نور خدا
(آیه 35)- آیه نور! پیوند و ارتباط این آیه با آیات گذشته از این نظر است که در آیات پیشین سخن از مسأله عفت و مبارزه با فحشاء با استفاده از طرق و وسائل گوناگون بود، و از آنجا که ضامن اجراى همه احکام الهى، مخصوصا کنترل کردن غرائز سر کش، بخصوص غریزه جنسى که نیرومندترین آنهاست بدون استفاده از پشتوانه «ایمان» ممکن نیست، سر انجام بحث را به ایمان و اثر نیرومند آن کشانیده و از آن سخن مىگوید.
نخست مىفرماید: «خداوند نور آسمانها و زمین است» (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
اگر بخواهیم براى ذات پاک خدا تشبیه و تمثیلى از موجودات حسى این جهان انتخاب کنیم- گر چه مقام با عظمت او از هر شبیه و نظیر برتر است- آیا جز از واژه «نور» مىتوان استفاده کرد؟! همان خدایى که پدید آورنده تمام جهان هستى است، روشنى بخش عالم آفرینش است، همه موجودات زنده به برکت فرمان او زندهاند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند که اگر لحظهاى لطف خود را از آنها باز گیرد همگى در ظلمت فنا و نیستى فرو مىروند.
و جالب این که هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانیت و روشنایى کسب مىکند:
قرآن نور است چون کلام اوست.
آیین اسلام نور است چون آیین اوست.
پیامبران نورند چون فرستادگان اویند. برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 297
امامان معصوم انوار الهى هستند چون حافظان آیین او بعد از پیامبرانند.
«ایمان» نور است چون رمز پیوند با اوست.
علم نور است چون سبب آشنایى با اوست.
بنا بر این اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
بلکه اگر نور را به معنى وسیع کلمه به کار بریم یعنى «هر چیزى که ذاتش ظاهر و آشکار و ظاهر کننده غیر باشد» در این صورت به کار بردن کلمه «نور» در ذات پاک او جنبه تشبیه هم نخواهد داشت، چرا که چیزى در عالم خلقت از او آشکارتر نیست، و تمام آنچه غیر اوست از برکت وجود او آشکار است.
و به این ترتیب همه انوار هستى از نور او مایه مىگیرد، و به نور ذات پاک او منتهى مىشود.
قرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگى نور الهى را در اینجا مشخص مىکند و مىفرماید: «مثل نور او (خداوند) همانند چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان» (مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ).
و «این چراغ با روغنى افروخته مىشود که از درخت پر برکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى» (یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ).
روغنش آن چنان صاف و خالص است که «نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود»! (یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ).
«نورى است بر فراز نورى» (نُورٌ عَلى نُورٍ).
و «خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت مىکند» (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ).
«و خداوند براى مردم مثلها مىزند» (وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ).
«و خداوند به هر چیزى داناست» (وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ). برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 298
توضیح این مثل: نور ایمان که در قلب مؤمنان است داراى همان چهار عاملى است که در یک چراغ پر فروغ موجود است:
«مِصْباحٌ» همان شعلههاى ایمان است که در قلب مؤمن آشکار مىگردد و فروغ هدایت از آن منتشر مىشود.
«زُجاجَةٍ» و حباب قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم مىکند.
و «کَمِشْکاةٍ» سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیت و آگاهى و علوم و افکار اوست که ایمان وى را از گزند طوفان حوادث مصون مىدارد.
و «شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ» (ماده انرژىزا) همان وحى الهى است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکى مىباشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعلهور و پر بار مىگردد.
در حقیقت این نور خداست، همان نورى که آسمانها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر بر آورده و تمام وجود و هستى آنها را روشن و نورانى مىکند.
دلائلى را که از عقل و خرد دریافتهاند با نور وحى آمیخته مىشود و مصداق نُورٌ عَلى نُورٍ مىگردد.
و هم در اینجاست که دلهاى آماده و مستعد به این نور الهى هدایت مىشوند و مضمون «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» در مورد آنان پیاده مىگردد.
و این نور وحى باید از آلودگى به گرایشهاى مادى و انحرافى شرقى و غربى که موجب پوسیدگى و کدورت آن مىشود بر کنار باشد.
آن چنان صاف و زلال و خالى از هر گونه التقاط و انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهاى وجود انسان را بسیج کند، و مصداق «یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» گردد.
(آیه 36)- تا به اینجا ویژگیها و مشخصات این نور الهى، نور هدایت و ایمان را در لا بلاى تشبیه به یک چراغ پر فروغ مشاهده کردیم، اکنون باید دید این چراغ پر نور در کجاست؟ و محل آن چگونه است؟ برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 299
آیه مىفرماید: این چراغ پرفروغ «در خانههایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بالا برند و مرتفع سازند» تا از دستبرد دشمنان و شیاطین و هوس بازان در امان باشد (فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ).
«و (خانههایى که) ذکر نام خدا در آن برده مىشود» و آیات قرآن و حقایق وحى را در آن بخوانند (وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ).
اما این که منظور از این «بُیُوتٍ» (خانهها) چیست؟ پاسخ آن از ویژگیهایى که در ذیل آیه براى آن ذکر شده است روشن مىشود، آنجا که مىگوید: «و هر صبح و شام در آنها تسبیح او مىگویند» (یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ).
(آیه 37)- «مردانى که نه تجارت آنها را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و اداى زکات باز مىدارد و نه خرید و فروش» (رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ).
«آنها از روزى مىترسند که دلها و دیدهها در آن دگرگون و زیر و رو مىشود» (یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ).
این ویژگیها نشان مىدهد که این بیوت همان مراکزى است که: به فرمان پروردگار استحکام یافته و مرکز یاد خداست و حقایق اسلام و احکام خدا از آن نشر مىیابد، و در این معنى وسیع و گسترده، مساجد، خانههاى انبیاء و اولیا، مخصوصا خانه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و خانه على علیه السّلام جمع است.
(آیه 38)- این آیه به پاداش بزرگ این پاسداران نور هدایت و عاشقان حق و حقیقت اشاره کرده، چنین مىگوید. «این بخاطر آن است که خداوند آنها را به بهترین اعمالى که انجام دادهاند پاداش دهد و از فضلش بر پاداش آنها بیفزاید» (لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ).
منظور این است که خداوند تمام اعمال آنها را بر معیار و مقیاس بهترین اعمالشان پاداش مىدهد، حتى اعمال کم اهمیت و متوسطشان همردیف بهترین اعمالشان در پاداش خواهد بود! و این جاى تعجب نیست، زیرا فیض خداوند براى آنها که شایسته فیض برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 300
اویند محدود نیست «خداوند هر کس را بخواهد بىحساب روزى مىدهد» و از مواهب بىانتهاى خویش بهرهمند مىسازد (وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ).
(آیه 39)- اعمالى همچون سراب! از آنجا که در آیات گذشته سخن از نور خدا، نور ایمان و هدایت، بود، براى تکمیل این بحث، و روشن شدن حال آنها در مقایسه با دیگران، در اینجا از ظلمت کفر و جهل و بىایمانى، و کافران تاریک دل و منافقان گمراه سخن مىگوید.
سخن از کسانى است که در بیابان خشک و سوزان زندگى به جاى آب به دنبال سراب مىروند، و از تشنگى جان مىدهند، در حالى که مؤمنان در پرتو ایمان چشمه زلال هدایت را یافته و در کنار آن آرمیدهاند.
نخست مىگوید: «و کسانى که کافر شدند اعمالشان همچون سرابى است در یک کویر، که انسان تشنه آن را (از دور) آب مىپندارد» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً).
«اما هنگامى که به سراغ آن مىآید چیزى نمىیابد» (حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً).
«و خدا را نزد اعمال خود مىیابد و حساب او را صاف مىکند»! (وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ).
«و خداوند سریع الحساب است»! (وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ).
- ۹۴/۱۱/۰۹