باسمه تعالی
راز آفرینش
از عشق سرشتهاند ما را ز نهان
ما راز تجلی خدا نور فشان
رازی است نهان در دلِ لوحِ ازل
تابنده چو مهر از دلِ چرخِ جهان
شرح و تفسیر ابیات شعر "راز آفرینش"
بیت اول:
از عشق سرشتهاند ما را ز نهان
ما راز تجلی خدا نورفشان
شرح:
در این مصرع، سراینده به فلسفهی آفرینش انسان اشاره میکند و بیان میدارد که وجود انسان از عشق الهی سرشته شده است. تعبیر «سرشتهاند» اشاره به فرآیند خلقت دارد که در روایات اسلامی نیز آمده است: «إنی خلقتک للحب» (من تو را برای عشق آفریدم).
عبارت «ز نهان» میتواند اشاره به عالم غیب و مقام علم الهی داشته باشد که قبل از ظهور در عالم ماده، حقیقت انسان در آنجا مستتر بوده است.
تفسیر:
انسان، پرتوی از عشق خداوند است که در عالم هستی ظهور یافته است. همانطور که در حدیث قدسی آمده است: «کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق» (گنجی پنهان بودم، پس خواستم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم). بنابراین، سرشت انسان با عشق آمیخته شده و مأموریت او در این جهان، تجلی نور الهی است.
بیت دوم:
رازی است نهان در دلِ لوحِ ازل
تابنده چو مهر از دلِ چرخِ جهان
شرح:
در این مصرع، شاعر به یک حقیقت نهان در عالم ازل اشاره میکند. «لوح ازل» کنایه از علم پیشین خداوند و تقدیر الهی است که سرنوشت هر موجودی در آن ثبت شده است. این راز همان حقیقت انسان است که در علم الهی ازلی ثبت شده و در عالم ماده ظاهر گشته است.
تفسیر:
راز وجودی انسان، همان حقیقت الهی است که در علم خداوند مستور بوده و سپس در عالم خلقت تجلی کرده است. این حقیقت مانند خورشید (مهر) از بطن نظام هستی میدرخشد. این تعبیر اشاره به آیهی قرآن دارد: وَالشَّمْسُ وَضُحَاهَا (سوگند به خورشید و پرتو آن). چنان که خورشید نورافشانی میکند، انسان نیز باید در پرتو حقیقت الهی خود را نمایان سازد.
جمعبندی:
این شعر در قالبی عرفانی، حقیقت آفرینش انسان را با مفاهیمی همچون عشق، نور، تجلی، و سرّ الهی بیان میکند. سراینده با بهرهگیری از نمادهایی مانند «عشق»، «لوح ازل»، «نور» و «خورشید»، نشان میدهد که حقیقت انسان، پرتوی از نور الهی است که در نظام هستی حضور دارد و باید این نور را در مسیر کمال و شناخت الهی تجلی دهد.
راز آفرینش در عرفان اسلامی
راز آفرینش یکی از عمیقترین مباحث عرفانی و فلسفی در جهان اسلام است که در قالبهای مختلف از جمله متون قرآنی، احادیث، آثار عرفا و فلاسفه مورد بررسی قرار گرفته است. عرفان اسلامی نگاهی باطنی و شهودی به این موضوع دارد و معتقد است که آفرینش نه امری تصادفی، بلکه تجلی عشق، ظهور حق و مسیر بازگشت به او است. در این تحلیل، راز آفرینش را از دیدگاههای مختلف بررسی میکنیم.
۱. راز آفرینش در نگاه قرآنی و روایی
الف) هدف خلقت در قرآن
قرآن کریم بهطور مستقیم به حکمت و علت خلقت اشاره کرده و آن را در عبودیت، شناخت و بازگشت به خدا میداند:
-
عبادت و شناخت خداوند:
-
"وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ" (ذاریات: ۵۶)
من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا عبادت کنند.
در عرفان، عبادت فقط به معنای اعمال ظاهری نیست، بلکه حقیقت آن شناخت و شهود خداوند است.
-
"وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ" (ذاریات: ۵۶)
-
حکمت الهی و بازگشت به او:
-
"إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ" (بقره: ۱۵۶)
ما از خدا هستیم و به سوی او بازمیگردیم.
این آیه نشان میدهد که هستی مسیری است که از خداوند آغاز شده و دوباره به او ختم میشود.
-
"إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ" (بقره: ۱۵۶)
ب) احادیث قدسی درباره راز آفرینش
-
حدیث "کنز مخفی"
- خداوند میفرماید: "کُنتُ کنزًا مَخفِیًّا فَأحبَبتُ أن أُعرَف، فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَفَ"
(من گنجی پنهان بودم، خواستم شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم.)
بر اساس این حدیث، علت اصلی آفرینش، ظهور و تجلی ذات الهی برای شناخت است.
- خداوند میفرماید: "کُنتُ کنزًا مَخفِیًّا فَأحبَبتُ أن أُعرَف، فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَفَ"
-
حدیث معراج و آفرینش از نور عشق
- در حدیثی از معراج آمده است: "یا احمد! لولاک لما خلقتُ الأفلاک"
(ای احمد! اگر تو نبودی، افلاک را نمیآفریدم.)
در عرفان، پیامبر اکرم (ص) حقیقت محمدیه یا اولین تجلی الهی دانسته میشود که خلقت بر اساس آن انجام شده است.
- در حدیثی از معراج آمده است: "یا احمد! لولاک لما خلقتُ الأفلاک"
۲. دیدگاه عرفا درباره راز آفرینش
عرفای بزرگ اسلامی راز آفرینش را در عشق، تجلی و بازگشت به حق میبینند. آنها خلقت را نه یک عمل مکانیکی، بلکه تجلّی ذات الهی از طریق عشق میدانند.
الف) عشق، اصل آفرینش است
مولانا میگوید:
عشق آمد و هستیِ مرا نیست نمود / یک لحظه غبارِ بیخودی نیست نبود
در این نگاه، خداوند از روی عشق تجلی کرده و هستی را پدید آورده است.عطار نیشابوری در "منطقالطیر" نیز بیان میکند که تمام هستی از عشق آفریده شده است:
چون عشق نبودی و نبودی دلِ ما / کی بودی در جهان، حاصل ما؟
ب) خلقت، تجلی اسماء و صفات الهی است
ابن عربی آفرینش را ظهور حق در مراتب گوناگون میداند و میگوید که خداوند در هر ذرهای از هستی تجلی کرده است:
فکانَ اللّهُ وَلا شَیءَ مَعَهُ، فَأرادَ أن یُظهِرَ نَفسَهُ فَأظهَرَها فی المَراتِب
(خدا بود و چیزی با او نبود، پس خواست که خود را ظاهر کند و در مراتب گوناگون ظهور یافت.)صدرالدین قونوی (شاگرد ابن عربی) نیز تأکید میکند که حقیقت آفرینش، تجلی ذات الهی در مظاهر گوناگون است.
ج) بازگشت به حق، غایت آفرینش است
- همهی هستی حرکتی از وحدت به کثرت و بازگشت از کثرت به وحدت دارد.
- حافظ در این زمینه میگوید:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
که اشاره به تجلی الهی در آغاز خلقت و بازگشت آن به مبدأ دارد.
۳. راز آفرینش در معرفت نفس
در عرفان، معرفت نفس کلید کشف راز آفرینش است. حدیث معروف "مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه" (هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخت) بیانگر این حقیقت است.
الف) انسان، آیینهی خداوند است
- در نگاه عرفانی، انسان کامل، مظهر اتمّ خداوند است.
- به تعبیر ابن عربی: "الإنسانُ الکاملُ هوَ عَینُ الحَقِّ فِی المَراتِب" (انسان کامل، عین حق در مراتب است).
ب) هدف آفرینش، بازگشت به اصل خویش است
- مولانا میگوید:
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟ / به کجا میروم آخر؟ ننمایی وطنم؟
که اشاره به سیر انسان از حق به خلق و بازگشت از خلق به حق دارد.
۴. نتیجهگیری: راز آفرینش چیست؟
با توجه به تحلیلهای فوق، راز آفرینش را میتوان در چند نکته خلاصه کرد:
-
آفرینش، تجلی عشق الهی است:
- خداوند به سبب عشق خویش جهان را آفرید تا تجلی کند.
-
هستی، ظهور حق در مراتب گوناگون است:
- آفرینش نه یک امر تصادفی، بلکه یک جریان از وحدت به کثرت و بازگشت از کثرت به وحدت است.
-
انسان، خلیفه و آیینهی خداوند است:
- هدف نهایی خلقت، شناخت خدا از طریق معرفت نفس است.
-
حرکت هستی، بازگشت به حق است:
- هر موجودی، سرانجام به سوی خدا بازخواهد گشت.
در نهایت، راز آفرینش در عرفان اسلامی، سفری از حق به خلق و از خلق به حق است، که مقصد نهایی آن، وصال به سرچشمهی هستی است.
- ۰۳/۱۱/۲۶