باسمه تعالی
فرازهایی از خطبه اول نهج البلاغه
مثنوی ۳۳
اسرار خلقت
گفت صادق نقش آب و هم رطوبت در بدن
آبها با طعم گوناگون بود در جسم و تن
شور باشد آب چشم و مانع آلودگی است
از برای حفظ چربی در میان و تیرگی است
آب شیرین در دهان و آن گوارا گشته است
تشنگی را می کند دور و طهورا گشته است
تلخ باشد آب گوش و حافظ انسان ز شر
دور سازد موزیان را از ورود و درد سر
آب بینی هم خنک باشد ، برای روی و سر
پس بود لازم برای مغز انسان از خطر
شور باشد آب دریا و سبب گردد حیات
دور می گردد تعفن در سواحل یا فلات
آب دریا می شود تبخیر و بالا می رود
چون ببارد ، آن بود شیرین و هر جا می رود
شوری دریا نیاز آب می باشد ز گند
غیر از این باشد ، تعفن می شود ایجاد چند
در مقابل آب رود است ، بس گوارا ، آن بنوش
چون نیاز خلق عالم در حیات و جنب و جوش
دشت و صحرا می شود سر سبز با آب و هوا
این نیاز آدمی و هم گیاهان هر کجا
آب باشد از دو گاز و هر یکی سوزنده است
لیک ترکیبش حیاتی باشد و روینده است
نسبت ترکیب باشد بی نظیر و هم دقیق
این دلالت بر توان و قدرت یکتا رفیق
گر نباشد آب جاری ، می شود ماهی تلف
زنده باشد در درون آب و انواع صدف
در مقابل آدمی در آب می گردد هلاک
آدمی از خاک باشد باز می گردد به خاک
در میان گوش انسان قطره آبی حق نهاد
نقش آن در چرخش و هم در تعادل شد زیاد
گر شود در گوش انسان بی جهت آن جابجا
راه رفتن را کند دشوار ، بی چون و چرا
کیست قادر ، جز خدا با این توان در زندگی ؟
پس خدا را کن عبادت ، با دل و جان بندگی
رشد ما در بندگی و در تواضع منجلی است
افت ما غفلت ز یزدان و گناه و کاهلی است
دانه ای گندم شود چندان ، اگر کردی نهان
می کند افزون خدای قادر و روزی رسان
کسب علم و کسب تقوا و خلوص و بندگی
عامل رشد و صفای روح ما در زندگی
هر که بردارد قدم ، در راه ایزد با خلوص
حق دهد پاداش چندان و رهایی از نفوس
بهره مندی از عنایات خدا بی حد بود
هر که در راه خدا کوشا و هم سرمد بود
فیض حق بر دیگران و خود رسد از عشق هو
تا توانی کن تضرع هم نیایش بهر او
گفت مولا ، در خصوص خلقت ارض و سما
حق کند تامین نیاز آدمی را هر کجا
حق تعالی آگه و دارد ولایت هر مکان
می کند تامین نیاز خلق عالم هر زمان
باز گو گردد حقایق در ممات و هم حیات
نزد اصحاب کمال و معرفت باشد صفات
تا بری پی بر توان و قدرت معبود خویش
با یقین و معرفت جویی خدا را ، بیش بیش
روزها روشن شود ارض و بود تاریک شب
این نیاز آدمی تامین شده با علم رب
نقش زیبای فلک در شب هویدا می شود
هر ستاره در فلک پر نور و پیدا می شود
حق کند روشن زمین و می کند غوغا به پا
می نگارد آسمان را با ستاره بهر ما
نیست ما را دقتی در نقش بی پایان حق
شکر او واجب بود ، در رحمت و احسان حق
خلقت هر چیز دارد حکمت و باشد بهین
گر شود دقت به آن ، اسرار می گردد مبین
می شکافد حق زمین را ، تا برون آید نبات
سبزی دانه شود بیرون ز خاک و چون حیات
سبزی و رشد گیاهان ، از وجود آب و خاک
حق کند تامین ز باران ، خالق و معبود پاک
آن که قادر می کند سبزه برون آید ز خاک
باز گرداند بشر را از دل خاک و مغاک
حق شکافد هسته ی سخت گیاهان در زمین
تا که روید یک نهالی بس عظیم و هم وزین
می بری پی بر وجود ایزد قادر عیان
هم نباشد شبهه ای در جود یزدان در جهان
خلقت یک جوجه می باشد تماشایی اگر
دقت کافی شود بر نحوه ی خلق اثر
به چه زیبا می کند مرغک نگهداری ز جان
تا شود چابک چو مرغان دگر در آسمان
از کجا فهمید مرغک ، نحوه ی خلق دگر
حق دهد تعلیم آن را ، تا که آید در نظر
فطرت مرغک چنین باشد در کون و مکان
تا شود تکثیر در دنیا و گردد مثل آن
قطع الطاف الهی ، باعث مرگ است و میر
نیست فرقی در خلایق ، هم صغیر و هم کبیر
می شود انسان دچار لغزش و جرم و خطا
گر شود دور از امام و انبیا و هم خدا
کی بشر قادر به درک است و توانا در امور
تا برد پی بر حقایق در وجود و هم حضور
علم ما از حق بود در گردش کون و مکان
نقش ما کشف علوم است و حقایق در جهان
رابطین حق تعالی و بشر تحسین کنند
قدرت حق را عیان و جملگی تبیین کنند
باز گو گردد حقایق از خدای ذوالجلال
تا که انسان پی برد عز و مقام بی مثال
این سبب گردد بشر را در صراط مستقیم
نی که تقلید از بزرگان قبایل ، چون قدیم
میسمی اسرار عالم بی حد و بی انتهاست
راز خلقت در عبادت باشد و ذکر خداست
درس ها گیرد رجالی ، با تفکر در امور
کی بود قادر بشر ، در شکر بی پایان نور
.سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میسمی
- ۰۰/۰۶/۰۴