باسمه تعالی
۱.فنای افعال
هر فعل که از خویش ببینی، خطاست
در حضرت حق، خودگزینی، خطاست
هر دم که زنم دم، ز فرمان خداست
در وادی عشق، دل نشینی، خطاست
۲.فنای صفات
هر صفت از نور حق آید ، سزاست
در عین فنا، جلوهی حسن و بقاست
گر خوی خدا نیافتی در دل و جان
تو آینهای، هر چه ببینی، خداست
۳.فنای ذات
من رفتم و باقی است خداوند جهان
این نیستی ام، رفت ز هستی عیان
حق بوده و هست ، تا قیامت باشد
محو صفَتش گشتم و گشتم نهان
۴.فنای کثرت
این یکدلی و عشق، ز سستی چه طلب؟
جز سایهی وحدت، ز مستی چه طلب؟
در راه حقیقت، دوئی محو شود
در وادی وحدت، تو هستی چه طلب؟
۵.فنای هستی
دیدم که فنا، با وصال است مرا
هستی همه زنجیر خیال است مرا
در نیستیام بود که دیدم هستی
در هستی ام و محو جمال است مرا
۶.فنای انانیت
آن لحظه که از خود خبری نیست
آیینهی وحدت نظری نیست
چون محو شدم از همهی هستی خود
او هست، که از من اثری نیست
۷.فنای در حق
دل محو تماشای جمالش گردد
چشمم به عنایات و کمالش گردد
چون نیست شدم در خدای یکتا
جانم به کمالات و جلالش گردد
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۱/۳۰