رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

متن و شرح و تفسیر مثنوی "بهار (۲)"

 

بهار است و هنگامِ شور و صفاست
نوایِ دلِ عاشقان با خداست

شرح و تفسیر:
آغاز این مثنوی با توصیف بهار، نه فقط به عنوان یک فصل طبیعی، بلکه به عنوان فرصتی برای شور و صفای روحانی است. "شور و صفا" به معنای نشاط و پاکی است که بهار با خود می‌آورد و در این میان، عاشقان خداوند در این موسم دل‌های خود را به ذکر الهی مشغول می‌کنند. این بیت ما را به پیوند بین طبیعت و معنویت هدایت می‌کند.

بهاری که جان را ز خود شاد کرد
مرا فارغ از رنج و بیداد کرد

شرح و تفسیر:
در این بیت، بهار به عنوان یک نیروی معنوی توصیف شده که توانایی دارد انسان را از غم‌ها و ستم‌ها رهایی بخشد. شاعر به تجربه‌ی شخصی خود اشاره می‌کند که چگونه بهار او را از رنج‌های درونی و بیرونی آزاد کرده و به شادمانی و آرامش رسانده است.

بهاری که دل را کند پر ز نور
رهایم کند از غم و از غرور

شرح و تفسیر:
بهار نه‌تنها شادی ظاهری به همراه دارد، بلکه دل انسان را از نور معرفت و معنویت سرشار می‌سازد. این نور باعث رهایی از غم‌های دنیوی و غرور و خودبینی می‌شود. شاعر اشاره دارد که تحول طبیعت، زمینه‌ساز تحول باطنی است.

بهاری که در دل نشیند، خوش است
نسیمی ز لطفِ خدا، دلکش است

شرح و تفسیر:
شاعر بهار حقیقی را آن بهاری می‌داند که در دل و جان انسان اثر بگذارد و او را به یاد لطف و رحمت خداوند بیندازد. این نسیم الهی نه‌تنها طبیعت را تازه می‌کند، بلکه روح آدمی را نیز زنده و دلکش (دل‌پسند و آرامش‌بخش) می‌سازد.

نسیمی که جان را طراوت دهد
به دل نورِ ایمان و رحمت دهد

شرح و تفسیر:
در اینجا نسیم بهاری استعاره از رحمت الهی است که جان را تازه و دل را به ایمان و امید روشن می‌سازد. شاعر با این تعبیر نشان می‌دهد که بهار طبیعت اگر با بهار ایمان همراه باشد، تأثیر عمیق‌تری در زندگی معنوی انسان دارد.

زِ هر قطره‌ی شبنمَش بوی یار
رسد بر دل ما چو صبح بهار

شرح و تفسیر:
قطرات شبنم نماد طراوت و تازگی هستند و شاعر از آن‌ها بوی یار (یاد خداوند) را احساس می‌کند. صبح بهاری تمثیلی از آغاز دوباره‌ی امید و زندگی است که دل‌ها را به یاد محبوب حقیقی (خدا) زنده می‌کند.

زمین پر ز سبزی و نور و سرور
به دل شوق و امید و شعف و غرور

شرح و تفسیر:
در این بیت، شاعر از هماهنگی بیرون و درون سخن می‌گوید. همان‌گونه که زمین در بهار پر از سبزی و روشنایی می‌شود، دل انسان نیز مملو از امید، شوق و شکوه می‌گردد. این تصویر، پیوند ظاهر طبیعت با باطن انسان را نشان می‌دهد.

دلا! وقت بیداری جان توست
رهایی ز خواب و ز خسران توست

شرح و تفسیر:
شاعر با خطاب مستقیم به دل، آن را به بیداری معنوی فرامی‌خواند. بهار نماد رستاخیز طبیعت است و شاعر این فرصت را مناسب می‌داند تا انسان از خواب غفلت برخیزد و از زیان و خسران (زیان‌کاری و دوری از خدا) رهایی یابد.

به فصلِ شکفتن، دلت را بشوی
به گلزارِ معنا، نظر کن به روی

شرح و تفسیر:
شاعر با استفاده از تصویر شکفتن گل‌ها، توصیه می‌کند که انسان باید دل خود را از آلودگی‌های درونی پاک کند و به معنا و حقیقت (حقایق معنوی) توجه نماید. گلزار معنا استعاره از معرفت الهی است که دل انسان را به زیبایی می‌آراید.

جهان هر نفس، عشق یزدان گرفت
به هر گوشه، عشقی دگر جان گرفت

شرح و تفسیر:
شاعر با نگاهی عارفانه، جهان هستی را سراسر غرق در عشق الهی می‌بیند. این عشق با هر نفَس و هر لحظه در طبیعت جریان دارد. هر گوشه‌ی عالم نشانه‌ای از محبت خداوند است و جان تازه‌ای از آن می‌گیرد. این نگاه، برگرفته از وحدت وجود و حضور عشق خداوند در سراسر عالم است.

 

. بهاری که لبخندِ جان می‌دهد

 نسیمی زِ وصلِ نهان می‌دهد
این بیت از ظهور لطافت و رحمت الهی در دل‌های مشتاق سخن می‌گوید. بهاری که لبخند جان‌بخش دارد، اشاره به تجلی حقیقت در قلب عارف دارد و نسیمی که از وصل نهان می‌وزد، اشارات باطنی است که سالک را به حضور حق نزدیک می‌کند.

 بهاری که غنچه فراوان دهد

به دل‌ها امید دو چندان دهد
در اینجا به ثمرات روحانی اشاره شده است. این بهار، دل‌های خسته را نوید وصال داده و امید سالک را افزون می‌کند. غنچه‌ها نماد اشراقات معنوی و نعمات باطنی هستند.

 زِ هر غنچه پیغامِ وصلت رسد

به دل نغمه‌ی جان‌فزایت رسد
هر غنچه‌، پیام‌آور دیدار محبوب است. در مسیر سیر و سلوک، نشانه‌ها و الهامات، سالک را به لقای محبوب بشارت می‌دهند.

بهاری شکوفاست از شوق یار 

نوید وصالش به جان یادگار
این بیت بر شوق دیدار معشوق حقیقی تأکید دارد. بهاری که درون جان سالک شکوفا می‌شود، وعده‌ی وصل الهی را به او می‌دهد.

بهاری گلستان ز هر سو شکفت

 نسیمی زند بر دل و جان نهفت
این بیت به گشوده شدن اسرار غیبی اشاره دارد. گلستانِ معنوی، نشانه‌ی تجلیات رحمانی است و نسیمی که بر جان می‌وزد، لطایف عرفانی را به قلب عارف می‌رساند.

 ز عطرش جهان پر ز شور و نشاط

دل عاشقان را دهد التفات
عطر این بهار، سراسر عالم را سرشار از شادی معنوی می‌کند. دل عاشقان به سبب این عنایات ربّانی، به آرامش و وصال می‌رسد.

نسیمی زِ باغِ بهشتِ برین

به هر دل گشوده دری از یقین
این بیت اشارات بهشتی و انوار غیبی را به تصویر می‌کشد. این نسیم، سالک را به یقین قلبی و معرفت حقیقی می‌رساند.

زِ جامِ محبّت چشیدم شراب

که مستم زِ فیضِ رخ و عشق ناب
این بیت اشاره به سکرِ عرفانی دارد. شراب محبت الهی، مستی ازلی می‌بخشد و سالک را از تعلقات دنیوی جدا کرده و به عشق ناب رهنمون می‌سازد.

که هر ذره نوری زِ عشقش عیان 

وزیده است بر جان و روح جهان
این بیت بر وحدت وجود و تجلّی عشق الهی در همه‌ی هستی تأکید دارد. هر ذره، پرتوی از نور حق را به نمایش می‌گذارد.

به عطرِ الهی دلم شاد شد

زِ درد و غمِ عالم آزاد شد
دل عارف با ذکر و یاد خدا به سکینه و آرامش می‌رسد و از مشغله‌های دنیا آزاد می‌شود.

زِ نَفْحاتِ رحمت، روان تازه گشت

دل از بندِ غفلت، عیان تازه گشت
در پایان، نفحات رحمانی روح را حیات دوباره بخشیده و سالک را از غفلت و حجاب‌های نفسانی آزاد می‌کند.

 

 

گلِ وصل بشکفت در جانِ ما

 رسید از جنان، بویِ ایمانِ ما

این بیت آغازین، تصویری از شکوفایی روح در اثر وصال الهی را ارائه می‌دهد. "گلِ وصل" نمادی از دستیابی به قرب الهی و تجربه‌ی حضور حق است. شاعر بیان می‌کند که با رسیدن به این مقام، عطری از بهشت در جان او دمیده شده است که نشان از ایمان راستین و حضور معنوی دارد.

  • شرح عرفانی: در عرفان، "وصال" به مرحله‌ای اشاره دارد که سالک پس از گذر از حجاب‌های نفسانی و ظلمانی، به حقیقت مطلق (ذات الهی) نزدیک می‌شود. این شکوفایی در جان، نتیجه‌ی تلاش روحانی و عنایت الهی است.

به شوقِ لقایش، دل آتش‌فشان

رهیده زِ ظلمت، رسیده به جان

شاعر شوق دیدار معشوق ازلی (خداوند) را مانند آتشی در دل توصیف می‌کند که شعله‌ور است و هر ظلمتی را از میان برده است. دل، پس از رهایی از تاریکی‌های مادی و نفسانی، به حقیقت جان رسیده و روشن شده است.

  • شرح عرفانی: "لقاءالله" از مفاهیم والای عرفانی است که به معنای درک مستقیم حضور خداوند است. آتش‌فشانی دل، استعاره‌ای از عشق سوزان به حق است که هرگونه تعلق مادی را می‌سوزاند و روح را به مقام قرب می‌رساند.

 زِ انفاسِ قدسی، جهان پر زِ نور

برآمد زِ دل‌ها نوایِ سرور

در این بیت، شاعر به تأثیر انفاس قدسی (نَفَس‌های روحانی و الهی) اشاره دارد که نور معنویت را در عالم می‌پراکند و موجب شادی و سرور در دل‌های مؤمنان می‌شود.

  • شرح عرفانی: در متون عرفانی، انفاس قدسی به تجلیات الهی از طریق اولیا و انبیا اشاره دارد که روشنی‌بخش راه سالکان است. این انفاس، تاریکی‌های وجود را از بین برده و سالک را به نور حق هدایت می‌کند.

 نسیمی که از باغِ باقی وزد

 دلِ مرده را جانِ پاکی دهد

شاعر، باد معنوی را که از "باغ باقی" (بهشت جاودان) می‌وزد، توصیف می‌کند که دل‌های مرده را احیا کرده و پاکی و طهارت به آن‌ها می‌بخشد.

  • شرح عرفانی: باغ باقی نماد عالم قدس و جاودانگی الهی است. نسیم این باغ، اشاره به فیض دائمی حق دارد که قلوب سالکان را زنده می‌کند. در متون صوفیه، این فیض به‌عنوان "نسیم رحمت" یاد شده است که ارواح خسته و مرده را به حیات معنوی بازمی‌گرداند.

چو خورشیدِ هستی بتابد به جان

که بی‌لطفِ حق دل نگیرد توان

شاعر با تمثیل خورشید هستی (نور وجودی خداوند)، بر این نکته تأکید می‌کند که دل انسان بدون لطف و عنایت الهی توان حرکت به سوی کمال را ندارد.

  • شرح عرفانی: خورشید هستی استعاره‌ای از نور حقیقت است که تنها با تجلی آن، سالک می‌تواند از ضعف و تاریکی رها شود. بدون این نور، هیچ‌گونه پیشرفتی در سلوک معنوی ممکن نیست.

گلِ عشق روید ز خاک وجود

ببالد به باران، اشک سجود

اینجا شاعر به تولد عشق الهی از خاک وجود انسان اشاره دارد. این عشق با اشک‌های ناشی از سجده و بندگی، رشد کرده و به کمال می‌رسد.

  • شرح عرفانی: در مکتب عرفان، عشق الهی جوهره‌ی وجود است و با ریاضت و عبادت، این عشق به شکوفایی می‌رسد. اشک سجود، نشان از خشوع و فناء فی الله دارد که باعث رشد معنوی سالک می‌شود.

 بهاری که در دل نشیند تو را

نسیمی زِ عشق آفریند تو را

شاعر بهاری را تصویر می‌کند که در جان سالک می‌شکفد و نسیم عشق الهی، او را دوباره خلق می‌کند و به حیاتی تازه می‌رساند.

  • شرح عرفانی: بهار نماد تولد معنوی و تجدید حیات روحانی است. عشق الهی، حقیقت وجود را دگرگون کرده و به مرتبه‌ای بالاتر از آگاهی و قرب می‌رساند.

بهاری که بی‌تو نچیند تو را

شکوفد زِ لبخند، بیند تورا

این بیت ظریف‌ترین لایه‌ی عشق الهی را نشان می‌دهد: بهاری که بدون حضور محبوب معنایی ندارد و تنها در لبخند الهی، حقیقت آشکار می‌شود.

  • شرح عرفانی: این بیت به وحدت وجود اشاره دارد؛ هستی بدون حضور حق، وجود حقیقی ندارد. همه‌چیز از او نشأت می‌گیرد و تجلی او را می‌بیند.

به طوفانِ غم، صبر و ایمان بگیر

 ز عشقش بیفروز شمعی منیر

در سختی‌ها و طوفان‌های زندگی، شاعر سفارش به صبر و تقویت ایمان می‌کند. این صبر و عشق الهی، نوری روشن‌کننده در تاریکی‌هاست.

  • شرح عرفانی: صبر در برابر مصائب و داشتن ایمان، از اصول مهم سلوک معنوی است. شمع منیر نماد معرفتی است که از عشق الهی حاصل شده و راه را برای سالک روشن می‌کند.

ز بارانِ مهر و ز رحمت خدا 

"رجالی" نما دل، چو دریا، رها

شاعر در پایان، خود را مخاطب قرار داده و سفارش می‌کند که با بهره‌گیری از باران مهر و رحمت خداوند، دلی وسیع و آزاد مانند دریا داشته باشد.

  • شرح عرفانی: دل دریایی نماد گستردگی سعه‌ی صدر و آزادگی است. رحمت الهی، سالک را به وسعتی می‌رساند که از همه‌ی تعلقات دنیوی رها شده و در عشق حق غوطه‌ور گردد.

جمع‌بندی:
این شعر، تصویری از سیر و سلوک عرفانی را به زیبایی ترسیم می‌کند؛ از شکوفایی گلِ وصال تا رسیدن به نور حق. توصیه به صبر، عشق، و اتکای به لطف الهی، بن‌مایه‌ی اصلی این سروده است که با بهره‌گیری از تمثیل‌های عرفانی و زبان لطیف بیان شده است.

این مثنوی، بهار طبیعت را به بهار جان و دل پیوند می‌دهد و به مخاطب یادآوری می‌کند که همان‌گونه که طبیعت در بهار شکوفا می‌شود، روح انسان نیز باید از خواب غفلت برخیزد و با بهره‌گیری از رحمت الهی، به نور ایمان و عشق منوّر گردد. این شعر با لحنی نصیحت‌گونه و مضامینی عرفانی، انسان را به معنویت و خودشناسی فرا می‌خواند.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • ۰۳/۱۲/۲۷
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی