باسمه تعالی
مثنوی اربعین(۱)
به نام خداوند خون و قیام
که خونش چراغ است در هر مقام
خدایی که فرمان دهد بر قیام
ز خون شهیدان دهد صد سلام
خدایی که از کربلا تا ابد
ز خون شهیدان دهد او مدد
قیام حسین است رسم وفا
که جان داد در راه حق با رضا
تنش شد صراطی به سویِ نجات
سرش ماند آیینهی کائنات
ز خونش شراری به پا شد به دشت
که خاک از مصیبت به ماتم نشست
چهل آیه از وحی معنا شدند
چهل شعله، فانوسِ دنیا شدند
چهل روز شد دشتِ غم شعلهور
چهل منزل آمد، شرر در شرر
دل عاشقی کز حسین است پر
نترسد ز داغ مصیبت، خطر
چهل روز، اشکآوران آمدند
ز کوی بلا، بینشان آمدند
زمین، بینفس ماند از نالهها
فلک، شعلهور شد ز صد ابتلا
فلک را نه خورشید ماند ، نه ماه
شده نینوا غرق آه و نگاه
سواران حق، رَمزِ ایمان شدند
شهیدان، فروغِ فروزان شدند
چهل روز، داغِ دل آتشفشان
شده توشه ی ره، غم کاروان
به هر صبح، گردد قیامی بهپا
که لرزد ز آن، تخت ظلم و ریا
چهل روز دشتِ غم و جان بسوخت
چهل منزل از آه ، هر آن بسوخت
چهل اشک روشن، چهل چشمه نور
چهل گام بر داغ و اندوه و گور
زیارت، نه رسم است و ذکر و ادا ست
که لبیکِ دل تا سرای بقاست
چو ایمانِ جاریست در هر نوا
که پیوند جان است با اولیا
اگر زائر از جنس نور آمدی
به کرب و بلا، در حضور آمدی
هر آنجا که افتاد سر بر زمین
شکفت از دل خاک، نوری یقین
در آن خاک، پنهان شد آن آفتاب
که میتابد از خونِ او صد کتاب
سلامی اگر هست، از دل بگو
که دل بایدت تا شوی با وضو
چو در عافیت دیدی اسرار را
چو زینب شوی، یار اطهار را
چهل منزل، چهل صحرا گذشتیم
چهل شب با غم زهرا نشستیم
دلِ هر عاشقی در خون تپیدن
شهادت داد بر توحید، دیدن
قیام حسین است فریاد نور
که بگشود بر خلق عالم عبور
چهل منزل، ز شوق و شور بر پاست
چهل نغمه، چهل آیاتِ، گویاست
خدایا، به گامم شکوه و جلا
به قلبم محبت ، صفا و وفا
ظهور است تفسیرِ آن کربلا
که مهدی کند راز را بر ملا
چهل روز، دشت از عطش شعله زد
" رجالی" ز سوزش به دل ناله زد
سرایند ه
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۲/۲۸