باسمه تعالی
مجموعه رباعیات کرامت
کرامت (۱)
کرامت نشانِ مقام بشر،
که از لطف حق مینهد، تاج سر.
هر آن کس که در کار نیکی کند،
به درگاه داور شود دادگر
کرامت(۲)
کرامت ز ایمان بود در مقام،
چراغی که روشن شود صبح و شام.
هر آن کس که دل را به حق وا نهد،
شود نزد خالق عزیز و گرام
کرامت(۳)
کرامت همان گوهری بیبدیل،
که عاشق بود در ره حق دلیل.
هر آن کس ز دنیا گذر کرده است،
کرامت بود زینت جان، جمیل
کرامت(۴)
کرامت ز عشق است، نه سیم و زر
که آن هدیهای از خدا بر بشر.
هر آن دل که از بند دنیا رهید،
بیابد درونش بهشتی دگر.
کرامت(۵)
کرامت نسیمی ز باغ وصال،
به دل مینهد شوق یزدان، جمال
هر آن کس ز جان سوی حق دل سپرد
سزاوار وصل است و روی و کمال
کرامت(۶)
کرامت رهی سوی قرب خدا،
که دل در حضورش شود بیریا.
هر آن کس که تهذیب دارد به دل
نهد پای در وادی کبریا
کرامت(۷)
کرامت چراغی است بر شام دل،
رهی پر ز امید و آرام دل.
هر آن کس که پیمان ببندد ز عشق
سزاوار رحمت بود، جام دل
کرامت(۷)
دل را به عنایت و کرامت باید،
از چشمهی عشق حق حکایت باید.
هر کس که ره صدق و صفا پیشه نمود
در سایهی لطف حق سعادت باید.
کرامت(۹)
هر کس که ره کرامت آغاز نمود
دروازهی لطف ازلی باز نمود
با مهر و صفا و پاکی روح و روان
پایان غم و رنج خود آواز نمود
کرامت (۱۰)
هر کس که ز مهر یار، آباد شود
راه کرم و لطف خدا، یاد شود
در محضر حق، هرچه نمایی نیکی
آیینهی لطف و جود، فریاد شود
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۰۹/۳۰