رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

تحلیل  بر داستان قوم موسی

متن منظوم با عنوان "مثنوی قوم موسی" را به نثر روان همراه با تحلیل و تفسیر عرفانی و تاریخی برمی‌گردانم. در این بازنویسی، کوشیده‌ام پیام عرفانی، دینی و تاریخی شعر محفوظ بماند و به‌صورت قابل فهم‌تری برای خواننده شرح داده شود.

به نام خداوند بلندمرتبه و گران‌مایه‌ای که راه سلوک و بندگی، راه پیروزی و رهایی حقیقی است.

خدای حکیمی که از آغاز آفرینش، بر لوح تقدیر ما انسان‌ها مهر و محبت، و تدبیر و هدایت را نوشته است.
سخنی که با یقین گفته شود، جرعه‌ای حیات‌بخش است که از جام حقیقت الهی سرچشمه می‌گیرد؛
همان جامی که شراب معرفت را از آن می‌نوشند.

داستان از فرعون آغاز می‌شود:

فرعونی که در سرزمین مصر خود را شاه مطلق می‌دانست و با تاج و تخت و جواهرات ظاهری، به فخر و خودستایی می‌پرداخت.
او خود را خدای زمین می‌نامید، و با تمام قدرت و ادعای یقین، مردم را بنده‌ی خود می‌خواست.
در نظر او، تمام عالم تحت فرمانش بود و هیچ مانعی برای خواست و اراده‌اش وجود نداشت.
اما در دل خویش، فتنه و تباهی را پنهان کرده بود؛ سرمستی قدرت سرانجام او را سرنگون ساخت.

جنایت بزرگ:

از سر ترس آن‌که مبادا بنی‌اسرائیل بر او بشورند، دستور داد تا همه‌ی نوزادان پسر بنی‌اسرائیل کشته شوند.
او با این قتل‌عام، نسل و دانش و خرد آنان را نابود کرد.

این قتل‌ها به‌سبب پیش‌بینی قیامی احتمالی بود؛ اما او نمی‌دانست که همین ستم، خود آغاز بلایی الهی است که گریبانش را خواهد گرفت.
دل مادران از آه و اندوه سوخت، زمین از ظلم تیره شد، و آسمان رنگ خود را باخت.

تولد موسی (ع):

در چنین شبی، نوزادی به دنیا آمد؛ موسی، که چون نوری در دل ظلمت دمید.
خدا به مادرش الهام کرد: غم مخور، زیرا از سوی ما بر این کودک صد بهار رحمت خواهد آمد.
او را در صندوقی گذار و به نیل بسپار، که از همین کودک، نگهبانی بزرگ و بنده‌ای سرفراز برخواهد خاست.
مادر چنین کرد و کودک را به دست امواج سپرد؛ و تقدیر الهی، راه را گشود.

ورود موسی به دربار:

صندوق موسی به دست همسر فرعون، آسیه، رسید.
آسیه از دیدن کودک دلش به مهر آمد. به فرعون گفت: «از کشتن این کودک بپرهیز، شاید این نوزاد نیک‌سرشت، برای ما هدایت‌گر و نورآور باشد.»

موسی در دامان دشمن پرورش یافت؛ در حالی‌که در آینده پیام‌آور خدا برای جهانیان بود.
در دربار ظلم، چون چراغی خاموش ولی آماده‌ی فروغ، رشد کرد.

حرکت موسی به‌سوی رسالت:

چون دید که قوم خود در ستم و عذاب‌اند، دلش آتش گرفت.
بر یکی از مأموران فرعون خروشید و دیگر در برابر ظلم خاموش نماند.
از ترس مجازات، از شهر گریخت؛ به دشت و کوه و بیابان پناه برد.

در همین گریز، ندایی از سوی پروردگار به گوشش رسید:
«منم خالق کوه و دشت و جهان.
به فرعون پیام دل را برسان، با آیات من برو، نه با شمشیر و نیزه.»

بازگشت موسی به مصر:

موسی با توکل و اعتماد بر خدا، روانه‌ی مصر شد تا پیام الهی را برساند.
خدای یکتا او را پند داد و در دلش راه روشن کرد و او را از فساد حفظ نمود.

و این‌گونه، پیام نخستین آغاز شد؛ و فرعون با همه‌ی بیدادگری‌اش، سرانجام خوار شد.

نتیجه‌گیری عرفانی:

خواننده‌ی عزیز، این داستان را با دل بخوان،
که هر واژه‌اش سرشار از عشق و یقین است.
و بدان، کسی که از "رجالی" یقین بهره نبرد،
از این راه پرنور و پر گزین (سلوک معنوی) رها نخواهد شد.

تحلیل عرفانی و رمزی

  • فرعون نماد نفس اماره است، که خود را خدای زندگی انسان می‌پندارد.
  • موسی نماد بیداری روح خداجو در درون انسان است، که از دل ظلمت و دربار نفس، رشد می‌کند.
  • آسیه جلوه‌ی لطیف رحمت الهی در دل ظلمت‌سرای دنیا است، که پذیرای نور الهی است.
  • صندوق موسی و نیل نماد واگذاری امور به تقدیر الهی است، رهایی از تعلقات و تسلیم در برابر مشیت خدا.
  • ندای الهی به موسی بیانگر مرحله‌ی کشف و شهود است که پس از هجرت از شهر نفس آغاز می‌گردد.
  • بازگشت به مصر با آیات حق رمزی است از بازگشت سالک برای هدایت دیگران، با نور علم و یقین.

تهیه و  تنظیم

دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۳/۲۱
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی