باسمه تعالی
نامه ای به کمیل بن زیاد
فرازهایی از نهج البلاغه(۷)
به نام خداوند نور و نوید
ز مهرش دل عاشقان را امید
که او خالق روز و شب در جهان
که نورش مزین کند کهکشان
درود و سلام از دل پرصفا
به احمد، رسول و چراغ هُدی
امیدی که شد رهنمای بشر
چراغ دل و جان به وقت خطر
درود دگر بر وصی نبی
علی آن امام هدی و ولی
امامی که راهش چراغ هُدی است
شفیع دو عالم، ولی خداست
کنون رو به یار وفادار خویش
کمیل است همدم، مددکار خویش
بگفتا: کمیل! ای برادر! بدان
که دین، یار جان و امان روان
نگه دار دین را چو جان در بدن
که بیدین بمیرد چو بیروح تن
بزن گرد زنگ از دل بیقرار
ببینی به جانت تجلّی یار
دلت را نما غرق نور و صفا
که گردد در او جلوهی کبریا
دلت چون سبوی حقایق بود
در او مهر و اسرارِ خالق بود
چو لبریز گردد دل از سر جان
نمایان شود نور ربّ جهان
بگفتا علی: دل چو ظرفی عظیم
به قدر عنایت شود پر ز سیم
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۶/۱۳