رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵۳ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

انسان ها زمانی  که پا به دنیا می گذارند  با این دنیا بیگانه هستند.در دنیای رحم در حال تکامل جسمی  و روحی هستند.تا اینکه حداقل شرایط برای ادامه حیات و تکامل آن در این دنیا فراهم گردد.زمانی که به سن بلوغ می رسداز نظر جسمی و روحی حداقل شرایط برای یک زندگی مستقل را پیدا می کند.

در این دنیا بتدریج با محیط جدید آشنا می شوند.حدود دو سال طول می کشد که کلماتی که افراد برای ارتباط با یکدیگر بکار می برند را بفهمد و تکرار کند.ابتدای تولدبرای او نامی قرار می دهند.ذهن او فعال می شود و من خیالی بنام اسم فرد شکل می گیرد.با گفتن اسم او می فهمد که منظو ر مخاطب او می باشد.

در ابتدای تولد ذهن خالی از هر چیز است.در زمان مرگ نیز همین حالت ایجاد می شود.شنیده اید که تا زمانی که انسان هااز تعلقات و دلبستگی به امور دنیوی دست بر نمی دارند .ترک از این دنیا به تاخیر می افتد.

ذهن انسان همانند موج دریا وحقیقت انسان همانند آب دریا می ماند.این امواج هستند که به انسان هویت و موجودی می دهند.درد های روحی و استرس های روحی علامتی است که به ما فاصله گرفتن از خدا را یاد آوری می کند.همانند درد های جسمانی که نشا نه های به ما می دهد که کدام قسمت بدن دچار مشکل شده است و ما به علاج آن بپردازیم.مشکلات روحی هم مانند امواج دریا فاصله  گرفتن آب از دریا را نشان می دهد.بالاخره امواج که به ساحل برسند موج به پایان می رسد و با دریا یکی می شود.

    انسان مجموعه ای از تفکرات است.در هر لحظه ذهن انسان مشغول کاری است.اگر خدا را بخواهیم ببینیم باید ذهن ما از کلیه تعلقات به امور دنیوی پاک شود.در این حالت موجی نیست و لذا ما جزیی از دریا می شویم.دیدن خدا یعنی بازگشت به اصل خویش.تا وقتی من خیالی وجود دارد من حقیقی قابل دیدن نمی باشد.هر قدر انسان از من های خیالی فاصله بگیرد و از ذهن خود پاک کند  به من حقیقی نزدیک تر می شود.

  تا زمانی که ما درد داریم حیات دنیوی  داریم.درد علامت حیات دنیوی است.لذا نباید نگران باشیم.با هر دردی یک قدم به شناخت نزدیکتر می شویم.دنیا دنی است .حیات اخروی پس از مرگ دنیوی حاصل می شود.حیات اخروی مرگ ندارد و دایمی است.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

مرگ حیات است

سرانجام نتایج بررسی تحقیقات وسیع دانشمندان در رابطه با "آزمایش نزدیگ مرگ" منتشر شد.

آیا به غیر از دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، جهان دیگری نیز وجود دارد؟ آیا آن دنیا، تنها دنیای روح های ما است؟ عقل سلیم هیچ پاسخی نمی تواند در رابطه با این موضوع به ما بدهد ولی پزشکان در کمال ناباوری، عقیده ی دیگری دارند. آنها بر این عقیده اند که این موضوع قابل بررسی است و به عنوان مثال به کسانی که لحظاتی را در مرگ سپری کرده و طعم مرگ کلینیکی را چشیده اند اشاره می کند. آنها کسانی هستند که ایمان دارند در دنیای دیگری قرار داشته اند و همه چیز را به خوبی به یاد دارند. این آزمایش در زبان انگلیسی به آزمایش نزدیک مرگ و مخفف "NDЕ " نامگذاری شده است.

در سال 2000 میلادی، آقای "پین وان لومل" متخصص قلب و عروق از هلند به همراه همکار انگلیسی خود "کریستوفر فرنج" از مرکز مطالعه بر پدیده های غیرعادی و روانپزشکی لندن اقدام به انجام یک آزمایش گسترده و وسیع نمودند. این آزمایش با حضور 344 بیمار با ناراحتی قلبی از 10 بیمارستان انجام شد. تمامی این بیماران سفر آخرت را تجربه کردند. نتایج این آزمایش همه را شوکه کرد و به فکر فروبرد. در این میان کسانی که خدا را باور نداشته و یا به اصطلاح آتئیست ها بودند نیز به شدت غافلگیر شدند. پزشکان در این رابطه اعلام کردند که هیچ شواهد قانع کننده ای از عدم وجود آن دنیا پیدا نکردند. به گفته ی آنها، بیمارانی که مرگ کلینیکی را تجربه کردند، تا نزدیکی دروازه های آن دنیا رسیده اند.

 

ادامه ی آزمایشات اثبات وجود حیات پس از مرگ

در سال 2008 میلادی، دکتر "سام پرنیا" قدم ها و آزمایش های دکتر هلندی را ادامه داد. او این تحقیقات را ابتدا در دانشگاه ساوت آمپتون "University of Southampton " آغاز و در حال حاضر در دانشگاه دولتی نیویورک "State University of New York " ادامه می دهد. او در رابطه با آزمایش حساس و بزرگ "حیات پس از مرگ و خارج شدن روح از بدن انسان" توانست 40 نفر از متخصصان حازق پزشکی را دور هم جمع کرده و یک تیم قدرتمند تشکیل دهد. جالب است بدانید که 25 درصد از بیماران مطمین بودند که در زمان مرگ کلینیکی، خودشان را از بالا و یا از اطراف تخت دیده اند. بر اساس گفته های بیماران، روح آنها از بدن خارج شده و از ارتفاعی نزدیک به سقف اتاق به خودشان نگاه می کرده است.

برای انجام آزمایش مذکور در ابتدا از 25 بیمارستان و مرکز درمانی در کشورهای انگلیس، ایالات متحده و کادانا اعلام آمادگی شد. در این آزمایش بزرگ، با نظارت پزشکان مجرب اتاق احیا، باید حدود 1500 بیماری که مرگ کلینیکی را تجربه نمودند حضور پیدا می کردند. این بار این آزمایش کمی متفاوت تر از قبل انجام شد. بدین ترتیب بر روی کف اتاق بیمار چند تابلو بزرگ قرار داده شد که از روی تخت قابل مشاهده نبودند. این تابلوها تنها توسط یک روح جدا شده از بدن از ارتفاع سقف قابل مشاهده بودند. اگر روح کسی واقعا از بدنش جدا بشود، خواهد توانست تابلو ها را ببنید.

بر اساس برنامه ریزی های انجام شده، این آزمایش باید تا سال 2011 میلادی پایان می یافت ولی کمی با تاخیر همراه شد. آقای سام و همکارانش پس از گذشت مدتها سرانجام با بررسی، ارزیابی و جمع بندی نتایج بدست آمده از آزمایش پرواز روح، خلاصه ی گزارش نهایی آزمایش را در مجله ی "Resuscitation " به چاپ رساندند.

در این گزارش آمده است که تعداد بیمارسان هایی که با ما همکاری کردند 15 عدد یعنی کمی کمتر از آنچه که ما تصور می کردیم بود ولی در عوض، تعداد بیماران قلبی داوطلب این آزمایش از مرز 2060 نفر عبور کرد.

قلب این بیماران در زمان عمل برای مدتی متوقف شد و تمامی آنها وارد حالت مرگ کلینیکی شدند. از این تعداد تنها 330 نفر عمل جراحی قلب را با موفقیت سپری کرده و زنده ماندند. نیمی از این تعداد یعنی 140 نفر تا نزدیگی مرگ پیش رفته و در نهایت 26 نفر اعلام کردند که از بدن خود خارج شدند.

 

نظارت بیمار بر اتاق عمل از هوا

دکتر پرنیا در پاسخ به این سوال که آیا کسی توانست نقاشی های روی زمین را ببیند یا خیر، در ابتدا پاسخی نداد ولی در ادامه افزود:

"در کل، 13 درصد از بیماران توانستند تجربه ی خود را از حالت نزدیک به مرگ را شرح دهند. برای من حتی پاسخ درست یک نفر نیز کافی بود تا قانع شوم که روح می تواند از بدن خارج شود. شاید تعجب کنید ولی این شخص وجود دارد."

دانشمندان شرح حال یکی از بیماران که یک ممدکار اجتماعی 57 ساله بود را که به عنوان مدرک همراه خود آورده بودند. این بیمار که اهل کشور انگلیس است، حدود 3 دقیقه در حالت مرگ کلینیکی قرار داشت. او پس از احیا و بهوش آمدن توانست جزئیات اتفاقاتی که در اتاق عمل افتاده بود را شرح دهد. او تمامی حرکات تیم جراحی و صداهای اتاق منجمله صدای دستگاه احیا را به خوبی شنیده بود.

آقای سام در رابطه با ارتباط میان قلب و مغز می گوید:

"مغز انسان معمولا 20 الی 30 ثانیه پس از توقف قلب از کار می افتد. هنگامی که خون و اکسیژن وارد مغز نمی شود، مغز دیگر نمی تواند چیزی را به خاطر بسپارد.

اگر چنین موضوعی واقعیت داشته باشد می توان چنین استنباط کرد که ذهن یا روح توانایی ادامه ی حیات در خارج از مغز را نیز دارد."

دانشمندان در رابطه با اعلام نتایج این آزمایشات به شدت مراتب احتیاط را رعایت می کنند. آنها در گزارش مربوط به این آزمایش نوشته اند که تا امروز تنها می توانیم این را بگوئیم که ذهن و مغز انسان تا 3 دقیقه پس از مرگ می تواند به فعالیت خود ادامه دهد. همین موضوع خودش یک کشف بسیار مهم به شمار می آید و می تواند نشانی از ادامه جهان پس از مرگ باشد. ولی در هر صورت نمی توان آن را ملاکی قانع کننده برای اثبات جهان پس از مرگ به شمار آورد.

 

آیا مدت زمان بیشتری را می توان در خارج از بدن سپری نمود؟

هنوز پاسخی به این سوال داده نشده است. پدیده ی خروج روح از بدن، آخرین موضوع بحث عرفان است. دیگر موضوعات همچون سفر به آن دنیا و بازگشت از آن به نحوی توجیه شده اند. همچنین به نظر می رسد که برای موضوعاتی همچون تونل حمل مردگان، نور سفید در انتهای تونل، مشاهده ی تمامی لحظات زندگی در کسری از لحظه، دیدار با نسل های پیشین و همچنین مشاهده ی مردگان نیز بتوان دلایل فیزیولوژی قانع کننده ای در رابطه با فعالیت مغز در لحظه ی روشن و خاموش شدن پیدا کرد.

در چارچوب موضوع خارج شدن روح از بدن تنها یک فرضیه اثبات وجود دارد که بسیار قانع کننده به نظر می رسد.

دکتر "اولاف بلانکه" از دانشگاه بیمارستانی ژنو، در مقاله ای که در معتبرترین نشریه علمی جهان "Nature " به چاپ رسانده است، شرح حال تجربه ی آزمایش بر روی زن 43 ساله ای را می نویسد که از سندروم صرع رنج می برد. پزشکان برای بررسی بیماری ، چند الکترود را به عنوان تحریک کننده های گیجگاه های سمت راست، وارد مغز او کردند. در زمان انجام این عمل، ناگهان گوشه ای از برآمدگی های چین خورده ی مغز او نیز تحریک شد. این قسمت از ساختار مغز پاسخگوی اندام بینایی، بویایی و تعادل بدن بود که ناخواسته تحریک شد. در همین زمان بود که روح بیمار زنده ناگهان از بدن وی خارج شد و او توانست خود را ببیند.

دکتر بلانکه این احتمال را داد که ممکن است بتوان برآمدگی های چین خورده ی مغز یک انسان در حال فوت که هنوز علایم حیات را دارد را نیز بدین ترتیب تحریک نمود. بدین ترتیب او به کمک الکترودها، وضعیت قرارگیری بدن در محیط را به بخش بینایی مغز ارسال نمود. شخص این اطلاعات را به صورت منحصربفرد دریافت کرده و آن را با دیگر تصاویر ذهن خود که تا پیش از مرگ دیده بود میکس کرده و در نهایت آن را بر روی شبکیه ی چشم مشاهده می کند. به شخصی که تمامی 5 حس خود را از دست داده باشد در این زمان الهام می شود که گویی دارد خود را از یک زاویه ی دیگر مشاهده می کند.

چند سال پیش، آزمایش هایی مشابه آزمایشات دکتر پرنیا توسط پزشکان شهر ولز در انگستان انجام گرفت. در این آزمایش حدودا 40 نفر شرکت نمودند. بدین ترتیب پزشکان در این آزمایش نیز در کنار تخت بیمارانی که به حالت مرگ کلینیکی رفته بودند، چندین نقاشی و نوشته های بزرگ قرار دادند. ولی در نهایت، هیچیک از کسانی که خودشان را از بالا مشاهده کرده بودند نتوانستند این نقاشی و نوشته ها را ببینند.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

صداقت

درستکاری و صداقت


متن حدیث : رحم الله من حفظ لسانه وعرف زمانه واستقامت طریقته .


ترجمه: خدا رحمت کند آن کس را که زبان خود را حفظ کند و روزگار خود را بشناسد و روش او راست باشد .


درستکاری یعنی انجام داد ن کار درست. کار درست چیست؟ کاری است که به ما و دیگران خد مت می کند؛ یا کاری است که به ما و دیگران صدمه نمی زند.


درستکاری، مثل پی ساختمان است. ما چنانچه بخواهیم شخصیتمان ساختمان محکم و قابل اعتمادی داشته باشد، درستکاری برایمان اساسی می شود. اما درستکاری از چیزهای کوچک شروع می شود. ما گاهی در زند گی روزمره مان کارهای نادرستی می کنیم و فکر می کنیم اشکالی ندارد. اما پایبندی به اصول اخلاقی ربطی به کوچکی یا بزرگی کار ندارد. دروغ، دروغ است چه دروغ کوچک مصلحتی باشد چه دروغ بزرگ. دزدی، دزدی است چه یک تومان چه یک میلیون تومان. وقتی می گویند: تخم مرغ دزد شتر دزد می شود به همین حقیقت اشاره می کنند. کج روی همیشه از چیزهای کوچک شروع می شود، و به تدریج بزرگ و بزرگ تر می شود تا این که ما را به وادی غریب و ناآشنایی می رساند که سرگردان و حیران نمی دانیم چطور و چرا به آن جا رسید یم.


بیشتر ما وقتی کار نادرستی می کنیم در دلمان این را احساس می کنیم و احساس ناراحتی می کنیم، اما با مغزمان ده ها دلیل می آوریم تا کارمان را توجیه کنیم و به خود مان “ثابت”کنیم که اشکالی ندارد، و به این ترتیب مشکل را سریع “حل”می کنیم و “پیش”می رویم.


اما با عد م درستکاری هیچ چیزی حل نمی شود و در نهایت هیچ پیشرفتی صورت نمی گیرد. برعکس، از آن جا که ارکان شخصیت سالم بر درستکاری استوار است، با هر عمل کوچک نادرستی که انجام می د هیم ترک کوچکی در ساختمان شخصیتمان ایجاد می شود. به مرور زمان این ترک های کوچک به هم می پیوندند و شکاف بزرگی ایجاد می کنند که جلوی پیشرویمان را می گیرد و در نهایت باعث سقوط مان می شود.


واقعیت این است که بدون درستکاری، هیچ موفقیت حقیقی ای در کار نیست. شاید چند صباحی بتوانیم با نادیده گرفتن این قانون طلایی کارمان را جلو ببریم اما در نهایت به بن بست می رسیم و برای هزارمین بار به ما ثابت می شود که بار کج به منزل نمی رسد.


حفظ درستکاری مستلزم توجه مدام و هشیاری همیشگی است. مد یر شرکت موفقی گفته:”من همیشه سعی کرده ام با این قاعده ساده زند گی کنم که: کاری نکن که اگر خبرش را فردا در روزنامه ها خواندی ناراحت شوی.”این معیار خوبی برای همه ماست تا به آن پایبند بمانیم. اما درستکاری حقیقی از این فراتر می رود. درستکاری حقیقی درونی است، یعنی حتی اگر روزنامه ای نباشد که خبری را چاپ کند، و پلیسی نباشد که قانون را اجرا کند، و اصلا کسی نباشد که قانون را اجرا کند، و اصلا کسی نباشد که ما موقع کارهایمان ببیند، باز هم درستکار می مانیم.


بسیاری از ما آد م ها وقتی کار نادرستی می کنیم علتش این نیست که آدم بدی هستیم بلکه علتش چند تصور اشتباه و دید کوتاه ماست:


1-ما تصور می کنیم کارمان به کسی صد مه نمی زند، در حالی که می زند-اول به خودمان بعد به دیگران.


2-تصور می کنیم کسی نمی بیند، در حالی که می بیند-اول خدا، بعد هم البته دیگران.


3-با دید کوتاه مان فکر می کنیم فعلا مشکلمان را حل کرده ایم، در حالی که در بلند مدت مشکلات بزرگ تری برای خود مان خلق می کنیم.


گاهی هم به این علت اصل درستکاری را زیر پا می گذاریم که تصور می کنیم می توانیم در شرایط مختلف به روش های مختلفی عمل کنیم. جایی خواند م که ناخدای کشتی بزرگی درتاریکی شب نوری دید که ظاهرا متعلق به کشتی دیگری در سمت مقابل بود. ناخدا پیام فرستاد که “لطفا تغییر مسیر د هید” بلافاصله پیام آمد که “شما تغییر مسیر بد هید” ناخدا دوباره پیام فرستاد که “تغییر مسیر بد هید “باز پیام آمد که “شما تغییر مسیر بد هید “این بار ناخدا با عصبانیت پیغام داد که “من ناخدای کشتی بزرگ هستم و می گویم فروا تغییر مسیر بد هید” پیام آمد که “من فانوس دریایی هستم”.آری، اصول مثل فانوس دریایی هستند. آنها تکان نمی خورند. ما نمی توانیم آنها را بشکنیم، مگر این که اول خود مان را بشکنیم. وقتی قوانین ابدی معنوی را زیرپا می گذاریم، خود مان له می شویم.


درستکاری با تصمیم آگاهانه آغاز می شود. ما هر روز و هر لحظه با این انتخاب مواجهیم که راه راست را انتخاب کنیم یا راه نادرست را.راه موفقیت همان راه باریک درست در دو راهی جاده است. هر روز ده ها راه پیش روی ما قرار می گیرد که برخی از آنها آکند ه از دام های سمی خوش ظاهر و پرزرق و برق است. ما تنها با هشیاری ناشی از پایبندی عمیق درونی به درستکاری، می توانیم از افتاد ن در این دام ها اجتناب کنیم.


نادرستی، درهای امکانات و فرصت ها را به روی ما می بندد و روز به روز محدود ترمان می کند. درستکاری درهای موفقیت مدام و حقیقی را به روی ما باز می کند. نام د یگر درستکاری، آزادی است.




  • علی رجالی