باسمه تعالی
نصیحت(۱۳)
خویش را هرگز ز یکتا وا مکن
دل تهی از این هدایت ها مکن
عدل را از نفس خود آغاز کن
در قضاوت بی سبب اجرا مکن
گر نداری عدل و انصاف و یقین
حق کس را وقف بر غوغا مکن
هر که را دیدی که داد از عدل کرد
طعنه بر احوال او بی جا مکن
ظلم، راهی سوی تاریکی بُوَد
خویش را در ظلمت شب ها مکن
گر تو را باشد عدالت خط مشی
دل تهی از مهر و از تقوا مکن
داد را باید که با انصاف گفت
حرف ناحق در قضا، افرا مکن
عدل، نوری بر جهان هستی است
نور را خاموش در دلها مکن
عدل چون نور است در کون و مکان
نور دل را تار با غوغا مکن.
تا به ظلمت در نیفتی از فراق،
شور بیجا در دلت پیدا مکن.
هر که دل از بستگی آزاد کرد
غیر حق را در دلش ماوا مکن
مال دنیا را ز بهر دین مخواه
گنج دل را غیر حق پیدا مکن
هر که را دیدی که زاهد شد ز عشق
دل ز احوال درونش وا مکن
بهترین سرمایه در تقوا و صبر
دل تهی از گوهری یکتا مکن
آن که عالم را تهی از مهر کرد
عقل را بازیچهی دنیا مکن
گنجِ حکمت در دلِ آرام جو
خویش را تسلیمِ هر سودا مکن
عزت نفس و صفای دل نگاه
سفره ی دل را به هر کس وا مکن
سادگی در زیست راه اتقیاست
عشق را در دام هر سودا مکن
صبح امید از دل شب زاده شد
پس به تاریکی دلت را جا مکن
گر دلت از سختی ایام تنگ
صبر کن، دل را به غم شیدا مکن
هر که با امید در دل زنده است
طعنه بر رؤیای او بیجا مکن
زندگی با نور زیبا می شود
دل به هر اندیشه در افوا مکن
هر که باشد در رهِ عشق و حضور
دل به فردایِ خود و سودا مکن
هر که باشد در مسیر عشق و نور
چشم خود را وقف بر فردا مکن
هر که را امید باشد مستدام
خویش را بی نور یکتا وا مکن
زندگی با نور حق زیبا شود
دل تهی از نورِ بی همتا مکن
دل مبند بر موجهای اضطراب
کشتیات را غرق در غم ها مکن
گر که خواهان سکونی در دلت
دل تهی از عشق نا پیدا مکن
هر که را دیدی که آرام است و شاد
طعنه بر حال دل شیدا مکن
زندگی بینور رویای دل است
پس تو خود را محو در رویا مکن
گر که خواهی صلح با عزت همی
راه خود را بسته بر غوغا مکن
هر که باشد در سکون و منزلت
خویش را از این کرامت وا مکن
زندگی با صبر و آرامش نکوست
دل تهی از صلح و از معنا مکن
هر که را باشد " رجالی" محو یار
بی سبب مدهوش و در رویا مکن
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۲/۱۵