باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعار مولانا
ابیات : ۱۷۵۹ تا ۱۷۶۲
اسرار لدن
من چو لب گویم لب دریا بود
من چو لا گویم مراد الا بود
من ز شیرینی نشستم رو ترش
من ز بسیاری گفتارم خمش
تا که شیرینی ما از دو جهان
در حجاب رو ترش باشد نهان
تا که در هر گوش ناید این سخن
یک همی گویم ز صد سر لدن
عرفا در اشعار خود کلماتی را بکار می برند، که منظورشان کلماتی نیست که عوام از آن استفاده می کنند.لذا برای فهم اشعار آنها باید معنای کلید واژه هایی که آنها استفاده می کنند شناخت.برای مثال، مولانا می گوید منظور من از لب، کنار دریاست.لذا به یک حقیقت نامتناهی اشاره می کنم.
مولانا می گوید وقتی من واژه لا را بکار می برم ،منظور نفی همه چیز بجز خدای متعال می باشد.همان الا که در لا اله الا الله بکار رفته است.
عرفا بخار شناخت باطنی از افراد، معمولا با کسانی که در سیر الی الله نیستند، خوش رو نیستند.دو گروه هستند که معمولا سکوت پیشه می کنند.یک عده که هیچ نمی دانند و دسته دیگر که همه چیز می دانند.مولانا می گوید من به خاطر شناخت و آگاهیم اهل خاموشی و سکوت هستم.کسانی که مرتب حرف می زنند، بخاطر این است که شناخت کامل از جهان هستی ندارند، مگر نه سکوت می کردند.
مولانا می گوید، ترش رویی عرفا بخاطر این است که عمل اینها یک پرده و حجابی باشد بین آنها و کسانی که اهل دل نیستند.بعضی ها چون مگس می مانند که روی شیرینی می نشینند و به شیرینی صدمه می زنند.لذا برای جلوگیری از نشستن مگس ها پارچه ای نازک روی شیرینی می اندازند.عرفا با ترش رویی خود، افراد ناباب را از خود دور می کنند تا آسیبی روحی به آنها وارد نشود.
عرفا بخاطر حفظ شیرینی که از دو جهان دارند،آنرا توسط پرده ترش رویی محافظت می کنند.مولانا می گوید من بخاطر نهفته و پنهان کردن بسیاری از اسرار هستی، مجبورم که از آنها با قرار دادن یک حجاب محافظت کنم و نگذارم که هر ناهلی از آنها مطلع گردد.من از صدها اسرار لدنی و ناگفتنی، تنها یکی را با اشاره برای اهل دل می گویم.
ابر باران می شود با اذن هو
غنچه هاخندان شوند با نام او
می کند خورشید نورانی جهان
کس نداند شرح اسرار مگو
دکتر علی رجالی
@alirejali
- ۹۷/۰۶/۲۹