باسمه تعالی
برداشتهایی از آیات قرآن
سوره یوسف: قسمت سوم
نورانیت
سوالی که بعضا مطرح می شود اینکه چه کنیم تا اعمال ما مورد پذیرش خدای متعال قرار گیرد و نورانی گردیم.افرادی هستند که بسیار زیارت می روند،بسیار نماز می خوانند،بسیار عبادت می کنند ولی حالت روحانی و نورانیت ندارند.پاسخ بدیهی است ,باید اعمال ما طبق دستورات الهی باشد و تسلیم اوامر الهی بود.آنچه گفته شده از طریق چهارده معصوم و انبیا دقیقا عمل کنیم و با هوای نفس خود مخلوط نکنیم.شما وقتی می خواهید با کسی صحبت کنید،اگر یک رقم شماره تلفن را اشتباه کنید دیگر قادر نخواهید بود با فرد مورد نظر صحبت کنید.چه زیبا فروغی بسطامی می گوید:
مردان خدا پردهٔ پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فریاد که در رهگذر آدم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
زنهار مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
چون خلق درآیند به بازار حقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است
کاین جامه به اندازهٔ هر کس نبریدند
مرغان نظرباز سبکسیر فروغی
از دام گه خاک بر افلاک پریدند
انسان اگر در مسیر خدا سیر و سلوک کند،بهشتی می شود.همه انسانها در حال سیر و سلوک هستند.اگر همه اعمال ما،رفتار ما و گفتار ما در جهت رضای حق تعالی باشد، آنگاه در مسیر درست قرار داریم.سرطان در بدن وقتی ایجاد می شود که یک سلول از مسیر درست خود خارج گردد.در جامعه هم اگر انسان از مدار الهی خارج شود جامعه دچار سرطان می گردد و خود وجامعه را به زحمت و مشکل دچار می کند.پیامبر آمده که بگوید در مسیر الهی حرکت کنید.قرآن به صورت های گوناگون را ه های سیر و سلوک متعالی را بیان نموده است.عرفا هفت مرحله عشق را برای سیر و سلوک الهی بیان می کنند.که به اختصار در زیر سروده ام:
ذکر ما ذکر ى بجز الله نیست
کار ما در شان این درگاه نیست
کار ما هر روز و شب یاد خداست
عاشقی جز بر خدا کاری خطاست
عشق ما عشق حقیقی بر خداست
دیدن یار و لقای کبریاست
عشق سالک بهر حق جان دادن است
چون علی در شط خون افتادن است
هفت شهر عشق را پیمودن است
چون خم زلفش، پریشان بودن است
شهر اول، شهر خود سازی بود
این جهان کی ورطه بازی بود
شهر دوم دور گشتن از گناه
این سفر دور است و این ره پر ز چاه
توبه ای همچو نصوحا لازم است
حق تعالی، بر امورت عالم است
هر که خواهد وصل روی ایزدی
سر نهد بر آسمان سرمدی
تحلیه با یقظه، بعد از تخلیه
جملگی ارکان وصل و تجلیه
هفت شهر عشق، چون پیموده شد
سر به خاک دوست هر دم سوده شد
جان رها شد، گر ز بند نفس پست
دل ز روی ماه جانان، گشت مست
هر چه بینی، جمله اش آیات اوست
ذره ذره در پی اثبات اوست
ای رجالی سیر حق طی کردن است
نفس را از بیخ و بن پی کردن است
زیباترین قصه را خدا راجع به پیامبر خود می گوید.انسانها اگر می خواهند زیبا بشنوند باید زیبا هم سخن گویند.این قصه پر از حکمت هاست و حکمت آموز است.بی ادبی فرزندان به والدین ریشه در سخنان والدین دارد.قصه یوسف ریشه در وحی دارد.قصه زندگی ماست.اکثر مشکلات ما ریشه در خیالات دارد.به دیگران فخر فروشی می کنیم. زیرافکر می کنیم دارای موقعیت و مال و ثروتی هستیم.غافل از اینکه اینها موقتی در اختیار ماست.
ریشه بسیار از مشکلات در زندگی افراد به خاطر این است که اعمال آنها ریشه در وحی ندارد ، بلکه ریشه در خیالات و تصورات نادرست دارد.تا زمانی که باورها و اعتقادات ما اصلاح نشود ،رفتار و اعمال ما نیز درست نمی شود.همانند کسی دستش می لرزد و انتظار نوشتن خط خوب از او داشته باشیم.لذا گفته می شود درستی اعمال شما بستگی به نیات شما دارد.
اگر به اختلافات مادر شوهر و عروس بنگریم ریشه در خیالاتی چون رقیب بودن ،تصاحب کردن فرزند و امثال آن دارد.لذا باید حسن ظن به یکدیگر داشته باشیم.لذا عرفا یکی از مراحل سیر و سلوک را یغظه گویند.یعنی بیدار شدن از خواب غفلت و خیالات و اصلاح باورهاست.انسان ها با ذهن و افکار خود زندگی می کنند، نه با تجملات در خانه.همانطوریکه عینک را بطور مرتب تمیز می کنیم تا بهتر ببینیم.باورها و نگاه ها را نیز باید اصلاح نمود تا حقایق را درست ببینیم. عرفا اجازه به ذهن خود نمی دهند که هر چیزی ذهن آنها را مشغول کند.تنها چیزهای زیبا و درست امکان حضور در ذهنشان را دارد.مسائلی که در اطرافشان اتفاق می افتد آنها را با حسن ظن نگاه می کنند.
حافظ می گوید من بطور مرتب دل را پاسبانی می کنم تادل مرا مشغول امور غلط نکند.ریشه ای بدبینی ها همنشینی با افراد بد بین است.لذا توصیه می شود که همنشین با افراد اهل دل و با معرفت شوید تا نگاه و باور شما اصلاح شود.
خداوند در سوره یوسف اشاره دارد به این حقیقت که تا زمانی که نسبت به اموری به افراد بدبین هستید و نسبت به صحت موضوع صد در صد یقین پیدا نکرده اید آنرا باور و قبول نکنید.همچنین تجسس در زندگی افراد انجام ندهید ، بالاخص در اموری که باعث ناراحتی و کدورت و بدبینی به افراد می گردد .
از نبی تا حضرت صاحب زمان
جملگی باشند چون نور جنان
شد تجلی نور یزدان در امام
نور قرآن و ولایت هر زمان
دکتر علی رجالی
@sharghoran
- ۹۷/۰۳/۰۹