رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

بارداری

(ثواب بارداری زنان)


بعضی از بانوان از سختی بارداری خود می نالند، ویا از دادن شیر به فرزند خود به دلیل مشقّت و سختی، ممانعت می کنند، و می گویند که چه فایده ای دارد و شوهرمان این مشکلات ما را ندارد.

برای چه ما باید این کارها را انجام بدهیم، تا این قدر اذیت شویم؟


در جواب باید گفت که یکی از مهمترین و ارزشمندترین کارهایی که در اسلام مورد توجه ویژه قرار گرفته است، بارداری زنان و شیر دادن آنها بسیار با اهمیت است به طوری که پیامبر (صلی الله علیه وآله) اینگونه می فرماید:


« اِذا حَمَلَتِ المَرأَةُ کانَت بِمَنزِلَةِ الصّائِمِ القائِمِ المُجاهِدِ بِنَفسِهِ وَ مالِهِ فى سَبیلِ اللّه ، فَاِذا وَضَعَت کانَ لَها مِنَ الأَجرِ ما لا تَدرى ما هُوَ لِعِظَمِهِ، فَاِذا اَرضَعَت کانَ لَها بِکُلِّ مَصَّةٍ کَعِدلِ عِتقِ مُحَرَّرٍ مِن وُلدِ اِسماعیلَ ، فَاِذا فَرَغَت مِن رَضاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ عَلى جَنبِها وَ قالَ : اِستَأنِفِى العَمَلَ، فَقَد غُفِرَ لَکِ »

( هنگامى که زن باردار مى شود ، همانند روزه دارِ شب زنده دار و مجاهدى است که با جان و مالش در راه خدا جهاد مى کند و هنگامى که فارق شود ، پاداشى دارد که نمى دانى عظمت آن چه قدر است و هنگامى که شیر بدهد ، در هر بار مکیدن ، پاداش آزاد کردن یکى از فرزندان اسماعیل (علیه السلام ) براى اوست و آن گاه که شیردادن تمام شود ، فرشته اى بر پهلوى او مى زند و مى گوید : عمل را از نو آغاز کن که بى تردید ، آمرزیده شدى)


(امالى صدوق، ص 496، ح 678)



  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

ارزش انسان

 ارزش انسان به آدم بودن است                 بر کمال و معرفت افزودن است

ارزش انسان به زور و حیله نیست             در بدی و ظلم و آه و ناله نیست

ارزش انسان به فهم و درک اوست             نی که در مال و منال و خاک اوست

کسب علم و معرفت را پیشه کن           از گناه و معصیت خود بیمه کن

با تعبد،  با تقید ، هر زمان                   جان و دل گردد رها از هر فغان

آدمی دایم اسیر نفس خود                با ریاضت می رهد ازحبس خود

آدمی را زهد و تقوا لازم است                 هر که بی تقوا بود، در ماتم است

آدمی را فهم و ادراک و شعور                 می برد تا عرش بالا، گر چه دور

آدمی با صبر و ایمان بر خدا                   در سعادت باشد و شور و صفا

در مصاف جاهلان خود بیمه کن              تا توانی کسب دانش پیشه کن

کسب علم و کسب ایمان مر ترا              روح و جان را می دهد نور خدا

گر رجالی بندگی خواهان شود                تزکیه می با یدش، انسان شود



  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

اسم اعظم و کربلا

هفتاد و سه حرف، اسم اعظم دارد

هفتاد و  دو  حرف، شخص خاتم دارد

هفتاد و دو مخلص و شهید و یاور

فررند  علی  و نور  عالم  دارد


  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

عالم

آب و آتش همره خاک و هوا                     گشته عالم خلق  وایجاد و بنا

    

نور یزدان در زمین نینوا                           عالمی کرده بپا بهر خدا

آب را بستند بر اهل یقین                        تا ولی تسلیم گردد این چنین

خیمه گاه اهل بیت مصطفی                    غرق  آتش  می شود در  کربلا

خاک صحرا گشت پاک و سجده گاه            تا که سر آری فرو  پیش خدا

گر هوای عشق مولا شعله کرد              ذره ای از حب مولا خانه کرد

شیعه با خون ولایت بیمه شد                 دین حق ، اندر جهان پاینده شد

 

 عاشقان بهر زیارت  می روند                  جاهلان دستان عاشق  می زنند

ای رجالی، گر  شود الگو حسین                      می شود افلاکیان را نور عین


  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

  مجموعه فعالیت های علمی و فرهنگی  و اجتماعی اینجانب ، شامل کتب و مقالات ریاضی، اشعار ، مناظر دیدنی و تصاویر زیبا در سایت زیر آمده است.

alirejali.ir  آمده است. 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

نجات و حفظ انسان

 پیامبر گرامی می فرمایند چهار چیز با عث حفظ انسان می گردد.و توسط چهار چیز از بین می رود. 

1 - عقل :توسط غضب از بین می رود.

2 - دین : توسط حسد از بین می رود.

3 - حیا : توسط طمع از بین می رود.

4 عمل صالح : توسط غیبت از بین می رود.

  نقل است که انسان برای آدم شدن ، لازم است که امور زیر را رعایت کند.

1 - اگر غذا دیدی ، حلقت را حفظ کن و از کار حرام و غذای شبه نا ک پرهیز کن .

2 - اگر نماز خواستی بخوانی ، قلبت را حفظ کن تا امکان حضور پیدا کنی.

3 - اگر جایی رفتی ، چشمت را حفظ کن و از نگاه به نا محرم  و مال مردم دوری کن .

4 - اگر بین مردم رفتی، زبانت را حفظ کن و از سخن نا روا پرهیز کن .

  لازم به ذکر است که وقتی انسان طمع می کند و دست درازی به مال مردم می کند ، عزت خود را از دست می دهد.حیا مانند پرده ای است که باعث می شود انسان دچار گناه نگردد.همچنین دین همانند سپری است که نفس انسان را مهار می کند .انسان با حسادت به جنگ و مقابله با خدا می پردازد که  چرا این فضیلت را به دیگران داده ای و به من نداده ای .همانند شعله ای که در انبار پنبه زده می شود ، یکباره دین و آبرو را از بین می برد.چه خوب است انسانها بجای حسادت به دیگران ، خود سعی و تلاش کنند که از نظر مادی و معنوی ارتقا یابند.متاسفانه افراد می خواهند رهی که افراد سالیان متمادی طی کرده اند ،تا آبرو و عزت و جایگاهی بدست آورده اند یک شبه بدست آورند.چه بسا اگر انسان بجای حسادت به دیگران از خدا کمک بخواهد ، سریعتر و از راه صحیح به هدف خود برسد.

 با غیبت کردن اعمال خوب فرد به کسی که غیبت  از او شده است بر می گردد.و لذا اعمال صالح فرد از کارنامه حذف و به کارنامه دیگری منتقل می شود.با غضب است که جلوه ای از جهنم ایجاد می شود و شعله ای به پا می گردد و باعث عمل نا شایسته و بدون فکر می گردد.بدیهی است که پس از فرو کش کردن خشم و غضب ، فرد پشیمان از عمل خود می گردد که بعضا قابل جبران نیست.همانند آبی که روی زمین ریخته شود.لذا تصمیم گیری در حالت نا راحتی و غضب ، منجر به یک تصمیم درست و عقلا یی نمی گردد.چه خوب است که انسانها، قبل از هر حرکتی، در خصوص رسیدن به هدف خود فکر و بهترین راه را ترسیم و با قدم های مطمین حرکت نمایند.

   برای دوری از غفلت ، لازم است که انسان همواره  ذکری را به زبان آورد و همواره یاد خدا باشد.نقل است از آیت الله بهجت که چه کنیم که دچار خطا نشویم،.ایشان می فرمایند شما گناه نکنید، کار خاص دیگری لازم نیست انجام دهید.خداوند مانع لغزش های انسان می گردد و همانند والدین که از فرزندان مراقبت می نمایند ، و از خطا های آنها چشم پوشی می کنند، بسیار مهربان است.نکته ای که بسیار مهم است ما باید یک قدم به طرف خدا قدم برداریم تا خدا صد ها قدم بر دارد .همانند دانه گندمی که با کاشت آن ، صد ها دانه دیگر حاصل می شود.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

نقش شیطان

سوالی که مطرح است اینکه نقش شیطان در زندگی چیست.شیطان نیز مانند سایر مخلوقات خداوند تحت ولایت حق تعالی است. شیطان نقش دور کردن از خداوند را دارد. می توان شیطان را به سگ خانه ی حق تشبیه کرد، که اگر فردی خودی و نزدیک به حق تعالی بود با او کاری ندارد ولی کسانی  که تحت ولایت شیطان قرار می گیرند ، تا مرحله نابودی او را هدایت می کند. 

   انسان وقتی در مقام کن قرار می گیرد ، تا به هدف خود نرسد آنرا تعقیب می کند.این هدف اگر الهی باشد باعث نزدیک شدن به خدا و دوری از شیطان می گردد.چنانچه هدف غیر الهی باشد، گویند که شیطانی است.

   شیطان نقش معرفی دارد و انسان را به کاری وادار نمی کند.خود انسان است که مجری اوامر شیطان است. شیطان نقش وسوسه گری هوای نفس را دارد.در روز قیامت نیز به بندگان می گوید که من ترا مجبور به کاری نکردم . برای رسیدن به هدف شیطانی ، ابتدا در فکر و عقیده تزلزل بوجود می آورد و انسان را دچار شک می سازد.تا اینکه انسان در حالت استدراج قرار گیرد و به تدریج آماده پذیرش هدف باطل قرار گیرد و نهایتا کار خلاف را انجام دهد. 

   در مقابل این همه نعمتها یی که خداوند به انسان داده است ، وجود شیطان بسیار نا چیز است.حتی اگر شیطان هم نبود ، انسان خطا می کرد. نقش شیطان تحریک انسان و توجیه آن برای آدمی است. افراد قبل از اینکه کاری را انجام دهند ، باید آن را بپذیرند .شمر وقتی امام حسین را شهید می کند ، قربه الی الله است.وقتی ابن ملجم ، حضرت علی را به شهادت می رساند، می گوید که می خواهم بدترین فرد روی زمین را بکشم، که حضرت می گویند بزودی کشته می شوی. 

    شیطان نقش فرستنده امواج و انسان نقش گیرنده آنرا دارد.تا زمانی که انسان گیرنده را در جهت امواج شیطانی تنظیم نکند ، شیطان موجی نمی فرستد که انسان  بهره مند شود. ولی اگر گیرنده را در جهت امواج الهی قرار دهیم، امواج نورانی بر قلب و دل انسان وارد می شود.در این موقع است که خانه دل ، خانه حق می گردد.

     به نظر می رسد که شیطان به کلیه عوامل غیر درونی گفته می شود که باعث هلاکت روحی و جسمی انسان می گردد

 اگر به دقت بنگریم متوجه می شویم که کلیه دستورات اسلا م در خصوص حرام و حلال بودن، آنهایی هستند که لطماتی و حسناتی برای جسم و روح انسان دارد . تا زمانی که از  شیطان تبعیت  نشود ، ا نسان در پناه حق تعالی به زندگی در کمال آرامش ادامه می دهد.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

اسم اعظم

در اصول کافی آمده است که اسم اعظم دارای هفتاد و سه حرف است. یک حرف آنرا آصف بن برخیا می دانست.دو حرف آنرا حضرت عیسی و چهار حرف آنرا حضرت  موسی ، هشت حرف آنرا حضرت ابراهیم، پانزده حرف آنرا حضرت نوح و بیست و پنج حرف آنرا حضرت آدم و هفتاد و دو حرف آنرا حضرت محمد می دانست. 

   اگر اسم اعظم را حق تعالی بطور کامل بدانیم، آنگاه فرق حضرت حق و حضرت محمد ، همان فرق احد و احمد است که در یک میم فرق است. به نظر می رسد تجلی اسم اعظم در صحرای کربلا که 72 یاران او بعلاوه امام حسین که جمعا 73 می شوند ، جلوه گری کرده است. نقل است که در آخر الزمان مردم سالک دور نور امام حسین حلقه می زنند و توجهی به حور العین ندارند .لذا به نظر می رسد که نور حق در نور امام حسین تجلی کرده است. لذا برای شناخت اسم اعظم، شناخت امام حسین ضروری است. بعلاوه حرف میم کنایه به معراج پیامبر گرامی است که در آن سفر به دیدار حق تعالی تا حد امکان نزدیک می شود و خداوند متعال از طریق ولایت به زبان حضرت علی با حضرت محمد صحبت می کند.

  نقل است که قرآن در سوره اخلاص ، خلاصه شده است ، که اگر تعداد حروف آنرا با رعایت تشدید بشماریم هفتاد و دو حرف می باشد. بنا بر این برای شناخت قرآن ، باید سوره اخلاص که در نماز بعد از حمد خوانده می شود، بشناسیم. همچنین نقل است که حضرت علی نقطه حرف "ب" آیه بسم الله الرحمن الرحیم است.این دلالت بر این است که هر حرف با حرکت ممتد نقطه ایجاد می شود.لذا برای شناخت قرآن که تجلی کامل حق است، باید امام زمان را شناخت.بدیهی است نزدیکی به آنها ، مجهز شدن به صفات الهی است.در حقیقت به خدا نزدیک شدن است.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

حب مقام

حق تعالی برای رفع نیاز های مادی و اجتماعی و شخصی افراد جامعه غرایضی قرار داده است، که همگی ریشه در نفس انسان دارد.در جوانی نفس در شهوت به اوج خود می رسد و اسلام با ازدواج این قوای شهوانی را کنترل می نماید. در سنین بالا قوه دیگری که خود را تا هلاکت انسان رها نمی کند، قوه حب مقام است.

    همانطوریکه قوه شهوت در کسانی که هنوز ازدواج نکرده اند قابل کنترل است ، قوه حب مقام نیز در کسانی که هنوز طعم و لذت آنرا نچشیده اند قابل کنترل است. 

    سوالی که مطرح است اینکه چگونه می توان قوه حب مقام را کنترل و آنرا در مسیر صحیح قرار داد، بطوریکه بتوان از نقطه نظرات فرد در جهت بهبود امور استفاده کرد. 

    راه اساسی ، تزکیه نفس است و اینکه ماهیت دنیا برای فرد روشن شود .همانند معصومین که ماهیت گناه را می دیدند یا افراد معمولی که نسبت به نجاسات شناخت دارند و لذا از انجام یا خوردن آن دوری می کنند. 

   نفس انسان اگر در مقام کن قرار بگیرد و چیزی را طلب کند ، تا رسیدن به آن به هر طریق ممکن تلاش می کند تا به هدف خود برسد. لذا چنانچه نفس انسان در مقام کن قرار گیرد ، تا وجود انسان را متلاشی نکند ، دست بر دار نمی باشد.چنانچه در هر شهر و اداره و کشور مراکزی مشخص شود که افراد، بالاخص مدیران جامعه و نخبگان خود را تخلیه فکری و روحی کنند و فرصت ابراز وجود  و ارایه نقطه نظرات خود کنند ، شاید بتوان این معضل اجتماعی حب مقام را تحت کنترل در آورد.در غیر اینصورت ، چنانچه اهل تزکیه نفس نباشند، ممکن است بطور مستقیم یا غیر مستقیم به مقابله با شرایط موجود بپردازند.متاسفانه با تغیر دولت ها، تعدادی از افرادی که در دولت قبل صاحب تجربه شده اند، تعویض و افراد هم فکر با دولت جدید سر کار می آیند.اگر چه تغیر ات  در سطح کلان طبیعی است. ولی شاهد تغیراتی از بالا تا پا یین هستیم، که این کار باعث نا رضایتی و کند شدن امور می شود.به نظر می رسد که مدیریت ها باید قانون مند و بر اساس صلاحیت و توانایی و تقوا افراد وا گذار گردد و نظارت عمومی و قانونی بر عملکرد آنها اعمال گردد.

 در بعضی از کشور ها به بهترین پیشنهاد و انتقاد سازنده جوایز ارزشمند اهدا می شود.انتقاد باعث شناسایی عیب و سپس علاج آن می گردد.مدیران می توانند اطاق فکری از مدیران قبل خود ایجاد و  از نقطه نظرات آنها استفاده کنند.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

حیات دایمی

  کسانی که ولایت دارند ، می توانند مسایلی که از طرف حق تعالی ابلاغ شده است به مردم باز گو و تفسیر و توضیح مطالب برای مخاطبین دارند.آنها حق ندارند که بدعت و مطالب تازه ای که خلاف اصول و شرع مقدس باشد اضافه کنند.

  خداوند در سوره عنکبوت می فرمایند که زندگی در این دنیا بازی و سر گرمی است و زندگی واقعی در آخرت است.کودک در ابتدای تولد که هنوز آلوده به دنیا نشده است، بسیار علاقه به اسباب بازی های گوناگون است . هر چه بزرگتر می شود نوع آن عوض می شود.در سن بلوغ ، سرگرمی او تشکیل خانواده و تلاش جهت تامین ارزاق برای تداوم حیات است.پس از اینکه توان بدنی او رو به کاهش می رود ، خواسته های روحی اوج می گیرد. حرص و طمع و مال اندوزی در او غلبه می کند .همانند کودکی که همواره می خواهد اسباب بازی بیشتری داشته باشد .اگر کودک خانه های کوچک با وسایل خود می سازد و سپس خراب و آنرا رها می کند ، بزرگترها نیز با کار و تلاش خانه های محکم تری با آجر و شن می سازند و پس از مرگ آنها را رها می سازند.

  اینکه گفته می شود که زندگی واقعی در آخرت است ، به نظر می رسد که نیاز های مادی در عالم آخرت برای هر کس تامین است و لازم نیست که دنبال امورمادی بود.زندگی واقعی عبادت و ستایش حق تعالی در بهشت می باشد.

    در عالم رحم ،  جسم مراحل تکامل جسمانی و در عالم طبیعت تکامل جسمانی و روحانی را طی می کند.در عالم برزخ ، روح  در بدن مثالی منتظر می گردد تا عالم قیامت بپا گردد و زندگی دایمی شروع گردد.در حقیقت حیات انسان با صور گوناگون از عالم ذر شروع و با طی عالم های گوناگون به عالم قیامت ختم می شود.

  • علی رجالی