. همانند انسان خواب که او را بیدار می کنند که به کارهای خود بپردازد.اگر انسان با تلنگرهایی که بعضا از طرف خدا به انسان ها زده می شود ، صرفا برای بیداری او و کسب معرفت است.همینکه بیدار شد و راه صحیح را شروع به طی نمودن کرد ، او را نیز همراهی می کند.
  برای مثال، برای تمیز کردن فرش ،آنرا با چوب دستی که به آن می زنند، گرد و غبار را از فرش خارج می شود.در ظاهر به فرش چوب زده می شود.اما چشم حقیقت بین می فهمد که برای دوری گرد و غبار از بدنه فرش و تمیزی فرش است.لذا با بعضی از اتفاقات ،خداوند می خواهد ما را از کج رفتن آگاه و به صراط مستقیم برگرداند.

ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم  و دو گوش و بصری
راه کج،کی برساند،من و تو،در بر دوست
راه حق جو، که نوید است و امید بشری


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۵)

اندیشه در قرآن

اگر به آیات قرآن دقت و تدبر شود ، در می یابیم که ارتباطی بین بعضی از آیات وجود دارد که همدیگر را کامل می کنند. با کنار هم قرار دادن آنها مطلبی بیان و آشکار می گردد. همانند قطعات خانه سازی ، که قطعات بهم ریخته است . لذا با تفکر و اندیشیدن امکان ساخت خانه یا وسیله ای مقدور می گردد.
  علامه طباطبایی با استفاده از آیات دیگر ، تفسیری بر آیات قرآن نوشت.
.خداوند می فر ماید شما حرکت کنید ، من شما را یاری می کنم .همانند طفلی که ابتدا راه رفتن را یاد گرفته و بعد از کمی راه رفتن از والدین کمک می خواهد تا او را بغل کنند تا به مقصد برسد ولی طفل شیر خوار اگر کمکش هم والدین کنند ، باز قادر به حرکت نیست.لذا ولی می خواهد بجای یاری.انسان های با معرفت زود متوجه می شوند که ولی می خواهند تا به سر منزل مقصود برسند.

ای که هستی همه چیز و ما هیچ
ما گرفتار رهی پیچا پیچ
می کنم ناله و خواهم مددی
نفس  دون مانع قرب و پا پیچ

 


ظاهر و باطن نماز

اعمال و اذکار و حرکاتی که در نماز های یومیه انجام می گردد ، ظاهر نماز است. ولی این ظاهر باید ما را به باطن نماز ببرد تا نجات بخش باشد.
   خداوند می گوید نمازگزاران دارای خصوصیاتی هستند.اولا روی و توجه آنها فقط به خداست و به غیر از خدا به چیز دیگری توجه ندارند . بعلاوه به مال دیگران چشم داشتی ندارند ، بلکه بالعکس قسمتی از مال خود را به مستمندان می دهند.اینان به محرومان کمک می کنند و به روز قیامت ایمان و اعتقاد دارند.نمازگزاران امانت داری مطمئن  و پاک دامن هستند.اینان در فکر و عمل ثابت قدم و با وفا هستند.و نماز را در وقت خود در مساجد به پا می دارند.
  بنابراین نماز دارای قسمت های گوناگون ، چون ظاهر آن که توجه و سخن گفتن با خداست.و باطن آن که توجه به موارد فوق در زندگی و کسب وکار و بدست آوردن روزی حلال است.

آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از لبش آب حیات
 حق آن بر بندگان سنگین بود
یاد یزدان موجب قرب و ثبات


صبر و تحمل

گشاینده و کلید مشکلات صبر و تحمل است.انسان های موفق در اثر صبر و پایداری و مقا ومت ، پیروز در جبهه های گوناگون علم و هنر و جنگ و مقام و ثروت شدند.کسانی که یک روزه می خواهند ره صد ساله را طی کنند ، همانند کودکی می مانند که وقتی شیرینی می بیند ،سریع آنرا می خواهند .
   با صبر می توان از تلخی و سختی مشکلات کاست ، اگر چه ممکن است نتوان آنرا را بر طرف  نمود .همانند قهوه ای که تلخ است ولی با افزودن شکر ،از تلخی آن کاسته می شود و قابل خوردن می شود.
   عامل موفقیت و خوشبختی مردم در صبر و اقامه نماز است.اگر به شیر مادر دقت کنیم ، چند ماه طول می کشد تا خون تبدیل به شیر گردد و غذای نوزاد گردد.یا به میوه جات ،پس از طی کمال،قابل خوردن می شود.بطور کلی، با صبر و گذشت زمان، کار ها شفاف و در تصمیم گیری درست ما را کمک و از خطا دور می سازد.
صبر باشد شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب کی نوشد از آب حیات

 


کم ها را دست کم نگیریم

فرشتگان را بهشت می دهند ولی انسان ها باید بهشت خود را بسازند.اگر به حضرت آدم نگاه کنیم ، لحظه ای پا روی دل خود ننهاد و از آن درخت ممنوعه میوه خورد واز جنت برین به اسفل السافلین سقوط کرد.
گویند نعل بند میخ نعل را خوب نکوبید ، لذا نعل افتاد و متعاقب آن سرداری که روی آن اسب بود به زمین افتاد و در جنگ شکست خورد .در نتیجه کشوری بخاطر یک میخ سقوط کرد.
  لذا ما کارهای کوچک را نباید کوچک بشماریم.
جمعی از کارهای کوچک منجر به یک کار بزرگ می شود.گاهی دل یک بی گناه را با یک عمل خود می شکنیم ، آنگاه دچار مشکلاتی می شویم که ریشه آن ظلم و تعدی به یک مظلوم است.
  در دنیای مادی ، گاه برای انسان شرایطی پیش می آید که انسان را به یاد  روز قیامت می اندازد.گویند در روز قیامت هر کس به فکر نجات خود و از هم دیگر فرار می کنند.با ریشه یابی، در می یابیم که نتیجه لقمه های ناپاک و عدم تبعیت از دستورات الهی است.

ظلم بر جان،می کند قلبت سیاه
بر بدن ظلمی شود، جسمت تباه
روح تو خواهان حق هر آن و دم
حق ببیند، هر خطا و اشتباه


آزمایش های الهی

خداوند متعال می فرمایند ، ما انسان ها را برای امتحان آفریدیم.در این امتحان ،مواد امتحانی خوشی ها و نا خوشی هاست.اگر انسان خوشی ها را با شکر گزاری و مصیبتها را با صبر توام کند، آنگاه در این امتحان قبول شده است.
  انسان با دو بال صبر و شکر ، امکان رشد و پرواز ملکوتی را پیدا می کند.خداوندچه نعمتها و چه مصیبتها را وسیله ای برای رشد انسان قرار داده و هر دوی آنها خیر است.
  خداوند اگر می خواست ،تنها با نعمتها ما را آزمایش کند .باتوجه به غرور و هوای نفس امکان انحراف ما وجود داشت.اگر خدا تنها با سختی ها ما را امتحان کند ، امکان کفران نعمت و ناشکری بود.

الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم سر

و منت گذاشتن، ظرف شیشه ای را با سنگ می شکند.لذا باید مراقب  هم دزدان درونی و هم دزدان بیرونی بود ، تا به کالاها دستبرد یا حمله نشود.
   شیخ عطار چه زیبا می گوید.

 چه دارم گفت دل پر پیچ دارم
که گر خر می‌بیفتد هیچ دارم
چو پی بر باد دارد عمر هیچ است
ببین کین هیچ را صد گونه پیچ است


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

لذا باید مراقبت ویژه در قضاوت ها و گفتارها و رفتارمان داشته باشیم.
  سعدی چه زیبا سخن امیر مومنان را در قالب یک رباعی سروده است. 
 
یاد دارم ز پیر دانشمند
تو هم از من به یاد دار این پند
هر چه بر نفس خویش نپسندی
نیزبر نفس دیگری مپسند

  اگر انسان پاک میزان قضاوت باشد ، هرگز ظلم و تعدی به کسی نمی کند، چون این کار را در مورد خود دوست ندارد و لذا برای دیگران هم نمی خواهد.
   انسان ها بتدریج صفات خوب یا بد را در وجود خود قرار می دهند. صفات خوب به تدریج صفات خوب را جذب می کند. همینطور اگر صفت بدی در انسان ریشه دواند ، بتدریج خطاهای دیگر برای او انجامش راحتر می گردد تا جایی پیش می رود که خود را به هلاکت می رساند. همانند تخم دزدی که شتر دزد شد و سرنوشتش اعدام گردید.
   انسان با هر گناهی یک صفت حیوانی به خود اضافه می کند .تا جایی که از دستور خدا در عدم صید ماهی در روز شنبه قوم بنی اسراییل سرپیچی می کند.با توجه به رفتار آنها ، خداوند می گوید شما که می خواهید میمون صفت باشید ، لذا آنها را از انسان تبدیل به میمون نمود.

ای کاش، که دلبسته ی دنیا نشو یم
ای کاش، غریق شهوت و جاه  نشو یم
گردیم صدیق و  مخلص و اهل سلوک
ای کاش، که بی قرار فردا  نشویم


آثار ظلم و گناه

1.مدتها بود که می خواستم در خصوص آیات قرآن تدبر و فکر کنم. تا اینکه این فرصت در باز نشستگی برای من حاصل گردید و توفیق پیدا کردم در زمینه خداشناسی و آیات قرآن چند ساعتی وقت بگذارم.شبها بهترین فرصت برای من است.معمولااز ساعت دوازده تا حدود سه شب، وقت خود رابه این دو مورد اختصاص داده ام و برداشت های خود را به تحریر در می آورم. امید است برای خوانندگان مفید باشد.
2.سخنرانی حجه الاسلام آقای رنجبر در زمینه تفسیر قرآن و اشعار مولانا مطلع شدم. ایشان به زبان بسیار ساده و قابل فهم و دقیق به شرح آیات قرآن و دیوان مولوی می پردازد .بنده در قالب دو گروه در تلگرام بتدریج در حال جمع آوری هستم.هر شب با توفیق الهی بدقت دو نوار ویدیویی سخنرانی را در دو زمینه فوق گوش می کنم و یاداشت برداری می کنم.
3.در طول زندگی در یافتم ، دو چیز در سرنوشت انسان بسیار تاثیر گذار است.یکی گناه و دیگری ظلم.گاهی انسان به خود ظلم می کند.با گناه کردن روح و روان و جسم خود و خانواده را به خطر می اندازد.گاهی قومی ظلم و گناه می کنند، به حدی که قرآن برای عبرت ما و سرنوشت و مجازات آنها ،قوم های هود ،لوط،نوح و بنی اسراییل را ذکر می کند.

4.تنها راه نجات و خوشبختی ما در تبعیت از دستورات الهی است.خداوند مرتب با خوشی ها و نا خوشی ها ما را امتحان می کند.در خوشی ها باید شکر گذار و در نا خوشی ها باید صبور باشیم.گاهی امتحان فردی است ، چون قربانی کردن اسماعیل توسط حضرت ابراهیم.گاهی امتحان کردن قومی است ، چون فرستادن مائده آسمانی و نا شکری قوم بنی اسراییل که موجب قطع آن شد.
5.برای آشنایی با معارف الهی، لازم است انسان در خدا شناسی تدبر و تحقیق و فکر کند.لذا باید آنرا از طریق معصومین و اولیای الهی که واسطه حق و انسان هستند و معارف الهی از طریق آینه سینه آنها  به آنها منعکس شده است اخذ نماییم.بهترین کلام الهی در قرآن آمده است . لذا باید در فهم و تدبر و خواندن و بکار بردن آن کوشا باشیم و با یک برنامه منظم و طولانی مدت به تزکیه نفس توام با آشنایی
معارف الهی بپردازیم

دیر فهمیدم که دانش نیست در حمل کتاب
دیر فهمیدم زمان طى شد ومن در منجلاب
تا به کی غافل بمانم اندر این دنیای پست
دیر فهمیدم  که دنیا نیست چیزی جز سراب


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۶)

آرامش و آسایش

در یک جامعه با قوانین بشری امکان آسایش وجود دارد.اما آرامش تنها در صورتی امکان دارد که حول محوریت خدا باشد، همانند دانه های تسبیح حول نخ آن گرد هم آییم.قوم بنی اسراییل از نظر مادی مشکلی نداشتند ولی بخاطر اینکه حول محور الهی قرار نداشتند ،مرتب خونریزی و کشتار بین آنها بود.
   میتوان حول محوریت غیر خدا کنار هم بود و آسایش نسبی داشت.اما اگر بخواهیم آرامش واقعی داشته باشیم ،باید حول محور و ریسمان الهی و امور معنوی جمع شویم. امور مادی آسایش می آورد ولی آرامش هرگز.تجمع بی خدایان همانند انبوهی از ریگ ها می مانند که در اثر کوچکترین ضربه از هم جدا می شوند.اما تجمع مسلمین در مساجد حول محور خدا و امور معنوی است و از بهترین تجمعات است.
تجمع پیامبران، چون همگی حول محور خدا هستند ، هرگز در امور معنوی نزاع ندارند.
 آرامش به خاطر پشتوانه معنوی، حالت پایدار دارد و با تغییر شرایط محیطی و رفاهی ااز دست نمی رود. در صورتی که آسایش پشتوانه مادی دارد و با گرفتن امکانات رفاهی، از بین می رود.
 

 کاخ و ویلا   کی دهد ، آرامش روح و روان
مال و ثروت کی شود، خوشبختی پیر و جوان
 می دهد آسایش و لذت به ظاهر مر تو را
 رو به دنبال کمال و معرفت  در هر زمان

دعا و توسل

با عنایت به جایگاهی که معصومین و اولیای خدا پیش خدای متعال دارند.همچنین باتوجه  به اینکه افراد معمولی بخاطر خطا و نا آگاهی دچار گناه شده اند.لذا گفته می شود نیاز های مادی و معنوی خود را از خدا ازطریق واسطه تامین کنید.امکان موافقت حق تعالی بیشتر است.اگر چه خداوند این امکان را از طریق نماز و دعا داده که مستقیما در خواست خود را از خدا بخواهیم.
  اینکه گفته می شود دیگران در حق شما دعا کنند، بخاطر این است که ‌با زبان دیگران شما گناه نکرده اید.همینطور توسل به معصومین بخاطر گناه نکردن آنهاست. چگونه است انسان از خوردن نجاسات پرهیز می کنند چون ماهیت آن را می داند، گناهان نزد اولیای الهی نیز اینچنین است. آنها ماهیت گناه و عاقبت سر پیچی از اوامر الهی را میدانند و به آن ایمان دارند.
گنه در اهل دل راهی ندارد
دلیلی غیر خود خواهی ندارد
گنه را چون نجاست می توان دید
لذا خوردن از آن جایی ندار د


شناخت انسان

حضرت علی می فرمایند ، انسان ها در پشت زبان خود مخفی هستند.برای شناخت انسانها ، باید شرایطی ایجاد نمود تا لب به سخن باز کنند .چه زیبا کلام امیر مومنان را سعدی در قالب یک رباعی سروده است.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
هر پیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته باشد
  علاوه بر سخن گفتن، برای شناخت انسان، شناخت افکار او لازم است.چون ریشه اعمال انسان در افکار اوست.که در نشر مطالب و یا ایراد سخن و یا عملکرد فرد خود را منعکس می کند.
   همچنین از روی افکار کسانی که گرد یک نفر جمع می شوند و با او همنشین و دوست هستند ، امکان
شناخت نسبی از فرد وجود دارد.

آشنایی مرتبط  سازد ، تو را با  یار  خود
عشق آسان مى کند، همراهی  پندار خود
تا ندانی فکر و احساس عزیز جان خود 
کی میسر می شود ،بیداری دلدار خود


ادب انسان

قوم بنی اسراییل بخاطر بی ادبی در نحوه درخواست از حضرت موسی ، خود را از مائده آسمانی محروم و تقاضای حبوبات و سبزیجات زمینی کردند.همانند طفلی که شیر مادر که شیره ای جان مادر است را نخورد و تمایل به تغذیه های رنگارنگ دنیوی باشد.
چه زیبا مولوی در یک مثنوی آنرا سرود.
از خدا جوییم توفیق ادب
بی‌ادب محروم گشت از لطف رب
بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد
بلک آتش در همه آفاق زد
  ادب انسان باعث رحمت خدا و بی ادبی انسان منجر به خشم خداوند می گردد. ساحران در مصاف با حضرت موسی ، با عنایت به رعایت ادب که کدام شروع کنیم ، مورد رحمت الهی قرار گرفته و آمرزیده شدند.
  خوشا به حال انسان هایی که با ادب خود، به چراغ روح خودروشنایی دادند تا پس از خاموش شدن چراغ مادی بدن ، چراغ حیاتشات خاموش نباشد.

صبر باشد شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب کی نوشد از آب حیات


ایمان و عمل صالح

حفظ  و حمل اعمال صالح تا روز قیامت ، همانند کالا های با ارزشی می ماند که توسط یک کاروان از محلی به محله دیگر باید جابجا شود. در این مسیر گردنه های زیاد و راهزن های به کمین نشسته زیادی وجود دارند که منتظر غفلت ما و به خواب رفتن کاروان هستند تا توشه های  آنها را به غارت ببرند.
 لذا حداکثر دقت می شود که بهترین مسیر را
 انتخاب و حفاظت و مراقبت ویژه در طی مسیر داشته باشند تا کاروان صحیح به مقصد برسد.
    اعمال صالح ما همانند ظرف های شیشه ای می مانند که باید در حفظ و نگهداری آنها کوشا باشیم ، تا از محبت الهی پر گردد.هر قدر توسط ایمان درحفظ آن و افزایش آن در دنیا بپردازیم، در آخرت از آنها بهره مند می شویم.گاهی انسان اعمال نیک انجام می دهد ولی با خود نمایی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۷)
تفکر در ذات خدا

  امیر مومنان حضرت علی می فرمایند، در وصف خدا و ذات خدا کنجکاوی و تفکر نکنید.بر خلاف علوم مادی که با تحقیق در آن ، بیشتر به حقایق آن علم آشنا می شویم. 
  خدا خواه، همانند شناگری می ماند که در دریای بی کران الهی ، هر چه پیش می رود به هلاکت خود نزدیکتر می شود.روزی توان خود را از دست داده و غرق می شود.لذا برای ما انسانها در حدی که کنار دریا شنا کرده و دوباره به ساحل برگردیم کفایت دارد.خداوند خالق هستی است و از مخلوقاتش می توان به عظمت وجودش پی ببریم.
     کسانی که در همین حد به خدا ایمان داشته باشند و دارای اعمال صالح باشند، ولو از ادیان مختلف پیروی کنند رستگار خواهند شد. اسم ها و القاب دنیوی ساخته دست بشر ، یا برخ کشیدن دین و مذهب خود موجب رستگاری و خوشبختی فرد نمی شود ، بلکه ملاک خداوند عمل صالح و اعتقاد و ایمان به خداست.

چه خوش گفت وصف خدا را علی
وجودش بود ظاهر و  هم خفی
بود برترین  و بود نزد ما
خدای عظیم  وخدای جلی


یهودی و یهودا

یهودا فرزند حضرت یعقوب بود که در به چاه انداختن حضرت یوسف به چاه نقش داشت.گویند در هنگام به چاه افتادن حضرت یوسف خندید.یهودا گفت چرا می خندی ،ما تو را به چاه انداختیم.در جواب گفت ، من لحظه ای غفلت کردم و تکیه گاه خود را برادرانم قرار دادم و پیش خود گفتم با وجود داشتن چنین فرزندانی کسی نمی تواند مرا اذیت کند.خداوند به من نشان داد که نباید جز او به کس دیگر تکیه کنم.
  یهود یعنی توبه کردن. منظور از یهودی ،یعنی قومی که در زمان چله گیری حضرت موسی ، گوساله پرست شدند و سپس توبه نمودند.لذا به قوم بنی اسراییل یهودی گویند.همچنین به فرزندان قوم یهودا نیز یهودی گویند.
    حافظ در وصف توبه چه غزل  زیبایی  می گوید.
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم 
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم 
رهرو منزل عشقیم وز سر حد عدم 
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم 
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت 
به طلب کاری این مهر گیاه آمده ایم 
با چنین گنج که شد خازن او روح امین 
به گدایی به در خانه شاه آمده ایم 
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست 
که در این بحر کرم غرق گناه آمده ایم
آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم 
حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما
از پی غافله با آتش آه آمده ایم 


کیمیای سعادت

در افسانه ها آمده ، اگر بخواهید مس را به طلا تبدیل کنید ،باید ماده کیمیا را به مس بزنید تا تبدیل به طلا  شود. انسانها نیز اگر بخواهند هوای نفس خود را با معرفت الهی جایگزین کنند.ابتدا باید یک همنشین و استاد اخلاق پیدا کنند.با این کار در دراز مدت خلق و خوی استاد را کسب می کنند و لذا خلق و خوی بد او از بین می رود. همانند آب آلوده ای که اگر بخواهد تمیز شود ، باید در دریا ریخته شود.
  برای مثال، اگر نو نهالی بخواهد رشد به طرف بالا داشته باشد و از شکستکی در اثر باد نجات یابد و بتواند به رشد خود ادامه دهد، باید آنرا در کنار یک چوب مستقیم قرار داد تا به کمک آن چوب اولا  نیفتد و ثانیا کنار چوب بالا رود.
  انسان ها در زمان تولد ، ذهنی خالی از تجربیات و علوم در دنیا را دارند . با همنشینی والدین و سپس مدرسه و جامعه با الگو گیری، ذهن آنها پر از اطلاعات و معلومات می شود و شخصیت او شکل می گیرد.لذا داشتن یک معلم اخلاق در کنار سایر معلمین ، او را در طی نمودن راه صحیح ،همانند تابلو های راهنمایی،در رسیدن به مقصد کمک می کند.
   عده ای معتقدند راه کوتاه تر، دوری از رفیق نا اهل است. چون انسان فطرتا پاک هستند و لذا دوری از نا اهلان ، پاک بودن را حفظ می کند. اگر چه این روش از نظر تئوری درست و لازم است. اما استشمام در هوای مسموم ، ما را هم مسموم می کند. ما برای زندگی نیاز داریم که در جامعه رفت و شد و مراوده داشته باشیم.لذا باید جسم و روح خود را در روز تطهیر کنیم و آلودگی ها را دفع نماییم.
  ممکن است گفته شود که ما چگونه استاد و رفیق خوب پیدا کنیم.بهترین استاد پیامبران و امامان معصوم و قرآن مجید است.امروزه دسترسی به کتب و سخنان بزرگان واهل معرفت آسان است.شما کافی است با یک برنامه منظم روزانه خود را مقید کنید که مدتی همنشین رفیق خوب باشی و گفته های او را جامع عمل بپوشانی.در دراز مدت خلق و خوی رفیق را در وجود خود می بینی.

بد گمانی در رفاقت با بدان،  حاصل  شود
عقل و دین با  صالحان  ، کامل  شود
آدمی همرنگ افکار رفیق و بند نفس
هر کسی با کسب علم ، عامل شود


صفات خوب و بد

انسان ها را با توجه به صفاتی که دارند می توان ببن  خوب و بد تقسیم کرد.البته بسیاری از صفات انسانها اکتسابی است.آنها از رفتار ما در خانواده و جامعه یاد می گیرند. لذا باید بر نفس خود غالب بود و سخن بد یا کاری زشت در مقابل فرزندان انجام ندهیم ،زیرا در بزرگی آنها نیز تکرار می کنند.فرزندان آینه ی والدین هستند.

قبت و بزرگ نمودن فرزند و تربیت او چه زحماتی برای والدین دارد.اگر عشق و موهبت الهی نبود ،امکان تداوم حیات نبود.لذا توصیه شده به والدین احترام بگذارید. بهشت با آن جایگاهش که یکی از اهداف خلقت انسان است ، چون فرش زیر پای مادران است. لذا جایگاه والدین بالاخص مادر بسیار والاست.

قدرت ای مادر بسی بالا بود
شان تو نزد خدا  اعلا بود
هست جنت زیر پایت همچو فرش
اجر و پاداشت بسی والا بود

چه زیبا ایرج میرزا  در وصف مادر گفت.

گویند مرا چو زاد مادر   
 پستان به دهان گرفتن آموخت
️شبها بر گاهواره ی من
 ️بیدار نشست و خفتن آموخت
️دستم بگرفت و پا به پا برد    
تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
️الفاظ نهاد و گفتن اموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستن من ز هستن اوست 
️ تا هستم و هست دارمش دوست
 


کلید عشق و کلید عقل

اگر ذات خداوند را به عشق تعبیر کنیم. می توان پیامبر درونی را عقل نامید و پیامبر بیرونی را که  پیغمبر اکرم است ، او را پیمبر عشق نامید.
   عقل انسان محدود است و حد اکثر تا بدیهیات امکان پیشرفت دارد. در صورتی که عشق نا محدود است .لذا به همین خاطر است که دانشمندان علوم،اصول اولیه نظریه های علمی را بر بدیهیات قرار می دهند.
  بسیاری از مسائل را نمی توان با کلید عقل حل نمو د و آنرا گره گشایی کرد و باز نمود.کلید عشق نیاز است ، تا مشکلات را حل نماید.
  خداوند وقتی عشق و محبت پیامبران در قبل از رسالت را می دیدکه  به مو جودات و انسان ها چگونه عشق می ورزند. لذا آنها را لایق پیامبری انسانها قرار می داد.بنابراین مبنای رسالت عشق است.


عشق را تفسیر و تعبیرش خطاست
عشق دانی گوهری نزد خداست
عشق ما باشد هوس,آن عشق نیست
عشق دانی ذات پاک کبریاست

 

 

عاشق و معشوق

انسان ها همگی عاشق هستند ولی معشوق آنها متمایز است.شما به چیزی که علاقه داری و برایت مهم است و تلاش می کنی آنرا بدست آری ، معشوق توست. عارفان معشوقشان خداست.لذا سعی می کنند او را بجویند.بنابرین در کسب رضای خدا قدم بر می دارند.
  عشق زاییده حسن است.لذا وقتی عارف عظمت خدا را می بیند ، بطور طبیعی عاشق حق می گردد.
ما یک عشق مجازی و زود گذر داریم و یک عشق حقیقی و پایدار .پیامبران آمده اند که عشق حقیقی را به ما معرفی کنند.
  همانطوریکه عشق در اثر پدیده حسن ایجاد می گردد.حزن هم در اثر حسن ایجاد می گردد.برای مثال، یوسف حسن بود وذلیخا عشق . یوسف حسن بود و یعقوب حزن.هر چه حسن است از خداست، لذابهترین عاشق حقیقی کسی است که معشوقش خدا باشد.

سفر عشق شفای غم یاران دارد
دیدن یار و دو ای دل حیران دارد
مقصد اهل حرم روی و رخ دلدار است
عاشقان شوق نگاه شه جانان دارد

 

 

 

لذت مرگ

 

علت اینکه مرگ برای عده ای لذت بخش است و انتظار آنرا می کشند ، بخاطر آینده روشنی است که می بینند و به آن اعتقاد دارند.همانند سقوط آراد است.کسی که پشتوانه خود در سقوط آزاد ، چتر خود می داند و فرود خود را در زمین می داند ، لذا هر قدر بالا تر سقوط کند لذت بیشتری می برد. در صورتی که کسی که همراه خود چتر نجات ندارد ، هر چه بالاتر رود، سختر به زمین می خورد و با نگرانی فرود می آید.

    چتر نجات انسان در دنیا تقوای الهی است.هر قدر بیشتر  با تقوا باشیم ، بیشتر لذت مرگ را می چشیم. همانطورکه امیر مومنان حضرت علی در موقع شهادت فرمودند به خدای کعبه رستگار شدم. این بخاطر شناخت به آینده خود است.متقابلا افراد بی تقوا ، به خاطر دلبستگی به دنیا ،در زمان مرگ به سختتی جان می دهند.

 

مى رود ایمان و تقوا، در پی هر هرزگی

کبر و پستی می برد ایمان ما در بندگی

شستشوی روح ما دانی نماز است و دعا

نفس دون افعی  بود،چون شهوت اندر زندگی

 

تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۹)
قیمت انسان

خداوند ارزش و جایگاه انسان را بسیار بالا می گوید.خداوند تاکید دارد که خود را ارزان به دنیا نفروش.این وقتی اتفاق می افتد که انسان قیمت خود را بداند.آنهم از شناخت و آگاهی انسان بستگی دارد.برای مثال، یک کودک بین شکلات و یک گوهر ، طبیعی است شکلات را انتخاب می کند. ما در این دنیا همانند کودک را داریم ، که گوهری چون قرآن را در دست داریم ولی نه آن را می شناسیم و نه به آن عمل می کنیم. در صورتی که خوشبختی ما در دنیا و آخرت در گرو فهم و عمل به قرآن است.
  خداوند قبل از رفتن انسان به بهشت یا جهنم ،اشاره می کند که ارزش تو از بهشت موعود هم بالا تر است.لذا سعی کن با  بالا بردن فهم خود و تزکیه نفس موجبات رشد خود را فراهم کنی.جان و نفس انسان بسیا نفیس و با ارزش است. ما آنرا می دهیم ، که قیمت ماست،و در ازایش خدا و قرآن را فراموش می کنیم.

ارزش انسان به آدم بودن است      
  بر کمال و معرفت افزودن است
ارزش انسان به زور و حیله نیست   
    در بدی و ظلم و آه و ناله نیست
ارزش انسان به فهم و درک اوست   
    نی که در مال و منال و خاک اوست


آیات الهی

خداوند در قرآن و جهان هستی تجلی کامل دارد.در قرآن آیات آن مکتوب و در جهان آیات آن مصور است.آیات در حقیقت نشانه های خداوند هستند.بعضی اوقات آنرا می گیرد و در ازا مشابه آن یا بهتر از آن را می دهد.لذا همواره باید شکر گزار باشیم.
  بعضی از آیات الهی با توجه به مقتضیات زمان تغییر می کند.مانند نماز خواندن بطرف مسجد بیت المقدس و سپس به طرف مسجد  کعبه.ممکن است این سوال مطرح شود ، که تغییر در انسانها ست.چرا خداوند با توجه به آگاهی کامل احکامش تغییر می کند.احکام امور دنیوی با تو جه به شرایط بعضا تغییرمی کند.برای مثال روزی مادر به نوزاد شیر می دهد و با بزرگ شدنش ، شیر را قطع و غذای کامل تری به او داد.لذا نمی توان گفت که تغییر کار اشتباهی است.

بشنو از اهل یقین و معرفت
نی زهر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و منزلت


ولی و نصیر

ولی کسی است که نیاز های انسان را رفع می کند ولی نصیر کسی است که انسان را از ضرر و زیان دور می کند.خدای متعال برای انسان ولی و نصیر است.انسان ها همانند پیچک می مانند و نیاز به تکیه گاه دارند.هر قدر درخت یا چوبی که دور آن پیچک  می پیچد بلند تر باشد، پیچک هم بالا می رود.خداوند بطور سمبلیک در حج می گوید حول محوریت خدا بگرد ، تا بتوانی هر قدر که بخواهی بالا روی.خدا رفیع ترین جایگاه در جهان هستی را دارد..حول افراد نچرخ، که آنها محدودند و تو را به سر منزل مقصود نمی رسانند.
  خداوندمالک همه چیز است.لذا دعا های ما را با وسیله و با طی زمان ، در صورت صلاحدید مستجاب می کند. لذا نباید انتظار داشت که سریعا دعاهای ما بر آورده شود.خداوند استعداد هایی  در ما قرار داده است.با شناسایی آنها و رشد آنها ، امکان تامین روزی و معاش می گردد.ما باید در امور دنیوی حد اکثر تلاش و دقت خود را در انجام کاری بعمل آوریم و سپس با توکل به خدا انتظار یاری و مساعدت داشته باشیم.

عبد می گوید خدا،هر لحظه می خواند ترا
 نفس می گوید چرا،در رنج باشیم و بلا
عقل می جویدترا، ازقعر دریا تا سما
نفس می سازد جدا،آن حب و آن نور خدا


شکوفایی انسان

انسان در اثر کار و کوشش و سختی ها رشد می کند و استعداد های درونی او شکوفا می شود. شما به سنگ آهن نگاه کنید، وقتی در کوره قرار می گیرد و در اثر حرارت ذوب می گردد، آنگاه خالصی ها از نا خالصی ها از هم جدا می گردد و آهن خود را نشان می دهد.
  خداوند با مصیبت ها و بیماریها و سختی ها که به انسان وارد می شود، ضمن امتحان الهی ،باعث رشد استعداد ها و آشکار شدن حقایق درونی می گردد. با امتحان کردن، حقیقت شی یا فرد آشکار می شود.مانند ریختن چای در آب گرم، که باعث مشخص شدن طعم و عطر چای می گردد .در صورتی که در آب سرد این اتفاق نمی افتد.لذا امتحان چای، قرار گرفتن در آب جوش است. امتحان شدن انسان ، که منجر به آشکار شدن درون و استعداد هاست، نیز در سختی های جسمی و روحی خود را نشان می دهد.با امتحان است که استعدادها آشکار و لذا قابل ارزیابی است.

نردبان معرفت،طی کردنش، هموار نیست
در نگاه عارفان،عشقی بجز دلدار نیست
همدم و محبوب تو، در انتظار روی توست 
در دیار عاشقان،دیوانگی هم عارنیست

 


امام و نبی

منظور از نبی ،کسی است که پیام الهی به او می رسد و وظیفه ابلاغ و اجرا دارد.اما امام کسی است ، که خدا نیست ولی می تواند خدایی کند.او آگاه به کل هستی است و اختیارات خدایی دارد .او با اراده می تواند جهان را کن و فیکون کند.همانند چشم ، که با اراده، بدون گفتن یا اقدامی، می چرخد و می بیند.
    خداوند پس از امتحانات متعدی در خصوص خود ،همسر و فرزند ابراهیم ، او را از نبی به مقام امامت رساند.خدا با شکافتن موجب رشد و تکثیر و حیات می شود. با

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۸)
ثمرات شناخت خدا

با شناخت خداوند متعال، برای انسان ثمراتی بدست می آید که به اختصار ذکر می کنیم.
1.ایجاد عشق و محبت.
کسی که عاشق خدا باشد ،هر تلخی برای او همانند شیرینی است و هر مصیبتی برای او در مقابل آن همه محبت های  الهی قابل تحمل است. شما وقتی شناخت به خدا پیدا کردی ، آنگاه می توانی عاشق باشی.
2.خوف الهی.
با شناخت است ، که انسان از کسی می ترسد یا او را دوست دارد. شما به موش نگاه کنید از شیر نمی ترسد و حتی ممکن است با او هم بازی کند.این به خاطر عدم  شناخت توانایی شیر است.کسی که خدا ترس باشد ، قطعا خدا شناس است.
3.عبادت.
کسی که خدا را شناخت با کسی که خدا را نمی شناسد ، بسیار متمایز است.خدا شناس در عبادت می داند با خدای متعال صحبت می کند، اما خدا نشناس ممکن است بت های ذهنی و سنگی را عبادت کند. لذا اثرات و لذات متمایز دارد.
4.تسلیم.
کسی که خدا را شناخت ، تسلیم محض او می شود.چون می داند تنها نجات دهنده انسان از گمراهی و خطا ها خداوند متعال است.او به وعده های الهی ایمان دارد، لذا بی چون و چرا دستورات الهی را می پذیرد و اجرا می کند.

ما به دنبال خداییم ، ولی او با ماست
گهری هست که در عالم هستی پیداست
او بود خالق هستی و جهان پرتوی او 
نتوان وصف خدا کرد، که او ناپیداست


دافعه و جاذبه

علت اصلی جذب و کشش افراد به یک چیز ، بخاطر چشش و بهره بردن از آن چیز است.کسانی که طعم و لذت امور معنوی را چشیده باشند ، فطرتا به امور معنوی علاقه مند می شوند. متقابلا کسانی که دنبال گناه و لذایذ دنیوی هستند و آنرا چشیده اند ، ترک آنها برایشان سخت است.لذا تا نابودی خود آن کار را ادامه می دهند.
  علت اصلی اینکه افراد جذب خدا و معارف الهی نمی شوند ، بخاطر این است که آنها خدایی را که خود و ذهن خود آفریده اند  عبادت می کنند و نه خدایی که آنها را آفریده است.خدای ساخته شده ما را به جهنم و خدای واقعی ما را به بهشت هدایت می کند.خداوند مهربان است و کسی توسط خدا به جهنم نمی رود، بلکه هر کسی با دوری از نور خدا ، آتشی برای خود فراهم می کند و در آن می سوزد.
    نزدیکی و جاذبه بین دو نفر بستگی به تفکرات آنها دارد ،به زبان ساده تر دلها باید به هم نزدیک باشد. مسافت ها تعیین کننده نمی باشند. بعضی همانند هستند ودر ابتدا جذب همدیگر می شوند ولی با گذشت زمان به صیرت یکدیگر آشنا می شوند.لذا با داشتن صورت یکسان ، جاذبه پایدار حاصل نمی شود.

آتش عشق کند، روح و روان را ویران
آتش عشق بود، شعله‌ ور و هم سوزان 
عشق بی صبر و وفا عشق حقیقی نبود  
آتش عشق کند، کور و کر و دل لرزان

 


عقل و جهل

خداوند متعال جهل را در مقابل عقل قرار داده است. ممکن است کسی عالم باشد ولی بی خرد باشدو کارهایی مر تکب شود که عقل آنرا تایید نمی کند.
  کسی که عقل خود را در امور مختلف بکار نمی برد، از معرفت و ادب نیز محروم است.او دنباله روی میل و هوای نفس خود است.هر لحظه به سویی از طرف خود و دیگران کشیده می شود.
   افراد جاهل، از اوامر الهی سر پیچی می کنند. همانند قوم بنی اسراییل که خداوند برای جلو گیری از خون ریزی دستور کشتن یک گاو را به موسی  داد ولی آن قوم سخت گیری کردند و خدا هم بر آنها سخت گرفت.

دانی که ز زهر تلخ تر چیست      
            
 جز صبر به نزد جاهلان نیست

با صبر و تحمل است ظفرها       
            
 پایان شب سیه،سفیدی است 

 


گاو بنی اسراییل

خداوند به منظور عدم خونریزی در قوم بنی اسراییل دستور داد که گاوی با مشخصات زرد رنگ،سالم،میان سال که در مزرعه شخم نزده باشد را بکشند.نکات زیر در این حکم آمده است.

1.حکم نحوه کشتن گاو ، که ذبح گردد ولی نهر نشود.
2.سخت گیری به کسانی که به مردم سخت گیری می کنند.
3.پاداش خوب به صاحب تنها گاو با آن مشخصات، بخاطر ادب و گرامیداشت پدر.
4.رفتار خوب موسی با کسانی که بهانه گیری می کردند.
5.پاسخ خداوند به سوالات موسی در خصوص مشخصات گاو.
6.شکستن قداست پرستش گاو،بخاطراینکه  گوساله پرست نشوند.

بهشت فاسقان در این جهان است

بهشت زاهدان در لا مکان است

بهشت عاشقان اند ر دو عالم

جمال جان فزای دل ستان است


سوختن و ساختن

اگر به خورشید به دقت بنگریم، در می یابیم که با سوختن خود به موجودات هستی نور و انرژی می دهد و موجب تداوم حیات و بقا می گردد. تا اینکه خورشید  روزی خاموش گردد.در حقیقت با سوختن خود موجب ساختن می گردد.
  انسان ها نیز با کار و کوشش و کسب رزق حلال و تحمل سختی ها ، چون شمع عمر خود را می گذرانند تا اینکه عمر طبیعی انسان به پایان رسد و خاموش گردد.چون شمع می سوزد تا با نور خود دیگران را به فیض رساند.
  خوشا به حال کسانی که دایره ی فیض آنها به دیگران ،همانند خورشید باشد. جسم انسانها روزی چون شمع نابود می گردد و آنچه باقی می ماند عمل صالح و کار های ماندگار است.همانند اولاد صالح،کارهای خیر و نشر علم.
     مرا

تقسیم هر سلول، سلول های دیگری ایجاد می کند و موجب رشد جسمانی می شود. با شکستن غرور و هوای نفس و امتحانات مداوم،چه خوشی و یا ناخوشی،موجب رشد معنوی انسان می گردد. گاهی با دادن قدرت و گاهی با گرفتن آن.
  جهان هستی با مدیریت امام زمان هر عصری ، در گردش است.اگر چه ممکن است در یک عصر چند امام باشد.پیامبر اسلام هم نبی بود و هم امام زمان خود و در عصر ما حضرت مهدی امام زمان است.جهان بدون امام زمان ، کن و فیکون می گردد و قیامت فرا می رسد.

نان و نمک و  فدک، غم زهرا نیست
غصب سمت و حکومت مولا نیست
گمراهی  و دوری از ولایت باشد
در مکتب او دغد غه ی دنیا نیست


تسلیم حق

شما اگر تکه گلی را به کوزه گر دهید، پس از کار کردن و روی دستگاه قرار دادن شکل می گیرد و به ظرف ارزشمندی تبدیل می گردد. در صورتیکه در ابتدا تکه گل ارزشی نداشت ولی بخاط تسلیم در برابر کوزه گر ارزش پیدا کرد.
  انسان ها نیز همانند آن تکه گل می مانند.اگر مطیع اوامر و دستورات الهی باشند ، ارزش و بها پیدا می کنند. در غیر اینصورت با مرگ ، به خاک بر می گردند و مقام و ارزشی ندارند.
   دنیا کشت زار و مزرعه آخرت است.هر چه در آن بکاریم ، همان را درو می کند.هر کسی در آخرت، پاسخگوی اعمال خویش است.اعمال دیگران و اجداد او را به حساب فرد نمی گذارند.لذا هر کس باید با آگاهی و شناخت عملی را انجام دهد و مصیب ها و شکست خوددر امور دنیوی را به پای دیگران نگذارد.

ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم  و دو گوش و بصری
راه کج،کی برساند،من و تو،در بر دوست
راه حق جو، که نوید است و امید بشری


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۱۰)
خانه خدا

خداوند کعبه را بدست حضرت ابراهیم، جهت طواف و اعمال حج بنا نمود.اگر چه در زمان های گو ناگون مسجد الحرام باز سازی گردید.
  خانه محل آرامش و آسایش انسان است.در خانه خدا هم ، حتی موجودات زنده در امنیت و آرامش هستند.قلب انسان ها هم خانه خداست.باید آنرا از آلودگی ها پاک نمود، همانطوریکه خانه خدا از آلودگی ها پاک و افراد ناپاک نمی توانند وارد حرم شوند.تا افراد بتوانند با آرامش دور انسان با امنیت جمع شوند.دلها نیز باید مرتب  از آلودگی ها پاک گردد.
  مساجد نیز خانه خدا نامند.بهترین تجمع معنوی در مساجد است.مساجد پایگاه های عبادت و همدلی مسلمانان است. با تو جه به الگو پذیری انسانها، همنشینی با مو منین و حضور در مساجد ، مو جب تقویت بنیه های عقیدتی و ایمانی می گردد.

توصیه بر اهل مسجد اهل دیر
دعوت مردم به تقوا کار خیر
تا توانی دست محرومان بگیر
ابتدا اقوام  وآنگه دست غیر


آب  حیات و زهر ممات

انسان همانند کوزه ای می ماند که درون آن می تواند آب حیات باشد که انسان با همنشینی با او آرامش می گیرد و موجب رشد انسان شود و یا اینکه درون کوزه زهر کشنده باشد، که حتی با یک قطره  خوردن آن  امکان هلاکت  انسان را بدنبال دارد.
  خداوند در دعای جوشن کبیر صفاتی را ذکر کرده است ، با کسب آنها انسان آب حیات می نوشد و رنگ  و بوی خدایی پیدا می کند.در مقابل با کسب صفات رذیله ، انسان رنگ و بوی شیطان را می گیرد.
   با بندگی خدای متعال انسان به خدا نزدیک می شود. انسان با اعمال خود می تواند به خدا دور یا به خدا نزدیک شود.گاهی انسان کار خوبی انجام می دهد. چند حالت اتفاق می افتد.مردم تمجید می کنند واو لذت می برد و یا بی تفاوت است.گاه دوست ندارد دیگران تمجید کنند.در این حالت او به درجه اخلاص رسیده است.

با ترک گناه، دل شود شاد
با ذکر و دعا، حق کنی یاد
اعمال نکو، می شود ثبت
با تهمت و افترا، دهی باد


امداد الهی

خداوند تعیین کننده خط مشی درست و غلط است که بوسیله پیامبران الهی معرفی شده است.اما انتخاب راه با انسان است ، چون افراد دارای اختیار هستند. همچنین خداوند تسهیل کننده برای طی نمودن راه می باشد.خواه به سمت بهشت برود یا به سمت جهنم.بدیهی است دوری از خدا ، موجب هدایت به آتش دوزخی است که خود فراهم می کند.
خداوند مانع طی کردن راه بشر نمی باشد ، خواه درست باشد و خواه غلط.
   خوشا به حال کسانی که در طی کردن راه درست از همدیگر سبقت می گیرند.همانند میوه هایی که زودتر از معمول می رسند و حالت نوبر دارند ،لذا ارزش بیشتر و خواهان دارند.افراد سالک علاوه بر داشتن جایگاه ویژه نزد خداوند ، نزد مردم نیز عزیز و محترمند و جایگاه والایی دارند.لذا خدا می فرماید سبقت گیرندگان در طی مسیر مستقیم از مقربین درگاه الهی هستند.

ای کاش، که دلبسته ی دنیا نشو یم
ای کاش، غریق شهوت و جاه  نشو یم
گردیم صدیق و  مخلص و اهل سلوک
ای کاش، که بی قرار فردا  نشویم

 


تکرار سخن

انسان وقتی سخنی را می شنود ، امکان دارد تمام زوایای آن حرف را درک نکند.هر قدر آن سخن ارزشمند تر باشد ، برای فهم آن تکرار لازم است.شما وقتی یک راهی پر از پیچ و خم را طی می کنی، بار اول زمان بر است ،با تکرار شما همانند راننده ای که شغلش رانندگی است ،طی کردن مسیر راحت می گردد.
  برای شناخت سخن خداوند در قرآن، خلاصه شده آنرا در نماز هر روز در چند نوبت تکرار می کنیم . اینکه گفته می شود، در خانه اگر کس است یک حرف بس است. منظوراین است که در مباحث علمی در حضور جمعی که آشنا به مو ضوع هستند ، یک بار کفایت می کند و اهل علم با یک اشاره خود پی گیری در فهم مطالب می کنند.

عابدین در بندگی،شکر فراوان می کنند
شاکرین در زندگی، صبر فراوان می کنند
خوش بر آن عاشق ،که معشوقش خداست
دائما با یاد حق ، ذکر فراوان می کنند

 

 

ترس از خدا چیست

خدای متعال رحمان و رحیم است.لذا ترسی ندارد.همانند پدر مهربان برای فرزندان است.پس چرا می گویند از خدا بترسید. منظور این است که دوری شما از خدا ، موجب گمرهی شما می گردد.لذا بطو طبیعی از نور و محبت الهی خود را دور می کنید.منظور از ترسیدن از خدا این است که شما نمی توانید چیزی بهتر از او جایگزین کنید.
  برای مثال ، شما بجای نور خورشید،چه چیزی را می توانید جایگزین کنید که جهان هستی را روشن سازد ،بدون هیچ چشم داشتی.با حذف خورشید ، خود را در ظلمت و تاریکی قرار می دهید.
  حتی ترس از خدا، به خاطر عدم اطاعت از او،و ترس رفتن به جهنم.بخاطر آتشی است که در دنیا برای آخرت با اعمال خود ایجاد می کنیم.لذا بجای ترس از خدا ، بهتر است بگوییم ترس از اعمال خود و ترس از دوری از خدا .

محبت بود رحمت حق به ما
بود لطف او بر من وبر شما
نباشد  خدا را نیازی به کس
ضمیر تو خواند خدا را خدا

 


شهید

همه انسان ها پس از مرگ طبیعی نیز زنده اند.در حقیقت روح آنها در بدن برزخی ادامه حیات می د

هد.چنانچه انسان صاحب اعمال صالح در دنیا باشند ، نام انسان به زبان  هاست .لذا می گویند زنده اند. متقابلا افرادی که در دنیا اثر ماندگاری بجا  نگذارند ، آنها را مرده گویند.شهدا انسان های زنده در دو عالم هستند.
    انسان ها در این دنیا لذایذ را چون غذا می چشند ، در صورتیکه در بهشت، از لذاید بهره کامل می برند ، گویا می خورند.چقدر تمایز است بین چشیدن و خوردن.

 

علامه طباطبا یی می فرما یند ، شهید را شهید گویند، چون در مقام عمل است نه در مقام شهود.برای لذت بردن در نماز ،لازم است انسان در ادای نماز توجه و مراقبه داشته باشد.

در مکتب و مذهب الهی
جای شهدا رفیع و عالی
روح شهدا اسیر گشته
در عالم و در دیار خاکی

 

 


بندگی خدا

بندگی خدا ، با ادعا نیست.بلکه با عمل صالح است.انسان باید در امتحانات گوناگون قبول گردد، تا بنده واقعی خدا گردد.همانند ورزشکاری که برای کسب مقام ، تمرینات زیاد و تلاش مداوم زیر نظر یک استاد نیاز دارد.
  خداوند می فرماید ، برای بندگی باید از درآمد پاک و رزق پاک بهره بگیرید.هر گز از مالی که از طریق نا مشروع حاصل می گردد ،استفاده نکنید.در سختی ها صبور باشیدو در خوشی ها خدا را شاکر باشید.
  بنده کسی است که مطیع خدا باشد.برای بندگی ، تزکیه نفس لازم است.عرفا،هفت مرحله عشق را توصیه می کنند.انجام واجبات و ترک محرمات، اولین مرحله آن می باشد، تا نهایت به مرحله یقین برسید.در این وقت، آنچه می بینی آیات و تجلی حق تعالی است.لذا گویند با چشم دل خدا را می بینی و آنقدر محو آیات خدا می شوی که دیگر دیدن خدا معنی پیدا نمی کند.

دیر فهمیدم که  عصیان کرده ام در بندگی
دیر  فهمیدم  که تنها  اوست  اندر  زندگی
ای بشر تا کی اسیر این و آن و نفس خود 
دیر فهمیدم زمان طى شد و ما در بردگی

 

 


نیکوکاران

خداوند متعال صفات نیکوکاران را در سوره بقره آورده است.
1.کسانی که از بهترین ها و دوست داشتنی های خود در راه خدا به فقرا، مساکین و درمانده ها،کمک می کنند.
2.کسانی که نماز می خوانند و آنرا اقامه می کنند.
3.کسانی که خمس و زکات خود راپرداخت می کنند
4.کسانی که در آزادی افراد در بند کمک می کند.
5.نیکوکاران به عهد و وفای خود پایبند و مقید هستند.
6.نیکوکاران کسانی هستند که در سختی ها و مصیبت های  بیرونی و درونی صبور هستند.
7.نیکوکاران کسانی  هستند که در مشکلات مقاوم و پایدار هستند.

محبت کن به اهل علم و تدبیر
به مردم کن تو نیکی بهر تاثیر
بیاموز آن به مشتاقان دانش
مگو راز خودت بر اهل تزویر


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۱۱)
 ماه مبارک رمضان

روزه در ادیان مختلف آمده است.البته نحوه و سبک آنها متمایز است. در اسلام در ماه مبارک رمضان است.روزه گیری برای بیماران، مسافران و کسانی که روزه  تهدیدی برای سلامتی آنهاست ،نهی شده است.
   رمضان در اعراب به چیزهای گوناگونی گفته می شود.
1.به گندم های آسیا شده رمضان گویند.گندم ها با پوسته از هم جدا هسنند.اما با آسیاب رفتن پوسته ها جدا و سفیدی و یکرنگی حاصل می شود.در ماه مبارک رمضان هم ،که ماه ضیافت خداست، دلها از آلودگی پاک و صفا و صمیمیت و تقرب الهی حاصل می شود.در این ماه انسانها از پوسته خودخواهی و خود محوری بیرون می آیند و بجایش خدا خواهی و خدا جویی را در دلها قرا می دهند.
2.به باران اول پاییز هم اعراب رمضان گویند.که موجب ریزش برگ های زرد و آمادگی بهار با برگ های سبز گردند.انسان ها نیز در این ماه آلودگی ها را ،چون برگ های پاییزی به زمین می ریزند،وخود را برای یکسال بیمه می کنند.
3.به آتش بدون دود نیز رمضان گویند. در این ماه نیز  انسان ها پر حرارت و با انگیزه به روزه داری می پردازند.آتش شوق دیدار و عشق الهی شعله ور می شود.
   قرآن کریم در ماه مبارک رمضان در شب قدر یکجا به سینه پیغمبر نازل شد و طی 23سال به تدریج به آگاهی مردم رسانده شد.

روزه تنها آب نا خوردن که نیست
ره بسو ی سفره نا بردن که نیست
روزه تمرین جهاد اکبر است
روزه در خوابیدن و گفتن که نیست


معانی قرآن

از نظر لغوی، قرآن در اعراب معانی گوناگونی دارد.
1. قرآن ، یعنی کتاب خواندنی.با خواندن آن می توان بهره های زیادی از آن برد.متاسفانه استفاده ما از آن بسیار کم است و آنرا در مجالس ترحیم می خوانیم.
2.اعراب به تجمع آب در یکجا را نیز ، قرآن اطلاق می کنند.قرآن آب حیات برای انسان ها می باشد که با فهم و عمل به آن به کمال می رسند.
3.قرآن به معنی جمع نیز گفته می شود.یعنی قرآن مجموعه ای از معارف الهی است.همه هدایتهای الهی در قرآن جمع شده است.
   قرآن کتاب هدایت است.هیچکس نمی تواند آسیبی به انسان بزند.برای مثال،نجات یوسف از قعر چاه و ارتقا به پیغمبری،نجات موسی از رود و ارتقای به پیغمبری.
    خداوند در سه چیز تجلی کامل دارد. تجلی مکتوب حق ،که قرآن است.تجلی مصور حق ، که جهان هستی است .تجلی مجسم حق ، که انسان های کامل می باشند.

 ره آورد شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
کتاب معرفت سرچشمه ی نور
که نورانی شوی از پرتوی آن

 


حقوق زن و شوهر به یکدیگر

خداوند می فرماید که رابطه زن و شوهر باید مشابه لباس برای همدیگر باشد. همانطوریکه لباس نزدیکترین پوشش برای بدن است، زن و شوهر هم باید برای همدیگر نزدیک ترین روابط را داشته باشند.
   همانطوریکه لباس افراد شخصی است و برای دیگران نیست،زن و شوهر نیز نسبت بهم باید اینگونه باشند.نه اینکه نسبت به سایرین گرم و در خانه سرد باشند.
    همچنین رنگ و نوع و اندازه لباس در افراد متمایز است.انسانها نیز در انتخاب همسر، مختارند.اگر چه زیبایی وشرایط همسر هم  مهم است .بهترین همسر ، در هم کفو بودن یکدیگر است.یعنی همدیگر را در شرایط گوناگون درک کنند و از مقایسه همسر خود با سایرین پرهیز کند.

ای دخت نبی ،مخزن اسرار دو عالم 
ای کوثر دین، مظهر حق، بضعه خاتم 
وی بهر پدر مادر و ای نادره دختر
از بهر علی همسر فرزانه و همدم


رشوه خواری

خداوند می فرمایند، مثل رشوه دهنده به رشوه گیر همانند انداختن سطل فاضلاب داخل منبع فاضلاب است.بدیهی است با این کار سطل از فاضلاب پر می شود.لذا رشوه دهنده چیزی جز گناه و معصیت ،که همانند نجاست است،در این کار که باعث تضیع حقوق دیگران است بهره مند نمی شود.
  نقل است که99%در صد مردم ضعیف،حقوقشان برابر1% باقی مانده است.این اتفاق نمی افتد ،مگر با حیله گری و رشوه خواری و تضیع حق الناس که خداوند امکان بخشش در امور خود را بشارت می دهد،ولی حق الناس را هرگز.تنها با برگشت و ادای حق الناس بخشش امکان پذیر است.
   متاسفانه با نام های گوناگون، چون حق الزحمه،هدیه،حق التسریع و امثال آن رشوه می دهند.خداوند در1400سال پیش عامل فساد و انباشته شدن ثروت و متعاقب آن قدرت و مضرات آنرا اشاره کرده است.

رزق پاک و مال باشد گر حلال 
نیست اندوه وغم و درد وملال 
می شود فرزند ، صالح، متقی 
مال بی ارزش بود وزر و وبال 


عقاب الهی چیست

هر چیزی دارای یک عقبه است.چنانچه انسان کار خوبی انجام دهد،نتیجه و عقبه آن خوش آیند است.اما اگر مرتکب گناه یا خطایی شویم ، نتیجه آن عذاب الهی است. یعنی دچار  عقاب الهی می شویم.یعنی عقبه آن گناه دچار خسران می شود.خداوند رحمان و رحیم است ، و نقش هدایتی و راهنمایی و تذکر را دارد ولی انسان بخاطر عدم شناخت و اختیاری که دارد ، بعضا دچار معصیت می گردد.متاسفانه میل انسان در پیروی  از هوای نفس ، معمولا بیشتر  است.
   برای مثال یک آهنگر در زمان جوشکاری می گوید که به عمل جو

شکاری نگاه نکنید.چنانچه کسی آنرا نگاه کندو به سخن آهنگر توجه نکند ، دچار درد و سوزش چشم می گردد.لذا نمی توان گفت که آهنگر باعث درد چشم شده است.در حقیقت عدم اطاعت از فرمان آهنگر ، موجب ناراحتی گردید.
   فرمان الهی نیز اینگونه است.خداوند نسبت به انسان ها مهربان است.اما از آنجاییکه خداوند خالق موجودات می باشد و اشراف کامل به ماهیت آنها دارد.چنانچه نسبت به عملی دستور دوری و پرهیز می دهد، بخاطر دوری فرد از ضرر های آن کار است که انسان دچار آن می گردد.مانند پدری که به فرزند خود ، تذکر می دهد.ولی کودک از روی کنجکاوی و عدم شناخت از آن دستور ، با عدول از امر پدر دچار خسران می شود.

مردان خدا ، به روی دلدار  خوش اند
مستان به می و صدا و یک تار خوش اند
نزدیک مشو به بی خرد ، در همه حال
افراد شقی، به ظلم  و پیکار خوش اند


خوشی ها و خوبی ها

خداوند برای انسان ها خوبی ها را می خواهد ، که نهایتا به خوشی می رسد. اما انسانها ، خوشی ها را می خواهند ، که گاهی برای  انسان خوب و گاهی برای انسان بد است.لذا عدم استجابت بعضی از دعا ها به همین خاطر است، زیرا که خداوند صلاح و نتیجه را می بیند ، در صورتی که انسان حال را.یکی از راه های تمایز خوبی و خوشی این است که اگر مورد استجابت خداوند قرار گرفت ، آن برای ما خوب است در غیر اینصورت خوشی است.
   رابطه والدین با فرزندان نیز اینگونه است.والدین با توجه به تجربه و شناخت خوبی که دارندخوبی  فرزند را می خواهند، در صورتی که فرزند دنیال لذایذ زود گذر و حال است.
   برای مثال، وقتی دشمن به کشوری حمله می کند و جنگ اتفاق می افتد، به ظاهر جنگیدن بد است ولی نهایتا با مقاومت و دفاع برای انسان ها خوب است.لذا اگر چه نا خوش است ولی نهایتا برای انسان ها خوب است.تولید علم سازنده ، لذت بخش و خوش است، و برای انسان نیز خوب است.ولی تولید علم مخرب، اگر چه در ابتدا خوش است ولی برای انسان خوب نیست
   بنابراین هرخوشی،معلوم نیست که منجر به نتیجه خوب شود.ولی هر خوبی، منجر به خوشی است.

زندگی گاه چه شیرین به لب و کام من است
زندگی گاه پر از زیور و آن دام من است
زندگی  در گرو همت ماست ،می گذرد 
زندگی اندک و تنها اثر و نام من است

 


ایمان و شرک

ارزش انسان ها بستگی به میران ایمان آنها به خدای متعال است.چنانچه شخصی بی ایمان باشد او را مشرک گویند.همانند ارزش پول یک کشور ، بستگی به میزان پشتوانه آن پول است.پول بی پشتوانه ، بی ارزش است.خداوند می فرماید با زنان مشرک ازدواج نکنید، مگر اینکه ایمان آورند.
  فرق است بین کافر و فرد مشرک.اهل کتاب کافر هستند ولی مشرک، یعنی بت پرست، نیستند.لذا می توان با اهل کتاب ازدواج کرد.افراد مشرک شما را در دنیا به گناه کشانده ودر آخرت به آتش جهنم می برند.با زنان و مردان مومن ازدواج کنید تا شما را از گناه دور بدارند و به بهشت بفرستند.
  خداوند می فرمایند، زنان شما همانند مزرعه شما هستند.چنانچه مهر و محبت در آن بکارید، چند برابر به شما منعکس می کنند.
  ریشه ایمان از امنیت و آرامش است.انسانی آرامش دارد که دارای ایمان باشد.ثروت و مال ، آسایش برای انسان می آورد و نه آرامش.

کافر در مقابل مومن است.همچنین مشرک در مقابل موحد است.
 مى رود ایمان و تقوا، در پی هر هرزگی
کبر و  پستی می برد ایمان ما در بندگی
شستشوی روح ما دانی نماز است و دعا
نفس دون افعی  بود،چون شهوت اندر زندگی


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۱۲)
خانواده خدا

پیامبر گرامی می فرمایند، که همه مخلوقات هستی
همانند عیال و فرزندان و خانواده خدا می مانند.لذا خدمت به مخلوقات خدا ، خدمت به خانواده خداست.
   انسان برای تامین مخارج خانواده ، حداکثر تلاش را می کند که با کسب درآمد حلال، خانواده از نظر مادی در زحمت نباشند.اگر بدقت نگاه کنم ، خدای متعال قبل از آمدن ما ، آنچه از نظر جسمی یا روحی لازم بود تامین کرده است.
  بهترین مخلوقات هستی، انسان ها می باشند،که بهترین انسان ها پاک ترین و با تقوا تربن آنها می باشند.همانطوریکه پدر خانواده ، هزینه اولاد را تامین می کند تا رشد نماید،بدون اینکه فرزند نگران تامین غذا باشد.خداوند هم در تامین رزق و روزی عیال خود که مخلوقات هستند،می گوید آنرا تامین می کنم ،تا آنها دچار نگرانی نباشند.

محبت بود رحمت حق به ما
بود لطف او بر من وبر شما
نباشد  خدا را نیازی به کس
ضمیر تو خواند خدا را خدا

 


ازدواج و طلاق

همانطوریکه ازدواج در اسلام مورد تکریم و تاکید و تو صیه شده است ، در مقابل طلاق مذمت شده است.
برای جلوگیری از طلاق، ضرورت دارد که دقت کافی در انتخاب همسر برای یک عمر زندگی منظور گردد.اخلاق و تدین و خانواده همسر و کفو یت در تداوم و پایداری زندگی نقش مهمی دارند.
  خداوند می فرماید، چنانچه زن و شوهر  از یکدیگر جدا شدند و بعد طرفین آمادگی خود را برای تشکیل زندگی داشتند ، اطرافیان مانع آن نگردند.
   بسیاری از انحرافات و اضطراب ها در جامعه به خاطر به تعویق افتادن امر ازدواج است.این نیاز فطری و طبیعی باید در وقت خود تامین گردد.
  فرزند طلاق، از نظر عاطفی ضربات سنگینی را متحمل می شود.او نیاز به محبت و مراقبت و تربیت هم پدر و هم مادر دارد.لذا باید حتی الامکان از طلاق دوری کرد

زندگی کن با خضوع و مهربانی و صفا
زندگی کن با امید وبا توکل بر خدا
زندگی شیرین شودبا انتخاب همسری
زندگی کن با محبت هم به ظاهر هم خفا


ارتباط با خدا

زندگی در این دنیا همانند بافتن یک قالی می ماند.برای ایجاد یک فرش ، ابتدا چهار چوبی ایجاد و سپس تار های آن که نخ های عمودی است محکم می بندند و سپس شروع می کنند به تدریج پود ها که ازپشم ایجاد شده با نظم و با نقشه خاصی کنار هم گره می زنند.با تداوم و گذشت زمان یک فرش بافته می شود.
   در جهان هستی، تار ها همان ریسمان الهی هستند که باید محکم آنرا گرفت و شامل معارف الهی است.پود های آن جامعه و مردم هستند.چنانچه با چهار چوب ایدیولوژی اسلامی و با اجرای احکام اسلام به زندگی ادامه دهیم.در پایان زندگی ، عاقبت به خیر شده و از جدایی ها و تفرقه و از هم پاشیدگی های خانواده ها جلو گیری می شود.
    خداوند می فرماید ، نماز را اقامه کنید ، تا در دو دنیا رستگار باشید.همانطوریکه اگر تار های یک فرش محکم بسته نشود و یا حذف گردد امکان قرار گرفتن پود با بهترین نقشه وجود ندارد و اگر چیده شود ،در اثر یک تنش از هم می پاشد.زندگی انسان ها هم اگر حول محور الهی شکل نگیرد ، با هوای نفس شکل می گیرد و هر لحظه امکان فرو پاشی آن وجود دارد.

تو به دنبال خدایی وز خود بی خبری
گم شدی در خود و از دست بدادی گهری
تو گمی ، خالق تو حاضر و حی و پیداست
تو به بیراه مرو ، تا که بیابی اثری

 


حفظ نماز چیست

خداوند می فرماید شما نماز را حفظ کنید تا شما را حفظ کنم.علت اینکه نماز های ما ،در زندگی ما تاثیر چندانی ندارد ،به خاطر حفظ نکردن نماز است.
     قلب ما همانند کامپیوتری می ماند که ورودی آن گوش و چشم و اعضای بدن است.اگر بخواهیم کامپیوتر را حفظ کنیم ، باید مراقب ورودی های آن باشیم تا ویروسی نگردند.هر فلاش یا سی دی و یا سایت مخربی را باز نکنیم.
  حفظ نماز در اقامه نماز است.اگر نمازی با قلب پاک بخوانیم ،آنگاه نماز را حفظ کرده ایم.لذا باید تزکیه نفس را انجام داده تا قلب انسان از آلودگی ها پاک و خانه خدا گردد.
  همانطوریکه آب مایه ای حیات دنیوی انسان ها است.نماز هم آب حیات معنوی انسان ها است.فرد بی نماز ، قلب واقعی او مرده است.اگر چه قلب ظاهری او زنده است. لذا تاکید شده است که ارتباط با خدا، که در برپایی نماز است ، باید در همه حال و شرایط انجام گردد.اگر چه ممکن است در شرایط گوناگون نحوه اجرای آن یکسان نباشد.لذا گفته می شود که اگر به هر دلیلی انجام نشد ،باید در اولین فرصت قضای آن انجام شود.

نماز است عامل دوری ز خسران
انیس قبر و نور  دل بود آن
چراغ رهنما و زینت ما
بهای جنت است و عز انسان

 


آیه الکرسی

خداوند در آیه الکرسی که در سوره بقره آمده است، خدا را معرفی می کند.می گوید خدا حی است و همواره زنده است و زنده می کند و هیچ معبودی جز او نیست که شایستگی عبادت را داشته باشد.
    خداوند بر پادارنده جهان هستی است و هرگز برای لحظه ای نمی خوابد.لذا همواره بیدار است و لحظه ای مخلوقاتش را تنها نمی گذارد.او خالق زمین و آسمان هاست.خدا شافع انسان

در دو عالم است.
     آیه الکرسی شناسنامه خداست و خدا را به تصویر کشیده است. پیامبر گرامی می فرماید عظیم ترین آیه در قرآن آیه الکرسی است.اوج قرآن در آیه الکرسی است.
   

تجلی حق، در صفات خداست
نه در ذات و ،نه جلوه هاست
ملک می دمد ، روح رابر بشر
باذن خدا، آدمی را بقاست


ارزش انسان

جایگاه معرفتی انسان، پس از مرگ شفاف و مشخص می گردد. همانند یک انار ، که پس از شکافتن و چشیدن طعم و شیرینی آن معلو م می شود.
   خداوند اهل بیت و متعاقب آن امامان را ماموریت داد که به ارشاد و اصلاح اندیشه و افکار مردم بپردازند.ارزش انسان به فکر و اندیشیده اوست، بالاخص نگرش او در رابطه با خدای متعال است.
    نجات انسانها در صداقت و راستی است.انسان هر گز با دروغگویی و تهمت به جایی نمی رسد. رسالت اهل بیت آگاهی بخشیدن و پیشگیری از اشتباهات روزمره ماست.
   تعالی و رشد معنوی انسان در کسب معنویات و معارف الهی است ، که از طریق چهارده معصوم امکان پذیر است.

آدمی را دین و ایمان  و یقین
می کند  کامل ، وفادار و امین
آدمی را فهم و ادراک و شعور 
می برد تا عرش اعلا از زمین

 

 

محکمات و متشابهات در قرآن

در قرآن آیه هایی وجود دارد که معنا و منظور آیه روشن و گویاست، که آنها را محکمات گویند.بعضی از آیات ، همانند حروف مقطعه، در ابتدای بعضی از سوره ها ،منظور خداوند از آن شفاف نیست.به این آیات، متشابهات گویند.
  حروف مقطعه، بخاطر جدایی از هم، بی معنی هستند.چنانچه حروف با منظور خاص کنار هم قرار گیرند. در اینصورت معنی پیدا می کنند.
   انسان ها نیز تا زمانی که تک روی می کنند و دنبال اسم  و نامی برای خود هستند ، ماندگار نیستند.بالعکس، عرفا بخاطر عدم تمایل به شهرت، در دل مردم جایی پیدا کرده و معروف می شوند.تا زمانی که ما دنبال دنیا می دویم او از ما فرار می کند.اگر از دنیا طلبی و دنیا دوری کنیم ، آنگاه دنیا به ما رو می کند.
  آدم ها وقتی معنی پیدا می کنند ، که در کنار هم قرار گیرند و از انزوا دوری کنند و با تعامل در کنار هم قرار گیرند.

چرا حرص دنیا تو را کورکرد
مکن تکیه بر آن،که دل تور کرد
 فریبنده است چرخ گردون و دهر
تو را از عبادت بسی دور کرد


 حی و قیوم

یکی از صفات خدا حی بودن اوست.خداوند نه تنها همیشه زنده است، بلکه زنده کننده نیز می باشد.خداوند چشمه حیات است و همه به اذن او زنده هستند.حیات طیبه از خدای متعال است.
    از صفات دیگر خدا قیوم بودن اوست.قوام و رکوع و قیام ما از خداست.انسان ها میوه باغ الهی هستند، وجود میوه به خاطر قوام و سربلندی درخت از خاک است.
     قیوم عطا کننده قوام، برای قیام است.رابطه قیوم با قیام، همانند بنا و ساختمان نیست که پس از تکمیل ساختمان بهم نیاز نداشته باشند.بلکه همانند صاحب سایه و سایه می ماند.چناچه لحظه ای عنایات الهی از چیزی قطع گردد ،آن چیز از بین می رود.سایه وقتی حرکت دارد ، که صاحب سایه حرکت کند.وجود هر چیز بستگی کامل به اراده و اذن الهی دارد.

دیر فهمیدم که مرگ آید بسوی هرکسی
دیرفهمیدم که رزق ما رسد حتی خسی
دیر فهمیدم  که  ایزد  ناظر  احوال ما
پس چرا هر روز و شب  دل واپسی

 


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۱۳)
تاسوعا و عاشورا

تاسوعا یعنی نهم و عاشورا یعنی دهم.حضرت عباس در عاشورا شهید شد، نه در تاسوعا، ولی به خاطر ارادت به آقا ابوالفضل یک روز را به ایشان اختصاص می دهند.
   حضرت ابوالفضل بخاطر وفا به آقا امام حسین و بصیرتی که داشت، جایگاه والایی پیدا کرد.دشمن به او پیشنهاد رها کردن برادر را در مقابل پول داد.اما حضرت ابوالفضل با ناراحتی آنرا رد کرد.او ولایت پذیر بود .
   امام صادق در زیارت نامه ، حضرت ابوالفضل را عبد صالح خدا می گوید.خداوند در قرآن می فرماید راه مستقیم، راه صالحین، راه شهدا و راه انبیاست.عبد صالح بنده مخلص خداست و همواره در همه حال و در هر  شرایط  بندگی خدا را می کند.

عباس غوغا می کند، بی دست ، امضا می کند
زینب افشا می کند، او خصم، رسوا می کند
اصغر نجوا می کند، با خون ، گلگون می کند
دین  خدا  را  جملگی، احیا  و  بر پا  می کند

 


وصف بهشت

خداوند تمایلاتی در انسان قرار داده است.چنانچه این تمایلات تشدید گردد به آن شهوات گویند.این شهوات معمولا زیبا نیستند ولی شیطان آنرا برای انسان زیبا جلوه می دهد.
    انسان به چیزهای گوناگون، از انسان گرفته تا گیاهان و جامدات و حیوانات تمایل پیدا می کند.
همچون زن و فرزند،گل وباغ،طلا و نقره،اسب و چهارپایان علاقمند می گردد.
   خداوند نیز به خاطر عدم آگاهی انسان ها از آخرت، به کسانی که بجای مادیات به معنویات علاقه مند شوند.خبر از بهشت می دهد که چگونگی بهشت موعود مشخص نیست.ولی برای فهم ما ، به ناچار با تشابهات دنیوی مثال می زند.
   برای مثال، بیان نیازهای یک جوان برای یک کودک قابل توصیف نیست . لذا بوسیله عروسک و چیز های قابل فهم با کودک صحبت می کنند.یا بیان سخنان عالم برای جاهل ،قابل فهم نیست.لذا عالم با زبان ساده، مجبور است نظر خود رابطور اجمال بیان کند.

بهشت فاسقان در این جهان است
بهشت زاهدان در لا مکان است
بهشت عاشقان اند ر دو عالم
جمال جان فزای دل ستان است


اوصاف اهل تقوا

خداوند در سوره آل عمران، صفات مردان و زنان با تقوا را بیان می کند.
1.اینان متواضع و خود را گناهکار می دانند و لذا از خدای متعال آمرزش و مغفرت الهی را طلب و تقاضای عفو و گذشت دارند.
2.اهل تقوا افرادی صبور هستند.اینان می دانند که بعد از سختی ها ، آسانی است.لذا در مشکلات صبر می کنند.
3.اهل تقوا افرادی صادق و راستگو هستند.به همین خاطر گره در کار هایشان راحت باز می شود.درستی و راستی به انسان قوام و نیرو می دهد.
4.اهل تقوا مطیع اوامر الهی هستند.
5.اهل تقوا، اهل انفاق و اهل کمک به دیگران هستند.درد دیگران را درد خود می دانند.
6.اهل تقوا سحر خیز و شب زنده دار می باشند و مشغول مناجات با خدا  و در حال عبادت و استغفار هستند.

الهی به خون شهیدان  قسم
تو لطفی عطا کن، برین نفس هم
نما راه تقوا و دین بر بشر
نگردند گمره در این پیچ و خم

 

 


عمران و زکریا

حضرت زکریا پیامبر عصر خود و عمران از صالحین عصر خود بود.همسران اینها دو خواهر بودند.اما عمران صاحب فرزند نبود.از خدا طلب فرزند کردند و نذر کردند که او خادم عبادتگاه باشد.خداوند حضرت مریم را به آنها عطا کرد.در موقع تولد عمران از دنیا رفته بودو لذا زکریا سرپرستی او را بعهده داشت.زکریا وقتی وارد معبد مریم می شد  با طبق غذای بهشتی روبرو می شد.
     اگر چه همسر عمران بطور غیر مستقیم از خدا پسر خواست.اما خداوند بهتر از پسر را به او داد و با واسطه پسری چون عیسی را به آن خانواده داد.
   اگر ما امور خود را به خدا واگذار کنیم ، آنگاه خدا بهترین را برای ما فراهم می کند.شما اگر در باغی روید ، معمولا سراغ بهترین گل می روید. پیامبر اسلام بهترین گل باغ هستی است.عقل حکم می کند برای خوشبختی و سعادت در دو دنیا دنبال روی دستورات آن حضرت باشیم.

کربلا ،  احیا گر ، دین  خدا  در  عالم  است
ناجی مردم ز گمراهی رسول خاتم است
جنگ  ما، جنگ قبایل یا فرق یا کیش نیست
جنگ ما، جنگ جهانی با عدو ی  ظالم است


بی واسطه

وقتی در آیات قرآن سیر می کنید، شاهد مواردی می شوید که خدای متعال بی واسطه غذای بهشتی در اختیار افراد قرار داده است.
1.غذای بهشتی برای قوم بنی اسراییل، قبل از اینکه به آن اعتراض کنند، و غذاهای دیگری بخواهند.
2.برای حضرت مریم ، طبق غذا در معبدگاه او می فرستادند.
3.به اهل بیت در موقع افطار، وقتی سه روز متوالی غذای خود را به فقرا و یتیمان و مسکین دادند.
   خوشا به حال کسانی که خدا بدون واسطه نیاز های مادیو معنوی  آنها را تامین می کند.البته از مقربین الهی کسانی هستند، که خدا بدون درخواست آنها ولی به خاطر تمایل آنها به چیزی، خداوند براحتی با واسطه آن را برایشان فراهم می سازد.
   البته در دنیای مادی، خدا با واسطه نیاز های افراد را از قبل فراهم کرده است.اینان با سعی و تلاش ،امکان بدست آوردن آنرا پیدا می کنند.مانند سیب که بواسطه درخت حاصل می گردد.یا راه

نمایی و هدایت مردم که بواسطه پیامبران و امامان و صالحین انجام می گیرد.

عشق  اسطرلاب  اسرار  ولاست
دیده بان حکمت و وصل وصفا ست
خوش بر آن مردان با تقوای دین
کارشان هر روز و شب یاد خداست

 


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

و رشد انسان را با روشهای بسیار  ساده به ما می آموزد، ولذا دین موجب حفاظت ما از آسیبها می شود.حفظ ایمان باعث قوام خانواده و جامعه است.در جامعه ای که مردم آن دیندار واقعی هستند ، میزان جرم و جنایات بسبار کم است.

رهزن ایمان تو اعمال توست
همره روز جزا افعال توست
آنچه کشتی ،می کنی آنرا درو
گر نباشد توشه ای،اشکال توست


آبرو و حق النا س

خداوند از دو چیز نمی گذرد.حتی اگر توبه کنید ، خدا از حق خود می گذرد ولی تا حق مردم باز نگردد،از تو نمی گذرد.یکی آبروی افراد و دیگری حق الناس.
  حضرت علی می فرمایند، اگر آبروی کسی را بردی، آبرویت در این دنیا برده می شود.آبرو مانند گلاب است ، که براحتی بدست نمی آید.زیرا قطره قطره جمع می گردد ولی با یک ضربه ، به شیشه گلاب ، دسترنج دراز مدت فرد از بین می رود. 
    عیب پوشی از صفات معصومین است.آنقدر که خدا از عیب پوشی رضایت دارد از آبرو ریزی و آشکار نمودن عیب دیگران نا راضی است.
     آبرو ریزی گاهی در چند مرحله است که موجب شکستن روح فرد بتدریج می گردد و متعاقب آن به نابودی فرد منجر می شود.همانند یک شیشه آب، که پس از چند نوبت خوردن خالی می شود و بالاخره شیشه تهی از آب می گردد و با ضربه ای شکسته می شود.

تا به کی بینی حقوق دیگران
می شود ضایع به دست خود سران
کاش می شد مهدی صاحب زمان
عدل خود جاری کند اندر جهان

 

انواع شادیها 

دو نوع شادی داریم.یکی سطحی و دیگری عمقی است .شادی سطحی لحظه ای است و تداوم ندارد و در اثر هم نشینی و یا تماشای موضوع خنده داری ایجاد می گردد.شادی عمقی، پس از زحمات ورنجها حاصل می گردد و تداوم دارد و خوشنودی دل را بهمراه دارد.
   شادی عمیق موجب آرامش انسان است و انبیا می خواستند که مردم شادی عمیق و ماندگار داشته باشند.
    در اسلام شادی ها به دو نوع مثبت و منفی تقسیم شده است.شادی های مثبت شادیهایی که به آنها سفارش شده است.
شادیهای منفی :
1- شادی به گناه.
2- شادی در برابر لغزشهای دیگران.
3- شادی های تمسخر آمیز.
4- شادی با دروغ.
   شادیهای مثبت:
1-شادی در وقت اطاعت و بندگی خدا.
2-شادی برای احیای حق و از بین رفتن باطل.
3-شادی در تحول معنوی .
4 شادی برای دیگران.
5- شادی در مجالس جشن اعیاد اسلامی .

شادی در خلق اثر،کشف حقایق باشد
شادی درمهر و نوازش به خلایق باشد
شادی آن نیست گهی عربده و گه فریاد
شادی در کشف توان  ،رشد علایق باشد


صاحب دلان

انسان ها بر دو نوع هستند.عده ای  صاحب دل خود می باشند و عقل بر آنها حکم می کند و بدون دلیل چیزی را قبول نمی کنند.عده ای دل صاحب آنهاست و هر چه دلشان خواست آنرا انجام می دهند.
       کسانی که صاحب دل خود هستند، از خدا و دستورات الهی تبعیت می کنند.در مقابل کسانی که دل صاحب آنهاست ، مطیع هوای نفس خود هستند و دل آنها حکم می کند که چگونه عمل کنند.
   حافظ می گوید:

دل می رود زدستم صاحب دلان خدا را                         دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

حافظ سخن از رها شدن زمام اختیار دل می گوید و عارفان را به یاری می طلبد چرا که معتقد است که عشق پنهان وی از پرده برون خواهد اوفتاد .

این درد همان دردی است که سالک را به حق می رساند و دل جویای حق، درد عشق را به همراه دارد .

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز                                 باشد که باز بینم دیدار آشنا را

شرطه باد موافق را گویند که مساعد کشتی رانی باشد . کشتی شکستگان صفت مرکب است .

حافظ با تحسر  و تمنی می خواهد که ای باد موافق ما در کشتی سواریم وزیدن آغاز کن به آن امید که به ملاقات آن یار آشنا نایل آییم .

عشق باشد عاملی در جذب الطاف خدا
می شوی مجذوب یزدان، گر کند ما را صدا
گه تو عاشق می شوی،گه او کند بر ما نظر
عشق خورشید دل است و می دهد دل را شفا


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

دارد.اما در عالم معنوی ،هر عملی عکس العمل چند برابر دارد.اگر چه خوب یا بد باشد.

ترحم بر بدان  باشد ستم چند
به نیکان کن ترحم،همچو دلبند
شفاعت بر عدو و خصم جانها
بود جوری فراتر ز آنچه در بند

 

نور خدا

     اینکه گفته می شود که خداوند نور است، بخاطر این است که انسان توسط نور امکان دیدن کوچکترین ذرات عالم را دارد. در مقابل شما در تاریکی بزرگترین شی را امکان دیدن نداری.با از دست دادن نور، شما امکان دسترسی به هیچ چیز را نداری.با عنایت به اینکه خداوند نور و غیر از او همه چیز تاریکی است.لذا باید مراقب باشیم با عدم تبعیت از دستورات الهی خدا را از دست ندهیم.
      همینطور خداوند دارای صفات بذات زیادی است.همانند رحمان و رحیم.همانطوریکه نور در ذات و وجود خورشید قرار دارد،صفات خدا نیز در ذات خداوند می باشد و جدا شدنی نیستند.
        صفات حیوانی که در انسان وجود دارد، در حیوانات تجلی آنرا می بینم. تجلی صفات الهی را در انسان های کامل دیده می شود.

گر بخوانی حق ز اعماق وجود
استجابت می کند دریای جود
نور مطلق صاحب فیض و کمال
در قیام و در رکوع و در سجود

 

شناخت انسان

حضرت علی می فرمایند، برای اینکه نسبت به یک نفر شناخت پیدا کنی ،ببین با چه کسانی همنشین و دوست است و با آنها رفت و شد دارد.
    افراد با توجه به افکارشان نسبت به خدای متعال شناخته و تمیز داده می شوند.یکی همانند یزید می شود و دیگری چون امام حسین.
  انسان برای اینکه نسبت به خود شناخت پیدا کند،باید میزان نزدیکی یا دوری خود را از خدا تشخیص دهد. چنانچه خیر خواه مردم بود و کارهایش در جهت رضای خدا و دستورات الهی بود ،بداند که حسینی است.چنانچه هر روز در فکر آزار و اذیت و چپاول و مردم فریبی است ، بداند یزیدی است.
    بشر در کارخانه پلاستیک سازی ، از یک ماده هم گلدان می سازد که در آن گل بکارند ومردم لذت ببرند و هم سطل زباله که در آن آشغال بریزند.انسان ها نیز با توجه به اختیاری که خداوند به انسان داده ،می تواند راه صلاح و یا ظلال را در پیش گیرد.اگر چه ماده اولیه انسانها همگی از خاک است.

دوستی گردد عیان، اندر مصیبت یا که فقر
جز خدا حامی نباشد، در سرا شیبی قبر
تا به کی غافل ز خود  در این سرای  بی وفا 
دشمن ما در درون جان بود تا روز حشر


جاذبه دنیا

دنیابرای انسان در ابتدا جاذبه هایی دارد ولی در نهایت باعث زحمت انسان می گردد.اما همینکه آنها را بدست آورد ،پس از مدتی عادی و جاذبه ندارد.همانند کودکی که برای اولین بار به بازار اسباب بازی فروشی می رود.جاذبه ها و علاقه و کنجکاوی کودک ، باعث می شود که به تدریج از پدر جدا وبه دیدن مغازه اسباب بازی ها برود.در پایان متوجه می شود که پدر خود را گم کرده، با گریه و فریاد پدر خود را جهت کمک می خواهد.پدر از صدای بچه ، به کمک بچه می رود و احتمالا او را تنبیه و تذکذات لازم را به او می دهد.
   انسان ها نیز تا زمانی که در پناه خدای متعال هستند و از دستورات الهی پیروی می کنند، هر گز دچار گمراهی نمی شوند.همینکه از هوای نفس پیروی کردند، راه خود را گم می کنند ودر نهایت دچار گناه و معصیت می گردند.اما خداوند راه توبه را برای انسانهایی که به اشتباه راهی رفته اند باز گذاشته تا به راه خدا برگشت نمایند.لذا با صدا کردن خدا وبا ذکر و دعا ، امکان بازگشت به سوی خدا وجوددارد.خدا هم آغوش خود را باز و آنها را پذیرا می گردد.

ای اهل گناه و معصیت توبه کنید
ای اهل ثنا و معرفت ناله کنید
ای اهل سلوک و منزلت دریابید
ای اهل دعا و مغفرت لاوه کنید

تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۱۴)
گزینش خدا

معیار اصلی گزینش خداوند ،مربوط به آینده فرد است و اینکه رسالت و ماموریت او در آینده چه باید باشد.در صورتی که معیار گزینش ما ،بررسی سوابق و عملکرد گذشته فرد است.
   خداوند حضرت مریم را انتخاب کرد ، تا فرزند صالحی بنام عیسی، از دامن پاک او رسالت پیامبری را در آینده بعهده بگیرد.خدا در انتخاب سرپرستی حضرت مریم که به معبد اهدا شده بود، در قرعه کشی حضرت زکریا را گزینش کرد.
  پیامبران الهی، امکان دیدن ملایک را دارند.در صورتی که اولیای الهی امکان شنیدن سخنان ملائک را دارند.حضرت مریم این امکان را داشت.ملائکه به او گفتند که خداوند تو را در عالم گزینش کرد که بتوانی بدون انتخاب همسر صاحب فرزند گردی.
     لازم به ذکر است که خداوند نمی گوید فرزندی به تو می دهم بلکه می گوید کلمه ای بنام مسیح برای رساندن پیام الهی از طریق تو می دهم.این ما هستیم ، که او را فرزند مریم می گوییم.

عابدین در بندگی،شکر فراوان می کنند
شاکرین در زندگی، صبر فراوان می کنند
خوش بر آن عاشق ،که معشوقش خداست
دائما با یاد حق ، ذکر فراوان می کنند


عمل ماندگار

همانگونه که برای ماندگاری آهن و جلوگیری از پوسیدگی و ایجاد مقاومت آهن ،آنرا رنگ می زنند.انسان ها هم اگر بخواهند اعمالشان ماندگار و اثر بخش باشد ، باید آن عمل از روی صدق و درستی و در جهت رضای خدای متعال باشد.
   حضرت زکریا ، در سن پیری از خدای متعال از روی صدق تقاضای فرزند کرد.خداوند فرزندی صالح و پیمبری بنام یحیی به او داد تا زکریا اثر ماندگاری از خود پس از مرگ بجا گذارد.خدا برای اطمینان بخشی قلب زکریا ، با توجه به نازا بودن همسرش، به او گفت که نشانه فرزند دار شدن تو این است که شما سه روز نمی توانی صحبت کنی ولی امکان ادای ذکر خداوند را داری.اگر چه زکریا به سخن خدا ایمان داشت ولی با این نشانه یقین پیدا نمود.

صاحبان  فضل وعلم و معرفت
مظهر پاکی و اهل مغفرت
مردم اهل یقین در هر زمان
کی خطا کار و دچار  معصیت

 

 

ابراز عقیده و ایمان

خداوند می فرماید ، مو منین باید اعتقاد و ایمان  به خدا را ابراز و نشر دهند تا دیگران نیز خدا جو شوند.با آگاهی است که متعاقب آن عمل را به دنبال دارد.رسالت پیامبران ابراز عقاید جهت اعتلای انسان ها بود.لذا بر مومنین است که به هر طریق ممکن وبا توجه به شرایط و امکانات ، در نشر و معارف اسلام همت گمارنند.همانند آبی که در چاه است ، تا زمانی که استخراج نشود و مزرعه آبیاری نگردد امکان رشد و نمو و سبزی گیاهان مقدور نمی گردد.
   لازم است که انسان، ایمان به خدا،قرآن و پیامبران را در گفتار و عمل خود ابراز کند .بهترین تبلیغ، روش الگو پذیری است.بچه ها در کودکی از رفتار و گفتار ما الگو می گیرند.آنها الگو و آینه ما هستند.لذا در حضور آنها، باید مراقبت رفتار خود با بر خورد با دیگران باشیم.اگر در آنها خطایی در بزرگ سالی می بینیم ، باید به گذشته خود توجه کنیم که لقمه ای که به فرزند دادیم چگونه بدست آمده بود و چه کوتاهی در تربیت او کردیم.انسان همانند کشاورز است ، هر چه بکارد  همان را درو می کند.
   انسان هایی که دارای هدف هستند و هدف آنها خداست و تمام تلاش خود را در جهت رضای خداو ادای تکلیف الهی می کنند، در دو دو عالم رستگار هستند.همانند حرکت فرد با نگاه به یک نقطه خاص می ماند، موجب  می گردد که در کوتاهترین زمان و  بطور مستقیم  به هدف برسد.اما کسانی که مرتب به اطراف نگاه کرده و حرکت می کنند، دیرتر به مقصد می رسند.لذا تا زمانی که تنها به خود فکر می کنیم و خدا را فراموش می کنیم ، و توجه مان به دیگران است نباید انتظار آرامش و خوشبختی داشته باشیم.

عابدم کن ، تا بیابم ، من جهت
  لایقم  کن، تا بجویم  ، من رهت
ای خدا ،من عاجز از دیدار تو
قادرم کن ،تا بیایم  ، درگهت


حفظ ایمان

برای اینکه انسان چیزی را خلق و ایجاد کند ، زمان بر است.در مقابل تخریب آن آسان است و دیگر قابل برگشت نیست.همانند درختی که باغبان ،که برای به بار نشیدن و میوه دادن چه زحمت ها می کشد ولی چنانچه آنرا از ریشه از خاک برون آورد و خشک گردد، دیگر با بهترین آب و مراقبت امکان سرسبزی ندارد.   چنانچه افراد از دایره ایمان به خدا و پیامبران خارج گردند، آنگاه دچار ظلمت و گمراهی می شوند و باز گشت به فلاح و راه مستقیم سخت و غیر ممکن  می گردد.
   خداوند ظالمین را، یعنی کسانی که به خود ظلم می کنند، را هدایت نمی کند.اینان راهی برای بازگشت برای خود باقی نگذاشته اند.دوری از خدا موجب عذاب آنها می گردد.اینان با دوری از نور خدا، موجب ظلمت و تاریکی خود را فراهم می کنند.
    حفظ ایمان در آخر الزمان بسیار مشکل است.علت اصلی آن تحت تاثیر قرار گرفتن خانواده ها در اثر تبلیغات دین گریز که با روش های گوناگون و نمایش زیبا مردم را نسبت به دین بدبین و متعاقبا سست ایمان می کند .اگر به دقت توجه کنیم، دین دستورالعمل آدم شدن

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۱۵)
امر به معروف و نهی از منکر

اگر به بچه حیوانات دقت کنید، بطور فطری با همان خصوصیات والدین خود بطور مشابه همان حیوان بدنیا می آید. مثلا از اسبها، اسب بدنیا می آید.اما از انسان ، به ظاهر یک انسان بدنیا می آید.اما امکان دارد خصلت های گو ناگونی داشته باشد که خصلت های او با پدر و مادر یکسان نباشد.شخصیت فرد در اثر آموزش و الگو گیری و همنشینی با افراد در گروه های اجتماعی گوناگون شکل می گیرد.
     دنیا پر از تباهی است، نه به خاطر آدم های بد ، بلکه به خاطر آدم های خوب که به رسالت خود در آموزش صحیح همت نمی کنند.اینان اکثرا سکوت می کنند، در صورتی که آموزش لازمه اش سخن گفتن است.
       بنابرین آموزش نیاز اولیه انسان ها می باشد.  متاسفانه علت اینکه جامعه دچار انحرافات گوناگون اخلاقی است، بخاطرعدم آموزش خوب و سکوت افراد خوب است.اینان یا حرف نمی زنند، یا خوب حرف نمی زنند و یا حرف خوب نمی زنند.حرف خوب اثر خود را بالاخره می گذارد.لذا امر به معروف و نهی از منکر ، لازمه ای داشتن یک جامعه خوب است.
   نباید انتظار داشت که با یک بار تذکر و یا یک بار آموزش ،مخاطب شما مقید و روی آن تاثیر گذارد.همانند درخت تنومندی که با یک ضربه قطع نمی گردد ،ولی با ضربات متوالی بالتخره قطع می گردد.اگر به نماز دقت کنید ، با تکرار روزانه ارتباط با خدا مرتب تکرار می شود. چون جدایی از خدا و قطع ارتباط با او ،انسان  به تدریج به هاکت و گناه سوق پیدا می کند.
    انسان های خوب باید به تکلیف خود که آموزش صحیح و ارشاد است همت گمارند.آنها نباید انتظار داشته باشند که زود سخن آنها اثر بخش باشد.

گر بسازی خود، به اخلاق و ادب
 زندگی شیرین شود هر روز و شب
چون خروس و کرکس و اردک مباش
شهوت و پستی برد انسان عقب

 

ریشه اختلافات

وقتی به رفتار پیامبران الهی دقت می کنیم ، آنها در امور مادی اختلاف و نزاع نداشتند و حول محور خدا به رسالت خود عمل می کردند. این به خاطر این است که همگی آنها دارای یک هدف مشترک به نام خدا بودند و با تمسک به آیات الهی وحدت نظر داشتند.
      متاسفانه اختلا فات از آنجا نشات می گیرد که افراد دارای اهداف گوناگون و مشاوران با سلایق گوناگون هستند.لذا دارای مسیر های گوناگون می شوند. و لذا نقطه طلاقی پیدا نمی کنند و با گذر زمان ،اختلاف نظر و عقاید  موجب دوری از هم و می گردد.
   بنابراین تنها راه نداشتن اختلاف و نزاع،داشتن هدف یکسان است. داشتن اهداف گوناگون ،منافع و سلایق مختلف راموجب می گردد.لذا تا زمانی که ما هر کدام به منافع خود توجه داریم و از همکاری و همیاری با یکدیگر  همت و قدمی بر نمی داریم.دچار نزاع و اختلاف نظر هستیم.
     لازم به ذکر است، داشتن اختلاف نظر و متعاقب آن بحث جهت روشن شدن موضوع مورد اختلاف خوب است.اما پس از شفاف شدن حقایق، بحث و جدل بعد از آن بد است.همانند کفه های ترازو، که با بالا و پایین رفتن کفه ها، سبب تعادل می گردد و سپس کار تمام می شود،

تا چند اسیر هوس و، میل و هوا
تا چند گرفتار خود و، مال و سرا
برخیز و دمی به سوی حق کن پرواز
تا کی به امید همه ای، غیر خدا

 

نقش انسانها در جامعه

تاثیر گذاری افراد در جامعه را درچهار گروه می توان تقسیم کرد.
1.عده ای در زمان حیات و در زمان ممات، نام و یادی از آنها نیست.می توان گفت آنها همانند مر دگان هستند.
2.عده ای در زمان حیات هستند ولی در زمان ممات اثری و یادی از آنها نیست. اینان تنها از  خود در زندگی بهره برده اند.
3.عده ای در زمان حیات نامی از آنها نیست ولی در زمان ممات نام آنها به تدریج ورد زبانهاست. اینان افراد فرهیخته جامعه هستند.
4. عده ای در زمان حیات اثر گذارند و در زمان ممات هم  نام آنها به نیکی است .اینان امامان و راهنمای بشریت هستند.

جمعی به دعا و ذکر و حکمت              
 خواهان کمال و علم و عزت
جمعی به ریا و خدعه و زور
دنبال مقام و پست و شهرت

 

  


عمل و عکس العمل

در دنیای مادی، هر عملی را عکس العملی است.چنانچه انسان خیر خواه مردم باشد، قطعا خدا برای او چند برابر خیر می خواهد.متقابلا اگر انسان بدی و بدبختی دیگران را در زبان و عمل بخواهد ، قطعا خود دچار آن چند برابر می شود.
   گویند ثروتمندی کارگرانی را برای چیدن میوه های باغ در صبح اول وقت به باغ آورد.سایر کارگران متوجه شدند و عصر آن روز برای کمک آمدند.صاحب باغ به همه مزد یکسان دادند.کارگران که صبح آمده بودند اعتراض کردند.صاحب باغ گفت شما نسبت حق الزحمه خود اعتراض دارید ، گفتند نه.سپس صاحب باغ گفت من پول دارم و به خاطر کمکی که آنها کردند و من از آنها در ابتدا درخواست کمک نکردم ، به آنها این پاداش را می دهم.
    خداوند نیز بخشنده و مهربان است.همانند ما انسانها حساب و کتاب نمی کند.اگر یک قدم به سوی او روید، او چندین برابر به شما نزدیک می شود.در عالم طبیعت ،هر عملی عکس العمل متناسب با آن عمل را

بر اسلام با کفار  شایعه  شده بود که پیامبر  گرامی به شهادت رسیدند. عده ای که سست ایمان بودند به طرف  دشمن  رفتند.خداوند می فرمایند نباید اعتقادات و باور های شما به شخص  وابسته  باشد.
      انسان ها با بازگشت  به دوران جاهلیت  به خود ظم می کنند و خداوند ضرر و سودی در بازگشت شما  نمی کند.همانند میوه ای که در پرتو نور آفتاب رسیده و شیرین می شود.خورشید از اینکه میوه در پرتوی خورشید قرار بگیرد یا نگیرد ، در تابندگی او تاثیر ندارد.پیامبر اسلام هدفش رساندن پیام الهی به مردم بود.با رفتن او که نباید پیام او از بین رود.

    طول عمر انسان از قبل مشخص شده است.لذا نباید نگران بود که در جنگ کشته  شویم. انسان ها همانند ماهی در آکواریوم می مانند ، که با مرگ به اقیانوس منتقل می شوند.لذا کسانی که اینگونه به مرگ نگاه می کنند، هر گز از مرگ هراسی ندارند. همانطوریکه ماهی خودش نمی تواند از آکواریوم به اقیانوس رود.انسان ها نیز به اذن الهی از آکواریو م دنیا به اقیانوس آرام توسط مرگ منتقل می شوند.

آدمی با مغز تنها ، نیست کامل در  جهان
پسته و بادام  هم  ،مملو ز مغز است اندر آن
معرفت همراه با ، ایمان و ادراک و شعور 
می کند انسان ترا ، در عالم  وکون و مکان


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

صود از شناخت خدا پی بردن به ذات حق تعالی است، این ممکن نیست و نمی تواند محدود بر نامحدود احاطه پیدا کند. پی بردن به ذات حقیقت هستی توسط انسان محال است.

۲.اما شناخت حق تعالی از طریق پیدا کردن یقین قلبی مقدور است و با تزکیه نفس مقدور می باشد.با عبادت و بندگی خالصانه و ترک خود بینی و دنیا پرستی می توان خدا را با تمام وجود یافت.

۳.یقین عقلی و نظری اولین مرحله برای شناخت خداوند است که با مطالعه و بررسی وجود خدا با استدلات علمی و فلسفی به صفات الهی پی برد.در این روش با رفع شبهات حجاب ها بر طرف و می توان از خورشید معرفت الهی بهره برد.


امتحانات الهی

خداوند آگاه است به مصیبت ها و مشکلاتی که برای افراد اتفاق می افتد.او با اذن انجام مصیبت ، چندین هدف را تعقیب می کند که بعضی از آنها بر ما بیان و بعضی بیان نشده است.
خدا می خواهد با امتحانات گوناگون اهل ایمان از اهل کفر تمیز داده شوند. تا در قیامت اعتراض نکنند.همچنین باعث شکوفایی استعدادها و پخته شدن در سختی ها باعث می گردد که ناپاکی ها از انسان بیرون گردد.همانند سنگ آهن که در کوره قرار می دهند تا آهن خالص بدست آید.
خداوند از دل و نیت افراد آگاه است.در جنگ احد منافقین می گفتند چون پیامبر پیروز در جنگ می گردد ما در جنگ شرکت نمی کنیم.در صورتی که آنها از کشته شدن خود می ترسیدند.خداوند می فرمایند حیات و مرگ در دست من است.این در هر جا، چه در منزل و یا جبهه ممکن است اتفاق افتد.چه بسیار کسانی که در جنگ شرکت کردند و بسلامت بر گشتند.

دانی که هر آنکه  می رود پیر نگردد
دانی که زمین ز خوردنت سیر نگردد
تا جسم من و جسم تو در خاک نهادند
گر جان به تنت هست، بدان دیر نگردد


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

الله به معنای معبود است.بکار بردن نام الله، اثرات وضعی خود را دارد.

ذکر رحمان الرحیم، حی و سبحان وکریم
خالق کل وقدیم، بشنو از رب عظیم
رستگار است در جهان، در دو عالم همزمان
هر که آرد بر زبان، نام یزدان حکیم

 


نی و نینواز

اگر به نی نگاه کنیم، آنرا تو خالی می بینیم و ارزش چندانی ندارد.همین نی وقتی صدای خوشی توسط نینواز  در آن دمیده می شود ،ارزش پیدا می کند.
انسان ها نیز همین گونه هستند.وقتی روح خدای متعال، در خاک دمیده شد.انسان شان و جایگاهی پیدا کرد.
    امام خمینی می گوید:

 مشنو از نی چون حکایت می کند      
  بشنو از دل چون روایت می کند
مشنو از نی، نی نوای بینواست      
  بشنو از دل، دل حریم کبریاست

     همانطوریکه بدون نور ، ظلمت و تاریکی است.زندگی بدون خدا نیز ،چیزی جز غفلت و گمراهی نیست.لذا خداوند جهان آفرین را روزانه چند بار در نماز مورد ستایش قرار می دهیم.

مبدا هستی خدا و آخر هستی خداست
می توان گفتا که او از ابتدا تا انتهاست
خود نمایی می کند در عالم و قرآن وانس
ذکر  یزدان در بیان و در کلام انبیاست


عبادت چیست

عبادت، یعنی کوبیدن وجود خود و صاف و هموار کردن دل است.باید صفات رذیله و هوای نفس را با ریاضت و مراعات کشت.تا جاده دل از پلیدی ها پاک نگردد ‌خداوند در زندگی و دل ما حضور پیدا نمی کند . باید در ذهن و روح ما صفات الهی رسوخ پیدا  کنند.
     انسان در مقابل خدا، باید همانند جاده صاف و هموا ر باشد.متقابلا در برابر شیطان و هوای نفس ، باید ناهموار و پر از دست انداز باشد بطوریکه دشمن های درونی و بیرونی امکان عبور نداشته باشند.
     عبادت کردن خدا بسیار سخت است.لذا باید از خدای متعال طلب یاری کنیم تا امکان تزکیه نفس مقدور گردد.ما در نماز در حمد می گوییم فقط در برابر تو تسلیم محض هستیم و تو را عبادت می کنیم.متاسفانه در عمل طور دیگر انجام می دهیم.
       انسان ها بدون یاری خدا ، قادر به انجام هیچ  کاری نیستند. لذا باید از خدا طلب کمک و یاری کنیم که خداوند بهترین یاری کننده است.


از بهر بهشت، کی کنم سوز و گداز

از بهر خدا، من روم  سوی  نماز

از بهر بهشت ، یا که  از دوزخ گرم

هر گز نکنم، عبادت و راز و نیاز

 

عوامل صعود و سقوط انسان

هر چیزی می تواند عامل صعود یا سقوط انسان گردد.همانند یک نردبان، که هم امکان بالا رفتن به انسان را می دهد و هم می تواند موجب پایین آمدن شود.
   قدرت و مال اگر در اختیار انسان با تقوا قرار گیرد موجب رشد و تعالی جامعه می گردد.متقابلا اگر در اختیار فرد بی تقوا باشد، موجب سقوط جامعه و خود می گردد. 
   قرآن کلام الهی و بهترین کتاب عالم هستی است.اگر به آن عمل گردد، موجب هدایت و صعود انسان به سوی خدای متعال می شود.متقابلا، در صورت نخواندن و تفکر و عمل نکردن به آن،موجب خسران و عدم آگاهی از معارف الهی می گردد.
       زبان وسیله ای است که ارتباط انسان با انسانها را فراهم می کند.می توان با آن از مردم دلجویی و دل آنها را بدست آورد .متقابلا، زبان می تواند موجب آشوب و غیبت و تهمت گردد و دلها را از هم دور کند.
   بطور خلاصه، اگر می خواهیم مو جب رشد و تعالی خود و دیگران را فراهم کنیم ، باید خود را به سلاح تقوا تجهیز کنیم و از امکانات الهی در جهت رشد و تعالی استفاده کنیم.

گر بخواهی معرفت در روح و جان یا در وجود
گر بخواهی عزت و رشد و تعالی کن سجود
کسب روزی کن  حلال و ترک هر گونه گناه 
می برد بالا تو را ،از پستی و از هر رکود


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۱۶)
ارتباط با خدا

نماز وسیله ای برای ارتباط انسان با خداست. کسانی که این ارتباط را قطع نکرده اند ، خداوند نیز در شرایط سخت به کمک آنها آمده است. در جنگ احد، گروهی به خاطر وسوسه منافقین، روحیه خود را باخته و قصد ترک جنگ را داشتند. اما بخاطر داشتن ارتباط با خدا، خداوند روحیه آنها را تقویت نمود.اما منافقین جبهه جنگ را ترک نمودند.
      رابطه انسان با خدا ، همانند رابطه میوه با درخت می ماند.چنانچه در شرایط گوناگون، چون کمی آب ، باد و طوفان و عدم مراقبت ،اتصال خود با درخت را حفظ کند. در اینصورت با گذشت زمان، میوه سیر تکاملی خود را طی کرده و قابل خوردن می شود.
      انسان به خاطر داشتن اختیار و هوای نفس ، بطور مرتب دچار لغزش های گوناگون قرار می گیرد.لذا تاکید شده که روزانه ارتباط خود را از طریق نماز و ذکر و دعا ، با خدای خود حفظ کند و با توکل به خدای متعال و طلب یاری از او ، خود را از گرداب دنیا نجات دهد.
   توکل به خدا ، به معنی این نیست که انسان بدون تلاش و کو شش از خدا طلب کمک کند، بلکه خدا با دادن عقل و فکر و دست و پا بطور غیر مستقیم به ما می گوید که دست و پا بزن و عقل خود را با توجه به استعدادهایی که در تو قرار دارد بکار ببر و سپس توکل بر خدا کن.  حرکت انسان لازم است ولی کافی نیست. با تلاش و تکیه بر خدا ، نه خودت ، ان شا الله به هدف و مقصود خود می رسی.

جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست
هر که را باشد توکل، کار او دشوار نیست
با امید حق  تعالی کی بشر تنها  شود
در گلستان طبیعت ،هر گلی بی خار نیست

 

کلیدهای موفقیت و خوشبختی

صبر و تقوا از کلید های خوشبختی و موفقیت انسان ها می باشد. منظور از تقوا این است که انسان خدا را همیشه برای خود حفظ و ناظر بداند. حفظ خدا با صدق و راستی است.
   خدای متعال نور است و دنیا اطاق عمل است.اگر انسان بهترین جراح باشد ولی اطاق عمل نور  نداشته باشد ، امکان انجام عمل جراحی نیست.لذا باید در حفظ تقوا برای موفقیت کوشا بود.
    خداوند می گوید که اهل تقوا ، متواضع ، صبور ، سحر خیز ،خیر خواه و مطیع اوامر الهی هستند.اینان اهل انفاق و کمک به نیازمندان هستند.
    اهل تقوا خشم و غضب خود را فرومی برند و آنرا با زبان و عمل نشان نمی دهند و زود عکس العمل نشان نمی دهند.اینان همانند کوزه ای خامی که در کوره قرار می گیرند ، پخته می شوند.در برابر ناهنجاری ها مقاوم و صبور می گردند.روایت است کسی که غیظ خود را کنترل می کند ، مانند مجا هد شمشیر بدستی است که در راه خدا جهاد می کند.
    انسان با تقوا خشم خود را با نرمی و خوش رویی
پاسخ می دهد.البته فرو بردن وخوردن خشم در ابتدا تلخ است ولی در انتها شیرین است.

مى رود ایمان و تقوا، در پی هر هرزگی
کبر و  پستی می برد ایمان ما در بندگی
شستشوی روح ما دانی نماز است و دعا
نفس دون افعی  بود،چون شهوت اندر زندگی

 

لغزش ها

انسان ها در گذر زمان امکان خطا دارند ، چه آشکارا و چه در خفا. اما خدای متعال راه توبه و بازگشت را باز گذاشته است.انسان بخاطر یک خطا ،نباید از خدا نا امید شود.انسان همانند آب جوی می ماند، امکان آلودگی وجود دارد. اما همینکه به دریا می ریزد ،آلودگی ها محو می شود.انسان ها نیز با توبه واقعی ، و عدم تکرار گناه، به دریای مهر و محبت الهی وصل می شود و خدا از حق خود می گذرد و گناهان مر تکب شده را می بخشد.
   کسانی که کار زشتی یا گناهی مرتکب می شوند، به خود ظلم می کنند و آثار و تبعات آن خطا به خودشان بر می گردد.همانند گرد و غبار که در اثر طوفان از زمین بلند می شود و در نهایت دوباره به زمین بر می گردد.انسان ها نیز وقتی طوفان هوای نفس بلند می شود ، تا وقتی خطا و یا گناهی که می خواهند انجام  نگردد آرام نمی گیرند،. با توجیهات گوناگون ، عقل را فریب می دهند و سپس آنر عمل را انجام می دهند.
   گناهان همانند دوایر تو در تو ادامه پیدا می کند.لذا با استغفار از خدای متعال تداوم گناه سد می گردد و پس از کنترل کردن آن و عدم تکرار آن ، با توبه به حالت اول بر می گردیم.

آنکه نبست بار خود،توشه ره چه می کند
توشه ره چه می بری ،مرگ خبر نمی کند
بار سفر تو بسته ای ،تا که شود نجات تو
هر که بود اسیر خود،بار سفر چه می برد
 

 

رویت کردن و نظر کردن

اگر چه رویت کردن و نظر کردن ، هر دو اشاره به دیدن است.اما در رویت کردن ، نگاه به ظاهر جسم است.ولی در نظر کردن، نگاه به درون و برون جسم است.مثلا با افتادن سیب از درخت ، مردم عادی به خوردن آن فکر می کند ولی یک دانشمند به قوه جاذبه زمین می اندیشد.اولی می بیند ولی دومی نظر می کند.
    خداوند دیروز و امروز و فردا یکسان است.اگر انسان بخواهد از خط مشی خدا آگاه شود ، باید به تاریخ مراجعه کند.قصه های قرآن بسیار آموزنده است.در داستان یوسف می بینیم که هرچه برادران یوسف خواستند ، عکس آن اتفاق افتاد.این نشان می دهد ، هر چه

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۱۸)
نقش خدا در زندگی


اعتقاد به خدا موجب آرامش انسان می گردد.کسی که ایمان به خدا ندارد، احساس امنیت نمی کند.همواره دلهره دارد و در دل او ترس وجود دارد.
کسی که به خدا معتقد است، دارای چهار چوب اعتقادی است.لذا در زندگی در تصمیم گیری ها خدا را حاضر و ناظر بر احوال و اعمال خود می داند.
به فرد با ایمان و با اعتقاد، مردم اعتماد دارند.لذا ترجیح می دهند گرد او جمع شوند و در تجارت و کارهای روزمره او را قبول دارند.در نتیجه موجب رونق کسب و اعتبار فرد می شود.
فرد معتقد به خدا، تنها خدا را عامل موثر در زندگی خود می داند.اگر دیگران هم نقشی داشته باشند، بخاطر خواست خداست که آنرا تایید می کند.
برای مثال، اگر چه پزشک و دارو و پول وسیله ای برای بهبود بیمار هستند.اما تا زمانی که خدا اثر شفا بخشی را در دارو قرار ندهد و یا تشخیص بیماری را به ذهن پزشک خطور ندهدد،امکان بهبود بیمار نیست.

کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان، عامل رشد بشر
مانع پستی و هر آلودگی

باسمه تعالی

برداشتی از بهشت و جهنم

خداوند در قرآن کریم می فرمایند که یکی از دلایل خلق انسان بخاطر بهشت است .اینکه گفته می شود انسان با اعمال خود بهشت و جهنم را می سازد،منظور چیست؟
به نظر می رسد ما در دنیا و آخرت بهشت و جهنم های گوناگونی داریم.
در دنیا اعمالی را آگاهانه یا ناخود آگاه انجام می دهیم که موجب آزار روحی و درونی انسان می گردد.لذا روح و روان ما آرامش ندارد .این جهنم واقعی دنیاست.متقابلا بعضی اعمال منجر به لذاید پایدار و آرامش روحی می گردد.این بهشت واقعی دنیوی است.لذا ملاک جهنم و بهشت دنیوی ما ، بر پایه آرامش ماست.
همانطوریکه کسب درجات دنیوی یا رذالت های دنیوی بتدریج و با اعمال و کار انسان بدست می آید.بعلاوه افراد با توجه به جایگاه های مادی و معنوی طبقه بندی می گردند.
در دنیای آخرت ،بهشت و جهنم نیز با عنایت به اعمال خود در دنیا در طبقات مختلف بهشت و جهنم قرار می گیرند.خوشا به حال کسانی که در طبقات بالای بهشت قرار می گیرند و همنشین انسان های کامل قرار می گیرند.بدا به حال کسانی که در طبقات پایین جهنم قرار می گیرند و همنشین یزید های زمان قرار می گیرند.اینکه بهشت و جهنم اخروی چگونه است بر ما مشخص نیست.
برای مثال برای ورود به دانشگاه حدود دوازده سال با کسب علوم مقدماتی اجازه ورود به دانشگاه به فرد متقاضی داده می شود.سپس حدود دوازده سال کسب علوم پیشرفته طول می کشد تا امکان اخذ دکتری گردد.بعدا از آن حدود دوازده سال طول می کشد که با مطالعه و تحقیق و نو آوری به مرتبه استاد تمامی برسد.
وقتی برای کسب این مقام دنیوی حدود سی و شش سال رنج و زحمت و کار مداوم همراه عشق و علاقه لازمه آن است.بدیهی است کسب والای مقام اخروی با تهذیب نفس همراه با تبعیت از دستورات الهی که توسط پیامبران و چهارده معصوم امکان پذیر است.افراد با توجه به میزان تقوای الهی در طبقات گوناگون بهشت قرار می گیرند.متقابلا افراد با دوری از دستورات الهی ، خود را از نورانیت حق محروم و با توجه به میزان فاصله گرفتن و عدم تبعیت از دستورات الهی در طبقات گوناگون جهنم قرار می گیرند.

دکتر علی رجالی
استاد تمام دانشگاه اصفهان
alirejali@

 

 

خود خواهی و خدا خواهی

پس از شکست مسلمانان در جنگ احد ،عده ای در آرامش و عده ای در ناراحتی بودند.آنها که در ناراحتی بودند می گفتند ،ما که برای خدا جنگ می کنیم ، چرا باید شکست بخوریم.اگر خدایی هست و ما به حق هستیم و خدا از حق دفاع می کند.لذا ما نباید هر گز از کفار شکست بخوریم.
خداوند در سوره عمران به این موضوع می پردازد.هر کاری قواعد و اصول خود را دارد.اگر هر کس چه مسلمان و یا غیر مسلمان آنرا انجام دهد پیروز می گردد.جنگ هم از این قاعده مستثنا نیست.
بعلاوه شکست های ظاهری برای انسان مومن باعث خالص شدن او می گردد.در سختی هاست که خالص از نا خالص تمیز داده می شود.برای مثال گندم برای آرد شدن دو مرحله را طی می کند.اول با غربال شدن گندم،آشغال ها از گندم جدا می شوند.در مر حله دوم با قرار گرفتن در آسیاب پوسته ظاهر هم جدا می شود و گندم خالص بدست می آید.
ریشه خود خواهی ها در دوری از خداست و ریشه آرامش ها در خدا خواهی و کسب یقین است.ایمان مومن باعث آرامش می گردد و شکست یا پیروزی برایش مهم نیست .بلکه ادای تکلیف مهم است.آنها را آزمایش الهی می داند و سعی دارد با صبر و تحمل و تدبیر از این امتحان الهی سربلند خارج شود.

خود آرایی وخود بینی خطا وخود فریبی است
طلب غیر از خدا،واهی و بی جا و ذلیلی است
تلاش آدمی ، حق جویی و کشف حقیقت
خدا خواهی ،خدا جویی، پیام هر صدایی است

 


             


شباهت کفار شدن

قرآن در سوره عمران اشاره می کند که مسلمانان در بیان،افکار،باورها و اعمال و اعتقادات خود مشابه کفار نباشند.با عدم تقلید از آنان راه خدا که صراط مستقیم است ط

خدا خواست همان می شود.وقتی تمام درها بروی یوسف بسته شد ، با نظر الهی آنها گشوده شد.
  خوشا به حال کسانی که خدا بر آنها نظر می کند.انسان با تزکیه نفس، می تواند نظر خدا را به خود جلب کند.شهدا نظر کرده الهی هستند.انسان نیز با نظر کردن به عالم هستی ، خدای متعال را می بینند. خداوند به پیامبران و چهار ده معصوم نظر کرد و آنها را امام در عالم هستی قرار داد.

نظر کردم به مردم، من کم و بیش
بدیدم فقر دو لت مند  و درویش
نه قدرت مند در فکر فقیر است
نه مسکین است اگه، بر خود و خویش

 

خوشی ها و ناخوشی ها

خداوند در سوره عمران می فرماید، ما انسان ها را بین خوشی و ناخوشی قرار داده ایم .اگر انسان تنها غرق خوشی یا تنها غرق ناخوشی باشد، قطعا غرق و به هلاکت می رسند.همانند بازی فوتبال ، که توپ در هر لحظه زیر پای کسی است ،واین دست به دست شدن توپ، شور و هیجان می آورد. زیبایی زندگی، در لذتی است که پس از طی سختی ها انسان چیزی را بدست آورد. در این حالت در حفظ دستاورد خود کوشاست.چیزی که براحتی و بدون زحمت بدست آید ، زود هم از بین می رود.
         یک ناخوشی، برای انسان مومن باعث رشد او می گردد. در صورتی که برای یک کافر موجب زحمت او می گردد.انسان مومن از ناخوشی درس می گیرد و آن کار را انجام نمی دهد .در صورتی یک کافر ، آنرا الگو قرار می دهد و موجب سقوط خود می گردد.
  زندگی برای انسان دوار است.مانند بازی چرخ و فلک می ماند.گاهی بالا می رود و گاهی پایین،بین بالا و پایین در حرکت است.نباید وقتی بالاست غره شود و نباید وقتی پایین است احساس ذلت کند.انتهای هر بالایی،ابتدای یک پائینی است و انتهای هر پائینی ، ابتدای یک بالایی است.
      انسان ها با خوشی ها و نا خوشی ها امتحان می شوند و چهره واقعی آنها برملا می گردد.منافقین در شکست در جنگ ،پیامبر گرامی را ترک کردند.در صورتی که مومنین پایداری وهمراهی با پیامبر نمودند.لذا باطل بودن و حق بودن آنها در عمل عیان گردید. خدا می فرماید ما انسان ها را برای امتحان آفریدیم.اگر چه آنها را می شناسیم.ولی برای اثبات نظر خود آنها را بین خوشی و ناخوشی قرار می دهیم. تا از بین آنها بهترین را انتخاب و گلچین کنیم ،همانند شهدای کربلا.

زندگی در گذر و یک سفر است
آدمی رهگذر و همسفر است
آنچه می ماند از او ،یاد وی است
رنج خود ماند و او در گذر است

 


عوامل شفا

خداوند در قرآن دو چیز را باعث شفا قرار داده است. یکی عسل و دیگری آیات قرآن است. البته بدست آوردن عسل درابتدا سخت است ولی خوردن آن شیرین و شفا بخش است. قرآن هم همانند دارو ، به خاطر دستورات الهی بعضا سخت است ، ولی با انجام آن در نهایت شیرین است.
    انسان برای موفقیت در کارها ، دو چیز را باید انجام دهد.یکی کار و تلاش و کوشش ، و دیگری صبر و مقاومت و پایداری.مثل باغبانی که می خواهد کویری را به باغ میوه تبدیل کند.ابتدا باید باغ را آماده کشت کند و سپس با صبر کردن، منتظر رشد د  رخت و سپس محصول آن باشد.
      بهشت و جهنم دارای ویژگی های خاص خود است.در بهشت آرامش و امنیت و آسودگی است.در جهنم عکس آن است.هم در این دنیا و هم در آخرت امکان ایجاد بهشت و جهنم وجود دارد.با این تفاوت که مقیاس و نوع آن متمایز است.همانند یک لیوان آب و یک اقیانوس آب.اگر چه هر دو آب است ولی در ابعاد گوناگون.

صبر باشد شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب کی نوشد از آب حیات


خیال و واقعیت ها

اکثر انسان ها زندگی خود را با خیال و توهم می گذرانند.اندیشیدن تنها وسیله ای است که ما را به واقعیت ها نزدیک می کند.دوستی و دشمنی ما با افراد بر اساس خیال است.فکر و خیال می کنیم که فردی خوب یا بد است.لذا بر آن اساس تصمیم می گیریم.خیال و واقعیت همانند گفتن و عمل است، آنچه می گوییم با آنچه عمل می کنیم متمایز است.
  ‌    خیال و توهم انسان را از درون تهی و نابود می کند.لذا در دین تاکید شده که از خیال پردازی پر هیز کنید.انسان ها همانند عروس های دریایی هستند که از حلزون ها تغذیه می کنند ولی بخاطر عدم امکان هضم حلزون بتدریج از درون تهی و دیگر عروس دریایی وجود ندارد.در حقیقت حلزون ،عروس دریایی را می خورد.خیال پردازی هم ، انسان را بتدریج از معرفت الهی تهی و بجایش نفرت و انتقام و حسادت می گذارد.با نابودی تدریجی روح ، جسم هم بتدریج از بین می رود و نهایتا انسان نابود می گردد.
    گویند بهلول حدود یک صد و چهل سال عمر کرده بود.علت آنرا از ایشان سوال کردند.گوید در حفظ روح و جسم خود مراقبت می کردم.روح انسان همانند امواج می ماند که در هواست و جسم انسان همانند گیرنده امواج است.در صورتی امواج به تصویر کشیده می شود که فرستنده و گیرنده هر دو سالم و کار کنند.

گر اهل سلوکی و نیایش با هو
بسیار مخور،فاش مکن، اندک گو
با اهل خرد، اهل قلم، هم ره شو
تا فکر و عمل ، جهت بگیرد هر سو


بازگشت  به گذشته

در یکی از جنگهای پیام

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۱۷)
صبر و انتظار

در جوامع مدرن صبر و انتظار مردم بسیار پایین آمده است.غذا ها، آماده و فوری در اختیار است.دیگر غذاهای خانگی که زمان بر است، کم شده است.بدیهی است طعم آنها متمایز می با شد.حتی در امور علمی ، آخرین مطالب روز و مورد نیاز از طریق شبکه های مجازی قابل دسترس است.انسان ها وقتی لذت چیزی را می برند که با کار و کوشش همراه باشد.لذا زمانبر است و متعاقبا با صبر کردن،لذت هم می برند.
    اهل تقوا افرادی صبور هستند.همنشینی با آنها ما را نیز صبور می کند.اگر با انسانی که همواره معطر با لباس های تمیز همنشین باشی ، دیگر خجالت می کشی که در مجالست با او کثیف و بد لباس باشی.لذا سعی می کنی با لباس مرتب و تمیز باشی.در امور معنوی هم همینطور است.اگر همنشین انسان خوب و با تقواباشد ، رفتار و گفتار و عملکرد او تاثیر گذار است.
   انسان گونه ای آفریده شده که می تواند خود را در شرایط گوناگون وفق دهد.با صبر کردن ، به عقل فرصت تدبیر و چاره جویی مشکلات  داده می شود.اذا صبر را کلید حل مشکلات نامند.بسیاری از امور ، با گذشت زمان شفاف و قابل تصمیم گیری و حل می گردد.

الهی به آه اسیران و بیچارگان
فقیران و پیران و درماندگان
گرفتار گشته  در این روزگار
تحمل عطا کن، بر این بندگان

 

انسان مومن

انسان مومن همانند زنبور عسل می ماند.همانطوریکه زنبور عسل سوی گل می رود و از گل بهره می برد و نهایتا ثمر بخش و شفا بخش است.انسان های مومن نیز به سوی گل های معطر جهان هستی ، یعنی چهارده معصوم ،می روند.از پیام های الهی آنها بهره مند می گردند.بالاخره انسان های با تقوا می شوند و برای خود و دیگران در دو عالم مفید و راهگشا می باشند.
     متقابلا انسان های کافر و منافق همانند مگس می مانند.آنها به سوی زباله ها می روند و از نجاسات تغذیه می کنند و نهایتا حامل آلودگی هستند.بر روی هر چیزی بنشیند، آنرا آلوده به نجاست می کنند.
    انسان ها با توجه به اختیاری که دارند ، می توانند راه خود را انتخاب کنند.خوشا به حال کسانی که راه مومنین را انتخاب می کنند که نهایت آن فلاح و رستگاری است.اگر زنبور ها ،دنبال روی مگس ها باشند هرگز به گل نمی رسند.لذا همنشینی با بدان، انسان را خوشبخت نمی کند.
     انسان ها باید گول ظاهر افراد را نخورند.چه بسا ظاهر فریبنده ای دارند ولی باطن آنها خراب و ناپاک است به طوریکه به هیچ چیز اعتقاد ندارد.انسان ها باید دنبال روی خدای متعال باشند که بهترین یاری کننده بشر می باشد.

ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم  و دو گوش و بصری
راه کج،کی برساند،من و تو،در بر دوست
راه حق جو، که نوید است و امید بشری


بسم الله

آیات الهی همانند غنچه های گل می مانند، تا زمانی که باز نشوند و به گل تبدیل نگردند ، عطر آنها به مشام نمی رسد.زمانی آیات الهی اثر بخش در روح و روان و زندگی ما دارند که خوانده شوند و آنها رابفهمیم و به آنها عمل کنیم.
   برای فهم قرآن، لازم است زیر نظر یک استاد و با استفاده از تفسیر قرآن و ترجمه آن ،با یک برنامه ریزی منظم به مطالعه و تفکر در آیات پرداخت.
       امروزه علم و تجربه ثابت می کند که نام ها و کلمات بار مثبت و منفی دارند.قرآن با داشتن 114سوره، بجز یک مورد، همگی آنها  با بسم الله شروع می شود.بسم الله یعنی به کمک نام خدا کار ها را شروع کنیم.
      اینکه تاکید شده والدین نام نیکو بر فرزندان خود اختیار کند ، بخاط اثر نام در روح و روان و زندگی فرد دارد.حضرت علی می فرمایند ، برای انجام هر کاری شما نیاز به نیرو دارید، لذا چه چیز بهتر از نام خدا.لذا کار ها را با بسم الله شروع کنید ، حتی اگر آن کوچک باشد.
     پیامبر گرامی می فر مایند ، کسی که کارش را با بسم الله شروع کند و از خدا طلب کمک کند،خدا هم به او در انجام کار به نحو شایسته کمک می کند.با استفاده از الهامات غیبی و راهنمایی از طریق عقل و کمک دیگران ،خداوند در رسیدن به هدف ،فرد را از راه های بی گمان یاری می کند.

سر آغاز هر کار، با ذکر هو
نبی را کند حفظ ، در نار او
تجلی کند حق تعالی عیان
گلستان شود،آتش آن عدو


تاثیر ذکر

کلمات ونام ها و اذکار اثرات وضعی خاص خود را دارند.همانند گیاهان دارویی ، که هر کدام اثر خاص خود در بدن را دارند. بعلاوه اثر بخشی اذکار در اثر تکرار است.همانند ورزشکاری که برای تقویت عضلات ، بعضی اعمال را تکرار می کند تا اثر آن در بدن ظاهر گردد.
      امام رضا می فرمایند برای رفع مشکلات ذکر یا رئوف یا رحیم را زیاد بگویید.این نشان از تاثیر ذکر است.اینکه چگونه کلمات تاثیر گذارند ،بر ما مخفی است.انسان باید اذکار و دعا ها را از اهل بیت و چهاده معصوم اخذ نماید.آنها آگاه به اثرات اذکار هستند و نه کسانی که برای فریب مردم ،دعا نویسی می کنند.
   خداوند دارای نام الله و دارای صفات گوناگونی هست.اینکه ماهیت و حقبقت خدا چیست ، بر انسان مشخص نیست.

ی کنید.با این کار تمایز و فاصله با آنها ظاهر می گردد.این باعث می شود که شما خلق و خوی آنها را پیدا نکنید.
هرکس در راه خدا شهید شود مورد مغفرت الهی قرار می گیرد و با خدا محشور می شود.خداوند ناظر و آگاه و بینا به رفتار ماست.لذا توصیه شده از طی کردن راه کفار پرهیز کنید.
با این گروه بحث و جدل نکنید.بحث با آنهاهمانند نشستن پشه روی صورت خود است که برای بر طرف کردن آن باید به خود سیلی بزنید.لذا از آنها دوری و پرهیز کنید تا در حسرت خود بسوزند.

عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
شروع گفتگو با حق تعالی است
سخن با دلربا و ذوالجلال است       


 


خلق عظیم

خداوند به پیامبر گرامی می فرمایند ،علت اصلی که افراد به تو در ابتدا گرویدند به خاطر اخلاق نیکو و نرمی است که خداوند به تو عطا نموده است.در غیر اینصورت افراد از دور تو پراکنده می شدند.
خاطره های خوش و عملکرد های خوب و داشتن اخلاق و رفتار خوب بر زبان های آیندگان در گردش می ماند.همانند تقوای حسین، عدالت علی و وفای ابوالفضل.ودر بین زنان دوستی فاطمه، خدمت خدیجه و حیای زینب زبان زد عالم است.لذا بیاییم اثری ماندگار از خود باقی گذاریم و برای بدست آوردن دنیا،خود را فدا نکنیم.
با اینکه پیامبر گرامی را اذیت می کردند ولی خداوند به پیامبر می فرمود از خظای آنها بگذر و برای آنها مغفرت طلب کن.لذا پیامبر به داشتن خلق کبیر شهرت یافت و گروه گروه به اسلام گرویدند.
خداوند با عنایت به اینکه عقل کل بود ولی خدا به او امر می کرد که با مردم مشورت کن.مشورت کردن باعث نزدیک شدن دلها می گردد و موجب می شود که از افکار دیگران
مطلع شوید. مشورت کردن، یعنی عسل خالص را از کندو جدا کردن است. در حقیقت خالص را از ناخالص جدا کردن است.

پیغمبر ما معلم اخلاق است
در کون و مکان رفیع و در آفاق است
اسلام بپاست تا قیامت برسد
درگسترش اصول دین خلاق است   


   


طبیبان روح و جسم

انسان از ترکیب روح و جسم خلق شده است.با گذشت زمان روح و جسم صدماتی می بیند.طبیب جسم پزشکان با تخصص های گوناگون می باشند.اما طبیبان روح پیامبران الهی هستند.
طبیبان جسم از طریق نبض و امکاناتی که در اختیار دارند در مورد بیمار جسمی نظر ی دهند.اما طبیبان دل با یک نظر و بدون نیاز به وسیله ای به حالت روحی فرد پی می برند. طبیبان جسم مشکلات و عوارض جسمانی بیمار را معالجه می کنند .در صورتیکه طبیبان روح و روان صفات رذیله را شناسایی و در صدد پاک کردن آن در دل انسان بر می آیند .
طبیبان جسمی معمولا از طریق ادرار به
بیماری فرد پی می برند.اما طبیبان دل از طریق وحی و عنایات الهی که مشمول آنها شده است به صفات اخلاقی فرد پی می برند.
طبیبان جسمی دستمزد خود را از بیمار می گیرند. اماطبیبان الهی اجر خود را از خدای متعال اخذ می کنند .
طبیبان جسمی با آزمایش های گوناگون و سعی و خطا قادر به تجویز دارو به بیمار هستند.اما خداوند متعال شناخت صفات و نحوه علاج آنها را بدون زحمتی در اختیار پیامبران قرار داده تا نسبت به معالجه روحی افراد اقدام کنند.

بستگی بر اهل بیت مصطفی
همچو قرآن هست مصباح الهدی 
می برد بالا ترا همچون دو بال
اهل بیت و نور قرآن کی جدا


چگونه خدای متعال را بشناسیم

۱.اگر مقصود از شناخت خدا پی بردن به ذات حق تعالی است، این ممکن نیست و نمی تواند محدود بر نامحدود احاطه پیدا کند. پی بردن به ذان حقیقت هستی توسط انسان محال است.
۲.اما شناخت حق تعالی از طریق پیدا کردن یقین قلبی مقدور است و با تزکیه نفس مقدور می باشد.با عبادت و بندگی خالصانه و ترک خود بینی و دنیا پرستی می توان خدا را با تمام وجود یافت.
۳.یقین عقلی و نظری اولین مرحله برای شناخت خداوند است که با مطالعه و بررسی وجود خدا با استدلات علمی و فلسفی به صفات الهی پی برد.در این روش با رفع شبهات حجاب ها بر طرف و می توان از خورشید معرفت الهی به


ریشه مصیبت ها

خداوند در سوره آل عمران می فرمایند ریشه همه مصیبتها پیروی از هوای نفس و عدم تبعیت از دستورات الهی است.در جنگ احد نظر پیامبر گرامی جنگ داخل شهر با کفار بود.اما عده ای گفتند در بیرون شهر ودر احد باشد.ایشان نظر جمع را پذیرفتند.در ابتدا مسلمانان پیروز شدند.اما برای کسب غنایم محل های حساس خود را ترک گفتند.آنگاه دشمن از آن نقاط کلیدی به مسلمانان حمله نمود و مسلمانان شکست خوردند. پیروی از هوای نفس برای امور دنیوی و عدم تبعیت از فرمان ولی امر موجب شکست گردید.
گاهی انسان با گفتارخود یا اعمال خود سخنانی را به زبان می آورد یا کارهایی را انجام می دهد که موجب مصیبتها و مشکلات برای خود و دیگران می گردد.با ریشه یابی مشکلات،انسان به هوای نفس می رسد.بالعکس با تزکیه نفس انسان می تواند ماه و خورشید را به فرمان خود درآورد.

معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند


چگونه خدای متعال را بشناسیم


۱.اگر مق

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۱۹)
امتحان الهی


خداوند انسان را با بهترین چیزهایی که دوست دارد امتحان می کند.با توجه به علاقه خانواده ها به فرزندان خود معمولا افراد توسط اعضای خانواده امتحان می گردند.وقتی به زندگی پیامبران نظر می کنیم حضرت محممد در کودکی پدر و مادر را از دست داد.حضرت یعقوب از دوری فرزندش کور شد.حضرت ابراهیم با اسماعیلش امتحان شد.حضرت عیسی پدر نداشت.حضرت موسی مادرش او را به رود انداخت.

هر قدر انسان بخواهد به خدا نزدیکتر گردد باید ظرف وجودی خود را از معارف الهی پر کند و منتظر امتحانات سختری باشد.بدیهی است پس از امتحان و صبر خدا دریچه هایی برای انسان باز می کند و پاداش مناسب می دهد.

وقتی به زندگی بزرگان و اهل معرفت دقت می کنیم.آنها رشد نکردند مگر در آزمایش های سخت حق تعالی قبول شدند.امام خمینی در دوران مبارزه فرزند عزیز و عالم خود آقا مصطفی را از دست داد.اما دست از مبارزه برای بر پایی اسلام و ایجاد حکومت اسلامی بر نداشتند.

 


رابطه انسان با خدا

یکی از نشانه های مومن این است که اگر گره ای یا مشکلی برای او در زندگی پیدا شد.از خدا ناامید نمی شود.رابطه انسان با خدا همانند طنابی می ماند که یک سرش خدا و سر دیگرش مردم هستند.با هر گره ای که به تناب زده شود فاصله کمتر می گردد.خداوند با امتحانات و مصیبت های گوناگون انسان ها رامورد آزمایش و زمینه رشد او را فراهم می کند، بشرط اینکه انسان به اسرار این امور آگاه باشد و دعوت خدا را استجابت کند.
شهدا به خاطر فضل و معرفتی که از طرف خدای متعال به آنها داده شده است در دو دنیا از جایگاهی رفیع برخوردارند.اینان مسرورند و می بینند که خداوند زحمات آنها را ضایع نمی کند و اجر و پاداش مناسبی به مومنین می دهد.انسان ها در شرایط سخت و نزاع ها ماهیت خود را نشان می دهند و درون خود را ظاهر و عیان می کنند.
خوشا به حال کسانی که در سختی ها و زخم های گوناگون که به روح و جسمشان وارد می شود صبر و مقاومت پیشه می کنند و متعاقب آن خداوند درهای جدیدی بروی آنها می گشاید.

الهی بده، بنده را، علم ودین
تحمل کنم، بی وفایی کین
کنم بندگی و اطاعت ز رب
شناسم خداوند جان آفرین

 

انسانهای مومن


انسان های مومن از دوستان خود نصیب می برند و از دشمنان خود نیز دلهره ندارند. بلکه بالعکس خود را آماده تر می کنند. مومنان خدا را تکیه گاه مطمئن می دانند و از هجمه تبلیغات دشمنان و منافقاق دلهره ای ندارند.

دلهای مومن همانند آتشی است که هر چه دشمنان روی آن هیزم بریزند،عشق و آتش و محبت به خدای متعال در دل آنها شعله ور تر می گردد.در جنگ احد پس از شکست اولیه،منافقان و کفار بسیج شدند که به مسلمانان حمله کنند.پیامبر نیز دستور بسیج دادند و با ترسی که خدا در دل کفار قرار داد و با حمله مجددمسلمانان به آنها ، کفار را شکست دادند و آنها متواری شدند.خدا هم بخاطر تبعیت از ولی او به آنها عنایت نمود و بدون خسارت پیروز شدند .

اهل ایمان به کفار و منافقین گفتند که خدا را برای ما کافی است و ما به او اعتماد داشته و وکیل و تکیه گاه مطمئنی است.در جهاد در راه خدا اگرچه ممکن است خسارتهای جسمی یا مادی به شما وارد گردد.اما قطعا از نظر روحی چندین برابر از طرف خدای متعال جبران می گردد.


با نور خدا، در دل و جان،  یار گزیدند

یاری که برد سوی خودش ،خوب ستودند

چون عشق خدا را به دل و جان بربودند

در طی هدف ،سبقت و پیشی بنمودند


انعکاس اعمال انسان در آخرت

جنینی که در رحم مادر قرار دارد.تا زمانی که آنجاست نیازی به استفاده از دست و پا ندارد.خداوند پیشاپیش نیازهای رشد و نمو او را از طریق خون مادر تامین کرده است.اما وقتی به عالم طبیعت آمد،برای ادامه حیات و تامین نیازهای خود ،نیازمند دست و پای سالم است.لذا کمبود های جسمی او در این عالم خود را نشان می دهد و چنانچه عضوی از بدن قبل از تولد دچار صدمه شده باشد تا آخر عمر با اوست و در زحمت است و قابل جبران نیست و هر روزی که از عمر او می گذرد ناراحتی او از نداشتن عضو بیشتر می شود.
این دنیای مادی، نیز همانند عالم رحم،برای دنیای آخرت است.در عالم رحم،اگر در جسم نوزاد نقصی وجود داشت.در عالم ماده خود را نشان می دهد.در عالم طبیعت نیز اگر روح دچار صدمه گردید،خود را در عالم آخرت نشان می دهد.
عالم آخرت،عالم روحانی است.هر قدر در عالم ماده با گناهان گوناگون روح لطمه ببیند.ظهور لطمات در آخرت برای فرد جهنمی سخت ایجاد می کند که ریشه آنها در دنیا بوده است و خود فرد عامل آن بوده است.لذا تاکید بر تزکیه نفس و پاکی روح بخاطر خود انسان است که در عالم آخرت انسانی ناقص الخلقه نباشد .بعلاوه امکان اصلاح روح غیر ممکن و به سادگی در آن عالم نیست.قرآن کریم می فرماید کسانی از عالم آخرت لذت کامل را می برند که با روح پاک وارد آن عالم گردند.
خداوند به پیامبر گرامی می فرماید کسانی که از دین خدا فاصله می گیرند و راه کفر را در پی

ش می گیرند به خود ظلم می کنند و به دین لطمه نمی زنند و با روح ناقص دنیا را ترک می کنند.تنها چیزی که انسان در عالم آخرت نیاز دارد روح پاک است و تعلقات دنیوی هیچکدام دادرس انسان در آنجا نمی باشند.
دنیا همانند بازار می ماند. اهل کفر ایمان خود را می فروشند و در ازایش کفر و بی دینی و دنیا را می خرند.در صورتی که اهل ایمان دنیا را می فروشند و خدا را می خرند.
خداوند مردم را بوسیله پیامبران الهی، به راه مستقیم هدایت کرده و هیچ بهانه ای در روز قیامت ندارند که کسی ما را در دنیا آگاه نکرده است.

تا چند اسیر هوس و، میل و هوا
تا چند گرفتار خود و، مال و سرا
برخیز و دمی به سوی حق کن پرواز
تا کی به امید همه ای، غیر خدا

وصف کفاران

خداوند در این آیه وصف کفاران را بیان می کند.خدا می فرماید ما کفار را به حال خود رها کرده ایم. همانند حیوان افسار گسیخته ای که سرنوشتش معلوم نیست.
برای مثال،معلم همه شاگردان را تو صیه به یاد گیری و گوش دادن به سخنان خود می کند.گاهی تذکرات معلم به یک شاگرد بی تاًثیر است.در این حالت معلم او را رها و دیگر تذکری نمی دهد.این بدترین کار ممکن در حق شاگرد است که نهایتا منجر به رد شدن او در امتحانات پایانی می گردد.
کفار با رها شدن و نداشتن عنایت الهی غرق گناه و معصیت می گردند و در روز قیامت هم عذاب های شدیدی را متحمل می شوند.اینان اگر در دنیا به ظاهر آسایش و پیروزی و موفقیت هایی داشته باشند ، اما هر گز آرامش نخواهند داشت و لذت ه
پیروزی ها را نمی چشند.

گر بسازی خود، به اخلاق و ادب
 زندگی شیرین شود هر روز و شب
چون خروس و کرکس و اردک مباش
شهوت و پستی برد انسان عقب

 

بخل و انفاق

منظور از بخل آنست که انسان از فضل و مال خدادادی انفاق نکند.خداوند امکانات زیادی در اختیار انسان قرار داده که با بکار بردنش انفاق انجام می شود.برای مثال زبان انسان می تواند با بیان حقایق و راهنماییها مردم را از جهالت نجات دهد بدون اینکه نیاز به ثروت مادی نیاز باشد.
بخل انسان در دنیا موجب سر افکندگی انسان در قیامت می گردد.متقابلا انفاق باعث سربلندی و سرافرازی و خوشبختی انسان در دو دنیاست.
انفاق برای انسان در صورتی آسان می گردد که بشر به این نتیجه برسد که هر آنچه دارد از خدای متعال است.انفاق علاوه بر اینکه انسان را از بخل دور می کند از غرور هم دور می سازد.
میراث دار واقعی عالم تنها خداست.مردم تنها برای مدتی امانتدار هستند و آنرا به دیگری می دهند.همانند ظرف آبی که لبی از آن تر کنند.

دانی که چرا، خدا تو را داده شعور
حق داده ترا عقل و خرد بهر امور
تا  روح  و روان شود مهیا  ی صعود
من معتقدم، خدا  علیم  است و صبور


آل عمران آیه: ۱۸۱ و ۱۸۲
شناخت

برای شناخت افراد باید سخنان و نوشتار و رفتار آنها را شناخت.آدمی در زیر زبان خود مخفی است.انچه در روح و روان و فکر انسان است به زبان او جاری می گردد.حتی برای شناخت خداوند، لازم است به سخنان خداوندکه در آیات قرآن آمده گوش فرا داد.
خداوند می فرمایند جهت کمک به فقرا به من قرض دهید. کفار این این آیه را مطرح و گفتند ما بی نیاز هستیم و خداوند نیازمند است که می گوید به من قرض بدهید.
خداوند همانطوری که به شما داد به فقرا هم می توانست بدهد.اما خداوند می خواهد بخشندگی را به شما یاد دهد و موجبات ارتقای شما را فراهم کند.بعلاوه فقرا با قرض گرفتن احساس حقارت نکنند و احساس کنند از خدا قرض گرفته اند.و شما را بعنوان واسطه و وسیله نگاه کنند.
حق تعالی ظالم نیست و به کسی در دو عالم ظلمی نمی کند.بلکه اعمال روحی و مادی ماست که عکس العملش عذاب های دنیوی و اخروی می گردد.

خوشا آنان که  در راه  ولایت
رها کردند جان و مال  وثروت
برای  حفظ   دین و راه   یزدان
گذشتند از  زن و فرزند ومکنت

 

آل عمران آیه: ۱۸۳ تا ۱۸۴
غذای چشم

نور غذای چشم است.در نور است که چشم امکان دیدن اشیا را پیدا می کند.خداوند می خواهد غذای روح و روان انسان نیز نور باشد تا بتواند حقایق جهان هستی را با چشم دل ببیند.لذا قرآن که کتاب نور است ،برای انسان ها نازل نمود.
انسان ها بخاطر چشیدن لذات مادی، به دنیا علاقه مند شده اند.چنانچه لذات معنوی را بچشند دیگر دلبستگی به دنیا را از دست می دهند.قوم یهود به موسی می گفتند یک حیوان قربانی کن و آتش آنرا از عالم غیب بیاور تا ما آنرا ببینیم و به تو ایمان آوریم. زیرا آنان غرق مادیات بودند و از آنها لذت می بردند.
خداوند می خواهد به ما بگوید مراقب باش که لذات دنیوی تو را از لذات معنوی دور نکند و به بهانه های گوناگون خود را از نور الهی دور نکن.حتی پیامبران قبل از موسی،حیوانی را قربانی کردند و آتش از عالم غیب آمد ولی باز ایمان نیاوردند و پیامبر زمان خود را کشتند.

ذکر حق را از زبان انبیا باید شنید
درک آنرا  با بیان او لیا باید چشید
فهم و تفسیر حقایق مشکل است
 با معلم می توان بر مقصد و منزل رسید


تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه برداشتهایی از قرآن کریم(۲۰)
آل عمران آیه: ۱۸۵
فقر و غنا

فقر و یا غنای انسان بعد از مرگ عیان و مشخص می شود.همانند هندوانه سربسته ای که پس از پاره شدن آن طعمش مشخص می گردد.در روز قیامت بسیار کسانی هستند که در دنیا از موقعیت بالایی برخوردار بودند ولی در آخرت از موقعیت پایینی برخوردار می شوند و بالعکس.
دنیا همانند کالایی فریبنده است.چنانچه زرق و برق آن انسان را فریب ندهد.در آخرت جایگاهی والا در بهشت دارد.در غیر اینصورت عاقبت به خیر نخوای شود و جایگاهی پائین در آخرت پیدا خواهد کرد.
هر قدر روح انسان در دنیا تزکیه شده باشد ،در آخرت جایگاه بالاتری را کسب می کند.متقابلا کسانی که دلبسته دنیا شده اند،در قیامت جایگاه پائینی دارند.همانند انار در بسته ای که وقتی آنرا می شکافند درونی گندیده دارد.در دنیا جایگاه آن سطل زباله است.چنین انسانها نیز جایگاهشان در آخرت جهنم است.
چنانچه انسان در دنیا کارهایش خدا پسندانه باشد ،مرگ او نیز براحتی انجام می گردد.در غیر اینصورت به سختی قبض روح می شود و جان از بدن اوخارج می گردد.
انسان در دنیا به ازای هر کار خوب یا بد پاداش یا مجازات جزیی آنرا در دنیا کسب و یا مواخده می شود.اما در قیامت پاداش کار های خوب را بطور کامل می دهند.همینطور مجازات اعمال ناشایست فرد در دنیا را بطور کامل را می دهند.

تا چند اسیر هوس و، میل و هوا
تا چند گرفتار خود و مال و سرا
برخیز و دمی به سوی حق کن پرواز
تا کی به امید همه ای، غیر خدا

 

آل عمران آیه ۱۸۶
چشیدن مرگ

خداوند در قرآن می فرمایند،کل نفس ذائقه الموت، هر کسی طعم مرگ را می چشد.همانطوریکه با چشیدن غدا، غذا از بین می رود و قابل بازگشت نیست.با چشیدن مرگ نیز انسان مرگ را از بین می برد و دیگر مرگی نیست.لذا ابتدای حیات واقعی شروع می شود.
قبل از ورود به دنیا ،بدن انسان سیر تکاملی خود را در عالم رحم طی می کند.تا امکان تداوم حیات دنیوی باشد.در دنیا نیز روح سیر تکاملی خود را طی می کند تا آماده رفتن به عالم برزخ گردد.در حقیقت انسان سه مرگ را می چشد.اول زمانی که از عالم رحم به عالم دنیا می آید.دوم زمانی که عالم مادی را ترک و به عالم برزخ با بدن مثالی می رود.سوم زمانی که از عالم برزخ به عالم قیامت می رود.
انسان در موقع مرگ دنیوی،با توجه به اعمال خود در دنیا ، نتیجه اعمال خود را در زندگی می چشد.اگر در مصاف با فراز و نشیب های زندگی صبر پیشه کند و در برخورد با مسائل گوناگون زندگی موازین اخلاقی و شرعی را رعایت کند .در این حالت مرگ برایش چون عسل شیرین است .
خداوند می فرمایند در این فراز و نشیب ها ، به شما اهانت ها و تهمت ها و ناسزا های از طرف دوست و دشمن زده می شود. چه از طرف کسانی که اهل دین هستند و انتظارش را نداری وچه از طرف کسانی که کافر هستند.اگر در برخورد با آنها موازین را رعایت کردی،آنگاه زندگی پایداری پیدا خواهید کرد.و همانند یک درخت تنومند استوار و محکم می شوی و با هر بادی از جا کنده نمی شوی و بارور شده و ثمر می دهی و دیگران را بهره می دهی.
یکی از اموری که انسان باید در دنیا رعایت کند ،حق الناس است.انسان حق ندارد در امانت خیانت کند.حق ندارد خلف وعده کند .حق ندارد به والدین بی احترامی کند،حتی اگر به ظاهر صحیح باشد.

دانی که هر آنکه  می رود پیر نگردد
دانی که زمین ز خوردنت سیر نگردد
تا جسم من و جسم تو در خاک گذارند
گر جان به تنت هست، بدان دیر نگردد


سوره آل عمران-آیات ۱۸۷ الی ۱۸۹
میثاق نامه

خداوند بزرگترین لطفی که در حق بشر نمود ، این است که ما را انسان آفرید و انتظاری که دارداین است که ما انسان بودن را حفظ کنیم.انسان بودن هم سخت نیست.کافی است ما اخلاق اسلامی را رعایت کنیم.بی جا دلی را نشکنیم،بی جا سکوت نکنیم به حقوق دیگران تجاوز نکنیم وکاری که برای خود دوست نداریم برای دیگران هم دوست نداشته باشیم والی آخر.اگر می توانیم گره گشایی در کار مردم کن و از تکبر و غرور ، خود داری کنیم و همواره راستگو باشیم.
قرآن همانند فانوسی می ماند که اگر آنرا در دست گرفتی و توسط آن حرکت کردی ،انگاه راه را روشن می کند و موجب می شود که به سر منزل مقصود برسی.در غیر اینصورت بدون وسیله روشنایی راه ، امکان رسیدن در تاریکی و رفتن در راه درست مقدور نیست.
همانطوریکه وقتی به یک قاضی قلمی می دهند تا بنویسد.از او انتظار دارند که درست قضاوت کند و آنرا بنویسد.خداوند به انسان عقل و علم و آگاهی می دهد که با استفاده از آنها انسانیت را حداقل در رابطه با هم نوع خود رعایت کند.این هملن میثاق الهی با انسان هاست که خداوند به آن اشاره دارد.
خداوند می گوید یهودیان اوامر الهی را پشت گوش انداختند و برای منافع زود گذر خود حقایق را کتمان و یا سکوت می کردند بخاطر اینکه برای خودشان ضرری ایجاد نکند .آنان کتاب الهی تورات را دادند و در مقابل یک چیز بی ارزش دنیایی گرفتند.همانند کسی که در تاریکی فانوس روشن را بدهد و

توی آنها قرار گیرید مستفیض می شوید.امام رضا را شمس الشموس گویند.بارگاه های آنها همچون میدان مغناطیسی است که شما را جذب می کند.سادسا خدا را برای حفظ خودتان حفظ کنید.لذا بسیاری از گناهان را بخاطر از دست دادن خدا و عدم رضایت او انجام ندهید.بطور خلاصه با رعایت تقوا وداشتن صبر و تحمل و رابطه می توان انسانی رستگار شد.
لذت های معصیت ، کوتاه مدت هستند و رنج و عذاب های متعاقب آن بلند مدت است.لذت گناهان همانند آبله مرغان می ماند که بدن میل به خارش آن دارد.چنانچه آنرا خارش دهی اثر آن بر بدن می ماند و همواره از دیدن آثار آن بر صورت و بدن ناراحت می شوید.اما اگر در برابر خارش های لحظه ای مقاومت کنید.یک عمر در ناراحتی نیستید.معصیت همانند آتش است.هر قدر بسوی گناه بروید هیزم آتش را زیادتر می کنید و لذا شعله ور تر می گردد.اگر می خواهید آتش گناه خاموش شود هیزم روی آن مریزید تا بتدریج خاموش گردد.شهید مطهری می فرمایند شهوات انسان از بین نمی رود بلکه نوع خواستن آنها عوض می شود.

الهی به آه اسیران و بیچارگان
تحمل عطا کن بر این بندگان
گرفتار گشته  در این روزگار
فقیران و پیران و درماندگان

 دکتر علی رجالی

 

alirejali.blog.ir

در مقابل انبوهی از سکه بگیرد.همان سکه ها او را به زمین می زنند.این آیات اگر چه خطابش به قوم یهود است.اما این مثالی است که شامل همه انسانها در هر زمان می گردد.
نجات انسان در این است که از تمجید کسانی که او را به غلط به صفاتی منصوب می کند دوری کند.اینها باعث می شود که فرد همچون بادبادک با تداوم باد کردن بالاخره د بترکد.کسانی که خوششان می آید که مورد تشویق دیگران به خاطر کاری که نکر ده اند
قرار گیرند.بالاخره روزی نتیجه آنرا می بینند.انسان به خاطر کارهای زشتی که انجام داده و خوشحال است خدا را از دست داده و از خدا دور شده و در نتیجه بسوی تاریکی و گمراهی می رود.

گر بسازی خود، به اخلاق و ادب
 زندگی شیرین شود هر روز و شب
چون خروس و کرکس و اردک مباش
شهوت و پستی برد انسان عقب

 


آل عمران آیه: ۱۹۴ و ۱۹۵
معیار قضاوت

دعا باز کننده گره های زندگی است.همانند کلیدی که قفل را باز می کند.با حرکت کلید است که قفل باز می شود.انسانها نیز اگر با توکل به خدا و دعا در جهت رضای خدا حرکت کنند.قطعا توفیقات الهی را به همراه خواهند داشت.اگر انسان در گوشه ای بنشیند و تنها به دعا اکتفا کند، تا رزق و روزی او تامین گردد.دچار خطا در فهم دعا شده است.خداوند استعداد ها و امکاناتی به بشر عطا نموده است که با شناخت و بکار گیری آنها نیازهای خود را تامین می کند.خداوند شرط اجابت دعا را عمل به دعا می داند.
خداوند به کسانی که در دنیا خوب نیستند ولی اعمال خوب انجام می دهند و دارای صفات اخلاقی خوب نیستند.در این دنیا به آنها پاداش می دهد و در آخرت نیز تخفیف عذاب داده می شود ولی قول بهشت به آنها نمی دهد.خداوند با توجه به اعمال افراد آنها را به بهشت می فرستند و زن یا مرد بودن ملاک قضاوت نیست.
پاره ای از اعمال خوبی که موجب قضاوت حق تعالی است به صورت زیر است.گاهی برای عدم لغزش و یا حفظ دین خود فر د مجبور می شود که هجرت کند و یا تبعید را بپذیرد.همچنین عده ای که برای رضای خدا اعمالی را انجام می دهند و یا در راه خدا به جنگ رفتند و به شهادت رسیدند.خداوند می فرمایند کارنامه اعمال اینان را از گناه پاک می کنم و اینان را قطعا وارد بهشت می کنم.
روایت داریم که نه کسی بهشت را دیده و یا وصف آنرا شنیده است.آنچه گفته می شود مثالهائی است تا برای انسان قابل تصور باشد.اکثر این مثال ها هم کم و زیاد در دنیا وجود دارد.خداوند می فرمایند یکی از اهداف خلقت بشر ،بهشتی کردن مردم است.حقیقت بهشت برای انسان بیان نشده است.اما با تهذیب نفس امکان رفتن به بهشت وجود دارد.بهشت پاداش کسانی است که در دنیا با اعمال خود چون هجرت،تبعید،مقاومت و مبارزه در راه خدا سعی دارند رضای حق تعالی را بدست می آورند.خداوند با توجه به میزان اعمال نیک خود پاداش مناسب می دهد.

بهشت فاسقان در این جهان است
بهشت زاهدان در لا مکان است
بهشت عاشقان اندر دو عالم
بهشت و دوزخ ما در نهان است

 

آل عمران آیات : ۱۹۶ تا ۱۹۸
مقایسه

مولانا در اشعاری می گوید زنبور عسل با اطاعت فرمان خدا روی گل ها نشست و عسل تولید نمود.خداوند متعال به اشرف مخلوقات کلام وحی قرآن را هدیه داد که با عمل به دستورات آن می توانند موجب رشد خود و دیگران را فراهم کند و خورشید هدایت گردند.
محصول وحی برای انسان خورشیدی است که انسان را از تاریکی به روشنایی می برد.
خداوند به پیامبران می فرمایند که مراقب چشم و هم چشمی باشید و زرق و برق کفار مردم را فریب ندهد.اگر این موقعیت های دنیازی که آنها دارند ارزش بود به آنها داده نمی شد.از نظر خدای متعال دارایی بی دینان در مقابل مردمان اهل ایمان همچون قطره ای در مقابل یک دریاست.اینان از آنچه در دنیا با گناه بدست آوردند،در دنیای آخرت جایگاهشان در جهنم است.خداوند می فرمایند برای اهل تقوا بهشت وعده داده می شود که اوصافش در برابر مطاع اندک دنیا قابل مقایسه نیست.

زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت،صد آفرین
خداوند ،روحی به انسان دمید

آل عمران آیات: ۱۹۹ و ۲۰۰
کلید های رستگاری

بعضی ها چون سنگ دارند که پذیرای بذر الهی نیستند و لذا سرسبزی و نشاط ندارند.بعضی ها چون خاک کشاورزی پذیرای بذر می گردند و در بهار سر سبز با طراوت هستند.
خداوند به عامه مردم نصایحی می کند.اولا در زندگی صبور باشد و صبر را پیشه کنید.ثانیا در اطاعت از اوامر حق پایدار و مقاوم باشید.در مصاف با مشکلات صبور باشید و مگذارید سختی ها و گناهان برشما پیروز گردند.ثالثا اهل گذشت و چشم پوشی از خطاهای دیگران باشید و خوبی های آنها را بیاد آور ید و از خطا ها بگذرید.رابعا همدیگر را در کارهای مشترک روزمره تحمل کنید.بالاخص در امور زناشویی.متاسفانه خانواده ها که باید گلخانه باشند و فرزندان صالح از آنجا بیرون آید همچون توپخانه شده است که اعضا به همدیگر سخن های ناروا و ناسزا می فرستند.خامسا با چهارده معصوم رابطه داشته باشید.اینان نقش آفتاب را دارند که اگر در پر

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

پر حرفی

باسمه تعالی

پر حرفی


آنچه می گویم کلام وحی و هو
آن رسیده از نبی و آل او
من نگویم بهر خود، حرف و سخن
گاه می گویم به خود، کمتر بگو 

 

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات 

 

بی میلی ماست ،نشر افکار
بی صبری ماست ، ذکر و گفتار
غافل ز علوم و فضل باشیم
چون نشر و بیان و علم و اشعار

 

قسمت (۱)

آنچه را طی می کنی، شد سر گذشت
تا که کردیم فکر، گفتند در گذشت 
این دو روز عمر دریاب ای بشر 
ظلم و جور ناکسان از سر گذشت

 

گنه در اهل دل راهی ندارد
دلیلی غیر خود خواهی ندارد
گنه را چون نجاست می توان دید
لذا خوردن از آن جایی ندار د


از هزاران یک نفر با معرفت
مابقی  اندر گناه و معصیت
خوش به حال سالکان و اهل دل 
در جوار حق تعالی آخرت 

 

اهل احسان و شفقت گهری یکدانه
قدر دانان محبت چو صدف دردانه
جان فشانی و گذشت شهدا الگو کن
بهر ایثار و لقا پیش خدا  جانانه

 

دوستی با مردم از حد نگذرد
دشمنی با دشمنان از حد نرد
ممکن است روزی عیان گردد درون
دوستی یا دشمنی از دل رود


 دوستی یا دشمنی دارد حدود
می شود روزی عیان ،  اسرار زود
سعی کن بر خویشتن آیی برون
تا که گویند آفرین و صد درود

 

خود آرایی وخود بینی، خطا و خود بلایی است
طلب غیر از خدا، واهی و بی جا و گدایی است
تلاش  آدمی، حق  جویی  و  کشف  حقیقت
خدا خواهی، خدا جویی، درون هرصدایی است


زهرا و  علی، که بهترین زوج جهان، از  ازل اند
الگو ى کمال و معرفت، در نظر ودر عمل  اند
از پرتوی آنها ، فلک و عالم هستی بر پاست
دشمن این دو ،شقی باشد و خار  و خجل اند

 

عده ای با کار خود، نابود هر  آیین کنند
عده ای با لفظ خود، دین خدا، بدبین کنند
دین فنا گشت و چه ها شد ، چون که باز
عده ای دین خدا را، با غرض، تبیین کنند

 

الگوی عصر و زمان است، اباعبدالله
ناجی هردو جهان است، اباعبدالله
راه او، راه خدا در همه عالم  باشد
شافع و نور  جنان است ، اباعبدالله


سراینده
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات 
قسمت (۲)

دوستی گردد عیان، اندر مصیبت یا که فقر
جز خدا حامی نباشد، در سرا شیبی قبر
تا به کی غافل ز خود  در این سرای  بی وفا
دشمن ما در درون جان بود تا روز حشر

گر قناعت  پیشه  کردی در  امور زندگی
کی شوی محتاج مردم  در  امور  دنیوی
ای خدا ما را مکن محتاج خلقت روز وشب
گر چه ما غافل ز حقیم و امور  معنوی


دل اگر رنجیده شد، کی مى توان ترمیم کرد
آدمی چون رانده شد، کی مى  شود تعلیم کرد
در جوار حق شدن، تسلیم شرط لازم است
روح و جان یاغی بود، کی می  توان تسلیم
کرد

کربلا ،  احیا گر ، دین  خدا  در  عالم  است
ناجی مردم ز گمراهی رسول خاتم است
جنگ  ما، جنگ قبایل یا فرق یا کیش نیست
جنگ ما، جنگ جهانی با عدو ی  ظالم  است


آثار ظهور ، یک  به  یک  پیدا  شد
مکر و دغل فتنه گران افشا شد
مرگ ملک  و  شاه عرب  عبدالله
جنگ یمن و شام و حلب بر پا شد


در صدد باش، زدایی نظر و افکارت
در کمین باش، شناسی عمل و پندارت
چو کسی کرد نصحیت، تو مکن داد و فغان
زنگ ساعت که صدا کرد، کند بیدارت


آشنایی مرتبط  سازد ، تو را با  یار  خود
عشق آسان مى کند، همراهی  پندار خود
تا ندانی فکر و احساس عزیز جان خود
کی میسر می شود ،بیداری دلدار خود


شهادت موجب افشای افکار
حقیقت دیده  گردد نزد اغیار
علی در کعبه گوید آرزویش
کند خوشبختیش ابراز و اظهار


عدو مى گفت مولا بی نماز است
شهادت  در حرم  گویای راز  است
ولایت  تا  ابد  پاینده  گردید
که  تفسیر حقیقت   کارساز  است


ناجی یوسف تویی ،در قعر چاه
عزت و شوکت دهی با عز وجاه
تو خدایی می کنی و، ما گرفتار هوا
مى شود یوسف، عزیز مصر و شاه


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات (۳)

فاطمه ام ابیها، صاحب علم و کمال و اطهر است
عمر آن گل،شش برابر نقطه های کوثر است
کی شود مهدی بیاید تا کند تفسیر آن
همسر دخت نبی، مولود کعبه، حیدر است


من از نفسی که مى گردد،  عذاب خویش می ترسم
من از جاهل ، که مى گوید، ندارم کیش مى ترسم
ندارم ترسی از دنیا، که هر کس رفتنی  باشد
"من از گرگی که مى پوشد لباس میش مى ترسم"

گفت مولایم علی، اوصاف مردان خدا
جملگی باشند، خورشید درخشان خدا
در سخن گفتن، خدا را یاد و آنها شاکرند
در مصیبت صابر و دایم  به فرمان خدا


محمد با نبوت را پذیرفتم، پذیرفتم
امامت با عدالت را پذیرفتم، پذیرفتم
یگانه خالق عالم، به یکتایی پذیرفتم
معاد اندر قیامت  را پذیرفتم، پذیرفتم

نور قرآن در جهان امشب هویدا مى شود
نفس دون پاکیزه وافعال انشا مى شود
روح و جان مسرور  و دل  سوی خداست
سرنوشت آدمی تعیین و امضا مى شود


دیر فهمیدم که  عصیان کرده ام در بندگی
دیر  فهمیدم  که تنها  اوست  اندر  زندگی
ای بشر تا کی اسیر این و آن و نفس خود
دیر فهمیدم زمان طى شد و ما در بردگی


دیر فهمیدم که مرگ آید بسوی هرکسی
دیرفهمیدم که رزق ما رسد حتی خسی
دیر فهمیدم  که  ایزد  ناظر  احوال ما
پس چرا هر روز و شب  دل واپسی


زندگی کن با خضوع و مهربانی و صفا
زندگی کن با امید وبا توکل بر خدا
زندگی شیرین شودبا انتخاب همسری
زندگی کن با محبت هم به ظاهر هم خفا


ای محمد، مظهر خلق خبیر
حکم حق جاری نمودی در غدیر
خلق را منجی و هادی گشته ای
صاحب حمد و مقام بی نظیر


ای  معلم ، وارث  پیغمبران
بهره مند از سر حق ،در هر زمان
کیستی تو، صاحب فهم و کمال
رهنما یی می کنی، خلق جهان


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴)

دیر فهمیدم که دانش نیست در حمل کتاب
دیر فهمیدم زمان طى شد ومن در منجلاب
تا به کی غافل بمانم اندر این دنیای پست
دیر فهمیدم  که دنیا نیست چیزی جز سراب


بهشت فاسقان در این جهان است
بهشت زاهدان در لا مکان است
بهشت عاشقان اندر دو عالم
بهشت و دوزخ ما در نهان است


افتاد به چاه، چون خر همسایه
شد خاک روان، بر سر بیچاره
خر با لگد ش ، خاک عقب زد
خندید به تدبیر ،وچنین افسانه


ای دخت نبی، مخزن اسرار دو عالم
ای کوثر دین ،مظهر حق ،بضعه خاتم
دردانه گهر، ای شرف آدم و حوا
از بهر  علی، همسر فرزانه و همدم


جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست
هر که را باشد توکل، کار او دشوار نیست
با امید حق  تعالی کی بشر تنها  شود
در گلستان طبیعت ،هر گلی بی خار نیست


روح من سرکش و فرمانبر میل و هوس است
منم آن بنده شیطان که اسیر قفس است
چه کنم تا که شوم دور ز نفس و دل خود
هر چه آورد سرم مستی و کار عبث  است


آرامش آدمی، ز دین است
اخلاق نکو، ورا نگین است
عقل و ادب و حیا ى انسان
ناجی بشر، ز مکر و کین است


حسین و کربلا و خون یاران
گلستانی بود در شوره زاران
عجب شوری به عالم کرده بر پا
ولی و مقتدای جن و انسان

شد نیمه ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور وصفا بهر ولایت
آورده به عالم گهر ی دخت پیمبر
صورت چو علی قد چو نبی ,بهر هدایت


الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم سر و رازی را ز خلقت
ندارم جز خدا، ورد زبانم
زبانی ده که گویم شکر نعمت


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات (۵)

خوشا آنان که  در راه  ولایت
رها کردند جان و مال  وثروت
برای  حفظ   دین و راه   یزدان
گذشتند از  زن و فرزند و مکنت


عبادت چون غذاى روح و جان است
ادایش روز و شب قوت روان است
بریدن از خود و طى کمال است
نجات هر کسی مرهون آن است


هر که دارد ادب و شور و نوا بسم  الله
هر که بیند اثر  ذکر  و  دعا  بسم  الله
آنکه اندر دو جهان عشق حسینی دارد
نزد عباس و حسین و شهدا بسم الله


هر که دارد هدف کرببلا بسم الله
هر که خواهد نظر خون خدا بسم الله
عاشقان در ره سالار شهیدان رفتند
هر که خواهد شرف و عزت و جا بسم الله


ذکر رحمان الرحیم، حی و سبحان وکریم
خالق کل وقدیم، بشنو از رب عظیم
رستگار است در جهان، در دو عالم همزمان
هر که آرد بر زبان، نام یزدان حکیم


گر عشق لقا باشد، سهل است مصیبت ها
چون در ره قرآنی،  شهد است ملامت ها
در محضر حقی چون، دور ی ز گناهان کن
گر لذت آن بینی، زیباست عبادت ها


مرغ دل پر می زند سوی دیار فاطمه
گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه
هر کجا دل میرود مستانه اندر جستجوست
تا بجوید  بینوا  خاک  و مزار  فاطمه

 

من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
تیغ کین تابه جبین شه عالم بنشست
غرق خون گشت چو گل، قامت و گیسوی علی


هر که دارد نظر آل عبا بسم الله
این جهان رهگذری بهر رضا بسم الله
حفظ دینی که محمد بودش پایه گذار
هدف نهضت شاه شهدا بسم الله


گر حجت حق آید، پایان خصومت هاست
چون عشق حقیقی شد، آغاز  ولایت هاست
با آمدنت مهدی، از فیض ظهور تو
پاکیزه جهان گردد ، آزاد  ز نکبت هاست


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعبات
قسمت(۶)

عید آمد و بلبل ز قفس نغمه کنان رست
طوطی دل از بند بدن رقص کنان جست 
هر کس که در این ماه ز بیگانه جدا شد
با دلبر دیرینه خود طرح نهان بست


ره آورده شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
زبهر عاشقان آب حیات است
به کام مومنان شهد است فرقان

چون گنه آید زداید جان تو
گر اجل آید بگیرد جان تو
هر گنه ضایع کند روح تو را
با نیایش کی بمیرد جان تو


نماز با ولایت روشنایی است
وصال  کردگار و دلر با یی است
ولی را جانشین کرده خداوند
اطاعت از ولی کاری الهی است


رسد آدمی بجایی، که به جز خودش نبیند
بکشد برادرش را، که حسد فرو نشیند
به خدا قسم که  هر گز،عطشش فرو نشیند 
عمل وخطا ى ما را، شه جان چو  روز بیند


حرص و حسد وغرور ، فرجام
نابود  کند  تو را سرانجام
با ترک گناه وشوق تقوی‌
آزاد شوی ز بند این دام


عقل و ادب و حیا، کجا رفت
شور و شعف و صفا، کجا رفت
اخلاق نکو همره دین کو
مهر و شفق و عطا، کجا رفت


سزاوار ستایش ،در جهان اوست
اذان در گوش فرزندت چه نیکوست
نمازش  خوانده گردد، در نهایت
بقا مختص ذات حق بود دوست

تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
مردار خوری وبی جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد
با انس به آن،  شقی و بیمار شوی


ایمان ویقین لقای جان و دلهاست 
افزون ز گوهر، صفای دل، را پیداست
هر کس که دلش کعبه حق میگردد
اندر دو جهان شفیع او بی همتاست


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۷)

نابودی ما  ز دست وقلب و دهن است
شمشیر دو لب، صدای جان، در بدن است
ایمان به خدا سعادت و خوشبختی است
همراه تو در روز پسین یک کفن است


از قدرت حق ، جن و ملک حیران اند
با اذن خدا ، هر دو جهان ویران اند
مغرور مشو که زندگی چند روز است
در طوف حرم شاه و گدا یکسان اند


دانی که ز زهر تلخ تر چیست
جز صبر و تحمل عدو  نیست
با صبر و تحمل است، ظفرها
پایان شب سیه، سفیدیست


بد گمانی در رفاقت با بدان،  حاصل  شود
عقل و دین با  صالحان  ، کامل  شود
آدمی همرنگ افکار رفیق و بند نفس
هر کسی با کسب علم ، عامل شود

الهی  به لطفت جهان  آفرین
هدایت نما، خلق را در حزین
مرا در دو عالم طریقت نما
خداوند  عالم، خدای زمین


الهی  گشته ام، دیوانه  و  مست
شوم عاشق ، روم در گوشه ای پست
دمادم مى کنم، من  آه  و  ناله
بجویم  دلبر دیرین ، کجا هست


مست یارم، مست و خاطر خواه دوست 
مست معشوقی که عالم آن اوست 
مست چشمی  را که می خوابد نیم
مست معشوقی که جان دادن نکوست

شده با علم و یقین خانه حق در بزنی 
شده باو ر کنی و سوی خدا پر بزنی
این دل خسته عزیزم ،دل حق می خواهد
شده از بهر خدا ، بر فقرا سر بزنی


روزگاری نظر اهل خرد گردش داشت
سخن و حرف بزرگان اثر و ارزش داشت 
دوستی معنی زیبای صداقت را داشت
کار ها یکسره با عشق و صفا چرخش داشت


منتظر یعنی امید ، یعنی عدالت در جهان
با قیامی تحت امر  مهدی صاحب زمان
منتظر یعنی نوا، یعنی رجا، یعنی دعا
منتظر یعنی دمادم نام او را بر زبان


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعبات
قسمت(۸)

روز و شب در انتظار مهدی صاحب زمان
مردمان دیده ام بنشسته بر در خون فشان
تا ندای حق رسد از آسمان در هر طرف
 با قیامی تحت امر  صاحب  روح و روان


یاد  خدا  نگردد، از ذهن ها فراموش
نیکی به دیگران هم، باشد ترا فراموش
یاد قیامت و مرگ ، هر گز  مکن فراموش
گر کرد آدمی ظلم،، بهر خدا فراموش


مبدا عشق بود، ذات خداوند مجید
اثر عشق بود ، شادی و اخلاق و امید
مظهر عشق علی باشد و زهرا معشوق 
راوی عشق بود مظهر پاکی و شهید


بی کفایت بودن اصحاب کار
موجب افت و سقوط شهریار
گر مدیر لایق بود در کار خود 
باعث رشد و رضای کر دگار


الهی تویی مهربان هر زمان
که نزدیک باشی مرا هر مکان
منم غرق در لطف و احسان تو
بخواهم ز تو، جنتت ارمغان


الهی بده، بنده را، علم ودین
تحمل کنم، بی وفایی کین
کنم بندگی و اطاعت ز رب
شناسم خداوند جان آفرین


الهی به شب زنده داران تو
که جز تو نخواهند، یاران تو
نما لطف  بسیار بر بندگان
کنند شکر نعمت ز احسان تو


عاقلان قبل از عمل ،صبر فراوان می کنند
جاهلان بعد از عمل ،فکر فراوان می کنند
خوش بر آن عالم که برعلمش عمل هم می کند
عالمان حین عمل،سیر فراوان می کنند


الهی به آه اسیران و بیچارگان
تحمل عطا کن بر این بندگان
گرفتار گشته  در این روزگار
فقیران و پیران و درماندگان


کار انسان در دو جا یکسان بود
کودکی و پیریش همسان بود
خوش بر آن کس که در زمان ممات
توشه ای دارد ،که آن  احسان بود


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۱۱)

دردانه  دهر  و  نکته  پرداز
روحش سوى حق بود به پرواز
از سوز جگر گلایه نا کرد
آن یار  شفیق و محرم راز

 

کاش می شد  ظلم و تزویر  و ستم یا هر  جفا
جملگی می شد برون از نفس و هر قلب سیاه
واندر آن یکرنگی ومهر و خوشی جا می گرفت
همچو عاشق در مسیر دیدن  و سیر خدا

 

گر شوی  مرتکب خدعه و نیرنگ و ریا
گر شوی مرتکب حیله و تزویر و جفا
وانگهی غرق هوا و هوس خو یش شو ى
می رود روح و روان درپی هر میل و خطا

 

همسرم در سالگرد فوت زهرا در گذشت
روح پاکش در جوار اولیا محشور گشت
نوزده شب را به بستر آرمید و ناله کرد
دار فانی را وداع  و چشم  بر  دنیا ببست


 غم دل با که بگویم، که شود غم خوارم
غم دل جز به خدا، کس نبرد از جانم
غم دل چیست ، که آزرده کند احوالت
غم دل ، دوری یار است ، چرا در خوابم


سالکان را عزلت و انکار نیست
عاشقان را جز خدا افکار نیست
روزه داری در طریق سالکان
جز کمال و عزت و اذکار نیست


روزه تنها آب نا خوردن که نیست
ره بسو ی سفره نا بردن که نیست
روزه تمرین جهاد اکبر است
روزه در خوابیدن و گفتن که نیست


این عزت و شوکتی که دارید
از پرتوی نور حق بدانید
از حافظ خود،خدا بخواهید
گر نه که ضعیف و ناتوانید


گفت سجاد این سخن، در موقع ذکر خدا 
استجابت می کندحق، هر تمنا هر دعا 
گاه می‌گردد قبول و گاه بعدا مستجاب 
گاه می‌گردد ذخیره، تا شود روز ی ادا

 

به بیراه کجا رفتم، ، ندانستم، ندانستم
نسنجیده سخن گفتم، ندانستم، ندانستم
به فکر این و آن هر گز، ندانستم، ندانستم
تهی از خلق و خو هستم ، ندانستم ،ندانستم

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۱۲)

بر  پرچم  سبز آل  احمد
بنوشت کلام حق ، محمد
لا حول ولا قوه الا بالله
ازقدرت حق، جهان بگردد


در مکتب عشق ، حق دهد درس
در مذهب عشق، جان دهد کس
در مکتب   و  مذهب   ا لهی
ایثار و شهادت است، چرا ترس


نماز شب چو خوانی در دل شب 
دل و چهره شود  نورانی از رب 
خداوندا بده  توفیق  آن را 
بخوانم دلبر خود با دل و لب 


سلام بر اهل بیت وبر محمد
کند رزق ترا افزون وبی حد 
کند   یاد  نبی  و آل  او را
هر آنکس بر  نبی انرا فرستد

 

غم مخور، ناله مکن، راز مگو
جز خدا، دلبر  و  دلدار  مجو
اکثرا  غرق خود و امیال اند
راه حق جو، و مرو  ازهر سو

 

الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم سر و رازی را ز خلقت
ندارم جز خدا، ورد زبانم
زبانی ده که گویم شکر نعمت


بر خاتم  انبیا  محمد
بفرست درود خود به احمد
برنور رسل، ولی مطلق
بفرست سلام خود مجدد


 از بهر نجات و دفع شیطان
تقوا و عمل به شرع و قرآن
منجی بشر ز جهل و غفلت
ایمان و عمل به حرف یزدان


سر به خاک آید، کمر خم در رکوع
موجب معراج  تو گردد خضوع
دست به بالا، چشم بسته در قنوت
تا به کی ، اهل نفاقی و جزوع

 

نان و نمک و  فدک، غم زهرا نیست
غصب سمت و حکومت مولا نیست
گمراهی  و دوری از ولایت باشد
در مکتب او دغدغه ی دنیا نیست

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت (۱۳)

گر بترسی از کسی ، بگریز از وی از جفا
گر بترسی از خدا ، آیی چنان سوی خدا 
هر سپاسی منحصر بر ذات پاک  کبریاست
با توکل بر خدا،محفوظ گردی از خطا


 اگر داری  توعقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و  حلم و بینش
چرا بی تاب و نا آرام و حیران 
توکل  کن،تو اندر کار و کوشش


وقتی که شوی تنها، جز حق نکنی تمکین
وقتی که شوی با حق، مردم بکنند تحسین
پس حق بودت کافی، در عالم دون دنیا
دل بستن غیر از حق، هر گز ندهد تسکین


   سبب دلهره و غصه ی بی جا از چیست
   دل پریشانی  ما، بهر چه و در پی  کیست
دل ببر پیش خدا، تا که دهد تسکینت 
گر شود خانه یدل خانه یحق، یک غم نیست


 اگر خواهی حدیث از آل عصمت   
  اگر خواهی سخن از علم و حکمت
بیا بشنو رباعی های پر مغز   
  شود روح و روان با دین در الفت

            

رجالی با رباعی کرده آغاز      
نوین فصلی ز اشعار روان ساز
خدایا هر زمانش یاوری کن    
 شود شعرش به دنیا سایه انداز

 

مهدی بیا که حق هویدا شده
زنده جهان از دم عیسی شده
منتظران عاشق و مجنون شدند
وای که پر مفسده دنیا شده


دانی که چرا، خدا تو را داده شعور
حق داده ترا عقل و خرد بهر امور
تا  روح  و روان شود مهیا  ی صعود
من معتقدم، خدا  علیم  است و صبور

 دانی که جهان در اختیار است تو را
دانی که بود امید ما در دو سرا
در کون  و مکان مجو بجز جبر و خیار
دانی که بشر اسیر نفس است چرا

 

 دانی که جهان در اختیار است تو را
دانی که بشر اسیر نفس است چرا
در کون  و مکان مجو بجز جبر و خیار
دانی که خدا امید ما در دو سرا

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات 
قسمت(۱۴)


گر بسازی خود، به اخلاق و ادب
 زندگی شیرین شود هر روز و شب
چون خروس و کرکس و اردک مباش
شهوت و پستی برد انسان عقب


آدمی را دین و ایمان  و یقین
می کند  کامل ، وفادار و امین
آدمی را فهم و ادراک و شعور 
می برد تا عرش اعلا از زمین


 معیار رفاقت، به محبت ، به وفاست
معیار لیاقت، ادب و عقل وصفا ست 
معیار سعادت، به سلامت به کمال
معیار شهامت، به جوانمردی ماست


 هر کسی عاشق شود ، در انتظار دلبر است
  فرد عاشق، کی خطا از دلبرش  را درسر است
 همچو مجنون، از فراق یار بی تاب وتب است 
سختی آسان میشودچونکه خدایش اکبر است

 

 کاخ و ویلا   کی دهد ، آرامش روح و روان
مال و ثروت کی شود، خوشبختی پیر و جوان
 می دهد آسایش و لذت به ظاهر مر تو را
 رو به دنبال کمال و معرفت  در هر زمان

 

 روح باشد ماندگار، و جسم  بی جان  می رود 
عهد و پیمان  ماندگار ، و  عمر هر آن می رود 
علم باشد ماندگار، و ثروت از کف رفتنی است
آنچه  ماند،کار خیر است، مابقی  دان  می رود


ما حامی راه شهدایم همه
 ما  پیرو  خط  کربلا ایم همه
بر پا یی عدل و قسط، امیال  همه
ما منتظر  نور خدایم همه


سالکان ، حامی خط شهدا می باشند
عاشقان ، پیرو راه  کربلا می با شند
صاحبان معرفت، مشتاق منجی زمان
عارفان ، منتظر نور خدا می باشند


ما  حافظ  خون  شهدا می   باشیم 
ما شیعه ای آل  مر تضی می باشیم 
خون شهدا، ناجی ما در دو جهان
ما شیفته ای آل عبا می باشیم 


دنباله روی راه ولا می باشیم 
چون شیفته ی آل عبا می با شیم
خون شهدا ناجی ما در دو جهان
ما شیعه ی آل مرتضی می باشیم

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی 
مجموعه رباعیات
قسمت(۱۵)

