واژه "مخبتین" به معنی متواضعان، از "خَبت" است به معنی زمین هموار، و به گفته برخی زمین هموار و وسیں سپس اخبات به معنی نرمی و تواضع بکار رفته است.
خبت عبارت است از : تواضع، طمأنینه و خشوع هم گفته می شود. کلمه اخبات یک معنای خاصی است که اگر سه معنای تواضع، طمأنینه و خشوع را با هم جمع کنیم، معنای اخبات است. لازمه اش اینست که ابتدا این سه کلمه را معنا کنیم و بعد ببینیم جمع اینها که اخبات می شود به چه معناست.
*تواضع در مقابل تکبر است. در تکبر یک حالت سرپیچی نهفته شده است. اما در تواضع یک حالت اطاعت و مطیع بودن نهفته شده است. امام صادق فرمودند کسی که در مقابل خدا تواضع بکند و تکبر نکند خدا او را بالا می برد. هر مخالفتی که از روی علم و عمد صورت بگیرد تکبر در برابر خدا است.
*طمأنینه به معنای سکون و آرامش است و در مقابل آن عدم ثبات و عدم استقرار قرار دارد. کسی که ثبات ندارد و هر روز رنگی است. یه وقت شاد است و زمانی عصبانی و زمانی خندان و ... اما افرادی می بینیم که سجیه اخلاقی ثابت دارند.
مثلا رسول الله دارای سجایای اخلاقی بودند که ایشان را به این نام می شناختند. مثلا محمد امین. الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّـهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (سوره رعد آیه 28) کسانی که ایمان آوردند و به یک سکون و استقرار در ذکر خدا رسیده اند. یعنی در اعمال عبادی شان و در دینشان به ثبات رسیده اند. مثلا شخص گاهی نماز می خواند و گاهی نمی خواند. گاهی اول وقت می خواند و گاهی آخر وقت می خواند. اینها طمأنینه ندارند. اما کسانی که ثابت اند و مگر اینکه چیز نادری پیش بیاید و اضطرارا به تاخیر بیفتد. این طمأنینه است.
*خضوع معنایش متقارب با خشوع است اما تنها فرقی که دارد می فرمایند خضوع مربوط به اعضا و جوارح است، اما همین خضوع وقتی در قلب قرار گرفت خشوع می شود.
إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ هر عبادتی را که در نظر بگیرید برایش یک حسابی است، مگر صبر که فرموده مرز حساب ندارد. اما صبر چیست که اینقدر با ارزش است
مخبتین چه کسانی هستند؟
اما اینکه "مخبتین" چه کسانی هستند و چه ویژگی هایی دارند، خداوند در آیه 35 سوره مبارکه حج، بعد از بشارت دادن به "مخبتین" در آیه 34 همین سوره ، چهار صفت برای ایشان برمی شمرد و چنین می فرماید:
« ...وَ بَشرِ الْمُخْبِتِینَ * الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلُوبُهُمْ وَ الصابرِینَ عَلى مَا أَصابهُمْ وَ الْمُقِیمِى الصلَوةِ وَ ممَّا رَزَقْنَهُمْ یُنفِقُونَ»
"و بشارت ده به متواضعان، همانها که وقتى نام خدا برده مىشود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مىگردد و آنها که در برابر مصائبى که به آنان مىرسد شکیبا و استوارند و آنها که نماز را بر پا مىدارند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق مىکنند".
اگر کسی مخبت شد این چهار صفت از علائم اوست :
1.إِذَا ذُکِرَ اللَّـهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ، وقتی نام خدا برده می شود و می شنوند، (این آیه در سوره انفال هم آمده است.) علامه طباطبایی در تفسیر سوره انفال می فرمایند که خدا از صفات اهل ایمان 5 صفت را انتخاب کرده است. اولین صفتی که خدا بیان کرده است. نور ایمان کم کم بر دل انسان می تابد. این نور ایمان کم کم بیشتر و محکم تر می شود و روز به روز کامل تر می شود و وقتی یک مرتبه ای از ایمان می رسد و وقتی نام خدا برده می شود حالت خاصی بر دلش قالب می شود که همراه با خشیت است.
2.مرحوم علامه می فرمایند وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ یعنی حالتی که همراه با درک این عظمت است. اول ایمان در دل بیاید و ایمان محکم شود و به مرحله ای برسیم که با شنیدن اسم حق این حالت در دلمان مستولی پیدا بکند. اگر دیدیم نام خدا برده می شود، می شنویم و فرقی نمی کنیم معلوم می شود ایمان هنوز در دل ما مستقر نشده است. ایمان مرتبه ای از آثار است که انسان به وجلت می رسد.
3.وَالصَّابِرِینَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ. صبر صفتی است که جامع اکثر فضائل اخلاقی است. مرحوم علامه می فرمایند این صفات به ترتیب است. کسانی که مخبت اند، بعد از اینکه دل هایشان دچار وجلت می شود، صبر کنندگانند بر آنچه بهشان می رسد.
خداوند راجع به صابرین تعاریف خاصی دارد : أُولَـئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (سوره بقره آیه 157) صلوات خدا بر صابرین است.
خدا نسبت به رسول اکرم می فرماید إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا (سوره احزاب آیه 56) خدا بر رسول اکرم صلوات می فرستد و بعد نسبت به صابرین هم صلوات فرستاده. پس کسی که می خواهد مشمول صلوات خدا بشود یک درجه خاص می خواهد گویا در این صفت شبیه رسول اکرم قرار گرفته است که خدا بر او صلوات بفرستد.
إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ (سوره زمر آیه 10)هر عبادتی را که در نظر بگیرید برایش یک حسابی است، مگر صبر که فرموده مرز حساب ندارد. اما صبر چیست که اینقدر با ارزش است.
می فرمایند در وجود انسان دو انگیزه قرار داده شده است. یکی فطرت الهی است و یک بعد هم بخاطر اینکه خداوند برای انسان سلوک اختیاری فرموده آن انگیزه هوس و مادیات و شهوات است. بین این دو انگیزه همیشه جنگ است. و این جنگ است که فاتحین خودش را برایشان مقام فوق تجرد می دهد. آنها را به مقام قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَ (سوره نجم آیه 9) که مقام رسول الله است. محل این جنگ دل انسان است. چون این دو انگیزه هر دو مجردند و در قلب ما قرار دارند. این دو انگیزه هر کدام یاورانی هم دارند. در گروه اول که آن انگیزه الهی است، یاورانش ملائه الله است و در گروه دوم شیاطین اند. حال معنای صبر اینست : ثبات انگیزه دین در مقابل انگیزه هوس. که آنوقت خدا می گوید بر آنها صلوات است. اگر انسان در برابر انگیزه دین استقامت ورزید و تسلیم انگیزه هوس نشد مشمول صابرین است.
آیه می فرماید : عظمت حادثه هر قدر زیاد و ناراحتى آن هر قدر سنگین باشد در برابر آن زانو نمىزنند ، خونسردى خود را از دست نمىدهند ، از میدان فرار نمىکنند ، مایوس نمىشوند ، لب به کفران نمىگشایند و خلاصه ایستادگى مىکنند و پیش مىروند و پیروز مىشوند.
سوم و چهارم اینکه آنها نماز را بر پا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهایم انفاق مىکنند ( و المقیمى الصلوة و مما رزقناهم ینفقون ) .
طمأنینه به معنای سکون و آرامش است و در مقابل آن عدم ثبات و عدم استقرار قرار دارد. کسی که ثبات ندارد و هر روز رنگی است. یه وقت شاد است و زمانی عصبانی و زمانی خندان و ... اما افرادی می بینیم که سجیه اخلاقی ثابت دارند
از یکسو ارتباطشان با خالق جهان محکم است و از سوى دیگر پیوندشان با خلق خدا مستحکم.
کدام خشوع و فروتنی مذموم است؟
انسان لبّى دارد و قشرى؛ قشر او همین ظاهر، و لُبّ او باطن وى مىباشد. آنچه بسیار مذموم است وقتی است که قشر ما راجح و خاشع و ...
من مواعظ النبی (صلى الله علیه وآله وسلّم):إیّاکم و تخشّع النّفاق و هو أن یُرى الجسد خاشعاً و القلب لیس بخاشں (المصباح للکفعمی، ابراهیم بن على عاملى کفعمى، ص 63)
مراد از خشوع در این حدیث، خشوع در مقابل خداوند است. در حال نماز و دعا و ذکر، اگر انسان طورى باشد که وقتى کسى به او نگاه مىکند خشوع را در او احساس کرده و توّهم کند که داراى قلب خاضعى است، اما در باطن هیچ خبرى نباشد، خشوع منافقانه است.
ویژگیهای لبّ راجح چیست؟
از دعائى که در صحیفه ثانیه سجادیه به این مضمون نقل شده که «اللهم ارزقنی عقلاً کاملاً و... و لبّاً راجحاً»؛ (بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 84، ص 325 ) استفاده مىشود که انسان لبّى دارد و قشرى، قشر او همین ظاهر، و لُبّ او باطن وى مىباشد و اگر قشر ما راجح و خاشع و ذاکر باشد و لُبّ ما غافل و غرق در مادیات باشد، بسیار مذموم است.
فرآوری: زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
- ۹۶/۰۷/۲۵