باسمه تعالی
فرازهایی از مناجات موسی ابن جعفر(ع)
رهایی از زندان
قصیده (۲۳)
گر بخواهی رمز و اسراری فراوان در دعا
کن قرائت این مناجات و نیایش با خدا
حضرت موسی ابن جعفر می کند راز و نیاز
او به یاد آرد خدا را در ستایش هم دعا
آن امام متقی دارد تقاضایی ز حق
از خدای خود طلب کرده رهایی از جفا
می نماید او مثل هایی ز انواع حیات
در رهایی و برون رفت از خفا و انزوا
ای که بیرون آوری اندر میان سنگ و خاک
یک درختی را که گردد در پی امرت به پا
همچنین آتش برون آری ز سنگ و آهنی
کن اجابت حاجتم را ای خدای جان فزا
طفل را بیرون کنی از پرده ای اندر رحم
می کنی او را رها در قید و بندش از خفا
روح را خارج کنی از بین اعضای بدن
می رود بر درگه یزدان و می گردد جدا
تو توانی شیر را خارج کنی از بین خون
مطمئنم گر بخواهی ، من بگردانی رها
حق پذیرد حاجت حضرت ، کند آزاد وی
او بود در حصر هارون ، امر حق گردد ادا
هفتمین اختر بود آگاه از آزادیش
این پیام احمد است بر آن امام و مقتدا
گفت هارون قاصدی آمد به خوابم با سلاح
کن رها فورا امام هفتم از رنج و بلا
گر چه کاظم شد رها از بند و زنجیر عدو
لیک هارون می کند او را شهید و شد رضا
نیست همتایی و مانندی چو خالق در جهان
کس نزائیده ورا در عالم و عرش و سما
می کند کاظم عبادت قبل هر درخواستی
حاجت خود را نماید ،بعد از آن حمد و ثنا
رو به قبله می رود بعد از طهارت هم وضو
تا کند با حق مناجات و نیایش در خفا
با تواضع می کند راز و نیایش سوز و آه
این بود آداب سالک در نیایش با خدا
می کند او زمزمه آیات یزدان را به لب
آنچه بیند از تجلی خدا باشد ولا
می رسد روزی هر کس با توکل با تلاش
می نماید او سخن از رزق و از روزی ما
گاه باشد مستقیم و ، گه طریقی بی گمان
مطمئن است از خدایش ، می دهد رزق ورا
گفت حضرت می کنم طاعت ز حق در بندگی
تکیه گاهم باشد و تنها امیدم هر کجا
من موحد هستم و یکتا پرست و حق پرست
من نکردم در اطاعت خود پرستی و خطا
گر چه نافرمان شدم در زندگی و در امور
تو عظیمی و کریمی و رحیمی بهر ما
از خطاهایم پشیمانم ،ندارم من کسی
مغفرت خواهم خدایا ، گر بود لغزش مرا
می دهم جانا قسم بر مصطفی و آل او
تو بیامرزی مرا؟ ، ای مظهر جود و سخا
تو مبرا ز عذابی ، تو امامی و شفیع
چون که معصومی و دوری ز گناهان و خطا
می دهی درس توکل به خدا بر همگان
حق رهاند چو منی ، بند اسارت همه جا
نیست کس دادرس و ناجی ما جز یزدان
ایمنی بخش خدایا ، تو بیامرز مرا
گر شوی پیروز بر امیال و انفاس درون
وانگهی گردی عزیز و می شود جانت رها
گر بخواهی تو رهایی از دل و امیال خویش
کن رجالی زهد و تقوا پیشه و جان ده ، صفا
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
- ۹۹/۰۹/۲۴