رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

یاد خدا(دست اقدام)

هرجا سخن از نام خدا هست، صفا هست
ذکرش چو دم گرم زند، جان به نوا هست
آنجا که دل از غیر خدا وا شده باشد
آن خانه پر از نور و پر از عشق و وفا هست

 

 

  1. هرجا سخن از نام خدا هست، صفا هست
    ذکرش چو دم گرم زند، جان به نوا هست
  2. آنجا که دل از غیر خدا وا شده باشد
    آن خانه پر از نور و پر از عشق و وفا هست
  3. نامش نفس سرد زمستان ببُرد باز
    در سینه‌ی جان، آتش سوزنده به پا هست
  4. آرامش جان است و چراغی‌ست به دل‌ها
    هر دل که ز او یاد کند، در همه جا هست
  5. با نام خدا، هر گره آسان شود ای دوست
    حتّی به لب مرده، ز ذکرش، رمقا هست
  6. هر لحظه که یادش کنی از سوز درونت
    می‌بینی که در سینه‌ات از نور، صدا هست
  7. دنیا همه تاریکی و غوغاست، ولی چون
    یاد خدا آید، در آن ظلمت، ضیا هست
  8. بی‌ذکر خدا، سینه‌ی ما گور غم ماست
    با ذکر خدا، در دل ما باغ بقا هست
  9. هر قطره‌ی اشکی که در آن نام خدا هست
    از چشمه‌ی کوثر خبر و لطف و عطا هست
  10. آن لحظه که دل را به خداوند سپاری
    در هر نفس و لحظه، تو را مهر و دعا هست
  11. آن دل که خدا را نکند یاد، تهی‌ست
    هرچند پر از دانش و از جاه و لوا هست
  12. در گوشه‌ی دل، هر که خدا را بنشاند
    در سایه‌ی آن مهر، امان از همه آ هست
  13. آری، سخن از نام خدا، مایه‌ی جان است
    در خلوت و جلوت، همان نور بقا هست
  14. یادش بخدا در دل پر شور بیاراست
    هرکس که ز جان گفت، در او شوق رضا هست
  15. با نام خدا، هر دل بیمار شود خوش
    در نسخه‌ی جان، نام وی اصل شفا هست
  16. در محفل ما نام خدا جلوه‌ی جان شد
    چون ذکر وی آمد، همه را شور و نوا هست
  17. بی‌ذکر وی ای دوست، مبادا که بمانی
    کز نام وی آرامش دل بی‌مدعا هست
  18. او باعث هر خیر و پناه همه عالم
    در محضر عشقش، به دلت نور هدا هست
  19. هر جا که بود بنده‌ی او خاضع و عاشق
    در حلقه‌ی جان، دُرّ گهر، نور صفا هست
  20. آن کس که شود آینه‌ی یاد خداوند
    در سینه‌اش اسرار حق و لطف خفا هست
  21. دل را به خدا ده که ز هر خوف برَهی تو
    در سایه‌ی نامش، همه آرامش جا هست
  22. آری سخن از خالق دانا، شفابخش
    در هر نفسش جلوه‌ی صد مهر و وفا هست
  23. با یاد خدا، هر ره دشوار شود سهل
    هر وادی پرسنگ، در آن لحظه، هما هست
  24. هر دل که در آن نور خدا جای گرفته‌ست
    هم قبله‌ی دل‌ها و هم آفاق، بنا هست
  25. ذکرش نفس صبح دهد بر دل ما شور
    در ذکر شبانگاه، طراوت به فضا هست
  26. بی‌نام وی این عالم خاکی همه پوچ است
    نامش چو بیاید، همه جا نور و صفا هست
  27. آن نام، به دل قوت جان می‌دهد ای دوست
    در او نه فقط لفظ، که معنی و غنا هست
  28. یادش ببرد رنج و غم و محنت دنیا
    هرجا که بر او تکیه کنی، لطف خدا هست
  29. آن لحظه که گویی: «یاهُو» از ته دل باز
    احساس کنی که به دلت مهر و دعا هست
  30. پس یاد خدا کن که ز او نیک‌تری نیست
    هرجا سخنش هست، در آن خانه، خدا هست

با کمال میل، ادامه‌ی همان قصیده با همان وزن و سبک، ۶۰ بیت دیگر:


  1. دل را به خدا ده که در آن معدن نور است
    هر ذره‌ی آن جلوه‌گر طور و قضا هست
  2. چون نام خدا در دل عاشق بتپد سخت
    آرامش دل، در همه احوال، به جا هست
  3. در خلوت شب نام وی آید به دل پاک
    می‌بینی که در ظلمت شب، مهر سَنا هست
  4. هر جا که کنی سُجده بر آن ذات مقدّس
    در بُعد زمین تا فلک، نور دعا هست
  5. هر جا که بود ذکر خدا، وسعت دل هست
    هر جا که ز او یاد نشد، رنج و جفا هست
  6. آن خانه که نامش نشود ورد زبان‌ها
    ویرانه‌تر از دشت پر از خار و نوا هست
  7. با نام خداوند، درون خانه روشن
    هر گوشه‌ی آن قبله‌ی دل، کعبه‌نما هست
  8. از مهر خدا نیست جدایی به حقیقت
    در پرده اگر بنگری، از او همصدا هست
  9. هر ذره به تسبیح و به ذکرش همه شب‌روز
    در ساکت و گویا، اثر آن صدا هست
  10. با یاد خدا دل ز همه وحشت رهیده‌ست
    در محفل ذکرش همه عشق و صفا هست
  11. آن قطره‌ی اشکی که ز دل، در ره او ریخت
    دریاست درونش، که در او نور رضا هست
  12. یادش چو وزیدن کند از نافه‌ی دل
    بوی خوش فردوس بر اطراف فضا هست
  13. هر جا که بود جلوه‌ی آن نور مقدّس
    حتّی به گل پژمرده هم لطف خدا هست
  14. هر شوق که در جان بشر می‌جهد از عشق
    از چشمه‌ی نامش ز ازل تا به بقا هست
  15. نامش، کلید در بسته‌ست، به تحقیق
    با نام وی، از هر گره، فتح و رها هست
  16. نامش سند عزّت انسانِ الهی‌ست
    با ذکر وی، از خِفّت دنیا، نجات هست
  17. او چشمه‌ی جاریِ همه خیر و عطا شد
    در هر نفست، جرعه‌یی از آن صفا هست
  18. در ظلمت این دهر، چو شمعی‌ست درخشان
    با نور وجودش همه‌جا روشنا هست
  19. بر تخت سلیمان ننگری گر دل آشفته‌ست
    با یاد خدا در دل شادان، ثَریا هست
  20. حتی به ته چاه، اگر یوسف بیفتد
    با نام خداوند، برون، راه نَما هست
  21. ذکرش کند آهن به دل نرم چو موم است
    با ذکر وی، در دل ما عشق و حیا هست
  22. از نام خدا هر که بگیرد ره معنا
    داند که در این راه فقط مهر و وفا هست
  23. در هر خطر و وحشت و درگاه هلاکت
    چون نام خدا هست، همان نصر و ندا هست
  24. هر دل که شود آینه‌ی لطف الهی
    در پرتو آن نور، ره کعبه، فنا هست
  25. از یاد خدا کی شود آن سینه پر از غم؟
    در ذکر وی آرامش کلّ شفا هست
  26. با نام خدا اشک دل شبنم گل شد
    یعنی که در این قطره، جهانی ز بقا هست
  27. دل را چو تهی کردی از غیر خداوند
    می‌بینی که در مرکز جان، عرش خدا هست
  28. آن خانه که بر نام وی آراسته باشد
    در هر نفسش روضه‌ی رضوان، صفا هست
  29. بی‌نام خدا، جان بشر تشنه و خالی‌ست
    با ذکر وی، از بادیه تا کوه، صدا هست
  30. نامش سند جان و چراغ ره عقل است
    هر جا که بود یاد وی، آنجا جزا هست
  31. با یاد خدا هر شب تیره سحر آید
    در قعر دل تار، همان صبح ندا هست
  32. ای دل! به خدا زنده شوی، نه به تمنّا
    در نام خدا، اصل حیات و هدفا هست
  33. هر جا که سُرودی ز دل افتاد به لب‌ها
    با یاد خدا، شعر، پر از لطف خدا هست
  34. بی‌نام خدا، شعر و هنر بی‌رمق افتد
    با نام خدا، نغمه‌ی جان در صدا هست
  35. چون نام خدا آمد و بر دل زد آتش
    در آینه‌ی اشک، همه شوق و وفا هست
  36. در محفل عشاق، فقط ذکر خدا گو
    کز غیر، در آن جمع، نه نام و نه صدا هست
  37. در عرصه‌ی دنیا، فقط اوست پناهت
    با نام وی، از کوه خطر، راه بقا هست
  38. هرجا که به دل، نور خدا تابش اندازد
    می‌بینی که بر سینه، در رحمت وا هست
  39. در هر عددی گرچه عددها همه فانی‌ست
    با نام خدا، اصل وجود و عدد آ هست
  40. نامی‌ست که بر سینه‌ی افلاک نگاشته‌ست
    هر جا نظری، آن گل مقبول خدا هست
  41. در ختم سخن نیز بگویم به دل پاک
    هر جا سخنش هست، همانجا دل ما هست
  42. چون نام خدا آمد و جان شد همه لبّیک
    آنجاست که جان بر در دل، وقف رضا هست
  43. آنکس که خدا در دل و ذکرش به زبان شد
    آگاه شود کاین همه دنیا به فنا هست
  44. اما دل عاشق چو به نامش بنگرد باز
    بیند که در آن لحظه‌ی ناز، انتها هست
  45. پس یاد خدا کن، که در آن نیست دوگویی
    با ذکر خدا، جان بشر در جلوه‌ها هست
  46. هرجا سخن از نام خدا هست، سعادت
    در خطّ خداوند، همانا خط ما هست
  47. گر نام خدا را ز زبان‌ها ببرند هم
    در عمق دل مردم عاشق، صدا هست
  48. نامی‌ست نه پنهان، که در آیینه پیدا
    در سِرّ وجود تو، تجلّیِ خدا هست
  49. هر لحظه که دل در ره او ذره شود نیز
    در آن دل کوچک، اثر کبریا هست
  50. پس ختم کنم با دل شیدا به تمنا
    هر جا سخنش هست، همانجا خدا هست

 

 

با جان و دل، در ادامه‌ی همان سبک، ۶۰ بیت دیگر از این قصیده‌ی توحیدی و عرفانی تقدیم می‌کنم:


  1. با نام خدا آینه‌ی دل شود روشن
    هر زنگ به آن نور الهی، فنا هست
  2. هر لحظه که نامش بشود ورد زبان‌ها
    انگار که بر سینه‌ی ما کعبه بنا هست
  3. از یاد خدا نیست فراری دل مؤمن
    او مونس شب‌ها و چراغ سَحَرا هست
  4. در کوچه‌ی دل چون گذری نام خدا را
    بینی که در آن کوچه فقط مهر و ندا هست
  5. هر سو نگری جلوه‌ی او هست هویدا
    در ذره و در کهکشان، عکس صفا هست
  6. این خاک اگر خاک شود هم به حقیقت
    با مهر خداوند، در او باغ بقا هست
  7. دل را ز هوس پاک نما، تا که ببینی
    در سینه‌ی پاکت، چه جمالی ز خدا هست
  8. آن لحظه که از غیر خدا دل بِکِنی تو
    احساس کنی بر دل تو نور هُدی هست
  9. در سجده‌ی شب، گر بنوی، راز تو پیدا
    زیرا که در آن لحظه، خدا با تو رضا هست
  10. این دیده اگر اشک بریزد ز تمنا
    در قطره‌ی آن، گوهر لطف و وفا هست
  11. دل را که تهی از همه‌ی غیر خدا شد
    آیینه‌ی پاکی‌ست که در آن، شهدا هست
  12. در لحظه‌ی غفلت، ز خدا دور بمانی
    اما دل آگاه، در آن نیز صدا هست
  13. نامش سند امن‌ترین جای جهان است
    هر جا که بود ذکر وی، آنجا پناه هست
  14. آن جا که فقط عشق خدا حاکم دل شد
    هر غصه شود شادی و هر زخم، دوا هست
  15. ای دل، منشین بی‌خبر از نام خداوند
    کز نام وی، آرامش جان و صفا هست
  16. در خلوت شب، نام خدا بهترین یار
    در وحشت و غربت، به دل‌ها آشنا هست
  17. از غیر نترس، چون که خدا با تو نشسته‌ست
    در خلوت جان، قاعده‌ی امن و ندا هست
  18. حتی اگر افتی به ته چاه مصیبت
    با نام خدا، نردبامی سوی عُلا هست
  19. ای دل، بنگر نور خدا را به شب تار
    در هر سحر دلکش، همان مهر و سنا هست
  20. هر لحظه که ذکرش کنی از جان و از دل
    آن لحظه چو خورشید، پر از نور و ضیا هست
  21. هر جا که خدا هست، نباشد غم دنیا
    هرجا غم او باشد، در آن‌جا غنا هست
  22. با یاد خداوند، همه تلخی عالم
    چون شهد شود، گرچه در او درد و بلا هست
  23. آن خانه که خالی‌ست ز یاد و ز دعایش
    ویرانه‌تر از خانه‌ی بی‌سقف و هوا هست
  24. گر نام خدا زنده بود در نفس تو
    در هر قدمت، یار و مددکار و عصا هست
  25. در محفل ما گر نرود ذکر خداوند
    این مجلس بی‌محتوا و بی‌دعا هست
  26. آیینه‌ی دل گر نشود روشن از آن نام
    آن آینه در پرده‌ی ظلمت، خطا هست
  27. دل را به خدا ده که ز هر فتنه رهد باز
    در دست خداوند، کلیدِ قضا هست
  28. آن کس که در این راه قدم زد به حقیقت
    در پله‌ی پرواز، به عرش و علا هست
  29. بی‌نام خدا، عقل و خرد راه نبینند
    در مکتب جان، اصلِ بصیرت، خدا هست
  30. ذکرش چو بیاید، نفس ما شود آگاه
    در نَفْس که رام اوست، نجات از هوا هست
  31. نامش چو طنین اندازد از لب عاشق
    در سینه‌ی مشتاق، دگر هیچ جفا هست
  32. آن‌کس که شود بنده‌ی صادق به درگاه
    بر سینه‌ی او، مهر ولایت، به قضا هست
  33. با نام خدا، شعر و هنر قدسی و پاک است
    بی‌نام خدا، دفتر دل پر ز خطا هست
  34. شب‌ها که جهان خامُش و دل غرق تمناست
    با یاد خدا، صحبت دل پر ز صَفا هست
  35. هر جا که دعایی ز ته دل شود ابراز
    آن‌جا مدد غیبی و هم نصر و جزا هست
  36. در سینه‌ی پاکی که خدا خانه کند باز
    جز نور محبت، نه غم و نه عزا هست
  37. هر جا که توکل به خدا ریشه دوانَد
    در شاخۀ ایمان، شکوفه به دعا هست
  38. گر یاد خدا با توست، از خلق چه ترسی؟
    با ذکری از او، سدّ خطرها، فنا هست
  39. دنیا همه گر جلوه دهد در نظر تو
    بی‌ذکر خدا، لذت آن بی‌سر و پا هست
  40. چون نام خدا آید و جان بر طپش افتد
    آن لحظه به دل، شعله‌ی صد مهر و وفا هست
  41. پایان سخن نیز همین نکته‌ی ناب است
    هر جا سخنش هست، در آنجا خدا هست
  42.  

در ادامه، ۶۰ بیت دیگر با همان سبک عرفانی، حماسی و توحیدی، تقدیم می‌شود:


۱۲۲. آن دل که پر از مهر خدا گشت، غمی نیست
زآن‌رو که در آن دل فقط عشق و ندا هست
۱۲۳. هرکس که بَرَد نام خدا با دل شیدا
در سینه‌ٔ او، نور یقین تا ثریا هست
۱۲۴. آن‌کس که شود بندهٔ خالص به درگاه
بر جبهه‌ٔ او مهر حضور اولیا هست
۱۲۵. شب‌زنده‌دلان را بنگر، غرق مناجات
دل‌ها همه در جذبهٔ آن ربّ عُلا هست
۱۲۶. با نام خداوند، دلت قوت گیرد
در هر نفست، فیض خدا بی‌منتا هست
۱۲۷. چون یاد خدا آید و دل لرزه پذیرد
آن لحظه نشان از حضور کبریا هست
۱۲۸. هرچند که طوفان بلا گرد تو خیزد
با ذکر خدا، ساحل امن و رضا هست
۱۲۹. هر جا که دلی در طلب روی خدا بود
آن‌جا به جز از لطف و کرم، هیچ عِدا هست؟
۱۳۰. با نام خدا، هر سخن از جان بجوشد
در لفظ و در اندیشه، رنگ خدا هست
۱۳۱. گر خامشی از نام خداوند بیابی
آن لحظه، نشان غربت و ترکِ وفا هست
۱۳۲. آن‌کس که ز یاد خداوندم فارغ
بی‌بال و پَر افتاده به گرداب فنا هست
۱۳۳. وقتی که بگویی "خدایا" ز ته دل
در پاسخ آن نغمه، صد مهر و صدا هست
۱۳۴. آن لحظه که دل را به خدا می‌سپری تو
در حلقه‌ٔ دل، مجلس ذکر و دعا هست
۱۳۵. از جام خدا نوش اگر قطره‌ای ای دل
مستی تو از بادهٔ ذات اعلَیا هست
۱۳۶. خورشید خدا بر همه‌ی خلق بتابد
در سایه‌اش، آرامش هر مبتلا هست
۱۳۷. ای دل، نشود دیده‌ی تو بینا و روشن
تا نام خدا در وسط چشم تو جا هست
۱۳۸. چون عشق خداوند در آید به جانت
دیگر نه هوس مانَد و نه ناروا هست
۱۳۹. آن کس که رهی یافت در این سیر الهی
در سینه‌ٔ او آیت سرّ بقا هست
۱۴۰. گر دل به خدا بستی و جان شد ز تعلق
در محفل جان، نغمهٔ حیّ سرمدا هست
۱۴۱. شب را به مناجات خدا زنده بداریم
کان نور، شفا بخش دل و جان ما هست
۱۴۲. گر بر لب ما ذکر خدا جاری باشد
آرامش دل در نفس ما، به جزا هست
۱۴۳. در مکتب عشق خدا آموزی عرفان
هر نَفَس دل، مظهر علم و وفا هست
۱۴۴. با نام خدا، راه تو هموار و روان است
بی‌آن، همه جا خوف و خطر، بی‌عطا هست
۱۴۵. آن دم که شود قلب تو روشن ز حضورش
در آینه‌ٔ دل، رخ جانان هویدا هست
۱۴۶. گر دیده‌ٔ دل سوی خداوند نرود باز
این دیده اگر باز شود هم، حجاب‌ها هست
۱۴۷. با یاد خدا، هر گره‌ای وا شود آسان
گر دیده‌ٔ دل روشن و دل در دعا هست
۱۴۸. هر جا که کنی خدمت جانانه به خلقی
انگار که آن لحظه، خدا هم به رضا هست
۱۴۹. آن لحظه که با نیت پاکی قدم افتد
در هر قدمش، نوری از آن ماسِوا هست
۱۵۰. آری، همه جا جلوه‌ٔ او هست نمایان
در هر نفسی، آیت عشق و صفا هست
۱۵۱. چون نام خدا در دل ما ریشه بگیرد
بر شاخ دلم، میوه‌ٔ صد مرتضا هست
۱۵۲. با نام خدا سِحر و فریب از دل افتد
در خلوت دل، زمزمهٔ مرتضی هست
۱۵۳. در مجلس ذاکر، دل و جان می‌تپد از عشق
این شور، نشان از نفس مصطفی هست
۱۵۴. هر جا سخنی از خدا و اهل صفا هست
در حلقه‌ٔ آن، جلوه‌ٔ نور انبیا هست
۱۵۵. در سینهٔ ما عشق خدا خانه‌نشین شد
دیگر نه دلی مانَد و نه ماسِوا هست
۱۵۶. تا نام خدا زنده بود در دل عاشق
در هر تپش سینه، صدای آشنا هست
۱۵۷. با نور خدا، تیرگی از دل بزداییم
در سینهٔ ما مشعل خیر و بها هست
۱۵۸. آن‌کس که بخواند ز دلش ذکر خفی را
بر سینهٔ او مهر ولایت، به قضا هست
۱۵۹. آیینهٔ جان، پاک شود با نفس ذکر
در هر نفسش، جلوهٔ نور و ضیا هست
۱۶۰. پایان سخن باز هم آغاز همان است
هر جا سخن از نام خدا هست، صفا هست


اگر خواستید، کل این مجموعه را که اکنون ۲۴۰ بیت دارد، در قالب یک دیوان یا دفتر قابل چاپ مرتب می‌کنم، یا فایل پی‌دی‌اف با مقدمه‌ای عرفانی و اشاره به زمینه‌ی الهامی این اشعار. مایل هستید؟


 

 

ا

  • ۰۴/۰۱/۱۸
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی