رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

صاحب دلان

دل می رود زدستم صاحبدلان خدا را                         دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

حافظ سخن از رها شدن زمام اختیار دل می گوید و عارفان را به یاری می طلبد چرا که معتقد است که عشق پنهان وی از پرده برون خواهد اوفتاد .

این درد همان دردی است که سالک را به حق می رساند و دل جویای حق، درد عشق را به همراه دارد .

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز                                    باشد که باز بینم دیدار آشنا را

شرطه باد موافق را گویند که مساعد کشتی رانی باشد . کشتی شکستگان صفت مرکب است .

حافظ با تحسر  و تمنی می خواهد که ای باد موافق ما در کشتی سواریم وزیدن آغاز کن به آن امید که به ملاقات آن یار آشنا نایل آییم .

شاعر  در این بیت باد موافق را خطاب قرار می دهد و از صفت جان بخشی استفاده نموده است .

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون                      نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

به جای به معنی درحق ، درباره و شبه حرف اضافه است .. ده روز مهر گردون کنایه از مدت کوتاه فلک و زندگی کوتاه که به همراه مکر و حیله است.

شاعر معتقد است در این زمان کوتاه زندگی که پر از حیله و نیرنگ است باید که در حق دوستان نیکی نمود و فرصت را غنیمت شمرد .

در حلقه ی گل و مل خوش خواند دوش بلبل                 هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

مل  شارب انگوری است به تناسب بین گل ، مل ، بلبل  دقت شود .

دیشب در بزم گل و باده ، بلبل با زبان دلنشین چنین می خواند که ای ساقی می صبوحی ( باده صبحگاهی ) را بیاور و ای مستان از پا فتاده برخیزید و خمار دوشین را به باده ی سحری بزدایید.

صبوحی هر نوشیدنی که در پگاه نوشند می باشد این کلمه به همراه دیگر مشتقات در اشعار حافظ به کار رفته و در این جا می صبحگاهی مد نظر وی است .

ای صاحب کرامت شکرانه ی سلامت                              روزی تفقدی کن ، درویش بینوا را

این بیت خطاب به معشوق است و می گوید ای کسی که صاحب کرامت و بزرگی هستی به شکر سلامت و عافیت از حال این درویش و فقیر بینوا سئوالی پرس و نظری به وی انداز .

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است                          با دوستان مروت با دشمنان مدارا

حافظ می گوید امن و آسایش دو دنیا  در تفسیر این سخن گنجانیده شده است که باید با دوستان مروت و مهربانی ورزی و با دشمنان مدارا و با نرمی برخورد نمایی.

در این بیت صنعت تضاد و آرایه جمع با تقسیم آمده است .

در کوی نیکنامی ما را گذر نداند                             گر تو نمی پسندی ، تغییر کن قضا را 

این بیت گریزی است به ابتدای غزل که پیرامون درد صحبت می کند  درد عشق که باعث رسوایی وی گردیده و به همین دلیل عاشق را در کوی حسن شهرت و نیک نامی راه نیست و در مصرع دوم می گوید که اگر تو حال ما را نمی پسندی و موافق طبعت نیست می توانی به دگرگون کردن  احکام هستی بپردازی .

این بیت به نوعی از اندیشه ی ملامتی حافظ بر می خیزد .

شاعر معتقد است در این زمان کوتاه زندگی که پر از حیله و نیرنگ است باید که در حق دوستان نیکی نمود و فرصت را غنیمت شمرد .

آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند                  اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

تلخ وش آن چه که تلخ مزه باشد . پسوند وش برای طعم غریب کاربرد دارد و در این جا کنایه از می ( صفتی که جانشین موصوف است ) ام الخبائث صفتی است برای می که منشا همه ی تباهی ها است و صفت برای موصوف محذوف است .

حافظ به صوفی می گوید آن شراب که تو منشا تباهی ها می دانی نزد ما دلخواه تر و شیرین تر از علاقه به دوشیزگان است، در این بیت آوردن صوفی با حالتی از تمسخر و ریشخند همراه است و مراد صوفی ظاهر فریب است .

آرایه استعاره و کنایه در این بیت به کار رفته است .

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی             کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را 

در این بیت حافظ انسان را به خوشی دعوت می کند و به هنگام تهیدستی به جای فرو رفتن در غم و اندوه وی را به سرخوشی و مستی فرا می خواند چرا که این اکسیر هستی گدا را همانند قارون بی نیاز و توانگر می سازد. گر چه عیش و مستی با تنگدستی میانه یی ندارد و در شطحیات حافظ می گنجد .

تلمیح به داستان قارون که بعضی وی را اولین کیمیا گر دانسته اند ، هم چنین آرایه تناسب در این بیت به چشم می خورد .

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد              دلبر که در کف او مومست سنگ خارا

غیرت از اصطلاحات عرفانی است ( غیرت الهی ) شاعر خطاب به عاشق می گوید  از حدود الهی سرپیچی مکن و از رسم وفاداری و عاشقی تجاوز مکن و سرکش مشو وگرنه معشوق ازلی که همه چیز در دست قدرت اوست تو را به آتش غیرت خود می سوزاند . به کلماتی چون شمع و سوختن ، موم و خارا توجه شود .

آیینه سکندر جام می ست بنگر                                  تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

داستان آیینه اسکندر آمیزه یی از افسانه و حقیقت است . این آیینه از عجایب هفتگانه عالم است .  گویند آیینه یی در فانوس دریایی تعبیه شده و حرکت کشتی ها را از صد میل نشان می داده است.  حافظ در این بیت به آیینه سکندر صفت افسانه یی دیگری نیز نسبت داده و آن را هم طراز جام جهان بین که غیب نما بوده ، قرار داده است . دارا شاه ایرانی هم عصر اسکندر بوده که بدست وی کشته شده است .

آیینه غیب نمای اسکندر همین جام شراب است که اگر به دیده ی اهل نظر در آن بنگری بی اعتباری دنیا را در آن خواهی دید.

احوال ملک دارا کنایه از بی ثباتی حشمت دارا و عاقبت مرگ وی است .

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند                          ساقی بده بشارت رندان پارسا را

خوبان پارسی زیبا رویانی که علاوه بر هنر زیبایی از هنر پارسی گویی و شاعری برخوردارند و پارسا در این بیت نیز پارسی است و به معنای پاکدامن نمی باشد . اگر چه دکتر خطیب رهبر به معنی پرهیزگاری به کار برده است . اما قدری تأمل در مصرع نشان می دهد که رند پارسا نیست . استفاده از دو اصطلاح ساقی و رند که از برساخته های حافظ است در این بیت قابل تأمل است . در این بیت صنعت جناس به کار رفته است .

حافظ به خود نپوشید این خرقه ی می آلود             ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

حافظ می گوید که این خرقه ی آلوده به می را نه به اختیار خود پوشیده است و از پیر پاک دامن پرهیزگار می خواهد که عذر وی بپذیرد و بر او خرده مگیرد .

خلاصه آن که حافظ از درد عشق الهی گلایه دارد و انتظار دارد که بر احوال ظاهری وی خرده نگیرند .

اکرم نعمت اللهی

بخش ادبیات تبیان

  • ۹۶/۰۷/۱۵
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی