رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی
فرازهایی از خطبه اول نهج البلاغه
مثنوی ۲۷
آب حیات



 

منشا تشکیل عرش و هستی و کون و مکان
جملگی از آب باشد ، سوی حق گردد  بیان



 

بین تشابه ها میان این جهان و خلق ما
هر دو از آب است و اذن حق تعالی هر کجا



 

باعث ایجاد هستی می شود آب حیات
لیک مجهول است در فهم و بیان و هم صفات




 

نحوی تشکیل انسان و جهان در ابتدا
گفته شد در خطبه ی اول ز مولا مرتضی


 

بهترین باشد میان خلق عالم آدمی
این پیام حق بود بر جن و انسان ها همی




 

جان ما از پرتوی خورشید دل ها هر زمان
می شود مسرور و می گردد فروزان هر مکان








 

هدیه ی آنان کتاب است و بیان معرفت
همچو نور است و شفای جان ز  کبر و معصیت



 

با تاسی از مرام و خلق و خوی اولیا
می شود هموار راه پر نشیب کبریا



 

حق تجلی می کند در عالم و هم انبیا
نحوه ی انجام آن مخفی ز ما و اوصیا



 

بهره مندی از خصایل در امیر المومنین
موجب افزایش فهم است  و ادراک و یقین




 

تا توانی بهره ها جو از کتاب  مرتضی
آن چراغ و مشعل ما باشد و هم  رهگشا



 

گفت حضرت نحوه ی ایجاد و نقش آسمان
می شود تشکیل از آب بخار و کف بر آن




 

می کند تبیین جهان را ، نور یزدان مرتضی
گوئیا دارد نظاره ، بر وجودش در سما





 

این نگاه واقعی باشد به عرش و هم سما
علم حضرت چون لدنی باشد و علم خدا



 

با تکان های شدید و  هم تلاطم های آب
می شود ایجاد کف ها و بخاری از پساب




 

می شود هفت آسمان تشکیل با اذن خدا
اولین باشد حفاظی بر زمین و در سما

 

هست اول آسمان همسان سدی در فضا
مانع هر ریزشی در فوق جو است و سما



 

آب باشد در تلاطم ، لیک می گردد مهار
امر حق بر باد گردد ، مانع قدر و خسار



 

باد می باشد قلم در دست نقاشی علیم
تا کند تصویر عالم ، خالق کل و عظیم



 

امر یزدان بر ملائک می شود اجرا هر آن
تا شود تشکیل انواع خلایق بی امان




 

ابرها گردد فشرده ، در پی بادی شدید
وانگهی باران ببارد از سما و آن پدید


 

باد ها دارد تنوع در زمین و کهکشان
باعث گردش شود در هستی و کون و مکان

 

 


می شود گلها شکوفا ، می کند گرده فشان
بی بدیل است نقش باد و گل سبب گردد ز آن


 






 

خون شود جاری درون جسم حیوان و بشر
باد باشد عامل اصلی برای جابجایی ، هم گذر




 

جنب و جوش آب دریا می شود از سوی باد
زنده سازد آب دریا از سکون و  از فساد





 

نطفه باشد قطره آبی ، باعث خلق بشر
با تکامل می شود انسان و آید در نظر



 

آب رنگ و بوم و نقاش است کافی بر نگار
تا کند یک صحنه ای ترسیم از دشت و مزار




 

آنچه یزدان می نگارد همره عشق است و جان
فرق نقاش و خدا ، دور از خیال است و گمان



 

به چه زیبا می کند خلق و چه دقت ها شود
می کند ایجاد هستی را ، خداوند احد






 

در مثل گویند حق را چون که نقاشی عظیم
تا که ما قادر به درک و فهم بی پایان شویم




 

کی توان بخشید روحی  بر تصاویر بشر
این بود مختص ذات حق تعالی در اثر






 

گفت باقر ، در خصوص هستی و ایجاد آن
جملگی از آب تشکیل و بود بر ما نهان





 

آب ها در خلق انسان و جهان یکرنگ نیست
  شکل ظاهر در خلایق همگن و همسنگ نیست





 

می شود بر پا فضایی بهر مخلوق خدا
وانگهی ایجاد گردد این جهان از بهر ما







 

می شود ایجاد خورشید و زمین و هم کرات
کل هستی می شود تشکیل  با آب حیات




 

در قیاس کوچکش در خلق انسان هم نگر
کیسه ی آبی شود ایجاد و آغازی دگر




 

با گذشت روز و ماه و رشد کودک همچنان
می شود کامل جنین و رشد غائی این جهان





 

من تصور می کنم آب حیات معنوی
با تکامل می شود انسان کامل چون نبی





 

لیک انسان می شود تشکیل از آب حیات
این حیات دنیوی باشد  ، نهایت هم ممات





 

من تصور می کنم چندین جهان  اندر جهان
جسم کامل می شود با طی عالم  بی گمان



 

بین رحم دنیای طفل است و بود خود عالمی
با تکامل در رحم آید به اینجا با غمی




 

چون اجل آید ، رود انسان به سوی کردگار
او بماند در جهان برزخ و در  انتظار



 

عالم آخر قیامت باشد و وقت حساب
موقع دیدار یزدان باشد و وقت جواب




 

شعر زیبا می شود ، با جابجایی در لغات
گر بود در جای خود ، آهنگ دارد چون حیات



 

گر شود الهام شعری بر ضمیر و بر بشر
به چه زیبا می شود ، بر دل نشیند این اثر




 

خوش به حال شاعر خوش ذوق و هم اهل ثنا
حق کند او را هدایت در کلام و  هر ندا




 

این جهان دارای نظم است و حیاتی بی گمان
چیدمانش در ید یزدان پاک است و عیان



 

نام حق باشد مصور  ، او کند عالم به پا
نیست مانند و نظیری در وجود و در بنا




 

میسمی ، نقاش عالم بی نظیر است و عظیم
نیست مانندی چو یزدان ، او علیم است و قدیم



 

حق بود جانا رجالی ، هم خبیر و هم بصیر
می کند هستی هدایت ، هم کبیر و هم صغیر





 

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میسمی

 

 

  • ۰۰/۰۴/۲۰
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی