باسمه تعالی
مثنوی اربعین(۲)
سلامم بر شهیدان حقیقت
که سر دادند در راه شرافت
بر آن جسمی که افتادهست بر خاک
که باشد اصل او از عرش افلاک
به عباس وفادارم درود است
که اشکش در دل دریا سرود است
چهل، رمز سفر از خود به حق شد
چهل، آیینهی دل، در افق شد
چهل، پل میزند از من به معنا
رهیدیم از خود و رفتیم بالا
چهل، رمز گذر بر خویشِ پنهان
چهل، باشد چراغی سوی جانان
برآمد کعبهای در قلب دنیا
ز خون عاشقان در دشت و صحرا
حرم شد خیمهی مردانِ عاشق
گذشتند از من و ماندند صادق
به محرابش شهادت بود، معنا
که در خون کرد معنا را هویدا
نه اشک بیهدف در کربلا ریخت
نه خونی بی جهت در نینوا ریخت
نه تنها آتش اندر خیمهها شد
که جانِ حقطلب در خون رها شد
ز نیزه، نور وحی حق درخشید
که آن سر، آیتی از عشق بخشید
کلام حق ز لبهایش روان شد
به روی نیزه، آیاتش بیان شد
به نیزه، آیهی تطهیر میخواند
ز خون، آیینهی تقدیر میخواند
چهل منزل، چهل صحرا گذشتیم
همه با یادِ آن سقا گذشتیم
چهل شب با غم زهرا نشستیم
ز داغ سینه اش، تنها نشستیم
به هر منزل، جگر شد چاک و پاره
که بود آنجا نشانِ شیرخواره
به هر گامی که آید از دل شب
خروشی خیزد از آفاق، یارب
دل زینب، فروغِ حق و ایمان
که در شام بلا شد نورِ یزدان
ز دل برخاست تکبیر شبانه
زبانش شد شکوهی عاشقانه
به هر ویرانه گلبانگ اذان داد
به هر نامحرمی درس امان داد
ز کوفه تا به شام غم رسیدیم
ز داغ دل به سوز هم رسیدیم
رسیدیم از خرابه تا حقیقت
به درگاه شهیدان، با محبت
که این میدان، بهشت سینهسوزان
دلش آتش، روانش در خروشان
چهل منزل، چهل میعاد پاکیست
چهل گام ازل تا صبحِ خاکیست
چهل راز است در چشمان بینا
چهل سِر، در دل شبهای تنها
چهل، وقتِ ظهورِ بیقراریست
نوایِ دردِ جان در هر دیاریست
زمین کربلا شد قبلهگاهی
از آنجا می رسد فیض الهی
چهل منزل، طنین کاروان بود
که خون، آغاز فتح جاودان بود
چهل نغمه، چهل آیات تمهید
رجالی در پیِ اسرار توحید
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۲/۲۹