ما حامی راه شهدایم همه
 ما  پیرو  خط  کربلا ایم همه
بر پا یی عدل و قسط، امیال  همه
ما منتظر  نور خدایم همه


سالکان ، حامی خط شهدا می باشند
عاشقان ، پیرو راه  کربلا می با شند
صاحبان معرفت، مشتاق منجی زمان
عارفان ، منتظر نور خدا می باشند


 یار یعنی، عشق، هستی ، زندگی
عاطفه، مهر و وفا ، دلدادگی
همد م خوب و انیس جان و دل
پاک و خالص، خالی از  آلودگی


 آنچه بینی، می شود گفت، واقعیت
آنچه باشد، می توان گفتا، حقیقت
آنچه بینی، آنچه باشد، کی برابر
عدل و انصاف است  معیار قضاوت


آدمی با مغز تنها ، نیست کامل در  جهان
پسته و بادام  هم  ،مملو ز مغز است اندر آن
معرفت همراه با ، ایمان و ادراک و شعور 
می برد انسان تو را بالا به هر جا ومکان


گر بخواهی معرفت در روح و جان یا در وجود
گر بخواهی عزت و رشد و تعالی کن سجود
کسب روزی کن  حلال و ترک هر گونه گناه 
می برد بالا تو را ،از پستی و از هر رکود


 چون که من غافل ز خود در بند شیطانم اسیر
ای خدا ، من ناتوان با جنگ او ، دستم بگیر
لحظه ای ما را به خود مشغول و تنها وامذار
ما ضعیفیم، و دچار غفلت و دور از مسیر

 

ارزش زن به وفا و عفت است
ارزش مردان  به عقل و غیرت است
گر چه زیبایی و ثروت لازم است
لیک ارزش در تعبد ، عصمت است


ارزش مردان، به عقل و غیرت است
ارزش مردان، به حلم و رافت است
مرد را ارزش به علم و دانش است
ارزش مردان، تعبد ، حکمت است


ارزش زن، به حیا و عصمت است
ارزش زن، به وفا و عفت است
ارزش زن در حجاب و پاکی است
زندگی با همسری با غیرت است

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۱۶)

مرد یعنی، هم زبان و هم صدا 
مرد یعنی، مشعل نور خدا
مرد یعنی، محرم راز و نیاز 
مرد یعنی، همدم و جانش فدا


جملگی گرد خود و گرد خدا می گردند
توشه ای هم به سرای دگری می بردند
چون که پیمانه به سر شد، بلا شک رفتند
اجل آمد به سراغ و همگی می مردند


از دامن زن ،  مرد به معراج رود 
در دامن او ، نور خدا دیده شود
کعبه بشکافت، تا علی پا بنهاد
بر عالم هستی ، گهری را بدهد


گر اهل سلوکی و نیایش با هو
بسیار مخور،فاش مکن، اندک گو
با اهل خرد، اهل قلم، هم ره شو
تا فکر و عمل ، جهت بگیرد با او


وقت سحر است، خیز از بهر نماز
با یار و شفیق خود، دمی راز ونیاز 
در خلوت و تنهایی خود، یار طلب کن
وقت سفر است، خیز از بهر جواز 


توحید و نبوت سبب  حفظ حیات است
قرآن و معاد موجب  رشد صفات است
حق است و حقیقت علل حفظ ولایت
اسلام و شریعت همه جا راه نجات است

 

بر خیز ز خواب، وقت دیدار شده
برخیز و بخوان، که حق خریدار شده 
صبح است و کنون وقت نماز است تو را
برخیز و ببین، جهان پدیدار شده


تا چند اسیر هوس و، میل و هوا
تا چند گرفتار خود و، مال و سرا
برخیز و دمی به سوی حق کن پرواز
تا کی به امید همه ای، غیر خدا

 

گر نیست تو را شناخت، از بود خدا
گر نیست تو را شناخت از جود خدا
 با  فکر توان قدرت حق را دریافت
بنگر که همه شاکر و، معبود خدا 


گر نیست تو را شناخت، از بود خدا
گر نیست تو را شناخت از جود خدا
 با  فکر و بصیرت و ریاضت
بنگر که همه شاکر و، معبود خدا 

 

سروده شده توسط 
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رراعیات
قسمت(۱۷)

از بهر بهشت، کی کنم سوز و گداز
از بهر خدا، من روم  سوی  نماز
از بهر بهشت ، یا که  از دوزخ گرم
هر گز نکنم، عبادت و راز و نیاز


جمعی به صدارت و امیری و ملوک 
جمعی به یقین، فتاده در سیر وسلوک 
برخی به گمان، برفته در پاکی نفس 
قومی به غلط، روانه ای جنگ تبوک


آن بهشت است، که مردم همه مشتاق ورود 
آن بهشت است،سرای همه ی قرب و شهود
شربت پاک بود در قدح و حوض برین
حوری و جوی ز شهد و عسل و عنبر و عود


آتش عشق کند، روح و روان را ویران
آتش عشق بود، شعله‌ ور و هم سوزان 
عشق بی صبر و وفا عشق حقیقی نبود  
آتش عشق کند، کور و کر و دل لرزان 


افسوس که عمر خود،به واهی طی شد
افسوس که بی ثمر، به آهی طی شد
دریاب که هر ثانیه چون در باشد
دوران جوانی، به تباهی طی شد


ای داده شده، ز عالم ذر تو حیات
ای آمده ای ، بهر کمال و حسنات
در عالم ذر، به حق بگفتی یکتا
تا عذر نیاوری، به وحدت در ذات 


رزق پاک و مال باشد گر حلال 
نیست اندوه وغم و درد وملال 
می شود فرزند ، صالح، متقی 
مال بی ارزش بود وزر و وبال

 

منزلگه جسم، می شود در دل خاک
منزلگه روح، می شود  برزخ  پاک
چند  ماهی تو کنی رشد و نمو با مادر
این جسم به خاک و می روی در افلاک

 

مردان خدا به دیدن یار  خوش اند
مستان به می و صدا و یک تار خوش اند
نزدیک مشو به بی خرد ، در همه حال
افراد شقی، به ظلم  و پیکار خوش اند


دانی که هر آنکه  می رود پیر نگردد
دانی که زمین ز خوردنت سیر نگردد
تا جسم من و جسم تو در خاک نهادند
گر جان به تنت هست، بدان دیر نگردد

 

حج تجلی گاه روز محشر است
 وحدت و همبستگی  دیگر است
حج امید و شور و شوق مردمان
طوف حق را در زمین، جلوه گر است

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۱۸)

بهترین  گوهر به زن را شوهر است
بهترین همدم به زن را همسر است
حرمت  یار  و  انیس  خود  بدار
چون قوام زندگی را  ،در بر  است


دانی چه کند همسرتان  را خوشحال
قدر زحمات وی بدانی همه حال
یک شاخه ی گل هدیه کنی با احساس
تسخیر شود دلی که سخت است و محال


سی روز گذشت و عید فطرت آمد
پاکی ز گناه و ترک  ظلمت  آمد
آلودگی از روح و روان، رخت ببست
شادی و سرور بی  نهایت  آمد


 خواب گردد موجب آرامش روح و روان
لیک گردد، باعث غفلت برای انس و جان
نیست تکلیفی تو را در حالت رفتن به خواب
خواب باشد فرصتی، تا جسم باشد در امان


علم باشد باعث  رشد  و حیات  جان  ما
جهل گردد موجب مرگ دل و حرمان ما
نفس  باشد علت گمراهی واغفال ما
ذکر  گردد باعث آرامش و درمان ما


بهترین جا،در مساجد در کجاست
هست در محراب و آن در ابتدا ست
شد علی در غرق خو ن ،در سجده گاه
بهترین  سالک ،  به  نزد  کبریاست


سی روز گذشت و عید فطرت آمد
پاکی ز گناه و ترک  ظلمت  آمد
آلودگی از روح و روان، رخت ببست
شادی و سرور بی  نهایت  آمد


شیر بی  اذن  و مجوز  لانه  ساخت
شد خراب  و بهر خود  افسانه  ساخت
شیر، شیر است، گر چه باشد در قفس
با چه زحمت بهر خود ، یک خانه ساخت


آدم جاهل چو شیری بی سر است
شیر بی یال و کوپال  و ابتر است
خال کوبی بر بدن بیهودگی است
کی نشان قدرت، اندر پیکر است


محبت کن به اهل علم و تدبیر
به مردم کن تو نیکی بهر تاثیر
بیاموز آن به مشتاقان دانش
مگو راز خودت بر اهل تزویر


 
سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۱۹)

ای اهل گناه و معصیت توبه کنید
ای اهل ثنا و معرفت ناله کنید
ای اهل سلوک و منزلت دریابید
ای اهل دعا و مغفرت لاوه کنی


 گر درک کنی شمس و قمر  می رخشند
گر درک کنی جن و بشر می گردند
عالم همه  تسبیح خدا می گویند
 گر درک کنی چرخ و فلک می چرخند

 

نیمی از یا ور و یاران حسین، از یمن اند
مالک و منتقم جان حسین، از  یمن ا ند
    هانی و حجر و سلیمان و اویس قرنی 
جملگی گوش به فرمان امام ، از یمن اند

بزرگان آبرو  یابند ، از اولاد و حکمت
حقیران آبرو دانند، اندر کسب ثروت
بود اموال از بهر رفاه و زندگانی
شهیدان آبرو دارند در روز قیامت

 

خانه ی حق، قبله گاه مسلمین
بهترین معبد، برای اهل دین
اولین خشکی دنیا مکه است
طوف حق گردد تجلی در زمین


کبر و حسد و کینه کند تار
قلب و دل تو ز نو ر دلدار
قطع رحم وشنیدن صوت غنا
روح تو کند سیه چو کفتار

 

 از حق بطلب حاجت خود را به دعا
با متقیان تو همنشین باش ،و لا
گردد سبب تقویت روح و روان
بیداری شب، اگر کنی یاد خدا

 

     دانی که چرا درون انسان مخفی است ؟   
   دانی که چرا حکم خدا ، گه دفعی است ؟   
   احکام شریعت  همه  از  بهر کمال بشرند
   دانی که چرا نفس  بشر ، چون افعی است؟

 

آرامش ما، به ثروت و زور و زر و قدرت نیست
آرامش مادر اثرخانه ی ویلایی باوسعت نیست
آرامش ما، در گرو  فهم  و کمال  و  ادب ا ست
جز یاد و عبادت خدا،هیچ دگر مثبت نیست

 

بار الها، سفر کرب  و بلا می خواهم
بار الها، دل پر نور و صفا می خواهم
بار الها ، تو مرا شیفته ی خود کردی
 بار الها، سفر عشق و تو رامی خواهم

 

سر وده شده توسط
دکتر. علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۱)

بار الها، تو کریمی و رحیمی و عظیم
ما فقیریم و گرفتار و اسیریم و ندیم
تا به کی  سرور ما حاضر و ما در غیبت
بار الها، تو رئوفی و امیری و علیم


ای کاش، که دلبسته ی دنیا نشو یم
ای کاش، غریق شهوت و جاه  نشو یم
گردیم صدیق و  مخلص و اهل سلوک
ای کاش، که بی قرار فردا  نشویم


تحمل کردن نادان زکات است
زکات عقل و از بهر نجات است
زکات علم در نشر علوم است
تعالی بشر اندر صفات است


دانی که ز زهر تلخ تر چیست                        جز صبر به نزد جاهلان نیست
با صبر و تحمل است ظفرها                         پایان شب سیه، سفیدی است

                     

هادی بشر  به عقل و دین است
پیغمبر و منجی امین است
پیغمبر  حق  ، رهبر عالم
ناجی و ولی مسلمین است


الا  ای  ساکن  کوی ا لهی 
تویی آ یینه  زیبای  شاهی
اگر خواهان روی ذوالجلالی
تماشا  کن  رخ  ماه  ولایی


نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی
نمازی با حضور دل بپا دار
که دارد ارزشی والا چو دانی

 

نبی گفتا  ستون  دین  نماز است
که  معراج  مسلمانان  نیاز است
ادای ذکر حق روشن کند دل  
بسوی وصل حق آن را جواز است


اگر مایل به وصل ذوالجلالی
اگر راغب به رشدی و کمالی
نمازی خوان که مولا خواند آنرا
شوی محبوب حق، گر آن بخوانی


بهترین مرگ بشر،باشد  شهادت
بهترین هشدار می آید ز  فطرت
بهترین منزل،  سرای جنت است
بهترین اعمال ما ، دانی  عبادت

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۲)

زندگی گاه چه شیرین به لب و کام من است
زندگی گاه پر از زیور و آن دام من است
زندگی  در گرو همت ماست ،می گذرد 
زندگی اندک و تنها اثر و نام من است


آنکه نبست بار خود،توشه ره چه می کند
توشه ره چه می بری ،مرگ خبر نمی کند
بار سفر تو بسته ای ،تا که شود نجات تو
هر که بود اسیر خود،بار سفر چه می برد

زندگی در گذر و یک سفر است
آدمی رهگذر و همسفر است
آنچه می ماند از او ،یاد وی است
رنج خود ماند و او در گذر است

دانی که چه چیز تا قیامت با توست
اعمال نکو  در نهایت با توست
با مرگ نهی هر آنچه را کسب کنی
تا قبر رفیق با محبت با توست


مردان خدا،در هدایت با توست
فرزند و عیال ،در ندامت با توست
علمی که شود،چراغ و شمع دگران
با بهره و سود،بی نهایت با توست

 

عدو می گفت مولا بی نماز است
جدا از دین و محراب و نیاز است
علی در سجده در خون غوطه ور شد
شهادت در حرم گویای راز است 


کربلا،احیا گر  دین خدا در عالم است
هادی مردم به آیین رسول خاتم است
جنگ ما،جنگ قبایل یا فرق یا کیش نیست
جنگ ما ،جنگ جهانی با عدوی ظالم است


بهشت فاسقان در این جهان است
بهشت زاهدان در لا مکان است
بهشت عاشقان اند ر دو عالم
جمال جان فزای دل ستان است 


آرامش آدمی ،ز دین است 
اخلاق نکو،ورا نگین است
عقل و ادب و حیای انسان
منجی بشر،ز مکر و کین است

 

هر که دارد ادب و شور و نوا بسم الله
هر که خواهد اثر ذکر و دعا بسم الله
آنکه اندر دو جهان عشق حسینی دارد
بهر دیدار حسین و شهدا بسم الله

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۳)

با پست و مقام ،خود نگیری، مردی
با مال  و منال، دست گیری، مردی
مردی نبود به ظلم و تزویر و ریا
گر خدمت خالصانه کردی، مردی


اذان در گوش فرزندت چه نیکوست
نماد و  سمبل  دین  مبین  اوست
اذان, اذن  دخول  در گه  حق
سزاوار عبادت ,حق بود دوست


خودآرایی وخود بینی خطا وخود فریبی است
طلب غیر از خدا،واهی و بی جا و ذلیلی است
تلاش آدمی ، حق  جویی و کشف  حقیقت
خدا خواهی ،خدا جویی، پیام هر ندایی است


سوره ای مخصوص زهراکوثر است
الگوی عصر و زمانه اطهر  است
نقطه های سوره جمعا عمر اوست
دشمن احمد،شقی و ابتر است


به آه  اسیران  و  بیچارگان
فقیر ان  و پیران و در ماندگان
عطا کن به ما،راه خود را عیان
امید گدا و غنی در جهان

 

به خون شهیدان و اشک یتیم
به آه اسیران در بند و بیم
عطا کن مرا،نور ایمان و صبر
خداوند جان آفرین حکیم


پیغمبر ما معلم اخلاق است
در کون و مکان رفیع و در آفاق است
اسلام بپاست تا قیامت برسد
درگسترش اصول دین خلاق است

 

ای تراب تیره این یکدانه  گوهر مادر  است
نیک میدارش که از دلدادگان حیدر است
بود بیرق دوز شاه  تشنه  کام  کربلا
زین سبب جمله امیدش آن شهید بی سر است


دل خسته و جان خفته و ما سرگردان
حق شاهدو ما غافل وپست و نالان
عمری به هدر رفت و ندیدیم خدا را
او حاضر و ما غایب و مست و حیران


اگر خواهی جمال دلربا را
اطاعت کن ولی و مصطفی را
تفکر پیشه کن با زهد و تقوا
اگر عاشق شوی بینی خدا را

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۴)

عشق را تفسیر و تعبیرش خطاست
عشق دانی گوهری نزد خداست
عشق ما باشد هوس,آن عشق نیست
عشق دانی ذات پاک کبریاست

 

ای تراب تیره،ای کوی و سرا
جایگاه جسم بی جان، منتهی
می شود آزاد روح آدمی
جان شود آسوده از بند و رها

 

عشق یعنی دیدن یار و لقا
عشق جویی در ولی و مقتدا
عشق دانی گنج رحمت گنج جود
شد تجلی عشق حق  در کربلا

 


 دانی که چه چیز تا قیامت با توست
اعمال مفید تا نهایت با توست
علمی که شود چراغ و شمع دگران
با دادن سود بینها یت با توست

 


بیا جان را ز نا پاکی بشوییم
بیا تا در پناه حق بگوییم
کجایی دلبر و یار فقیران
بیا تا دم به دم او را بجویم

 


میرسدروزی که دنیا غرق شادی وگلستان می شود 

می رسد روزی که تفسیرکلام وحی وقرآن می شود

دولت مهدی بپا و عدل جاری در حکومت می شود

عقل وایمان بشرافزون وتکمیل ودوچندان می شود

 

در مکتب و مذهب الهی
جای شهدا رفیع و عالی
روح شهدا اسیر گشته
در عالم و در دیار خاکی

 

معرفت همراه ایمان و شعور 
همره انسان بود تا قعر گور 
آدمی با مغز تنها ناقص است 
عاملی باشد برای فهم نور

 


با ترک گنه، روح و روان شاد شود
با ذکر و دعا، امید ما یاد شود
اعمال بد و خوب همه گردد ثبت
با هر گنهی حسن تو بر باد شود


گر بخوانی حق ز اعماق وجود
استجابت می کند دریای جود
نور مطلق صاحب فیض و کمال
در قیام و در رکوع و در سجود

 


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۵)

هر که آرد بر زبان نام خدا
ذکر یا رب یا رب بی انتها
می کند تاثیر بر روح و روان
در ریاضت در عبادت در دعا


گر بخواهی روی حق بینی بشر
ذهن خود خالی کن از انواع شر
نفس ما زهدان ما در عالم است
ترک دنیا می کنی با درد سر

 

تا نشوی مست خدا د یده به عالم ندری
تا نبری حبل درون یوسف کنعان نشوی
 دیدن دلدا ر محال با دل بیمار درون
تا نکنی ذهن تهی معرفت حق نبری

 


در میکده انواع شراب است اگر درک نمایی
هر شب شب قرب است اگر قدر بدانی
در مزرعه ای  روح  و روان عشق  بکارید
هر لحظه وصال است اگر وصل  بخواهی

 


آن خدایی که پرستیم کجاست
 او بود ظاهر وپنهان از ماست
اوبزرگ است و امید من و توست
خلق را هادی و خود نا پیداست

 


محبت بود رحمت حق به ما
بود لطف او بر من وبر شما
نباشد  خدا را نیازی به کس

ضمیر تو خواند خدا را خدا

 

بیان کرد وصف خدا را کسی
مجو جزمحبت به انسان بسی
که در عشق و آگاهی و عفو جو
که هر چیز دیگر بباشد خسی

 

آن خدایی که پرستم نتوان دید به چشم
چشم دل خواهد و چشمی که بگوید چشم
چشم دل را نتوان یافت مگر کسب یقین
چشم دل باز شود گر بخوری هر دم خشم

 

ما همه موجیم و او دریا بود
ما همه صفریم او یک ها بود
آب دریا کی توان در ظرف ریخت
ما همه هیچیم او یکتا بود

 

وصف حق را مشنو از هر ناکسی
آن تجلی گشته در مهر و خوشی
وصف او بی حد بود بی انتها
کی بشر قادر به توصیفش بسی

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۶)


چه خوش گفت وصف خدا را علی
وجودش بود ظاهر و  هم خفی
بود برترین  و بود نزد ما
خدای عظیم  وخدای جلی

 

عبد می گوید خدا،هر لحظه می خواند تو را
 نفس می گوید چرا،در رنج باشیم و بلا
عقل می جویدتو را، ازقعر دریا تا سما
نفس می سازد جدا،آن حب و آن نور خدا

 

با نور خدا، در دل و جان،  یار گزیدند
یاری که برد سوی خودش ،خوب ستودند
چون عشق خدا را به دل و جان بربودند
در طی هدف ،سبقت و پیشی بنمودند

 

نردبان معرفت،طی کردنش، هموار نیست
در نگاه عارفان،عشقی بجز دلدار نیست
همدم و محبوب تو، در انتظار روی توست 
در دیار عاشقان،دیوانگی هم عارنیست

 

عاجزم از وصف حق، دانی چرا
چونکه حق بی حد بود، بی انتها
با تعقل ،کی توان معبود یافت
ذهن ما قاصر ز توصیف خدا

 

ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم  و دو گوش و بصری
راه کج،کی برساند،من و تو،در بر دوست
راه حق جو، که نوید است و امید بشری


قلبم شده صد پاره و تکه
از دست زبان و دل وغصه
بر چشم سر و دیده بکوبید
تا نفس شود خاشع و بنده 

 

این چشم و زبان و مستی دل
کرده دل و جان اسیر و غافل
یارب چه کنم مستی دل را
عمری به هدر رفته،چه حاصل


از دست  زبان و دل و دیده
قلبم شده صد تکه و پاره
بر چشم دل و دیده بکوبید
 تا روح شود  خادم  و بنده

 

دشمن ما در درون و جان  ماست
 نفس سرکش افعی و شیطان ماست
با تعبد نفس دون گردد مهار
هر رهایی موجب خسران ماست

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت (۲۷)

غرور و تعصب به همراه ترس
شود مانع رشد و تعلیم و درس
که بدبینی وعادت نا روا
برد آدمی را به کنج قفس


گشتی تو رها از غم امروز و گذشته
از دولت فرخنده و اقبال خجسته
از جان رفیقان نرود مهر تو بیرون
هر چند به ظاهر شده ای بازنشسته

 

عمرم به هدر رفته و من باز نشسته
گشته دل و جان غالب و افکار گسسته
یارب تو نما لطف بر این بنده ای غافل
افسوس که دل کرده مرا عاصی و خسته

 

ما شیفتگان حرم و کوی ولایت
باشیم به فرمان ولی رهبر امت
در جبهه بیرونی و در عرصه ای داخل
آماده جان بازی و ایثار وشهادت

 

دانی که سلاح مومن و عابد چیست
جز  بندگی خدای بی همتا  نیست
با انس  به محبوب و امید دلها
در قلب بشر  بجز خدا لایق کیست


ماه خود سازی و بیداری ودیدار شده
نفس دون در غل و زنجیر گرفتار شده
ماه قرآن و نوید است وسرور و تسلیم
دل و جان مست رخ دلبر ود لدار شده


دوستی با مردم اهل دل و با معرفت
می کند تامین تو را در عالم و در آخرت
دوستی بامردم بی دین و بی ایمان بسی
می برد هر دم  تو را در نکبت و در معصیت

 

قدرت آن نیست، گهی ظلم و گهی فتنه شود
قدرت آن نیست که همواره لبان  بسته شود
قدرت آنست که در سایه ای آن محرومان
به نوایی برسند و  دل و جان شسته شود

 

ای که مرا یار نیست،همدم و دلدار نیست
دیدن معشوق هم، با دل بیمار نیست
لحظه ای بر ما نما،روی و رخ یار را
چون که بخواهی مرا، راه که دشوار نیست

 

شیطان هوسش هر آن،غلاده کند ما را
هر لحظه کشد سویی،سجاده برد ما را
گر پیشه شود تقوا،در محضر حق باشی
  علم لدنی در جان،   افزوده شود ما را


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۸)

خوابیده شود بیدار، با ذکر حقیقت ها
پندت نشود ضایع،با حرف و نصیحت ها
خوابیده نما هرگز،بیدار نمی گردد
سعی تو شود ممکن ، با پند و حکایت ها

 

من کیم،بنده ای عصیان گر و یاغی و شرور
منم آنکس که به خود غره و هستم  مغرور
من شدم خسته از این سرکشی بی حد و حصر
چه کنم ،تا که شوم خرم و شاد و مسرور

 

چرا حرص دنیا تو را کور کرد
تو را از عبادت بسی دور کرد
‌چرا غصه و غم خوری ای بشر
خدا رزق و روزی تو جور  کرد

 

مکن تکیه بر عالم زور و زر
فریبنده است گردش چرخ دهر
ترا می گذارند در خاک و قبر
تو  در فکر مالی و کاخ و گوهر

 

 ایمان به خدا امید ما گشت
دین حافظ ما زهر خطا گشت
حرص و حسد وغرور فرجام
نابودی دین شد  و بلا گشت

 

بهترین شور و شعور بی ریا
شد تجلی در زمین کربلا
بهترین مخلوق هستی شد شهید
شد مطهر خاک دشت نینوا

   


بهترین نعمت ترا عقل است و هوش
در مصاف جاهلان باید خموش
بهترین اخلاق دوری از جدل
جاهلان غافل ز درک و فهم و جوش

 

 بد ترین دشمن به ظاهر اصغر است
ترک آن ما را جهادی اکبر است
بدترین دشمن ترا خود خواهی است
  دل به یزدان گر سپاری  بهتر است

 

بهترین پاداش و نیکی در خفاست
چونکه بی منت بود ،کاری رواست
دور بودن از ریا ، دان احسن است
اجر و پاداشش از آن کبریاست

 

بهترین پشتوانه اندر زندگی
 کسب علم است و خلوص و بندگی
پاکی قلب و درون از هر خطا
دور می سازد ترا از خستگی


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۹)

بهترین حاکم امین و عالم است
مجری عدل است و طرد ظالم است
اهل استغفار باشد  با یقین
بر دل و امیال  خود هم حاکم است

 


بهترین آیین و جشن بی نظیر
عید قربان باشد و فطر و غدیر
عید دیگر مبعث پیغمبر است
عید پاکی ها و عید دلپذیر

 


حسین و حسن،حیدر و مصطفی
صدیقه زمان ،مادر اولیا
همه پنج تن،پیکری واحدند 
چو هستند ، اعضای آل عبا

 

 

السلام ای ضامن جان از گزند
حافظ آهو ز صیاد و کمند
ای که هستی منجی بیچارگان
شافع درماندگان ، در حصر و بند


 در زمستان مومنین را چون بهار
فرصتی باشد به نزد کردگار
تا کنند راز و نیایش با خدا
صحبتی با خالق لیل و نهار

 

جنگ با نفس پلید و دون خود
سخت تر باشد ز پیکار احد
چون مهار نفس را داری بدست
باعث گستاخی و مستی  نشد

 

صبر و ایمان و کمک بر ماندگان
هر سه باشد از صفات صادقان
صبر انسان در سراشیب جهان
موجب رشد و کمال  بند گان

 


این جهان با بندگی از آن توست
عاشقش گشتن بلای جان توست
چون که دنیا یک گذرگاهی بود
دل چرا بندی،مگر در شان توست

 

آخرین حرف نبی بر مسلمین
دستگیری از ضعیف و ذکر دین
با عمل بر دین حق بالا روی
مرگ با عزت،به از تسلیم کین

 

حق کودک بر پدر چندین بود
ازدواج و نام و درس دین بود
هست فرزند زینتی بر والدین
موجب آرامش و تزیین بود

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعال 
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۰)

دین احمد ،بی ولایت ابتر است
بعد احمد،آیت حق حیدر است
حکم حق در حج آخر داده شد
نصب مولا ، از خدای اکبر است

 

ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت  در زمین و در سما

 

چو دنیا یک گذر گه در مسیر است
شهادت زاد راهی بی نظیر است
خوشا آنان که حق باشد خریدار
فغان از ما که دل شاه و امیر است

 

عشق یعنی گنج اسرار نهان
عقل حیران گشته از ادراک آن
عشق باشد مظهر نور خدا
آدمی عاجز به وصف است و بیان

 

عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
شروع گفتگو با حق تعالی است
   سخن با دلربا و  ذوالجلال است

 

قدرت ای مادر بسی بالا بود
شان تو نزد خدا  اعلا بود
هست جنت زیر پایت همچو فرش
اجر و پاداشت بسی والا بود

 

ای که هستی در صدف در نهان
خود بر آور انتظار شیعیان
در فرج تعجیل کن ای نازنین
ای که هستی دیده را اشک روان

 

خدا نازل نموده بهر انسان
متاعی چون گوهر ، دری چون فرقان
نماز است ارتباط حق و مردم
که واجب گشته  آن بر هرمسلمان

 

  السلام ای گوهر دریای جان
چلچراغ مجلس ای نور جنان
طایر خلد برینی و شهید
چون خریدارت خدای لا مکان

 

گر حجت حق آید،نهی است خصومت ها
چون در ره قرآنی،نفی است ملامت ها
مردم همه مشتاقند ،بینند رخ گلگونت
از بس که نفاق است واز بس که خیانت ها

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۱)

منتظر یعنی مهیا گشتن و خود ساختن
در مصاف دشمنان ایمان و دل ناباختن
منتظر یعنی قیامی با دل و امیال خود
طالب محبوب بودن وز جهان رخ تافتن

 


عشق یعنی نهی ظالم در خطا
آنچه غیر از حق بود گردد رها
عشق یعنی انتظار روی دوست
 راه حق پیمودنش  تا انتها

 


 از برای عدل و ایمان و شرف
تیر باران شدحسین از هر طرف
او شعارش حفظ قرآن است و دین
تا که بنماید به عالم ان هدف

 


چون خداوعده نموده بر ظهور
مهدی می آید اگر باشد چه دور
تا کند دین خدا را او به پا
او گلستانی کند دنیا ز نور

 


گوهر عمر شما سرمایه است
فرصتی از بهر ما آورده است
در جوانی با عبادت خو نما
طاعت حق بهرتان پیرایه است

 

 

 

چون گنه قلب ترا تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
هر که نفس خویش را درمان نکرد
کی مرام و مشی خود  تغییر کرد

 


 ره آورد شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
کتاب معرفت سرچشمه ی نور
که نورانی شوی از پرتوی آن

 

 ای رضا،ای ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس ازوجودت گلشن است
همچو در بودی درون  یک صدف

 

حج تجلی گاه روز محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است 
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیان
قسمت (۳۲)


شیعه یعنی مخزن اسرار حق
واله و دیوانه ی دیدار حق
شیعه یعنی مظهر ذات خدا
  دایمادر محضر و  آثار حق

 

شیعه عشقش بی حد و بی انتهاست
جان نثار خط سرخ مرتضاست
شیعه کارش پیروی از حیدر است
دل به مولا داشتن کاری رواست

 


آن بلبل خوش نوای دمساز
یکتا گوهری و محرم راز
روحش سوی جنت برین رفت
آن همدم و دلبری سر افراز

 

چو در خون غوطه ور گردید مولا
شهادت شد نصیب روح والا
ندای فزت رب الکعبه سر داد
بر آمد ناله اش تا عرش بالا

 

چونکه زهرا گشت الگوی زنان
می توان گفتا که در گشته نهان
زن جلال و مرتبت یابد ز حجب
پوشش  باشد چو یک گرز گران

 

مرغ دل پر می زند هر دم به سوی کربلا
تا ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
کربلا یعنی طواف اهل بیت مصطفی
در زمین نینوا،برگرد راس مقتدا

 


السلام ای ساقی لب تشنگان
نام نیکت تا قیامت بر زبان
در شجاعت بهر تو همتا نبود
ای سپهسالار و ای شیر زمان

 

زینب ای افشاگر و یار ولی
دخت زهرا وپدر باشد علی
کربلا را زنده کردی تا ابد
مکر دشمن را نمودی منجلی

 


گفت پیغمبر به زهرا این سخن
در خصوص امر حق بر مرد و زن
کاهلی اندر نماز و کاهلی در وقت آن
موجب  رنج و بلا ی جان و تن

 


هفت شهر عشق چون پیموده شد
سر به خاک دوست هر دم سوده شد
جان رها شد،گر ز بند نفس پست
دل ز عصیان و غضب آسوده شد

 


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۳)

دل چو باشد خانه ی پروردگار
می شود از عشق ایزد بیقرار
دل اگر عاشق شود بی حد و مرز
بال و پر می سوزدش پروانه وار

 


نفس دون را روز شب سرکوب کن
سینه را خلوتگه محبوب کن
نفس را در بند و دل آزاد کن
دل مرا با نور حق مجذوب کن

 

فاطمه جانانه ای ، بهتر ز حور
او نشد تسلیم نا اهلان به زور
نور هستی در دو عالم فاطمه
فاطمه کفو علی، همتای نور

 

فاطمه دخت نبی، مرآت حق
فاطمه خود آیت، اثبات حق
فاطمه دردانه ای همرنگ نور
فاطمه خود مبدا میقات حق

 

گفتم که دشمن حق،گفتا که خصم حیدر
گفتم که لعنت حق ،بر آن عدوی بربر
گفتا حمایت حق ،  باشد رضای جانان
گفتم نمای حق را،گفتا ولی و رهبر

 

گفنم نمای رویت،گفتا که آن عیان است
گفتم که سر این راز، گفتا که آن نهان است
گفتم ظهور محبوب، کی می شود میسر
گفتا اجازت آن، با امر شاه جان است 

 

عشق ما عشق حقیقی بر خداست
دیدن یار و لقای کبریاست
عشق سالک بهر حق جان دادن است
ترک دنیا کردن و شوق لقاست

 

عشق ما،عشقی بجز الله نیست
جز خدا از بطن ما آگاه نیست
عشق ما عشق زلیخایی که نیست
عاشقی جز بر خدا دلخواه نیست

 

ذکر ما ذکر لسانی با خداست
ذکر قلبی در خفا وبی صداست
ذکر دیگر در عمل باشد نه حرف
یاد حق همواره ذکر اولیاست

 


قرآن شده نازل ،به زبان عربی
تا فهم شود ،ذکر خدا در اثری
نازل شده در شان و نه در اصل وجود
با وحی سخن گفته خدا، با بشری

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

مجموعه رباعیات دکتر علی رجالی:
باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۴)

تجلی حق، در صفات خداست
نه در ذات و ،نه جلوه هاست
ملک می دمد ، روح رابر بشر
باذن خدا، آدمی را بقاست

 

تا توانی بندگی را پیشه کن
در جوانی تا توانی توشه کن
تا بری در سن پیری بهره اش
در امور آخرت اندیشه کن

 

در جوانی زهد و تقوا پیشه کن
تا توانی  روح و جان را بیمه کن
تا که در پیری شود سرمایه ات
وقت هجرت می رسد،اندیشه کن

 

ذکر حق را از زبان انبیا باید شنید
درک آنرا  با بیان او لیا باید چشید
فهم و تفسیر حقایق مشکل است
 با معلم می توان بر مقصد و منزل رسید
  


عابدین در بندگی،شکر فراوان می کنند
شاکرین در زندگی،صبر فراوان می کنند
خوش بر آن عاشق ،که معشوقش خداست
دائما با یاد حق ،ذکر فراوان می کنند

 

خبر آمد خبری در راه است
روز موعود و وصال ماه است
حجت حق ز پس ابر برون می آید
دوریش سخت و بسی جانکاه است

 

 اگر خواهی حدیث از آل عصمت  
  اگر خواهی سخن از علم و حکمت
بخوان اشعار منظوم رجالی
شود روح و روان با دین در الفت


در مکتب و مذهب الهی
عشق است و امید و دلریایی
ایثار و شهادت است و لاغیر
جوینده شوی، هر آنچه خواهی

 

نماز با ولایت، روشنایی است
وصول کردگار و دلربا یی است
ولایت ریشه و اصل و عمود است
نماز بی ولایت، لهو و بازی است


حسین و کربلا و خون یاران
گلستانی بود در شوره زاران
ببستند آب را با فرط پستی
زدند آتش گلستان شهیدان

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۵)

شیعه خطش، خط شاه کربلاست
جوهرش خون و قلم تیغ ولاست
مکتبش عشق و معلم بی سر است
سجده گاهش خاک پاک نینواست

 

مستی ما مستی انگور نیست
لحظه ای در خود شدن منظور نیست
مستی ما بی خود از خود گشتن است
  شوق جنت رفتن  و یا حور نیست

 

زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت،صد آفرین
خداوند ، روحی به انسان دمید

 

قلم زد به عالم،چو صدها نگین
جهانی بپا کرد ،کامل ترین
خداوند هستی ، خداوند جان
هزار آفرین،بر جهان آفرین

 

زبان  خداوند دانی که چیست
بود آیه هایش ،کلام نبی است
زبان خدا ،وحی پیغمبر است
زبان خدا با محمد علی است

 

رجالی با رباعی کرده آغاز
نوین فصلی ز اشعار روان ساز
خدایا هر زمانی یاریش کن
شود شعرش به دنیا سایه انداز

 

چو آمد ز زهرا بدنیا حسن
جهان گشت یکباره پر یاسمن
نکو کودکی صورتش قرص ماه
هدایت گر خلق و هر انجمن

 

حسین و حسن همچو یک گو هرند
چو یک نور واحد ز یک مظهرند
هدف هر دو را قرب یزدان بود
  دو چشمان زهرا و  پیغمبرند

 

شد ماه مبارک ، به قدوم مه طاها
روشن به جهان، دیده ی آن رهبر والا
صورت چو علی، قد چو نبی، نور رسالت
گشته است حسن، نور خدا،مظهر تقوا

 

آورده به عالم گهری دخت پیمبر
هم پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
او صاحب کوثر بود و نور دو عام
پرورده ی زهراست حسن، شافع محشر

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۶)

گر خریدار دل و جانت خداست
جایگاهت در جوار اولیاست
می برد هفتاد و دو یاران خود
جای آنها بر سریر کبریاست



دین حق را زنده می سازد حسین
  نور چشم مصطفی،   نور دو عین
می شود احیا مجدد،دین حق
بین به پا شد جنگ کفار و حنین



صداقت اگر پیشه گردد تو را
ببینی  محبت،صفا و وفا
 ‌هر آنکس که انصاف راپیشه کرد
بود اجر و پاداش آن ارتقا



بهترین پشتوانه اندر زندگی
کسب علم است و خلوص و بندگی
ای خدا بنما عطا از لطف خود
دورمان کن از غم و افسردگی



بهترین توشه در این کون و مکان
رزق و روزی حلال است در جهان
گر بخواهی رشد و جنات برین
کسب آن کن،تا شود روحت روان



شد مهیا بهر حج خون خدا
تا کند حکم خدا را او ادا
حج خود را وانهاد آن ماهرو
 جان رها شد بهر دیدار و لقا



می رود از خانه سوی کربلا
تا دهد درسی به ما در نینوا
درس او آزادگی و عزت است
دین حق را بیمه سازد از خطا


گر بخواهی روی حق اندر لقا
سجده کن بر در گه پاک خدا
گر پذیرای تو شد یزدان پاک
می برد چون حر به نزد اولیا



 السلام ای گوهر دریای جان
چلچراغ محفل و نور جنان
طایر خلد برینی و شهید
 رهنمای عاشقان در هر   زمان


السلام ای ساقی لب تشنگان
ای انیس و همدم درماندگان
لحظه ای از تو ولایت دور نیست
ای سپهسالار و ای شیر زمان



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۸)


مجلس شادی بی فسق و فجور
رابط قلب است با دریای نور
مجلس کفر و گناه و ضد شرع
موجب اندوه و خسران وغرور 



آن بگو از بهر مردم در نخست
کز برای تو همان آید درست
کار مردم را به سان کار خویش
گونه ای انجام ده در شان توست



چرا حرص دنیا تو را کورکرد
مکن تکیه بر آن،که دل تور کرد
 فریبنده است چرخ گردون و دهر
تو را از عبادت بسی دور کرد



چرا حرص دنیا تو را کورکرد
مکن تکیه بر آن،که دل تور کرد
 فریبنده است چرخ گردون و دهر
تو را از عبادت بسی دور کرد



دست حق دانی چه باشد در کجاست
در ید و بازوی مولا مرتضی است
دست حق باشد ورای  دست ما
دست حق همراه مردان خداست



بشنو از اهل یقین و معرفت
نی زهر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و منزلت




از نبی آموز آداب و سنن
پیروی کن در مرام و در سخن
چونکه او باشد نبی و مقتدا
معرفت جو از کلام ذوالمنن



جان رها شد،گر ز بند نفس پست
دل ز روی ماه جانان،گشت مست
هر چه بینی جملگی آیات اوست
جلوه ی حق در جهان و عالم است



جان رها شد،گر ز بند نفس پست
دل ز روی ماه جانان،گشت مست
هر چه بینی جملگی آیات او
جلوه ی حق کی ببیند خود پرست



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۹)

بستگی بر اهل بیت مصطفی
همچو قرآن هست مصباح الهدی
می برد بالا ترا همچون دو بال
اهل بیت و نور قرآن کی جدا



عشق و صفا جمله عنایت شده
پر تو فشان نور ولایت شده
مهدی بیا که حق هویدا شده
آمدنت شرح و روایت شده


روح و جانم می رود سوی بقیع و نینوا
بلکه ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
بارگاه قبر اولاد علی مخروب گشت
قبر باقر،قبر صادق، در کنارمجتبی



از مسیر حق جدا گشتن خطاست
خاطیان را عاقبت رنج و بلاست
همره روز جزا، افعال توست
 سر نوست سرکشان،شوم  و جزاست



ای که شهادت بود، راه گشای امور
نفس کند مردمان،دور ز ایمان و نور
راه رسیدن به حق،تزکیه ی جان و دل
  رشد بنی آدم است ،کسب  کمال و شعور



از نبی تا حضرت صاحب زمان
جملگی باشند چون نور جنان
شد تجلی نور یزدان در امام
نور قرآن و ولایت در جهان
  


درود و صد سلامم بر محمد
کند رزق مرا افزون و بی حد
به روز حشر یا در جنت حق
بگوید حضرتش بر او خوش آمد



از خدا خواهیم روح بندگی
صدق گفتار و خلوص و سادگی
حلم زینب، صبر ایوب و رضا
  ترک هر عصیان و هر آلودگی



از خدا خواهیم،فضل و  معرفت
علم و تقوا ،حسن خلق و مغفرت
او بود رحمان و غفار و علیم
می دهد ما را مقام و منزلت



ای خدا،ای خالق و معبود ما
ای امید و یاور و مقصود ما
کل عالم، دم به دم، تسبیح تو
ای صفا بخش دل و محمود ما



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۰)


شادی در خلق اثر،کشف حقایق باشد
شادی درمهر و نوازش به خلایق باشد
شادی آن نیست گهی عربده و گه فریاد
شادی در کشف توان  ،رشد علایق باشد



هنر آنست که در اوج توان، گیری دست
قشر محروم نگردد به نظر خوار و پست
ذلت آنست که کوچک شمری مردم را
عزت آنست که خدمت بکنی تا جان هست



حاکم آنست که از بهر خدا حکم کند
به یتیمان و فقیران نظر و رحم کند
در عدالت چو علی حکم کند بر همگان
در فزون خواهی و مازاد ز حق، خشم کند



ظلم بر جان،می کند قلبت سیاه
بر بدن ظلمی شود، جسمت تباه
روح تو خواهان حق هر آن و دم
حق ببیند، هر خطا و اشتباه



علی شدغرق خون با ضرب شمشیر
بود آن هم زمان با شام تقدیر
علی در بهترین شب خورده ضربت
صدای رستگاری بر لب میر



گر که تقوا رخت بندد از بشر
باعث اندوه و حزن است و ضرر
عامل کسب کمال و منزلت
دور گشتن از گنه ، با هر نظر



عامل خوشبختی و رفع نیاز
در نماز است و نمازی چاره ساز
عامل بدبختی و فسق و فجور
در گناهان است و دوری از نماز



جهل و نادانی ، نهایت ذلت است
علم و آگاهی ، کمال و عزت است
فضل و دانش بی حد وبی انتهاست
موجب رشد و کمال و قدرت است



ذکر قرآن مجید، جملگی نور ونوید
با عمل کردن به آن،رحمت حق را  مزید
ذکر حق گویان بود ، نام  یزدان نام هو
 یاد حق باشد تو را، آرامش و نور و امید

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۱)

کتاب عشق و تقوا سوی سبحان
بود هر آیه اش نوری ز رحمان
کلام حق بود عالیترین ذکر
ستون محکم ایمان و عرفان



خدایا مصطفی گوید سخن چند
برای مردم و اصحاب در بند
کتاب دین و آیین خدا را
کلام وحی و آیات خداوند



اگر خواهی شوی محبوب جانان‌
تلاوت کن  مکرر ذکر یزدان
قرایت کن کلام حق ز تدبیر
به تعلیمش شود دنیا چو رضوان



کتاب دین و دانش،باب رحمت
هدایتگر بود ما را ز غفلت
کتاب حق بود آن لوح محفوظ
بود هر آیه اش اسرار خلقت
  


قیام آیت مبین، به پا شود
دشمن مرتضی علی ، فنا شود
روح و روان و جسم من،کشته شود
چه خوش که در ره خدا ،فدا شود



قیام آخرین ولی، ندای حق
قیمت روی دیدنت،رضای حق
ظهورحجت خدا،دعای دل
کشتن نفس دون بود ،لقای حق



رمز نوای قلب من،شفای من
مستی و شورو عشق من،نوای من
فزون ز ارزش گهر،بهای تو
هست حروف شعر من،جزای من



زمزمه های قلب من،ندای من 
مانع رشد  کار من،هوای من
روح و روان عشق من ،برای تو
گنج گران عشق من،خدای من



به دنیا آمد آن نور الهی
درون کعبه با اذن خدایی
دل هر شیعه را مسرور گرداند 
وجود پاک  و زیبای ولایی



تا به کی سر خم کنی جز بر خدا
تو گدایی می کنی پیش گدا
روح تو خواهان حق هر آن ودم 
سر فرو آری به پیش بینوا



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۲)


ای که ندارم کسی، غصه و غم ها بسی
کشت مرا عشق تو،داد مرا کی رسی
ای که شدم مست تو، شیفته ی روی تو
بی خود و دیوانه ام ،هیچ ندارم کسی



سر آغاز هر کار، با ذکر هو
نبی را کند حفظ ، در نار او
تجلی کند حق تعالی عیان
گلستان شود،آتش آن عدو





کردی خدا، نعمت فزون،الله اکبر
بردی ز دل غم ها برون ،الله اکبر
گیری ز ما روح و روان ، الله اکبر
انا الیه راجعون، الله اکبر



عابدم کن ، تا بیابم ، من جهت
  لایقم  کن، تا بجویم  ، من رهت
ای خدا ،من عاجز از دیدار تو
قادرم کن ،تا بیایم  ، درگهت



با نفی غرور و ترک عصیان
دین حفظ کند تو را ز شیطان
خواهی تو صراط حق تعالی
 ایمان به خدا و ذکر  یزدان



ای ز رویت شمس رخشان منفعل
وز رخت شمع شبستان مشتعل
جان فدایت، ره گشای شیعیان
کی رسد موعود و کاری مفتعل




ای معلم چشمه ی فیض خدا
می درخشی همچو مصباح الهدی
ای تو گنج فضل و دریای گهر
  جان فشانی می کنی،   ای رهنما



تا به کی خونابه ریزم همچو ابر
از  غمت لبریز گشته جام صبر
شعر هجرت را سرودن تا به کی
تا به کی مردم دچار ظلم و جبر




آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از لبش آب حیات
 حق آن بر بندگان سنگین بود
یاد یزدان موجب قرب و ثبات



عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
هدایت می کند دل را سوی رب
امید ما خدای بی مثال است



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۳)


عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج، اندر خفا نیست



پانزده رنج و بلای  جانگداز
آیدت گر سست انگاری نماز
اندر این دنیا و اندر  آخرت
گر نباشد با خدا راز و نیاز



معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند



ای معلم،ای منادی بشر
مردمان را رهنما و راهبر
کیستی تو،هادی و الگوی ما
صاحب زهد  و کمالی و اثر



ای معلم،صادق و پرهیزکار
کیستی تو،مظهر زهد وقار
صاحب فهم و کمالی و هنر
میدهی آگاهی و دل را قرار



چه خو ش گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
مخور غصه وغم در این بازه عمر
کفیل است خدا وند و دانای تام



چرا حرص دنیا تو را کور کرد
تو را از عبادت بسی دور کرد
مکن تکیه بر عالم زور و زر
نهایت شوی  خاک و مغرور  کرد



چه خو گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
چرا غصه و غم خوری ای بشر
خدا را کفیل است و دانای تام



بنام خداوند روح و روان
که نامش بود ورد پیر و جوان
خداوند جان آفرین و عظیم
ستایش شود هر دم و هر زمان
 


به نام خداوند ختم رسل
محمد فر ستاده ی ذات کل
خداوند کیهان و پنهان و نور
هدایت گر ماه و خورشید و گل



سروده شدا توسط
دکتر علی رجالی

 

بسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۴)

رهزن ایمان تو اعمال توست
همره روز جزا افعال توست
آنچه کشتی ،می کنی آنرا درو
گر نباشد توشه ای،اشکال توست




عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج، اندر خفانیست



گل میعاد فرزند حسین است
ولی و حافظ قرآن و دین است
 امام مسلمین و عبد یزدان
 دعا هایش صدای مومنین است



گل یاس است خوشبو و معطر
بود دخت نبی زهرای اطهر
چه زیبا گوهری آمد به دنیا
دو چشم مصطفی ویار   حیدر





گل نرگس امام مسلمین است
ولی و مقتدای عالمین است
کند دنیا گلستانی ز انوار
امید شیعیان نور دو عین است




به شعبان المعظم شد شکفته
گلستانی ز انوار نهفته
سه نور عالم هستی بیامد
   بود میلاد و ایام  خجسته



گل لاله شهید کربلا بود
سرش اندر تنور و نیزه ها بود
امام امت و نور جلی است
حسین ابن علی خون خدا بود



علی در بهترین شب خورده ضربت
بدست جاهلی در بند شهوت
علی شد  غرق خون با ضرب شمشیر
عدو در سجده زد بر فرق حضرت



خانه ی بی مهر کی یک خانه است
خانه ی بی عشق،همچون لانه است
گر شود خانه بنا بر مهر و عشق
پایدار و محکم و جانانه است



روزگاری نظر اهل خرد ارزش داشت
سخن و حرف بزرگان اثر و جوشش داشت
دوستی معنی  زیبای صداقت را داشت
کارها یکسره با عشق و صفا چرخش داشت



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۵)

روزگاری نظر اهل خرد ارزش داشت
سخن و حرف بزرگان اثر و جوشش داشت
دوستی معنی  زیبای صداقت را داشت
کارها یکسره با عشق و صفا چرخش داشت



تا به کی بینی حقوق دیگران
می شود ضایع به دست خود سران
کاش می شد مهدی صاحب زمان
عدل خود جاری کند اندر جهان



تا به کی چرخد زبان اندر دهان
دائما غیبت کند بر این و آن
روح تو خواهان حق هر آن و دم
حق ببیند خدعه و ظلم و فغان




هر کسی نالد ز وضع و حال خود
چون گرفتار دل و امیال خود
شهوت انسان نمی گردد خموش
چون تنوع می دهد اشکال خود



به که گوییم غم و قصه  خویش
تا نگوید دل پر   غصه خویش
هر کجا می نگرم نیست کسی
با خدا گو سخن و گفته خویش




در پی دنیا مرو در زندگی
پیشه کن تقوا و زهد وبندگی
راه علم و معرفت را پیشه کن
گر بخواهی عزت و آزادگی



 سینه را گنجینه اسرار کن
خالی از هر کینه و اغیار کن
کن تواضع در مصاف دیگران
ذکر حق را دائما تکرار کن



آنچه بالا می رود اذکار توست
آنچه با خود می بری افکار توست
در جهان ماند فقط نامی زتو
آنچه داری در جهان، آثار توست



دست بالا می بری بهر قنوت
لیک در فکر زر و پولی  و قوت
این رکوع و سجده و راز و نیاز
باعث رشد و صعود است وثبوت



توصیه بر اهل مسجد اهل دیر
دعوت مردم به تقوا کار خیر
تا توانی دست محرومان بگیر
ابتدا اقوام  وآنگه دست غیر


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 




باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۶)


کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان، عامل رشد بشر
مانع پستی و هر آلودگی




تا به کی غیبت کنی بر این و آن
تا بدست آری تو مالی در جهان
مال  دنیا کی کند مارا رها 
حرص دنیا خنجری بر روح و جان




آه مظلومان اگر گیرد تو را
  نیست جای شکوه از مهرخدا
می کند نابود هر کاشانه را
چون که باشد بی پناه وبینوا



بی شریک و لا یزال،دور باشد از زوال
خالق کل و قدیم ،حی مطلق ذوالجلال
رستگار است در جهان،هر که آرد بر زبان
ذکر رحمان و رحیم، نام پاک بی مثال



قل هو الله احد،از ازل بود و ابد
ذکر حق جویان بود،قل هو الله الصمد
کعبه ی دلها تویی،هر کجا باما تویی
ای توانا ی حکیم  ،دورمان کن از حسد



  در غرق گناهیم و تو باشی غفار 
آلوده به دنیا و تو باشی ستار
ما را تو ببخش ،صاحب عفو و کرم
درمانده و هیچیم و  تو باشی قهار



  ما خطا کار و تو باشی ستار
   ما  گنه کار و تو باشی غفار 
ای خدا عفو نما جرم مرا
ما ضعیفیم و  تو باشی قهار



ای که هستی همه چیز و من هیچ
من گرفتار رهی پیچا پیچ
می کنم ناله و خواهان مدد
جسم من مانع راه و پاپیچ


ای که باشی همه چیز و ما هیچ
ما گرفتار رهی پیچا پیچ
می کنم ناله و خواهم مددی
جسم ما گشته چو سدی پا پیچ


ای که هستی همه چیز و ما هیچ
ما گرفتار رهی پیچا پیچ
می کنم ناله و خواهم مددی
نفس  دون مانع قرب و پا پیچ



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۷)

من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
من ندارم هوسی جز نظری در بر دوست
تا که بینم گل و بوسم رخ و بازوی علی



بینوایی که بیامد به حرم بهر نیاز
خاتمی داد علی از کرمش  حین نماز
به ولایت بنمودند ستم هر شب و روز
مردم عهد شکن در حرم وشهرحجاز



چو نمودند خطا در هدف و راه نبی
شد عیان معرفت و همت والای ولی
مکر کین بهر خلافت چو موفق گردید
گشت خامش ز شکایت لب حق گوی علی



همدلی نیست بجز نفی درون
نفی امیال خود و حفظ زبون
دادن شخصیت و عفو و گذشت
سبب درک هم و ترک جنون


همدلی حاصل یک عمر صداقت باشد
حاصل همرهی و مهر و رفاقت باشد
درک یکدیگر و ترک جدل و حرمت هم
باعث قوت و تحکیم و سعادت باشد



شب قدر است و ایام عبادت
نصیب نور حق گردد شهادت
شکستند حرمت محراب و مسجد
به خون آغشته شد دین و سیاست



اگر خواهی شوی محبوب جانان
تلاوت کن کلام و ذکر سبحان
چو توام باعمل با فهم گردد
بود راه نجات و دفع شیطان



خداوندا در این شب های قرآن
ببخشا هر گناه و جرم و نسیان
کتاب معرفت ، سرچشمه نور
کند روشن چراغ فضل و ایمان



عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
هدایت می کند دل را سوی رب
بدون یاد حق قربت محال است




خدا نازل نموده بهر انسان
متاعی چون گوهر ، دری چون فرقان
نماز است ارتباط حق و مردم
که واجب گشته  آن بر هرمسلمان



ذکر حق عالی ترین ذکر شماست
شستشوی روح و جان از هر خطاست
مانع عصیان و گستاخی شود
باعث آرامش و درمان ماست


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت (۳۸)

ذکر حق عالی ترین ذکر شماست
شستشوی روح و جان از هر خطاست
مانع عصیان و گستاخی شود
باعث آرامش و درمان ماست



آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از کفش آب حیات
حق آن بر بندگان سنگین بود
اول وقت است ما را باقیات



فضیلت با عمل تعیین گردد
چو زنبور از عسل تحسین گردد
رسالتهای عارف این چنین است
صداقت در عمل تبیین گردد



تذکر باعث رشد و فلاح است
چو امر و نهی منکر هم مباح است
خوشا آنان که دارند وسعت دل
تذکر عامل  رشد و صلاح است 



دعا کن بر فرج بهر عدالت
که مهدی آید آن روح ولایت
خداوند احد وعده نموده است
حکومت بر جهان را تا قیامت



کی شود یارب که ما را رحمت مطلق رسد
موقع اثبات صدق  ذکر جاء الحق رسد
گیتی اندر نور گردد چونکه آن مصلح رسد
دولت مهدی به پا و صاحب و  ذی حق رسد


  

منتظر یعنی مهیا گشتن و خود ساختن
در مصاف دشمنان ایمان و دل  ناباختن
پا نهادن در طریق متقن اهل یقین
طالب محبوب بودن وز جهان رخ تافتن



عشق یعنی همنوا با اهل دل
در کنار دوست ماندن متصل
عشق باشد راه حق تا انتها
در رهیدن او نگردد منفصل



حبذا ای یوسف آل علی
مظهر پویای آمال علی
ای وجودت گنج لطف سرمدی
خود برآور راه و امیال علی



مرهم دلهای محزون و پریش
در رحم گوید سخن با مام خویش
جملگی در انتظار روی او
هر گروه و مذهب و آیین و کیش



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۹)


آخرین حجت ولی اعظم است
او که بر جمع ائمه خاتم است
در یم عشقش همه طاهر شوند
منجی و نور هدی در عالم است



آخرین وارث امام غایب است
او که بر جمله حریفان غالب است
قدرت اعجاز دارد چون رسل
صاحبان معرفت را نایب است



از وجود اقدس شمس الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
تا کند دین خدا را او به پا




برزخ است  حایل میان مرگ و حشر
گر برون آیی از این زندان و حصر
تا قیامت سر رسد با اذن رب
می شود وقت حساب و روز جبر




دل اگر جولانگه شیطان شود
باعث  هر نکبت و هجران شود
خانه ی دل منشاء هر شر بود
مامن امیال و هر خسران شود



نفس را سرکوب و دل آباد کن
روح را با یاد حق آزاد کن
نفس ما افعی و طغیان گر بود
  جان خود را با تعبد شاد کن




  دل اگر عاشق شود، دیوانه وار
بال و پر می سوزدش ، پروانه وار
نفس را سرکوب و دل آباد کن
 حمله ای بر نفس کن،  بیگانه وار




چون قیامت گشت و هنگام حساب
روز فصل آید شود گاه جواب
شرمسارم از حضورت ای خدا
من به خود افتاده ام در منجلاب



گرچه شیطان هوس را بنده ام
نزد این و آن بسی پوشانده ام
نامه ام خالی بود از هر ثواب
لیک  در  پیش خدا شرمنده ام



گر چه من غرق معاصی گشنه ام
خود پرست و پست و  واهی گشته ام
لیک در پیشت کنون شر منده ام
خود تو می بخشی که راهی گشته ام


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت (۵۰)


این مسافر کی به مقصد می رسد
تا دمی  کاو دل بر این دنیا نهد
 پستی و بالا بود در طول راه
کی رسد هر کس که بی تقوا بود



چونکه خود گفتی به سوی من بیا
هر کجا باشی بیایم ای خدا
من گنه کارم عطا بنما جواز
نیک دانم کرده ام بر خود جفا



ای امید بینوایان و فقیر
دستگیر سائل و شاه و وزیر
در پناه تو همه آسوده اند
چونکه هستی حافظ خرد و کبیر




ای پناه بی پناهان در عذاب
حافظ یو نس تو بودی قعر آب
شد تجلی قدرتت بر کوه طور
 قصر قارون گشت ویران و خراب



اگر کردی توکل بر خدایت
همیشه عاقبت، دارای رضایت
سپردی کار خود بر حی دانا
خدا باشد کفیل و با لیاقت



تعالی بشر اندر خضوع است
علاج واقعه قبل از وقوع است
عروج آدمی در پاکی نفس
به تسبیح خداوند و خشوع است



الهی عیب و عذر ما کثیر است
عبودیت علاج بی نظیر است
خدایا بخششی بنما ز رافت
سقوط من گناهان کبیر است



الهی چشمه ای از نور ایمان
عطا بنماز مهرو لطف و احسان
الهی دست ما گیر از خطاها
پشیمانم ز لغزشها و کفران



الهی لحظه ای بر ما نظر کن
امید نفس دون را بی اثر کن
مصون بنما مرا از هر رذالت
مرا دور از بلا و هر خطر کن



خوشا آنکس که از فیض الهی
ندارد چشم و امیدی به واهی
گزیده در جهان یاران والا
فقط با یاد حق مسرور باشی


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۱)

حسین و کربلا  و خون یاران
گلستانی بود در شوره زاران
عجب با غی بپا کرده است مولا
گل نشکفته دارد این گلستان



شیعه خطش ،خط شاه کربلاست
جوهرش خون و قلم تیغ ولاست
شیعه راهش راه زهرا و علیست
جان نثار خط سرخ مرتضاست 



 دوستی یا دشمنی دارد حدود
می شود روزی عیان ، اسرار زود
سعی کن از خویشتن آیی برون
تا که گویند آفرین و صد درود



دعوت خاص خدا،ماه خداست
در ضیافت،جملگی نور و صفاست
نفس را مدفون کند ذکر و دعا
روح تو مهمان خاص کبریاست



روزه ذکر است و دعا و رمز و راز
یاد معبودی که باشد بی نیاز
خواندن و فهمیدن قرآن نکوست
با صدای دلنشین و دلنواز 



ای دخت نبی ،مخزن اسرار دو عالم
ای کوثر دین، مظهر حق، بضعه خاتم
وی بهر پدر مادر و ای نادره دختر
از بهر علی همسر فرزانه و همدم



زهرا ست تو را نام و تو خود خیر نسایی
زینب بودت دختر و تو گنج سخایی
ای فاطمه ای گوهر  یکدانه ی مادر
 با خصم علی دشمن و از کینه رهایی 



ای فاتح خیبر، ید تو دست خدا بود
با آن همه تجهیز،عدو رو به فنا بود
هارون زمان، بهر نبی شانه به شانه
  دلبستگی و عشق تو  از مهر و وفا بود



گرم کن تو خانه را با رفت و شد
انتظار مادر است از رنج خود
او تو را پرورد با غم خوردنش
اجر مادر را کسی قادر نشد



زینت زن در اطاعت از خداست
دور گشتن از گناه و هر خطاست
زینت زن در عفاف و پاکی است
بندگی وزهد کار اولیاست


سروده شده توسط
دکتر علی رجالیِ

 

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۲)


السلام ای صاحب فضل و شعور
زینب ای اسطوره ی صبر و حضور
کاخ را با نطق خو د کردی خراب
گشت رسوا مظهر فسق و فجور



شیعه خلقش چون امام مجتبی است
از خشونت های نفس دون رهاست
روز ها چون شیر و شبها عابد است
جان نثار خط سرخ مر تضی است



شیعه یعنی راس خونین در حرم
عشق بازی با خدای ذوالکرم
شیعه یعنی صاحب عفو و گذشت
می دهد انگشتی را از کرم



شیعه یعنی استقامت در نبرد
در نبرد حق و باطل تا ابد
این بود آیین و رسم شیعیان
حق مظلومان ستادن همچو مرد



آخرین پیک نبوت مصطفی
اولین برج ولایت مرتضی
منجی عالم ،محمد رهبر است
آخرین دین رسالت شد عطا



دین حق در روز خم تبیین شده
چون امیر المومنین تعیین شده
بعد احمد مرتضی باشد امیر
 عید ما و جشن ما،  آیین شده



ولایت ریشه و اصل و عمود است
چو سدی پیش افکار جمود است
مسلمان در پناهش در امان است
ولایت  شافع ناس و وجود است



هر که نفس خویش را سرکوب کرد
خویشتن را در جنان محبوب کرد
با ریاضت بر خود و امیال خود
   عشق حق را در دلش مجذوب کرد



به نام خداوند روزی رسان
دهد رزق ما هر زمان هر مکان
توکل بر او هست ما را کمال
که نامش بود ورد پیر و جوان



به نام خداوند روح و روان
خداوند جان و خدای جهان
نباشد جز او لایق این ندا
سر آغاز هر کار در هر زمان



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۳)

نشان برادر به آیین و کیش
بود حب و احسان به اقوام و خویش
کمک بر فقیران و درماندگان
فزونی دهد مال و اموال بیش



تو را همنشینی اهل یقین
سفارش شده بر همه مسلمین
تو را دور می سازد ازاشتباه
رفیق فهیم و صبور  و امین




چو آلوده گشتی به کار خطا
بکن توبه و رو به سوی خدا
عبادت به نزد خدای کریم
تو را دور می سازد از هر بلا



بپرهیز از فاسقان دو رو
سفارش کنم،مردم راستگو
بپر هیز از جاهل و بی خرد
منافق بود خاین و زور گو



تو با مردم مومن و راستگو
که دارند ایمان به یزدان بگو
ببخشا به مردم تو انفال را
بجز حرف حق،چیز دیگرمگو




توراحسن خلق است ،شرط خضوع
چو مردان حق، در سجود و رکوع
که ترک جدل ، حکم عقل و نکوست
 بجو رشد خود،در تواضع،خشوع




گشاینده باب ایمان علی است
علی والی و مقتدا و ولی است
کند جان فدا، بهر دین مرتضی
سرافکنده ی جنگ خیبر شقی است





نباشد توانا تر از لایزال
توکل بر او هست ما را کمال
توسل به آیین و ذکر رسول
رهایی دهد فرد را از زوال




عدو می گفت مولا بی نماز است
شهادت در حرم گویای راز است
حقیقت دیده شد در نزد افکار
   لقای اهل دل راز و  نیاز است




چو در خون غوطه ور گردید مولا
از این دنیا رها و گشت والا
ندای فزت رب الکعبه سر داد
برآمد ناله اش تا عرش بالا


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۴)

ای گوهر و اشک چشم فرزند
ای مایه ی افتخار و دلبند
الگوی منی تو در همه عمر
همواره دهی پدر مرا پند



ای بلبل خوش نوای دمساز
ای گوهر پاک و همدم  راز
چون نام تو را پدر نهادند
  مهر تو کنم همیشه ابراز



ای اهل گناه و معصیت برگردید
ای اهل ثنا و معرفت در یابید
مردم همه مشتاق رخ محبوبند
ای اهل نیاز و مغفرت برتابید



این بهشت و این سرا افسانه نیست
جای نا اهلان در این میخانه نیست
بهترین منزل سرای جنت است
    جای هر نا لایق وبیگانه نیست



بهترین اعمال ما،دانی که چیست
جز عبادت نزد حق،چیزی که نیست
این عبادت ها همه سازندگی است
چون برای خالق عقل است و زیست




شیر شیر است،گر چه باشد در قفس
پیر  میر است،گر چه باشد کم نفس
پیر پیر است،گرچه باشد همچو شیر
میر شیر است،می دهد فرمان به کس



الهی فطر ما را کن تو فاطر
نما ایمان ما را سخت و فاخر
سرای حق بود دلهای مو من
دلم گردد سرای نور طاهر



 عجب ماهی است این ماه عبادت
مه ارض و سما و قدر و‌ رحمت
بود ماه خدا و عشق و تقدیر
دهد آرامش و صبر و طهارت



نماز است عامل دوری ز خسران
انیس قبر و نور  دل بود آن
چراغ رهنما و زینت ما
بهای جنت است و عز انسان



قلب پاک و روی باز و شرح جان
جملگی باشد صفات مو منان
می کنند انفاق از کسب حلال
مردمان آسوده از انفاقشان



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۵)

مو منان دارند صفاتی اینچنین
صبر و ایمان ،همره علم و یقین
باحیا و اهل تدبیر و خرد
زهد و تقوا شد مرام مو منین



هر کسی دردی به ما افزود و رفت
غم درون دل فزون بنمود و رفت
 ای رفیقان تا به کی ظلم و ستم
هر کسی زخم زبانی زد و رفت



غم و غصه کند عمر تو را کم
تکبر  علم تو را می دهد  سم
دروغ است ضد رزق و روزی تو
بود بخشش بلا گردان ما هم



گناهان می شودبا توبه معدوم
رذالت می کند ، الطاف  مختوم
کند حسن عمل را ضایع غیبت
شود عقلت بدست خشم مسموم



بار الها دل من عاشق و شیدای تو شد
عاشق شیوه ی پردازش دنیای تو شد
من ندانم تو کجایی که بیایم سویت
گر نمایی نظری،کوی دلم جای تو شد



چون قیامت گشت و شد محشر به پا
شد فراخوانی  به دستور  خدا
زنده می شد مرده با امر نبی
پس خدا قادر به احضار  شما



ماهی بی آب کی یک ماهی است
عارف بی عشق  ظرف خالی است
آب و ماهی،عشق و عارف  کی جدا
ماهی بی آب جسمی خاکی است
     


صبر باشد شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب کی نوشد از آب حیات



عشق دنیایی بود بیماری روح و روان
تا رسیدن بر وصالت،می کنی آه و فغان
لیک عشق واقعی بر خالق و معبود خود
می کند آسوده جان را ا ز فراق یار مان



عشق باشد عاملی در جذب الطاف خدا
می شوی مجذوب یزدان، گر کند ما را صدا
گه تو عاشق می شوی،گه او کند بر ما نظر
عشق خورشید دل است و می دهد دل را شفا



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۶)

عشق کی گنجد درون ذهن ما
عشق باشد بی حد و بی انتها
عشق باشد بحر بی پایان دل
عشق باشد بهترین خلق خدا



وقت سحر است،خیز از بهر نماز
با یار قدیم خود ، دمی راز و نیاز
در خلوت و تنهایی ، با یار سخن گو
هنگام سفر ، به نام او کن آغاز



دوست باشد، هم زبان و با خدا
محرم راز و بود مشگل گشا
مچ نگیرد ،بلکه گیرد دست تو
همدم و یار و رفیق و هم نوا



دنباله روی راه ولا می باشیم
چون شیفته ی آل عبا می با شیم
خون شهدا ناجی ما در دو جهان
ما شیعه ی آل مرتضی می باشیم



با آمدنت ، جهان گلستان گردد
حاجات روا ، ز ختم قرآن گردد
یاد خوش تو، به دل دهد آرامش
آزاد بشر، ز شر شیطان گردد



ای کاش،که صاحب الزمان می آمد
دستور قیام ، توامان می آمد
مهدی ز پس پرده برون می گردید
آوای اناالحق ، ز جهان می آمد




ای کاش،که ظلم و جور برچیده شود
طومار ستم ز بیخ و بن  بسته شود
با صاحب امر و صاحب کون و مکان
عدل و شفقت جاری و آن دیده شود



با آمدنت دلم صفا می یابد
باران امید خوشنوا می بارد
عشق تو زده به جان ما آتش ها
خنده به لبان بینوا می آید



خون به دلم ای مه تابان چرا
رو ننمایی به رفیقان چرا
دیده ی ما منتظر روی توست
رخ ز همه کرده ای پنهان چرا



ترحم بر بدان  باشد ستم چند
به نیکان کن ترحم،همچو دلبند
شفاعت بر عدو و خصم جانها
بود جوری فراتر ز آنچه در بند


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۸)

گر ظلم کنی به ناتوان ، نا مردی
گر فتنه کنی به این و آن ، نامردی
افتاده به چاه ، گر توانی دریاب
آزرده کنی تو دیگران ، نامردی



گر غره شوی و خود پرستی، مستی
گر ظلم کنی به مردمان ، تو پستی
زنده است بشر، به پاکی روح خودش
گر رحم کنی و مهر جویی ، هستی



بی قرارم، سوگوارم ، تا ظهور
حاجیان را می کشند،اصحاب جور
غم گسارم ، مهدی صاحب زمان
ریشه ی ظالم بکن، آور سرور



گر فهم کنی و خود شناسی مردی
گر خوار شوی و خود نبازی مردی
مردی نبود ، به مال خود بالیدن
گمراه شوی و خود بیابی مردی



بهترین مرگ بشر ، فیض شهادت باشد
بهترین هشدارها، از سوی فطرت باشد
بهترین منزل برای آدمی باشد بهشت
بهترین اعمال ها، ذکر و عبادت باشد



گر نفس مهار و خود بجویی مردی
گمراه شوی و خود بیابی مردی
عزت به ریا و شهرت و زور که نیست
گر پست کنند و هست گردی مردی




دشمنان اهل بیت مصطفی
گاه در مکه گهی در نینوا
می کنند ظلم و جفا بر زائرین
می کشند اندر منا و کربلا




گر به دنبال خدایی، نتوان دید به چشم
چشم جان خواهد و عشق ازلی با دل رحم
نتوان وصف خدا کرد که او بی همتاست
حق که با توست ، اگر جان و دلت گوید چشم



زیبا یی ما به صورت و چشم که نیست
 جراحی عضو در پی رسم که نیست
 زیبایی ما به پاکی روح و دل است
پر کردن ذهن ، از  شک و  خشم که نیست




هستی ما از خدای اکبر است
از طریق مادری چون گوهراست
گر به ظاهر می کند ما را بزرگ
در حقیقت حی مطلق قادر است


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۷)

مهمان خدا اسیر و سر گشته شده
در مهلکه از فرط عطش  کشته شده
حجاج گرفتار و خدا می خواهند
در راه ادای حج خود مانده شده



گر نهی پا بر دل و امیال خویش
کی نهی پا بر دل امثال خویش
گر کنی دل را سرای شاه جان
کی شوی شرمنده از اعمال خویش



عارفان را آدمیت طالب است
نفس دون مشغول و بر ما غالب است
یار خود را جستجو هر دم کنند
عشق یزدان در ضمیر و جاذب است



گر عشق  لقا باشد، سهل است مصیبت ها   
 چون در ره یزدانی، شهد است ملامت ها
بی نور خدا تاراست طى کردن این دنیا          
 بی هادی و پیغمبر، دور است مسافت ها



آن کس که تو را شناخت ،بی تاب تو شد
دیوانه و مجنون شد و گمراه نشد
هر کس  به یقین شناخت آن ایزد پاک
غالب شده بر درون شیطانی خود



جز نام خدا ، نام دگر یاد مکن
در کسب جهان،شیون و فریاد مکن
روزی تو تامین شده از روز نخست
   در محضر حق دشمن دین  شاد مکن


تو به دنبال خدایی و ز خود بی خبری
گم شدی در خود و از دست بدادی گهری
تو گمی ، خالق تو حاضر و حی و پیداست
تو به بیراه مرو ، تا که بیابی اثری




گر به دنبال خدایی، نتوان دید به چشم
چشم جان خواهد و عشق ازلی با دل رحم
ما پرستیم خدایی که بود خالق ما
نه خدایی که بشر ساخته با ذهن و ستم

 

با مال و مقام ، خود نگیری مردی
در کار و عمل ، فتاده گردی مردی
ارزش به مقام و ثروت اندوزی نیست
با ثروت خود ، دست بگیری مردی




از عشق مرا عاشق و تٲ میل نمودی
با بودن خود زینت و تجمیل نمودی
از خانه برون آمدم و یار تو گشتم
ای یار چرا این همه تعجیل نمودی 




گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین  بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نکو مصلحت دوست دراین بود



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت (۵۹)

آدمی تشکیل گردد ، از علق
جان بگیرد از خدا، رب الفلق
قطره ای وارد شود در هسته ای
چون شود کامل ، بیاید با طلق



تا توانی کن زبان، در بند خود ، اندر دهان
می زند آتش به عالم، می کند ویران جهان
آن چو تیراست در کمان، باید نگردد آن رها
چون رها گردد به ناحق، می خورد بر این و آن



شد تجلی در زمین نور خدا
در امام و در نبی و مقتدا
چهارده معصوم از انوار حق
هر یکی در آب و گل از هم جدا



عجب شوری به پا کرده شهادت
شهید دشت صحرا با رشادت
کند محسن دگرگون حال ما را
نصیبش شد شهادت در اسارت


شهید دشت و صحرا با رشادت
عجب شوری به پا کرد تا قیامت
به پا کرده عزا اندر عزا یی
 شهادت شد نصیبش در اسارت



این دل رها و مست است
 در بند نفس و  پست است
یارب نما تو لطفی
چون او خدا پرست است



جمعی به دعا و ذکر و حکمت              
 خواهان کمال و علم و عزت
جمعی به ریا و خدعه و زور
دنبال مقام و پست و شهرت




اگر خواهی سخن از علم و حکمت
برو در زن  سرای اهل عصمت
طبیب جان و دل باشند آنان
 شود روح و روان با دین در الفت




اگر خواهی جمال دلربا را
ببین صاحب دل و نور خدا را
تجلی کرده در قرآن و عترت
تصور کی شود در ذهن، ما



بنام خداوند ختم  رسل
خداوند عرش و خداوند کل
بود منجی و هادی مسلمین
 محمد فرستاده ای ذات کل

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۰)


چه خوش گفت مظلوم عالم حسین
خدایا نما خود به مردم چو عین
ببینند حق را به چشم یقین
نباشند درطاعت حق چنین



خدا خالق شمس و ماه و جهان
خدا صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی بر آنچه روی زمین
خدا باعث هستی و روح و جان



دانی که خدا ولی ما در دو سرا    
دانی که بود امید ما در همه جا
حق حاضر  و ناظر بود و ما قاصر
او حافظ ما ز لغزش و سعی و خطا




حسادت بدترین خوی و مرام است
بدان کار سفیهان و عوام است
بود سر چشمه ی کبر و گناهان
زدن خنجر به روح و جان حرام است




ای کاتب وحی و نور قرآن
ای حافظ جان نور یزدان
در وصف تو عاجزم مدد کن
ای هادی خلق و نور بستان




بدان دنیا چو بحری پر ز طوفان
تلاطم دارد و آسیب و خسران
به مقصد می رساند کشتی عشق
اگر داری تو صبر و عقل و ایمان



نفی خود کردن و اثبات وجود
می شود موجب معراج و صعود
این بود معنی یکتا گهری
نیست معبود دگر بهر سجود




این مقام دنیوی دارد زکات 
گشته واجب بر شما همچون صلات
چند روزی این امانت دست توست
تا توانی خدمتی کن  در حیات



آدمی پنهان شود زیر زبان 
لب گشاید می کند آنرا عیان
گر بخواهی معرفت خاموش باش
این زبان شمشیرجان است و روان

 


این قطار زندگی ،  روزی به پایان می رسد
این سفر کوتاه باشد، چون به سرعت می رود
هر کسی روزی سوار این قطار است بی درنگ 
کس نداند این سفر آخر چه روزی می شود


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی
 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۱)

این مسافر کی به مقصد می رود
تا دمی کو دل بر این دنیا نهد
این قطار زندگی دارد پیام
کس نداند کی به آخر می رسد



این مسافر ترک دنیا می کند
در سفر او سیر عقبی می کند
تا که دل گردد سرای یار خود
   دایما با یار ،  نجوا می کند



آنان که ز خود عبور و بیدار شدند
شمع دو جهان گشته وابرار شدند
از فیض عروج شهدا نور بتابید
عالم شده نورانی و انصار شدند



مست معشوقم و مست می ناب
می دنیا نکند جان بشر را سیراب
مست انگور و شراب دنیا
موجب رنج و گناه است و عذاب



همدلی از همزبانی بهتر است
در قیاس آن اکبر و این اصغر است
این زبان همسان شمشیر دو لب
گاه می گوید سخن گه خنجر است




باز در این چرخ زمان ، حا ل ما
گشته اسیر دل و امیال ما
یار نما لطف خودت بر حقیر
تا که به پایان برسد ، سال ما



نفس باشد موریانه در بدن
می خورد دل را درون جسم و تن
خالی از تقوا اگر گردد بشر
نیست آرامش برای مرد و زن



مکن تکیه بر عقل تنها،  بشر
شود موجب کبر و اندوه و شر
اگرعقل تنها شود رهنما
نبینی تو حق را ورای نظر



مکن تکیه بر مال و زور و نفر
اگر می توانی از آن کن حذر
شوی خوار گر تکیه بر آن کنی
بود سخت این امتحان بر بشر



خاک باشد موجب ایجاد ما
آدمی رزقش زخاک است و لا
می برند او را نهایت سوی خاک
پس چرا غصه خوری در این سرا



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۲)

در جان ودلم جواهر و راز بسی است
اما چه کنم همدم و همراه خسی است
دایم به تباهی و خطا سوق دهد
با دل چه کنم که تابع هر هوسی است



در بند هوای نفس و این اندامم
من فکر کنم رها و بی آلامم
بی عَشق خدا نمی توان شد آزاد
عشق به خداست می کند آرامم



بود جایگاه شهیدان رفیع
بباشند الگو و گردند شفیع
به نزد خدایند و عرش برین
بود قلب آنان چو دریا وسیع



عشق یعنی با خدا همگون شدن
بی خو د از خود گشتن و مجنون شدن
منتظر باشی که تا اذنت دهند
چون شهیدان غوطه ور در خون شدن



مکن تکیه بر قدرت و جا و زر
فریبنده است گردش چرخ و دهر
نکرده وفا بر کسی تا کنون
ندارد بجز زحمت و درد سر



روح باشد از خدای دلربا
چند روزی آمده در این سرا
او بود مهمان جسم و رفتنی است
بازگشت ما بود سوی خدا



ظرف خود را پر کن از می یا شراب
تا نگردد پر ز میل و اضطراب
دل اسیر شهوت و نفس و گناه
معرفت جو تا نگردد دل خراب



یک عمر سفر کردی و غافل بودی
آسوده گذر کردی و کاهل بودی
دریاب دو روز آخر سیر و سفر
دنیا نکند وفا و جاهل بودی



یک عمر سفر کردی و غافل بودی
آسوده گذر کردی و کاهل بودی
دریاب دو روز آخر سیر و سفر
دنیا نکند وفا و جاهل بودی



مکن در امانت خیانت بشر
مکن خلف عهد و ز آن کن حذر
مگو اف به مادر چو خواهی بهشت
ادب پیشه کن در حضور پدر



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۳)

الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم راز و اسراری ز خلقت
ندارم جز خدا، یار و پناهی
زبانی ده که گویم شکر نعمت



گر بگردد آب دستی از طلا
جای آن دانی که با شد در کجا
کسب علم و معرفت کن ای بشر
گر بخواهی کرسی عرش و سما



گر بخواهی کرسی عرش و سما
پیروی کن از نبی ، شمس الهدی
او شفیع است وامین است وحکیم
او کند اجرا فرامین خدا



گلی دارم چو قرآن توی خانه
که دارد حاصلی خوشبو دو گانه
گلاب و عطر باشند حاصل آن
عمل با فهم آن باشد نشانه



از برای فهم و درک آیه ها
در مثال آید بیان هر ندا
آیه ها تفسیر گردد تواما
تا بفهمی حرف والای خدا



مرنجان هر آنکس که زحمت کش است
تفقد،تعلم ،ترحم نیازو همه دلکش است
نباشد سزاوار لطف و عنایت کسی
هر آنکس که ‌آدم کش و سر کش است



چو خواهی دو دنیا بگردد شکر
تو مشکن دل مادر و هم پدر
نخواهند جز ، حرمت اندکی
دعا می کنند، تا نبینی خطر



جام می باشد همانند چو نی
گر بنوشی یا نوازی پی به پی
می کند مست و شوی مدهوش او
کسب علم و معرفت کن همچو می




کودکان مسرور با چرخ و فلک
می روند بالا و پائین در فلک
عشق بر دنیا بسان آن بود
عشق پایا خالی از ریب و کلک




محبت بر جوانان کن تو هر چند
سپس او می شود همراه و دربند
غلامان با حقارت دور گردند
بکن دربند را مسرور و خرسند



ای که هستی قادر و حی و علیم
ما گرفتار هوا ی نفس و بیم 
تو قدیری و توانا در جهان
دست ما گیر ای خداوند کریم


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۴)

خاک راهم کن و مجنونم ساز
تا برم محضر مقصودم راز
من ز خاکم،بروم باز به خاک
کی شود وقت وصال و پرواز



زندگی بازی است در کون و مکان
سر نوشت ما بود سر ی نهان
عاقبت مخفی بود در زندگی
کس نداد ختم راه و ختم جان



زندگی سرشار از برد است و باخت
گاه بر وفق و گهی باما نساخت
زندگی بازیست از دید خدا
گاه شیرین و گهی بر ما بتاخت



سیر حق باشد مسیری د لربا
با قبول  دین و ایمان  بر خدا
گر یقین پیدا شود در معرفت
نیست شکی در وجود و درلقا



شیعه یعنی استقامت در نبرد
در نبرد حق و باطل تا ابد
این بود آیین و رسم شیعیان
حق مظلومان ستادن همچو مرد



اگرعشقی بود، آن عشق مولاست       
  اگر نوری بود، آن نور والاست
اگر اشکی بود، آن اشک شوق است          
   شفای باطن و بیداری



ای محمد، مظهر خلق خبیر
حکم حق جاری نمودی در غدیر
خلق را منجی و هادی گشته ای
صاحب حمد و مقام بی نظیر




پیام  خداوند دانی که چیست
بود آیه هایش ،کلام نبی است
طریق ادا ،وحی پیغمبر است
زبان خدا با محمد علی است



دانی که چرا دچار شکی و گمان
من معتقدم ز نفس ما گشته عیان
با نفی هوا و ترک امیال درون
خارج شوی از گمان و تردید نهان



خدا می رهد یوسف از قعر چاه
دهد شوکت وعزت و قدر وجاه
نشاند به تخت و دهد علم خویش
خدا می نماید به او چاه و راه


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 


باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۵)

منشا هر چیز از ذات خداست
قدرت حق در ید و بازوی ماست
ما درون کشتی و بر روی آب
ناخدای ما ، خدای کبریاست



تا به کی سر خم کنی بر این و آن
می زنی خنجر به جسم و روح و جان
دل مبند بر هر کس و هر نا کسی
سجده کن بر درگه صاحب زمان



آدمی جاهل ز فردای خود است
آنکه می داند خدای واحد است
با توکل کارها ممکن شود
چون خدا دانا و بر ما شاهد است



چو خواهی سعادت در این روزگار
مشو غافل از مرگ و از کردگار
فراموشی کار نیک و بدی
شود موجب رشد و یابی قرار



پیمبر شفاعت کند آن کسی
که باشد سزاوار وطاعت بسی
بهشت آن ستاند که تسلیم شد
نه هرکس که باشد چو خار وخسی



چو پیمانه پر شد, اجل می رسد
ندارتی تو فرصت،زمان می رود
اگر می توانی تو دریاب خود
که شاه و گدا را ،ملک می برد



هر که استغفار از یزدان نمود
مو جبات رحمت و غفران نمود
حق پذیرد توبه ای افراد را
او ببخشد خاطی و احسان نمود



رفاه ما بود در کسب ثروت
کمال ما بود در علم و حکمت
بود زیبایی ما از خداوند
طلب کن از خدا نور ولایت



خوشا آنان که در پیش خدای اند
شفیق و مهر بان و بی ریای اند
ندارند مونسی جز یار محبوب
که جان خود به جانان می سپارند



سرنوشت عاشقان رسوایی است
بی خود از خود گشتن و شیدایی است
هر که عاشق شد ندارد عقل و هوش
در نهایت عاشقی پیدایی است



سروده شدا توسط
دکتر علی رجالی

 

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۶)

عاشقم عاشق مردان خدا
عاشق همدم و همراه ولا
آنکه جانش کف دست است هنوز
چونکه خالی است ز هر میل و هوا



غنچه ها باز شوند در اثر باد صبا
روح و جان شاد شوند بر اثر نور خدا
اولیا حامل انوار خدا می باشند
تا نسیمی بوزد بر دل و افکار شما



مومنان در روح و جان یکسان شدند
چو نکه آنها آدم و انسان شدند
نیست فرقی بین شیران خدا
جملگی مردان حق همسان شدند



دانی که چرا دچار شکی و گمان
من معتقدم ز نفس ما گشته عیان
با نفی هوا و ترک امیال درون
خارج شوی از گمان و تردید نهان



 دانی که جهان در اختیار است تو را
دانی که بشر اسیر نفس است چرا
در کون  و مکان مجو بجز جبر و خیار
باشد  که خدا امید ما در دو سرا




اهل دل آگاه بر غیب و شهود
چونکه دل لبریز از باران جود
اولیا جز حق نخواهند دیگری
ما چه می دانیم از بود و نبود



جان جانان می شکافد ماه را
جان و عقل ما نبیند جاه را
جان ما ناچیز با شد در قیاس
جان جانان می نماید راه را



من کیم اندر جهان و کهکشان
من چیم ، هیچ و حقیر و ناتوان
ما همانند نی ایم در دست حق
تا نخواهد او ، نباشد صوت  آن



شکر نعمت بر همه واجب بود
هر که آرد بر زبان غالب بود
موجب افزایش رزق است و قوت
بین خدا بر جملگی صاحب بود



آدمی دارد ادب در امر رب
لیک شیطان پیرو خشم و غضب
او دهد نسبت خطایش بر خدا
چونکه شیطان دورباشد از ادب



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۷)


خوشا آنان که دل را زنده دارند
بدا آنان که جانی مرده دارند
دل مرده بیابد جان ز زنده
خوشا آنان که بر لب خنده دارند



بهترین آئین و جشن بی نظیر
عید قربان باشد و فطر و غدیر
در کنار شادی و شور و سرور
بین چه اهدافی رفیع و بس کبیر



 ابر باران می شود با اذن هو
غنچه هاخندان شوند با نام او
می کند خورشید نورانی جهان
کس نداند شرح اسرار مگو



ای آنکه فلک قامتش از هجر تو طاق است
امروز جهان یکسره میدان نفاق است
شو واسطه تا مهدی موعود بیاید
ایام پر از ظلم و جدایی و فراق است




عشق ما عشق حقیقی بر خداست
دیدن یار و لقای کبریاست
عشق سالک بهر حق جان دادن است
چون حسین ابن علی و اولیاست



مستی ما، بی خود از خود گشتن است
دل به زلف یار دیرین بستن است
مستی ما ، مستی انگور نیست
شوق ما ، ترک دیار و رفتن است



ای حجت حق،مونس جان، شاه ولایت 
ای مظهر ایمان و شرف، بحر عدالت 
دردانه ای دین، نور دل حضرت خاتم 
حج را بنمودی تو رها، سوی شهادت



نماز با ولایت روشنائیست
وصول کردگار و دلربائیست
چو خوانی روح تو آید به پرواز
مقدم در امور زندگانیست



حج فقط سعی و صفا و قصر نیست 
حاجیان را خانه ای حق قصر نیست
 حج طواف خالق یکتا بود  
حج تعلق بر زمان و عصر نیست



شب برو در منزل و کوی خدا
حاجت خود را بگو با یک ندا
جان خود را از گناهان بیمه کن
با توسل ،با نیایش، با دعا



فرصت طلبان حریص و بی صبر و عجول
مردان خدا حلیم و دارای اصول
بی صبری و بی عقلی افراد ضعیف
منجر به هلاکت است و پستی و افول



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۸)


فرصت طلبان ذلیل و خوارند و حقیر
قدرت طلبان حریص و مستند و اسیر
دوری ز هوای نفس و دوری ز گناه
منجر به هدایت است و یاری و نصیر



از جدل پرهیز کن ای با خرد
آن تجارت نیست چون داد و ستد
جهل و نادانی بلای جان ماست
ریشه در نفس است و در کبر و حسد




هر که خواهد نظر و لطف خدا
بندگی پیشه کند در همه جا
با ادب باشد و با فهم و کمال
هر که ببیند اثر ذکر و دعا



ما چو گوشیم و زبان چون عالم است
تا نباشد گوش، گفتن ما تم است
علم بی عالم از آن کبریاست
ما خموشیم، اما مت قائم است



علم بی عالم از آن کبریاست
آن برای اولیا و انبیاست
علم ما از عالم و از آدم است
بی تعلم آدمی در قهقراست



تکیه گاه آدمی تنها خداست
خالق هستی مبرا و جداست
آدمی تعلیم گردد از بشر
یاد گیری بی معلم نا رواست



آدمی را دین و ایمان و یقین
می کند کامل چو اصحاب یقین
آدمی را فهم و ادراک و شعور
می کند با ارزش و در  ثمین



آب و آتش می کند صحرا خزان
عشق و گریه می برد ما را جنان
سبز می گردد زمین از ابر و نور
تو ندانی لذت اشک و فغان



ما چرا افسرده و درمانده ایم
گوشه گیر و خسته و افتاده ایم
لقمه های ما حرام و شبهه ناک
می دهد شیطان غذا وبنده ایم



کینه و جور و ستم بر دیگران
جهل و نادانی و پندار نهان
جملگی محصول بی تقواگی است
لقمه باشد منشای  آثار آن


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۹)

هر که خواهد حکمت و علم و یقین
تخم آن کارد به جان همچون زمین
لقمه ای پاک است تخم فضل و جود
هر که کارد نیست اندوه و حزین



تا سخن مخفی بود، مرجان توست
گفتن بی جا ، بلای جان توست
تا توانی در بیان اندیشه کن
گر ادا شد هر سخن، خسران توست




طوطی دلم در این قفس زندانی است
در فکر رهایی خود از خود بینی  است
دل کرده مرا اسیر خود هر شب و روز
آزادی ما از این قفس حق خواهی است




نیست آثار عمل دست بشر
هر عمل دارد مزایا و خطر
حق دهد پاداش و اجر هر عمل
نقش ما در ابتدا دارد اثر



عزت و شوکت از آن کبریاست
قدرت و حکمت برای اولیاست
اولیا را می دهد قدرت خدا
قدرت حق ذاتی و بی انتهاست



قدرت ما از خدا و قدرت حق بی حد است
قدرت یزدان بود ذاتی و آن کار آمد است
قدرت ما اکتسابی باشد و از ما که نیست
قدرت ما در زوال و قدرت حق سرمد است



 بر سرم آرد بلا، هر دم زبان
این کند شرها به پا ،در هر زمان
ای خدا ما را ز شرش کن رها
تا نجنبد نابجا، اندر دهان



این زبان دارد عملکردی دو جور
گاه می گردد چو آتش در تنور 
آن بسوزاند هر احسانی و جود
گاه گردد مشعلی از عشق و نور



ای مرغ دیار بی کرانم
روح و نفس و صدای جانم
در روی زمین  اسیر مایی
ای طوطی خوب و خوش بیانم



من سخن گویم  روان با دیگران
تا مخاطب پی برد در  فهم آن
من نخواهم شهرت و آوازه ای
اجر خود گیرم زحی بی کران

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت (۷۲)

در میخانه گشا، باز نما درها را
تو کنی باز در محفل بی همتا را
عارفان لب نگشایند به احکام خدا
طالبی نیست برای گوهری والا را



نجات آدمی در کسب علم است
علوم معنوی با صبر و حلم است
دو عالم بهره دارد کسب دانش
معارف منجی انسان وسلم است



برو عاشق ز ساقی می طلب کن
روان و روح خود را منقلب کن
بنوش و جان خود رابیمه گردان
تعالی و کمال خود سبب کن



پیروی از نفس دون تنهایی است.
عامل بد بختی و گمراهی است
هر چه آید بر سرت از دل بود
موجب گم گشتن و حیرانی است



گر ملاک ما بود در طی راه
پیروی از نفس و از امیال و جاه
نیست ما را روشنایی و کمک
عاقبت گردیم بی یار و پناه



گر شوی عامل به اجرای صفات
تو به یاد آری خدا را چون صلات
هر که اعمالش رضای حق شود
او بنوشد از کفش آب حیات




عاقبت بی غمی، نیست سرور و خوشی
منبع هر شادی است، شادی هر بی کسی
آنکه ندارد غمی، نیست صفای درون
هر که رباید دلی، شادی دل را بسی



زیبایی حق نهفته در ذات و کمال
در آینه ای جهان بود حسن و جمال
هر جا نگری ، فقط خدا را بینی
با کسب یقین و معرفت در همه حال



گل نسرین سفید است و چه زیباست
بود خوش بو و پر عطر و چه رعناست
سیاهی کی کند دل را پر از نور
سفیدی مظهر پاکی دلهاست



دین تو کامل شود با ازدواج
باعث افزایش رزق و رواج
زندگی سامان بگیرد پرتوش
کرد پیغمبر سفارش بر زواج


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

 


باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۷۳)

راحتی و بی غمی، نیست سرور و خوشی
منبع هر شادی است، شادی هر بی کسی
آنکه ندارد غمی، نیست صفای درون
هر که رباید دلی، نیست ورا غم بسی



هر کجا می نگرم ، جلوه ای از حق پیداست
جلوه ای از صفت و حکمت او در دنیاست
نقش حق بر در و دیوار عیان می باشد
دست حق جاری و با اذن خدا آن برپاست



پادشاهان بنده ای امیال خویش
گر به ظاهر صاحب امرند و کیش
می دهند فرمان به عمر و زید را
این امیری نیست، آنها دل پریش



صاحب دل گاه مائیم و گهی نفس زبون
آنچه آید بر سرم از خویش باشد نی برون
آدمی دارای عقل است و هوس با اختیار  
تا توانی چیره شو بر بر نفس و بر امیال دون



این جهان با نور حق با ارزش است
کی جهان بی اذن او در گردش است
هستی و عالم ، تجلی خداست
نور یزدان عامل هر چرخش است



گر شدی سر گشته در رنج و بلا
در مقام حیرتی نزد خدا
با تحمل طی کنی این راه را
ای که در سیر و سلوکی غم چرا



قدرت ما از خدا و جمله قدرتها خداست
هر دو قدرتمند،اما این کجا و آن کجاست
قدرت ما  با تلاش و قدرت حق ذاتی است
اقتدارش لا یزال و بی حد و بی انتهاست



وارث عالم فقط یزدان بود
ناجی انسان فقط قرآن بود
حاکم گیتی خدای عالم است
کسب دنیا فانی و خسران بود



حالت عاشق مغایر با عوام
عاشقان خواهان عشقی با دوام
میل مردم در امور جاری است
حالت زاهد بود در عشق تام



شرح گل در حد ما کافی بود
کار ما باعث شده مخفی بود
شرح بلبل گو که آن ممکن شده
چون بنی آدم ز حق نافی بود


سرودا شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۷۴)

عاقبت بی غمی،نیست سرور و خوشی
باعث خوشحالی است،شادی هر بی کسی
دل که ندارد غمی،کشته صفای درون
هر که رباید دلی،نیست ورا غم بسی



روح ما همسان زنبور عسل
گر نباشد گل، ندارد ماحصل
معرفت آرد طریق سالکان
همرهی با اهل تقوا در عمل



ای که داری خود نمایی و ریا
نزد این و آن برای کسب جا
این و آن کاری کنند با اذن اوست
تو گدایی می کنی پیش گدا


هر چه دست و پا زنی در جذب مال
نیست جز بد بختی و وزر و وبال
تا توانی وقت خود تقسیم کن
در تجارت پیشه کن کسب حلال




چند گویم در خصوص عاشقان 
کی شود عاشق جدا از دل ستان 
عاشق و معشوق چون یک پیکرند 
عاشقان را می برد حق از جهان



تا توانی حسن خود را کن نهان
چون بمانی در سلامت در امان
دشمنان بر تو حسادت می کنند
دوستان گیرند وقت و عمرتان



مستی انگور،از انگور نیست
او گدایی کرده و مغرور نیست
مستی هر چیز از شرب خداست
مستی ما دیدن یک حور نیست



در راه ولا چه اشک خون ریخته شد
از بهر خدا سکوت و لب دوخته شد
تا دین نبی بماند و حفظ شود
شمع دل شیعیان چه افروخته شد



از برای دوری از آلودگی
چنگ زن بر حبل حق در زندگی
حبل حق در فکر و در اعمال ماست
نیست جز تقوا و زهد و بندگی



خالق هستی سرا پا دانش است
عامل اصلی هر پیدایش است
نیست در کون و مکان مانند او
درک حق خارج ز فهم و بینش است



ای دریغا این زبان جانم گرفت
جان آرام و دلم با هم گرفت
من چرا این گفتم و این کرده ام
در پس هر گفته ای ماتم گرفت


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۷۵)


آنچه می گویم کلام وحی و هو
آن رسیده از نبی و آل او
من نگویم بهر خود، حرف و سخن
گاه می گویم به خود، کمتر بگو



 ای دریغا ، بال و پر بشکسته ام
گوشه ای در حال خود بنشسته ام
من ندارم بال و پر ،دریای جود
از غریبی، بی کسی، سر گشته ام 



هر که باشد در پناه کردگار
نیست او را غصه و اندوه و زار
می دهد فرمان خدا بر آب نیل
تا که موسی بگذرد از کارزار



گر تو را باشد تلاشی چون پدر
قدر عمر خود بدانی ای پسر
تا نباشد کار و کوشش در امور
می دهی عمر عزیزت را هدر




جان گرفتار درون است و برون
دشمنان خوانند او را ذوالفنون
تا شود مغرور در اعمال خود
او بود غافل ز کید نفس دون



چاپلوسی آتشی در روح و جان آدمی است
مدح انسان موجب کبر و غرور دائمی است
قدح و مدح آدمی تاثیر دارد در درون
طالب مدح و ستایش در عذاب و نادمی است



خدا گر دهد نعمتی شاکرم
بجز او ندارم کسی در برم
اگر آن بگیرد ندارم گله
خدا خواست نفع من وخاطرم



با ستایش، دور گردی از خطا
از گناه و معصیت گردی جدا
چون خدا پاک است و پاکت می کند
هر چه غیر او بود گردد فنا



گر بیاری وحدت حق را به یاد
می شود نعمت فراوان و زیاد
گر یقین پیدا کنی درنقش حق
نیست اندوه و غمی و انسداد



از برای فهم و درک آیه ها
در مثال آید بیان هر ندا
آیه ها تفسیر گردد تواما
تا بفهمی حرف والای خدا


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعزات
قسمت(۷۶)

همه عالم کتاب هو می باشد
این کتاب جستجو می باشد
لیک قرآن کتاب مکتوب است
برگ برگش پیام او می باشد



آدمی را دین به بالا می برد
در بهشت و نزد مولا می برد
دین برد ما را به سوی کوی دوست
از زمین تا عرش اعلا می برد



عامل بدبختی و رنج و بلا
ریشه دارد در نگاه ما و لا
در زمان جاهلیت خود گواه
منجی مردم فقط دین خدا



الهی تویی مهربان هر زمان
که نزدیک باشی مرا هر مکان
منم غرق در لطف و احسان تو
بخواهم ز تو، باورت ارمغان



مر دمان جاهلیت جملگی سر گشته اند
نیست آرامش در آنها، جملگی دل مرده اند
دل به دنیا بسته و روح و روان در بند نفس
فتنه های نفس دون، روح و روان را کشته اند



هر کسی دنبال صید است و شکار
عده ای مشغول طی روزگار
خوش به حال آنکه صید دل کند
لذتش چندان و باشد ماندگار



دانی که دل خدا کجا می باشد
دانی که چرا عشق ولا می باشد
اسرار جهان نهفته در احمد و آل
با عشق علی، جهان ز ما می باشد



مخزن اسرار حق دانی کجاست
در دل احمد و آل مصطفی است
هر که دریا دل بود با عشق هو
سینه اش مملو عشق کبریاست




چه کنم حرف دلم را بزنم یا نزنم
همرهی نیست که گویم دل پر درد تنم
دل من مخزن درد است نبینم کس را
جز خدا نیست انیسی که بگویم سخنم



اولیای حق ،برای حفظ دین، جان می دهند
دین احمد را بیان و جهد و دستان می دهند
اهل بیت آگاه و دانا بر علوم هستی اند
ملجا درماندگان و نور یزدان می دهند



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۷۹)

ما چه دانیم و چه فهمیم ز اسرار خدا
ما چه گوئیم و چه خوانیم ز اذکار و دعا
ما که سر گشته و حیران و جودیم همه
خیر ما هست که خواهیم ولی را که بیا



عشق و آگاهی تو را بالا برد
از زمین تا عرش بی همتا برد
عشق  اگر توام شود با معرفت
جان بگیرد از تن و تنها برد



عمر من از بی وفایی شد خزان
لطف حق همواره در روح است وجان
من نگردم نا امید از لطف هو
آنچه دارم از خدا گشته عیان


ای مالک امر و ای طبیب دل ما
ای مظهر عدل و صاحب عصر و رجا
با آمدنت بهار عشق آید و شوق
ای منجی و ای حبیب ما در همه جا




عبادت آب و عاشق همچو ماهیست  
عبادت باعث نور الهیست
عبادت بی عمل، حرف است تنها
نجات آدمی عشق خدائیست



ای صاحب امر و صاحب عصر و زمان
ای مالک یوم و مالک کون و مکان
تا کی ز فراق تو بسوزد دل ما
ای مظهر عدل و منجی پیر و جوان



با آمدن علی چه غوغایی شد
از فرط خوشی چه شور والایی شد
هر پیر و جوان به شوق بیعت رفتند
دعوت  ز علی ز بهر یکتایی شد



من اگر غافل و جاهل ز حقایق هستم
من اگر بند خود و بند سلایق هستم
هست دستی که نجاتم دهد از غفلت خویش
تا به کی بند دل و بند خلایق هستم



فاطمه کفو علی مرآت حق
فاطمه خود آیتی از ذات حق
فاطمه دردانه ای ختم رسل
فاطمه خود مبدا اثبات حق



هر که زهرا را کند الگوی خویش
در جلال و مرتبت باشد به پیش
جای او اندر سرای کبریاست
نیست وی را غصه و دل را پریش


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۸۰)

ای رضا ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس از وجودت پر نعم
اشتیاق زایران از هر طرف



تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
  مردار خوری وبی جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد. 
  با انس به آن،  شقی و بیمار شوی


تا به کی غیبت کنی بر این و آن
تا بدست آری تو مالی در جهان
مال  دنیا کی کند مارا رها 
حرص دنیا خنجری بر روح و جان


کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان، عامل رشد بشر
مانع پستی و هر آلودگی



آنچه استاد ازل گفت همان گو زیباست
بی کم وکاست بگو،آن گهری از دریاست
گهری هست که از جان و دلت برخیزد
هر که آنرا شنود، شیفته ی آن یکتاست



روز و شب معنی ندارد از برای اهل علم
او بدارد عشق در کسب علوم و صبر وحلم
چون بدارد یک قلم در دست و دائم در خیال
او بجوید عشق خود را در جهان با طی سلم



من پیر شدم از غم دوری و جدایی
ای دلبر من،همدم من، یار کجایی
مخفی ز منی دلبر دیرین و رفیقم
هر جا اثری از تو، ولی جای تو خالی



دین به معنای اطاعت از خدا ست
معتقد باشی به یکتایی رواست
دین بود مجموعه ای از امر حق
شکر معبودی که جانها را شفاست



حقوق یتیمان گرامی بدار
گناه کبیره است، آن بر مدار
بکاهد حقوقت به روز پسین
به پای زرنگی خود آن  مذار



حقوق زن و مرد دانی یکیست
سرشت زن و مرد خاک دنیست
چرا این همه ظلم در حق زن
خدا ناظری خوب بر هر بدیست


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۸۰)

ای رضا ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس از وجودت پر نعم
اشتیاق زایران از هر طرف



تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
  مردار خوری وبی جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد. 
  با انس به آن،  شقی و بیمار شوی


تا به کی غیبت کنی بر این و آن
تا بدست آری تو مالی در جهان
مال  دنیا کی کند مارا رها 
حرص دنیا خنجری بر روح و جان


کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان، عامل رشد بشر
مانع پستی و هر آلودگی



آنچه استاد ازل گفت همان گو زیباست
بی کم وکاست بگو،آن گهری از دریاست
گهری هست که از جان و دلت برخیزد
هر که آنرا شنود، شیفته ی آن یکتاست



روز و شب معنی ندارد از برای اهل علم
او بدارد عشق در کسب علوم و صبر وحلم
چون بدارد یک قلم در دست و دائم در خیال
او بجوید عشق خود را در جهان با طی سلم



من پیر شدم از غم دوری و جدایی
ای دلبر من،همدم من، یار کجایی
مخفی ز منی دلبر دیرین و رفیقم
هر جا اثری از تو، ولی جای تو خالی



دین به معنای اطاعت از خدا ست
معتقد باشی به یکتایی رواست
دین بود مجموعه ای از امر حق
شکر معبودی که جانها را شفاست



حقوق یتیمان گرامی بدار
گناه کبیره است، آن بر مدار
بکاهد حقوقت به روز پسین
به پای زرنگی خود آن  مذار



حقوق زن و مرد دانی یکیست
سرشت زن و مرد خاک دنیست
چرا این همه ظلم در حق زن
خدا ناظری خوب بر هر بدیست

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۸۱)


گلی دارم چو قرآن توی خانه
که دارد حاصلی خوشبو دو گانه
گلاب و عطر باشند حاصل آن
عمل با فهم آن باشد نشانه



قبله گاه و کعبه ی مقصودما، ام القری است
این جهان و آن جهان از پرتوی علم الهدی است
نور یزدان منجلی در احمد و قرآن بود
آیه های این جهان وآن جهان کشف الدجی است



هر که راضی می شود،تا ظلم گردد بر کسی
او شریک ظالم است،اندر دو عالم او بسی
تا توانی رحم کن بر دیگران در زندگی
جور باشد هر که ظالم را کند یاری دمی



می شود گمراه هر کس، غیر حق باشد امید
آنکه امیدش بشر باشد، نگردد رو سفید
هر که امیدش خدا شد، شود حق ناجیش
واگذارش می کند حق، هر که گردد نا امید



می شود نومید، آن کس غیر حق دارد امید
وآنکه امیدش خدا باشد، نگردد نا امید
ناجیش ، باشد خدایش، هر که را امید اوست
چون خدایش واگذارد، او نگردد رو سفید




ترک و دوری از گناه و معصیت در این جهان
کار نیکان باشد و اصحاب تقوا هر مکان
تا توانی از برای حفظ دین کوشش نما
واجبات دین حق انجام ده در هر زمان



آنکه صحه می گذارد بر خطای دیگران
می کند خود را شریک جرم خاطی ناگهان
هر که ظالم باشد و ضایع کند حق و حقوق
او ببیند در دو عالم کیفر ش را آنچنان



گر شوی همراه و همدم در مصائب، مشکلات
قلب مردم را بدست آری ، بفهمی معضلات
می کنی جلب محبت، می شوی محبوب حق
تا توانی در تجارت منصف و هم معاملات



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

از حسین آمد چنین اندیشه و آزادگی
مرگ با عزت به از این سازش و این زندگی
می کند امر به حق و می کند دوری ز خصم
می دهد جان خود و اهل ولا در بندگی

 

 

 

ما بخوابیم و تو هستی بیدار
ما ضعیفیم و تویی خود قهار
ای خدا رحم نما از کرمت
ما بخیلیم و تویی خود انصار
...
درسوز و گدازیم ، ز کردار
در رنج و عذابیم ، ز گفتار
بر ما بنما عفو خدایا
در غرق گناهیم ، ز پندار
.....
بیچاره و خواریم، نکردی اظهار
درمانده ز خویشیم، نگفتی اسرار
ای خالق هستی و جهان، ما دریاب
قاصر ز وجوبیم ، ندیدی رفتار


 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

تراب تیره

باسمه تعلی

ای تراب تیره،ای کوی و سرا
جایگاه جسم بی جان، منتهی
می شود آزاد روح آدمی
جان شود آسوده از بند و رها

دکتر علی رجالی

 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

توشه آخرت

جملگی گرد خود و گرد خدا می گردند
توشه ای هم به سرای دگری می بردند
چون که پیمانه به سر شد، بلا شک رفتند
اجل آمد به سراغ و همگی می مردند

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

وبلاگ جدید

مطالب این وبلاگ در وبلاگ جدید به آدرس

rejali2020.blogfa.com

بصورت موضوعی دسته بندی شده است.

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی