رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

قصیده اربعین(۱)

باسمه تعالی
اربعین(۳)

 

مرغ دل پر می‌زند هر دم به سوی کربلا
تا بگیرد در بغل، قبر شهید سر جدا

 

 


اشک‌هایم بی‌قرار و سینه‌ام داغی عظیم
پای جانم می‌رود از شور شوق کربلا

 

 

کاروان عشق آمد با فغان و زمزمه
دل شد از دنیا بریده، با صفا و بی‌ریا

 

 

کوفه تا شام بلا را با دلش طی کرده است
هر که دیده کربلا را با نگاه مرتضی

 

 


هر که دارد  ناله‌ی زینب به دل در نیمه‌شب
خاک را ترک و گذر کرد از زمین تا ماورا

 

 


 

اشک چشمم سایه‌بان گنبد زرین اوست
روضه‌خوانی می‌کند دل در حریم کبریا


 

همره دلدادگان با پای دل در اربعین
با نوای یاحسین، بر سر زدیم و سینه‌ها

 

 

تا قیامت با وفا باشیم، در راه حسین
تا بگویند از حسین، این قوم شد اهل بقا

 

 

با دلِ خونین گواهی می‌دهیم، ای نازنین
نیست راهی جز رهت، تا کوی پاکِ اولیا

 

 

هر که پیمان تو را روز جزا از یاد برد
در صفِ اصحابِ نار آید، خجل، روز جزا

 

 

 

 

کربلا را قبله‌ی اهل ولا دانسته‌ایم
دل نهاده بر ضریح خون فشان مرتضی

 

 

کاروان عشق را بی‌اذن دل ره نیست، نیست
هر که آمد بی‌نشان، گم گشت در آن کهربا

 

 

در دل اشک محرم، نور حق پیداست باز
هرکه اشک افشاند از دل، شد فدای کربلا

 

 

جانِ عاشق زنده باشد با تمنای حرم
زنده‌ای، گرچه تنت در محنت و درد و بلا

 

 

ذکر حق در نغمه‌ی راه است و آهنگِ نسیم
هر نفس راهی‌ست از دنیا به سوی کبریا

 

این مسیر نور را هر سال باید طی کنیم
تا بیابیم از شهیدان، خط توحید و صفا

 

 

ای حسین، ای جلوه‌ی ذات خدا در مهلکه
ما تو را خواهیم تا روز قیامت، جان فدا

 

 

زائرانت را ببین، آشفته و شیدا شدند
با دل خون‌گشته و چشمان پر اشک و دعا

 

 

جز به دامان تو، امیدی ندارم در جهان
مرهمی شو بر دلم، در لحظه‌ی شور و ندا

 

 

ای حسین بن علی، ای ذبح عظمای وجود
گر نباشد یاد تو، ما مانده‌ایم در قهقرا

 

 

پس بیا، مولای من، بر ما نظر فرما دمی
تا شود این عمر باقی، صرف در راه خدا

 

 

هر زمان نامت رود بر لب چو ذکر عاشقان
می‌شود گیتی پر از تکبیر و تسبیح و صدا

 

 

چون برآید نام تو با سوز دل بر لب ز عشق
می‌شود هر فصل، سرشار از طراوت با صفا

 

 

دین ما آیینه‌ای شد از مسیر سرخ تو
تا شود انسان خداگونه، رها از هر خطا

 

 

سینه زد بر درگهت دل‌های ما بی‌وقفه‌وار
تا شود این اشک‌ها شافیِّ دردِ بی‌دوا

 

 

ناله‌ی دل شد زبان ما، ولی بی‌گفت‌وگو
ما نمی‌خواهیم جز مهر تو را، ای باصفا

 

 

 

 

کربلا ختم بشر در سیر انسانی بود
اربعین، تفسیر عشق است از دلِ ترکِ هوا

 

ای شهید بی‌کفن، ای مظهر حُسن و صفا
کی روا باشد بمانیم و نماند از تو جا؟

 

 

ختم این سوز و سرود اربعین را گو به عشق
تا نباشد لحظه‌ای دل خالی از شوق لقا

 

 

 

کاش گردد این قصیده از " رجالی" رنگ عشق
نه به لفظ و واژه، بل با چشم گریان و رضا

 

 

 

 

سراینده
دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۲/۳۰
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی