باسمه تعالی
قصیده نصیحت(۱۷)
بخشش
فقر خود را پیش کس افشا مکن
دل به غیر از حضرت یکتا مکن
بخشش و نیکی ز مردان خداست
لطف خود بر این و آن، افشا مکن
دیدهی دل سوی رحمان باز کن
خویش را مشغول این دنیا مکن
رنجش از خلق خدا در دل مدار
شکوه از تقدیر و از مولا مکن
هر چه آید بهر تو از لطف اوست
شکر نعمت کن، گله بیجا مکن
در مسیر عشق، جز یزدان نبین
در امور دنیوی، غوغا مکن
خدمت مردم نما با شوق و ذوق
با خلوص و بی ریا، اغوا مکن
عفو را چون زینتی بر دل گزین
کینه را در جان و دل مأوا مکن
گر کسی بر تو جفا کرد بی غرض
زخم را در خاطر خود جا مکن
هر که را دیدی خطایی کرده است
سختگیری در خطا، امضا مکن
زندگی در عفو زیبا میشود
قلب خود را کلبه ی غم ها مکن
نیک باش و نیک بین و دلنواز
لطف را تعویق بر فردا مکن
دست خود بر مهربانی ها گشا
مهر خود را دیده بر بینا مکن
در گذشت است لذتی بر جان و دل
پس پشیمانی در آن معنا مکن
هر که را دیدی که دل آرام شد
یاد حق را در دلش، حاشا مکن
چون که رحمت شامل حالت شده
بی سبب تاخیر بر فردا مکن
زندگی جز لطف حق بی معنی است
دل به غیر از او ز خود احیا مکن
راز هستی را ز یزدان کن طلب
عمر خود را بسته بر رویا مکن
چون که تسلیم قضا از حکمت است
رنج را در خاطرت مأوا مکن
گر که تقدیری رسد در زندگی
شکوه از آن در بر دنیا مکن
اعتماد خویش بر یزدان نکوست
دل به غیر از لطف او شیدا مکن
زندگی سرشار از عشق و صفاست
بی سبب آن تیره در افوا مکن
حرص دنیا بی ثمر باشد، فناست
عمر خود را در پی دنیا مکن
عزت از صبر و قناعت حاصل است
فقر خود را پیش کس افشا مکن
گر رضایت در قناعت شد پدید
دل به مال و جاه دنیا وا مکن
عزت از درگاه حق حاصل شود
در طلب، غیر از خدا، تقوا مکن
صبر چون کردی، خدا یاری کند
شکوه بر حال و دلت رسوا مکن
روزگارِ تلخ را شیرین ببین
شادیات را بسته بر سودا مکن
با توکل بر خدا آرام باش
عمر خود را در غم و افوا مکن
هر که با صبر و رضا همراه شد
رنج را بر خاطرش معنا مکن
چون ز درگاه خدا روزی رسد
دل به غیر از لطف حق شیدا مکن
حاجتت را جز به درگاهش مگو
راز دل را پیش هر کس وا مکن
گر به درگاه خداوندی شدی
سجدهات جز درگه یکتا مکن
دیدهی دل را به نور حق فروز
خلوتت را جز به حق آرا مکن
هر که قانع شد" رجالی" دل رها
عمر خود در حرص بیمعنا مکن
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۲/۱۵