رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۷ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ماجرای نبش قبر حضرت رقیّه(ع) در سال 1242 


ملا محمدهاشم خراسانی (ره) حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه (س) در سال ۱۲۸۰ هجری،را نقل میکند :


جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد بعد از نبش قبر حضرت رقیه (س)، مدام از شدت گریه و غصه غش می‌کرد. چون به هوش می‌آمد، قضیه کبودی را برای مردم تعریف می‌کرد


می گفت بدن مطهّر ایشان در پارچه سیاهی (چادر یا لباس سیاه) پیچیده و کفن شده بود. بخشی از صورت منّور ایشان را دیدم که هنوز از آثار سیلی، کبود و مجروح بود. سپس به همراه شیون ایشان، صدای ضجه و زاری از مردم بر می‌خواست.


اما حکایت :

قبر دچار ابگرفتگی شده بود و علما شیعه درخواست تعمیر قبر مطهر را داشتند.

والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.


صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.


حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.


سیّدابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند 

سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، 

هی می‌گفت: «ای وای بر من.. وای بر من.. 

به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده 

ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.


سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.


وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. 

و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. 

دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت.

آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه را به سید ابراهیم واگذار کرد.


این قضیه در سال 1242 هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: 

«فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» 

« آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.»


پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه هستند


این موضوع پیش از این به صورت روضه‌خوانی از سوی حجت‌الاسلام سید حسین مؤمنی و حجت‌الاسلام سید عبدالله فاطمی‌نیا، در حرم مطهر امام رضا(ع) خوانده شده و مورد تأیید علما نیز قرار گرفته است.


√ منابع روایت؛

اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦.

منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸.

مقتل جامع مقدم، جلد ۲، صفحه ۲۰۸.

تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه ۱۰۳.




  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

روی حق

می بود در نزد عارف، عشق او

مست می گردد ببیند، روی هو

روی حق با چشم دل، باید نگر

در لقای حق تعالی، حق بجو



  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

دستگیری

محبت بر فقیر و مستمندان                  رضای حق بود از بهر انسان

کمال آدمی در دستگیریست               کمک اول نما بر خویشوندان


ترحم بر بدان، باشد ستم چند                  به نیکان و رفیقان، در غم و بند

شفاعت بر عدو و خصم جانها                 بود جور و ستم بر آنچه در بند

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

این حسین کیست



"تا ابد کوثر توحید ز پیمانه ی اوست


سینه ی سوختگان شمع عزاخانه ی اوست


شعله های عطشش در نفس خسته ی ما


کوه سنگین غم ما به روی شانه ی اوست


حرم اوست حریمی که بود کعبه ی جان


دل بشکسته بهشتی است که ویرانه ی اوست


دل آتش زده ی ما که جهانی را سوخت


شعله اش از شرر دامن ریحانه ی اوست


گوهری را که خدا قیمت آن داند و بس


دُرّ اشکیست که تقدیم به دُردانه ی اوست


طُرفه بیتی است از آن شاعر شیرین سخنش


یک جهان عاطفه در ساغر و پیمانه ی اوست


«این حسین کیست که عالم همه پروانه ی اوست


این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست»


تا از این نُه فلک و هفت رواقش اثر است


سر نورانی او بر سر نی جلوه گر است


سندی را که به خون گلوی خویش نوشت


تا خداییِّ خدا پیش خدا معتبر است


این شهیدی است که با آتش هفتاد و دو داغ


داغ او تا ابدالدّهر به قلب بشر است


در صف حشر پیمبر به رویش خنده زند


هر که را دیده بر آن حنجر خشکیده، تر است


سر ما خاکِ در خاک نشینان درش


دل ما با سر نورانی او همسفر است


نه فقط سینه سپر کرد به هنگام نماز


تا ابد سینه ی او تیر بلا را سپر است


همه مُردند ، چرا هر چه زمان میگذرد


مکتب سرخ حسین ابن علی زنده تر است


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست


چشمها چشمه ی زمزم شده از اشک غمش


اشکها سیل شده گشته به دور حرمش


خون اصغر شده مُهر سند پیروزی


دست عباس جدا گشته به پای علمش


او که انگشتر خود داد به سائل نه عجب


که کریمان همه گَردند خجل از کرمش


گر به قدر کرمش دست بگیرد همه را


روز محشر گنه خلق جهان است کمش


نکند قاتل خود را ز کرم عفو کند


به دل سوخته ی فاطمه دادم قسمش


خون ببارید به زخم تن صدپاره ی او


که چهل روز دمید از دل  هر سنگ دمش


بنویسید به خونِ جگر و اشکِ بصر


به در و باغ و رواق و حرم محترمش


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست


ذبح مهمان که شنیده لبِ عطشان لبِ آب


جگر بحر و دل  آب ، کباب است کباب


ورق مصحف و خون ، سوره ی نور و سُم اسب؟


سر پاک پسر فاطمه و بزم شراب


زینت عرش خدا نقش زمین از سر نی


چرخ گردون ز چه گردید و نگردید خراب


گرچه پیشانی نورانی اش از سنگ شکست


باز با خون علی اصغر خود کرد خضاب


رفت از خیمه نگه پشت سر خویش نکرد


بس که بر شوق ملاقات خدا داشت شتاب


موج خون ، زخم بدن ، داغ جوان ، سجده ی شکر


عجبا دیده ی تاریخ ندیده است به خواب


که جز او خون دلش را به سما پاشیده


چه کسی کرده جز او دشمن خود را سیراب؟


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست


چشم هر ملت بیدار حسین است حسین


کشته ی مکتب ایثار حسین است حسین


ارزش گوهر اشکی که به چشم است بدان


نفروشش که خریدار حسین است حسین


آنکه از خون جبین ، خون جگر ، خون پسر


کرده رنگین گله رخسار حسین است حسین


دین من مکتب من کعبه ی من قبله ی من


به محمد قسم این چار حسین است حسین


با وجودی که در آن محفل خون یار نداشت


خلق را در دوجهان یار حسین است حسین


به خداییِّ خدا بر همه خوبان جهان


سیّد و سرور و سالار حسین است حسین


زآشنا دل نتوان برد خدا میداند


آنکه دل برده ز اغیار حسین است حسین


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست


کیست این کشته که دریا شده خونین جگرش


سینه ای نیست که سوزی نبرد از شررش


گر بپرسند که کی لحظه ی میلادش بود


گویم آن لحظه که لب تشنه جدا گشت سرش


بهر یک سجده ی کامل ز سه خون کرد وضو


خون پیشانی و خون دل و خون پسرش


پیش پیکان بلا سینه سپر کرد ولی


حنجر کودک شش ماهه ی او شد سپرش


با همه زخم بدن ، قاتل او گشت دو زخم


که یکی بر جگرش بود و یکی بر کمرش


خون و زخم بدن و گرد و غبار صحرا


سه کفن بود در آن وادی سوزان به برش


پسرانم به فدای پسرانش تا حشر


پدرانم همگی خاک قدوم پدرش


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست


عطش روز جزا با عطشش رفت ز یاد


آب ، خاکت به سر و آبرویت باد به باد


با لبِ تشنه بریدند سر مهمان را


لعن الله علی آل زیاد و زیاد


به دلش داغ لب حضرت عباس بُود


بحر از این داغ زند تا صف محشر فریاد


دیده بر آب روان دوخت ولی آب نخورد


دید تصویر سکینه به روی آب افتاد


مدح او را همه از نعره ی دریا شنوید


که ز خون جگرش آب به دریا هم داد


تربیت یافته ی یوسف زهرا این است


کز لبش داغ عطش بر جگر بحر نهاد


روز محشر که علم در کف عباس بُود


اهل محشر همه این بیت بیارید به یاد:


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست


نازم آن کشته که جان یافت کمال از بدنش


تا ابد خنده به شمشیر زند زخم تنش


جامه از زخم بدن دوخته بر قامت خویش


پیرهن از تن و تن پاره تر از پیرهنش


آب غسل تن صد پاره اش از خون گلو


خاک صحراست کفن بر بدن بی کفنش


جایی از زمزمه ی ماتم او خالی نیست


این شهیدی است که عالم شده بیت الحزنش


تیر دشمن به جگر ، خنجر قاتل به گلو


زخم شمشیر به سر ، چشمه ی خون در دهنش


تا نفس داشت به آن قوم نصیحت میکرد


چه گنه داشت که شد سنگ جواب سخنش


هر دلی یک حرم پیکر صد پاره ی اوست


هر کجا مینگرم نیست بجز انجمنش


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست


زیر شمشیر ، امامت به همه عالم داشت


به لبش زمزمه ، در دیده دو صد زمزم داشت


زخمها بر جگرش بود که ناپیدا بود


همه میسوخت و از زخم زبان مرهم داشت


با خدا در یَم خون عهد شفاعت میبست


از گلوی علی اصغر سندی محکم داشت


تیر غم بود که بر سینه ی او میبارید


همه را کرد فراموش و غم عالم داشت


گر همه ملک خدا چشمه ی چشمی میشد


به خدا در غم او اشک مصیبت کم داشت


وقت مرگ از نفسش روح مسیحا میریخت


که به خون پیکر هفتاد و دو عیسی دم داشت


میشنیدند ملائک همه و میدیدند


که ز صبح ازل این زمزمه را آدم داشت


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست


هر کجا حکم الهی است سخن گو سر توست


شاخه و نخل و نی و طشت طلا منبر توست


به قیامت قسم از صبح قیامت تا حشر


همه ایام قیامت همه جا محشر توست


آنچه گفتند و نگفتند به اوصاف بهشت


همه در یک گل لبخند علی اصغر توست


آنچه بخشید به اسلام بقا خون تو بود


آنکه خون تو بقا یافت از او خواهر توست


عضو عضو بدنت نیزه و زخمت آیات


ورق مصحف آغشته به خون پیکر توست


دوست میخواست تو را کشته ببیند ورنه


نیزه فرمان بر تو تیغ ثنا گو سر توست


نه محرم نه صفر بلکه همه دوره ی سال


باید این بیت بخوانیم که یاد آور توست


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست


در سقیفه ز مِیِ فتنه چو پیمانه زدند


شعله گشتند و به شمع و گل و پروانه زدند


عوض اجر رسالت به رسول دو سرا


دخترش فاطمه را شعله به کاشانه زدند


صدف و دُرّ ز فشار در و دیوار شکست


تا که در کرب و بلا تیر به دُردانه زدند


زدن دخت علی ، ریختن خون حسین


لگدی بود کز اول به در خانه زدند


حرم شیر خدا را به اسیری بردند


کعب نی بود که بر پهلو و بر شانه زدند


ناز پرورده ی زهرا و علی زینب را


از پی دلخوشی زاده ی مرجانه زدند


از ازل بود همین ترجمه و تفسیرش


آنچه فریاد ز دل ، عاقل و دیوانه زدند


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست


ای که با خون گلویت شده قرآن تفسیر


آیه آیه شده اوراق تنت از شمشیر


بر تنت آیه نوشتند ز شمشیر ، ولی


جمله جمله همه را نقطه نهادند به تیر


پسرانت همه در راه خداوند شهید


دخترانت همه بر یاری اسلام اسیر


آنچه گفتند و نگفتند رسولان خدا


گشت با خون دل و خون گلویت تفسیر


جان فشانی به سر دستِ تو دارد از شوق


که به پیکان بلا خنده زند کودکِ شیر


به نماز تو بنازم که پس از ذکر سلام


بر سر نیزه درخشیدی و گفتی تکبیر


(میثم) از حنجره ی سوخته فریاد زند


پرسد ای مردم عالم ز صغیر و ز کبیر:


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست


سازگار


*****


اگر ای دوست تو را عقده ی عالم به گلوست


داستان تو و غم صحبت سنگ است و سبوست


آستان بوس حرم باش و بپرس از در دوست


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جان ها همه پروانه ی اوست


دل هر کس که حسینی ست ز خود بی خبر است


کشته ی عشق حسین از همه کس زنده تر است


بس که آن جلوه ی توحید مرا در نظر است


هر کجا می نگرم نور رخش جلوه گر است


هر کجا می گذرم جلوه ی مستانه ی اوست


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جان ها همه پروانه ی اوست


هر خدا جوی تمسک به ولایش دارد


هر گرفتار غمی سر به هوایش دارد


هر سری آرزوی بوسه پایش دارد


هر دلی میل سوی کرب و بلایش دارد


ما ندانیم چه سِرّی ست که در خانه ی اوست


این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست


این چه شمعی است که جان ها همه پروانه ی اوست"



  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

ترک گناه

با ترک گناه، دل شود شاد

با ذکر و دعا، حق کنی یاد

اعمال نکو، می شود ثبت

با تهمت و افترا، دهی باد

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

ترک عبادت

با ترک عبادت، ز خدا دور شوی

از نور خدا خارج ومغرور شوی

شیطان بنگر، که رانده از حق گردید

در محضر حق ذلیل و مهجور شوی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قرآن درمانی

قرآن درمانی:


🔷 درمان تاری دید چشم :

خواندن سوره انفطار


🔷 رفع آبریزش چشم: 

خواندن سوره عبس


🔷 درمان آب مروارید: 

خواندن سوره بینه


🔷 درمان بیماری کبد: 

خواندن سوره قصص


🔷 رفع بی خوابی: 

خواندن سوره انبیاء


🔷 به خواب نرفتن: 

خواندن سوره نبأ


🔷بندآمدن ادرار: 

خواندن سوره شرح


🔷عدم سقط جنین: 

خواندن سوره قلم


🔷 رفع درد گوش: 

خواندن سوره اعلی


🔷 رفع وسواس: 

خواندن سوره یاسین


🔷درمان یبوست: 

خواندن سوره دخان


🔷 درمان بواسیر: 

خواندن سوره اعلی


🔷 رفع درد مفاصل: 

خواندن سوره سجده


🔷 قطع شدن تب: 

خواندن سوره سجده


🔷 باردار شدن: 

خواندن سوره عمران


🔷رفع اضطراب و نگرانی : 

خواندن سوره انسان


🔷 بیداری به موقع از خواب : 

خواندن سوره کهف


🔷 زود سخن گفتن کودک: 

خواندن سوره اسراء


🔷 قطع خونریزی بدن: 

خواندن سوره لقمان


🔷برکت مغازه: 

خواندن سوره غافر


🔷 دوری حوادث بد از خانه: 

خواندن سوره مریم


🔷 ایمن شدن از قدرت زورمندان:

خواندن سوره جاثیه


🔷 ایمن شدن از حوادث ناگوار: 

خواندن سوره مجادله


🔷 کفاره گناه: 

خواندن سوره کهف


🔷 عاقبت به خیر شدن: 

خواندن سوره مؤمنون


🔷 افزایش برکت خانه: 

خواندن سوره های مریم / واقعه


🔷 توبه نصوح: 

خواندن سوره های تحریم / طلاق


🔷 کاهش گریه نوزاد: 

خواندن سوره های غاشیه / ابراهیم


🔷 ادای قرض: 

خواندن سوره های عادیات / تحریم


🔷 رفع درد دندان: 

خواندن سوره های قلم / غاشیه


🔷 رفع دل درد: 

خواندن سوره های توحید / قصص

🔷 گرفتن از شیر مادر: 

خواندن سوره های ابراهیم / بروج


🔷 رفع لرزه بدن: 

خواندن سوره های زلزله / قدر / شمس


🔷 درمان درد قلب: 

خواندن سوره های انسان / قریش / فصلت


🔷 رفع سردرد: 

خواندن سوره های سجده / فاطر / دخان


🔷 بیماری طحال: 

خواندن سوره های غافر / ممتحنه / قصص


🔷 آزادی زندانی: 

خواندن سوره های معراج / طور / حدید


🔷 ایمن از جن: 

خواندن سوره های ناس / محمد / جن


🔷 شاهد ظهور امام عصر (عج): 

خواندن سوره های اسراء / حدید / تغابن


🔷 زایمان راحت: 

خواندن سوره های عمران / ذاریات / انشقاق


🔷 افزایش شیر مادر: 

خواندن سوره های حجر / یاسین / حجرات / ق


🔷 افزایش حافظه: 

خواندن سوره های یاسین / فتح / قلم / حشر


🔷 ایمن از چشم زخم: 

خواندن سوره های فلق / یوسف / یاسین / جن


🔷 خیر و برکت دو عالم:

خواندن سوره های فتح / حجرات / طور / نصر


🔷 رفع درد چشم: 

خواندن سوره های فصلت / الرحمن / منافقون / همزه


🔷 ایمن از دزد: 

خواندن سوره های شعراء / توبه / مریم / فتح


🔷 بیمه جان و ثروت و خانواده: خواندن سوره های نور / فتح / قدر / توحید


🔷 کاهش بیماری کودک: 

خواندن سوره های احقاف / بلــد / فلق / ناس


🔷 ایمن از خطر در سفر: 

خواندن سوره های صف / علق / شوری / طور


🔷 رفع تشنج و صرع: 

خواندن سوره های لیل / تحریم / ق / غافر / زخرف


🔷 مورد احترام نزد مردم:

خواندن سوره های زمر / احقاف / قمر / واقعه / شمس


🔷 نورانی شدن چهره: 

خواندن سوره های فجر / قیامت / کهف / شوری / یاسین


🔷 رفع تنگدستی: 

خواندن سوره های کهف / یاسین / واقعه / محمد / همزه


🔷 مرگ آسان: 

خواندن سوره های همزه / یوسف / صافات / ق / ذاریات


🔷 رفع فشار و عذاب قبر:

خواندن سوره های نساء / احزاب / یاسین / قلم / تکاثر


🔷 محفوظ از بلا: 

خواندن سوره های انعام / فلق / حدید / حشر / توحید


🔷رفع ترس: 

خواندن سوره های زلزله / حجرات / مریم / فتح / عادیات


🔷 برآورده شدن حاجات: 

خواندن سوره های حمد / نوح / کافرون / توحید / انعام


🔷 درمان بیماری: 

خواندن سوره های فلق / منافقون / لقمان / حمد / محمد


🔷ثروت و روزی وافر: 

خواندن سوره های همزه / شمس / صافات / حمد / حجر


🔷بخشش گناهان: 

خواندن سوره های توحید / فجر /حمد/غافر/کافرون




  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

عشق و عقل

 واژه های عقل و عشق در بین مردم زیاد بکار می رود.آیا تا کنون به مفهوم آن توجه کرده اید. به نظر اینجانب بوسیله عقل می توان حقایق هستی را برای انسان آشکار ساخت و بوسیله عشق می توان قلبها را به هم پیوند زد.حقیقت عشق و حقیقت عقل برای انسان امکان پذیر ینمی باشد ولی از روی آثار آن می توان به وجود و اهمیت آن پی برد.  اگر امکان تفکر از شما گرفته شو د ، امکان انجام امور روزمره وجود ندارد.چنانچه محبت و دوستی در خانواده نباشد ، منجر به جدایی یا سردی در زندگی می گردد.به دوستی های قبل ازدواج اگر نگاه کنیم، با تمام مشگلات متعاقب آن ، به خاطر عشق و علاقه بین آنها امکان تداوم دوستی هست.اما  بعضا پس از ازدواج و کم رنگ تر شدن عشق بین آنها، به خاطر بعضی مسایل،منجر به طلاق منجر می شود.عشق همانند ملات بین آجرهایی ساختمان است که باعث پیوند بین آجر ها و امکان پایداری و استحکام ساختمان می گردد.در صورتیکه بدون ملات با یک ضربه ساده از هم متلاشی می شود.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

از یک سالگی به بعد آیا می دانید که تغذیه کودک باید حاوی چه مواد مفیدی باشد ؟


 


حوالی یک‌سالگی، کودک باید از 6 گروه غذایی اصلی یعنی گروه نان و غلات، گروه شیر و لبنیات، گروه گوشت و تخم‌مرغ و حبوبات و گروه میوه‌ها و گروه سبزی‌ها استفاده کند


بطور کلی از سال دوم زندگی ذائقه کودک با غذای خانواده شکل می‌گیرد بنابراین بهتر است از تهیه غذاهای شور و پرادویه خودداری کنید و سعی کنید از سرخ کردن غذا بویژه با حرارت زیاد و به مدت طولانی پرهیز کنید. آشنایی کودک با غذای خانواده باید تدریجی باشد بطوری که بعد از گذشت مدت زمان کوتاهی نیاز به تهیه غذای مخصوص و جداگانه برای کودک نباشد.


نکات مهم در تغذیه کودک در سال دوم


- گنجایش معده کودک در مقایسه با افراد بزرگسال کمتر است و با مقدار کمی غذا خیلی سریع سیر می‌شود. از طرف دیگر کودک در حال رشد است و معمولا" دائما" در حال فعالیت و مشغول بازی است پس نیاز او به انرژی و مواد غذایی زیاد است.


- در سال دوم زندگی هنوز شیر مادر منبع عمده تأمین انرژی و سایر مواد مغذی کودک است در نتیجه همچنان بر تغذیه با شیر مادر تأکید می‌شود ولی باید توجه داشت که شیر بعد از صرف وعده‌های غذا به کودک داده شود.


- اگر چه کودک از غذای سفره خانوار می‌تواند استفاده کند ولی هنوز باید تغییراتی در غذا داد تا هضم آن آسانتر شود مثلا" گوشت خورش را نرم و له کرد یا برنج را بصورت کته آماده نمود.


- از پایان یکسالگی می‌توان سفیده تخم مرغ را به صورت کاملا" پخته و سفت شده برای کودک از مقدار کم شروع کرد و بتدریج بر مقدار آن افزود تا به یک سفیده کامل برسد و سپس یکروز در میان می‌توان یک تخم مرغ کامل به کودک داد.


- در این سن همچنان مصرف قطره مولتی‌ویتامین یا A+D و آهن باید ادامه داشته باشد.


- نباید انتظار داشته باشید که کودکان نیز مانند بزرگسالان فقط صبحانه، ناهار و شام بخورند بلکه باید بخصوص بعد از سال اول زندگی حتی تا 5 سالگی حداقل روزانه 5 وعده غذا بخورند.


مصرف نمک را در غذای کودک محدود کنید.


به منظور پیشگیری از ابتلا به بیماریهای قلبی، عروقی توصیه می شود که در تمام دوران زندگی به ویژه دوران کودکی و نوجوانی از مقادیر بسیار کم نمک آن هم هنگام طبخ غذا استفاده شود و از افزودن نمک به غذا در سر میز یا سفره جدا" خودداری گردد.


برنامه غذایی کودکان بالاتر از یکسال


کودکان 1 تا 5 سال همچنان دوران رشد را سپری می‌کنند، بنابر این نیاز به مقدار انرژی و پروتئین و سایر مواد مغذی با افزایش سن کودک بیشتر می‌شود.


برای تأمین کلیه مواد مغذی مورد نیاز کودکان، برنامه غذایی آنان باید شامل ترکیبی از مواد مغذی مختلف از 4 گروه اصلی غذایی باشد.


گروههای اصلی غذایی عبارتند از گروه نان و غلات که انرژی و مقداری پروتئین مورد نیاز کودک را تأمین می‌کند - گروه شیر و لبنیات که کلسیم، فسفر و پروتئین را تأمین می‌کند و برای رشد اسکلت و استحکام استخوان‌ها و دندان‌ها لازمند - گروه گوشت، حبوبات و تخم‌مرغ که پروتئین و سایر مواد مغذی مورد نیاز کودک را تأمین می‌کند و برای رشد او لازمند و گروه سبزی‌ها و میوه‌ها که ویتامین‌ها و املاح مورد نیاز کودک را تأمین می‌‌کنند.


در تغذیه کودکان 5-1 سال چه نکاتی را باید رعایت کرد؟


- در تغذیه کودک از ظرف و قاشق تمیز (قاشق مرباخوری برای کوچکترها و قاشق غذاخوری برای کودکان بزرگتر) استفاده کنید.


- قبل از غذا دادن به کودک دست‌ها و صورت کودک را بشویید.


- آب و مایعات را با فنجان یا لیوان تمیز به کودک بدهید.


- در غذا دادن به کودک صبور باشید و آرام آرام به کودک غذا بدهید.


- در صورتی که کودک تمایل به خوردن غذای خاصی ندارد هرگز او را مجبور به غذا خوردن نکنید و سعی 

کنید با تغییر مزه و یا نحوه طبخ آن را مجددا" به کودک بدهید و در صورتیکه باز هم علاقه‌ای به خوردن آن غذا نشان نداد، چند روزی از دادن آن غذا صرف نظر کرده و مجددا" به برنامه غذایی کودک اضافه کنید.


- هنگام غذا دادن به کودک با او با آرامش و محبت صحبت کنید تا زمان غذا خوردن برای کودک خوشایند باشد و خاطره خوشی از غذا خوردن در ذهن کودک ایجاد شود.


- مقدار غذای هر وعده کودک را با افزایش سن کودک بیشتر کنید.


- به ‌مقدار غذایی که کودک می‌خورد توجه کنید، برای هر کودک یک بشقاب جداگانه در نظر بگیرید.


- با افزایش سن کودک برای غذا خوردن به کودک استقلال بدهید و بتدریج فقط مقدار و نحوه غذا خوردن کودک را نظارت و او را به خوردن ترغیب کنید.


- برای غذا خوردن کودک به او جایزه ندهید بلکه برای ترغیب او به غذا خوردن از طعم غذا تعریف کنید.


- به کودک اجازه دهید غذا خوردن را خودش تجربه کند حتی اگر مقداری غذا هنگام خوردن ریخته شود و یا دست و لباسهای خود را کثیف کند.


- از دادن تنقلات بی‌ارزش قبل از غذا و بین وعده‌ها به کودک خودداری کنید.




  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

منتظران مهدی

خون به دلم ، ای مه تابان ، چرا                         رخ ز همه مخفی و پنهان ، چرا

دیده ای  ما منتظر روی تو ست                         رو ننمایی ، به  یتیمان  ، چرا


با آمدنت  دلم  صفا    می یابد              باران امید دم به دم می بار د       

عشق تو به جان ما ، زده آتش ها          خنده به لبان بینوا می آید    


با آمدنت جهان گلستان گردد               بیداری ما ز فهم قرآن گردد

یاد خوش تو ، به دل دهد آرامش         دوری بشر ز نفس و شیطان گرد د


  • علی رجالی