از بزم طرَب باده گساران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند
نه کوهکنِ دلشده ماندست و نه مجنون
از کوی جنون سلسله داران همه رفتند
زین شهر شهیدان تو با جامهی گلگون
پاکیزهتر از ابر بهاران همه رفتند
چون گرد که اندر پِیِ هر قافله مانَد
ما مانده در این راه و سواران همه رفتند
از دستِ غمت آینه داران همه رفتند
اندوه خوران سینه فکاران همه رفتند
زان طوطی طبعِ تو خموش است «غزالی»
کآیینه دلان نکته گذاران همه رفتند
غزالی مشهدی
- ۹۵/۰۵/۲۷