فلسفه حجاب:
بدون شک در عصر ما که بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذاردهاند و افراد غربزده، بىبندوبارى زنان را جزئى از آزادى او مىدانند سخن از حجاب گفتن براى این دسته ناخوشایند و گاه افسانهاى است متعلق به زمانهاى گذشته! ولى مفاسد بىحساب و مشکلات و گرفتاریهاى روز افزون که از این آزادیهاى بىقید و شرط به وجود آمده سبب شده که تدریجا گوش شنوایى براى این سخن پیدا شود.
مسأله این است که آیا زنان (با نهایت معذرت) باید براى بهره کشى از طریق سمع و بصر و لمس- جز آمیزش جنسى- در اختیار همه مردان باشند و یا باید این امور مخصوص همسرانشان گردد؟ برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 292
اسلام مىگوید: کامیابیهاى جنسى اعم از آمیزش و لذت گیریهاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غیر از آن گناه، و مایه آلودگى و ناپاکى جامعه مىباشد که جمله «ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ» در آیات فوق اشاره به آن است.
فلسفه حجاب چیز مکتوم و پنهانى نیست زیرا:
1- برهنگى زنان که طبعا پیامدهایى همچون آرایش و عشوهگرى و امثال آن همراه دارد مردان مخصوصا جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار مىدهد تحریکى که سبب کوبیدن اعصاب آنها و ایجاد هیجانهاى بیمارگونه عصبى و گاه سر چشمه امراض روانى مىگردد.
مخصوصا توجه به این نکته که غریزه جنسى نیرومندترین و ریشه دارترین غریزه آدمى است و در طول تاریخ سر چشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکى شده، تا آنجا که گفتهاند: «هیچ حادثه مهمى را پیدا نمىکنید مگر این که پاى زنى در آن در میان است»! آیا دامن زدن مستمر از طریق برهنگى به این غریزه و شعلهور ساختن آن بازى با آتش نیست؟ آیا این کار عاقلانهاى است؟
2- آمارهاى قطعى و مستند نشان مىدهد که با افزایش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشویى در دنیا بطور مداوم بالا رفته است، زیرا در «بازار آزاد برهنگى» که عملا زنان به صورت کالاى مشترکى (لااقل در مرحله غیر آمیزشى جنسى) در آمدهاند دیگر قداست پیمان زناشویى مفهومى نمىتواند داشته باشد.
3- گسترش دامنه فحشاء، و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناکترین پیامدهاى بىحجابى است و دلائل آن مخصوصا در جوامع غربى کاملا نمایان است.
4- مسأله «ابتذال زن» و «سقوط شخصیت او» در این میان نیز حائز اهمیت فراوان است هنگامى که جامعه زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعى است روز به روز تقاضاى آرایش بیشتر و خود نمایى افزونتر از او دارد، و هنگامى که زن را از طریق برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 293
جاذبه جنسیش وسیله تبلغ کالاها و دکور اتاقهاى انتظار، و عاملى براى جلب جهانگردان و سیاحان و مانند اینها قرار بدهد، در چنین جامعهاى شخصیت زن تا سر حد یک عروسک، یا یک کالاى بىارزش سقوط مىکند، و ارزشهاى والاى انسانى او بکلى به دست فراموشى سپرده مىشود، و تنها افتخار او جوانى و زیبایى و خود نمائیش مىشود.
و به این ترتیب مبدل به وسیلهاى خواهد شد براى اشباع هوسهاى سر کش یک مشت آلوده فریبکار و انسان نماهاى دیو صفت! در چنین جامعهاى چگونه یک زن مىتواند یا ویژگیهاى اخلاقیش، علم و آگاهى و دانائیش جلوه کند، و حائز مقام والائى گردد؟!
(آیه 32)- ترغیب به ازدواج آسان: از آغاز این سوره تا به اینجا طرق حساب شده مختلفى براى پیشگیرى از آلودگیهاى جنسى مطرح شده است.
در اینجا به یکى دیگر از مهمترین طرق مبارزه با فحشاء که ازدواج ساده و آسان، و بىریا و بىتکلف است، اشاره شده، زیرا این نکته مسلم است که براى برچیدن بساط گناه، باید از طریق اشباع صحیح و مشروع غرائز وارد شد، آیه شریفه مىفرماید: «و مردان و زنان بىهمسر را همسر دهید، و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را» (وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ).
بدون شک اصل تعاون اسلامى ایجاب مىکند که مسلمانان در همه زمینهها به یکدیگر کمک کنند ولى تصریح به این امر در مورد ازدواج دلیل بر اهمیت ویژه آن است.
اهمیت این مسأله تا به آن پایه است که در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السّلام مىخوانیم: «بهترین شفاعت آن است که میان دو نفر براى امر ازدواج میانجیگرى کنى، تا این امر به سامان برسد»! و از آنجا که یک عذر تقریبا عمومى و بهانه همگانى براى فراز از زیر بار ازدواج و تشکیل خانواده مسأله فقر و نداشتن امکانات مالى است قرآن به پاسخ آن برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 294
پرداخته، مىفرماید: از فقر و تنگدستى آنها نگران نباشید و در ازدواجشان بکوشید چرا که «اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بىنیاز مىسازد» (إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).
و خداوند قادر بر چنین کارى هست، چرا که «خداوند واسع و علیم است» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ).
قدرتش آن چنان وسیع است که پهنه عالم هستى را فرا مىگیرد، و علم او چنان گسترده است که از نیات همه کس مخصوصا آنها که به نیت حفظ عفت و پاکدامنى اقدام به ازدواج مىکنند آگاه است، و همه را مشمول فضل و کرم خود قرار خواهد داد.
بعد از ازدواج، شخصیت انسان تبدیل به یک شخصیت اجتماعى مىشود و خود را شدیدا مسؤول حفظ همسر و آبروى خانواده و تأمین وسائل زندگى فرزندان آینده مىبیند، به همین دلیل تمام هوش و ابتکار و استعداد خود را به کار مىگیرد و در؟؟؟ آمدهاى خود و صرفه جویى تلاش مىکند و در مدت کوتاهى مىتواند بر فقر چیره شود و بدون شک امدادهاى الهى و نیروهاى مرموز معنوى نیز به کمک چنین افراد مىآید که براى انجام وظیفه انسانى و حفظ پاکى خود اقدام به ازدواج مىکنند.
(آیه 33)- ولى از آنجا که گاه با تمام تلاش و کوشش که خود انسان و دیگران مىکنند وسیله ازدواج فراهم نمىگردد و خواه و ناخواه انسان مجبور است مدتى را با محرومیت بگذراند، مبادا کسانى که در این مرحله قرار دارند گمان کنند که آلودگى جنسى براى آنها مجاز است، و ضرورت چنین ایجاب مىکند، لذا بلا فاصله در این آیه دستور پارسایى را هر چند مشکل باشد به آنها داده، مىگوید: «و آنها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند، تا خداوند آنان را به فضلش بىنیاز سازد» (وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ). برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 295
سپس از آنجا که اسلام به هر مناسبت سخن از بردگان به میان آید عنایت و توجه خاصى به آزادى آنها نشان مىدهد، از بحث ازدواج، به بحث آزادى بردگان از طریق «مکاتبه»- بستن قرار داد براى کار کردن غلامان و پرداختن مبلغى به اقساط به مالک خود و آزاد شدن- پرداخته مىگوید: «و بردگانى که از شما تقاضاى مکاتبه (براى آزادى) مىکنند با آنها قرار داد ببندید، اگر رشد و صلاح در آنان احساس مىکنید» (وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً).
سپس براى این که بردگان به هنگام اداى این اقساط به زحمت نیفتند دستور مىدهد که «چیزى از مال خداوند که به شما داده است به آنها بدهید» (وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ).
هدف واقعى این است که مسلمانان این گروه مستضعف را تحت پوشش کمکهاى خود قرار دهند تا هر چه زودتر خلاصى یابند.
در دنباله آیه به یکى از اعمال بسیار زشت بعضى از دنیا پرستان در مورد بردگان اشاره کرده، مىفرماید: «کنیزان خود را به خاطر تحصیل متاع زود گذر دنیا مجبور به خود فروشى نکنید، اگر آنها مىخواهند پاک بمانند»! (وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا).
این آیه نشان مىدهد که تا چه حد در عصر جاهلیت مردم گرفتار انحطاط و سقوط اخلاقى بودند که حتى بعد از ظهور اسلام نیز بعضا به کار خود ادامه مىدادند، تا این که آیه فوق نازل شد و به این وضع ننگین خاتمه داد، اما متأسفانه در عصر ما که بعضى آن را عصر جاهلیت قرن بیستم نام نهادهاند در بعضى از کشورها که دم از تمدن و حقوق بشر مىزنند این عمل به شدت ادامه دارد.
در پایان آیه- چنانکه روش قرآن است- براى این که راه باز گشت را به روى گنهکاران نبندد بلکه آنها را تشویق به توبه و اصلاح کند مىگوید: «و هر کس آنها را بر این کار اکراه کند (سپس پشیمان گردد) خداوند بعد از اکراه آنها آمرزنده و مهربان است» (وَ مَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 296
(آیه 34)- در این آیه- همان گونه که روش قرآن است- به صورت یک جمع بندى اشاره به بحثهاى گذشته کرده، مىفرماید: «ما بر شما آیاتى فرستادیم که حقائق بسیارى را تبیین مىکند» (وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ).
و نیز «مثلها و اخبارى از کسانى که پیش از شما بودند» و سر نوشت آنها درس عبرتى براى امروز شماست» (وَ مَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ).
«و موعظه و پند و اندرزى براى پرهیزکاران» (وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ).
(آیه 35)- آیه نور! پیوند و ارتباط این آیه با آیات گذشته از این نظر است که در آیات پیشین سخن از مسأله عفت و مبارزه با فحشاء با استفاده از طرق و وسائل گوناگون بود، و از آنجا که ضامن اجراى همه احکام الهى، مخصوصا کنترل کردن غرائز سر کش، بخصوص غریزه جنسى که نیرومندترین آنهاست بدون استفاده از پشتوانه «ایمان» ممکن نیست، سر انجام بحث را به ایمان و اثر نیرومند آن کشانیده و از آن سخن مىگوید.
- ۹۴/۱۱/۰۹